امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
چند روز پیش کلیپی در فضای مجازی و شبکه های اجتمایی پخش شد مبنی براین که نخست وزیر هلند بعد پایان صدارتش، سوار دوچر خه اش شده وکاخ نخست وزیری را ترک و صدارت رابه رقیب ش داد و یا با پیروزی حزب کارگر در انگلستان ، زمان انتقال قدرت فقط یک ساعت بود تا قدرت از حزب محافظه کار به حزب کارگر سپرده شود. آری فقط یک ساعت طول کشید تاقدرت از حزبی به حزب دیگر واگذارشود و این است قدرت دموکراسی. اما قبل از بررسی نگاه فلسفی باید اذعان کرد که در غیاب دموکراسی فقط خشونت است که با همه ی ابعاد جایگزین می شود .اجازه دهید ابتدا به واکاوی خشونت بپردازیم و سپس نتیجه گیری کنیم. تعریف فلسفی و ذاتی خشونت در مکاتیب یونان باستان و نفی خشونت در اندیشه های مبنایی رنسانس و عریانی خشونت در انقلاب کبیر فرانسه و ابزار خشونت در میراث خواران انقلاب و همه و همه مبین آن است که در تحولات تاریخی قرون پانزده تا انقلاب صنعتی ، خشونت ، ابزار عریان و تنها واژه ی منقّش بر پیکره ی زخمی بشر بوده و فقط در یک صد سال اخیر و با توجه به عصر دانش و آگاهی و رشدو تکامل عقل جمعی در مناسبات اجتمایی، خشونت کم کم به حاشیه رفته است ولی هیچ گاه از بین نرفته است ودرعصر انقلابات آمریکای لاتین و اندیشه های مبانی ایدئولوژیکی نظیر مائوئیسم و کمونیسم و اسلامیسم افراطی ، هنوز از ابزار خشونت درتحولات اجتمایی و حکمرانی استفاده می شود. در نگاه روانشناسی ، خشونت عامل عقیم کردن و دفن کردن استعداد و پتانسیل های روح اجتمایی و به محاق رفتن امید و نشاط و سرانجام ، بیماری تاریخی ایی که ملتی را زبون و ذلیل و مطیع و برده می خواهد و درست درنقطه ی مقابل آن ،دموکراسی و امید و مقاومت و پایداری و گرایش به سوی جامعه ای باز است که باطل السحرخشونت و منشآت آن می شود. خشونت ، اندیشه و عقل و احساس مسئولیت را در انسان از بین می برد و جامعه ی بسته و متصلب و متعصب ، زمینه ساز خشونت و ابزار های خشونت می شود که استبداد و ترور وشرارت و قانون گریزی و حتی بی تفاوتی از آثار سیاسی و حتی روانشناسی ، خشونت می باشد. جامعه ی باز و عقل و آزادی و دموکراسی، نسبتی معکوس با خشونت داشته و دموکراتیسم سیاسی و ایده آلیسم انسانی وسوسیالیسم اجتمایی و اگزیستانسیالیسم فلسفی ، همگی از آثار نفی خشونت و جامعه ی باز می باشند و کرامت انسانی و متعلقات حقوق بشری آن ، نظیر کنوانسیون های جهانی حقوق بشر و آزادی های کار و شغل و اندیشه وووو…فقط و فقط در چنین سیستمی تامین و تضمین می شود.تاریخ اندیشه های سیاسی و فلسفی از سقراط تا ماکیاول و رنسانس و آثار ادبی و فلسفی و اجتمایی ی انقلاب کبیر فرانسه و تفکرات اومانیستی پیروان مصلح دین مسیح نظیر اکویناس و لوتر و کالون و اوج تحولات فکری پوپر و وولتر و کانت و هگل و زایمان فرهنگی و هنری و ادبی و سبک های متفاوت هنرهای ذاتی انسان ، سیلی و آواری بنیان کن شد برجهل و خرافه که بر خرابه های تاریخی و مذهبی و سیاسی ایی انباشه بود که ابزاری به جز خشونت ، برای بقای خویش نداشتند و زندان های باسیل و آشوییتز وگولاک و سیبری وووونماد خشونت تاریخ بشری می باشند . با رشد آگاهی ودموکراسی به معنی علمی و فلسفی،دیگر نمی توان با فریب و مظاهر و فقط به ظاهر ابزار دموکراسی پرداخت. دموکراسی به مفهوم واقعی یعنی انتقال قدرت به مردم و نمایندگان واقعی مردم و ابزاری برای عزل حاکمان بدون توسل جستن به خشونت و انقلاب .در دموکراسی راستین است که خشونتی و انقلابی برای جابه جایی قدرت انجام نمی گیرد و روند انتقال قدرت به ساعتی و ترک صدارت با دوچرخه ای صورت می گیرد…!!!