جنگ ایران و عراق در چه شرایطی آغاز شد و چه عواملی در بروز جنگ مؤثر بود؟/۶
دولت عراق احساس میکرد، با دادن هزینه و تلفات قابل قبولی، قادر به دستیابی به اهداف استراتژیک جنگ است، ولی به نظر میرسد رژیم عراق، برخی واقعیتها و حقایق را در مورد ملت ایران نادیده گرفته بود. البته آنچه دولت عراق مشاهده میکرد، بسیار متفاوت بود با آنچه بعدها در جریان مقاومت ملت ایران در برابر تهاجم و تجاوز گسترده عراق اتفاق افتاد.
جنگ ایران و عراق به عنوان طولانیترین جنگ متعارف و دومین جنگ طولانی در قرن بیستم میلادی پس از جنگ ویتنام در چنین روزی در سال هزار و سیصد و پنجاه و نه به مردم ایران ـ که یک انقلاب نوپا را تجربه میکردند ـ تحمیل شد؛ اما این جنگ در چه شرایطی آغاز شد و شرایط ایران و منطقه آغاز یک دفاع هشت ساله مقابل ارتش بعث عراق چگونه بود؟
سردار حسین علایی در جمع بندی فصل اول کتاب تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق با موضوع «اوضاع ایران و عراق از پیروزی انقلاب اسلامی تا آستانه جنگ تحمیلی» درباره وضعیت ایران پیش از آغاز جنگ مینویسد: «ایران در یک سال و نیم از آغاز جنگ، درگیر و مشغول ایجاد بسترهای قانونی برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی س از فروپاشی رژیم شاهنشاهی بود. در نتیجه دچار اختلاف نظرها و چالشهای سیاسی بسیاری بود. از سوی دیگر دچار تروریسم و گروههایی مثل فرقان و درگیریهای مسلحانه گروههایی همچون حزب دموکرات کردستان ایران و حزب خلق عرب وابسته به عراق در برخی از استانهای مرزی بود.
روابط خارجی ایران اساساً متحول و بسیاری از کشورهای دوست ایران تبدیل به دولتهای متخاصم یا دولتهای غیردوست شده بودند. امنیت داخلی در اولویت برنامههای دولت ایران قرار داشت و ایجاد یک دولت باثبات و نهادهای قانونی مردمی مهمترین دغدغه مسئولان کشور بود. چالشهای شدیدی بین افراد و گروههای رقیب در صدر حاکمیت وجود داشت که عملاً موجب شد آنان به تهدیدهای مرزهای غربی کشور نگاه جدی نداشته باشد. از نظر ساختاری ایران قبل از آغاز جنگ فاقد نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی بود که بتواند به طور منظم مسائل مربوط به تهدیدهای نظامی و امنیتی علیه کشور را بررسی و ارزیابی کند و بحرانهای امنیتی و دفاعی را مدیریت نماید.
البته قانون اساسی جدید ایران نهادی با عنوان شورای عالی دفاع را پیش بینی کرده بود که قبل از شروع جنگ هنوز تشکیل نشده بود. برای مسئولان کشور هم آن قدر مسائل ساختاری و موضوعات داخلی وجود داشت که کمتر به تهدید خارجی، آن هم از نوع جنگ فکر میکردند. از سوی دیگر، معرفت لازم و ادراک کلی از تحولات محیطی و نیات حرب بعث عراق در بین دستگاههای سیاسی و نظامی و امنیتی کشور وجود نداشت که بر مبنای آن احتمال وقوع جنگ را پیش بنی کنند؛ بنابراین، درک صحیحی از تهدیدهای جدی عراق که ممکن بود به روز جنگ بینجامد، در ستاد مشترک ارتش و شورای عالی دفاع به وجود نیامده بود تا اقدامات بازدارنده لازم برای ابعاد سیاسی، حقوقی، نظامی و بین المللی انجام گیرد. بر همین اساس برآورد دقیقی از تهدید عراق وجود نداشت. همچنین یک طرح مؤثر نظامی در سطح ستاد ارتش برای مقابله با تهاجم ارتش عراق آماده نشده بود.
باید توجه داشت به دلیل جو حاکم و شرایط محیطی آن دوران، به اطلاعات و اخبار دریافتی از تحرکات عراق اعتنای زیادی نمیشد و انتظار تهیه یک طرح و انتظار تهیه یک طرح مؤثر در آن شرایط خیلی با واقعیات سازگار نبود. گفته میشود چهار ماه پیش از آغاز جنگ، ستاد مشترک ارتش طرحی را برای مقابله با تهاجم احتمالی عراق تهیه و ابلاغ کرده بود. بر اساس، نیروی زمینی ایران در طرح آفندی ابومسلم که از سابق وجود داشت و اهداف آن بصره و بغداد و کرکوک بود، تجدیدنظر کرد و طرح پدافندی ابوذر را تهیه نمود. در آغاز جنگ به علت تغییر عمده در اوضاع منطقه و دگرگونی در ساختار و گسترش واحدهای منظور شده در طرح ابوذر، این طرح دیگر قابل اجرا نبود.
نیروی هوایی ایران نیز طرحی را به نام «شبح ۳» آماده کرده بود، ولی این نیرو نیز عملاً نتوانست این طرح را اجرا کند. البته لشکرهای ۸۱ و ۹۲ زرهی طرح پدافندی ابوذر را در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ با اعزام گروههای رزمی از دیگر یگانها و تیپهای مستقل مورد مطالعه قرار دادند. با اینکه پیش از آغاز جنگ تحمیلی، قرائن و شواهد بسیاری مبنی آمادگی ارتش عراق برای یک تهاجم گسترده به ایران وجود داشت، ولی یگانهان ارتش کاملاً در مرزهای غربی کشور مستقر نبودند. بعد از آغاز جنگ نیز مدتی زمان برد تا این یگانها کاملاً به مناطق جنگی اعزام شوند. بنابراین وضعیت آمادگی دفاعی و نظامی در کشور وجود نداشت. دولت هم در آن هنگام در حال سازماندهی، بازسازی و ایجاد نیروهای مسلح متناسب با شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. پس میتوان گفت که عامل بازدارندگی بین ایران و عراق از بین رفته بود.
در آغاز جنگ، هرچند ایران درآمد نفتی مناسب داشت، تولید نفت ایران نسبت به دو سال قبل از آن کاهش یافته بود و تعاملات اقتصادی اقتصادی کشور نسبت به دوران رژیم گذشته بسیار محدودتر شده بود. در چنین شرایطی ایران دچار چالشهای سیاسی بسیاری با کشورهای جهان بود؛ از جمله با آمریکا، برخی کشورهای اروپایی، شوروی و بعضی از کشورهای عربی. پس ایران در آغاز جنگ، از نظر نظامی در وضعیتی نابسامان، از نظر سیاسی متشتت و دچار چنددستگی و اختلافات داخلی، از نظر اقتصادی در حال آشفتگی و از نظر بین المللی در شرایط نسبتاً منزوی به سر میبرد. اما حکومت عراق در آستانه جنگ تحمیلی دارای ثبات سیاسی بود، ساختاری یکپارچه داشت و قدرت متمرکز استبدادی و دیکتاتوری و حاکمیت امنیتی و پلیسی را بر کشورش حاکم کرده بود و از تهدیدهای خارجی هم نگران نبود. این کشور یک پیمان دوستی و همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی با اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۲ است و با کشورهای بلوک شرق نیز مناسبات خوبی برقرار کرده بود.
در همین حال عراق در حال تلاش برای کاستن از اتکاء به شوروی و شروع روابط حسنه با فرانسه بود. همچنین در حال نزدیک شدن به آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و فاصله گرفتن از سوریه به دلیل رقابتهای حزبی بود. حزب بعث تفکرات ضدشیعی و ضدایرانی داشت و ایران و انقلاب اسلامی را تهدید برای خود به شمار میآورد. این حزب در جهان عرب احساس برتری میکرد و میکوشید قدرت و نفوذ عراق را در بین اعراب توسعه دهد. عراق خود را برای جنگ با ایران آماده میکرد و برای این منظور رئیس جمهور عراق تصفیه درونی را در حزب بعث آغاز کرد. او مخالفان خود را به شدت سرکوب کرد تا پس از آغاز جنگ هیچگونه نگرانی داخلی نداشته باشد. با قدرت گرفتن صدام در حزب بعث، زمینه برای تشدید واگرایی و اختلاف با ایران بیشتر فراهم آمد و نهایتاً خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی صدام حسین، عراق را به جنگ با ایران کشانید.
محاسبات صدام حسین بر این مبنا بود که شرایط نابسامان داخلی و بین المللی ایران و همچنین توسعه قدرت نظامی ارتش عراق، این کشور را سریع و آسان به اهداف خود در جنگ خواهد رساند. عراق تهاجم را زمانی شروع کرد که ایران آمادگی ورود به یک جنگ تمام عیار را نداشت. ارتش ایران در بحران هویت و نیز مدیریت و فرماندهی به سر میبرد و در حال تصفه و بازسازی بود. رابطه ایران با کشورهای پشتیبانی کننده و منابع لجستیک قطع بود. فرماندهانی که برای ارتش انتخاب میشدند، اگرچه از بدنه ارتش بودند، با طرحهایی که ارتش در زمان شاه و با همکاری مستشاران آمریکایی تهیه کرده بود، آشنایی چندانی نداشتند. همچنین سیستم لجستیک ارتش را خوب نمیشناختند.
