آخرین خبر :

جنگ غزه و افشای واقعیت‌های پشت پرده سیاست خارجی آمریکا

 

در بحبوحه جنگ غزه و کنشگری خاص دولت آمریکا در قالب آن، ضربه اصلی به ژست‌های این دولت آنجا وارد شد که می‌بینیم شکاف میان سیاست رسمی دولت آمریکا و آنچه افکار عمومی منطقه و جهان و حتی خودِ مردم آمریکا می‌خواهند، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. معادله‌ای که نشان می‌دهد نقش بازی‌کردن‌های آمریکا در قالب مسائل مهم بین‌المللی به نقطه بن‌بست رسیده است. در مدت اخیر شاهد شکل‌گیری اعتراضات گسترده‌ای در شهرهای مختلف آمریکا نظیر واشینگتن دی سی، شیکاگو و نیویورک علیه جنایات اسرائیل در نوار غزه بوده‌ایم.

تشویش در اردوگاهِ واشینگتن و متحدانِ بین‌المللی‌اش/ آمریکایی‌ها اعتراضات مردم خود را خطرناک توصیف می‌کنند

به گزارش  ایلنا، از ابتدای اجرای موفقیت‌آمیز عملیات «طوفان‌الاقصی» و متعاقبا تشدید جنگ و درگیری میان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و رژیم اشغالگر قدس، دولت آمریکا، جلوه‌های تازه‌ای از کنش و رفتار را در سیاست خارجی خود به نمایش گذاشته است. در واقع، اینطور به نظر می‌رسد که شوکِ عملیات طوفان‌الاقصی به واشینگتن سبب شده تا دولت آمریکا نتواند همچون گذشته، صرفا با نقابی بر چهره وارد میدان شود و در پشت‌پرده هر آنچه می‌خواهد را انجام دهد.

در این راستا، شاهد آن بودیم که «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا در سفری فوری عازم اراضی اشغالی شد و سعی در دادنِ دلگرمی به مقام‌های ارشد نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی داشت. وی در جریان این سفر ضمن اعلام حمایت کامل دولت آمریکا از اسرائیل، در اقدامی عجیب، فاجعه حمله به بیمارستان المعمدانی غزه را که خودِ رسانه‌های آمریکایی نظیر نیویورک تایمز در قالب گزارش‌های مستند، عامل اصلی وقوع آن و به شهادت‌ رسیدن قریب به ۵۰۰ فلسطینی را صهیونیست‌ها اعلام کردند، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین معرفی کرد و این حادثه را به برخورد یک راکت حماس به این بیمارستان نسبت داد.

با این حال، مقام‌های سیاسی و نظامی آمریکایی در مدت اخیر از کانال‌های مختلف چه به صورت آشکار و چه پنهان، به ایران و دیگر اعضای محور مقاومت پیام داده‌اند که به دنبال گسترش درگیری‌ها نیستند. آمریکایی‌ها در موضع‌گیری عجیبی؛ ایران و دیگران کنشگران منطقه‌ای را به خویشتنداری دعوت کرده‌اند. این در حالی است که خودِ آمریکایی‌ها در این دوره زمانی اقدام به اعزام ۲ ناو و همچنین ۶ ناوشکن به آب‌های مجاور با نوار غزه کرده‌اند و البته که اخبار مختلفی نیز دال بر حمایت و پشتیبانی سنگین اطلاعاتی و حتی حضور میدانی ژنرال‌های آمریکایی‌ها در اتاق‌های فرماندهی ارتش اسرائیل در حمایت از این رژیم منتشر شده و همچنان نیز می‌شود.

در این رابطه مدتی قبل، رهبر معظم انقلاب اسلامی در موضع گیری صریحی به این نکته اشاره داشتند که اطلاعات موثق حاکی از این هستند که آمریکایی‌ها، صحنه‌گردانان اصلی اقدامات و کنش‌های این روزهایِ رژیم اشغالگر قدس علیه ملت فلسطین هستند. با این همه، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که جنسِ کنشگری دولت آمریکا در قالب تحولات اخیر با محوریت جنگ غزه، از ماهیت به مراتب گسترده‌تر و پیچیده‌تری از آنچه در ظاهر به نظر می‌رسد، برخوردار است. معادله‌ای که در کلیت خود حاکی از این است که اساسا جنگ غزه به یک خط قرمز بزرگ در سیاست خارجی آمریکا و معادلات امنیتی و راهبردی آن تبدیل شده است.

در گفتگو با «داریا گریبکووا»، کارشناس حوزه روابط بین الملل و هماهنگ کننده پروژه موسوم به دیپلماسی خلاق Creative Diplomacy در روسیه، به واکاوی ابعاد مختلف سیاست خارجی آمریکا در بحبوحه جنگ غزه پرداختیم. مشروح گفتگو با داریا گریبکووا را در ادامه می‌خوانید.

