امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
جای مردان سیاست، بنشانیم درختی!!جمله ی معروف مرحوم سهراب سپهری در مذمت و نکوهش سیاست. آری، در مشرق زمین و علی الخصوص کشور هایی که به طریقی و روزگاری زیر یوغ استعمار بریتانیای کبیر بودند، حتی واژه های علمی، و دردناک تر از آن، حتی شاعران با روحی لطیف مانند سهراب سپهری هم اسیر این واژگونی مفاهیم علمی در حوزه ی علوم انسانی شدند. خیانت به مفاهیم حقیقی واژه ها از ازل یک حیله ی استعماری بود و این که به جای سیاستمدار درخت بکاریم و یا سیاست پدر مادر ندارد و و و…همه و همه از میدان خالی کردن مردان استخوان دار این عرصه بود. به جای شخصیت های نظیر امیر کبیر و یا میرزا حسن خان سپهسالار ووو….کدام درخت را می توانید بکارید؟ اما مشکل فقط به حیلت های استعماری در واژگونی مفاهیم علمی و یا خیانت به واژه ها نیست و در سطحی دیگر و به شیوه ای دیگر، بخشی از ساختارعقب مانده در جامعه محل تغذیه این مفاهیم واژگونی علم سیاست شده اند و برخی حکومت ها به نحو احسن از آن سوء استفاده ها کرده اند. این که افرادی بدون آگاهی از فلسفه سیاست و یا علم سیاست و یا جامعه شناسی تحولات سیاسی و تاریخی و حتی از تعادل روانی وفکری و شخصیتی ی جایگاه علم سیاست بر خوردار نبوده و تا بالاترین سطوع مدیریتی رسیده و در مقام وزیر و وکیل و کارشناس و تحلیلگر علم سیاست تکیه زده اند و و و… فاجعه در همین جاست و باید نگران و دغدغه داشت که این فروپاشی و سقوط همگانی پیوست و پایه های ملی، نتیجه ی سطحی نگری و بلاهت و به ابتذال کشاندن مفاهیم راستین علم سیاست است که زمینه ی ظهور و بروز دلقک ها و سلبریتی ها و جاهل های چاله میدان های ضد فرهنگی را به عرصه ی سیاست کشانده و از آن ها چهره ای تهوع آور در جامعه ساخته است و قضاوت ویرانگر تاریخی ایی را در ادبیات سیاسی رواج داده است که سیاست یعنی حقه و دوز و کلک و پدر سوخته بازی ،پس بیاییم به جای سیاستمداران ،درختی بکاریم و بس !!وااسفا …نگاه منفی قاطبه ی افراد جامعه به علم سیاست معلول این عوامل عقب مانده بود.جامعه ی بیمار شده ، از داستان سرایی ، لطیفه گویی ، شوخی ، و شایعه پردازی، و حتی از داستان های ضد حکومتی بسیار خرسند و خوشحال می شود ولی هرگز به زمینه های ظهور و بروز این بیماری توجه نداشته و هزینه های تاریخی و ملی آن را هرگز محاسبه نکرده است. نگاه به شدت منفی به سیاست و امور سیاسی باعث شده است که هیچ گاه به هیچ سیاستمداری لغایت ملی و میهنی توجه نشده و اعتمادی نباشد و التذاذ روانی مخالف سیاستمداران، بخشی از مبارزات موهوم و خیالی و تا حدی روانکاوی توده های عوام و عوام زده بوده است که ناخواسته و در یک فرآیند روانی اجتمایی به تحولات با نگاه صفر و صد، داشته اند.در این شرایط غبار آلود، افراد دلسوز و با تفکراتی علمی و تخصصی، از ترس قصاوت تیز و هیز عوام، از عرصه ی سیاسی، کنار کشیده و میدان توسط افراد ریاکار و بی مایه و سطحی و منفعت طلب و جاهل و بیسواد اشغال شده و در مقاطع حساس تصمیم گیری، از حداقل فهم سیاسی و فلسفی ، عاجز بودند و از زیبا شناسی و تلطیف عمق و صداقت عالم سیاست، کاملا بیگانه بودند. این همه درد بی درمان و سخت درمان جامعه در گذشته بود و برای گذار از آن ابتدا باید به مفاهیم راستین واژه های علم سیاست پرداخت و به جای کاشتن درخت!! انقلابی در مفاهیم واژه در بستر فرهنگی جامعه ایجادنمود،