سپاه پاسداران تازه شکل گرفته بود و هنوز ساختار نظامی و تجهیزات جنگی نداشت؛ بسیج هم تازه متولد بود و سازماندهی و آموزش گستردهای نداشت. در سطح تصمیمگیری ملی، اختلافهای سیاسی گستردهای وجود داشت که مدیریت کشور را ناکارآمد کرده بود. دولت شهید رجایی با رئیس جمهور در حال چالش بود و بسیاری از وزرا و از جمله وزیر امورخارجه و تعدادی از مدیران کشور همچنان تعیین نشده بودند. از سوی دیگر در برخی استانهای کشور درگیریهای مسلحانه بین احزاب مورد حمایت عراق با مأموران دولتی در جریان بود. طبیعی است که در چنین شرایطی ایران خواستار جنگ نبود و آن را به ضرر خود میدانست اما عراق تصور میکرد فرصت مناسب برای جنگ با ایران یافته است.
چه عواملی در بروز جنگ مؤثر بود؟
حمله جنگندههای عراقی به فرودگاه مهرآباد که با پاسخ قاطع نیروی هوایی ارتش ایران همراه شد
سردار حسین علایی در جمع بندی فصل دوم کتاب تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق با موضوع «آمادگی عراق برای جنگ»، عوامل بروز جنگ را این گونه جمع بندی میکند: معمولاً هر جنگی را با بهانهها و با بروز زمینههایی و با اهداف سیاسی معین و مشخصی آغاز میکنند. راهبرد هر جنگ، طرک طرح و برنامه عملی است که با کاربرد زور و ابزارهای نظامی، هدفهای سیاسی را تعقیب میکند. عراق از مدتها پیش خود را برای جنگ با ایران آماده کرده بود. او پیش از جنگ، با کمک حزب دموکرات نیروهای مسلح ایران را از مرز ایرانشهر تا اشنویه و از مهاباد تا جنوب کردستان درگیر ساخته بود و با آغاز جنگ درگیر نیازی نداشت برای این مناطق نیروی اساسی تخصیص دهد.
رئیس جمهور عراق با تصور نادرست از وضعیت اقتصادی نظامی و ظرفیتها و توانمندیهای جمهوری اسلامی و با گمان ضعف نظامی و سیاسی ایران و اطمینان از موفقیت و پیروزی ارتش عراق، جنگ را برنامه ریزی کرد. صدام محیط منطقهای و بینالمللی را برای چنین حملهای مناسب و مساعد میدید. او در شرایطی تصمیم به تهاجم نظامی علیه ایران گرفت که آمریکا به دلیل از دست دادن منافعش در ایران و فروپاشی نظامی شاهنشاهی، به دنبال راهی برای بازگشت به ایران بود.
با ظهور اندیشه انقلاب اسلامی، شوروی هم نگران افول مکتب مارکسیم در کشورهای مسلمان و همچنین درگیر اشغال افغانستان بود. روئسای کشورهای عربی نیز با احتمال تکرار نهضت اسلامی مردم در کشورهایشان نگران از دست دادن تاج و تحت خود بودند. در چنین شرایطی، صدام احساس میکرد با همسو شدن اهداف و قدرتهای جهانی و کشورهای عربی همسایه ایران با اهداف او، میتواند اقدام نظانی کند و موجبات شکست جمهوری اسلامی را فراهم آورد و با سربلندی حکومت خود را در عراق تداوم بخشد. او از بهانههای تاریخی برای تهاجم نظامی به ایران سود جست. عراق تصور میکرد ایران توان کنترل و مدیریت جنگ را نخواهد داشت و با توجه به آشفتگیهای سیاسی داخلی و عدم روابط مناسب بین المللی و نداشتن تجربه کافی دولتمردان جدید، بروز جنگ باعث ایجاد یک بحران ملی در ایران خواهد شد و این بحران، پیروزی عراق را رقم خواهد زد.
دولت عراق با آغاز جنگ قصد داشت ظرف چند روز یا چند هفته به یک پیروزی عظیم نظام برسد. عراق سعی میکرد از طریق جنگ بر رودخانه اروند تسلط یابد و معاهده مرزی ۱۹۷۵ را ملغی اعلام کند. همچنین با جداسازی استان خوزستان از ایران و تصرف مناطق مشخصی از غرب کشور، ایران را وادار به تسلیم در برابر خواستههای خویش کند و خود را قهرمان جهان عرب در جنگ قادسیه لقب دهد. دولت عراق احساس میکرد با دادن هزینه و تلفات قابل قبولی، قادر به دستیابی به اهداف استراتژیک جنگ است، ولی به نظر میرسد رژیم عراق برخی واقعیتها و حقایق را در مورد ملت ایران نادیده گرفته بود. البته آنچه دولت عراق مشاهده میکرد، بسیار متفاوت بود با آنچه بعدها در جریان مقاومت ملت ایران در برابر تهاجم و تجاوز گسترده عراق اتفاق افتاد.
والدینی که بچههای ازخودراضی تربیت میکنند/۵
سبکهای فرزندپروری و رفتارهای خاص والدینی عامل مؤثری در پیشبینی اختلالهای رفتاری کودکان، و روابط متقابل «والد کودک» در مرکز آسیبشناسی کودکان واقع شده است. پس در میان ایدهها و نظریههای مختلف باید به دنبال سبک فرزندپروری سالم باشیم.
به گزارش فارس فضای مجازی را که از نگاه یک پدر یا مادر از نظر بگذرانید، پر است از کارگاههای فرزندپروری و آموزش ایدهها و سبکهای مختلف فرزندپروری. سبکهای فرزندپروری و رفتارهای خاص والدینی عامل مؤثری در پیشبینی اختلالهای رفتاری کودکان است. ضمن اینکه روابط متقابل «والد کودک» در مرکز آسیبشناسی کودکان واقع شده است. بنابراین در میان ایدهها و نظریههای مختلف ما باید به دنبال سبکهای فرزندپروری سالم باشیم. از این رو میخواهیم اهمیت فرزندپروری سالم و انواع سبکهای فرزندپروری را با هم بشناسیم. «زهرا شاهمحمدی» مشاور و رواندرمانگر کودک همراه ماست تا این موضوع را به بحث بگذاریم.
«زهرا شاهمحمدی»، دانشآموختهٔ دانشگاه تهران، مشاور و رواندرمانگر کودک
چرا فرزندپروری سالم اهمیت دارد؟
به ۳ دلیل، اهمیت دارد که ما به عنوان والدین به دنبال شیوهٔ صحیحی برای سبک فرزندپروری خود باشیم. شاهمحمدی این دلایل را اینطور برمیشمارد: «اول؛ اینکه اشتباههای والدین نسل قبلی، به طور آگاهانه یا ناآگاهانه تکرار نشود و شیوهٔ فرزندپروری ما در واقع ادامهٔ اشتباههای نسل قبل در قالب مدرن نباشد. دوم؛ افراد در خانواده فرصت رشد برابر داشته باشند؛ اگر سبک فرزندپروری درست انتخاب شده یا سبک اشتباه آن اصلاح شود، هم والدین و هم فرزندان، این فرصت را دارند که در راستای تعالی فردی خود تلاش کرده و توانمندیهای خود را رشد دهند. در این سبک، نه والد قربانی مراقبت از فرزند خواهد شد و نه فرزندان قربانی اهداف پدر و مادر هستند و نیز، روابط مشترک و متقابل میان همهٔ افراد خانواده در جریان است. سوم؛ آثار فرزندپروری، درازمدت است و نوع تعامل والد با کودک، بخشی از ساخت روانشناختی او را تشکیل میدهد که میتواند در رشد و آسیبهای روانی کودک، بسیار اثرگذار باشد. غالباً در مورد کودک و نوجوانی که دچار اختلال روانی از هر نوعی شده است، با اصلاح سبک فرزندپروری والدین و تعامل والد-کودک، بهبودی به سرعت صورت میگیرد.».
حق انتخاب افراد، بیان و پذیرش احساسات، تعادل بین انتظارات والدین و توانمندی کودک؛ ویژگیهای فرزندپروری سالم
ویژگیهای یک سبک فرزندپروری سالم چیست؟
میخواهیم بدانیم اگر سبک والدگری درستی داشته باشیم، خروجی آن چه خواهد بود و چه دستاوردهایی برای والد و کودک خواهد داشت. فرزندپروری سالم ویژگیهایی دارد که شاهمحمدی برایمان توصیف میکند: «اول؛ افراد خانواده حق انتخاب دارند، میتوانند مستقل عمل کنند و خودمختارند. محدودیتهایی مثل قدرت والدین، نباید اراده و استقلال کودک را محدود کند و به شکل متقابل، خواستههای غیرمعقول کودکان و پافشاری بر آنها، نباید حق انتخاب را از والدین سلب کند و ناچار باشند به خاطر خواستهٔ غیرمنطقی کودک و علیرغم نیازی که خود دارند، عمل کنند.».
ویژگی دوم فرزندپروری سالم مربوط به بیان و پذیرش احساسات است: «افراد خانواده فضایی را دارند که از احساس خود دربارهٔ مسائل مختلف به نحوی صادقانه صحبت کنند. همچنین احساسات خود در هر موقعیت و مسئولیت آن احساس را بپذیرند (شادی، غم، خشم، ترس و…). بابت احساسی که دارند دچار شرم یا عذاب وجدان نیستند و با آغوش باز پذیرای احساس خود هستند.».
