پیشرفت تکنولوژی همیشه مستقیما یا غیر مستقیم بر روی سبک زندگی انسانها تاثیر گذار بوده است. از ساده ترین پیشرفتها مانند کشف آتش و اختراع چرخ گرفته تا کامپیوترها و اسمارتفونها و تبلتهای ظهور کرده در دهه های اخیر، همه بر شیوه زندگی و تفکر و ارزشهای انسانها تاثیر گذاشتهاند. اما هر چه گذشته است، این پیشرفت ها و تغییرات و به تبع شان آثار آنها بر زندگی افراد، سریعتر و عمیقتر شده اند. این تغییرات در عصر ما به قدری شدید و سریع بوده است که نسل های مختلف از درک همدیگر اظهار عجز میکنند. نو ظهور ترین شکل این پدیده هم، پدیده ی دهه هشتادی هاست و آن چه که دههی شصتی ها و دههی هفتادی ها در موردشان می گویند. دههی هشتادیها متهم اند به این که بیش از دیگر نسل ها تحت تاثیر تکنولوژی و مصادیق آن بودهاند و به همین خاطر نسلی ناشناخته و غیر قابل پیش بینی و متفاوت از دیگر نسل ها هستند. اما فارغ از صحت و سقم این گزاره، تکنولوژی های نوین چگونه و در چه حوزه هایی بر نوجوانان تاثیرگذار بوده اند؟ همان طور که کشف آتش موجب تغییر رژیم غذایی انسان از خام خواری به پخته خواری شد، تغییرات تکنولوژیک هم تغییرات اساسی را در پی خواهد داشت. مثلا در حوزه تفکر. حجم اطلاعاتی که در دسترس نوجوان امروز است، به هیچ عنوان قابل مقایسه با پیشینیانش نیست. اطلاعاتی که شاید در کل کتابخانه های در دسترس نوجوانان دیروز هم وجود نداشت، امروز با یک کلیک در اختیار آن ها قرار میگیرد. اتفاقی که می تواند به بروز چند وِیژگی در این نسل بیانجامد. اول این که این نسل دید وسیع تر و جهانی تری از نسل های قبل تر دارد. برخلاف نسل های قبلی که اطلاعات شان را از نشریات و رسانه های داخلی چون صدا و سیما دریافت می کردند، ورودیهای اطلاعاتی این نسل فضای مجازی است که بعد جهانی اش پررنگ تر است. این مساله آن جایی مشکل زا می شود که فرهنگ و شیوهای از زندگی را در نوجوانی که فرآیند جامعهپذیری را از سر می گذراند نهادینه می کند که متفاوت از فرهنگ بومی جامعه اوست. از این رو است که برخی از رفتار های این نسل از سوی دیگران درک نمی شود و «خارجی بازی» نامیده می شود. نوجوانی که در طول حیات خود یک بار هم پا را از مرزهای ایران بیرون نگذاشته است؛ در رفتار، الگوی مصرف، طرز تفکر و شیوه سخن گفتن چنان به بیگانگان شبیه و از خودی ها بیگانه اند که شگفتی دیگران را بر می انگیزند. اما این موضوع تعجب آور نخواهد بود اگر بدانیم بسیاری از این نوجوانان، زمانی را که با گوشی و تبلت هایشان در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی می گذرانند به مراتب بیشتر از مدت زمانی است که در جهان حقیقی و در تعامل با نزدیکان شان مشغول هستند. فرآیند جامعه پذیری و شکل گیری بخش عمده ای از شخصیت این نوجوانان دیگر در جهان مادی حقیقی اتفاق نمی افتد، بلکه با مشاهده سلوک و لایف استایل بیگانگان حاصل می شود. از سوی دیگر این درگاه های وسیع ورود اطلاعات، به سطحی بودن دهه هشتادی ها می انجامد. نوجوانانی که دیگر با کلیک بر روی لینک های مختلف از مطلبی به مطلب دیگر می پرند، دیگر تاب تمرکز بر روی یک موضوع را ندارند. اقیانوسی از اطلاعات اند ولی به عمق یک متر. بعضا این اطلاعات، کاربردی هم ندارد. اطلاعاتی در مورد سلبریتی ها و امثال آن ها که در دنیا و آخرت گرهی باز نخواهد کرد. در خیلی از موارد هم این اطلاعات اشتباه و بی منبع اند. روایات و نقل قول های بی سند، تاریخ سازی های اشتباه که به عنوان حقیقت مسلم توسط این نوجوانان پذیرفته می شوند و مبنای عمل شان در آینده قرار می گیرند. این حجم از اطلاعات افسارگسیخته قابلیت این را دارد که یک نظام فکری بی منطق، فاقد بنیان و بدون تحلیل را برای دهه هشتادی ها شکل دهد.
