امروز خراسانجنوبی_محمد راعیفرد
هریک داستانی می آفرید و تهمتی تولید میکرد. ادامه چنین وضعی به دشواری هم ممکن نبود. همه در راهی افتاده بودند که گریزی از آن ممکن به نظر نمیرسید. کشمکشهای سیاسی دانشگاهها را در التهاب پایان ناپذیر فرو برده بود. چرا اینها را مینویسم. چون در هنگام داوری هر یک دیگران را متهم میکنیم و واقعیتهای میدانی از چشم دور میماند. تودهها راه خود را میرفتند و گروهها جنگ خود را میکردند. بسیاری از روحانیون حاضر نبودند جایی در قضاوت داشته باشند؛ چون باور داشتند که قاضی باید مجتهد باشد و به اندازه کافی مجتهد وجود نداشت. مجلس خبرگانی که شکل گرفت و قانون اساسی که به بحث گذاشته شد جامعه را حساستر کرد. گزینشها هم شرایط خاصی داشت و انسانهای توانمند هم در آن راهی یافته بودند ولی روحانیون جایگاه بلندتری داشتند. مردم همه اعتبار خود را به روحانیون بخشیده بودند. قانون اساسی تدوین شده در پاریس که بزرگان حقوق در تنظیم آن دستی داشتند به کناری نهاده و رسمی تازه بنیاد نهاده شد. گفته می شود که نظر امام همان قانون اساسی تنظیم شده توسط کاتوزیان و حبیبی بود که درآن پیشنهاد امام(ره) آن بوده که همان قانون به همه پرسی نهاده شود و اصرار بازرگان بر این که در بهشت زهرا گفته اید برای تدوین قانون اساسی مجلس مؤسسان، شکل خواهد گرفت؛ با برنامه امام مخالفت میکند. ماجرا با طرح در شورای انقلاب با تشکیل مجلس خبرگان با ترکیب محدود فیصله پیدا میکند و بازنده نهایی بازرگانی میشود که گمان میکرد مجلس مؤسسان قانون اساسی دیگری به ارمغان میآورد. صفبندی های درونی شورای انقلاب هم در این ماجراها بسیار و خواندنی است. امری که تا تدوین نهائی قانون اساسی هم ادامه پیدا میکند.