انتظارات والدین و توانمندیهای کودک عناصر مهم دیگری هستند که در فرزندپروی سالم باید بینشان تعادل و تناسب برقرار باشد. شاهمحمدی در این باره توضیح میدهد: «والدین توقعات غیرمنطقی و خارج از توان کودک ندارند و به این دلیل که کودک آنها نمیخواهد یا نمیتواند توقعات بیش از اندازهٔ آنها را برآورده کند، بار زیادی بر دوش فرزند خود نمیگذارند.».
انواع سبکهای فرزندپروری، از ترکیب میزان کم یا زیاد دو عنصر توقع و پاسخدهی ایجاد میشوند که آنها را با ویژگیهای خاص هر کدام بررسی خواهیم کرد.
والدین اغماضگر، خود را با کودک و برنامههای مرتبط با او مشغول نمیکنند
اول: سبک فرزندپروری اغماضگرانه
در این سبک، توقع کم و پاسخدهی نیز کم است. این سبک والدگری، طرد کننده همراه با غفلت از کودک و نادیده گرفتن اوست. شاهمحمدی با بیان این توضیح میافزاید: «بعضی والدین به دلیل مشغلهٔ بسیار زیاد یا بیعلاقه بودن به فرزندپروری، از کودک غافل هستند و خود را با کودک و برنامههای مرتبط با او مشغول نمیکنند. توقع کمی از کودک دارند و در مقابل، حمایت عاطفی بسیار پایین نیز دارند. این سبک فرزندپروری اغماضگرانه نامیده میشود. کودکانی که تحت این والدگری با والدین خود در تعامل هستند، در آینده در روابط اجتماعی خود، کنترل پایینی خواهند داشت و افرادی لوس، پرخاشگر یا بیانگیزه خواهند بود.».
در سبک سختگیرانه کمترین اشتباه با شدیدترین تنبیه مواجه میشود
دوم: سبک فرزندپروری سختگیر و مستبدانه
در این سبک، توقع زیاد و پاسخدهی کم است. ویژگیهای والدینی که این سبک والدگری را پیش میگیرند، پرخاشگری، کنترلگری و مجازاتکننده است که شیوهٔ مجازات آنها به صورت انتقادهای شدید و تحقیر است.
شاهمحمدی این سبک والدگری را این طور توصیف میکند: «کمترین اشتباه در این سبک، با شدیدترین تنبیه مواجه میشود، پدر و مادر سطوح بالایی از جدیت و انضباطخواهی را نشان داده و در مقابل، کمترین سطح از حمایت عاطفی را دارند. آنها برای کنترل رفتارهای فرزند، از خشونت و تنبیه بدنی به جای استدلال و گفتوگو استفاده میکنند. کودکانی که با این سبک فرزندپروری با والدین در تعامل هستند، در بزرگسالی غالباً افرادی قانونشکن، کینهتوز، آزارگر و با سطوح پایین شناخت درست از احساسات و عواطف خود خواهند بود و مسئولیت اعمال و اشتباههای خود را نمیپذیرند.».
خروجی سبک سهلگیرانه، افرادی خودمحور است که فکر میکنند دنیا گرد خواستههای آنها میچرخد
سوم: سبک فرزندپروری سهلگیرانه
در این سبک، توقع کم اما پاسخدهی زیاد است. کودک در همهٔ شرایط و زمانها در اولویت است. انضباط در خانه جایی ندارد. خواستهها و نیازهای والدین دیده نمیشود و گرایش والدین به تن دادن به خواستههای کودک است.
شاهمحمدی معتقد است: «این سبک، ممکن است ظاهر خوبی داشته باشد و از بیرون، زیبا به نظر برسد. اما در باطن، مشکلات فراوانی دارد. والدینِ سهلگیر، توقع کمی از کودک دارند و در مقابل، حمایت عاطفی بسیار زیاد نشان میدهند که منجر به تربیت افراد بزرگسالی خواهد شد که خودمحورند و تصور میکنند که دنیا گرد خواستههای آنان میچرخد و همهٔ جامعه موظفند برای این فرد، رفاه و خدمات بیش از حد فراهم کنند.».
والدین مقتدر، فرزندانی شاد با روانی سالم و رفتاری متعادل پرورش میدهند
چهارم: سبک فرزندپروری مقتدرانه
در این سبک، توقع بالا و پاسخدهی نیز بالاست. این مشاور و رواندرمانگر کودک، یک سبک فرزندپروری سالم را فرزندپروری «مقتدرانه» دانسته و میگوید: «در این سبک، توقع والدین از کودک با توانمندیهای او متناسب است و در میزان مطلوبی قرار دارد. میزان پاسخدهی عاطفی والدین به کودک نیز در اندازهٔ معتدل و کافی قرار دارد. قوانین خانه به اندازه هستند و برای همهٔ افراد روشن و واضح است و حق عبور از آنها را ندارند. کودک، انتظارات والدین را به طور شفاف میداند، توقعات آنها را میشناسد و دربارهٔ احساسات و نیازهای خود، بدون ترس با والدین گفتوگو میکند.
والد مقتدر، سرکوب نمیکند، بیتوجهی نمیکند، خودشیفتهپروری نمیکند. در این سبک، والدین به کودکان، استقلال در عمل و حق انتخاب میدهند. در حالی که چهارچوب اصلی و قوانین خانواده برای همه مشخص است و باید اجرا شود. این والدین به جزئیات زندگی شخصی فرزندان و روابط آنها اهمیت میدهند و از او غافل نیستند. کودکانی که به این سبک با والدین خود در تعامل هستند در آینده افرادی شاد با روانی سالم و رفتارهای متعادلتر نسبت به سایرین خواهند بود.».
نکتهٔ مهمی که باید به آن توجه داشت این است که هر زمان که اصلاح در سبک والدگری و تعامل با کودک را آغاز کنیم، جای نگرانی نیست. فقط لازم است که با صبوری و امیدوارانه به ترمیم رابطه بپردازیم. ماهی را هر وقت از آب بگیرید، تازهست!
وقتی «شهریار»، تجزیه طلبان را هدف گرفت/۵-۶
غائله آذربایجان به راه افتاد، فرقه دموکرات آذربایجان در تجزیه طلبی شکست خورد و سعی کرد با بازی روانی مردم آذربایجان را مشتاق به جدایی نشان بدهد و مخالفان را خائن. اینجا بود که شهریار دموکراتها را با پاسخ هوشمندانه و شاعرانه ای هدف قرار داد.
به گزارش فارس ۲۷ شهریور، روز ملی «شعر و ادب فارسی» بود. بهانه این نامگذاری هم سال مرگ شاعر نامی و معاصر کشور؛ «حافظ ثانی» و صاحب اشعار معروف ترکی «حیدر بابایه سلام» است. همان «سید محمدحسین بهجت تبریزی»، متخلص به «شهریار». شاعری که علاوه بر اشعار زیبای او به زبان ترکی، غزل های نابی به زبان فارسی سروده که از نظر فرم، محتوا و شأن کلمات از بهترین های دوران هستند. اما روایتی کمتر شنیده شده درباره شاعری با ته لهجه شیرین که شعرهایش از یاد نمی رود وجود دارد. همان که شاعر با تدبیر، آگاهی و مقاومت ادبی، موضع خود را در محکومیت تفکر تجزیه طلبان نشان داد و بازی روانی شان را ادیبانه محکوم کرد.
شهریار ما کجاست؟
شهریار، شاعر تبریزی شیرین سخن البته مرام و منش مقبولی هم در زندگی شخصی داشت. بی پیرایه، متواضع و ارادتمند به خاندان عصمت و طهارت بود. ماجرای خواب آیت الله العظمی «مرعشی نجفی» را خیلی هایمان شنیده ایم. همان توسل و خوابی که آن عالم فقید شاعران عرب و فارسی زبان را در محضر امیرالمومنین(ع) می بیند. همان خواب که حضرت، سراغ شاعر تبریزی را گرفته و گفته بود: «شهریار ما کجاست؟» و خواسته بود که شعرش را در محضر حضرت و شعرای معروفی همچون محتشم کاشانی و… بخواند. همان شعری که گره خورده به بند بند وجود ما؛ علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را/ که به ماسوا فکندی همه سایه هما را…
بیگانه در وطن؛ هرگز!
توصیفات بالا در مدح این شاعر، شاید باعث شود خیلی هایمان فکر کنیم همه چنین شاعری را حتماً در دوره خودش تحسین می کرده اند و کسی کمتر از گل به او نگفته است. شاعری که وقتی می خواهند از میهن دوستی اش صحبت کنند، خلاصه اش این می شود که جان شهریار برای ایران می رفت. ماجرا اما کمی متفاوت از تصور ماست. یک عده در زمانه شهریار اما بودند که او را در تنگنا قرار دادند. گروهی تجزیه طلب که تلاش هایشان برای همسو کردن برخی چهره های معروف ادبی، هنری و… تُرک از جمله شهریار نه تنها نتیجه نداد که بالعکس هم شد. حتی وعده زندگی مرفه در خارج دادند که شهریار رد کرد. در پاسخ به دموکرات ها که تلاش می کردند، غائله شان را مردمی و اهالی خطه آذربایجان ایران را جدایی طلب جا بزنند و معرفی کنند شهریار در گلایه از آزار و بهتانشان سرود: بیگانه شمردند مرا در وطن خویش/ تا بی وطن و از همه بیگانه بمیرم…
چهره استعمار، تغییر کرد
پیش از اینکه برویم سراغ هر سخن دیگری درباره شهریار، شعر و ادب فارسی شاید بد نباشد ماجرا از اینجا آغاز شود از دردنامه این روزها؛ «خودتحقیری» و «تجزیه طلبی». ۲ ابزار مهم و راهبردی دشمن برای از بین بردن کشورهایی که گردن به یوق استعمار نمی سپارند. کشور ما در طول تاریخ همیشه موقعیتی استثنایی و وسوسه برانگیز داشته برای کشورهایی که منافعشان در استعمار و مستعمره سازی بوده است. بعد از جنگ جهانی دوم، شرایط جهان تغییر کرد به نحوی که هزینه روانی و بار منفی اجتماعی حضور در کشورهای مستعمره برای کشورهای سلطه طلب بالا رفت. کشورها یکی پس از دیگری برای استقلال خود می جنگیدند، بنابراین افکار عمومی جهان به استعمارگری حساس شد. چاره چه بود؟ صاحبان سرمایه و دولت های دارای این مسلک، دست از استعمار و منافع یغماگرانه شان می کشیدند؟ هرگز! حالا به نظر استعمار باید در رخت و لباس دیگری به میدان می آمد. از حضور مستقیم در کشورها و لشکرکشی جای خود را به شیوه حضور نامرئی، سلطه روانی و استعمار غیرمستقیم می داد.
