در ماه مبارک رمضان شاهد افراط گرایی شدید برخی افراد در وعدههای سحر و افطار و حتی خرید کردن برای این ماه و مراسمات باشکوه و پر زرق و برقی که به نام ماه رمضان برگزار میشود، هستیم و حاصل آن چیزی جز اسراف و تجملات نیست، اما در پس هیاهویی که برای مراسمات منتسب به ماه رمضان هستند، خانوادههایی وجود دارند که تمام سال را به روزهداری میگذرانند، خانوادههایی که نگاه به دیگران چیزی جز حسرت برای آنها ندارد، خانوادههایی که تمام تلاش خود را میکنند اما حاصل تلاششان در بین تمام تبعیضات و نابرابریها گم میشود و تنها چیزی که سر سفره افطارشان میماند، اشک و سفره خالی است.
هشام بن حکم نقل کرد؛ از امام صادق(ع) درباره علت روزه سوال کردم حضرت در پاسخ فرمود: روزه برای این است که ثروتمند و نیازمند با هم مساوی شوند بدین معنا که ثروتمند (در حالت طبیعی) طعم گرسنگی را نمیچشد تا بر فقیر رحم نماید زیرا بر بهرهمندی از هر چه اراده میکند قادر است به همین دلیل خداوند عزّ و جلّ اراده فرمود، بین مخلوقاتش تساوی ایجاد کند، بدین صورت که به ثروتمند حس گرسنگی و درد را بچشاند تا (این شخص ثروتمند) ناتوان را احسان و گرسنه را اطعام کند.در این بین گاه از فقرا و محرومین غافل میشویم و آنها که تلاششان بیحاصل میماند در تنهایی میمانند و کمکم دچار ناامیدی میشوند و این ناامیدی ارمغانهای بسیاری برای آنها دارد. از ناامیدی و افسردگی تا فساد، اعتیاد و . . . ، از این رو سراغ افرادی که با این قشر از جامعه ارتباط مستقیم دارند باید رفت، به سراغ افرادی که سالهاست، غذاهای دست نخورده و باقی مانده از ضیافتهای مجلل برخی افراد را جمعآوری میکنند تا محرومان و آسیب دیدگان جامعه را سیر کنند و این غذاها را سر سفرههایی میبرند که واقعاً هیچ چیزی در آن نیست.
حسرت سفره های رنگی
یکی از این خیرین تعریف می کند: «نان و سبزی، سیب زمینی آب پز و گاهی تخم مرغ.» این ها وعده های غذایی ماه رمضان خانواده ای است که تا به حال پای سفره های رنگین افطار و سحر خیلی از ما ننشسته اند.
این شرح حال تعداد زیادی از آدرس هایی است که او دارد خانه هایی که نان کارگری می خورند و در این آشفته بازار و میدان نشینی های تکراری نمی توانند آن طور که باید از شرمندگی زن و بچه شان خارج شوند.
فرزندش جایی برای گلایه ندارد اوضاع بیشتر خانه های اینجا شبیه به هم است البته با کمی بیشتر و کمتر، بچه ها گاهی گلایه از اوضاع بد خانه می کنند اما توان پدر همین است.
پدر با ۴۲ سال سن و رنج معلولیت از ۷ صبح تا ۹ شب شاگردی یک خوارو بار فروشی کوچک را در محله موسی بن جعفر(ع) بیرجند می کند.
ماهی ۱۵۰ هزار تومان حقوق می گیرد و ۱۰۰ هزار تومان کرایه خانه ۶۰ متری اش را می دهد. چاره ندارد باید با ۵۰ هزار تومان باقی مانده، یارانه و کمک ۸۰ هزار تومانی بهزیستی خرج خانواده ۴ نفری شان را بدهد.
سرش را پایین می اندازد ،خجالت می کشد از دیگران کمک بخواهد خودش را شرمنده خانواده می داند و چند بار تکرار می کند: بیشتر از این نمی توانم کار کنم. من هم مانند مردهای دیگر دوست دارم خانوده ام سر سفره افطار یا سحرشان برنج و فلان خورشت باشد اما جمله اش را تمام نکرده بغض گلویش را می گیرد و خودش را با ترازوی مغازه سرگرم می کند.
