خوابش را قبلا دیده بود، خواب باغی که رودخانه ای زلال از میان آن می گذشت. هرکس آنجا کاری داشت ، بعضی علف های هرز را می کندند، بعضی به گل ها آب می دادند، حاج محمد حسن می پرسد برای او هم کاری دارند؟ پاسخ می شنود: سفارشت را می کنیم. سال ها می گذرد تا روزی دری از نور از خانه او به مسجد محل بازمی شود و حاج آقا لباس خادمی می پوشد.
حدود ۳۰ سال همسایگی با مسجد حاج محمد حسن شاهوردی را تبدیل به باغبانی کرده است که میداند هر گل را کجا بکارد و کجا بیشتر مراقبت کند تا علف هرزی نروید، او باغبان مسجدی است که خود در ساخت آن مشارکت داشته است، مسجدی که به برکت همسایگیاش آرامشی مثال زدنی برای زندگی اش فراهم کرده و معتقد است تمام داشتههایش را امروز به برکت همین همسایگی دارد. امروز پسر هم جا پای پدر گذاشته است و خادمی مسجد را با افتخار قبول کرده، معتقد است از روزی که به این عنوان قدم در مسجد گذاشته برکات زیادی شامل حال او و خانوادهاش شده است.
هوای آن روزهای مسجد
از اولین روزهایی که قرار بود مسجد ساخته شود میگوید، بارها نام بانیان اصلی را ذکر میکند و نام حاج آقا درویشی را با احترام یادآور میشود که به عنوان بانی و سازنده اصلی مسجد مطرح است.
سال های ۶۴ و ۶۵ بود که برای تحویل زمین مسجد به تکاپو افتادیم یادم هست اول دسته قبضهایی درست کردیم که بتوانیم کمکهایی را برای ساخت مسجد جمعآوری کنیم، حتی نقشه ساخت مسجد از سوی آستان قدس تغییر کرد و کم کم مراحل ساخت پیش رفت تا اینکه با کمک حاج آقا درویشی ساختمان مسجد تکمیل شد و سال ۷۲ به بهرهبرداری رسید.
او مسجد را همانند سنگری میداند که هیچ گاه نباید بدون رزمنده و فرمانده باشد به همین دلیل مدام باید نیازمندیهای رزمنده و فرمانده را در نظر گرفت تا همیشه پویا و سرزنده باشند.
شاهوردی از روزهای جنگ و کارکرد کلیدی مساجد میگوید: آن روزها عشق خدمت آنچنان در وجود جوانان جوانه زده بود که همه برای خدمت رسانی صف میکشیدند، با اینکه ساختمان مسجد تکمیل نشده بود اما پایگاه بسیج مسجد با تمام قوا خدمت رسانی میکرد، همه یک گوشه از کار را میگرفتند، یکی برنامههای نگهبانی را مرتب میکرد تا شب هیچ ضد انقلاب، کمنیست و منافقی نتواند در شهر فعالیتی انجام دهد.
او از شبهای برنامه ریزی و روزهای اجرای برنامه ها از جوانهایی که جذب مسجد و سپس راهی جبههها میشدند، از شهدایی مانند جابری، صمدیان،اسدزاده، ماژانی و محسن زاده میگوید که روزها و شبها در سنگر مسجد پرورش یافتند و سپس تا عــرش اعلا پرکشیدند.
شاهوردی ادامه میدهد: بخشهای زیادی در مساجد از تدارکات گرفته تا آموزش و فرهنگی راه اندازی شده بود و همه بدون چشم داشتی کار میکردند، مسجد شده بود خانه دوم، خانه ای امن که خانواده ها با افتخار فرزندانشان را به آنجا میفرستادند.
ستاد مسجد چنان هماهنگ عمل میکرد که عدهای مأمور جمع آوری کمکهای مردمی بودند و عدهای با خودروی شخصی حتی به روستاها میرفتند و برای رزمندهها از نان خشک تا ماست چکیده را جمع میکردند و تحویل ستاد مسجد میدادند.
عاملان جذب به مساجد
او همه این گامها را به واسطه وجود روحیه انقلابی در جوانان توصیف میکند و یک سمت را متوجه خادمین و امام جماعت مسجد میداند، خادمینی که به واسطه برخورد مطلوب و مناسب خود میتوانند عامل جذب و یا طرد جوانان از مساجد میشود، البته این موضوع درباره امام جماعت مسجد هم صدق میکند، امام جماعتی که قدرت سخنوریاش او را دوست داشتنی و پر جذبه میکند.
