لباس های قدیمی را که می دوختند، در اولین شستشویش دست و دل مان می لرزید که نکندآب برود و کوتاه و تنگ و غیرقابل استفاده شود، پارچه های ارزان قیمت اینگونه بودند، همان پارچه هایی که عامه مردم بر مبنای وسعشان می خریدند، پارچه های کودری و اورمک و…اما پارچه های گرانتر هیچوقت آب نمی رفت و کوتاه نمی شدند. فرهنگ ما هم مانند همان پارچه هایی است که ارزانش آب می رود وچروک شده و بعد به دورانداخته می شود.
هرجایی که ریشه های فرهنگی مان قوی بود اتفاقی نیفتاد اما کار در جایی خراب می شود و فرو می ریزد که اکثر باورهای دم دستی مردم ارزانند وکم ریشه، دلیل نابودی خرده فرهنگ ها و درد مضمحل شدنشان همین لق بودن ریشه و تار و پودشان است.
گذر۴ دهه از عمر انقلاب به متفکرین در حوزه های جامعه شناسی و فرهنگ و اقتصاد و سیاست فهماند که اعوجاجات اجتماعی متاثر از فرهنگهای من درآوردی بود که بدون شناخت عامه مردم توسط نهادها و ارگان ها بر افکار عمومی تحمیل گردید و اینک در پی آن همه تعصبات و سرمایه های مادی و معنوی برباد رفته نه این که نتیجه ای به بار نیاورد بلکه به ضد خود تبدیل گردید.
تصمیم گیران و تصمیم سازان اجتماعی بدون در نظر گرفتن واقعیت تغییرات بسیار سریع علوم وفنون خصوصا در بخش اطلاعات واخبار و امواج روز افزون اینترنت و میلیاردها انسانی که دراین آشفته بازار تکنولوژی حل شدند، طرح هایی را به مرحله اجرا در آوردند که درست در جهت عکس حرکت و خواست جامعه بود و نتیجه اش پارادوکسها و تناقضاتی بود که چالشهای بزرگ و غیرقابل باوری را بوجود آورد. جامعه ایران جامعه ای است در حال گذار از سنت به مدرنیته که برای جلوگیری از عوارض ناشی از این پوست اندازی نیاز به پیش زمینه ها و بسترهایی دارد که نلغزد و فرو نپاشد، این که ندانیم هر طرح و برنامه چه بازخوردی دارد و بدون در نظر گرفتن نژاد و قومیت و پیچیدگی ها و بن بستهای موجود ممکن است چه هزینه های سنگینی را به بارآورد خود مثنوی هفتاد من کاغذاست که در این فرصت و حوصله محدود نمی گنجد. زمانی برای داشتن دستگاه فکس باید مجوز هایی عجیب می گرفتی، بعدها نوبت ویدیوها رسید با آن همه سختگیری ها و برخوردهای تحقیرکننده و داغ و درفش، بعد نوبت به دیشهای ماهواره و رسیور رسید و باز شاهد بی برنامگی ودستور العملهای متضاد بودیم وهستیم، سرعت فناورانه هزاره سوم بسیار بیشتر از برنامه ریزان ما شد و آنان عقب ماندند و همچنان غرق در تفکرات حذفی و برخوردهای فیزیکی برای پاک کردن صورت مساله هستند.
برای داشتن ریشه های بزرگ فرهنگی افکار بزرگ و اساتید بزرگ و متخصصین بزرگتر لازم است که وقتی در آب حرکت اجتماعی افتاد آب نرود و چروک نشده در نهایت بیرون افکنده نشود. نیاز به بازنگری دقیق دربرنامه ریزیهای فرهنگی داریم، نیاز به خونی تازه در شریانهای تفکرات خسته وخشکیده داریم،نیاز به خوانش صحیح خواسته های مردمی داریم که اصولا برای شان حسابی باز نکرده ایم ، نیاز به خانه تکانی افکار کهنه و فرسوده و پیر داریم ، جامعه جوان فکرنو و شاداب و برنامه ریزی نوینی را می طلبد، باید پس ازاین همه سال قبول کنیم که دیگرنصیحت ودرباغ سبزنشان دادن و دستور و اجبار چاره کار نیست، قبول کنیم که فرهنگ مان دارد آب می رود.