مهرشهر بی مهر
در گوشه ای دیگر از این شهر در محله ای از همین مهرشهر، صاحب یکی از همان خانه هایی که آدرسش را گرفته ایم، خدا را شکر می کند که اجاره زیادی نمی دهد اما همین که توانسته بدون همسر دو بچه اش را به گفته خودش «سری وری» کند راضی است، جالب است این آدم ها ادعای چندانی هم ندارند.
گاهی در خانه های دیگران کارگری می کند و گاهی پرستاری از بچه ای را به عهده دارد اما تا به حال دستش را جلوی کسی دراز نکرده است ، این را زن ۳۵ ساله ای می گوید که جبر روزگار چهره اش را بیشتر از این ها نشان می دهد.
همسایه اش هم اوضاع بهتری ندارد. آمده است تا به او بگوید اگر در خانه ای که کار می کند لباس دست دو اندازه دخترش داشتند برای او بگیرد، سفره دلش را باز می کند : همسرش کارگر است و از روی داربست افتاده است و کمرش ضرب خورده و دیگر نمی تواند کار کند هرچند در دو سال اخیر اگر می توانست هم کاری نبود که انجام دهد.
اوضاعشان در روستایی که بودند داغون تر از این نبود اما به امید زندگی بهتر به شهر آمدند هر چه داشتند را در روستا دادند تا هزینه آمدنشان به بیرجند شود تا سرشان را بالا بگیرند و بگویند ما هم توانستیم خودمان را بالا بکشیم، در روستا درد بی آبی بود و خشکی اما در شهر درد این است که همه می دانند آن ها فقیرند و ندار و نگاه به ندار مانند نگاه به کشاورز نیست، می گوید کاش در روستا می ماندند اما حالا نه راه پیش دارند نه راه پس. حالا با خرید و فروش کارتن زندگی ساده شان را جمع و جور می کند.
آن ها هم سهمی از سفره های رنگی افطار و سحر ندارند و با خرما، نان و سبزی افطار می کنند و سحرها هم گهگاهی اگر اوضاع کار خوب باشد، برنج و خورشت می خورند.
به سفره ها فکر نمی کنم
جایی آن طرف تر از حاجی آباد ، خانه اش را چند بار خراب کرده اند و آن ها دوباره آجرها را روی هم گذاشته و سرپناهی برای خودشان ساخته اند می گوید: همین که زندگی را بگذرانیم برایمان بس است و سفره های رنگی افطار و سحر برای ما خیال است البته می دانید اصلا به آنها فکر نمی کنیم. این طور راحت تر است.
این را زن ۴۳ ساله ای می گوید ،پدر خانواده کارگر سر گذر است و ماهی ۳ تا ۴ روز آن هم با سفارش آشناها سر کار می رود. تحت پوشش کمیته امداد هستند، روی یارانه ها هم حسابی نمی کنند چون هزینه قبض هایشان را روی آن بسته اند.
نان، شیر و خرما افطاری ساده این خانواده ۵ نفره است سحرها هم با تخم مرغ و گهگاهی عدسی روزه می گیرند و با غذاهای به قول خودشان آن چنانی غریبه اند. در همسایگی این خانواده نیازمند افرادی زندگی می کنند که شرایط خوبی ندارند. چند بار باید تکرار کنم تا بشنود. ناشنوا است. در یکی از کارخانه های بزرگ شهر کارگری می کند اما ۵ ماهی می شود که از حقوق خبری نیست.با التماس و خواهش هر ۴ ماهی ۴۰۰ تومان برای مخارج خانواده ۵ نفری کف دستش می گذارند و او و دیگر کارگران از ترس اخراج و از دست دادن همین کار کم درآمد حتی اعتراض نمی کنند. مادر خانواده خوش برخورد است در حالی که دستانش را سمت آسمان می گیرد می گوید خدا را شکر اگر پول باشد غذای مورد علاقه بچه ها را درست می کنم و اگر نباشد چاره ای نیست باید با همان نان خشک کنار بیایند.
