پلیس مظلوم در دهه ۹۰؛ هر ۵ روز یک شهید
امیرحسین غلامزاده نطنزی
در یک دهه گذشته ۷۸۹ نفر از پرسنل فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی در رستههای مختلف به شهادت رسیدهاند که این امر بدین معناست که هر ۵ روز یکی از پرسنل این نیروی نظامی به شهادت رسیده است.
پلیس در ایران برای مدت زمانی طولانی از ۲ بخش اصلی شهربانی(نظمیه) و ژاندارمری(که خود شامل ۲ بخش ژاندارمری مرزی و ژاندارمری روستایی بود) تشکیل میشد. پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران، کمیته انقلاب اسلامی نیز بهعنوان یکی از اجزاء برقراری نظم و امنیت داخلی کشور و حفاظت از اصول ارزشی جمهوری اسلامی ایران، به این سازمان پلیسی اضافه شد.
«فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران»(فراجا) کنونی هم شاخهای از نیروهای مسلح ایران است که وظایف پلیس و مرزبانی را در ایران برعهده دارد. این فرماندهی در سال ۱۴۰۰ با هدف تغییر ساختار نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران(ناجا)که در سال ۱۳۷۰ از ادغام شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شده بود، ایجاد شد.
فراجا اکنون مسئولیت حفظ امنیت درون ایران را برعهده دارد و کارکرد آن هم توسط وزارت کشور نظارت میشود. شمار کارکنان فعال در فرماندهی انتظامی (افسران و درجهداران) بیش از ۶۰ هزار تن برآورد شدهاست.
فراجا از چند بخش تشکیل شده است؟
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران دارای ۱۶ بخش جداگانه است که هر یک وظیفه مشخصی دارند. سازمان حفاظت اطلاعات فراجا، سازمان عقیدتی و سیاسی، پلیس پیشگیری، پلیس راهور، پلیس آگاهی، پلیس امنیت اقتصادی، پلیس مبارزه با مواد مخدر، پلیس اطلاعات و امنیت عمومی، پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات، فرماندهی مرزبانی، پلیس بینالملل، هواپیمایی فراجا، یگان ویژه، حفاظت از شخصیتها و دژبان فراجا، سازمان وظیفه عمومی و بازرسی فراجا اجزای تشکیلدهنده این فرماندهی نظامی هستند.
کدامیک از بخشها بیشترین تعداد شهدا را داشتهاند؟
بررسی آمار و اطلاعات به دست آمده نشان میدهد در یک دهه گذشته یعنی از سال ۱۳۹۰ تاکنون ۷۸۹ نفر از اعضای کادر و سربازان این نهاد به شهادت رسیدهاند که بیشترین تعداد آنها مربوط به سال ۱۳۹۳ با ۹۱ شهید است. سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۲ نیز به ترتیب با ۸۴ و ۸۳ شهید در جایگاه بعدی قرار دارند.
بررسی دقیقتر اطلاعات در حوزه شهدای پلیس نشان میدهد از بین همه بخشهای این نیرو، «پلیس مرزبانی»، «پلیس پیشگیری» و سپس «پلیس آگاهی» و سربازان وظیفه بیشترین تعداد شهدا در این حوزه را به خود اختصاص دادهاند. پلیس مرزبانی در این یک دهه گذشته تعداد ۳۰۵ نفر از اعضا و پرسنل خود را در مرزهای کشور در راه میهن اهدا کرده و بعد از آن پلیس پیشگیری با ۱۶۴ و پلیس آگاهی با ۱۰۳ شهید در صدر بالاترین تعداد شهدا قرار دارند.
جمعبندی
در مکتب توحید، آن چیزی دارای ارزش و ماندگاری است که در راه خدا و برای خدا شکل گیرد. هر مقدار از عمر انسان که برای خدا صرف شود، هر کاری که برای خدا انجام گیرد و هر مالی که در این راه هزینه شود از ارزش واقعی و ماندگاری برخوردار است و در این راستا هرچه انجام کاری برای خدا سختتر و نیت خالصتر باشد ارزش و اثر آن بیشتر است. بنابراین هرگونه توجه و تلاش در راه خدا مصداق جهاد فی سبیلالله است. در این مکتب، از خود گذشتگی در راه خدا و دفاع از حق در بالاترین حد، ارزشگذاری شده و فرهنگ ایثارگری و شهادتطلبی در متن اسلام از درخشش و ویژگی برجستهای برخوردار بوده که بارها در قرآن و احادیث نبوی به آن اشاره شده است.
بنابراین در نفسِ عملِ شهادت، هیچ شک و تردیدی نیست اما در این بین باید به این نکته مهم توجه کرد که با از دست دادن هریک از این عزیزان در راه شهادت، در عمل سرمایه بزرگی از نیروهای انسانی از دست میرود. نیروهایی که سالیان زیادی برای آنها هزینه و زحمت کشیده شده و از دست دادن یک نفر نیروی متخصص در دفاع از مرز و بوم کشور همانند از دست دادن یک سرمایه بزرگ معنوی و اقتصادی است.
چنانچه مشخص است نیروهای مرزبانی بالاترین تعداد شهدا را به خود اختصاص دادهاند که این امر نشاندهنده اهمیت بالای مرزهای کشور در حفظ و تامین امنیت شهروندان ایران است. بنابراین بررسی دلایل این تعداد شهید باید در اولویت نهادهای مربوطه قرار گرفته و تا جایی که امکان دارد از تعداد شهدای این حوزه کاست.
بررسی دقیق آمارها نشان میدهد در مدت ۳ هزار و ۸۵۲ روز گذشته(از سال ۱۳۹۰ تاکنون) بهطور میانگین هر ۱۲ روز یکبار یکی از پرسنل مرزبانی فراجا به شهادت رسیده است.
البته باید پذیرفت که انتخاب این حوزه برای خدمت به کشور با سختیها و مشقتهای خاص خود روبروست و این افراد نه تنها خود، بلکه خانوادههایشان نیز با این سختیها همراه هستند. بنابراین از دست دادن هریک از این عزیزان به منزله داغدار شدن یک خانواده در ایران است.
گرچه نهادهای حمایتی در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذاری نکرده و همه تلاش خود را برای حفظ جایگاه و مقام این عزیزان انجام داده و میدهند، اما فقدان یک عضو خانواده بهطور یقین آسیبهای خاص خود را به همراه دارد.
تعداد شهدای پلیس در ایران در ازای تعداد جمعیت کشور هم جالب توجه است. به عنوان مثال در سال ۱۳۹۰، به ازای هر ۸۹۴ هزار و ۶۳۹ نفر جمعیت ایران، یک نفر از نیروی پلیس به شهادت رسیده و در سال ۱۴۰۰ این میزان به ازای هر یک میلیون و ۵۰۰ هزار و ۹۸۲ نفر از جمعیت ایران، یک پلیس شهید شده است.
مقایسه این آمار با ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۲۱(۱۴۰۰) نشان میدهد تعداد پلیسهای کشته شده در این کشور به ازای هر ۴ میلیون و ۵۸۶ هزار و ۷۸۱ نفر از جمعیت، یک پلیس بوده است. مقایسه آمار این دو کشور با یکدیگر نشان میدهد به نسبت جمعیت، کشورمان تقریبا بیش از ۳ برابر ایالات متحده آمریکا نیروی پلیس شهید دارد.
هرچند مرز زمینی ایالات متحده فقط با دو کشور کانادا و مکزیک است اما ایران با ۸ کشور مرز زمینی مشترک دارد اما با این وجود، چنین آمار و ارقامی از شهدای پلیس نیازمند توجه هرچه بیشتر نهادهای ذیربط به ویژه در فرماندهی مرزبانی است.
چرا دانشگاهها باید ضوابط پوششی مشخصی داشته باشند؟
ضوابط پوشش در دانشگاه امری است که در تمام دانشگاههای دنیا قاعده خاص خود را دارد و در کشور ما نیز تمام دانشگاهیان از جمله دانشجویان و اساتید آن را لازم میدانند.
به گزارش فارس، بحث «حجاب» از جمله مباحثی است که این روزها در محافل مختلف درباره آن صحبت میشود، برخی حرف از حجاب اختیاری میزنند و نمیخواهند که تحت هیچ قانونی پیرامون حجاب و عفاف قرار گیرند، اما دانشجویان کشور از رعایت قوانین حجاب و عفاف صحبت میکنند و حتی با ثبت پویشی در سامانه فارس من خواستار الزام دانشجویان به رعایت قوانین حجاب و عفاف شدند.
سردبیر سوژه فارس من در این باره گفته است: با توجه به حضوری شدن دانشگاهها و شروع کلاسها، دانشجویانی را میبینیم که دانشگاه که با انواع مدها در کلاس حاضر میشوند و متوجه نیستند که با بدحجابی خود چه ضربهای به فرهنگ و پیشرفت جامعه وارد میکنند، بنابراین از مسوولان میخواهیم تا درباره الزام دانشجویان به رعایت قوانین حجاب و عفاف جدیتر عمل کنند.
* پوشش در دانشگاههای دنیا
بهتر است قبل از هر اظهارنظری ببینیم که اصلا در دانشگاههای کشورهای دیگر جهان چیزی به نام قانون پوشش داریم یا خیر.
با یک جستجوی کوتاه در اینترنت متوجه میشویم که در تمام کشورهای دنیا نه تنها در دانشگاهها بلکه در هر نهادی پوششی خاص به عنوان قانون پوششی آن نهاد اعلام شده است.
نگاهی بیندازیم به قوانین پوشش در چند دانشگاه دنیا:
نام دانشگاه | یک مورد از قوانین پوششی |
دانشگاه بینالمللی فناوری سیریندهورن | پوشیدن لباسهای جین مقبول نیست |
دانشگاه ویرجینیای جنوبی | پوشش دختران و پسران باید عفیف و آراسته باشد |
دانشگاه ادکونل آجاسین نیجریه | پوشیدن هرگونه لباس اندامنما ممنوع است |
دانشگاه بریستول انگلستان | پوشیدن شلوارهای لی و شلوارک مجاز نیست |
دانشگاه مسیحی آبیلن | استفاده از لباسهای نامناسب وخلاف شئونات مسیحیت ممنوع است |
دانشگاه آدامز آمریکا | استفاده از عینکدودی، آدامس و تنباکو ممنوع است |
دانشگاه آکسفورد انگلستان | استفاده از لباس بدن نما، اندازه موی غیرمتعارف، ریش بلند، خالکوبی، زیورآلات ممنوع است |
دانشگاه تگزاس آمریکا | آرایش غلیظ، زیورآلات، ناخنهای بلند ممنوع است |
دانشگاه لایبرتی آمریکا | موی دماسبی و هرگونه پوشش تنگ ممنوع است |
دانشگاه مجامع الهی جنوب غربی آمریکا | لباسهای لی سنگشور مجاز نیست |
دانشگاه ایالتی فلوریدا | برای دانشجویان فاقد پوشش مناسب نمره صفر لحاظ میشود |
دانشگاه باب جونز آمریکا | پوشش پیراهن و یا لباس بدون آستین ممنوع است |
دانشگاه استمپ فورد بنگلادش | پوشیدن تیشرت و شلوار جین مجاز نیست |
دانشگاه سنت لوئیس آمریکا | پوشیدن تیشرت و لباسهای لی مجاز نیست |
البته اینها تنها یک مورد از قوانین پوشش فقط از ۱۴ دانشگاه کشورهای مختلف بود اما به طور کل ضوابط پوشش بیشتری در تمام دانشگاههای دنیا حاکم است به طوریکه پوشش دانشجویان در داخل و خارج از دانشگاه متمایز است.
