نبود مطبوعات‌آزاد و نوکیسه‌ها عامل‌گسترش فساد

 

 			 				 					نبود مطبوعات‌آزاد و نوکیسه‌ها عامل‌گسترش فساد

ناصر فکوهی استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران با گفتن اینکه « هر اندازه جامعه با مشکلات بیشتری روبه‌رو باشد، فساد می‎تواند سود بیشتری را نصیب گروهی از افراد کند. مثال می‎زنم: چه کسانی بیشترین مخالفت را با «برجام» و عادی شدن روابط ایران با همسایگان و با کشورهای اروپایی داشتند و دارند؟ کسانی که با بازگشت ترمیم می‌توانند سودهای نجومی را به جیب خود واریز کنند. چه کسانی با اقدامات خود مانع از بالا رفتن اعتبار ایران در روابط بین‎المللی می‎شوند؟ کسانی‎که در تنش با جهان از سودهای سرشار برخوردار می‎شوند.» به ‎بررسی شرایط توأم با تهدید و تحدیدِ فعلی و همچنین علل پیدایش چنین حالت و راه‎های خروج از این شرایط هزینه‎ساز به پرسش‎های «آرمان» پاسخ می‎گوید.

اقتصاد شاخص اول ارزیابی شرایط است. سوال این است، بهم ریختگی فضای اقتصاد چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟

اگر منظور از «شرایط» در پرسش شما، شرایط اجتماعی یا شرایط عمومی یک کشور باشد، به‎نظر من چنین نیست. این نکته‌ای است که نه تاریخ تایید می‎کند و نه وضعیت موجود کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه. ممکن است در کشوری شرایط اقتصادی بسیار خوب باشد، اما شرایط عمومی در حد یک بحران کامل قرار داشته باشد. مثال در این مورد می‎توان در نزدیک خود ما، عربستان سعودی به‎مثابه یک کشور در حال توسعه اشاره کرد که وضعیت اقتصادی بسیار خوبی دارد، اما یک دیکتاتوری ِدرگیر سخت‎ترین بحران‎های داخلی و بین‎المللی در حال حاضر و با آینده‎ای کاملا زیر سوال است. در کشورهای توسعه‎یافته نیز می‎توان به ایالات متحده اشاره کرد که وضعیت اقتصادی آن چندین سال است در سطح نسبتا خوبی است، اما باز از لحاظ اجتماعی و سیاسی یکی از پرتنش‎ترین و بحرانی‎ترین موقعیت‎های تاریخی خود را با ترامپ تجربه می‎کند. عکس این نیز هست. کشورهای اروپای غربی وضعیت اقتصادی نامناسب‎تری از آمریکا دارند، اما ثبات اجتماعی بیشتری را شاهدند. در کشور ما نیز به‎گمان من اگر خواسته باشیم، نگاه خود را عمیق کنیم، باید بگوییم وضعیت نابسامان اقتصادی حاصل سوء‎تدبیرهای مدیریتی و شکست‎های سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی و مشکلات در سطح جامعه است و نه برعکس. شکی نیست که تحریم یکجانبه آمریکا در بحرانی‎تر شدن وضعیت اقتصادی تاثیر داشته است. اما به‎گمان من ریشه اصلی این وضعیت نیست و باید صادق باشیم و ریشه مشکلات را که حتی پیش از این تحریم نیز وجود داشت را با رویکردی انتقادی بیابیم و به‎آن بپردازیم.

دولت ادعا دارد «شرایط خاص» موجب بروز چنین فضایی شده است. دولتی‎ها با چه تدبیری می‎توانند افکار عمومی را از دلیل مشکلاتی که با آن دچار هستند، مطلع کنند؟

