چرا استاندار دانشگاهی نداشته نباشی/بیاید فیل هوا نکنیم!!

“سهم اهالی دانش و فرهنگ از مدیریت عالیِ استان کجاست؟!”
▫️چرا استاندار دانشگاهی نداشته نباشیم؟
بیاییدفیل هوا نکنیم!!
✍️ حسین افضلیان
نویسنده و پژوهشگر فرهنگی و اجتماعیو مدیرکل اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان جنوبی

در روزهایی به سر می بریم که مردم خراسان جنوبی گوش به رادیو و تلویزیون دارند تا خبر انتصاب “دهمین استاندار” شان را بشنوند. در این بین گاهی اسامی افرادی شنیده می شود که یا برای این مردم ناشناخته اند و یا، قد و قامت شان به اندازه میز بخشداری هم نبوده و نیست تا چه رسد به میز استانداری!
اینکه جایگاه ها به سخره گرفته شده و هر قد و نیم قدی دل به اِشغالِ مناصب رفیع و منیع سپرده متأسفانه برای خود قصه ی پر غصه ای ست!!
همه می دانیم که در “عصر شبیه سازی” به سر می بریم. “عصر شبیه سازی” مفهومی ست که بنده آن را از اندیشه های ژان بودریار فیلسوف و جامعه شناسِ پسامدرنِ معاصر فرانسه و صاحب نظریه ی “عصر وانمایی” گرفته ام. اندیشمند بزرگی که با انتشار کتابِ “وانموده‌ها و وانمود” و نیز با نظریه اش در مورد جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس و همچنین پس از تولید فیلم ماتریکس بیشتر مطرح شد. در تعریف او “وانمودها” کپی‌ هایی هستند که صرفاً چیزهایی را توصیف می‌کنند که یا از اوّل اصلیّت و اصالتی نداشته‌اند و یا اگر هم داشته اند، اکنون دیگر اصلیّتی ندارند و تنها به مدد پروپاگاندای ارتباطی و رسانه ای و جریان ها و جبهه بندی های کاذب تنها وانمود می شود که هستند و اصالت دارند!
علاوه بر تأمل در این اندیشه ی ژان بودریار ؛ مطالعه ی داستان “فیل” اثر اسلاومیر مرژوک داستان نویسِ لهستانی که شمه ای از آن را در پایان این یادداشت خواهم آورد، نیز به کمکم آمد تا به مکرِ سیاست بافانِ سیاسِ جهان معاصر در “شبیه سازی” آدمک های تصنعی پی برده و بتوانم گنجشک‌های رنگ شده ی این میدان را از قناری بازشناسم.
بر پایه ی همین دریافتهاست که می توان انسان‌ها را بطور اَعم و مردان عرصه ی سیاست و مدیریت را بطور اَخص به دو دسته تقسیم کرد:
۱- انسانهای وزین۲- انسانهای حجیم
– انسانهای وزین، انسان‌هایی هستند که از خود وزن دارند، به ناحق جا اِشغال نمی کنند، طوفان های سهمگین آنان را از جا نمی جنباند، به مددِ رزانت و متانتِ ذاتیِ خود سنگین اند و استوار، شخیص اند و متشخص، گویا مصداق این توصیف پیامبر گرامی اسلام (ص) از انسان مؤمن و نیز این فرمایش پیشوای رادمردان جهان حضرت امام علی (ع) می باشند: “المؤمن کالجبل الرّاسخ، لا تحرّکه العواصف”، “فرد با ایمان همچون کوه پا برجاست که طوفانها و تندبادها آن را تکان نمى‌دهد”!
– امّا انسانهای حجیم، از خود وزنی ندارند، به مدد تبلیغات، باد شده، حجم گرفته و جا اِشغال می کنند، خفیف اند و سَبُک و با اندک نسیمی چون پرِ کاه به هوا بلند می شوند و یا با نوک سوزنی همه باد و بروت شان می خوابد!