در ایران نیز دانشجویان ما خواستار برقراری همین نظم پوششی در دانشگاه هستند و معتقدند باید یک قانون پوششی در داخل دانشگاه حاکم باشد.
یکی از دانشجویان، تحصیل در محیط سالم را حق تمام دانشجویان دانسته و گفته است: اوضاع پوشش در دانشگاهها مناسب نیست و مسوولان باید به این امر رسیدگی کنند تا دانشجویان در دانشگاه فقط با تمرکز بر درس به پیشرفت علمی خود و کشور دست یابند.
دانشجوی دیگری معتقد است: مگر دانشگاه پادگان است که برای دانشجویان یونیفرم مشخص درنظر بگیرند؟ چارچوب پوششی در تمام کشورهای دنیا هست و در دانشگاههای ایران هم باید باشد اما یونیفرم یکسان نه، به هر حال فردی که به سن و بلوغ فکری رسیده که دانشجو شده است حتما میداند که دانشگاه، میهمانی نیست و هر مکان پوشش مناسب خود را دارد.
* ضوابط پوشش در دانشگاه؛ امری که دانشگاهیان آن را لازم میدانند
اگر نظر مسوولان را هم بخواهیم، میتوان گفت تقریبا تمام دانشگاهیان از مسوولان، اساتید و دانشجویان با یکدیگر هم نظر هستند و اعتقاد دارند که دانشگاه باید پوشش مناسب خود را داشته باشد.
محمدعلی زلفیگل وزیر علوم در صحبتهایی گفته است: دانشگاهیان برای ورود به دانشگاهها باید شئونات آن را رعایت کنند، حتی در کشورهای خارجی هم به همین صورت است که البته بیشتر دانشجویان در ایران نیز این کار را انجام میدهند.
سیدسعیدرضا عاملی دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی نیز وزارت علوم را مجری تمام قوانین در دانشگاهها دانسته و گفت: قانون عفاف و حجاب نیز از سوی وزارت علوم در دانشگاهها اجرا میشود.
محمدمهدی طهرانچی رئیس دانشگاه آزاد پیش از این درباره موضوع پوشش در دانشگاه گفته بود: تاکنون با موضوع پوشش دانشجویان به صورت حراستی برخورد میشد، اما باید بدانیم حراست دانشگاه، معلم تربیت اجتماعی نیست بلکه این موضوع باید از سوی اساتید آموزش داده شود.
هادی بهرامی احسان معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران نیز گفته است: باید از طریق اقناع دانشجویان آنها را ملزم به رعایت حجاب کرد نه به صورت قهری و قانونی.
گزارش را با صحبتهای عبدالله معتمدی رئیس دانشگاه علامه طباطبایی به پایان میبریم گفته است: فضای دانشگاه اقتضا میکند به گونهای رفتار کنیم که بحث حجاب و عفاف یک امر خودخواسته باشد، افراد باید براساس تحلیل به حجاب اعتقاد پیدا کنند که در این زمینه واقعا ما دستمان برای استدلال خالی نیست، میتوانیم با پشتوانه نظری و عقلی قوی که حجاب دارد برای متقاعدسازی دانشجویان بهره ببریم.
این درد بیدرمان را جدی بگیریم؛ هر ۳ ثانیه یک نفر به آلزایمر مبتلا میشود
امیر پروسنان
هر روز بر تعداد کسانی که در جهان دچار «دمانس و آلزایمر» میشوند، اضافه شده و با توجه به سالمندتر شدن جمعیت کشور باید به سبک زندگی افراد برای پیشگیری از ابتلا به این بیماریها و مراقبتهای پس از تشخیص، توجه ویژه داشت و عملیات علیه فراموشی را آغاز کرد.
از ۱۵ شهریور تا ۱۵ مهر، ماه جهانی بیماری آلزایمر است و اهمیت اطلاعرسانی درباره این بیماریها در جهان بیش از پیش میشود. گفته میشود که بیش از ۵۵ میلیون نفر در جهان با بیماری آلزایمر درگیر هستند و بر اساس شواهد تا سال ۲۰۳۰ آمار مبتلایان به این بیماری به بیش از ۱۳۷ میلیون نفر خواهد رسید. این در حالی است که هزینه نگهداری از این بیماران نیز کم نیست.
بر اساس گزارشهای انجمن جهانی آلزایمر، هر سه ثانیه یک نفر در جهان به دمانس یا زوال عقل مبتلا میشود و این بیماری هفتمین علت مرگ در جهان است. هرچند دمانس و آلزایمر درمان ندارند، اما میتوان کیفیت زندگی بیمار را تا حد زیادی بهبود داد و این نیازمند آموزش به اطرافیان بیمار است.
دمانس با آلزایمر چه فرقی دارد؟
دمانس و آلزایمر یکسان نیستند. دمانس یا زوال عقل یک اصطلاح کلی است که برای توصیف علائمی که بر حافظه، عملکرد فعالیتهای روزمره و تواناییهای ارتباطی تاثر میگذارد، استفاده میشود. آلزایمر شایعترین نوع زوال عقل است که با گذشت زمان بدتر شده و حافظه، زبان و فکر را تحت تاثیر قرار میدهد.
بنابراین زوال عقل را باید یک اصطلاح چتری بدانیم که آلزایمر میتواند تحت آن تعریف شود. سازمان جهانی بهداشت میگوید بیش از ۴۸ میلیون نفر در جهان با زوال عقل زندگی میکنند.
در توصیف تفاوتهای دمانس و آلزایمر گفته شده که زوال عقل یا دمانس مربوط به گروهی از علائم میشود که روی حافظه تاثیر منفی میگذارند، اما آلزایمر یک بیماری پیشرونده مغزی محسوب میشود که به آرامی باعث اختلال در حافظه و عملکرد شناختی خواهد شد. علت دقیق آن ناشناخته است و هیچ درمانی برای آن در دسترس نیست.
آیا جوانان هم مبتلا میشوند؟
افراد جوان هم میتوانند به زوال عقل و آلزایمر دچار شوند، اما با افزایش سن، خطر ابتلا به این بیماری افزایش پیدا میکند. این اتفاق زمانی رخ میدهد که سلولهای خاصی از مغز آسیب ببینند. بسیاری از شرایط میتوانند باعث زوال عقل شوند، از جمله بیماریهایی مانند آلزایمر و پارکینسون و هانتینگتون.
در ایالات متحده آمریکا تخمین زده شده که بیش از ۵ میلیون نفر مبتلا به آلزایمر هستند و درباره جوانان نیز گفته شده که هرچند جوانان میتوانند به آلزایمر مبتلا شوند، اما اغلب علائم آن پس از ۶۰ سالگی شروع میشود.
درد بیدرمان آلزایمر
آلزایمر هیچ درمانی ندارد، ولی شروع سریع درمان و مراجعه پزشک میتواند منجر به مدیریت علائم شود. گفته شده که هر یک سال تشخیص زودتر علائم بیماری و درمان دارویی و توانبخشی فرد مبتلا منجر به این میشود که مشکلات ناشی از بیماری تا ۵ سال به تعویق افتاده و روند آن کند شده و کیفیت زندگی فرد مبتلا بالاتر باشد.
«معصومه صالحی» مدیرعامل انجمن دمانس و آلزایمر ایران در این زمینه میگوید: معمولا افت حافظه باعث میشود که فرد به پزشک مراجعه کند و علاوه بر آن، نقصهای دیگری مانند قدرت تفکر، تکلم، استدلال و ادراک نیز در فرد مشاهده میشود. علائم دمانس میتواند به علت چندین بیماری مختلف ایجاد شود. بعضی از این بیماریها درمان پذیر و بعضی نیز درمان ندارند. به طور مثال بیماری تیروئید ممکن است باعث ایجاد دمانس شود که با درمان آن، دمانس بهبود مییابد.
وضعیت ایران چگونه است؟
طبق گزارش انجمن دمانس و آلزایمر ایران اکنون بیش از ۹۰۰ هزار تا حدود یک میلیون نفر در کشوربا دمانس زندگی میکنند و پیشبینی کرده که تا سال ۱۴۳۰ این تعداد به بیش از ۳ میلیون نفر خواهد رسید. هرچند نمیتوان به این آمارها اتکا کرد.
نکته مهم اینکه بر اساس آمارها، تا سال ۱۴۲۰ بیش از ۲۵ درصد به آمار جمعیت سالمند کشور افزوده خواهد شد و رشد جمعیت سالمند، ابتلا به دمانس و آلزایمر را نیز افزایش خواهد داد.
گفته میشود که در هر هفت دقیقه یک نفر در ایران به دمانس مبتلا میشود و هزینه ماهانه یک فرد مبتلا به دمانس حدود ۱۲ میلیون تومان برآورد شده است.
تحقیقات چه میگویند؟
میزان تحقیقات درباره دمانس و آلزایمر به نسبت بیماریهایی مانند سرطان بسیار کمتر است و رسانهها نیز توجه چندانی به آن نمیکنند، زیرا درخواست جامعه برای دانستن درباره بیماریهایی مانند سرطان به مراتب بیشتر است. قدر مسلم این اتفاق به علت نا آگاهی جامعه درباره بیماری دمانس و آلزایمر رخ میدهد و این وظیفه رسانه است که بیشتر در این زمینه بنویسد.
گزارش «پاولا بربارینو»مدیرعامل انجمن جهانی آلزایمر در سال ۲۰۱۸ حاکی است: باید یک درصد هزینه اجتماعی دمانس صرف تحقیقات شود. با وجودی که دمانس یک بحران سلامت و اجتماعی در قرن ۲۱ است، ولی هنوز اغلب دیر تشخیص داده میشود.
مدیرعامل انجمن جهانی آلزایمر در سال ۲۰۱۸ در همین زمینه گفته بود: باید یک درصد هزینه اجتماعی دمانس صرف تحقیقات شود. با وجودی که دمانس یک بحران سلامت و اجتماعی در قرن ۲۱ است، ولی هنوز اغلب دیر تشخیص داده میشود
طبق این گزارش: نسبت تحقیقات دمانس به سرطان در جهان، یک به ۱۲ است. زیرا مردم به اندازه کافی در تحقیقات دمانس با این حال تحقیقات مختلفی در جهان درباره دمانس و آلزایمر انجام و نتایج آن گزارش میشود.
