جنگ اقتصادی
امروز خراسان جنوبی -محمدراعی فرد
خواستم از بهار بگویم وبنویسم ، از زندگی وامید ونشاط و سرزندگی ، اما دیدم شاهد جنگی بی امان هستیم که دشمن در آن نامرئی ست و دیده نمی شود و نه ما دارای وسیله ی دفاعی مناسبی هستیم و دشمن فقط به کشتن راضی می شود و مانند جنگ های پیشین ، اسیر ومجروح و زخمی هم قبول نمی کند فقط وفقط به مرگ فکر می کند و بس چه مرگ جسمی ویافرهنگی واقتصادی وسیاسی و روز به روز هم قوی تر و بی رحم تر و خشن تر می کُشد.وقتی عجز و ناتوانی طلایه داران این نبرد را می بینم که در اوج استیصال ودرماندگی ،گاهی اوقات به بهانه های مختلف به رقص و پایکوبی می پردازند ، مرا به سکانس آخر فیلم تایتانیک می اندازد که در لحظات آخر غرق شدن کشتی ، به حرکات نمایشی و نوازندگی و آواز ، مشغول بودند.آری! این نوع رفتار روانشناسی انسان ، در اوج درماندگی قابل توجیه است که برای سکون و آرامش درونی و در خط آخر حیات ، ظهور و بروز می دهند تا همه چیز را آرام و معمولی جلوه دهد.دیگر باید آرزوی روز های خوب را به دنیای آرزوهای مان ، اضافه کنیم که در اوج گرانی و فقر و ستم وفساد ، حداقل امید مان به حلول بهار و نوروز و مهمانان عزیز و گرامی بود که به سفره هایمان برکت می دادند و شور و شادی می آفریدند.وقتی از لابلای سرمای دیروز،به درختان باغ می نگرم که کم کم رخت سپید به تن گل های امید از تن بر می کَنند و هیچ هم خبر ندارند که هموطنانم در ماتم عزیزان و جنگ نابرابر اقتصادی در حال سوختن هستند، دلم می گیرد و حتی دلم به حال اقاقی ها و چکاوک ها و پرستوها و بلبلان و گلها و عطر های همه ی باغ، می سوزد که این روزها گرسنه اند مانند انسان ها ، شادی از حیات شان رخت بربسته است . بهار بی عمو نوروز و حاجی فیروز،بهار نیست و فقط فصل است و نه وصل.بشر در طول تاریخ شاهد جنگ های خونین و ویرانگر بسیاری بوده است ولی در همه ی این جنگ ها ، دو طرف منازعه پس ازفتح و یا شکست ، بر ویرانه های فتوحات ،حیاتی دوباره برای بازماندگان وشکست خوردگان ، شروع می شد و همه ی سوگنامه های تاریخ شاهد این شروع دوباره بوده اند ، اما این دشمن اقتصادی به هیچ یک از قوانین جنگ و کشتار و نبرد ، پایبند نیست و در عین استتار و نامرئی بودن ، حریف را فقط مرده می خواهد و برایش کودک و خردسال ومیانسال و کهنسال و خانه و کاشانه و ..و کنوانسیون های زمان جنگ فرقی ندارد ودرست این جاست که ما باختیم.