قلم حرمت دارد و صدالبته رسالت.رسالتی که چند صباحی است، لب طاقچه در میان خاطرات مان خاک می خورد.قلم قرار بود جامعه بسازد.قرار بود «افضل من دما الشهداء» باشد.آیا بود؟ قرار بود دربرابر نفوذها بایستد.آیا ایستاد؟
جمعه،چهارده آذر ۱۳۶۵ خورشیدی، شروع انذاری بود برای دولت و ملت. انذار نفوذ. «دولت اسلامی موظف است که جامعه را با فرهنگ بالاتر و معلومات عمیقتر و آگاهی های همگانی مجهز کند و بدین وسیله جلوی نفوذ فرهنگ بیگانه را بگیرد.» دولت ها دغدغه همه چیز داشتند جز نفوذ که اگر غیر از این بود، این همه تاکیدات مؤکد نیاز نبود. دولت ها دلمشغولی سازندگی، آزادی، مهر و عدالت و اعتدال داشتند و مقابله با نفوذ بر زمین ماند.کلید واژه ای که ترجیع بند کلام رهبر بود هر روز به گونه ای یک روز تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی وجنگ نرم. سه دهه است که در خواب بسرمی بریم وگرنه «العاقل یکفیه الاشاره».دولت ها که هیچ، قلم ها چه کردند؟باز هم اگر بگوییم هیچ،گزاف نگفته ایم.افسوس که در قلم ها نیز نفوذ کردند.حالا برخی دوستان که ولایت فقیه را قبول ندارند، قلم به دست، داعیه مقابله با نفوذ دارند.عده ای هنوز واژه نفوذ را درک نکرده اند.در تمامی بخش های یک جامعه می توان نفوذ را مشاهده کرد.در اقتصاد، در سیاست، درفرهنگ و در لایه های اجتماع.نفوذ یعنی تخطئه اقتصاد مقاومتی در کلام و یا عمل. نفوذ یعنی دست دادن با آمریکا بدون توجه به دست چدنی اش. نفوذ یعنی ترویج سبک زندگی غربی و نفوذ یعنی شکستن هنجارهای جامعه. امروز رسالت قلم مقابله با نفوذ است.که چنین قلمی بر خون شهدا برتری می یابد.امروز قلم یعنی کلام رهبر. اینجا خراسان جنوبی، دروازه شرقی ایران است. سخن آخر اینکه باید کلام امیرالمؤمنین علی(ع)را آویزه گوش مان کنیم: «کسی که موقع یاری رهبرش در خواب باشد، زیر لگد دشمن بیدار می شود.»