بر اساس تحقیقی که روی بیش از ۶ میلیون بیمار ۶۵ سال و بالاتر انجام و در مجله Alzheimer’s Disease منتشر شد، افراد سالمندی که به کووید ۱۹ مبتلا شده بودند، خطر ابتلا به آلزایمر در طول یک سال را به میزان ۵۰ تا ۸۰ درصد بیشتر از گروه کنترل نشان دادند و بیشترین خطر در زنان حداقل ۸۵ سال مشاهده شد.
بر اساس یافتههای این تحقیق، خطر ابتلا به آلزایمر در افراد سالمند در یک دوره یک ساله پس از ابتلا به ویروس کرونا حدود دو برابر شد. محققان در این زمینه گفته بودند که مشخص نیست آیا کووید ۱۹ باعث پیش رفت جدید بیماری آلزایمر شده یا ظهور آن را سرعت داده است.
محققان در این زمینه اعلام کردند: عواملی که در ایجاد بیماری آلزایمر نقش دارند بهخوبی شناخته نشدهاند، اما دو مورد مهم در نظر گرفته شده عفونتهای قبلی، بهویژه عفونتهای ویروسی و التهاب هستند.
همچنین متخصصان در مطالعهای که سال گذشته انجام شد، ۲۱ روش موثر را برای کاهش خطر ابتلا به آلزایمر پیدا کردهاند که فعالیت بدنی منظم، خواب با کیفیت، سیگار نکشیدن، حفظ سلامت قلب و خوردن غذاهای حاوی ویتامین ث از جمله این موارد است.
در تحقیق دیگری که محققان انجام دادند و نتایج آن در مجله Neurology منتشر شد، مشاهده کردند که فلاونول موجود در چای، میوه و سبزیجات خطر ابتلا به بیماری آلزایمر را در افراد مسن کاهش میدهد. به استناد یافتههای این مطالعه، احتمال ابتلای افرادی که بیشترین مقدار فلاونولها را مصرف میکردند، تقریباً نصف افرادی بود که کمترین میزان این آنتی اکسیدانها را در رژیم غذایی خود دریافت میکردند. در حالی که تنها ۱۵ درصد از افرادی که بیشترین میزان فلاونول (روزانه ۱۵.۳ میلیگرم) را مصرف کرده بودند، در پایان دوره ۶ ساله به آلزایمر دچار شدند، نرخ بروز این بیماری در بین شرکتکنندگانی که کمترین میزان از این آنتیاکسیدانها (روزانه ۵.۳ میلیگرم) را استفاده کرده بودند به ۵۴ درصد میرسید. این نسبت حتی پس از آن که محققان دیگر عوامل خطر مربوط به بیماری آلزایمر از قبیل دیابت، سابقه سکته قلبی یا مغزی یا فشار خون بالا را نیز در نظر گرفتند، همچنان صادق بود.
برای پیشگیری چه کنیم؟
بهترین راهکار برای پیشگیری از ابتلا به دمانس و آلزایمر، اصلاح سبک زندگی است. البته برنامه ریزی صحیح والدین برای کودکان از ابتدای زندگی میتواند از ابتلای آن کودک در بزرگ سالی به این بیماریها تا حد زیادی پیشگیری کند.
مدیرعامل انجمن دمانس و آلزایمر ایران در این زمینه بیان کرد: تحقیقات نشان داده که اگر از کودکی به این بیماریها فکر شود، احتمال کاهش ابتلا به آلزایمر در بزرگسالی آن فرد تا ۴۰ درصد وجود دارد. بنابراین باید افراد به دنبال سبک زندگی سالم، آموختن یک یا چند زبان یا هنر به کودک، جلوگیری از وارد آمدن ضربه به سر کودک، ایجاد ارتباط قوی اجتماعی، مصرف غذاهای سالم باشند و در بزرگسالی نیز از مصرف الکل و دخانیات پرهیز کنند.
بهترین راهکار برای پیشگیری از ابتلا به دمانس و آلزایمر، اصلاح سبک زندگی است. البته برنامه ریزی صحیح والدین برای کودکان از ابتدای زندگی میتواند از ابتلای آن کودک در بزرگ سالی به این بیماریها تا حد زیادی پیشگیری کنددر این زمینه میتوان بروز افسردگی در سالمندان را هم در ابتلا به دمانس و آلزایمر موثر دانست. بر اساس گفتههای محققان، افسردگی یکی از عوامل خطر مهم ابتلا به دمانس محسوب میشود که با فوت همسر، دور شدن فرزندان، تغییر محل زندگی و مسائلی که منجر به تنهایی سالمندان میشود، احتمال بروز دمانس و آلزایمر هم بیشتر میشود.
این در حالی است که در کشور ما افراد پس از بازنشستگی معمولا خانه نشین شده و برنامه ریزی مدون و درستی برای آنها وجود ندارد و همین خانه نشینی منجر به افسردگی و در نتیجه منجر به بروز بیماریهایی مانند دمانس، آلزایمر، پارکینسون و غیره میشود.
در شرایطی که جامعه به سمت سالمندتر شدن رفته و مشکلات اقتصادی و اجتماعی پیش پای جوانان روز به روز بیشتر میشود، نتیجه فقدان برنامه ریزی از طرف دولتها برای سالمندان در بروز بیماریها نمود پیدا میکند. افزایش بیماریهایی که به واسطه سبک زندگی ناسالم و افسردگی و اضطراب رخ میدهد، نتیجهای جز افزایش هزینههای سلامت برای خانوادهها نخواهد داشت. مشکلاتی که میتوان با برنامه ریزی صحیح از دوران کودکی دنبال کرد و تا دوران میان سالی و سالمندی ادامه داد.
یعنی اگر هر فرد از همان دوران کودکی درباره وضعیت سلامت به طور شفاف دنبال شده و بررسی شود، هرگونه بیماری و مسائل مرتبط با سلامت او در پرونده الکترونیک سلامت ثبت شود، در بزرگسالی از حمایتهای دولتی مناسب برخوردار شود، در جامعه مورد تبعیض و نابرابری اجتماعی قرار نگیرد، از آموزش و پرورش مناسب برخوردار شود، میتوان از بروز افسردگی در او جلوگیری کرد و حتی در سالمندی با حمایتهای دولتی مانع خانه نشینی او شد. نتیجه همه این موارد میتواند به توقف روند سریع ابتلا به زوال عقل و آلزایمر شود. این عملیاتی علیه فراموشی است و نباید ساده از آن عبور کرد.
غرب در شرایطی که در برابر دستِ برتر ایران در مذاکرات رفع تحریمهای وین بهانهای ندارند به دنبال تحریک افکار عمومی و دعوت به آشوب در کشورمان برای ایجاد یک اهرم فشار است.
به گزارش مهر در روزهای پایانی تابستان و نخستین روزهای پاییز، پس از آنکه توجه همهی رسانهها به موضوع فوت خانم «مهسا امینی» جلب شد، دستگاه سیاست خارجی کشورمان به دستاوردهای مهم و بزرگی در عرصه جهانی و منطقهای نائل شد که شاید کمتر مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
از طرف دیگر با توجه به آزادسازی بخشی از منابع ارزی خارجی کشورمان و همچنین آزادی یکی از جاسوسان سابقهدار آمریکایی، به نظر میرسد علی رغم نمایش همراهی خصمانه ایالات متحده با آشوبگران، دولتمردان این کشور همچنان به دنبال حصول توافقی جامع با تهران، البته بدون تأمین منافع ملت ایران هستند!
این رفتارهای دوگانه آمریکاییها در حالی رقم میخورد که مقامات واشنگتن از ادامه مذاکرات سخن میگویند و همزمان به مانند اشباح، بدون نام و نشان در رسانههای خود از به بن بست رسیدن مذاکرات رفع تحریمها سخن میگویند؛ از حمایت و پشتیبانی از ملت ایران سخن به میان میآورند، در حالی که بیسابقهترین تحریمهای ضدبشری و شدیدترین نوع محاصره اقتصادی را علیه ملت ایران اعمال کردند. در کلام از صلح و امنیت بینالمللی حمایت میکنند اما در جوار تروریستهای نادان سازمان منافقین از اقدامات آشوبطلبانه این جنایتکاران حمایت میکنند.
دومینوی تحریمها به بهانه دفاع از آشوبگران چگونه شکل گرفت؟
در همین راستا در چند هفته گذشته، کشورهای غربی به سرکردگی ایالات متحده، تحریمهای جدیدی را علیه کشورمان به بهانهی تأمین امنیت توسط نیروهای امنیتی وضع کردند.
وزارت خزانهداری آمریکا، پلیس امنیت اخلاقی ایران را به «خشونت علیه زنان» متهم کرده و آن را در فهرست تحریمها قرار داد. آمریکا در آن بیانیه، بدون اشاره به هیچ مستنداتی پلیس امنیت اخلاقی را بابت مرگ «مهسا امینی» مسئول دانسته است!
وزارت خزانهداری آمریکا علاوه بر این، ۷ نفر از مقامهای ارشد سازمانهای امنیتی ایران- شامل پلیس امنیت اخلاقی، وزارت اطلاعات و امنیت، نیروی زمینی ارتش، نیروی مقاومت بسیج و نیروی انتظامی ایران- را نیز در فهرست سیاه مربوط به دفتر کنترل داراییهای خارجی این وزارتخانه قرار داد.
ادعای «بایدن» در حمایت از ملت ایران پوچ بود!
«جو بایدن» رئیس جمهور دموکرات ایالات متحده نیز در بخشی از بیانیه اخیر خود در خصوص اغتشاشات اخیر ادعا کرد که «ایالات متحده دسترسی ایرانیها به اینترنت را از جمله تسهیل دسترسی بیشتر به پلتفرمها و خدمات ایمن و خارجی، آسانتر میکند» و در ادامه اتهامات ضد ایرانی خود گفت: ایالات متحده همچنین مقامات و نهادهای ایرانی مثل پلیس (امنیت) اخلاقی را که مسئول به کارگیری خشونت برای سرکوب جامعه مدنی هستند، پاسخگو میداند.
البته به مانند ادوار گذشته صرفاً تحریمهای ناجوانمردانه از «حمایت رئیس جمهور آمریکا از مردم ایران!» علیه ملت ایران اعمال شد.
این رفتار آمریکاییها پیشتر و در جریان فتنه ۸۸ نیز تکرار شد. در آن سال در جریان مذاکرات هستهای و پس از آنکه «باراک اوباما» رئیس جمهور اسبق آمریکا دو نامه به رهبر معظم انقلاب ارسال کرد، به یک باره به سِمت حمایت از اغتشاشگران حرکت و بخش زیادی از تحریمهای سنگین را پس از فتنهی ۸۸ علیه ملت ایران اعمال کرد.