دولت آمریکا از همان نخستین ساعاتِ پس از اجرای عملیات هفتم اکتبر (طوفان‌الاقصی)، به نحوی جدی در حمایت از رژیم اسرائیل وارد میدان شد. با این حال، آمریکایی‌ها رویکردی متناقض را در قالب سیاست‌های اعلامی و اعمالی خود لحاظ کرده‌اند و از یکسو مدام از طرف‌های منطقه‌ای می‌خواهند که خویشتنداری کنند و درگیری‌ها با محوریت جنگ غزه را گسترش نبخشند اما از سوی دیگر، خود حمایت‌ها و کمک سنگین مالی و تسلیحاتی به اسرائیل انجام می‌دهند. تحلیل شما از این رویکرد آمریکایی‌ها چیست؟

به نظرم آمریکا در قالب تصور و تحلیل خود از نظم مطلوب منطقه‌ای در غرب آسیا و همچین نظم بین‌المللی، احساس خطر کرده است. اسرائیل نزدیکترین متحد آمریکا در مطقه غرب آسیا است و روابط دو طرف سال‌هاست که ماهیت راهبردی دارد. در این فضا، اینطور به نظر می‌رسد که واشینگتن تغییر در معادلات منطقه‌ای و تضعیف یک متحد راهبردی منطقه‌ای خود با نام اسرائیل را مقدمه‌ای جهت وقوع اتفاقات بزرگتر در عرصه کلان نظام بین‌الملل ارزیابی می‌کند.

نظام بین‌المللی که البته در ماه‌ها و سال‌های گذشته، نمودهای عینی را از خود مبنی بر افول هژمونی غرب و اوج‌گیری قدرت‌های نوظهور نشان داده است. در این زمینه حتی برخی اندیشکده‌های غربی نیز به گزاره افول هژمونیک غرب اشاره داشته‌اند و در این رابطه سناریوهای مختلفی را مطرح می‌کنند. با این حال، همانطور که گفتم، از منظر دولت آمریکا، تغییر در نظم منطقه‌ای غرب آسیا، تهدیدات جدی را برای نظام بین المللِ غربگرا به همراه دارد که همین مساله تشویش در اردوگاه واشینگتن و متحدان بین‌المللی آن را تقویت کرده است. در کنار اینها، وجود استانداردهای دوگانه در سیاست خارجی آمریکا چندان هم عجیب نیست و آمریکایی‌ها در موارد مختلفی نشان داده‌اند که قائل به استانداردهای دوگانه هستند و برای موراد مشابه، نسخه‌های متفاوتی را در نظر می‌گیرند.

تحلیل شما از رویکرد رسانه‌های غربی و واکنش آن‌ها به معادله جنگ غزه چیست؟

به نظر من؛ رسانه‌های غربی همچون دیگر مواردی که در سال‌های اخیر مشاهده کرده‌ایم، در پازل سیاست رسمی دولت‌های غربی بازی کرده‌اند. مسوولیت اصلی این قبیل رسانه‌ها، روایت‌سازی و ترویج گفتمان‌های مطلوب آمریکا و جهان غرب است. در مورد روسیه نیز شاهد بوده‌ایم که در بحبوحه جنگ اوکراین، چه دولت‌ها و چه جریان‌های رسانه‌ای غربی، انواع و اقسام حملات و اقدامات محدودکننده را علیه دولت و رسانه‌های روسی در پیش گرفتند و عملا دست به ترویج روایت‌هایی زده و می‌زنند که کمترین نسبتی با واقعیت‌های میدانی ندارد.

البته که یکی دیگر از موارد مشابه میان جنگ غزه و جنگ اوکراین این است که در هر دو مورد، رسانه‌های غربی هیچ توجهی به بافت و زمینه‌ای که در قالب آنها، درگیری‌ها اوج گیری پیدا کرده‌اند، نداشته‌اند. به بیان ساده‌تر، رسانه‌های غربی همچون دولت‌های غربی صرفا یک نگاه کاریکاتورگونه را به کلیت ماجرا لحاظ کرده‌اند و توجه نداشته‌اند که در مورد ماجرایی در حال صحبت و انجام فعالیت هستند که ریشه‌های عمیقی دارد و آنچه در قالب تحولات اخیر مشاهده کرده و می‌کنیم صرفا نمودهایی از همان چهارچوب‌های تاریخی است.