ما امروزه در دنیایی حقیقی امّا مثالی زندگی می کنیم. برخی آن را دنیای مجازی می نامند، امّا من آن را به سبب کارکردهای مؤثر تلویزیون، ماهواره و اینترنت، “دنیای تصویر” می نامم.
در چنین دنیایی ست که به مددِ تبلیغات تصویریِ پردامنه و فراگیرِ رسانه ها، انواع و اقسام مواد مصرفیِ تصنعی، تراریخته و غیر ارگانیک به سبد مصرف مان نفوذ کرده و ما هم از سر بیچارگی، چاره ای جز مصرف آنها نداریم!
در بازار مکاره ی بده بِستان های سیاسی و به خصوص اجرایی هم، اوضاع اینگونه است! بر پایه ی آنچه که از ژان بودریار خالقِ اندیشه ی شبیه سازی عرض کردم، می توان گفت که علی رغمِ توسعه ی علوم مختلف و رشد و تعالی مبانی خرد، امّا متأسفانه باز هم این پروپاگاندای تبلیغات است که انسان های حجیم را بر مصادر امور می نشاند!


حال به سخن نخست و اصلی خود بازمی گردم. سخن از معرفی قریب الوقوع دهمین استاندار خراسان جنوبی بود.
همزمانی این موضوع و نگارش این یادداشت توسط خود را با ۲۸ مهر ماه که مصادف است با یکصد و هفتاد و ششمین سالروز جلوس میرزا تقی‌خان امیرکبیر به صدارت عظمای ایران، به فال نیک گرفته و یاد آن کنش‌گرِ خلاق و توسعه‌ خواه و آن شخصیت بزرگ و تاثیرگذار و آن مدل قابل تاسی در تاریخ معاصر ایران را که به سبب موانع درباری، استعماری و نهادی نتوانست رفورم بزرگ و همه جانبه خود را به سرانجام رساند؛ اما موفق شد که رویکرد توسعه‌خواهانه و خلاق خود را به عنوان میراثی ماندگار به یادگار گذارد، گرامی می دارم.
بنده در این یادداشت سعی نموده ام تا به اعتبار حقِ طبیعی خود یعنی آزادی در بیان آنچه که آن را به مصلحت خود، شهر و استان و جامعه ام می دانم و نیز به عنوان کسی که چهل و اندی سال در عرصه های مختلف فرهنگی، آموزشی، اجرایی و سیاسی حضور فعالانه داشته ام، با استفاده از یکی از الزام آورترین وظایف و شکوهمندترین حقوق اجتماعی اَبناء بشر که عبارت است از الزام به بسط و گسترش مفهوم اصیل، آسمانی و انسانیِ واکاوی و اندرزدهی فردی و گروهی در راستای تحقق جامعه ی مبتنی بر حیات معقول، پیشرفته و توسعه یافته ؛ انتظارات و ایده آلهای خود را پیرامون مدیر عالی استانی که نسل در نسل در آن زیسته ام و به میزان بضاعت خود برای پیشرفتش کوشیده ام، بیان داشته و در معرض داوری دوستان و هم استانی های عزیزم قرار دهم.

بر اساس رکن رکینِ آزادی و نعمت عظیمِ آگاهی است که خداوند متعال، انسان بابخرد و صاحب فضیلت را ملزم و مکلف می نماید تا با تکیه بر ضوابط علمی و در نظر گرفتن واقعیت های ملموس اجتماعی و بهره گیری از امکاناتی که مورد تائید قوانین شرعی و عقلی ست در باره ی تغییرات و تحولات پیرامون خود گفتگو کرده و نظریه های اعتقادی وانتقادی صریح و شفاف خود را به عنوان یک واجب عینی و یک وظیفه ی میهنی در جهت افزایش آگاهی های عمومی و نیز اصلاح شیوه ها و بهبود روشهای اجرایی مؤثر در پیشرفت جامعه ابراز نموده و بی هیچ بیم و تردیدی ؛ آنها را در کمال صداقت و صراحت در معرض داوری اذهان عمومی، مسئولین امور و نقد صاحبان اندیشه و قلم قرار دهد. بدان امید که مدیران امروز و آینده از کنار این نقادی ها به سادگی عبور نکرده و از مجموع آنها در جهت ترمیم پاره ای روش های غلط بهره ی کافی و وافی را برده و به اصلاح امور بپردازند. در این بین نکته ی غیر قابل انکار این است که همه ی دولتمردان و صاحب منصبان امروز و فردا چه بخواهند و چه نخواهند باید بپذیرند که می بایست همواره با نوعی گفت و گوی گسترده و دائمی با جامعه و علی الخصوص با صاحبان اندیشه و قلم زندگی کرده و در فضایی مطبوع و دل انگیز ؛ همیشه این امیدواری و این احساس را ایجاد کنند که در امروز و فرداهای این مملکت هیچگاه نباید به شیوه ی دولتهای متمایل به رجعت و سکون عمل کنند و سبب آن شوند که سرانجام روزی آزادی بیان و حرمت قلم در جامعه از بین برود.
