امروز خراسان جنوبی _صالحی
اتفاقات چند روز اخیر یک بار دیگر نشان داد که رسانه ملی گویی ارتباطی چندانی با انتفاقات مهم کشور ندارد. رسانهای که با بودجه چند هزار میلیارد تومانی برای هر سال فعالیت میکند اما خروجی آن از بسیاری از رسانههای دیگر کمتر شده است. از گوشه و کنار و در فضای مجازی نقل قولی از مقام رهبری درباره صدا و سیما بازنشر داده شد که در آن مقام معظم رهبری به رئیس صدا و سیما که برای گزارش طرح تحول در رسانه ملی به خدمتشان آمده بود فرمودند که میزان مخاطبین رسانه ملی روز به روز کمتر میشود و این قابل قبول نیست. این بخش از سخنان رهبر انقلاب نقل مضمون شده است اما آنچه مد نظر است جان کلام است که همان کاهش مخاطبان رسانه ملی است. اما چه اتفاقی افتاده است که رسانه ملی از مرجعیت خود دور مانده و مرجعیت به سایر رسانهها و به ویژه فضای مجازی منتقل شده است؟ برای توضیح این مطلب کافیست به اتفاقات چند هفته گذشته و پس از حادثه تروریستی کرمان اشاره کرد. آنجایی که یکی از قدیمیترین سردبیران خبر رسانه ملی ماجرایی را در یکی از برنامهها تعریف میکند و میگوید از شورای امنیت کشور با رسانه ملی تماس گرفته شده و خواسته شده که اتفاقات رخ داده در کرمان پوشش داده نشود. تا پس از ساماندهی شرایط و اتخاذ یک سیاست خاص مطالب مد نظر به مردم منتقل شود. این داستان به حدی عجیب و غیر قابل باور بود که بسیاری از فعالان حوزه رسانه آن را فانتزی و تخیلی پنداشتند. آخر در کجای دنیا میتوان خبر را محدود کرد و جلوی تمام راهها و وسایل ارتباط جمعی را گرفت. اما فشارهای شورای امنیت گویی در ماجرای دو روز گذشته یعنی داستان حمله پهپادی و موشکی پاکستان به روستایی در استان سیستان و بلوچستان ایران، بالاخره نتیجه داد و خروجی آن شد که رسانه ملی تنها در چند خبر کوتاه به این موضوع پرداخت و اصطلاحا از آن رد شد. این دقیقاً نقطه حذف رسانه ملی از دایره رسانههایی است که به عنوان منبع خبری مورد استناد مردم قرار می گرفت. در خبر حمله پاکستان به یک روستا در حوالی مرز ایران و پاکستان که منجر به کشته شدن چند نفر شد، بسیاری از مردم به جای پیگیری موضوع از رسانه ملی ترجیح دادند تا از فضای مجازی و رسانههای آن سوی آبی استفاده کنند. در شرایطی که رسانه ملی میتوانست جایگاه خود را به عنوان یک منبع و مرجع خبری در میان مردم تثبیت کند بر اثر اتخاذ یک استراتژی اشتباه، از چرخه انتخاب به عنوان یک رسانه معتبر توسط مردم خارج گردید و جای خود را به رسانههای داد که توسط همین رسانه ملی به عنوان معاند معرفی می شدند. شاید بزرگترین اشکال در این اتفاق این است که کسانی برای حوزه خبر تصمیم میگیرند که با این حوزه آشنایی ندارند و نمیدانند مختصات و مؤلفههای خبر در دنیای امروز چیست. ماحصل کار آن میشود که رسانهای با بیش از ۴۰ هزار کارمند و بودجه سالانه چندین هزار میلیارد تومان در یک اتفاق مهم و کلیدی که در داخل کشور رخ داده است، قافیه را به رسانههای خرده پایی همانند اینترنشنال و یا بی بی سی فارسی با حداکثر ۲۰۰ یا ۳۰۰ کارمند، می بازند.شاید حالا زمان آن فرا رسیده باشد که با اتخاذ تصمیماتی در سطح کلان، به رسانهها و به ویژه رسانه ملی اجازه اجتهاد در اتفاقاتی که در داخل کشور رخ میدهد را بدهند تا علاوه بر تقویت این رسانه و جذب مخاطب که مورد نظر رهبری نیز هست، اعتماد از دست رفته مردم به رسانه ملی نیز بازیابی شود. و اگر رویهای به جز این رویه در پیش گرفته شود و تصمیماتی به جز باز گذاشتن دست مدیران رسانه ملی گرفته شود شاهد این خواهیم بود که در آینده نه چندان دور تعداد مخاطبان صدا و سیما کمتر شود. و شاهد تکرار شکست در هر اتفاق مشابه دیگری برای رسانه ملی خواهیم بود.