رضا زنگوئی
نه خانه، بی نقشه ساخته می شود و نه اهل خانه می توانند بی الگو برای خود تن جامه ای بدوزند و زندگی ای بسازند. انسان برای رسیدن به افق های متعالی، نیازمند طراح و طرح ها است و هر کس نیز برای زندگی خود یک مهندس انتخاب می کند و براساس هندسه ای که او طراحی کرده است، زندگی خود را برنامه ریزی می کند، گفته های او را به رفتار درمی آورد، رفتارهای خود را طوری سامان می دهد که مطابق گفته های او باشد. این چنین است که شخصیت الگوپذیر شبیه شخصیت الگو دهنده می شود و این افراد هستند که می توانند خود را بر مذهب الگوی خود بدانند نه دیگران. حالا از این منظر به زندگی خود نگاه کنیم، به راستی مهندس زندگی ما کیست و ما براساس مهندسی چه شخصیتی زندگی می کنیم؟ گفتار و رفتارها ما را شبیه چه کسی کرده است؟ آیا ما شیعه هستیم؟ آیا ما جعفری هستیم؟ آیا علوی هستیم؟ آیا محمدی هستیم؟ پاسخ این آیاها را به وجدانمان حواله می دهم تا در محکمه عدل خود برایش پاسخ بیابد و با ما همان رفتاری را داشته باشد که حکم اوست. اگر صادقانه نگاه کنیم بر خویش خواهیم لرزید با رفتاری که داریم بر خویش خواهیم لرزید بر عاقبتی که اگر رفتار خود را اصلاح نکنیم فرا رویمان قرار دارد. یادمان باشد بهشت و دوزخ پایان قهری راهی است که در پیش می گیریم، نمی شود راه ترکستان را در پیش گرفت و توقع داشت به سلام کعبه رسید! آنان هم که راه کعبه را در پیش می گیرند و به آن ملتزم می مانند نیز در ترکستان حیرت واگذاشته نخواهند شد. این سنت خداوند است که به هر کس به اندازه تلاش و تکاپویش پاداش دهد. پس اگر خواهان زیبایی ها هستیم باید زیبا پنداری را به زیبا رفتاری گره زنیم و زندگی خود را طوری پیش بریم که هندسه اش را شخصیتی بزرگ طراحی کرده باشد، چه حیف است ما را جعفری مذهب بخوانند اما خوانش زندگی ما چیز دیگری را نشان دهد. حیف است خورشید تابانی مثل امام صادق(ع) داشته باشیم اما الگوهای دروغین زندگی ما را مدیریت کنند که اگر نمی کردند، امروز یک دروغ در جامعه نبود و هیچ گاه نمی دیدیم خانواده هایی که پدر به همسر دروغ می گوید، مادر به فرزند و … همه به هم دروغ می گویند در خانه، در جامعه و روشن است در جامعه ای که «دروغ گفتن» آسان شود، ارتکاب دیگر گناهان و جرایم هم آسان خواهد شد و چنین جامعه ای هرگز نسبتی با امام صادق علیه السلام نخواهد داشت حتی اگر ما خود را شیعه جعفری بدانیم. شیعه معنا و مفهوم رفیع خود را دارد. شیعه کسی است که رفتارش مثل رفتار امام است، گفتارش نیز مثل اوست، رابطه ما با ائمه را نه زبان که عملمان نشان می دهد. اگر حتی مثل آن مرد که سال ها با امام (ع) آشنا بود و داعیه رابطه داشت، زبان خود را از توهین و تحقیر و نسبت دادن نامناسب به دیگران، حتی به کفار باز نداریم، سرانجام ما مثل همان فرد خواهد شد که امام رابطه اش را با او قطع کرد چون به غلامش که مسلمان نبود، نسبت ناروا داد و امام به همین دلیل رابطه خود را با او قطع کردند. خب حالا ما زبان چگونه در کام می گردانیم و کلماتی که از زبان ما خارج می شود چه معنا و مفهومی دارد. آیا حرمت نگه می داریم برای بندگان خدا؟ آیا حاضریم صادقانه سخن بگوییم و صادقانه زندگی کنیم و همواره حق را بگوییم حتی اگر علیه منافع ما باشد یا برای رسیدن به منافع خود حاضریم رگ و ریشه صداقت را بزنیم و به هر روش دروغی متوسل شویم تا «ثمن بخس» و کالا و پست و مقام و مال و منال بی ارزشی را به قیمت از دست دادن ایمانمان بدست بیاوریم؟ من معتقدم یکی از مؤلفه های اصلی عقلانیت حساب گری است باید انسان حساب کند با آن چه از دست می دهد، چه به دست می آورد و به بهای به دست آوردن آن چه بدان دست می یابد چه از دست می دهد. خب ما هم بر سر حساب بنشینیم و محاسبه کنیم با دروغ چه به دست می آوریم و چه از دست می دهیم. با غیبت چگونه لحظه ای کام شیرین می کنیم اما تلخ کامی همیشگی را به جان می خریم. حساب کنیم برای به دست آوردن یک متاع دنیایی گاه باغ چند روزه این دنیایی را با باغ جاویدان بهشت طاق می زنیم و جهنم را می خریم… بگذریم. فکر می کنم باید هر روز از خود حساب بکشیم. باید هر روز ببینیم رفتار آن روزمان براساس هندسه کدام مهندس بوده است و…