به نظر او جنگ هنوز ادامه دارد، نه این که مجبور باشیم اسلحه به دست بگیریم بلکه باید تمام فکرمان را مسلح کنیم مسلح به اعتقاد و روحیه انقلابی و این تنها با ورود به مساجدی شکل میگیرد که درآن کار فرهنگی به حد اعلا انجام شود.
شاهوردی در این خصوص توضیح میدهد: در این زمینه میتوان از فرهنگیانی که قدرت سخن وری و جذب دارند استفاده کرد، او این موضوع را همچون سلاحی میداند که ذره ذره باید در روح و ذهن جوانان تأثیر کند البته این موضوع باید این قدر مهم و ارزشمند باشد که از سوی مسئولان پیگیری شود چون با پا درمیانی یک طرفه مساجد امور مربوط به جوانان دیر پیش خواهد رفت.
او به عنوان خادمی که ۲۰ سال پیش برای رشد و حضور جوانان انواع کلاسهای فرهنگی و ورزشی را در مسجد توحید برگزار میکرد امروز نگران از آنچه در مساجد به عنوان کلاسهای اوقات فراغت برگزار میشود، ادامه داد: انواع کلاسها مانند روخوانی قرآن، حفظ قرآن، خیاطی، گلدوزی، خط و نقاشی، شنا و … که در کل ۸ کلاس میشد را برگزار میکردیم، اما در این سال های اخیر روند این کلاس ها طوری بوده است که تعداد آن به جای اینکه افزایش پیدا کند کاهش داشته است، هرچند مسجد توحید در این زمینه عملکرد خوبی داشته است اما بازهم نسبت به گذشته نزول کرده است.
نکته مهم دیگری که در این زمینه مطرح میشود بحث هزینه این کلاسهاست، چرا که تا قبل از این تعداد افرادی که داوطلبانه و رایگان خدمات آموزشی را انجام میدادند بیشتر بود، اما امروز انتظاراتی برای پرداخت هزینه مطرح میشود که این موضوع خود کمی در روند برگزاری کلاسها مؤثر است.
سایه سبز مسجد
حاج محمد حسن شاهوردی میراث مسجد داری را به قدری مهم و ارزشمند میداند که امروز همه داشتههایش را مدیون همسایگی با مسجد دانسته و افتخارش را خادمی مسجد عنوان میکند، عملکرد مثبت این مو سفید شده مسجدی به نحوی بوده است که هیأت امنا تصمیم میگیرند فرزند او را به عنوان خادم مسجد بعد از بازنشستگی اش بپذیرند.
فرزند سپاس گزار به احترام پدر در حین گفت و گو تنها با حرکت سر سخنان پدر را تأیید میکند و تنها وقتی از او میپرسم نقش مسجد را در دوران مختلف زندگی خود چطور میبینید به این جمله اکتفا میکند که داشته ها و نداشتهها و حتی آرزوهای برآورده شدهام به خاطر نزدیکی به مسجد بوده است.
این پدر و پسر همه چیز را در سایه سبزی میبینند که به واسطه تکیه بر دیوار بلند و محکم مسجد بر سرشان افتاده است، سایه سبزی که حتی زندگی فرزندانش را هم تحت تاثیر گذاشته است. اعتقادات پاک این خادم چنان او را مجذوب کرده است که خود را همچون باغبانی در باغ مصفا میداند.
امام جماعت جوان پسند
شاهوردی توصیف سنگر از مسجد را به نحو دیگری نیز توضیح میدهد و با اشاره به اینکه هم اکنون مسجد توحید یکی از مساجد پر مخاطب شهر بیرجند است، میگوید: یکی از دلایل این استقبال به خصوص از طرف جوانان امام جماعت این مسجد است. فردی که توانسته امروز با وجود شبکههای اجتماعی و هزاران مسئله دیگر پای مهمترین قشر جامعه را به مسجد باز کند. بنابر این برای نگه داشتن این قشر باید اقداماتی انجام داد.
او برای این مهم پیشنهاداتی ارائه داد که اگر مسئولان امر این پیشنهادها را کلید راهی برای خود در نظر بگیرند به طور حتم در آنچه به عنوان استقبال از مساجد مطرح است مفید خواهد بود.
