نقدی بر گرانی نان/ کتابها شاید روزی بنویسند؛ بابا جان داد… تا لقمهای نان داد!
در میان خبرهای گران شدن یا نشدن نان، نگاهی به حال و گذشته مان کرده ایم، تا شاید اثری در آینده ما و نان ما داشته باشد.حال ما را هم ببینید. کاش سفره ما را که مشخص بود کاندیداهای محترم، تا پیش از انتخابات، خوب رصد کرده داند، باز هم ببینند.
شما که در تحلیل هایتان درباب ضرورت افزایش قیمت بنزین و نان و …ابعاد متعدد و قابل تاملی را می بینید و بیان می کنید، خوب است در لای این تحلیل ها، بعد مهم دیگری را نیز لحاظ کنید؛ حال ما.
حال ما را هم ببینید. کاش سفره ما را که مشخص بود کاندیداهای محترم، تا پیش از انتخابات، خوب رصد کرده داند، باز هم ببینند.
گاهی یاد حرف آن رفیقی می افتم که میگفت اینطور که پیش می رود، دیگر در کتابهای درسی هم، نانی برای بابا نخواهد ماند تا به بچه ها بدهد. می گفتم شاید آن روزها به جای بابا نان داد، بنویسند، بابا جان داد… تا لقمه ای نان داد.
نان گران میشود یا نه؟ نانهایی که ما میخوریم واقعا سالم است یا نه؟ آرد نانواییها بهترین آرد است؟ و… نان همیشه مساله مهمی در تاریخ ایران بوده چون قوت اصلی ما نان است.
و همین نان، باعث کلی شورش در چند صد سال اخیر کشورمان شده. شاید اولین چیزی که به خاطر بیاید، ماجرای شورش نان در ۱۷ آذر ۱۳۲۱ باشد. اما این همه ماجرا نیست.
بیایید مروری داشته باشیم بر ماجرای نان و طبقه ضعیف جامعه که اگر هر چیزی را تحمل کند، در برابر افزایش قیمت نان یا کاهش شدید کیفیت آن واقعا توان مقابله نداشته و ندارد. نان او واقعا نباید آجر شود.
نان سیاسی است؟
نوزدهم شهریور در تابناک با محمدرضا خواجه، عضو کمیته تدوین استاندارد گندم و آرد کشور، درباره گرانی نان و چندنرخی بودن آن مصاحبه شده و او پس از یک سری توضیحات درباره نرخدهی به یک نکته جالب اشاره کرده است: «متاسفانه این نرخ نیز مانند نرخهای دیگر با ملاحظات داخلی و سیاسی جلوی آن گرفته شد و درنهایت به زیان نانوایان و سقوط کیفیت نان مصرفی مردم انجامید. سال ۱۴۰۱ رییس جمهور تاکید ویژه به عدم تغییر نرخ نان داشتند سال ۱۴۰۲ نیز قیمتها افزایش نیافت و نتیجه این میشود که نانوا با نرخ سه سال پیش نان دست مردم میدهد و هرساله به خاطر مسایل سیاسی مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری و شورای شهر که صدای اعتراض مردم بلند نشود نرخها را دست نمیزنند درحالیکه هزینه آب و برق و گاز بیمه مالیات حقوق و عیدی پرسنل و هزینههای جاری برای نانوایان روند افزایشی دارد.»
آقای خواجه به نکته مهمی اشاره کرده است: عدم بلند شدن صدای اعتراض مردم. نان آنقدر خوردنیِ مهمی است که خیلی با احتیاط باید نسبت به تغییر نرخهای آن اقدام کرد.
استادیار گروه تاریخ، دانشگاه تهران، داریوش رحمانیان و مهدی میرکیایی، مقالهای دارند با عنوان «تأثیر بلواهای نان بر روابط حکومت و مردم در عصر ناصری» که در آن کلی سند عجیب و گاهی بامزه و گاهی ترسناک نشان میدهند که وقتی نان گران میشده و به تبعش قحطی پیش میآمده، چه اتفاقی رخ میداده. البته خدا را شکر که ما آنقدر گندم و نانوا داریم که به قحطی نیفتیم. اما نظارت درست نیاز داریم که لابد این هم انجام خواهم شد.
