سرمقاله – آنچه که نیست و باید باشد

امروز خراسان جنوبی_محمدراعی فرد

واقعیت های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورمان یکان یکان رُخ می نمایند تا همگان بدانند دلیل درجا زدن ما از چه عوامل و دلایلی متأثر بوده است. این که پس از سالها به مرحله‌ای برسیم که توان اجرای طرح‌های توسعه مدار را نداشته باشیم. این که با دومینوی ناترازی در همه حوزه‌ها مواجه باشیم. این که هنوز توان تولید بالای نفت و گاز را جهت ساماندهی وضع موجود را ازدست داده‌ایم. اینکه بی‌عدالتی و تبعیض توانسته اعتماد و اعتقاد افکارعمومی را به غفلت بسپارد. این که فاصله عمیق طبقاتی شاید تا دهه‌های زیاد پرنشود. این که نمی‌توانیم قیمت دلار و ارز و سکه و طلا را به ثباتی غیرقابل بازگشت برسانیم. این که مهاجرت‌های اقتصادی و علمی ما باعث گردیده تا دست و پای مان برای توسعه در پوست گردو بماند و ظرف داشته های اقتصادی و علمی مان را تخلیه کند. این که چون امارات و قطر شدن برای مردم‌مان تبدیل به آرزویی دست نیافتنی شده است. این که نتوانستیم ارتباط جهانی‌مان را برقرار کنیم و همچنان یک پای‌مان کفش چینی و پای دیگرمان پوتین روسی را با خود می‌کشاند. این که در بسیاری از ارتباطات جهانی جای‌مان خالی است. این که در درون کشور هنوز نه حزبی به مفهوم واقعی داریم و نه نهادهای مردم نهاد. این که چرا درکشورمان سرمایه‌گذاری‌های کلان در بخشهای مختلف انجام نمی‌پذیرد. این که رسانه‌های مکتوب ما در زیر تیغ سانسور دارند جان می‌کنند. این که شفافیت در برخی بخشها وجود خارجی ندارد. این که کشتی بزرگترین و حیاتی‌ترین وزارتخانه کشورمان یعنی آموزش وپرورش به گل نشسته است. این که بنگاه‌های گردن کلفتی در کشورمان بنام بانک هاست و برخی بانک ها، بانکداری را بوسیده و به کناری گذاشته اند، این که … .پرده هایی است از اسرار مگو که در روزهای به بن بست رسیدن یک به یک درحال فرو افتادن هستند تا تازه پس از متجاوز از چهاردهه به این نتیجه برسیم که برای نجات کشور فقط یک راه وجود دارد و آن هم تغییرات ریشه‌ای و عمیق و بس. چنانچه به وضع موجود قانع باشیم بی شک در آینده به کشوری عقب مانده چون سودان و سومالی تبدیل خواهیم شد. این را شک نکنیم چون امارات و اشارات آن کاملاً قابل رویت است.