در مورد جنگ اوکراین مشاهده کردیم که صرفا سعی شد از روسیه تصویر یک متجاوز به اوکراین ساخته شود این در حالی است که روسیه پیش از آغاز جنگ اوکراین بارها و بارها به طرف‌های غربی هشدار داده بود که به تعهدات خود وفادار بمانند و روند حرکت سازمان ناتو به سمت شرق را متوقف سازند. هشدارهایی که جدی گرفته نشدند و در نهایت منجر به اوج‌گیری جنگ اوکراین شدند. البته که شماری از تحلیلگران غربی نظیر «جان میرشایمر» نیز انتقادات مشابهی را از دولت آمریکا در مورد ریشه‌های شکل گیری جنگ اوکراین مطرح کرده‌اند. به طور کلی، اکنون نیز در قالب جنگ غزه، شاهد تکرار رویه‌های انحرافی جریان‌های سیاسی و رسانه‌ای غربی در بابِ کلیت ماجرا هستیم.

به نظر شما، اصلی‌ترین و مهمترین ویژگی که رویکرد دولت آمریکا در رابطه با تحولات اخیر با محوریت جنگ غزه داشته، چه بوده است؟

در قالب این جنگ، بار دیگر جلوه‌ای از رفتارها و سیاست‌های نامتعادل و متناقض آمریکا آشکار شد. در این میان، اینطور به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها در قالب اوج‌گیری جنگ غزه دیگر نتوانستند ماهیت منافق و ریاکار خود را پنهان سازند. آمریکا سعی داشته و دارد تا ژست صلح‌جوی خود را حفظ کند اما انتشار اخبار مختلف مبنی بر روانه شدن تسلیحات آمریکایی به سمت اسرائیل و یا حضور فعال آن در قالب همکاری‌های اطلاعاتی و نظامی با اسرائیل در حمله به نوار غزه و متعاقبا کشتارهایی که در نتیجه این حملات ایجاد می‌شود، ماهیت اصلی سیاست‌های آمریکایی‌هایی را نزد افکار عمومی بین‌المللی فاش کرده است.

در این میان، ضربه اصلی به ژست‌های آمریکا آنجا وارد شد که می‌بینیم شکاف میان سیاست رسمی دولت آمریکا و آنچه افکار عمومی منطقه و جهان و حتی خودِ مردم آمریکا می‌خواهند، بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. معادله‌ای که نشان می‌دهد نقش بازی کردن‌های آمریکا در قالب مسائل مهم بین‌المللی به نقطه بن‌بست رسیده است. در مدت اخیر شاهد شکل‌گیری اعتراضات گسترده‌ای در شهرهای مختلف آمریکا نظیر واشینگتن دی سی، شیکاگو و نیویورک بوده‌ایم.

در عین حال، در نهادهای دانشگاهی آمریکا نیز اعتراضات مشابهی برگزار شده است. موضوعی که سبب شده فردی نظیر ران دی سانتیس یکی از کاندیداهای اصلی حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا خواستار آن شود که افراد سازمان‌دهنده این قبیل اعتراضات دستگیر شده و مجازات شوند. او این قبیل اعتراضات را از زمان جنگ جهانی دوم در آمریکا بی‌سابقه خوانده و آن‌ها را برای آمریکا خطرناک توصیف کرده است. از این منظر، تقابل ملت‌ها با دولت آمریکا را بایستی یکی از مهمترین جلوه‌های تحولات اخیر با محوریت نوعِ رویکرد دولت آمریکا نسبت به جنگ غزه ارزیابی کرد.

دیدگاه شما در مورد عملکرد نهادهای بین‌المللی در جلوگیری از جنایات اسرائیل علیه نوار غزه چیست؟

همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، نظام بین‌المللی کنونی جهان، تا حد زیادی چه از حیث فکری و چه عملیاتی، ماهیتی غربی دارد و میراث‌دار معادلات پس از جنگ جهانی دوم است. در این راستا، جهان غرب چه از حیث گفتمانی و چه سازمان و ساختاری، دست به تعریف خوب و بد در قالب معادلات مختلف جهانی زده و بر همین اساس نیز شاهدیم که هر جا منافع غرب اقتضا کند، از این سازمان‌ها در راستای تحقق دستورکارهای خود به گسترده‌ترین نحو ممکن استفاده می‌کند و هر جا که پای منافعش در میان نباشد و یا منفعتش در بی‌توجهی به سازمان‌های بین‌المللی باشد، عملکرد کاملا متفاوتی را از خود نشان می‌دهد.

اساسا یکی از نقدهای وارد به نظم جهانی غرب محور نیز همین است که عادلانه نیست و نسبت به دیگر صداها در محیط بین‌المللی بی‌اعتنایی پیشه می‌کند. در رابطه با مساله جنگ غزه نیز شاهد عملکرد معیوب نهادهای بین‌المللی نظیر سازمان ملل متحد هستیم و بعید است که از این نهادها کاری در متوقف کردن روند بحران برآید.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*