خوشبختانه در استانی بسر می بریم که به سبب داشتن منابع فراوان مادّی و ذخایر ارزشمند معنوی و بیش از همه ی آنها سرمایه های سترگ انسانی همواره شهره بوده است. در استانی که فرهنگشهرهای آن مانند بیرجند، فردوس، طبس، قائنات، سربیشه و … از همان گذشته های دور به داشتن والیان دموکرات و خردمند، مردمان دانا و پرتلاش و معلمان بابخرد شهرت داشته است. منطقه ای غنی و پرجاذبه در کنار کویر مرکزی ایران که به سبب دوری از پایتخت ها و مراکز اصلی تصمیم گیری کشور، اغلب محروم مانده است. امّا با این همه، در دامان پرمهر زنان و مردان آگاه خود، پدران بسیاری از علوم ایران را پرورانده و به جامعه ی علمی و دانشگاهی ایران و جهان تقدیم داشته است. پدرانی که با نام هر کدامشان دهانها پر می شود و گردنها افراخته.
و اینک نیز با همه ی صعوبت و سختی، خوشبختانه این زایندگی همچنان ادامه دارد و امید است که با تدابیر نظام جمهوری اسلامی و عنایت دولتهای امروز و فردای آن، این زایش کماکان ادامه داشته باشد.
مع الاسف در این چند روز شنیدن اسامی برخی از کسانی که تلاش می شود تا آنان را بر کرسی مدیریت عالی استان بنشانند، دلم رل به درد می آید، حال آنکه فارغ از گرایشات مرسوم سیاسی آرزو دارم کاش بشود در راستای تحقق سیاست بخردانه ی ریاست محترم دولت چهاردهم مبنی بر گسترش مبانیِ وفاق ملّی، از میان چهره های متخصص، علمی و دانشگاهیِ این استان کسی سکاندار کشتی طوفان زده ی مدیریت عالی این استان شود و فارغ از حزب و گروه و دسته و جناح با بکارگیری چهره های شاخص و تأثیرگذار رتبه ی این استان را در شاخص های توسعه ارتقاء داده و از رتبه ی آخر در میان استان‌های کشور جدا سازد.
وقتی اسامی چهره های علمی و دانشگاهیِ این استان که شایستگی و بایستگیِ چنین جایگاهی را دارند، آرزو می کنم که کاش دولت محترم و وزارت کشور نیز درک موضوع نموده و اهمیت این مسئله را دریابند و دغدغه ی اهالی استان را مورد امعان نظر قرار دهند.
این روزها با خود می گویم در استانی که از همه جریانهای سیاسی موجود، افراد لایق و شایسته فراوان دارد، چرا باید نام افرادی مطرح شود که قامت کوتاه و شانه های لرزان شان تاب تحمل بار چنین امانت بزرگی را که به حقیقت حق الناس ۸۰۰ هزار شهروند این استان می باشد را ندارد؟!! تا جائیکه حتی به دولت پیشنهاد شوند؟!!
