/ خوش یُمن مثل ۱۳ صَفر؛ ما طلا خریدیم، طلافروشان حاجت روا شدند!
دیروز سیزدهم صفر، همان روزی را پشت سر گذاشتیم که قرار بود خیلی هایمان دل ببندیم به حاجت روایی؛ امید ببندیم که کامیاب شویم. و البته که عده ای را کامیاب کردیم.
نقطه صفرِ بیخبری… به سختی با فیلترشکن واتساپ باز میشود و از دوستی قدیمی پیامی میرسد. سر و کارش با کتاب است. گاهی ترجمه هم میکند. پیام اول صبحی از شخصی که ماههاست با یکدیگر صحبت نکردهایم.
حتما مهم است! سه تا عکس است؛خودم را به آن راه میزنم. از همین شایعات و بدعتهایی که هرچند وقت یکبار سر زبانها میافتد و عدهای هم به آن دل خوش میکنند.
نقطه شایعاتِ جدیشده
خیلی اتفاقی در ۱۳ صفر قفل دستبندی قدیمی خراب میشود و در شلوغیهای زندگی همین امشب فرصت درست کردنش هست. به پاساژی در حوالی فرمانیه میرویم و به سراغ یکی از طلافروشیهای خیلی معروف. آنقدر شلوغ است که بعضیها پشت در ایستادهاند. بعد از بیست دقیقهای نوبتمان میشود. هنوز فرصت نشده از خانم فروشنده بپرسیم که چرا انقدر امشب اینجا شلوغه، که آقایی بلند میگوید: «خانم دوباره جشنواره و تخفیف گذاشتید؟»
_نه. الان جشنواره نداریم. شلوغه چون ۱۳ صفره.
مرد نمیداند ۱۳ صفر چه خبر است و آن هیاهو اصلا ارزش صبر کردن و پرسیدن ندارد.
خانم فروشنده آرام ادامه میدهد: «میگن انگار اگر کسی ۱۳ صفر طلا بخره پولدار میشه تا سال بعدش. ما انقدر از صبح مشتری داشتیم که دیگه از خستگی داریم از حال میریم.» تیم فروش هفت نفرهشان معلوم است که از صبح پیوسته مشغول کار بودهاند. خصوصا که بعضی از مدلهای سبکتر طلاهایشان به فروش رفته. یا مثلا از یک قطعه طلا، فقط رنگ زردش مانده و سفیدهایش تمام شده یا بالعکس.
نقطه راستیآزماییها
زحمتش یک جستجوی ساده است. صفحه به صفحه در گوگل از خرید طلا در ۱۳ صفر گفتهاند. اینها جملات افراد حاضر در یکی از صفحات تبادل نظر کاربرانه است؛ «کیا ۱۳ صفر حاجت گرفتن؟»، «راههای حاجتروایی در ۱۳ صفر» و….
انگار واقعا موضوع برای بعضیها جدی است. مثلا آنهایی که گفتهاند پارسال ۱۳صفر یک سکه یکگرمی گرفتهاند و تا آخر سال یازده تا سکه دیگر هم خریدهاند. بعضیها هم بساط شوخی را پهن کردهاند که اگر برای خرید خانه میخواهید یک جاکلیدی بخرید، لطفا سر ۲۰هزار تومن انقدر چانه نزنید. چون با این چانه زدنها آخرش به شما یک چادر مسافرتی میرسد نه یکی خانه نقلی! بعضیها هم راستش را نوشتهاند که ۱۳صفر پارسال چیزی خریدهاند و هیچی به هیچی. یا حتی مجبور شدهاند به خاطر گرفتاری همان را هم بفروشند.
اما مثل دروغ که میگویند کنتور ندارد، آداب مندرآوردی هم حد و پایانی ندارد. راه جدایی از این نقل قولها پیدا کردن منابع اصیل است. قدم اول، گشتن در «جامعالاحادیث» است؛ نرمافزاری از مرکز نور که کتابهای معتبر و اصیل دینی در آن گنجانده شده است. با هر کلمهای که سرچ میکنم، حدیثی روایتی پیدا نمیکنم. یا بهتر است بگوییم، حداقل من که چیزی پیدا نکردم.
حتی در سرچهای اینترنتی مصاحبه مفصلی هم در این باره نیست. انگار خیلی کسی حوصله یا وقت ندارد که به شکل جداگانه به این موضوع بپردازد و مسائل دیگر اهمیت بیشتری دارند.
البته در این جست و جوها می توانی به تبلیغ ویژه چنین خرافه ای توسط برخی از طلافروش ها برسی. این خرافه و تبلیغ آن، برای این طایفه خوش یمن بوده است.
نقطه شوخی شایعات
یک نفر صبح اول وقت در یکی از کانالهای بورسی که خودش را میکشد تا طبق تحلیل و چارت و… نقطه خرید و فروش سهمهای بورسِ بهفنارفته ایران را تشخیص دهد، مینویسد: «نمیشه ۱۴صفر رو هم بگیم هر کی ۵۰۰تومن سهام بخره سال دیگه اون کارخونه رو میخره؟ مردم مثل دیروز که طلا خریدن، امروز سهام بخرن: )))»
البته که پایبندی به یک شایعه یا بدعت، آن هم با زحمتی اندک، خیلی راحتتر است از تلاش پیوسته برای به دست آوردن و رشد کردن. یک تکه طلا بخریم و چشم بدوزیم به آسمان که ناگهان، حسابمان هر روز به اندازه خرید چند تکه طلا پر شود. ناگهان و بیتلاش…
ممکن است ثروتمند شوید، اما …
هر اتفاقی در هر روزی می تواند برای بعضی ها معنی خاصی داشته باشد. اما هیچگاه دلیل نمی شود که آن روز را به عنوان روزی خاص برای دیگران هم تجویز کرد.
شاید خیلی از آنهایی که دیروز طلا خریدند، سال بعد به ثروت زیادی هم برسند. اما هیچ گاه ربطی به سیزدهمین روز یک ماه نخواهد داشت. آن هم روزی که اتفاقا در تاریخ اسلام، یکی از نحس ترین اتفاقات را در خود جای داده است؛ سیزدهم صفر همان روز حکمیت و حیله معروف عمر و عاص در برابر ابوموسی اشعری ساده لوح است.