برای داشتن جامعه سالم باید نگاه به نهاد خانواده داشت که می توان به یقین گفت و گواهی عالمان جامعه شناسی را هم سند آورد که، خانواده سالم، سنگ بنای جامعه سالم است و از آنجا که بناهای رفیع فقط با «مصالح» ساخته می شود، در ساخت جامعه هم خانواده سالم و صالح نقش اول را دارد. از دیگر منظر خانواده سالم و صالح می تواند اعضای خویش را به سلامت برساند و بیماری ناهنجاری برخی اعضا را با مشاوره آگاهان و مراقبت خویش درمان کند و توان «خودسالم سازی خویش» را به منصه ظهور برساند. خانواده سالم، جرم ندارد و مجرم نیز هم . لذا اگر نتواند خطای عضو خود را اصلاح کند و خطا به جرم منتهی شود، مجرم را به دست پزشک قانون می سپارد تا بیماری اش را درمان کند و نگاه به کیفر مجرم نگاه به درمان بیماری پزشک است، هرچند در کار درمان گاه تا عمل دردناک جراحی پیش می روند و قطع عضو هم در روند درمان وجود دارد و در جرم زدایی گاه مجرم نه به عنوان انسان بلکه به عنوان تولیدکننده جرم از میان برداشته می شود و این عین عدالت است و خانواده صالح، عدالت محور هم هست. لذا شاهدیم که خود خانواده، عضو ناسالم را پس می زند و او را تحویل قانون می دهد. در صفحه های حوادث روزنامه ها بارها خوانده ایم و از زبان مردم کوچه و بازار هم به فراوانی شنیده ایم که پدر و برادر و سایر اعضای خانواده عضو مجرم خود را تحویل پلیس دادند . من خود چندی پیش خواندم، پدری، پسر مجرم خویش را که با چاقو به دو نفر حمله کرده بود، به پلیس تحویل داد و معتقد بود، همان طور که باید فرزند مریض را به بیمارستان رساند، باید فرزند مجرم را هم به پلیس تحویل داد و این هر دو سویه سالم سازی دارد. غیر از این بارها، در خبرها داشته ایم که پدر و مادرها و دیگر اعضای خانواده نه تنها عضو مجرم خود را پناه نداده اند بلکه به همکاری با پلیس همت کرده و او را تحویل داده اند. این قبیل خبرها نشانه سلامت روحی و اخلاقی نهاد خانواده است که ناسالمی را پس می زند و یاد روزهای اول انقلاب را که مردم اخلاقی تر و مهربان تر بودند و ملی تر می اندیشیدند در یادها زنده می کند که مادر هم خود پسر سالم و صالحش را به جبهه روانه می کرد و دیگر مادر هم فرزند ناسالم خود را که راه به خانه های تیمی برده و علیه انقلاب اسلحه به دست گرفته بود، به قانون معرفی می کرد و این هر دو مادر شایسته تقدیر و نشانگر سلامت خانواده سالم بودند. به هر روی، سلامت جامعه مستلزم سلامت اندیشی خود ماست و شایسته این که در فرآیند سلامت سازی جامعه کلان نگر باشیم و از آنچه منافع خویش می دانیم چشم بپوشیم و نگاه منطقی خویش را جانشین نگاه احساسی کنیم تا جامعه ای سالم، صالح و منطقی داشته باشیم. در جامعه ای چنین است که می توان به فردای بهتر و روزهای روشن تر برای همه، فکر کرد و الا اگر در مواجهه با جرم و مجرم، خودی و غیرخودی داشته باشیم، نتیجه می شود بدتر از این که هست. اگر می خواهیم روزگار خوب داشته باشیم – که البته می خواهیم- باید به منطق ترازو که عدل است رفتار کنیم تا با همین منطق هم با ما رفتار و راه هموار تر شود.