استانی که دکتر کاظم خاوازی، وزیر پیشین جهاد کشاورزی، دکتر محمّدرضا مجیدی، دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تولوز فرانسه، سفیر و نماینده پیشین جمهوری اسلامی ایران در یونسکو، عضو هیات علمی دانشگاه تهران، معاون اسبق وزیر کشور و دبیرکل فعلی مجالس آسیایی را دارد. استانی که دکتر علی اصغر عمیدیان دکترای برق مخابرات از دانشگاه لاوال کانادا، معاون وزیر ارتباطات و رئیسسازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، معاون حقوقی، امور دولت و مجلس وزارت ارتباطات، مدیرعامل شرکت زیرساخت، مؤسس سازمان فضایی ایران، معاون برنامه ریزی استانداری قم، معاون سازمان ثبت احوال کشور و دکتر جمشید صباغ زاده پدر لیزر ایران و فارغ التحصیل فیزیک هسته ای از آمریکا و قائم فعلی دانشگاه آزاد اسلامی کشور و یا دکتر جواد هروی محقق، نویسنده، استاد تاریخ و نماینده قائنات و زیرکوه در دوره نهم مجلس شورای اسلامی، دکتر محمّدعلی عبدالله زاده نماینده طبس، فردوس، بشرویه و سرایان در مجلس نهم و عضو کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس، دکتر محمّدرضا امیرحسنخانی پزشک متخصص چشم، اقتصاددان و کارآفرین و نماینده مردم شهرهای فردوس، طبس، سرایان و بشرویه در دورهٔ هفتم و دهم مجلس شورای اسلامی ایران و نائب رئیس کمیسیون اصل نود قانون اساسی مجلس را دارد.
استانی که دکتر خلیل خلیلی فارغ التحصیل پسادکترای مهندسی مکانیک از انگلستان، رئیس پیشین دانشگاه بیرجند و قبل از آن دانشگاه صنعتی بیرجند، عضو هیات مؤسس انجمن مهندسین ساخت و تولید ایران و بزرگان این رشته در کشور، دکتر سید حجت هاشمی فارغ التحصیل مهندسی مکانیک گرایش طراحی کاربردی از انگلستان، برادر شهید، از خانواده های اصیل و فرهنگی بیرجند، رئیس خوشنام و پاک دست دانشگاه صنعتی بیرجند، معاون پژوهشی دانشگاه بیرجند، مهندس محمّد دیمه ور معاون پیشین وزارت آموزش و پرورش، با سابقه مدیریت کل فنی و حرفه ای خراسان بزرگ، ریاست سازمان آموزش و پرورش خراسان جنوبی با سابقه ی اجرایی قوی، دکتر غلامرضا زمانی عضو گروه کشاورزی و معاون پیشین اداری و‌ مالی دانشگاه بیرجند و رئیس فعلی دانشگاه ملّی مهارت کشور (دانشگاه فنی و حرفه ای)و نیز دیگرانی که شاید الآن در خاطرم نباشند، را دارد.
در استانی اینگونه غنی، شایسته نیست به که این مردان وزین را نبینیم و تلمبه به دست گرفته و افراد حجیم را باد کنیم و بر مقدّرات این استان بزرگ و فرهنگی مسلط سازیم. آنگونه که اسلاومیر مرژوک داستان نویس لهستانی در داستان “فیل” آورده‌ است :
خلاصه داستان است که در باغ وحش ورشو پایتخت لهستان جای حیوان مھّمی مثل فیل خالی بود. روزی مسئولین باغ وحش اعلام کردند که بزودی فیلی را خواھند آورد. امّا از آنجا که تهیه یک فیل واقعی برایشان مقرون به صرفه نبود تصمیم گرفتند، یک فیل لاستیکی به قد و اندازهٔ فیل واقعی ساخته و پس از رنگ و باد کردن پشت نرده ھا بگذارند. همهٔ تلاش شان هم این بود که فیل لاستیکی از فیل واقعی قابل تشخیص نباشد.
از آنجائیکه فیل اساساً حیوان کم تحرکی ست. یادداشتی هم به نرده ھا بچسبانند و روی آن بنویسند: “بطی بودن و بندرت حرکت کردن از خصوصیات این حیوان است!”