به کشور برگشتند اما…
همزمان با تغییر چهره استعمار بود که نفوذ و تهاجم فرهنگی شکل گرفت. ترفندی که نه تنها چهره دیپلماتیک کشورهای استعمارگر را تطهیر می کرد که آن ها را کعبه آمال، موفق و پیشرو در تمدن جهانی هم نشان می داد. این سیاست به نحوی اجرا می شد که مردمان کشورها خود، آرزوی این را داشته باشند که شبیه مردم غرب شوند! این آرزو برای همسان شدن هم با ترفند و ابزارهایی مانند تبلیغ، صنعت سینما، مد و پوشاک جا افتاد. نفوذ فرهنگی را هم نباید دست کم گرفت. چهره هایی که دل به مکتب غرب سپرده بودند در دانشسراها و دانشکده های غرب تحصیل کرده و مدتی آنجا مشغول به زندگی و تحصیل شده بودند را. همان هایی که وقتی به کشور برگشتند، عنوان «روشنفکر» و «تجددخواه» کنار نامشان نشست. برای خودشان محافل ادبی، فرهنگی، سیاسی و… ترتیب و تفکر آنجا را در وطن رواج می دادند. نام این رویه را به روز شدن، متمدن تر شدن و عقب نماندن از جهان گذاشتند. مصادیق دم دستی و ملموسی هم به نمایش در آمد. از نحوه پوشش گرفته تا خوراک، سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی. سرعت صنعت و تکنولوژی هم کاری کرد که ملتی در این شتاب باور کند آنچه را القا می شد. ارزش کار شهریار و امثال او حالا بهتر روشن می شود. چهره هایی که در کانون این مراودات و روشنفکری بودند اما هویت و اصالتشان را در چنین معاشرت هایی فراموش نکردند و از دست نداند.
اما کِی و چرا تجزیه؟!
از اصل بحث فاصله نگیریم به خدمت ادبی شهریار به تمامیت ارضی، وحدت و استقلال کشور برگردیم. در کشورهایی که موقعیت استراتژیک، مقاومت ملّی و ریشه های عمیق تمدنی دارند کار برای استعمار، سخت می شود و رسیدن به نتیجه طولانی. اینجاست که پای ترفندی دیگر به میان می آید؛ «تجزیه»! این شیوه هم با تحریک گروه های تجزیه طلبی که گرایش های قومیتی و ایدئولوژیک دارند، اتفاق می افتد. درباره ایران اتفاق کم نیفتاده است. بارها توسط قدرت های وقت جهان، نقشه تجزیه کشورمان کشیده شد. در زمان شهریار هم این اتفاق افتاد. شهریار هم که شاعری متدین و میهن دوست بود، ده ها شعر در مدح وطن داشت و در برابر تجزیه طلبی مقاومت به خرج داد. اشعاری هم سرود، مورد طعنه و بهتان جماعتی قرار گرفت که دچار خودتحقیری شده بودند و طمع تجزیه طلبی داشتند.
آذربایجان، عاشق فرزندش بود!
سال ۱۳۲۵ که نقشه تجزیه مناطق ترک زبان شمالغرب کشور توسط گروه تجزیه طلبان دموکرات آذربایجان آماده اجرا شد، شهریار شعرهایی سرود که این حرکت را محکوم کرد. هوشیاری ادبی خود را نشان داد و تجزیه میهن را تقبیح کرد. شعرهایی که شاید اوج حس وطن دوستی و حس او به ایران را بتوان در این مصرع دید: که بری دامن ناموس تو از هر لک باد/ وین حوادث همه در کام تو مستهلک باد… همین روحیه و شعرهای آتشین او به مذاق تجزیه طلبان و روشنفکران خوش نیامد. شاعری که فقط اشعارش به زبان ترکی کافیست تا ثابت کند، فرزند خلف آذربایجان است و محبوب مردمانش را عاری از علاقه به زادگاه مادری و قومیت آذربایجانی نشان دهند. به مرور دموکراتها با این بهتان که شهریار و برخی از مردم این خطه عرق آذربایجانی ندارد، سعی کردند او را منزوی کنند اما جایگاهشان بین مردم چنان سست بود که از همان نخست، باطل و بی نتیجه ماند. هرکس اندک سررشته ای از شعر و زبان ترکی داشته باشد مردمان تُرک را بشناسد و از علاقه قلبی شان به شاعر «حیدر بابایه سلام!» خبر داشته باشد می داند که منظور شاعر از این بیت، تجزیه طلبانی است که مقاومت ادبی او را نشانه گرفته بودند و می خواستند خطه آذربایجان را جدایی طلب معرفی کنند.
زادگاه و آرامگاهش یکی بود
شهریار شاعر نام آوازه در ۸۲ سالگی در تهران از دنیا رفت و پیکر فرزند خلف آذربایجان که قریحه شاعرانه، طبع لطیف و عرق میهن دوستی اش آوازه بود به زادگاهش برگشت در مقبره الشعرای تبریز دفن شد. همان آغوش گرمی که شهریار طاقت جدایی آن از مادر وطن را نداشت و مقاومت ادبی خودش را در قالب شعرهایی غرورآفرین نشان داد. ۲۷ شهریور به یاد شهریار روز ملی شعر و ادب فارسی است مناسبتی که در دل خود صد هزار شعر در مدح وطن، ستایش وحدت و یکپارچگی ایران دارد. شعرهایی که وقتی زمزمه شان می کنی قلبت می تپد از عشق میهن؛ چو ایران مباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…
واکنشهای مثبت و منفی به استقبال از رونالدو/۶
کریستیانو رونالدو ستاره پرتغالی تیم النصر عربستان ظهر دیروز وارد تهران شد. استقبال جوانان از این ستاره پرتغالی واکنشهای بسیاری را در پی داشت.
فارس پلاس؛ روایت روز: کریستیانو رونالدو ستاره پرتغالی تیم النصر عربستان ظهر امروز وارد تهران شد و در پاویون اختصاصی مورد استقبال مدیر عامل پرسپولیس و نمایندگان سفارت عربستان قرار گرفت. استقبال پرشور مردم تهران از این ستاره پرتغالی واکنشهای بسیاری را در پی داشت. بعضی این استقبال را تحقیر ایران و ایرانی دانستند.
از جمله این افراد حسام الدین آشنا بود که به این استقبال واکنش نشان داد و انتقاد کرد و این انتقاد را با ادبیات سیاسی و کنایه آمیز مطرح کرد.
در همین راستا عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه همشهری و سینا کلهر معاون وزیر ورزش ازین استقبال انتقاد کردند.
دیگر کاربران فضای مجازی معتقدند که این استقبال در همه کشورها اتفاق میافتد و یک اتفاق طبیعی است که این واکنشها به شرح زیر است:
برخی از کاربران فضای مجازی با تمسخر براندازان در فراخوان ۲۵ شهریور یادآور شدند که حضور مردم در استقبال رونالدو بیشتر از حضور براندازان در سالگرد اغتشاشات بود.
پایان پیام/غ
کدام بانکها وام ۱۰۰ میلیون تومانی بدون ضامن میدهند؟/۶
علی رغم وعدهای که از سوی مسئولان به منظور حذف ضامن برای وامهای خرد داده شده بود، بررسی میدانی نشان میدهد برای دریافت وام از بانکهای دولتی باید ضامن داشته باشید.
به گزارش خبرنگار مهر، نیمه اول شهریور ماه سخنگوی دولت خبر از حذف ضامن برای اخذ وامهای ۱۰۰ میلیون تومانی داد، بهادری جهرمی با اشاره به اینکه وامهای خرد زیر ۱۰۰ میلیون تومانی نیاز به ضامن ندارد، گفت: اگر برای چنین وامهایی بانکها ضامن خواستند، مشکل را به معاونت نظارت بانک مرکزی گزارش دهید.
دولت سیزدهم در ابتدای سکان داری خود طرحی را ارائه داد که حقوق بگیران میتوانند بدون گذاشتن ضامن از بانکی که حقوق دریافت میکنند وام بگیرند اما در یک بررسی میدانی که برای دومین بار توسط خبرنگار مهر صورت گرفته است مشاهده شده است که هنوز بانکهای دولتی برای دادن وام نیازمند ضامن هستند و به تبع بانکهای خصوصی نیز همین شرایط را دارند.
