امروز پایان خط بیش ازده روز آتش و خاکستر و مرگ و سوختن و آوار شدن و ایثار و از خودگذشتگی بود. کاری به چند و چون و چرایی و سوالهای فراوان بی پاسخ در رابطه با پلاسکوی ایران نداریم، کاری هم به عکسها و فیلمها و سلفی های مسئولین نداریم، کاری هم به شورای شهری های فرهیخته و متخصص و شهرشناس نداریم …
اما به پس از پلاسکوی ایران کارها داریم، درسها داریم، بازخوانی ها داریم، گفتگوها داریم، مو از ماست کشیدن ها داریم، رو در رو حرف زدن ها داریم، پیگیری و خواسته ها داریم…
شهدای بی مدیریتی ها و لاابالی گری ها و بی کفایتی های سیاسی امروز پروازکنان و با حضور مردمی که روزها و شبهای زیادی را به امید شناسایی و پیدا شدن آتش نشانانشان بودند، در خاکی سرد و به دور از آتش و دود و گر گرفتگی و میلیونها تن هوار ریزش ساختمانی به آن عظمت، بالاخره آرام گرفتند، آنچنان سوختند و له شدند که فقط آزمایش دی ان ای توانست آنان را به خانواده هایشان و مردم بشناساند. قراراست چه شود؟ فعلا که دور تا دور پلاسکو را بلوک سیمانی کاشتند تا دیگر دیده نشود آن مخروبه غریب و مردم را دیگر بانبودش نیازارد، ولی دیگرنمی شود احساس و روح مردم و فکرشان را با بلوک سیمان محصور کرد، حافظه مردم پاک شدنی نیست. خوف داریم از این که نکند این ضایعه و فاجعه ای که کشوری را با سوختن و ریزش یک ساختمان اینگونه به موجی احساسی و پرتنش انداخت در بازی های مکارانه و گم شدن در امواج ساختگی سیاست بازان حرفه ای به فراموشی سپرده شود و خون های این شهدای مرد و بزرگوار وطن پایمال و رویش خاک ریخته شود. پس از نابودی ساختمان و تبعات ماندگارآن، درخبرهایی بنیاد مستضعفین که کارگزار و صاحب یکی از هزاران ابنیه و کارخانجات این چنین است اعلام نمود که طی پروسه ای دوساله پلاسکویی دیگر را خواهد ساخت!! سوالی بزرگ که همچنان ذهن درگیر مردم را به خود مشغول کرده این است که طی نزدیک به ۴ دهه چگونه هیچ تغییر یا بهینه سازی و درست اندیشی انجام نگرفت اما قراراست طی دو سال برخرابه ها و محل کشتار آتش نشانان شهید دوباره سازه ای بلند مرتبه و احتمالا بانامی دیگر ساخته شود …!!
آتش نشانی پایتخت کشور براین باور رسید که امکاناتش درمقابل عظمت شهری که اینچنین چون غده سرطان رشد کرد چیزی درحد یک مزاح تلخ است، این فاجعه به افکارعمومی فهماند که مدیریت یعنی چه و چنانچه هر کس و هر چیزی در جای خودش قرار نگیرد و بازیچه دست خنیاگران سیاسی کار افتد نتیجه اش می شود فجایع دیگری که در راهند. مردم نیز به تلخی آموختند که با قهر کردن از صندوقهای رای و با خود لج کردن نتیجه اش میشود حضور و ورود کسانی به شورای شهر که کوچکترین اطلاعی از شهرشناسی و شهرنشینی و پیچیدگی های آن ندارند و با گوشهای شکسته و شکمهای برآمده و بزک دوزک کردن و ماست مالی کردن حقایق تلخ نمی توان دست به انتخابی دقیق و علمی برای انتخاب شهردار شهری چون تهران زد. تهران دارد در خودش غرق می شود و همگان فقط نظاره گرند، تهران دارد خفه می شود و همه مثل نگاه کردن شهر فرنگ فقط نقش شاهدی بی درد را بازی می کنند، تهران در ترافیک مرگبارش دارد جان می کند و همه فقط بوق می زنند و فحش می دهند. مجلس و همین شورای شهر نیم بند و دولت در این بازی تلخی که امروز به پایان رسید ورود کنند و تمامی تبعات و مشکلات بوجود آمده و هزینه ای که این فاجعه برای کشور بوجود آورد را پیگیری و مسببین حادثه را بدون مصلحت اندیشی های مرسوم شناسایی و معرفی و برخورد کنند که شاید مرهمی باشد بر درد و آلام خانواده های داغدار و مردم ماتم زده، باشد که تلنگری باشد بر مدیرانی که هنوز در قیلوله ای گرم شعارهای تکراری را باز تکرار می کنند.