یادداشت

مچ نخوابان، دست بگیر!
امروز خراسان جنوبی – زنگویی
zangoei@birjandtoday.ir
مچ می اندازند دو مرد. همه زورشان را به پنجه و بازو داده اند تا از این هماوردی سربلند بیرون آیند. صورت شان هزار خط برمی دارد و چشم هاشان زیر پلک های به هم فشرده از دیده ها نهان می شود اما نگاه زن و فرزند هر دوشان پر از نگرانی است که بزرگ خانه شان خواهد برد آیا؟ دقایقی بعد، تمام می شود این زورآزمایی وآنکه مچ دیگری را خوابانده به آسمان می پرد و زن و فرزندش هم. آنکه مچش خوابیده، بر زمین نشسته و مچش را می مالاند و نگاهش در شرم نگاه زن و فرزند می شکند. این صحنه ذهنم را دفتر می کند برای تحریر این کلمات؛ زور بازویت را به کار نگیر تا مچی را بخوابانی و دلی را بشکنی. زمانی از زور بازویت بهره گیر که بخواهی دستی بگیری و افتاده ای را برخیزانی و سنگی از سر راه برداری و لبی را بخندانی. منطق اسلام، رفتاری چنین را تئوریزه می کند. آنکه بیشتر دارد، تکلیف بیشتری هم دارد. اگر در قرآن می خوانیم “وفی اموالهم حق معلوم لسائل والمحروم” می توان علاوه بر حقی که در اموال اغنیاست، به حقی که در بازوی زورداران هست هم توجه کرد. آن حق اقتضا می کند بار افتاده ای را از زمین برداری نه این که کسی را بر خاک بنشانی. پهلوانان به ورزش و کشتی به سان مشق نگاه می کردند. تمرین بود برای قوی شدن و دست ضعیف گرفتن نه این که قوی شوند و کسی را بر زمین زنند. این که در کُشتی هم مراقب حال حریف بودند و گاه خود را بر زمین می زدند تا حریف را بسازند از همین جنس بود. خود را می شکستند حتی در نگاه کسانی که آنان را شکست ناپذیر می دانستند. هزینه این شکست را هم می پرداختند تا کسی از آن میان قد بکشد. چنین بودند که پهلوان می شدند. ماجرای پوریای ولی و کشتیی که عامدانه باخت تا دل پیرزن دست به دعا نشکند با شکست پسرش، از همین قبیل بود. او باخت و ماند و بسیارند که می برند و قهرمان مان می شوند و المپیک را هم فتح می کنند اما نمی مانند. همین روز های اخیر بود که سیلی یک قهرمان المپیک به گونه فردی، گونه خودش را سرخ کرد از سیلی افکار عمومی. دیدیم و خواندیم و باید گفت، ماندگاری به قهرمانی و به زور بازو نیست. به این است که از آن زور و توان در جای خود، به درستی استفاده کنی. غلامرضا تختی، آقا تختی می شود و به رغم میل رژیم در دل مردم صاحب تخت و تاج می شود چون زورش را درست و در خدمت مردم استفاده کرده است. هرکداممان بکوشیم این رسم را به اندازه خود زندگی کنیم تا جوانمردی در جامعه، بیش از پیش قد بکشد و ناتوانان بتوانند در سایه سارِ امن آن به سلامت زندگی کنند….

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*