در گزارش قبلی میدانی خبرنگار مهر که با عنوان وام برای پولدارها؛ مردم از دریافت وام فوری محروم هستند از عدم دریافت وام فوری سخن گفتیم، اما بررسیها نشان میدهد بعد از ۳ ماه از نگارش گزارش قبلی وضعیت تسهیلات دهی بانکها کمی بهتر شده است، هرچند که باید گفت ۲ بانک ملی و ملت شرایط را برای دریافت وام فوری تسهیل کرده اند اما هنوز ۲ بانک صادرات و تجارت بر رویه قبلی یعنی میانگین موجودی اصرار دارند.
ناگفته نماند که برای دریافت وام از هر بانک دولتی نیاز به ضامن دارید و هنوز مانع بزرگ ضامن بانکی در کشور حل نشده است.
گرفتن وام بدون ضامن از بانک ملی
برای پیگیری موضوع ابتدا به بانک ملی مراجعه کرده و شرایط اخذ وام را از مدیر اعتبارات یکی از شعبههای این بانک جویا شدم، مدیر اعتبارات این شعبه به خبرنگار مهر گفت: برای گرفتن وام در بانک ملی ابتدا باید ۶ ماه یک دهم پولی که نیاز دارید را در بانک مسدود کنید که این شرط نخست برای گرفتن وام از بانک ملی است.
وی ادامه داد: برای گرفتن وام ۱۰۰ میلیون تومانی، یک ضامن با دریافت حقوق بالای ۱۵ میلیون تومانی کفایت میکند اما اگر ضامن شرایط مورد نیاز بانک را نداشته باشد باید حتماً برای گرفتن وام ۱۰۰ میلیون تومانی دو ضامن معرفی کنید.
وی با اشاره به اعطای وام ۵۰ میلیون تومانی بدون ضامن گفت: برای گرفتن این وام شرکتهای خصوصی معتبر که بانک تشخیص میدهد میتوانند با بانک تفاهم نامه امضا کنند که در قالب این تفاهم نامه وام به کارمندان شرکتهای خصوصی داده میشود که معمولاً کمتر شرکتهای خصوصی دست به این کار میزنند بنابراین برای گرفتن وام ۱۰۰ میلیون تومانی به جای اینکه دنبال وامهای بدون ضامن باشید بهتر است ضامن مناسب پیدا کنید تا بتوانید وام مورد نیاز خود را اخذ کنید.
وام بانک ملت چگونه پرداخت میشود
این بانک همه کارهای وام را به صورت اینترنتی انجام میدهد، اگر کارمند یک شرکت خصوصی هستید برای این که از بانک ملت وام بگیرید ابتدا نیاز هست که این شرکت با بانک تفاهم نامه داشته باشد و جدای آن باید حداقل یک ضامن نیز به بانک معرفی کنید.
این بانک برای دادن وام اعتبار فرد وام گیرنده را نیز مورد بررسی قرار میدهد به طوریکه برای گرفتن وام ۱۰۰ میلیون تومانی اگر نهاد دولتی و یا نهادهای عمومی غیر دولتی و یا بخش خصوصی معتبر با بانک تفاهم نامه داشته باشد این بانک بدون ضامن وام میدهد اما اگر وام گیرنده به طور مستقل بخواهد تسهیلات بگیرد اعتبار فرد سنجیده میشود اگر وام کمتر از ۵۰ میلیون تومان بخواهد بدون ضامن و اگر وام ۱۰۰ میلیون تومانی بخواهد باید یک ضامن معتبر داشته باشد.
برای گرفتن وام از بانک تجارت حتماً نیازمند ضامن هستید
برای پیگیری موضوع اخذ وام از بانکهای دولتی به سراغ بانک تجارت میروم و شرایط وام خرد زیر ۱۰۰ میلیون تومان را جویا میشوم، متصدی اعتبارات میگوید تنها راه گرفتن وام خرد (به غیر از تسهیلات تکلیفی مانند ازدواج، فرزندآوری و ودیعه مسکن) طرح حامی بانک تجارت است.
در توضیحات این طرح آمده است: وام به اشخاص حقیقی بر مبنای سپردهگذاری در حساب قرضالحسنه جاری و بر اساس میانگین حساب، با نرخ سود ترجیحی برای رفع نیازهای ضروری پرداخت میشود که البته اگر سپرده گذار و وام گیرنده بخواهد استفاده از این فرصت را به دیگری واگذار کند میتواند بستگان درجه یک را به بانک معرفی کند و از اعتبار خود برای آنها استفاده کند.
همانطور که در جدول بالا مشاهده میشود برای گرفتن وام از بانک تجارت نیاز مند سپرده گذاری هستید و در کنار آن حتماً باید ۲ ضامن معتبر نیز به بانک معرفی کنید.
متصدی اعتبارات یکی از شعب بانک تجارت در پاسخ به این سوال که مگر قرار نبود وامها بدون ضامن باشد به خبرنگار مهر میگوید: حرفهای رسانهها و مسئولان را درباره وام بدون ضامن باور نکنید!
بانک صادرات هم ضامن میخواهد
برای تکمیل گزارش به سراغ یکی از شعب بانک صادرات رفتم تا شرایط اخذ وام خرد را نیز از این بانک جویا شوم متصدی اعتبارات این شعبه از بانک گفت: تنها راه گرفتن وام خرد ۱۰۰ میلیون تومانی، طرح سنا است. در این طرح هم باید ۲ ماه پول را بلوکه کرد و هم باید ضامن داشت.
وی ادامه میدهد: ابتدا باید یک حساب کوتاه مدت باز کنید پس از آن میانگین حساب شما مورد بررسی قرار میگیرد اگر میانگین قابل قبولی داشته باشید آنگاه با معرفی ۲ ضامن میتوانید وام ۱۰۰ میلیون تومانی دریافت کنید.
به گفته وی بانک صادرات طرح دیگری برای اعطای وام ندارد.
راهکار حذف ضامن در بانکها چیست؟
مهمترین راهکار حذف ضامن در بانکها، شماره حساب دریافت حقوق فرد درخواست کننده وام گیرنده است، بانک میتواند با دریافت شماره حساب فرد، اگر فرد مورد نظر تا ۲ ماه قسط را واریز نکرد، به صورت خودکار از شماره حساب وی برداشت کند، این نوع پرداخت وام در کشورهای پیشرفته اقتصادی در حال اجرا است و هیچ فردی نمیتواند از پرداخت اقساط فرار کند.
شماره بیمه فرد و اطلاعات دیگر برای بانک وام گیرنده ارسال میشود و حتی اگر فرد دچار بیکاری شود از بیمه بیکاری وی اقساط کسر میشود و تا زمانی که اقساط را با بانک تسویه نکند حق ارائه خدمات بیمه را نخواهد داشت. برای وامهای کلان نیز باید حسابهای فرد گیرنده وام در رصد بانک باشد و از لحاظ قانونی بتواند بعد از ۲ ماه به صورت خودکار مطالبات خود را وصول کند.
سایروس امیرآبادی کارشناس اقتصادی درباره شرایط وام در کشورهای پیشرفته اقتصادی به مهر میگوید: در کشورهای مدرن سیستم بانک داری پول را از مردم عادی میگیرد و آن را در قالب تسهیلات مختلف بانکی به کسانی که به دنبال تولید، اکتشاف، اختراع، تحصیل، خرید خودرو و خرید مسکن هستند، میدهند.
امیرآبادی افزود: در اکثر کشورهای پیشرفته اقتصادی بانکها از شیوههای مختلف از شما تقاضا میکنند که از بانک وام بگیرید و نیازی به ضامن نبوده و مدارک دریافتی حقوق، رتبه اعتباری فرد و شماره حساب دریافت حقوق و عدم بدهی مالیاتی برای گرفتن وام کفایت میکند.
به گزارش خبرنگار مهر، امتیاز اعتباری متقاضی وام در کشور آمریکا یکی از مهمترین عواملی است که وام دهنده هنگام ارزیابی درخواست وام در نظر میگیرد. امتیازات اعتباری بین ۳۰۰ تا ۸۵۰ است و بر اساس عواملی مانند سابقه پرداخت، میزان بدهی معوق و طول تاریخ اعتبار داده میشود. بسیاری از وام دهندگان برای واجد شرایط بودن از متقاضیان میخواهند حداقل نمره حدود ۶۰۰ داشته باشند، اما برخی از وام دهندگان بدون هیچ سابقه اعتباری به متقاضیان وام میدهند.
علاوه بر رتبه اعتباری برای گرفتن وام در کشور آمریکا باید مستندات درآمدی خود را نیز ارائه دهید، شواهد درآمد ممکن است شامل اظهارنامه مالیاتی اخیر، صورتحساب بانکی ماهانه، برگه حقوق و نامههای امضا شده از کارفرمایان باشد. متقاضیان خود اشتغال میتوانند اظهارنامه مالیاتی یا سپرده بانکی ارائه دهند.
وام دهندگان الزامات درآمدی را بر وام گیرندگان را در نظر گرفته تا از پرداخت اقساط مطمئن شوند، حداقل درآمد مورد نیاز بر اساس وام دهنده متفاوت است. به عنوان مثال بانک SoFi حداقل حقوق مورد نیاز ۴۵۰۰۰ دلار در سال را نیاز دارد. حداقل درآمد سالانه مورد نیاز مؤسسه مالی آوانت فقط ۲۰۰۰۰ دلار است یعنی با درآمد ماهیانه ۱۶۰۰ دلار میتوانید وام بگیرید، درآمد ماهیانه ۱۶۰۰ دلار در آمریکا را بسیاری از شاغلان کسب میکنند.