چه کسانی اعتراض میکردند؟
در بعضی از این بلواها و اعتراضها گاهی مردها شلوغ میکردند، گاهی زنها، گاهی هم علما در خانههایشان بست مینشستند و به نشانه اعتراض مسجد را ترک میکردند اما متفاوتترینش این است که در دهه آخر حکومت ناصرالدین شاه هر وقت نان گران میشده، این زنها بودهاند که اعتراض میکردند. زنهایی که روبنده هم داشتند و با خیال راحت گاهی حتی گروههای هزار نفری تشکیل میدادند و خواستار نان ارزان و گران نشدن آن میشدند. زنهایی که باید در خانه، خوراک بچهها و شوهرانشان را آماده میکردند و بدون نان کار برایشان خیلی سخت میشد و چه بسا مجبور میشدند که طعم گرسنگی را بچشند.
نانِ دندانشکن!
در دوران حکومت پنجاه ساله ناصرالدین شاه، ۷۲ بار قحطی نان و گرانی نان ایجاد شد که ۴۷ بار آن منجر به بلوا و شورش شد. البته که در بیش از نیمی از این اعتراضها مدیرانی که توانایی مدیریت درست را نداشتند، برکنار شدند و درِ انبارهای احتکارکنندههای گندم باز شد و گاهی اوقات هم حاکمیت یک قدم عقب آمد و دوباره قیمت نان کاهش پیدا کرد. حالا سوال این است: اصلا چه اتفاقی رخ میداد تا مردم دست به شورش بزنند؟
در آن هفتاد و دو بار، افراد برای گرفتن یک نان مجبور میشدند که سه یا چهار ساعت پشت در نانواییها بایستند و آخر سر یک نان سیاه و بیکیفیت بگیرند. حتی در یکی از گزارشها آمده، مردی بعد از انتظار چندساعته برای خرید یک نصفه نان، اولین گاز را که به نان زده، دندانش شکسته. پس به نظر طبیعی میرسد که در چنین بحرانی دیگر صبر افراد لبریز شود.
نان همیشه و همیشه مهم بوده
اینها که گفتیم برای زمانهای خیلی قدیم است. نان همیشه مهم بوده. حتی امام خمینی (ره) هم در سخنرانیهایشان به نانهای بیکیفیت و قطحی آن در زمان جنگ جهانی دوم اشاره میکردند: «ما این جنگ دومى که بسیارى از شما یادتان هست. این جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبودیم، ما هیچى، کنار بودیم. در عین حال به واسطه همین جنگ، ایران قحطى شد؛ در ایران نان پیدا نمىشد، یک چیزى بود سیاه، مثل این عباى من سیاه بود، یک چیز این طور قلمبهاى بود، مىدادند مردم. یک دانه نان سنگکى شما در تهران پیدا نمىکردید. در قم که ما بودیم، تمام دکانها بسته شده بود و هیچ پیدا نمىشد. امروز بحمد اللَّه، نعمت فراوان است. مىگویید گرانى است، شما یک توجهى به سایر جاها بکنید.
کجا گرانى نیست؟ قبول دارم که باید گرانى را جلویش را بگیرند. قبول دارم که باید زحمت بکشند…»
کمی جلوتر که بیاییم در ایام جنگ یعنی در سال ۶۲، دسترسی مردم به نان کم شده بود که این نامه سریع از رهبر انقلاب به دفتر نخستوزیری میرسد:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقاى مهندس موسوى، نخست وزیر
از مسئله کمبود نان خبرهایى مىرسد که این جانب را شدیداً نگران کرده است.
جنابعالى مأمور هستید این مسأله مهم را هر چه زود حل کنید. اگر کسانى در این امر اخلال مىکنند مورد تعقیب قرار دهید. و اگر اشخاصى مسامحه مىکنند و از کارمندان هستند اخراج کنید؛ و اشخاص متعهد را به این کار بگمارید. در درجه دوم، قضیه برنج باید حل شود. به شما مأموریت حل آن نیز داده مىشود. مراتب را پس از انجام به اطلاع این جانب برسانید. توفیق شما را خواهانم.
۱۶ تیر ماه ۱۳۶۲
روح اللَّه الموسوی الخمینى»
لطفا حواستان به ما مردم عادی باشد
نگاهی به تاریخ انداختیم تا بگوییم که صحبت محمدرضا خواجه، عضو کمیته تدوین استاندارد گندم و آرد کشور، درباره سیاسی شدن نان مصداقهای تاریخی فراوانی دارد. فقط باید یادمان باشد که فارغ از همه بحثها، نانوا و کشاورز و مردم عادی که قوت روزانهشان نان است، نباید متضرر شوند.
نان سادهترین و حداقل خوراکی است که میتوان با آن سیر شد و توانی دوباره برای کار کردن و پول درآوردن پیدا کرد. اگر نان هم به سادگی گران شود، اگر نانها هم سالم نباشند، این حداقل هم از ما مردم عادی، ما مردمی که هر روز به خط فقر نزدیکتر میشویم، دریغ میشود.