یخچال گرم
خانه ای ۶۵ متری با سه فرزند ،همسرش زندان است و چون زندانی مالی است فقط کمیته امداد از او حمایت می کند که البته آن هم کفاف سه فرزندش را نمی کند، همان اول در یخچال را باز می کند و می گوید: چون همسرم زندانی مالی است خیلی ها فکر می کنند حتما وضعمان خوب است پول ها را خورده ایم و دو آب هم رویش اما خدا شاهد است که همه چیز به خاطر سود بانک ها بوده است،سود های بانکی بیچاره ام کرد.
در تمام طبقه های یخچال فقط یک قالب پنیر و چند بسته نان و یک قوطی رب دیده می شود، می گوید برادر همسرش و برادر خودش در این یک سالی که همسرش زندان بوده به آن ها کمک کرده اند اما نمی شود همیشه از آن ها انتظار داشت. می گوید: به سوپری سر کوچه بدهکار است و برای او دعا می کند که به بعضی ها نسیه جنس می دهد. هر چند زیر پوشش کمیته امداد است و ماهی ۵۰ هزار تومان مستمری می گیرد اما از خدمات غیر مستمر این نهاد حمایتی سهمی نبرده است. از توزیع غذای گرم توسط کمیته امداد هم بی خبر است. عقربه های ساعت روی دیوار مدت هاست نای حرکت ندارد، این جا زندگی فقط می گذرد.در بین همه افرادی که با آنها گفت و گو شد افرادی هم بودند که وقتی اسم گوشت گوسفند را می شنوند با لبخند تلخ جوابمان را می دهند و اینکه گوشت مرغ را هم پارسال در سبدهای حمایتی دولت دیده اند. آنهایی که تا به حال لب به زولبیا و بامیه نزده اند، آنهایی که بچه هایشان در بین طعم میوه ها فقط خیار را چشیده بودند و تا به حال حتی یک کیوی را هم امتحان نکرده بودند.
تا ۲۱ ماه رمضان رزرو شده
فارغ از دنیای پر از نداری این آدم ها در همسایگی سفره های خالی در تالار و رستوران های بیرجند سفره های رنگینی پهن می شود که هزینه های آن میلیونی است.
به یکی از این سالن ها که می رویم خانواده ای نگران از آنچه می شنوند در فکر چاره هستند چرا که این رستوران تا ۲۱ ماه رمضان برای افطاری دادن رزرو شده است. «هر سال افطاری می دهیم» این حرف خانواده ای است که برای رزرو مکان به یکی از تالارهای شهر آمده اند و تنها دغدغه شان پر شدن نوبت ها است. قرار است به حدود ۱۰۰ نفر از اقوام و آشنایان افطاری بدهند. هر چند خودشان هم از ته دل راضی به این گونه ضیافت های افطاری نیستند اما چشم و هم چشمی آن ها را وادار به برگزاری چنین میهمانی هایی کرده است.«اگر همه خیران کمک کنند حتی یک نیازمند هم نخواهد بود.» این را همان خیری که آدرس سفره های خالی را نشانمان داده می گوید. او بر این اعتقاد است: معنویت ماه رمضان با چنین اقداماتی پررنگ تر می شود و لازم است در این زمینه اطلاع رسانی بیشتری شود.امروز مکان های زیادی در سطح شهر وجود دارد که نیاز به کمک های نقدی و غیر نقدی ما دارد از مرکز توان بخشی حضرت علی اکبر(ع) گرفته تا موسسات خیریه دیگری مثل خانه کودکان امام علی(ع) و خانه ای که از دختران بی سرپرست نگه داری می شود و حتی هزینه های تحصیل آنها بر عهده خیران است و یا یتیم هایی که از سوی کمیته امداد می توان سرپرستی آنها را قبول کرد یا خیران هیئت ابوالفضلی که آدرس بیشتر سفره های خالی را می دانند. کافی است بخواهید در این ایام کرامت آدرس گوشه ای از بهشت را بپرسید و سفره افطارتان را آنجا پهن کنید و آنگاه با شادی فقرا افطار کنید. کم نیستند آنهایی که هر شب با لبخند یک یتیم افطار می کنند. شما هم آدرس سفره های خالی را بپرسید.