یادداشت / قزوه؛ از نخلستان تا تاجیکستان

امروز خراسان جنوبی
«…روی گل می نشستم /  اگر حرمت گل ها را داشتند / در لاک خود فرو می رفتم / اگر ناخن های لاک زده / صورت انقلاب را نمی خراشیدند / حتی شاید به پارتی می رفتم / اگر پارتی بازی نمی شد! / ای دوست / از من جان بخواه / اما، فریاد سهم من است / چنان که سهم ابوذر بود…»
این شعرها شما را یاد چیزی نمی اندازد؟ البته شاید فراموشتان شده باشد؛ اما درست بعد از پایان جنگ تحمیلی و رحلت حضرت روح ا… و آغاز عصر سازندگی که متأسفانه همراه با ریخت و پاش های فراوان و انحرافات مختلفی بود، بغض بسیاری از حزب اللهی ها در شعر و ادبیات و سینما ترکید و حاصلش، شد هنر و ادبیات اعتراض انقلابی؛ خاصه در سال های پایانی دهه شصت و نیز دهه هفتاد. از جمله چهره های درخشان این ادبیات، می شود به علیرضا قزوه اشاره کرد؛ و از جمله ماندگارترین و تأثیرگذارترین آثار در این زمینه، می توان کتاب «از نخلستان تا خیابان» را نام برد. وقتی که از قزوه صحبت می کنیم، بهتر است به جای گفتن از او، بیشتر شعرهایش را مرور کنیم؛ واژگانی که بیشتر می رسانند که او، چگونه بوده است و چرا این چنین، در ادبیات انقلاب اسلامی، مطرح و ماندگار شده است. از دیگر شعرهای معروف و همه خوان این شاعر که در آن سال ها بسیار زمزمه می شد، می توان به مثنوی بلند «شب است و سکوت است و ماه است و من/ فغان و غم و اشک و آه است و من/ شب و خلوت و بغض نشگفته ام/ شب و مثنوی های ناگفته ام» اشاره کرد که خاصه با صدای آهنگران، دیگر همه جا شنیده و تکرار می شد.
و اما مهمترین شعر این شاعر معترض در دهه شصت و هفتاد و شاعر آیینی در دهه نود را، به زعم من، می توان شعر «مولا ویلا نداشت» او دانست؛ یک شعر نوی متعرض خاص انقلابی واقعاً شاعرانه. شعری که همه عناصر شاعرانه و معترضانه در آن، شانه به شانه هم حرکت کرده و هیچ یک به نفع دیگری، مصادره نشده اند؛ شعری که بی تأثیری از سلمان هراتی نبوده است؛ چنانچه خود شاعر نیز در یکی از مصاحبه هایش به آن اشاره کرده است. این شعر به محض منتشر شدن، مثل بمب در فضای اجتماعی سیاسی آن روزگار صدا کرد. حتی کار به مجلس هم کشیده شد و عده ای از نمایندگان به اعتراض برخاستند. حتی کار به اوین و احضار او برای توضیح در این زمینه نیز کشیده شد. این شعر و دیگر شعرهای مجموعه «از نخلستان تا خیابان»، در دهه هفتاد بین بچه های حزب اللهی دست به دست می چرخید و در محافل آنها قرائت می شد و یک جورهایی، تبدیل به کتاب مقدس آنها در اعتراض به وضع موجود که تکنوکرات ها ساخته بودند، شده بود.  این شاعر نام آشنا، متولد سال ۱۳۴۲ گرمسار است. دکترا از تاجیکستان گرفته است؛ همان جایی که دو سالی هم وابسته فرهنگی ایران در آن کشور بود. راه اندازی نخستین جشنواره شعر فجر، کار این شاعر بوده است. همچنین وابسته فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات فارسی دهلی نو نیز بوده است. تا به حال، چهل کتاب شعر و نقد و سفرنامه و … را چاپ کرده است. معروفترین کتاب اشعار او از نخلستان تا خیابان، شبلی در آتش، این همه یوسف، عشق علیه السلام، قطار اندیمشک، با کاروان نیزه، سوره انگور و انگشتری سوم خاتم است. همچنین شعرهایی از او به ده زبان زنده دنیا نیز ترجمه و نشر یافته است. او را، بزرگترین شاعر زنده شعر پایداری می دانند؛ شاعری با زبانی ساده، معترض، متعهد و شاعرانه که در برخی از اشعار، افتخار ادبیات شده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*