تحلیل رهبر انقلاب از رفتارشناسی آمریکاییها هنگام فتنه ۸۸
حضرت آیت الله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی نیز در جریان یکی از سخنرانیهای خود با اشاره به این موضوع تاکید کردند: در دولت قبل از اینها که ظاهرشان خیلی اتوکشیدهتر و بهتر از اینها بود، اوباما یک نامهی «فدایت شوم» برای ما نوشت و ما هم بعد از مدّتی یک جوابی به او دادیم و بلافاصله نامهی دوّم را نوشت؛ من میخواستم باز هم جواب بدهم که در این بین فتنهی ۸۸ پیشآمد کرد؛ خوشحال رفتند سراغ فتنهگرها و دفاع از فتنه، حمایت از فتنه. آنهایی که حالا ظاهرشان، ظاهر این جوری بود، باطنشان این بود که به مجرّد اینکه فتنهای اینجا راه افتاد، همهی آن حرفهایی که قبلاً زده بودند، آن اظهار ارادتها، کأنّه فراموششان شد و به جریان فتنه علیه جمهوری اسلامی ملحق شدند.
در آمریکای شمالی، کانادا نیز به تأسی از آمریکا و متحدانش به ابزار تحریم متوسل شد و در این خصوص تحریمهایی را علیه ۹ نهاد و ۲۵ نفر مقام ارشد ایرانی و اعضای سپاه پاسداران و همچنین ممانعت از سفر ۱۰ هزار نفر از اعضای سپاه پاسداران به خاک این کشور اعمال کرد.
این اقدام کانادا نیز در حالی صورت میگیرد که این کشور در سالهای گذشته همواره مقصد شمارهی یک تبهکاران اقتصادی ایرانی بوده و هیچگاه برای پناه دادن به این افراد پاسخی برای افکار عمومی ملت ایران نداشته است.
کنعانی: در پس ویترین حقوق بشری کانادا، کودک کشی و بیتوجهی به انسانیت خودنمایی میکند
ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در پاسخ به ادعاهای کانادا در موضوع حقوق بشر، گفت: جهانیان هنوز روایتهای غم انگیز جدا کردن اجباری بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی از خانوادههایشان و رسوایی حدود یک سال پیش کشف گورهای دسته جمعی صدها تن از این کودکان در حیاط مدارس مسکونی کانادا را از یاد نبردهاند!
وی میگوید: سخنپراکنی در مورد دیگر کشورها و پنهان شدن پشت موضوعات ادعایی علیه دیگران، این حقیقت را عوض نمیکند که در پس ویترین حقوق بشری یکی از نزدیکترین متحدان دولت آمریکا، کودک کشی و بیتوجهی به انسانیت خودنمایی میکند.
البته با توجه به تمایل شدید اخیر کشورهای اروپایی برای تأمین انرژی از طریق کشورمان پس از انجام توافق لغو تحریمها، کانادا به دنبال برهم زدن این مسئله و جانشینی خود به عنوان تأمین کننده انرژی در اروپا است، از این رو به هنگام دمیدن به آتش آشوب در ایران و تشویق اروپاییان برای قطع روابط خود با ایران، صرفاً منافع اقتصادی خود را در سر میپروراند.
بورل: آشوب با اعتراض تفاوت دارد!
اما در قاره سبز، پارلمان اروپا در هفته گذشته ضمن دخالت در امور داخلی ایران، قطعنامهای غیر الزام آور درباره اغتشاشات در ایران تصویب کرد. این اقدام پارلمان اروپا در حالی صورت گرفت، که جوزف بورل در گفتگوی تلفنی با حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان گفت: میپذیرم که آشوب و تروریسم موضوعی است که با اعتراضات مسالمت آمیز که باید پاسخ مناسبی به آن داده شود، تفاوت دارد.
ناصر کنعانی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به این قطعنامه گفت: پارلمان اروپا با صدور این قطعنامه نشان داد که به رفتار گزینشی خود در قبال ملت بزرگ ایران ادامه میدهد، زیرا یکبار هم دیده نشد که این پارلمان به رغم ادعاهای پرطمطراق، قطعنامهای حقوق بشری در مخالفت با تحریمهای ضد بشری حداکثری علیه مردم ایران صادر کند.
در قطعنامهی غیرالزام آور اتحادیه اروپا نکتهی مهم دیگری نیز وجود داشت و بنابر ادعای «الدار مامدوف» یکی از مشاوران کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا که گفته بود «تلاشها برای استفاده از اعتراضات ایران برای به تعلیق درآوردن مذاکرات برجامی در پارلمان اروپا ناکام ماند.»
به گفته مشاور سیاسی سوسیال دموکراتها در کمیته روابط خارجی پارلمان اروپا، متممی که خواستار تعلیق مذاکرات برجامی شده بود با ۴۶۹ رأی مخالف و ۸۸ رأی موافق مواجه شد و تصویب نشد.
وی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی درباره مخالفت اکثریت اعضای پارلمان اروپا با این متمم نوشت: «حمایت قاطع از جوزف بورل به منظور ادامه تلاشهایش جهت حصول به توافق در مذاکرات وین است.»
در آخرین اقدام از مجموعهی تحریمهای خصمانه به بهانهی اتفاقات اخیر در ایران، روز گذشته (دوشنبه) دولت انگلیس در بیانیهای اعلام کرد تحریمهای جدیدی را علیه «پلیس امنیت اخلاقی و مقامات ارشد امنیتی و سیاسی ایران» اعمال کرده است.
در این بیانیه ضمن طرح اتهامات علیه پلیس امنیت اخلاقی ایران، آمده است: «بریتانیا پلیس امنیت اخلاقی ایران را به طور کامل و همچنین رئیس آن محمد رستمی چشمهگچی و حاج احمد میرزایی رئیس بخش تهران (رئیس پلیس امنیت اخلاقی تهران) را تحریم کرد».
سومین احضار سفیر انگلیس در تهران، پس از اعمال تحریم انگلیس
پیرو اعلام تحریمهای خود سرانه و بی اساس انگلیس علیه چند مقام و واحدی از یک نهاد جمهوری اسلامی ایران، سفیر این کشور برای چندمین بار در روزهای گذشته، توسط مدیرکل غرب اروپا به وزارت امور خارجه احضار شد. در این ملاقات مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران به انگلیس به دلیل مداخله در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران به سفیر اعلام و اقدام مداخله جویانه این کشور قویاً محکوم شد.
بنابراین با توجه به بیانات حضرت آیت الله خامنهای در مراسم مشترک دانش آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح که تاکید کردند: «با صراحت میگویم این حوادث طراحی آمریکا، رژیم صهیونیستی و دنبالهروهای آنها است. مشکل اصلی آنها با ایران قوی و مستقل و پیشرفت کشور است. ملت ایران در این حوادث کاملاً قوی ظاهر شد و در آینده نیز هر جا که لازم باشد، شجاعانه وارد میدان خواهد شد.» غرب در شرایطی که در برابر دستِ برتر ایران در مذاکرات رفع تحریمهای وین بهانهای ندارند به دنبال تحریک افکار عمومی و دعوت به آشوب در کشورمان برای ایجاد یک اهرم فشار و تغییر وضعیت این مذاکرات به نفع خود است.
تحریم و آشوب، دو لبهی چانهزنی در مذاکرات
تحریمها طبق اذعان افرادی نظیر «ریچارد نفیو» که از معماران سیاستهای تحریمی است، برای اینکه بتواند به شکل برگهای چانهزنی در مذاکرات مورد استفاده طرفهای غربی قرار بگیرد، باید از طریق ایجاد «نارضایتیهای عمومی» و تهدید به براندازی، محاسبات مسئولان حکومت را عوض کند و آنها را برای اعطای امتیاز تحت فشار قرار دهد. این سیاست همواره به مانند دست چُدنی زیر دستکش مخملی، در صدر سیاستهای آمریکا علیه ملتهای مستقل وجود دارد و در زمان خروج آمریکا از برجام، برای اعمال فشار به کشورمان، اغتشاشاتی با هدایت واشنگتن در کشور رخ داد.
ناآگاهی معاملهگران چک به حقوق قانونی خود کار دستشان داد
ناآگاهی معاملهگران نسبت به قانون جدید چک، باعث محرومیت گسترده اشخاص از کارکردهای جدید چک شده است.
به گزارش مهر، قانون جدید چک مصوب سال ۹۷، وظایفی را به بانک مرکزی و بانکهای عامل محول کرد تا ظرف مهلت سه سال و در سه گام مشخص (آذر ۹۸) و (آذر ماه ۹۹) و (فروردین ۱۴۰۰) به طور کامل مفاد این قانون را در سیستم بانکی پیاده سازی کنند.
سه قابلیت «اعتبارسنجی صاحبان دسته چک»، «برقراری امکان صدور چک الکترونیک» و «مسدودی تمام حسابهای صادرکننده چک برگشتی» از جمله مهمترین تحولاتی بوده است که انتظار میرفت با تصویب قانون جدید چک برای مراجعین بانکی در دسترس باشد.
اما متأسفانه دو مورد فوق یعنی «اعتبارسنجی» و «چک الکترونیک» تا به امروز در سیستم بانکی ناقص اجرا شده است و به علاوه آنکه در حال حاضر شاهد آن هستیم که ابعاد مختلف قانون جدید چک برای بخش قابل توجهی از جامعه پنهان و ناشناخته مانده و بسیاری از مردم با نوآوریهای جدید این قانون حداقل آشنایی لازم را ندارند.
اطمینان از آموزش عمومی به مردم در جهت آشنایی با کارکردها و مزایای قانون جدید چک، بسیار مهمتر از قوانین مکتوب بر روی کاغذ است؛ چراکه بدون اطلاع مردم از مفاد این قانون، عملاً بسیاری از مزایای قانون چک از بین میرود.
اینکه کدام ارگان و کدام نهاد متولی آگاهی بخشی به مردم در این زمینه است، جای سوال است! اما لازم است از سه ارگان بانک مرکزی، بانکهای عامل و صداوسیما، این مطالبه مطرح شود که هر کدام در این زمینه چه وظیفهای را بر عهده خود قرار دادهاند؟
ناآگاهی معامله گران چک به حقوق قانونی خود
با یک حضور میدانی در شعبات بانکی کشور مشخص میشود که «مردم»، «اصناف» و «متصدیان بانکها» در زمینه قوانین حاکم بر نقل و انتقال چک، در هالهای از ابهام قرار دارند.
آن طور که شواهد میدانی گویای آن است، هم اکنون بسیاری از ذینفعان چک برگشتی در مورد برخی از قوانین جدید چک اطلاعات کافی ندارند و بعضاً این قضیه موجب ضایع شدن حقوق آنها در شعب بانکی شده است.
دو مورد از مهمترین کارکردهایی که قانون جدید چک برای اشخاص فراهم کرده است، عبارتند از:
۱. پرداخت کسری مبلغ چک از سایر حسابهای صادرکننده چک بلامحل
طبق قانون جدید، بنا بر درخواست صاحب چک برگشتی، بانک موظف خواهد بود بلافاصله مبالغ موجود در سپرده بلندمدت، کوتاه مدت و حساب قرض الحسنه متعلق به صادرکننده چک بلامحل را ابتدا در همان بانک و سپس از سایر حسابهای شخص در سایر بانکها به ذینفع پرداخت کند.