در کشور آمریکا یک نسبت برای دریافت وام به نام نسبت بدهی به درآمد وجود دارد، نسبت بدهی به درآمد (DTI) به صورت درصد بیان میشود و نشان دهنده بخشی از درآمد ناخالص ماهانه وام گیرنده است که به سمت خدمات بدهی ماهانه وی میرود. وام دهندگان از DTI برای پیش بینی توانایی وام گیرنده بالقوه برای پرداخت بدهیهای جدید و جاری استفاده میکنند. به همین دلیل، DTI کمتر از ۳۶٪ ایده آل است، اگرچه برخی از وام دهندگان متقاضی بسیار واجد شرایط را با نسبت تا ۵۰٪ تأیید میکنند.
در وامهایی با مبالغ بالا نیز وثایقی در قانون وام آمریکا پیش بینی شده است اگر شخصی به دنبال وامهایی با مبالغ بالا باشد، وام دهنده از وی میخواهد که داراییهای ارزشمند یا وثیقه را تعهد کند. در مورد وام برای خانه یا وسایل نقلیه، وثیقه معمولاً با هدف اساسی وام مرتبط است. با این حال، وامهای شخصی تضمین شده را میتوان با سایر داراییهای ارزشمند، از جمله حسابهای نقدی، حسابهای سرمایه گذاری، املاک و مستغلات و اموالی مانند سکه و طلا وثیقه کرد.
در ایران نیز اجرایی کردن این نوع قوانین میتواند مشکل ضامن را یکبار برای همیشه حل کند و بانک نیز برای دریافت اقساط به مشکلی برخورد نکند.
کشتی آزاد ایران نایب قهرمان جهان شد
تیم کشتی آزاد آمریکا قهرمان زودهنگام جهان شد و ایران هم به نایب قهرمانی رسید.
مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان در بلگراد صربستان برگزار شد و تیم آمریکا توانست عنوان قهرمانی را به دست آورد. تیم کشتی آزاد ایران هم به نایب قهرمانی رسید. البته اتحادیه جهانی کشتی امتیازات تیم روسیه را در این ردهبندی محاسبه نکرده و کشتی گیران این کشور به نام ورزشکاران انفرادی بیطرف مسابقه میدهند.
همچنین امتیازات اوزان ۵۷، ۶۱، ۷۰، ۷۴، ۷۹، ۸۶، ۹۲ و ۱۲۵ کیلوگرم درنظر گرفته شده و هنوز امتیاز دو وزن ۶۵ و ۹۷ کیلوگرم که امشب برگزار میشوند، لحاظ نشده است. با این حال تیم آمریکا به قهرمانی زودهنگام رسید.
مدال طلا ۲۵ امتیاز، نقره ۲۰ امتیاز و برنز ۱۵ امتیاز دارد.
تیم ایران تاکنون صاحب تنها یک طلا توسط امیرحسین زارع، ۲ نقره توسط حسن یزدانی و امیر محمد یزدانی و یک برنز توسط نخودی شده است و امشب رحمان عموزاد برای کسب مدال برنز مبارزه میکند.
رده بندی پنج تیم برتر با احتساب امتیاز هشت وزن به شرح زیر است:
۱- آمریکا با ۱۲۵ امتیاز
۲- ایران ۹۴ امتیاز
۳- قزاقستان ۷۰ امتیاز
۴- گرجستان ۶۵ امتیاز
۵- ژاپن ۶۱ امتیاز
بیحجابی، مساله رواداری و پیامدهای جرمانگاری/۵-۶
یک سال از ناآرامیهایی که ابتدا در ارتباط با مساله حجاب به راه افتاد گذشت. اکنون بسیاری میگویند قوانین کنونی، عرصه منازعه زنان با قانونگذاران را فراهم کرده که قوانین حجاب نیز بخشی از این عرصه است.
در یک سال گذشته، شاهد فعل و انفعالاتی متعدد در جامعه بودهایم که در بخشی قابل توجهی از آن حجاب جایگاه محوری داشته است. ظاهر شدن برخی زنان در اماکن عمومی بدون حجاب شرعی از مهمترین نمودهای این وضعیت بوده؛ وضعیتی که البته بروز و نمایش آن بهویژه در رسانهها پرسشهایی اساسی درباره نسبت این نمود با واقعیات جامعه را مطرح میسازد تا جایی که برخی نظرسنجیها میگوید: در واقعیت ملی ۶.۴ درصد بانوان به کشف حجاب روی آوردهاند اما در یک ارزیابی وقتی از مردم پرسیده میشود به نظر شما میزان بیحجابی چقدر است؟ پاسخ ها تا ۵ برابر واقعیت متفاوت است.
حجاب در قالب مطلوب حاکمیت و به طور خاص با تاکید بر چادر، فاقد ظرفیتهای لازم برای پاسخگویی به نیاز بخش قابل ملاحظهای از زنان است که مصرف نمایشی برای آنها موضوعیت دارداز سوی دیگر مهمترین و جدیترین اقدام نهادهای حاکمیتی تنظیم مجدد قوانین ناظر به حجاب است که در قالب لوایح پیشنهادی قوە قضاییه، دولت و کمیسیون حقوقی مجلس ارائه شده است.
بررسی آخرین لایحه پیشنهادی، مطابق سازوکارهای اصل ۸۵ قانون اساسی خارج از صحن اصلی مجلس و به صورت غیرعلنی از سوی کمیسیون حقوقی انجام شده و همچنان مشخص نیست که نتیجه این بررسی منجر به شکلگیری چه قوانینی در حوزه حجاب خواهد شد.
اینکه وضعیت حجاب در کشور به چه شکل است و نقطه تلاقی رویکرد حاکمیت و مردم چیست در پژوهشی با عنوان «مساله حجاب؛ یک سال پساز ناآرامیهای ۱۴۰۱» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه بخشی از آن را میخوانیم:
این موضوع را که حجاب در حال حاضر و در جامعه ایرانی، دارای چه وضعیت و جایگاهی است نمیتوان تنها از یک منظر، تبیین و تحلیل کرد. برای درک درست از وضعیت حجاب، باید دیدی گسترده و همهجانبه داشت تا ابعاد مختلف این مساله روشن شود. در این زمینه ابتدا باید به مولفههای تحول عرصه اجتماعی پرداخت.
الف_ تحول عرصه اجتماعی
همچنان که اشاره شد، باید تغییرات به وجودآمده در عرصه اجتماعی را شناخت و موضوع حجاب و مواجهه شهروندان ایرانی با آن را در بستر این تحولات درک کرد؛ به ویژه اینکه بخش قابل توجهی از کسانی که حجاب موردنظر حاکمیت را رعایت نمیکنند، بهمراتب، بیشتر تحت تأثیر این تحولات اجتماعی بودهاند و براساس مقتضیات زیست جهان اجتماعی جدید رفتار میکنند.
عناصر اصلی این تحولات شامل این عناصرند:
۱. زوال پدرسالاری
الگوی پدرسالار در عرصههای خرد و کلان اجتماعی با چالشهای جدی مواجه و در حال زوال است. جایگاه دولت بهعنوان تصمیمگیر همه امورات جامعه نیز متأثر از همین دیدگاه، با چالشهای جدی مواجه شده است. بخش قابل توجهی از جامعه، جایگاه حاکمیت در تعیین تکلیف در حوزه حجاب را به رسمیت نمیشناسد و برای آن مشروعیت قائل نیست. اعمال قدرت حاکمیت در این عرصه، برای بخشی از جامعه، فاقد معنای پیشین خود شده است.
الگوی پدرسالار در عرصههای خرد و کلان اجتماعی با چالشهای جدی مواجه و در حال زوال است. جایگاه دولت بهعنوان تصمیمگیر همه امورات جامعه نیز متأثر از همین دیدگاه، با چالشهای جدی مواجه شده است
۲. فردگرایی
دامنه حوزه فردی نسبت به گذشته، بسیار گسترده شده است. ورود حاکمیت به مساله حجاب و پوشش از سوی بخش قابلتوجهی از جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان، تعدی به حوزه شخصی محسوب شده و مورد قبول آنها نیست.
۳. فردیشدن دین
طی یک روند جهانی، ساحت اجتماعی دین کمرنگتر و بعد فردی آن تقویت شده است. حجاب نیز به عنوان یک عمل برخاسته از چارچوب دینی، در همین روند به حوزه شخصی رانده شده است.
انتخاب یا عدم انتخاب حجاب تبدیل به یک تصمیم فردی شده است و نمیتوان برای گروه بزرگی از جامعه با پشتوانه ادبیات دینی، از لزوم رعایت آن به دلیل بعد اجتماعی حجاب سخن گفت. التزام به حجاب در بعد اجتماعی به عنوان یک عمل دینی، برای حجم قابل توجهی از شهروندان فاقد اعتبار سابق است.
۴. مصرفگرایی و مصرف نمایشی
در مصرف کالاها و خدمات، علاوه بر موضوع تأمین نیاز و کارکرد مساله نمایش و کسب منزلت از طریق نمایش، مصرف نیز بسیار برجسته شده است. پوشش به عنوان بخش مهمی از مصرف، از این قاعده مستثنا نیست.
حجاب در قالب مطلوب حاکمیت و به طور خاص با تاکید بر چادر، فاقد ظرفیتهای لازم برای پاسخگویی به نیاز بخش قابل ملاحظهای از زنان است که مصرف نمایشی برای آنها موضوعیت دارد.