«شرایط خاص» سال‎های سال است که برای کشور ما وجود دارد. ایران کشوری است که انقلاب بزرگی را تجربه کرده است و از یک موقعیت دیکتاتوری و وابستگی به‎قدرت‌های بزرگ غربی تلاش کرده است در خود یک نظام دموکراتیک و مستقل بسازد و در تمام این سال‎ها با مقاومت همان قدرت‎ها و البته با مشکلات ساختاری جامعه‎ای که لزوما نتوانسته این گذار را انجام بدهد و البته با سوء‎مدیریت مسئولان روبه‌رو بوده است. این به‎گمان من همان «شرایط خاص» است که باید آن را کاملا شناخت، تحلیل دقیقی کرد و راه‎های خروج از آن را یافت. این کاری مشکل، اما ممکن است. اگر منظور از «شرایط خاص» تحریم آمریکا است، این را نمی‎توان پذیرفت، زیرا این تحریم در شرایطی صورت می‎گیرد که تمام مشارکت‎کنندگان در «برجام» به این قرارداد، پایبند و تمام تلاش خود را برای حفظ آن انجام می‎دهند. این در شرایطی است که در خود آمریکا نیز اکثریت سیاستمداران و مردم این کشور با خروج آمریکا از «برجام» مخالف بوده‎اند و تمایل بسیار بیشتری به همکاری با ایران در خاور‎میانه دارند. ما باید به‎فکر منافع خود باشیم و این منافع جز با دیپلماسی قابل‎دفاع نیستند. حال اینکه ما نتوانسته‎ایم یا نخواسته‎ایم از شرایط بین‎المللی به نحو احسن استفاده کنیم، مشکلی است که به خودمان باز می‎گردد. از طرف دیگر در تمام این سال‎ها ما از بهترین و پر‎بارترین منابع طبیعی و از جمعیت جوان و پر استعدادی برخوردار بوده و هستیم و اینکه نتوانسته‎ایم از این منابع استفاده درست را بکنیم، باز به‎خودمان برمی‎گردد. ایران کشوری بسیار ثروتمند با جمعیتی جوان و سرمایه‌های انسانی بی-نظیر است. حال اینکه برخی سبب شده‎اند با سودجویی از این سیاست‎های غلط اقتصادی و اجتماعی دست گروه‎های فاسد باز شود و به‌صورت‎های مختلف با گسترش فساد و نوکیسه‌گی تلاش کنند دستاوردهایش را از میان ببرند، به سوء‎مدیریت مسئولان بازمی‎گردد و نه عواملی بیرون از اختیار و اراده ما. این مسئولان باید بیش‎و‎پیش از هر چیزی با توجه به‎انتقادهای سازنده‎ای که از سوی نخبگان، دانشگاهیان و روشنفکران دائم بیان می‌شود توجه کنند. مردم در حال‎حاضر چندان کاری از دستشان برنمی‌آید، زیرا ابزارهای لازم را برای مقابله و اصلاح این وضعیت ندارند. البته اگر فضا بازتر شود، قابلیت و امکانات مردم نیز برای مشارکت مردم در یافتن راه‌حل‎هایی برای خروج از این وضعیت بیشتر می‎شود، اما باز هم اینجا مسئولان باید پیش قدم شوند و دست از اصرار بر خطاهای گذشته بردارند.

آیا به‎آگاهی رساندن مردم برای قانع کردن آنها کافی است؟

به‎آگاهی رساندن مردم رویکردی تربیتی است که به خودی خود کافی نیست. فرض کنید ما معتقدیم که سطح مدنیّت و تعلق ملی در مردم ما به‎صورت میانگین خوب است و این امر خود را در رفتارهای احساسی و عاطفی، عدم همبستگی و عدم انسجام نشان می‎دهد، حال آیا با نصیحت کردن و آشنا کردن آنها با اهمیت و فواید رفتارهای مدنی و نیاز به همبستگی و احساس تعلق ملی برای بهبود وضعیت می‎توان آنها را نسبت به تغییر رفتارشان قانع کرد؟ روشن است که هر چند این امر یعنی کار انتقال فرهنگی اهمیت دارد. اما کافی نیست، باید در جامعه اعتماد ایجاد کرد، به خصوص دولت، هر رفتاری که اعتماد مردم را سلب می‎کند، باید کنار بگذارد. باید به‎مردم امیدواری و چشم‎اندازی بهتر برای آینده داد و اگر مشکل از فشارهای بین‎المللی است باید در آن زمینه اقدام کرد و با دیپلماسی وضعیت کشور را در سطح جهانی بهتر کرد. با بالا رفتن سطح اعتماد و با باز شدن هرچه بیشتر فضاها اعتماد مردم نیز بالا رفته و میزان مدنیّت و دگر دوستی و همبستگی اجتماعی نیز افزایش می‎یابد. اما صرفا با آموزش هرگز چنین اتفاقی نمی‎افتد.

بازار ارز و سکه واقعی نیست. قبول دارید که این روند، روندی طبیعی و معمول نیست؟

بدون‎شک چنین است. اما این امر نه در کشور ما و نه سطح جهانی بی‎سابقه نیست. نخستین بار نیست که مشکلات اقتصادی به وجود می‎آید. افزون بر این، چنین مسائلی ممکن بود از نوع دیگری هم باشد، فرض کنید، یک مشکل زیست‎محیطی یا یک مصیبت طبیعی مثل یک زلزله بزرگ. در آن شرایط هم ما وضعیت بسیار نابسامانی را تجربه می‎کردیم. مشکل در نوع بحران نیست که البته اگر سیاست‎های درستی از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی می‎‎داشتیم، شاید کمتر امکان بروز می‎یافت. مشکل در عدم توانایی مسئولان و مردم در برخورد با چنین مشکلاتی است؛ مسئولان به‎دلیل سوء تدبیرشان و مردم به‌دلیل کمبود مدنیّت و اعتماد اجتماعی. رفتارهایی مثل احتکار و حتی افتادن به دام سوداگران فساد اقتصادی، به‌نظر من از یکسو ناتوانی مسئولان و از سوی دیگر عدم توانایی مردم را برای مقابله با مشکل نشان می‎دهند. اما باید دقت داشت، دولت و مردم در یک قایق قرار دارند و اینکه تصور کنیم دولت کنار برود و مردم موفق خواهند شد یا برعکس یک خیال است.