۲. پرداخت هر میزان از موجودی حساب به دارنده چک
در صورت عدم کفایت موجودی صادرکننده چک در موعد مقرر، دارنده چک میتواند از بانک درخواست کند که موجودی حساب شخص (ولو کمتر از مبلغ چک) را از بانک اخذ و برای مابقی آن گواهی عدم پرداخت دریافت کند.
بانکها قوانین جدید را به مشتریان توضیح نمیدهند!
متأسفانه به دلیل سکوت قانون در مورد اطلاع رسانی مفاد قانون چک، عملیاتی شدن دو موضوع بالا که از مزایای جدی قانون جدید چک محسوب میشود؛ صرفاً در صورت ارائه درخواست صاحب چک برگشتی به شعبه بانک انجام میشود؛ که البته کمتر کسی از مشتریان بانکی از این مفاد قانونی مطلع هستند.
متأسفانه در صورتیکه ذینفعان چک از حقوق خود مطابق قانون جدید مطلع نباشند، بانکها نیز بدون کمترین تلاش در جهت آگاهسازی و تفهیم قوانین جدید طبق روال معمول و سابق خود فعالیت میکنند.
با مراجعه به شعب بانکی این موضوع به وضوح دیده میشود که حتی برخی پرسنل بانکها نیز درباره قوانین جدید چک آگاهی لازم را ندارند و یا اینکه از ارائه توضیحات قانونی لازم به مراجعهکنندگان خودداری میکنند.
هر چند بررسیها نشان میدهد سطح آگاهی مشتریان بانکی بسیار پایین بوده و به همین دلیل بسیاری از مفاد قانونی رنگ اجرا به خود نمیبینند؛ اما پاسخ به چند سوال ساده زیر که در ارتباط با تغییرات قانون چک است؛ میتواند سنگ محک مناسبی برای تعیین سطح اطلاعات متصدیان بانکها و مشتریان بانکی باشد:
– آیا میدانید دارنده چک برگشتی در هنگام برگشت زدن چک از چه حقوقی برخوردار است؟
– آیا میدانید در صورت برگشت زدن چک، میتوانید بلافاصله گواهی عدم پرداخت چک حاوی کد رهگیری دریافت کنید؟
– آیا میدانید در صورت عدم کفایت موجودی حساب صادرکننده چک، میتوانید از بانک بخواهید که موجودی حساب شخص (ولو کمتر از مبلغ چک) را از بانک دریافت و برای مابقی آن گواهی عدم پرداخت دریافت کنید؟
– آیا تا به حال در ثبت چکهای صیادی جدید (بنفش) در سامانه، به مشکل برخوردهاید؟ (در ارتباط با سامانه، درج تاریخ و مبلغ، ثبت هویت شخص گیرنده چک و …)
– آیا تا به حال قبل از دریافت چک از دیگران، وضعیت اعتباری وی را از سامانه استعلام کردهاید؟
به گزارش مهر، هرچند اخیراً بانک مرکزی در خصوص آگاهی مشتریان بانکها از رویههای مرتبط با قانون جدید چک، اطلاعیههایی صادر کرده است؛ اما به نظر میرسد اینگونه اقدامات به هیچ وجه کافی نبوده و بانک مرکزی بایستی با همکاری سایر ارگانهای متولی به منظور کسب اطلاع از میزان آگاهی مردم نسبت به مفاد قانون جدید چک، اقداماتی نظیر نظرسنجی و بررسیهای میدانی را در دستورکار خود قرار دهد؛ چراکه بخش قابل توجهی از مفاد قانونی، در صورت عدم اطلاع مردم، کارکرد خود را از دست میدهد.
با وجود ممنوعیت از سوی بانک مرکزی
بلوکه کردن بخشی از وام به روایت متقاضیان
در حالیکه بانک مرکزی بلوکه کردن بخشی از وام یا اخذ سپرده به عنوان وثیقه نقدی را ممنوع کرده است، مشاهدات میدانی از برخی بانکها و گزارش مردم حاکی از آن است که برخی بانکها همچنان با عناوین دیگر چون “ضمانت ریالی” بخشی از وام یا سپرده متقاضیان را بلوکه می کنند.
به گزارش ایسنا، بانک مرکزی روز گذشته در بخشنامهای بانکها را از بلوکه کردن بخشی از مبلغ وام یا اخذ سپرده به عنوان وثیقه منع کرد. این بخشنامه که برای چندمین بار اعلام می شود، با واکنشها و سوالاتی از سوی مشتریان همراه شده است، چراکه همچنان پاسخ برخی بانک ها به متقاضیان دریافت تسهیلات و همچنین بررسی های میدانی از برخی شعب بانکی حاکی از این است که متقاضی باید برای دریافت تسهیلات مبلغی را به صورت قرض الحسنه طی مدت مشخصی نزد بانک مربوطه سپرده گذاری کند یا بخشی از تسهیلات پرداختی تا پایان تسویه وام، نزد بانک بلوکه می ماند.
در این زمینه، یکی از وامگیرندگان اظهار کرد که از بانکی ۲۰ میلیون تومان وام گرفته اما ۲۰ درصد از این مبلغ نزد بانک بلوکه شده است.
همچنین، متقاضی دیگری عنوان کرد که از یکی از بانک ها ۶۰ میلیون تومان وام گرفته اما ۱۶ درصد این مبلغ نزدیک به ۱۰ میلیون تومان، نزد بانک بلوکه شده است. نکته حائز اهمیت در این زمینه این است که بانک نگه داشتن این بخش از وام را بلوکه کردن نمیداند و آن را تحت عنوان «ضمانت ریالی» اعلام کرده است. این در حالی است که بانک مربوطه علاوه بر این مبلغ، سفته و یک نفر ضامن نیز از متقاضی دریافت کرده است.
از سوی دیگر، مشاهدات میدانی از برخی شعب بانکها برای وام دادن بیانگر این است که طی بازه سه تا شش ماهه باید حداقل و حداکثر تعیین شدهای را در بانک سپرده کرد تا بتوان وام گرفت. به عنوان مثال، بر اساس طرح وام دهی یک بانک، حداقل باید سه تا ۱۲ ماه ۱۰ میلیون تومان در حساب پس انداز کرد تا بتوان هشت تا ۲۰۰ میلیون تومان تسهیلات گرفت.
البته متقاضیان باید بدانند اگر بانک به سپرده مربوطه سود بپردازد، پرداخت وام از این طریق مشکلی ندارد؛ در غیر اینصورت این موضوع تخلف است.
این موارد اعلامی و مشاهده شده در حالی است که بانک مرکزی در بخشنامه خود به بانکها اخطار داده ” در صورت تداوم تخلفات، مشمول اقدامات نظارتی و طرح در هیئت انتظامی بانکها خواهند شد”.
بنابراین، باید دید بخشنامه و اخطار دوباره بانک مرکزی چقدر میتواند بانکها را از بلوکه کردن بخشی از وام یا اخذ سپرده به عنوان وثیقه نقدی منع کند؟
مِسترهای مَستر؛ فوتبال ایران مدیون شماست
آرش عبدی
در فوتبال ایران مربیان خارجی زیادی حضور داشتند که در بین آنها ۶ مربی توانستند تاثیر زیادی از خود به جا بگذارند.
به گزارش ایرنا، قدمت فوتبال ایران را اگر از زمان تاسیس فدراسیون فوتبال کشور در نظر بگیریم به ۱۰۰ سال هم نمیرسد. سال ۱۳۲۵ بود که فدراسیون فوتبال ایران تاسیس شد؛ هر چند پیش از تاسیس فدراسیون فوتبال، تیم ملی ایران تشکیل شده بود؛ اما فوتبال ایران دارای ساختار مشخصی نبود.
در همه این سالها مربیان زیادی بودند که باعث پبشرفت فوتبال ایران شدند که البته سهم مربیان خارجی در این پیشرفت بیشتر از مربیان ایرانی بود. البته این موضوع شامل همه مربیان خارجی که به ایران آمدند نمیشود؛ اما ۶ مربی خارجی نقش پررنگتری نسبت به سایر مربیان خارجی در فوتبال کشورمان داشتند. عملکرد این ۶ مربی را در ادامه مرور میکنیم.
زدراکو رایکوف
رایکوف را میتوان سردمدار فوتبال علمی ایران قلمداد کرد. این مربی اهل یوگسلاوی، کارش را در ایران با سرمربیگری تیم ملی بزرگسالان و جوانان آغاز کرد. رایکوف که همزمان در تیم استقلال هم سرمربی بود به لحاظ نتیجه نتوانست انتظارات را در تیم ملی برآورده کند و پس از پایان قرارداداش با فدراسیون فوتبال، کارش را در این تیم ادامه داد.
دوران حضور رایکوف در تیم استقلال دوران موفقیتآمیزی بود و پس از گذشت سالها از حضورش در این تیم، او همچنان تاثیرگذارترین مربی خارجی آبیپوشان محسوب میشود؛ هر چند در نهایت پایان تلخی در این تیم داشت و پس از شکست مقابل صنعت نفت آبادان برکنار شد. رایکوف با استقلال قهرمان لیگ ایران، قهرمان جام باشگاههای آسیا، قهرمان باشگاههای تهران شد. رایکوف در سال ۱۳۸۵ در مکزیکوسیتی درگذشت.
آلن راجرز
آلن راجرز را هم که جزو اولین مربیان خارجی فوتبال ایران بود همچون رایکوف کارنامهای موفق در ایران داشت. او در سال ۱۳۴۸ به ایران آمد و روی نیمکت ایران پیکان نشست. راجرز با پیکان قهرمان ﺑﺎﺷﮕﺎﻩﻫﺎﯼ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﯽ شد و به کشورش بازگشت و پس از یکسال دوباره به ایران آمد و این بار سرمربی پرسپولیس شد.
راجرز انگلیسی با پرسپولیس قهرمان شد و در دربی معروف پایتخت که تیم تاج ۶ تایی شد، او سرمربی سرخپوشان بود تا در یکی از مهمترین نتایج تاریخ این تیم نقش داشته باشد. راجرز بر خلاف رایکوف هنوز هم در قید حیات است و در حال حاضر ۹۷ سال سن دارد.
استانکو پابلوکوویچ
امیر عابدینی زمانی که مدیرعامل باشگاه پیروزی (پرسپولیس) بود، علاقه زیادی به استفاده از مربیان خارجی داشت و به همین خاطر استانکو باپلوکوویچ را به ایران آورد و هدایت تیم پیروزی را به او سپرد. استانکو تیمی ساخت که بر خلاف سایر تیمهای آن زمان فوتبال ایران، فوتبال را شناور و مبتنی بر تاکتیک بازی میکرد. ضمن اینکه از نسل جدیدی از بازیکنان رونمایی کرد که سالها ستارههای تیم ملی بودند. او سیستم ۲-۵-۳ را به فوتبال ایران آورد؛ سیستمی که پس از آن به سیستم محبوب مربیان وطنی تبدیل شد و تا سالها به آن وفادار ماندند.
