سرمقاله / طنز تلخی به نام آمایش سرزمین

امروز خراسان‌جنوبی_محمدراعی فرد

زاینده رود شده است خشک رود. باتلاق گاو خونی سال‌ها پیش مرده است. سرنوشت دریاچه ارومیه در برابر ماست. جازموریان نفس نفس می‌زند. دریاچه هامون از نفس افتاده است. سد گتوند به شورسازی آب مشغول است. بختگان حال و روز خوشی ندارد. کارون وکرخه و… سرنوشت بهتری ندارند. هور العظیم قربانی توسعه نفتی شده است و سدسازی های بی رویه. جای جای ایران زمین چاه شده و شیره جان زمین مکیده! فرونشست‌ها دیگر قصه ای برای آینده نیست. سرنوشت امروز ماست. زمین زیرپای ما درحال شکستن است و… . چرا به چنین حال و روزی گرفتار آمده‌ایم؟ چون آمایش سرزمین برای‌مان شوخی شد. چون گمان برده شد که آب های زیرزمینی و سطحی بی‌نهایت هستند و می توانیم به هر میزان برداشت کرده و صنعت و کشاورزی را توسعه بدهیم. چون کارشناسی اسیر هیجان شد و کارشناسان توانمند رانده شدند و آن‌ها که ماندند نیز بر وفق مراد مسئولان سخن گفتند. مردم در اصفهان از حقابه می‌گویند ولی دیگر آبی نمانده است که حقابه‌ای داده شود. صنعت و کشاورزی در اصفهان و در هر جای دیگر آن به گونه‌ای ناموزون و بی‌توجه به واقعیت های اقلیمی گسترش پیدا کرده است. روزی که فولاد از بندرعباس به اصفهان آورده شد این روزها را ندیدند و یا نخواستند ببینند. گسترش کارخانه‌های فولاد و پتروشیمی را در سراسر کشورنگاه کنیم این‌ها دیگر مربوط به سال‌های دورنیست برنامه همین سال‌هاست. محیط زیست و منابع محدود آب های سطحی و زیرزمینی را با ایجاد صنایع آب بر باد داده‌ایم. گسترش صنایع نفتی و پتروشیمی و فولاد و سایر کارخانجات در سراسر کشور سیاست نادرستی است. این صنایع می‌بایست در حاشیه دریا برپا می‌شد و از آب دریا با شیرین سازی بهره گرفته شده و بخشی بزرگی از جمعیت کشور نیز در شهرهایی که در حاشیه خلیج فارس ساخته می‌شد، ادامه زندگی می‌دادند. این‌ها در برنامه‌های تدوین شده مورد توجه قرار نگرفته و همه را به کناری نهاده و راهی را رفته‌ایم که این سرنوشت برای ما رقم خورده است.دیری نخواهد پایید که جنگ آب در درون کشورمان بین طوایف و مردم آغاز خواهد شد. همان گونه که طالبان آب بر ما بسته‌اند و ترکیه نیز با احداث زنجیره‌ای سدهایش سهم بزرگی از آب کشورمان را در خود محصور کرده است. لذا تا دیر نشده باید با دیپلماسی همراه با زور و قدرت حقابه‌های به یغما رفته‌مان را باز پس گیریم.