‎مشکلات با نظام بین‎الملل سهم بیشتری در شلختگی دارند یا دلیل‌های درونی چون ناکارآمدی یا ایجاد اخلال توسط مخالفان دولت؟

همه دولت‎ها و نظام‎ها با کشورهای دیگر و با نظام بین‎المللی مشکل دارند. دلیل این امر هم روشن است، هر کشوری منطقا از منافع خود دفاع می‎کند و تلاش دارد این منافع را به حداکثر برساند و البته با این کار در تضاد با سایر کشورها قرار می‎گیرد که آنها نیز همین سیاست را دارند. اینجا است که بحث دیپلماسی پیش می‎آید؛ یعنی تلاش برای یافتن راه‎های صحیح و مسئولانه در رفتارهای بین‎المللی به‎صورتی که بهترین متحدان را بیابیم و دشمنان خود را به حداقل ممکن برسانیم. اگر دولت چنین کند، بدون شک بخش بزرگی از مشکلات بین‎المللی خود را حل می‎کند. البته برای این کار نیاز به همدلی و همبستگی درونی میان دولتمردان وجود دارد. اگر در دولت و مسئولان شاهد دو دستگی باشیم، روشن است که نمی‌توانیم سیاستی همگن و منسجم داشته باشیم و رقابت میان نیروها و جناح‎های مختلف سبب خواهد شد، هر اقدامی را که یک جناح انجام می‎دهد با دخالت‎های جناحی دیگر خنثی شود و بدین ترتیب میزان متحدان بین‎المللی به حداقل برسد. بنابراین درباره پرسش شما باید گفت، سیاست‎های بین‎المللی یک کشور را نمی‎توان از سیاست‎های درونی‎اش جدا کرد. اگر کشوری سیاست‎های درون خود را دنبال کند که سبب بالا رفتن اعتماد مردم میان خودشان و میان مردم و دولت شود. اگر دولت سیاست‎های اجتماعی و اقتصادی درستی در پیش بگیرد و به‎جای باز گذاشتن دست نوکیسه‌گان وظیفه خود را دفاع و بهبود وضعیت اقلیت‎ها و گروه‎های کم در‎ آمد و بزرگ کردن حجم طبقه متوسط و کاهش طبقه فقیر و همچنین محدود کردن طبقه ثروتمند بداند. اگر دولت آزادی‎های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را بیشتر کرده و نشاط را در جامعه بالا ببرد، پشتیبانی مردم از دولت و از سیاست‎های آن هر روز بیشتر شده و چنین دولتی اقتدار بالاتری پیدا می‎کند که در سطح بین‎المللی از منافع‌ها را در بر بگیرد، ساختارهای فساد ضعیف‎تر و محدود‎تر می‎شوند.

چطور می‎شود که سوءاستفاده‎گران در هر شرایطی فضای خوبی برای فعالیت‌های خود می‌بینند؟

دلیل این امر بر می‎گردد به‎اینکه فساد ساختارمند است و این ساختار را به همه حوزه‎های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تعمیم می‎دهد. به‎عبارت دیگر این بخش‎ها را مسموم می‎کند. مثل یک سرطان که در بدن پخش شود. تا زمانی می‌توان با این سرطان مقابله کرد، ولی هر اندازه پیش‎تر رود، مبارزه با آن سخت‎تر می‌شود. دولت‎ها به‎سادگی نمی‎توانند با فساد از طریق مبارزه مستقیم با آن مبارزه کنند. چون تجربه نشان داده است، ابزارهای فساد‎بر‎انگیز در همه جا نفوذ می‎کنند. کشوری مثل ایتالیا را در نظر بگیرید که بیش از پنجاه سال است درگیر فساد مافیایی است، یا روسیه که پیش رویمان است. در هر دو این مثال‌ها فساد ساختاری در همه دستگاه‎ها از پلیس و دادگاه‎ها و ساختار سیاسی تا نظام‎های فرهنگی و آموزشی و غیره نفوذ کرده است. راهی که برای مبارزه‎ای اساسی در کنار مبارزه قانونی هر چند با تاثیر محدود، برای مبارزه با فساد وجود دارد، افزایش توسعه و توزیع مناسب آن است. افزایش آزادی‎ها و دموکراتیزه‎کردن هر‎چه بیشتر نظام‎های زیستی که با افزایش اعتماد اجتماعی و بالا رفتن سرمایه‎های اجتماعی و فرهنگی کنشگران اجتماعی تبدیل شده و همین مدنیّت را در آنها بالا برده و شانس فساد را برای نفوذ در حوزه‎های مختلف کاهش داده و حوزه‎های آلوده را نیز به‎تدریج پاک‎سازی می‌کند.