۵. هویتیشدن بدن
بدن در زندگی مدرن، تنها کالبد فیزیکی افراد نیست؛ بلکه دارای معنای فرهنگی و هویتی است. نمایش بدن برای بخشی از جامعه، معنای متفاوتی نسبت به قبل پیدا کرده است. «حجاب اجباری» از لحاظ معنایی، در تضاد با طرز فکر و سبک زندگی بخش قابل ملاحظهای از جامعه است که بخشی از هویت خود را از طریق بدنی و کالبدی بروز میدهند.
۶. جنبشهای زنانه
عدم رعایت حجاب از آنجا که به عنوان یک جرم در نظر گرفته شده، پس باید با کسانی که مرتکب آن شدهاند، بهمثابه مجرم و با تکیه بر مجازاتهای قانونی برخورد کرد. مجازاتها از سنخ مجازاتهایی هستند که برای سایر انواع جرایم نیز اتخاذ میشوند. تنها تغییر در نحوه و گونه مجازات، حرکت به سمت مجازاتهای نقدی سنگین بهجای برخوردهای شدید جزایی مانند شلاق و حبس است
تحت تأثیر روندهای جهانی، مساله حقوق زنان نسبت به قبل اهمیت بیشتری یافته است. زنان به دنبال کسب آزادیهای حقوقی و مدنی بیشتری هستند و برای به دست آوردن آن تلاش میکنند. نمیتوان انتظار داشت بدون اعطای امتیاز به زنان، تنها با تکیه بر قانون، محدودیتهای بیشتری را در قبال آنها اعمال کرد. قوانین فعلی در آیندهای نه چندان دور، محل منازعه زنان و قانونگذاران خواهد بود. قوانین حجاب نیز بخشی از این عرصه هستند.
پس از مطرح شدن ابعاد اجتماعی موضوع، نوبت به طرح رویکرد سیاستی غالب در تصمیمات اتخاذشده در حوزه حجاب از سوی حاکمیت میرسد. این رویکرد، محور تمامی اقداماتی است که از ابتدای طرح قوانین حجاب در کشور بر فضای سیاستگذاری و اجرا حاکم بوده است. در این گزارش، نام این رویکرد را «جرمانگاری عدم رعایت حجاب» در نظر گرفتهایم که به اختصار آن را رویکرد جرمانگاری مینامیم. در ادامه، به تشریح این رویکرد میپردازیم.
ب_ رویکرد جرمانگاری عدم رعایت حجاب در لایحه
۱. عدم رعایت حجاب بهمثابه جرم
در این رویکرد نداشتن حجاب به هر نحوی، قانونشکنی و مصداق ارتکاب جرم است. بر این مبنا نمیتوان نداشتن حجاب را بهعنوان هنجار برآمده از یک الگوی ارزشی خاص، در بخشی از جامعه قبول کرد و تنها باید آن را در قالب عمل مجرمانه و مستحق مجازات در نظر گرفت. از این منظر، بخش قابل توجهی از افراد جامعه ایرانی مجرم به حساب میآیند؛ صرفنظر از اینکه در چه نظام ارزشی قرار داشته و نیت مجرمانهای دارند یا خیر.
۲. لزوم مقابله سخت با همه انواع عدم رعایت حجاب
عدم رعایت حجاب از آنجا که به عنوان یک جرم در نظر گرفته شده است، پس باید با کسانی که مرتکب آن شدهاند، بهمثابه مجرم و با تکیه بر مجازاتهای قانونی برخورد کرد. مجازاتها از سنخ مجازاتهایی هستند که برای سایر انواع جرایم نیز اتخاذ میشوند. تنها تغییر در نحوه و گونه مجازات، حرکت به سمت مجازاتهای نقدی سنگین بهجای برخوردهای شدید جزایی مانند شلاق و حبس است؛ هرچند که همچنان نیز بر اساس شدت یا میزان جرم، میتوان از مجازات زندان استفاده کرد.
۳. تقلیل مساله حجاب به یک موضوع رفتاری
مقصود این است که در این رویکرد، عدم رعایت حجاب به مثابه نوعی کجروی رفتاری تلقی شده است که میتوان با سیستم مجازات و پاداش، افراد را به سمت الگوهای رفتاری مطلوب سوق داد و رفتارهای جدید را با همین مکانیزمهای جزا و پاداش، در میان شهروندان نهادینه کرد.
تناقضهای کارکردی عدم تغییر رویکرد رسمی در مورد حجاب
سازمانها و قوانین اجتماعی به دلیل داشتن یک کارکرد خاص و تحقق یک هدف مشخص پدید میآیند. در موضوع حجاب، با درنظرگرفتن حداقل سه هدف در حوزههای اجتماعی (تبدیل شدن حجاب به هنجار)، شرعی (اقامه حدود شرعی) و سیاسی (افزایش اقتدار و مشروعیت نظام)، میتوان شاهد آن بود که کارکردها و اهداف موردنظر، نه تنها با اتخاذ رویکرد مذکور تحقق نمییابند، بلکه منتهی به وضعیتی خواهند شد که هدف اولیه و کارکرد موردنظر نقض میشود.
به نظر میرسد سیاستهایی که حاکمیت در پیش گرفته است، نتایج منفی خواهد داشت. این سیاستها در عمل، منجر به پدیدآمدن نتایج معکوسی نسبت به اهداف اعلامی میشود.
بر اساس یافتههای پژوهش، عدم حرکت به سوی گشودگی از سوی نظام سیاسی، میتواند منجر به کاهش رواداری اجتماعی شود. به منظور جلوگیری از تبعات ناگوار خدشهدارشدن رواداری اجتماعی، باید رویکرد فعلی حاکمیت در قبال حجاب که به عنوان رویکرد «جرمانگارانه» شناخته میشود، تغییر کند
به اختصار میتوان از این شرایط با عنوان «تناقض کارکردی» نام برد.
۱. تناقض کارکردی در ساخت هنجار اجتماعی
در بعد اجتماعی، اگر هدف نهایی وضع و اجرای قوانین مذکور را تبدیل شدن الگوی مطلوب حجاب به هنجار اجتماعی پذیرفته شده در بین اکثریت جامعه در نظر بگیریم، هم به صورت نظری و هم مبتنی بر تجربه تاریخی و آزموده شده، میتوان بیان کرد که این رویکرد نه تنها منجر به تبدیل شدن الگوی مطلوب حاکمیت از حجاب به هنجار اجتماعی مورد قبول اکثریت نخواهد شد، بلکه وضعیتی کاملا متضاد را ایجاد میکند؛ سیری کاهشی را به نحوی که مقبولیت و رواج این الگو، دائما تجربه خواهد کرد. تداوم این رویکرد علاوه بر آنکه بخشی از جامعه را در موضع تقابل با حاکمیت قرار میدهد، ظرفیت ایجاد تنشهای اجتماعی و کاهش رواداری را نیز در خود دارد. اتخاذ این رویکرد را میتوان آسیبی جدی برای سرمایه اجتماعی حاکمیت در نظر گرفت.
۲. تناقض کارکردی در اقامه شرع
در نگاه شرعی و فقهی، مساله اقامه احکام الهی در جامعه، دارای موضوعیت است. اگر هدف از به اجرا درآمدن قوانین، تحقق حجاب شرعی در سطح جامعه باشد، میتوان بیان کرد که رویکرد موجود، نه تنها به تحقق حجاب شرعی در بستر جامعه کمکی نکرده است، بلکه میتوان شاهد سیری کاهشی در التزام به حدود شرعی حجاب در دهههای گذشته بود. ضمن آنکه آنچه در حال حاضر به عنوان حدود قانونی پوشش در بستر لایحه پیشنهادی به آن اشاره شده است، تناسبی با آرای فقهی رایج در حدود شرعی حجاب ندارد و برآورنده انتظارات فقهی نیست.
۳.تناقض کارکردی در تداوم مشروعیت و اقتدار نظام
از سوی دیگر، در نسبت با موضوع مشروعیت و اقتدار نظام سیاسی، باید مساله سرمایه اجتماعی و مقبولیت نظام سیاسی در میان مردم را مد نظر قرار داد. با چنین نگاهی، رویکرد جرمانگارانه به دلیل از دست دادن پشتوانههای اجتماعی و فرهنگی خود در طی دهههای گذشته، توانایی لازم برای جلب همراهی قاطبه مردم را از دست داده است و بخش قابل توجهی از گروههای اجتماعی، آن را به رسمیت نمیشناسند. بدیهی است که در چنین شرایطی، اقدام به اجرای قوانین این حوزه با همان رویکرد سابق، نه تنها به اقتدار و مشروعیت نظام سیاسی کمکی نمیکند، بلکه موجب میشود تا قوانین مربوط به حجاب از معنا و مشروعیت تهی شده و درنهایت، اعتبار و اقتدار نظام حامی این قوانین نیز مخدوش شود.
نتیجهگیری
عدم حرکت به سوی گشودگی از سوی نظام سیاسی، میتواند منجر به کاهش رواداری اجتماعی شود و به نظر میرسد نظام سیاسی، درحال حرکت در همین مسیر است. به منظور جلوگیری از تبعات ناگوار خدشهدارشدن رواداری اجتماعی، باید رویکرد فعلی حاکمیت در قبال حجاب که به عنوان رویکرد «جرمانگارانه» شناخته میشود، تغییر کند.
