…وخروس بانگ برداشت که آآآآآی مردم بیدار شوید وبه درون جان کشید این هلهله زمین وآسمان را، بانگ برداشت که فکر و اندیشه نو کنید و چشم بشویید که زمان درپلک زدنی از کنار گوش تان میگذرد بدون این که بفهمید.
وقتی توپ حلول سال جدید به صدا درآمد ودل مان را لرزاند وپرده اشکی برچشمان مان نشاند تا ازپس لعاب شفاف اش شعله لرزان شمعی را ببینیم و نقلی بیدمشکی بر دهان گذاریم تا کامی شیرین کنیم و بوسه ای بکاریم بر دست وصورت نزدیکان مان ودل بتکانیم از حسدوکینه و نفرت و آرامشی بردلمان بنشیند تا به دنبال آسایش بگردیم، بسیاری حضور نداشتند در محفل خانواده، چقدرجای شان خالی بود و بسیاری نیز برای همیشه نبودند.
درسالی که گذشت چقدر به دنبال بهانه هایی بودیم که فاصله بگذاریم بین هم، چقدر آبروها ریختیم و آبروهامان ریخت، چقدر زودبه قضاوت نشستیم و زود قضاوتمان کردند، چقدر ریاکردیم و کردند، چقدر خدارا شاهد گرفتیم، اما شاهد برای چه و که چقدر تهمت زدیم ودروغ بافتیم وچقدر تهمت زدند و دروغ بافتند.
سالی گذشت که تلخی هایش برشیرینی هایش بسیار سر بود، حتی نفس کشیدن و آب خوردن مان سیاسی شد، گرد و غبار مان نیز سیاستی شد که بسیاری وقایع و اتفاقات و واقعیات تلخ وتکان دهنده در آن غبار بی هویت گم شد و به چشم نیامد.
در این شروع مبارک، آرزوی سالی کم تنش کنیم، آرزوی سالی پربرکت کنیم، سالی که در آن دره عمیق فاصله طبقاتی کمتر شود و مسولین قبلی و فعلی و بعدی دست از نشان دادن چنگ و دندان به هم برکشند و بگذارند مردم نفسی به راحتی کشند سالی که رسانه ها عطر دوستی و انسانیت و تعامل بیفشانند و فقط به اندازه یک سال زیرسایه مردم باشند بدون این که خویش راسایه پندارند.
سالی که آرزوی مان بیداری عقلانیت رسانه ملی باشد تا طعم همدلی را به کام مردم فرونشاند و بداند که جاده کشورمان دوطرفه است نه یکسویه
کاش خروس امسال بی محل نخواند و به موقع برخیزاند مردم را از خواب…!!