نهادهای نظارتی چقدر می‎توانند در کم‎اثر شدن تحرکات سوءاستفاده‌کنندگان موثر باشند؟

بسیار زیاد. اما این نهادها را نباید صرفا در نهاهای رسمی محدود کرد. نهادهای رسمی جایگاه و رسالت خود را دارند و باید هم وجود داشته باشند و باید آنها را تا حد ممکن سالم نگه داشت و اختیارات به آنها داد. نهادی قدرتمند مثل سازمان برنامه که پیش از دوره آقای احمدی‎نژاد در ایران وجود داشت. یکی از مهم‎ترین ابزارهای مبارزه با فساد و جلوگیری از رشد آن بود و با از میان رفتنش راه برای همه افراد فاسد باز شد و اصولا فکر می‎کنم هدف از بین بردن آن هم همین بود. البته این نهاد امروز احیا شده اما قدرت پیشین را ندارد. در کنار این نهادها بیشتر از همه باید عرصه را برای همه انجمن‎ها و موسسان و سازمان‎های مردم محور باز کرد. هر اندازه تشکیل و راه‎اندازی این سازمان‎ها تسهیل و کارکردن آنها با موانع کمتری از لحاظ دیوان‎سالاری روبه‌رو باشد، بیشتر رشد خواهند کرد و می‎توانند به‎عنوان نهادهای نظارتی عمل کنند. امروز در کشورهای توسعه‎یافته انجمن‎های حمایت از مصرف‌کنندگان، انجمن‎های دفاع از حقوق شهروندی و مبارزه با فساد بزرگ‌ترین نقش را در سالم سازی محیط دارند و صد البته مطبوعات و رسانه‎ها اگر آزادی عمل کامل داشته باشند می‎توانند بهترین ابزارها برای مبارزه با فساد باشند. هر جا مطبوعات فضای بیشتری داشته باشند فساد نمی‎تواند رشد چندانی بکند و بر عکس. دانشگاه‎ها و پژوهشگران و روشنفکران نیز اگر از آزادی کامل و یا نسبتا بالایی برخوردار باشند، می‎توانند بسیار در مبارزه با فساد موثر باشند.

گروهی از مردم بر این باورند که اراده‎ای جدی برای مقابله با فساد نیست. این ذهنیت چه تهدیدهایی را می‎تواند در پی داشته باشد؟

این همان بی‎اعتمادی است که در مردم نسبت به یکدیگر و به‎خصوص نسبت به دولت دارند و تنها راه مقابله با آن و بالا بردن اعتماد نیز دگرگونی اساسی در رفتارها و سیاست‎گذاری‎های دولت است. اینکه مردم به‌چشم خود ببینند که دولت به‌نفع آنها عمل می‎کند، مقدمه این کار نیز افزایش هر چه بیشتر ظرفیت‎های دموکراتیک و احترام گذاشتن به‎ زندگی خصوصی مردم است.

به‎نظر می‎رسد، اعتماد عمومی کمرنگ شده است. راهکارهای خروج از آن شرایط چیست؟

دلیل این امر همان‎طور که در بالا هم گفتم، در این است که فشارهای اقتصادی بیشتر شده است. به‎همین دلیل این فشارها ایجاد هم‎افزایی کرده و هر اراده‎ای را خُرد می‎کنند. راهی که در پیش روی ماست؛ همان است که گفتم. اولا خروج هر چه سریع‎تر از سیاست‎ها و رویکردهای تند و دخالت دولت برای کمک به‎مردم و در اولویت قراردادن رفاه و آسایش مردم به‌مثابه یک اولویت تعیین‎کننده سیاسی که اگر انجام نشود امنیت به خطر می‎افتد و از سوی دیگر ایجاد شرایط فعالیت و کار برای سازمان‎های مردم نهاد تشویق و آزاد سازی هر چه بیشتر قوانین برای آنکه این سازمان‌ها بتوانند به بیشترین حد ممکن فعالیت‌های خود را گسترش دهند. هرگونه سخت‎گیری در این زمینه یا در زمینه حقوق اجتماعی، به‎نظر من وضعیت اقتصادی را نامساعد نمی‎کند. کسانی‎که خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه از راه‌حل‎های قدرت‎مدارانه برای خروج از این وضعیت سخن می‎گویند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می‌کنند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*