استانکو با پیروزی به ۲ عنوان قهرمانی در لیگ آزادگان دست پیدا کرد و پس از آن در مقطعی کوتاه هم سرمربی تیم ملی شد؛ هر چند نتوانست موفقیتهایش در پیروزی را در تیم ملی تکرار کند. او سالها بعد هم ۲ بار در فوتبال ایران مشغول به کار شد و سرمربی تیمهای سپاهان و داماش را بر عهده گرفت.
استانکو اولین مربی بود که الفبای فوتبال حرفهای را به فوتبال ایران آموخت، تا پیش از او خبری از حرفهایگری در فوتبال ایران نبود؛ اما استانکو با وجود همه سنگاندازیها توانست موفقیتهای چشمگیری در پیروزی داشته باشد. او سال ۲۰۱۸ و پس از سالها بیماری که باعث از دست دادن یکی از پاهایش شد، درگذشت.
تومیسلاو ایویچ
پس از صعود دراماتیک تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، محسن صفایی فراهانی، رئیس وقت فدراسیون فوتبال تصمیم گرفت هدایت تیم ملی را در این رویداد مهم به یک مربی مطرح خارجی بسپارد. در نهایت تومیسلاو ایویچ که یکی از مربیان صاحب سبک بود به ایران آمد. او که قصد داشت فوتبال ایران را به سبک فوتبال نوین دنیا نزدیک کند، سیستم ۲-۴-۴ را برای تیم ملی در نظر گرفت؛ اما موضع گیری مربیان داخلی علیه این مربی شرایط سختی را برای او به وجود آورد. کار به جایی رسید که ایویچ مجبور شد در برنامه زنده تلویزیونی، مزایای سیستم ۲-۴-۴ را برای مردم توضیح دهد تا شاید فشار افکار عمومی علیه او که به سبب انتقادهای مربیان داخلی به وجود آمده بود کمتر شود.
اردوی ایتالیای تیم ملی پیش از جامجهانی برای ایویچ گران تمام شد. پس از شکست سنگین تیم ملی در بازی تدارکاتی مقابل آاسرم، فدراسیون فوتبال ایران عذر این مربی را خواست تا جلال طالبی سرمربیگری این تیم را در جامجهانی بر عهده بگیرد. پس از سالها همچنان در خصوص برکناری ایویچ ابهاماتا زیادی وجود دارد و حتی ردپای چند بازیکن ایران در شکست مقابل آاسرم دیده میشود.
بازیهای درخشان تیم ملی در جام جهانی فرانسه و به خصوص مقابل تیمهای یوگسلاوی و آمریکا را باید نتیجه تمرینات حرفهای ایویچ دانست و قطعا نقش او در عملکرد تیم ملی کمتر از جلال طالبی نبود. ایویچ در سال ۱۳۹۰ درگذشت.
برانکو ایوانکوویچ
اولین حضور برانکو ایوانکوویچ در فوتبال ایران زمانی بود که میروسلاو بلاژوویچ در سال ۲۰۰۱ به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران انتخاب شد. در آن زمان برانکو، دستیار اول بلاژوویچ بود و پس از ناکامی تیم ملی در صعود به جام جهانی ۲۰۰۲، برانکو در فوتبال ایران ماندنی شد و هدایت تیم ملی فوتبال را در ۲ مقطع بر عهده گرفت. این مربی با تیم ملی فوتبال عملکرد قابل قبولی به لحاظ کسب نتیجه داشت. قهرمانی در بازیهای آسیایی بوسان، صعود به جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان و سومی در جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۰۴ کارنامه موفق برانکو در تیم ملی بود.
پس از جام جهانی ۲۰۰۶، برانکو از فوتبال ایران جدا شد؛جدایی که ۹ سال طول کشید و او این بار به عنوان سرمربی پرسپولیس بازگشت. برانکو با پرسپولیس هم روزهای بسیار موفقی داشت. ۳ بار قهرمانی در لیگ و ۲ بار حضور در فینال جام باشگاههای آسیا باعث شد محبوبترین مربی پرسپولیس در طول تاریخ این تیم شود. مهمتر از این نتایج، سبک بازی پرسپولیس بود؛ به گونهای که جدایی ستارهها هم تاثیری در نتایج این تیم نداشت. ضمن اینکه برانکو تیمی را تحویل گرفته بود که در بحران بود.
کارلوس کیروش
بین همه مربیان خارجی که شانس سرمربیگری تیم ملی را داشتند کارلوس کیروش بیشترین حضور را روی نیمکت ایران داشته است. کیروش ۸ سال سرمربی تیم ملی بود و در ۲ جام جهانی هدایت ملیپوشان فوتبال ایران را بر عهده داشت و بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران در ادوار جام جهانی با کیروش رقم خورد. تیم ملی در مرحله گروهی جام جهانی روسیه توانست با هدایت این مربی پرتغالی ۴ امتیاز کسب کند، هر چند نتوانست از گروهش صعود کند.
در جام جهانی ۲۰۱۴ هم تیم ملی بازی درخشانی مقابل مسی و سایر ستارههای آرژانتین انجام داد. به گونهای که با وجود شکست تیم ملی در این بازی مردم به خیابانها ریختند و به خوشحالی پرداختند. کیروش دوباره به ایران بازگشته تا برای سومین بار هدایت تیم ملی کشورمان را در رقابتهای جامجهانی بر عهده بگیرد. او نسلی ساخته که الان به مرز پختگی رسیده و حالا خودش این شانس را پیدا کرده که با این نسل به بلندپروازیهایش ادامه دهد؛ اما تاثیری که کیروش به لحاظ فنی روی فوتبال ایران گذاشت پررنگتر از نتایجش با تیم ملی فوتبال است.
سیستم دفاعی این مربی به قدری بینقص و درست بود که تیمهای باشگاهی فوتبال ایران هم تلاش کردند از این سیستم کپیبرداری کنند. تیم ملی در ۶ بازی که در جامهای جهانی ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ انجام داد تنها ۶ گل دریافت کرد، آماری شگفتانگیز که نشان دهنده سیستم دفاعی تیم ملی داشت.
فوتبال ایران مدیون حضور مربیان تاثیرگذار خارجی
مربیانی که کارنامهشان مرور شد، نسبت به مربیان پرتعداد خارجی که به فوتبال ایران آمدند تعداد کمی محسوب میشود و نشان دهنده این موضوع است که هم تیم ملی و هم باشگاههای فوتبال ایران در جذب مربیان خارجی نگاه حرفهای ندارند. البته در این مربیان مربیانی همچون اوفارل و بلاژوویچ هم بودند که میتوانستند در جمع مربیان تاثیرگذار خارجی فوتبال ایران قرار بگیرند؛ اما نتیجه کارشان در حد و اندازههای این ۶ مربی نبود.
قطعا فوتبال ایران برای پیشرفت خود نیازمند مربیان خارجی باکیفیت است؛ مربیانی که همچون رایکوف، راجرز، استانکو، ایویچ، برانکو و کیروش صاحب سبک باشند و البته هدفشان تنها مسائل مالی نباشد.
سرنوشت اینستاگرام و واتساپ چه میشود؟
همین چند وقت پیش بود که عضو کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه رایانهای اعلام کرد که شاید فیلتر واتساپ و اینستاگرام برای همیشه ادامه یابد.
همین چند وقت پیش بود که مهدی باقری، عضو کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه رایانهای اعلام کرد که به نظر میرسد فیلترینگ واتساپ و اینستاگرام برای همیشه ادامه یابد.
او در ادامه این را هم گفت که در صورتی که این دو سرویس شرایط جمهوری اسلامی را بپذیرند، برای ادامه فعالیت در ایران مانعی ندارند و این در حالی است که به نظر نمیرسد مدیران ارشد این دو شبکه حاضر به چنین اقدامی باشند.
او ضمن صحبتهای خود تاکید کرد که بارها از اینستاگرام و واتساپ درخواست شده تا با جمهوری اسلامی همکاری کنند، اما این دو شبکه اجتماعی این شرایط را نپذیرفتهاند. باقری معتقد است در صورت همکاری این دو سرویس با جمهوری اسلامی، از وقوع چنین وقایعی جلوگیری به عمل میآمده است.
موضوعی که عیسی زارعپور وزیر ارتباطات درباره آن گفته بود: شورای عالی فضای مجازی در این مدت اساساً جلسهای نداشته است و گفتم که تصمیمگیری درباره ادامه فیلترینگ با مراجع ذیصلاح است.
تشکیل کارگروههای حمایت از کسب و کارهای مجازی
این اظهار نظرها باعث شد که باشگاه خبرنگاران جوان سوالش را از طریق سخنگوی دولت پیگیری کند. علی بهادری جهرمی نیز در جواب به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: دولت طرفدار و مدافع تامین شرایط لازم برای فعالیت مولد ، پایدار و پویا در فضای مجازی در حوزه عمومی و کسب و کارهاست. علاوه بر این دولت مکلف است تا زیرساختهای لازم را در این زمینه فراهم کند و حمایت کند از توسعه و ترویج کسب و کارها.
وی ادامه داد: در این دولت کارگروههایی را هم برای حمایت از کسب و کارهای مجازی با تفویض اختیارات هیات وزیران تشکیل داده ایم که مصوباتی نیز داشته است و فعال هم هست. مسئولیت اصلی این کارگروه هم این است که اقدامات آشوبگرانه برخی پلتفرمها نتواند باعث شود که ضرر به کسب و کارها وارد شود. ما در این زمینه با استانداردها دوگانهای مواجه هستیم.
متولیان این پلتفرمها خود را به قواعد حقوقی ملزم بدانند
بهادری جهرمی این استانداردهای دوگانه را اینگونه تشریح کرد : همین پلتفرم اینستاگرام را همه عزیزان اشراف دارند که اگر الان تصویر شهید سلیمانی را در آن منتشر کنید به بهانههای واهی پست شما را مسدود میکند. بهانه اش هم این است که تصویر او که نماد مقابله با تروریست است مروج خشونت است . جلوی انتشار ـن را میگیرد و حتی ممکن است که به طور کلی صفحه را حذف کند.اما همزمان در این ایام آموزش خشونت را داشتیم و سو استفاده از کودکان؛ برای مثال تصویری وجود داشت که گلوی یک فرد مدافع امینت را میبرند، اما این صحنه مروج خشونت تلقی نمیشود.
سخنگوی دولت در ادامه تاکید کرد: من کاری به قواعد بین المللی ندارم بلکه اینها حتی قواعد ادعایی خود را هم رعایت نمیکنند. باید تدابیری اندیشیده شود تا متولیان این پلتفرمها خود را به قواعد حقوقی ملزم بدانند. دولت از هر پلتفرمی که قواعد خود را رعایت کند استقبال میکند و دولت هم با جدیت مسیر درست فعالیت کسب و کارها را به شیوهای که امکان فعالیت پایدار را داشته باشند را دنبال میکند.
تاریخچه ای باقدمت طولانی از موقوفات اهل سنت به موزههای حرم مطهر رضوی
در میان گنجینههای آستان قدس رضوی آثار ارزشمندی هم از موقوفات اهل سنت به حرم مطهر رضوی به چشم میخورد.