به گفته شاهوردی باید مسئولان در انتخاب خادمان مساجد بسیار با وسواس عمل کنند، به نظر من این مسئولیت در حد یک فرماندار بازنشسته است، فردی که دارای ایده و راه است، فردی که میتواند در تصمیم گیریها شرکت کند البته این نقش را برای فرهنگیان بازنشسته نیز میتوان قائل شد چرا که مسجد پایگاهی است که باید در آن هر روز یک برنامه نو برای جذب بیشتر جوانان داشته باشیم و این امر با وجود یک رهبر که کار فرهنگی نیز انجام داده است بهتر انجام میشود.
پیشنهادهای سازنده
پیشنهاد دیگرش جالب تر است، میگوید: امروز در هر ادارهای بخش بسیج را داریم باید از نیروهای این ادارهها در هر بخشی برای آموزش جوانان در مساجد استفاده کرد به عنوان مثال آموزشهای امدادگری که بسیار مهم و ارزشمند است را میتوان به این عده سپرد.
او ادامه میدهد: اداره کل اوقاف و امور خیریه و نیز سازمان تبلیغات اسلامی میتوانند نگاه درآمدزایی داشته باشند به این نحو که با قرار دادن چند چرخ خیاطی و یا چند کامپیوتر و راه اندازی کارگاه کوچک برای مسجد علاوه بر راه اندازی یک کارهای تولیدی با محصولات ارزان قیمت نه تنها به توسعه مسجد کمک کنند بلکه اشتغال زایی داشته باشند.
او ارزش این کار را بیشتر از میزان اعتباری که قرار است برای تحقق آن در نظر بگیرند میداند و می گوید: به این طریق علاوه بر جذب مؤثر جوانان و اشتغال زایی آن ها باعث شدهایم یک حرکت فرهنگی نیز با این هدف که آموزشهای این کارگاه یا نیروهای این کارگاه از مسجدیهای فعال یا از جوانان این مسجد انتخاب شوند .
او برنامه هایی که میتواند توسط صدا و سیما از مساجد موفق در جذب جوانان تهیه شود را یکی دیگر از پیشنهادهایی میداند که میتوان روی آن کار کرد اما اکنون مسجدها فقط در ماه رمضان کمی مورد توجه قرار میگیرند در حالی که این سنگرها باید هر روز و هر شب مکانی برای رشد و ترقی باشند.
او کارکرد مسجد را به عنوان یک پایگاه سیاسی و اجتماعی به نحوی توصیف میکند که امروز با آنچه در مساجد شاهد هستیم باید گفت مسجدها امروز تا حدودی از آنچه باید باشند دور شده اند.
ایدههای خادم جوان
علی شاهوردی که در تمام این سالها دوشادوش پدر در سنگر مسجد بوده است امروز به عنوان یک خادم جوان با اشاره به کاهش سن اعتیاد میگوید: به طور حتم باید هر آنچه برای جوانانمان به وجود آمده است را در سایه تعلیم و تربیت کنکاش کنیم این که خانواده کجا غفلت کردهاند و آموزش و پرورش کجا کم گذاشته است و از همه مهمتر مسجد کدام چراغ را روشن نکرده است. او نیز همانند پدر ایده های پر محتوایی برای این موضوع دارد که یکی از آنها توجه به حلقههای صالحین است، در نظر گرفتن مربیان و مدیران با تجربه در امور مربوط به حلقه های صالحین خود میتواند بخش اعظم خلاء های فرهنگی را پر کند و این مهم جز با همکاری و هماهنگی همه دستاندر کاران میسر نخواهد بود. به نظر او جوانی که در ایام محرم و صفر پشت هیأتهای عزاداری راه میرود و در عزاداری شرکت میکند به طور حتم میتوان با کمی کار فرهنگی او را تبدیل به جوانی کرد که جزو همراهان همیشگی مساجد باشد. این خادم جوان ادامه میدهد: به طور حتم با وجود یک مربی پر جذبه و افرادی مانند مشاوران پر سابقه، مسجد بهترین عملکرد را در جذب جوانان و هدایت آنها خواهد داشت.
علی این شغل را با افتخار پذیرفته و میگوید خادمی مسجد بزرگترین آرزویش که زیارت امام حسین (ع) بوده است را برایش فراهم کرده و همین افتخار برایش از همه چیز بالاتر است.
صدای اذان میآید، نگاهم به گلدستههای مسجد بعد از شنیدن سخنان حاج محمد حسن و علی عمیق تر می شود و آرزو میکنم کاش تمام پیشنهادهای پدر و پسر عملیاتی شود.