روزی که فردایش بنا بود مردمِ مشتاق از فیل دیدن کنند قرار شد، فیل مصنوعی را شبانه باد کنند. و برای آنکه قضیه لو نرود، تصمیم گرفتند دو نفر از مأموران در تاریکی شب اینکار را انجام دهند.شب موعود بعد از چند ساعت تلاش، مأموران دیدند که این لاستیک فقط کمی بالا آمده و ھیچ شباھتی ھم به فیل ندارد.
در همین بین چشمشان به لوله گازی افتاد که در آنجا بود. تصمیم گرفتند با گاز فیل را باد کنند؟ شیلنگ گاز را به فیل وصل کرده شیر را باز کردند. در عرض چند دقیقه حیوان عظیم الجثه ای جدر برابرشان قد کشید. کاملاً واقعی به نظر می رسید. پاھای تنومند مثل ستون، گوشھای پهن و بزرگ و خرطومی دراز!صبح روز بعد فیل را به قفس مخصوصی در وسط باغ وحش منتقل کردند. فیل بسیار باشکوه و سرزنده به نظر می آمد. یادداشت بزرگی ھم به دیوار قفس چسباندند: “بطی بودن و بندرت حرکت کردن از خصوصیات این حیوان است!”
فردا صبح اولین گروه بازدیدکنندگان بچه ھای مدرسه نزدیک باغ وحش بودند. معلم شان سعی می کرد درس عینی در باره ی فیل به آنھا بدھد. بچه ھا با اشتیاق فراوان جلوی قفس فیل ردیف شدند. معلم گفت: فیل از پستانداران گیاھخوار است. با کمک خرطوم بلندش درختھای کوچک را می کند و برگھای آن را می خورد. بچه ھا ھاج و واج حیوان عظیم الجثه را نگاه می کردند و انتظار داشتند درختی را بکند و بخورد. اما حیوان در پشت میله ھا تکان نمی خورد. معلم ادامه داد: فیل از بازماندگان نسل منقرض شده ی ماموتھاست. تعجبی ھم ندارد که الان بزرگترین جانور روی خشکی باشد. شاگردھای خیلی باھوش و درسخوان یادداشت برمی داشتند. و معلم همچنان ادامه می داد: تنھا فیل از وال سنگین تر است، اما وال در دریا زندگی می کند با اطمینان می توانیم بگوییم که فیل بزرگترین و سنگین ترین جانور خشکی است.
در همین اثنا نسیم ملایمی برگ درختھا را بھ جنبش درآورد. و معلم همچنان می گفت که : وزن فیلِ بالغ، بین چھار تا شش تن است. ناگھان باد شدیدتر شد و فیل تکانی خورده و از زمین کنده شد و تا بالای درخت پرواز کرد. فیل چند لحظه آن بالا لای درختان تاب خورد، اما بادی تندتر از باددقبلی آن را کاملاً بلند کرد و و به آسمان برد تا جایی که فقط سایه اش به چشم می خورد. تا مدتی مردم فقط کف پاھا و تنه ی او را می دیدند!
باد دیگری وزید و تمام. دیگر به چشم هم نمی آمد. بچه ها با تعجب به آسمان نگاه می کردند!!
فردای آن روز فیل را توی باغ گیاھشناسی مجاور پیدا کردند. روی درخت کاکتوس افتاده و پوست پلاستیکی اش سوراخ شده و بادش هم رفته بود.
از آن روز به بعد بچه ھای مدرسه که این صحنه را دیده بودند درس و مدرسه را رها کردند و تبدیل شدند به مشتی عاصی که شیشه های مدرسه را می شکنند و دیگر هیچ اعتمادی به حرف معلم و هیچ اعتقادی به فیل ندارند!!
آری دوستان، این بار بیائید در این استان فیل هوا نکنیم. چرا که هوا همیشه آرام و بی تلاطم نیست. مسئولیت‌ها سنگین است و بادها شدید و طوفانهای سهمگین غیر قابل پیش بینی!!