فرهنگ وقف در بارگاه منور رضوی با عشق به ساحت امام رضا (ع) در هم آمیخته شده است. این عمل در دورههای مختلف تاریخ مختص به شیعیان نبوده و بسیاری از ارادتمندان به خاندان اهل بیت (ع) از اهل سنت نیز در این عرصه نام خود را به عنوان «واقف» ثبت کرده اند.
قرآن وقفی پادشاه اهل سنت تیموری
گنجینه قرآن و نفایس آستان قدس رضوی اولین موزه قرآن جهان با ماهیت دینی و هنری است که نسخههای قرآن نفیس متعلق به دورههای مختلف حکمرانی بر ایران، هشت برگ از قرآنهای بینظیر بایسنقری و مجموعهای از مرقّعات، جلدهای لاکی و روغنی، نقاشیهای گل و مرغ و … را در خود جای داده است.
مهدی قیصرینیک، معاون امور موزههای آستان قدس رضوی، قرآن کریم با ترجمه فارسی متعلق به اواخر قرن ۹ هجری را یکی از نفایس موزه قرآن رضوی عنوان میکند که به دست زین العابدین بن محمّدکاتب شیرازی در جمادی الاوّل ۸۷۶ هجری قمری کتابت و توسط ابوالمظفر نورالدین محمّد جهانگیر، پادشاه تیموری هند در قرن ۱۱ هجری قمری وقف آستان مقدس رضوی شده است.
وی این قرآن را نسخه کاملی عنوان کرد که شامل ۶۳۲ ورق از جنس کاغذ خانبالغ به رنگ نخودی است که بر هر ورق از این نسخه، آیات به خط محقق با مرکّب طلایی و تحریر مشکی و ترجمه فارسی به خط نسخ با مرکّب مشکی در ۱۸ سطر در جدولی به ابعاد ۲/۱۵ در ۱۰ سانتی متر نگاشته شده است.
قیصری به نام واقف اثر در این قرآن اشاره کرد و گفت: در این قرآن صفحه اول زر اندود با یک شمسه تزیین شده که در آن به خط رقاع، به زر تحریردار نام بانی قرآن ابوالفتح مظفرالدین حسن بهادرخان نوشته است، بالای آن و به خط رقاع مشکی در چهار سطر یادداشت وقف و در حاشیه درون یک مهر بزرگ دایره شکل نام واقف در مرکز و اجداد وی در اطراف آن نوشته شده است.
یادگاری از ترکمن صحرا
قالیچه ابریشمی ترکمن دورو که بافت هنرمندان ترکمن و از مجموعه طرحهای ایلات و عشایر است یکی از آثار موجود در گنجینه رضوی است که در خراسان شمالی بافته شده است.
در این قالیچه که چهار طرف آن گلیم بافت است نقوش هندسی و انتزاعی از گیاهان، پرندگان، حیواناتی، چون شیر، شتر و نقش درخت انار به چشم میخورد که به صورت ذهنی بافت کار شدهاند.
قیصری این قالیچه نفیس را اهدایی آخوندکمالی به نمایندگی از علمای اهل سنت و مردم ترکمن راز و جرگلان خراسان شمالی به مقام معظم رهبری عنوان کرد که در سال ۱۳۹۱ شمسی در سفر مقام معظم رهبری به خراسان شمالی و بازدید ایشان از راز و جرگلان اهدا شده است.
تابلو خوشنویسی آیه اطاعت
قیصری همچنین تابلوی «خوشنویسی آیه اطاعت به خط ثلث و نستعلیق بر روی پوست» را یکی دیگر از نفایس گنجینه رضوی برشمرد که توسط لقمان احمدی مریوانی کتابت و توسط امام جمعه مریوان در سال ۱۳۸۸ اهدا شده است.
عبارت «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» در قسمت مرکزی تابلو به خط ثلث درشت نوشته شده است. در قسمت بالایی تابلو، آیه «بسمالله الرحمنالرحیم» و در قسمت پایینی اثر با قلم ریزتر عبارت «یا ایهاالذین امنوا اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم» به چشم میخورد.
اهدا کننده اهل سنت مقیم امریکا
نادر خیرالدین ابوالجبین مهندس فلسطینی مقیم آمریکا دیگر واقف اهل سنت است که آثار اهدایی وی در گنجینه تمبر و سکه خودنمایی میکند.
قیصری گفت: این مجموعه اهدایی به موزه رضوی شامل تمبرهای فرهنگی ارزشمندی از ۲۰ کشور جهان نظیر ایران، بنگلادش، لیبی، سومالی، موریتانی، قبرس، سنگال، مالی و نیجر است که با محوریت بیت المقدس و ملت مظلوم فلسطین، قبه الصخره، شهدای فلسطینی، روز جهانی قدس و… جمع آوری شده است.
براساس مستندات موجود همچنان که وقف در میان شیعیان مورد توجه است، اهل سنت نیز براساس آموزههای فقهی خود بر این اصل پایبند بوده و اماکن بسیاری را برای راحتی امور هموطنان خود در جای جای ایران وقف کردهاند.
سکوت خسارتبار وزارت بهداشت در مقابل یک شایعه مخرب
از جمله دستاوردهای مهم کشورمان در فرهنگ ترافیکی، باز کردن راه برای خودروهای امدادی است؛ اتفاقی شایسته تقدیر که حالا مدتی است تحت تاثیر آسیبهای شکل گرفته در بطن جامعه قرار گرفته و به باور برخی کاربران شبکههای اجتماعی، بعید نیست به نابودی آنچه با زحمت و در سایه آموزشهای فراوان به دست آمده، منجر شود.
بازخوانی شورش سال ۲۰۱۱ در انگلیس/اعتراضات چگونه سرکوب شد؟
بیش از یازده سال از بزرگترین شورش در تاریخ مدرن انگلیس میگذرد؛ تظاهراتی که جرقه آن بواسطه یک حادثه نژادپرستانه توسط ماموران پلیس لندن آغاز و با نادیده گرفتن انتظارات عمومی به خشونت کشیده شد سرانجام در جریان یک عملیات امنیتی گسترده سرکوب شد.
به گزارش دوشنبه ایرنا، ماجرا از قتل یک شهروند سیاه پوست به نام مارک دوگان شروع که چهارم اوت ۲۰۱۱ توسط پلیس انگلیس به ضرب گلوله کشته شد، در روز حادثه یک واحد پلیس لندن، که به جرایم مرتبط با اسلحه در جوامع سیاهپوست میپرداخت، دوگان را تحت نظر داشت. پلیس مخفی، دوگان را با مردی که مظنون بود به او سلاح فروخته است، تعقیب کرد. زمانی که خودروی حامل دوگان در نزدیکی ایستگاه قطار تاتنهام توقف میکند، مظنون بیرون میپرد. یک مامور پلیس دو بار شلیک میکند. اولین گلوله از بازوی دوگان بیست و نه ساله عبور میکند و به بیسیم پلیس دیگر برخورد میکند. دومین گلوله اما به قفسه سینه دوگان میخورد و او جان میدهد.
یک روز بعد اعضای خانواده دوگان جنازه را شناسایی میکنند و اخبار مربوط به مرگ از طریق کسانی که او را میشناختند، منتشر میشود. ششم اوت تظاهرات مسالمتآمیزی توسط خانواده و دوستان دوگان در لندن برگزار میشود. مشارکتکنندگان درخواست داشتند که یک مقام ارشد پلیس درباره علت این حادثه پاسخ دهد.
آنها پنج ساعت مقابل ایستگاه پلیس معطل میمانند و در نهایت به این نتیجه میرسند که هیچ مقام امنیتی حاضر نیست به نگرانی آنها پاسخ دهد. بدین ترتیب ماهیت اعتراضات از حالت صلحآمیز به تنش درمیآید. بطری و مواد آتشزا به سمت خودروی پلیس پرتاب میشود. یکی از آن ها در آتش میسوزد؛ یکی دیگر قبل از اینکه شعلهور، به وسط خیابان هل داده میشود. هم زمان خبر مجروح شدن یک دختر ۱۶ ساله توسط پلیس در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و این خبر تنشها را تشدید میکند.
نا آرامی شرق تا غرب پایتخت انگلیس را فرا میگیرد. ۹ اوت، شورش به شهرهای دیگر از جمله بیرمنگام، منچستر و ولورهمپتون سرایت میکند. تعداد افسران پلیس در پایتخت از ۳ هزار به ۱۶ هزار نفر افزایش مییابد و بیش از ۳ هزار نفر دستگیر و پنج نفر جان خود را از دست میدهند.
رسانههای انگلیس بعدها نوشتند که جرقه اعتراضات پس از آن زده شد که پلیس پایتخت به اندازه کافی اطلاعات درباره مرگ دوگان به خانواده او و مردم ارائه نداد. سه سال بعد تحقیقات کمیته مستقل شکایات از پلیس تیراندازی این نهاد امنیتی را قانونی دانست اما اعلام کرد که دوگان در هنگام مواجهه با پلیس اسلحه ای در دست نداشته است.
تبدیل اعتراضات مسالمت آمیز به خشونت آمیز
به گزارش بیبیسی، تظاهرات مسالمتآمیز ششم اوت مقابل ایستگاه پلیس تاتنهام آغاز شد، اما «درگیری بین یک نوجوان معترض و یک افسر پلیس» با پرتاب بطری به سمت دو خودروی گشت پلیس که متعاقبا آتشزده، منجر به تشدید خشونت شد. افسران ضد شورش و پلیس سوار بر اسب برای متفرق کردن جمعیت دست به کار شده اما با بطری و کوکتل مولوتوف مورد حمله قرار گرفتند.
گاردین در آن زمان گزارش داد که اعتراضات ۱۲ ساعت بعد با یک شورش تمام عیار که شاهد غارت وحشیانه در سراسر شمال لندن بود به اوج خود رسید و با افزایش تدریجی تنش ها، “پلیس فقط تلاش های محدودی برای گفتگو با تظاهرکنندگان انجام داد”.
تا ساعت ۱۱ شب همان روز، یک اتوبوس دو طبقه به آتش کشیده شد و شیشه بسیاری از مغازه های محلی شکسته شدند. طبق گزارش دیلی میل در سال ۲۰۱۱، فقط خسارت وارده به جاده ها و پیاده روهای منطقه تاتنهام ۲۲۷ هزار پوند برآورد شد.
دیوید لمی نماینده مجلس انگلیس صبح روز ۷ آگوست، این وقایع را “ننگآور” توصیف کرد و گفت: «آنچه در پنجشنبه شب اتفاق افتاد سؤالات بزرگی را ایجاد کرد و ما به پاسخ نیاز داریم. پاسخ به آن غارت نیست و باید متوقف شود. این حمله به تاتنهام و مردم عادی است.»
گسترش ناآرامی در سراسر انگلیس
تایمز می نویسد: یک روز پس از حوادث تاتنهام، موجی از شورش در سراسر لندن به راه افتاد. از منطقه هکنی در جنوب لندن گرفته تا کرویدون، ایلینگ و بروملی، مغازهها در آتش میسوختند و غارت میشدند.»