از سوی دیگر حضور پر رنگ دهه هشتادی ها در فضای مجازی، این قابلیت را دارد که نظام ارزشی آن ها را دگرگونه کند. ارزش های نسل های پیشین در جهان واقعی تعریف میشد. ارزشهایی مانند درس خوان بودن، ورزشکار بودن، کوشا یا مستعد بودن و امثال آنها. ولی برای نسلی که زمان زیادی را در تعامل با مصادیق تکنولوژی و فضای مجازی می گذراند، عجیب نیست که بخش عمده ای از ارزش هایش هم در این فضا تعریف شود. امروز برای بخشی از دهه هشتادی ها؛ بالابودن فالورهای اینستاگرام، لایک خوردن زیاد پستهای فیسبوک، فالو و لایک شدن توسط سلبریتی ها، لول بالای کلش آف کلنز، به بخشی از ارزش های دهه هشتادی ها تبدیل شده اند که آشکارا به آن ها افتخار می کنند و برای ارتقایشان می کوشند. «شاخ های اینستا» و « شاهان کلش» بخشی از القابی است که به نوجوانان محبوب و سرآمد فضای مجازی اطلاق می شود و نشانگر اهمیت آن در شناسایی هویت این افراد است. اما این نظام ارزشی دگرگونه دو ایراد اساسی دارد. اول این که این ارزش ها در جهان حقیقی کاربردی ندارند. در واقع ممکن است نوجوان دهه هشتادی بر اساس توهمی از ارزشمند و محبوب بودن رشد کند، اما وقتی وارد جهان واقعی شود دریابد که دیگر هیچ یک از آن ارزشها برای او کاربردی ندارد و ارزشها و مهارتهایی در جهان واقعی مورد مطالبه است که وی با وقت گذرانی در جهان مجازی از اکتساب آن ها باز مانده است. این موضوع آینده نسل جدید ایران موسوم به دهه هشتادی ها را شدیدا تهدید می کند. از سوی دیگر نوجوانی که در فضای مجازی عادت به محبوبیت و شهرت کرده است، در دنیای واقعی تابلوی تعداد فالوور و لایک را بالای سر خودش نمی بیند و دیگران از خصایص مجازی او بی اطلاعند. از این جهت امکان دارد که برای جلب توجهی که به آن عادت کرده است، به گدایی محبت روی بیاورد یا با انجام رفتارهای نامتعارف و یا انتخاب پوشش نامناسب، برای جلب توجهی که معتاد به آن شده است بر شخصیت خود چوب حراج بزند. از سوی دیگر حضور در شبکه های اجتماعی نوجوان را در معرض یک قضاوت دائمی دیگران قرار میدهد. دیگرانی که هر لحظه بر زندگی شخصی او ناظرند و در مورد رفتار و پوشش و دیگر ابعاد زندگی اش نظر میدهند. فشار این قضاوت همیشگی می تواند برای یک نوجوان خرد کننده باشد. زندگی مجموعه ای از غمها و شادیها، پیروزیها و شکستها است. اما فضای مجازی به شما القا می کند که همیشه باید تصاویر و پست های جشن ها و مسافرت ها و موفقیت هایتان را به اشتراک بگذارید. این موضوع تا بدان جا پیش رفته است که به جرئت می توان گفت برخی امروز برای فضای مجازی شان زندگی می کنند. از خرید های میلیونی جم برای بازی کلش آف کلنز بگیرید تا مهمانی ها و خوراکی ها و خریدها و مسافرت هایی که حتما باید عکسشان در صفحات اجتماعی تان بیاید. این اواخر اخباری شنیده می شود از کسانی که به خاطر سلفی گرفتن، از جایی سقوط کرده اند یا در رودخانه افتاده اند و جانشان را از دست داده اند. این فشار برای رقابت در بهتر بودن در فضای مجازی، می تواند زندگی شخصی و حقیقی این نسل را کاملا به حاشیه ببرد و به نابود شدن آن بینجامد.