توافق شد که دیوید کامرون، نخست وزیر، که برای تعطیلات تابستانی در ایتالیا به سر می برد، در اسرع وقت به کشور بازگردد. بوریس جانسون، شهردار وقت لندن هم به دلیل عدم بازگشت سریع از تعطیلات مورد انتقاد قرار گرفت.
«متئو تیراتلی» استاد جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه یوسیال لندن، میگوید: « تصاویر آشوبگرانی که پلیس را وادار به عقبنشینی میکردند، به سرعت برای دیگران الهامبخش بود». در طول پنج شب بعد، تقریباً ۱۵ هزار نفر در شهرهای سراسر انگلیس به خیابان ها سرازیر شدند. صدها افسر پلیس مجروح و ۲۵۰ میلیون پوند خسارت به مغازه ها و مشاغل در لندن وارد شد.
در غروب ۸ آگوست، شورش ها دو نفر کشته داد؛ تروور الیس ۲۶ ساله، که با ضرب گلوله از پا درآمده بود در خودرویی پیدا شد و ریچارد بووز، ۶۸ ساله، هم بر اثر جراحات ناشی از آتش سوزی جان باخت.
دو روز بعد، در ۱۰ اوت، هارون جهان ۲۱ ساله، شازادعلی ۳۰ ساله و عبدالمسویر ۳۱ ساله، بر اثر برخورد یک خودرو با آنها در بیرمنگام کشته شدند. به گفته شاهدان، آنها از جامعه و مشاغل محلی خود در برابر غارت و تخریب محافظت می کردند.
پدر جهان ساعاتی بعد از یافتن جسد پسرش در اظهاراتی احساساتی مردم را به آرامش دعوت کرد و گفت: «سیاه پوست، سفید، آسیایی – همه ما در یک جامعه زندگی می کنیم… اگر می خواهید فرزندانتان را از دست بدهید ادامه دهید. در غیر این صورت، آرام باشید و لطفا به خانه بروید.»
هم زمان یک هزار و ۷۰۰ افسر پلیس اضافی در لندن مستقر و بیش از ۴۰۰ نفر دستگیر شدند. استفان کاوانا، معاون رئیس پلیس لندن در آن زمان به بیبیسی گفت: «فشار روی پلیس فراتر از باور بود، به گونهای که قبلاً تجربه نکرده بود». این درحالیست که گفته میشود شبکه های اجتماعی از جمله توییتر و بلک بری مسنجر نقش کلیدی در دامن زدن به ناآرامی ها داشتند.
دیلی تلگراف در گزارشی نوشت که هرچند اعتراضات به مرگ دوگان باعث شورش در انگلیس شد، اما بسیاری معتقدند که نا آرامیها آتش زیر خاکستر بوده است. این نشریه به نقل از یک کارشناس مسائل انگلیس اوضاع جامعه را به یک جعبه کبریت تشبیه کرد که ماجرای دوگان مانند کبریت آن را آتش زد. وی تصریح کرد که جوانان جامعه احساس نومیدی میکنند که دست به اعتراض زدند.
شورش ها چگونه به پایان رسید؟
تا ۱۱ اوت، تعداد کل بازداشتها در لندن به یک هزار و ۹ نفر رسید و از این تعداد، ۴۶۴ نفر متهم شدند. صد خانواده در نتیجه ناآرامی ها بی خانمان شدند، پنج نفر جان باختند و ۲۶ افسر پلیس زخمی شدند. اوضاع در حال رسیدن به نقطه اوج بود که شب چهارم، پلیس لندن ۱۶ هزار افسر پلیس را فراخواند.
بر اساس گزارش «بازخوانی شورشها» که در آن با ۲۷۰ نفر در این رویدادها مصاحبه شده است، حضور بیشتر پلیس در خیابان ها عامل اصلی ترغیب مردم به ماندن در خانه شد. یک مرد بیکار ۲۳ ساله از منطقه نیوهام در شرق لندن گفت: من فکر می کنم ۱۶ هزار پلیس یک عامل بازدارنده برای همه بود. ما به این نتیجه رسیدیم که آنچه را که باید انجام می دادیم انجام دادیم.” برخی دیگر تحت تاثیر اظهارات پدر جهان قرار گرفته و دست از اغتشاشات برداشتند.
پلیس لندن سپتامبر سال ۲۰۱۱ از خانواده دوگان به دلیل عدم اطلاع رسانی مستقیم از مرگ او عذرخواهی کرد. اما مادرش یک سال بعد گفت که هنوز هیچ پاسخی در مورد علت مرگ پسرش دریافت نکرده است.
نتیجهگیری
تا به امروز، سوالات زیادی پیرامون حوادثی که منجر به قتل دوگان شد، باقی مانده است. در سال ۲۰۱۵، گزارشی از کمیته مستقل شکایات از پلیس منتشر شد مبنی بر اینکه دوگان احتمالاً در حال دور انداختن یک تفنگ بود که به او شلیک شد. با این حال، طبق گزارش مفصلی که در گاردین در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، یک سازمان تحقیقات حقوق بشری مستقر موسوم به فارنزیک آرشیتکت، گفته است که این نتیجه گیری اشتباه است.
در هر صورت نتیجه اغتشاشات سال ۲۰۱۱ این بود که بیش از ۲ هزار نفر به حبس محکوم شدند که دوره مجازات آنها «چهار و نیم برابر بیشتر از جرایم عادی بود».
در سال ۲۰۱۱، دیوید کامرون نخست وزیر وقت انگلیس موافقت کرد که میزگرد شورشیان و قربانیان را برای بررسی اقدامات بیشتر در راستای انعطافپذیری اجتماعی و اقتصادی بیشتر تشکیل دهد. در نتیجه این میزگرد ۶۳ توصیه مطرح شد که به گفته دیوید لمی شمار معدودی از آنها با گذشت یک دهه اجرا شده است. او در یادداشتی برای نشریه گاردین هشدار داد که جامعه همچنان با خطر چندپارگی مواجه است که میتواند با جرقهای دوباره شعلهور شود.
این درحالیست که اعتراضات علیه رفتار نژادپرستانه پلیس انگلیس از ماجرای دوگان تا قتل «کریس کابا» شهروند سیاه پوست دیگری که اخیرا توسط پلیس این کشوربه ضرب گلوله کشته شد در کنار نارضایتی های عمومی از اوضاع بغرنج اقتصادی، تورم بی سابقه، بحران انرژی و رکود، نگرانی های جدی و عمیقی را درباره احتمال بروز ناآرامی های گسترده در کشور مطرح کرده است.
در نقد ضبط پاسپورت «همایون شجریان»
در خبرها آمد که پاسپورت همایون شجریان و خانم سحر دولتشاهی دیروز در هنگام ورود به ایران ضبط شده است. خبری که پیش از این درباره علی دایی و مهران مدیری هم رسانهای شده بود.
برخی دیگر هم ناظر به موقعیت اجتماعی خود که در کانون توجه مردم قرار دارند، هم درباره اتفاق اولیه گلایههایی طرح کردند و هم درباره رویدادهای پس از آن موضع گرفتند. این دسته، دعوت به همدلی، کاهش التهابات، جامعنگری در عین مطالبه جهت اصلاح رویهها و رویکردها داشتند.
موضعگیری مدیری، دایی و برخی افراد در روزهای اول آنها را در یک طرف ماجرا قرار داد و هر چند با تغییر توازن ماجرا و رادیکال شدن اتفاقات و افزایش دز خشونت در کف خیابان، توقع از ایشان این بود که مسئولیتپذیرانه، سوی دیگر میدان را هم مشاهده کنند و از ظرفیت رسانهای خود برای دعوت به آرامش و باز شدن فضای گفتگو به نفع اتحاد جامعه ایرانی استفاده کنند، اما فضا در بهترین حالت با سکوت ایشان همراه شد. شاید انتخاب رویه سکوت بی ارتباط با جوسازی سنگین ترولها و برخی تریبونداران در شبکههای اجتماعی و احتمال هجمه به ایشان در صورت انتخاب سویهای دیگر در برابر حوادث اخیر نباشد.
همایون شجریان اما داستانش تا حد زیادی فرق داشت. هر چند فشار زیادی برای وادار کردن او به اتخاذ مواضع سیاسی غلط یک سویه وجود داشت اما او به تسلیت به مناسبت درگذشت مهسا امینی و تنی چند از جوانان ایرانی در جریان رویدادهای پس از آن و ابراز ناراحتی درباره آنچه اتفاق میافتاد، بسنده کرد و در برابر فشارهای سنگین برای موضعگیری سیاسی درباره کلیت نظام، ایستادگی کرد و سخنی شوریده بر زبان نیاورد. و البته به هر حال ابزار سطحی از ناراحتی و مطالبه برای پیگیری پاسخ و ارائه توضیحات درباره آنچه اتفاق افتاده چیز غیرطبیعی نبود.
در جریان سالهای بعد از ۸۸ و فاصلهای که میان مرحوم محمدرضا شجریان با نظام به جهت اتخاذ برخی مواضع سیاسی خاص در آن روزهای ملتهب و در جریان گفتوگو با چند رسانه خارجی پیش آمده بود، فشار زیادی بر همایون وجود داشت که مواضعی در همین جهات اتخاذ کند اما همانطور که در خرداد ۱۳۹۵ مرحوم شجریان (در مصاحبه با روزنامه ایران) توضیحات خوب و ناشی از تأمل چندین ساله درباره آن سالهای تلخ بیان کرد، همایون هم حتی بعد از درگذشت ایشان، حاضر به اتخاذ مواضع رادیکال و یک سویه نشد.
اجرای کنسرت «برای ایران» او در ماههای گذشته، نشان از درک و درایتش از موقعیت خود به عنوان یک چهره شناخته شده هنری در قبال جامعه ایرانی داشت. جامعهای که به شدت در کانون توجه دوقطبیسازانی قرار دارد که ایران را پاره پاره و جدا از هم میخواهند. چه نسخههای داخلی آن در دو طرف ماجرا و چه نمونههای خارجنشین آن.
انتشار خبر اتفاق امروز در ضبط پاسپورت او نشان میدهد که تمیزگذاری مناسبی میان افرادی که درباره رویدادهای اخیر موضع سخت و یکجانبه گرفتند با افرادی که تا حد زیادی با این فضا همراهی نکردند، صورت نگرفته و براساس یک وزن کشی مناسب با ایشان مواجهه نمیشود. تنها یک رویکرد غلط دوقطبیساز یا کلینگر که محل انتقاد این نوشتار هم هست، میتواند توجیهگر واکنشی در این سطح باشد.
بدیهی است چنین رویکردهایی بر ابهامات درباره میزان دقت پیرامون تحفظ از سرمایه اجتماعی نظام خواهد افزود و چنین تصمیماتی با استقبال بیش از پیش رسانهها و جریانات معاند که به دنبال یارگیری از میان فرهیختگان، نخبگان، هنرمندان و چهرههای شناخته شده ملی با هدف تقویت دوقطبیها، دیگریسازیها و جبههبندیهای «ما و آنها» در ایران هستند، روبرو خواهد شد.