نکته دیگر در مورد استفاده بیش از حد از تکنولوژی توسط نسل جدید، این است که فرصت خلوت داشتن و فکر کردن را از این نسل گرفته است. تمام تنهایی این نسل با فضای مجازی پر می شود. مشکلی که در شکل حادش به «ترس از دست دادن» می انجامد. ترسی که همیشه فرد می پندارد که اگر فضای مجازی را چک نکند، مطلب یا خبر یا عکس مهمی را از دست می دهد. این ترس به استفادهی دائم و بیمارگونه از اینترنت و فضای مجازی می انجامد و زمانی را برای پرداختن به دیگر کارها مانند تحصیل یا شغل باقی نمی گذارد. حتی بازیهای رایانه ای این نسل نیز چنین خاصیتی دارند. بازی های رایانه ای نسل پیشین به رغم تمام آسیب های شان، معمولا صرفا در زمان بازی ذهن را درگیر می کردند. اما بازی های مجازی مانند کلش آف کلنز، در تمام مدت ذهن فرد را مشغول خود می کنند. آیا به من حمله شده است؟ آیا جنگ را بردیم؟ آیا منابعم به میزان کافی رسیده است؟ آیا آپدیت جدیدی برای بازی آمد؟ در چنین وضعیتی فرد حتی فرصت اندیشیدن به خود را نیز ندارد و این موضوع در دراز مدت به احساس پوچی و بیهودگی و افسردگی منجر می شود. تعاملات اجتماعی فرد نیز از دنیای حقیقی رخت بر می بندد و راهی فضای مجازی می شود. جایی که فرد به جای پدر و مادر و خویشان و دوستانش، با کسانی تعامل برقرار می کند که شناخت دقیقی از آن ها ندارد و ممکن است خود را در معرض ورود آسیب یا بزه از جانب آن ها نیز قرار دهد و از سوی دیگر نیز رابطه اش با نزدیکانی که پشتیبان و همراه واقعی او هستند کم رنگ و کمرنگ تر می شود.
از سوی دیگر همین تعاملات با دیگران در فضای مجازی نیز مناسباتی دارد که متفاوت از دنیای حقیقی است. مثلا بد دهانی و فحاشی در فضای مجازی امری شایع است. معمولا دو طرف به هم دیگر دسترسی ندارند و بعد از این که از خجالت هم درآمدند، دیگری را بلاک میکنند و تمام. اما در فضای حقیقی این اعمال عواقب دیگری دارد. حال نسلی که در فضای مجازی جامعه پذیر شده باشد و توان تمیز این مناسبات را نداشته باشد، به راحتی میتواند خود را در معرض این عواقب قرار دهد. یا ممکن است جوانی که عادت کرده است در فضای مجازی غریبه ها را به حریم شخصی اش راه دهد، در جهان حقیقی هم چنین کند و عاقبت چنین کاری بر هیچ کس پوشیده نیست. مسائل دیگری نیز چون بلوغ زودرس، افت تحصیلی ، کم تحرکی، دنبال کردن محتوای مستهجن و نامناسب در فضای مجازی، تاثیر منفی تکست کردن بر توانایی های نوشتاری مانند رعایت نکات املایی و گرامری، از دیگر مواردی هستند که به اشاره از آن ها می گذریم.
از تکنولوژی و مظاهر آن گریزی نیست . اما باید متوجه باشیم که نسل جوان ما را به کدام سو می برد. آن وقت شاید بتوانیم برای جلوگیری از آسیب هایش برنامه ریزی کنیم.