رویکرد جرمانگارانه در تعارض با واقعیتهایی است که در جنبههای مختلف اجتماعی و دینی و سیاسی موضوع حجاب وجود دارند. مهمترین مشکل این رویکرد، مساله «تناقض کارکردی» است؛ یعنی رسیدن به نقطهای که کاملا متضاد با کارکرد و هدف موردنظر از اتخاذ این رویکرد است.
نوبت واکاوی عملکرد رسانهها در جریان بلوا/۶
تهران- ایرنا- وضعیت این روزهای کشور و ناکامی بازیگران آشوب برای بازگرداندن آن، یعنی میشود در فضایی برکنار از هیجان و التهاب به بررسی آن چه گذشت پرداخت از جمله نقش و عملکرد رسانهها.
یک سال از وقایع ناگواری که به دنبال درگذشت «مهسا امینی» در کشور رخ داد گذشت. رسانهها در این مدت با مسائل و چالشهایی سخت دست و پنجه نرم کردند؛ خبررسانی در مورد وقایع رخ داده، روایتسازی در چارچوب سیاستهای منحصربفرد رسانهای، مطالبهگری، بازتاب شفاف نظرات معترضان و حاکمیت، انتشار نظرهای کارشناسان، همه و همه در عین تلاش برای رعایت خطوط قرمز و ملاحظات مربوط به امنیت ملی و روانی جامعه، چالشهایی سخت پیش روی اصحاب رسانه قرار داد.
بی بی سی فارسی به طور کلی مشی یکی به نعل یکی به میخ و تظاهر به بیطرفی را کنار گذاشت و برای جانماندن از کورس رقابت با ایران اینترنشنال وارد مسابقه تشویق به آشوبگری شد
اکنون به اندازه کافی زمان گذشته تا بتوانیم عملکرد کلی رسانهها را در این مدت مورد بررسی قرار دهیم. محک ناآرامیها توان رسانههای داخلی را بیش از رسانههای خارجنشین آزمود، چرا که حرکت در مسیر باریک میان مطالبهگران و مسئولان و میانداری برای ایجاد تفاهم و درک بیشتر میان اهداف و امکانات حاکمیت با خواست و مطالبات مردم و انجام مسئولیت رسانهای در کنار تلاش برای بقا، کاری بس دشوار بود.
رسانههای فارسیزبان خارجی
ماجرای فوت دختر جوان و وقایع پس از آن با توجه به سیاستهای رسانههای خارجی فارسی زبان مبنی بر ضدیت با نظام و ایجاد نارضایتی عمومی، تا مدتها خوراک خبری دلچسبی را برای آنها فراهم کرد.
رسانههای فارسیزبان خارجی در این مدت ضمن اینکه تلاش کردند خود را تریبون معترضان نشان دهند، کوشیدند بر آتش ناآرامیها بدمند و در نهایت اعتراض را به اغتشاش و آشوب تبدیل کنند.
نقش شبکههای فارسیزبان خارجی در مقاطعی مانند آشوبهای خیابانی، دامن زدن به شایعات، دعوت به تجمعات، پوشش اخبار اپوزسیون به خصوص اعضای تشکل موسوم به منشور مهسا و … قابل توجه بود، ضمن اینکه شاهد بودیم برخی رسانهها وارد فازهایی جدید در تقابل با جمهوری اسلامی شدند. مثال بارز در این روند، تغییر رویکرد رسانهای چون بی بی سی فارسی بود که به طور کلی مشی یکی به نعل یکی به میخ و تظاهر به بیطرفی را کنار گذاشت و برای جانماندن از کورس رقابت با ایران اینترنشنال وارد مسابقه تشویق به آشوبگری شد.
در این میان، در مواقعی شاهد تنازع این رسانهها با یکدیگر نیز بودیم بر سر مسائلی مانند تقابل طیفهای موسوم به لیبرالها، سلطنتطلبان، مجاهدین خلق (منافقین) و … که رسانههایی مانند رادیو زمانه، ایندیپندنت فارسی، شبکه من و تو و … را به خاطر زد و خورد این طیفها علنا روبروی یکدیگر قرار داد.
در مجموع اگرچه این رسانهها در ابتدای امر یکصدا از ناآرامی حمایت کردند و با همه ظرفیت پایههای اعتماد عمومی به نظام را مورد هدف قرار دادند، اما در میانه راه و بر سر مسالهای چون ایجاد سازوکاری واحد و نظاممند برای تقابل با نظام و زعامت جریان مخالفت با جمهوری اسلامی چندپاره شدند.
رسانههای اصولگرا اغلب از ناآرامیهای سال گذشته با عنوان «اغتشاش» نام برده و آن را حاصل سناریو و طرحهایی از پیش تعیین شده با منبعی خارجی و مغرضانه معرفی کردند
در ادامه نیز در هفتههای منتهی به سالگرد شروع بلوا، تمام تقلای این رسانههای برای روشن شدن دوباره آتش آشوب به جایی نرسید تا این بازیگران سیاسی-تبلیغاتی، بازنده بزرگ وقایع یک سال گذشته باشند و علنا سایر بازیگران مستقیم و غیرمستقیم این حوادث مانند دولت آمریکا را به دلایلی چون مذاکره با تهران و توافقات مربوط به مبادله زندانیان و آزادسازی اموال ایران به باد انتقاد بگیرند.
رسانههای داخلی
داستان رسانههای داخلی اما از همان ابتدا متفاوت با فارسیزبانهای بیگانه بود. لزوم کنشگری در چارچوب قانون فعالیت رسانهای در کشور و صد البته مسئولیتشان در مطالبهگری و پیوند میان معترضان و حاکمیت، طیفی از عملکردهای متفاوت را رقم زد؛ طیفی گسترده که در اصلِ حمایت از ثبات و همسازی در کشور غالبا همنظر بودند، اگرچه رسانههای رقیب گاه و بیگاه یکدیگر را به انواع و اقسام اتهامات مواجه کردند.
آشوب یا اعتراض؟
شناسایی ماهیت ناآرامیها از مهمترین وجوه اختلاف در رویکرد رسانهها در ارتباط با وقایع سال گذشته بود. در حالی که اغلب رسانههای اصلاحطلب ناآرامیها را از برآمده از «نارضایتی طبیعی مردم» از شرایط سیاسی و اقتصادی کشور دانسته و از «مردم معترض» نام بردند، در مقابل، روزنامههای منتسب به جریان حامی دولت و اکثریت رسانههای اصولگرا بیشتر با کلیدواژه هایی چون آشوب، اغتشاش، نفوذ و … مسیر یکدستی را در محکومیت لشکرکشیهای خیابانی معترضان و اقدامات هنجارشکنانه و غیرقانونی بر هم زنندگان نظم و امنیت در پیش گرفتند.
رسانههای اصولگرا اساسا و اغلب از ناآرامیهای سال گذشته با عنوان «اغتشاش» نام برده و آن را حاصل سناریو و طرحهایی از پیش تعیین شده با منبعی خارجی و مغرضانه معرفی کردند.
به این ترتیب اگرچه اصلاحطلبان ریشههای درونی اعتراضات را مورد توجه قرار دادند و به بررسی و موشکافی دلایل نارضایتیها و مطالبات مردم پرداختند، رسانههای جبهه مقابلشان اغلب روی ریشههای بیرونی ناآرامیها متمرکز شده و معترضان را «فریبخورده» معرفی کردند.
بر همین مبنا، در حالی که در هفتههای نخست فوت مهسا امینی رسانههای اصلاحطلب مانند اعتماد (۲۰ مهرماه) از لزوم گفتوگو با مردم و اقناع آنها نسبت به اتفاق رخ داده از سوی حاکمیت تاکید میکردند، رسانههای اصولگرا مانند روزنامه جوان ( ۲۰ مهر)، اغلب با مخالفت با هرگونه عذرخواهی یا گفتوگو با مردم، بر لزوم حجت قانونی دانستن گزارشهای مراجع قانونی تاکید داشتند.
صدا و سیما کوشید در برنامههایی مانند «شیوه» میزبان نظرات مختلف باشد تا جایی که حتی چهرههای منتقد به این رسانه دعوت شدند تا زمینههای اجتماعی، سیاسی، روانی، اقتصادی و … اعتراضات را موشکافی کنند
به این ترتیب رسانههای اصلاحطلب، به انتقاد از آنچه «جریان توجیه» و «توجیهگران» خواندند، پرداخته و رسانههای اصولگرا را به توجیه مرگ مهسا امینی در محل پلیس امنیت اخلاقی متهم کردند. به عنوان نمونه روزنامه همدلی ( ۲۸ شهریور ماه) در گزارشی با عنوان «مالهکشان مرگ» از موضعگیری اصولگرایان بر خلاف افکار عمومی انتقاد کرد.
نظرخواهی از کارشناسان؛ محور مهم رسانههای داخلی
گفتوگو با کارشناسان برای شناسایی ریشه اعتراضات و یافتن راه حل برونرفت از بحران از مهمترین محورهای برجسته رسانههای داخلی بود.
در میان رسانههای داخلی صدا و سیما کوشید در برنامههایی مانند «شیوه» میزبان نظرات مختلف باشد تا جایی که حتی چهرههای منتقد به این رسانه دعوت شدند تا زمینههای اجتماعی، سیاسی، روانی، اقتصادی و … اعتراضات را موشکافی کنند.
پژوهش ایرنا هم پروندههایی را با موضوع واکاوی «التهابات پاییزی» از زوایای سیاسی، جامعهشناختی، امنیتی، تحولات نسلی و …گشود با عناوین «تبیین جامعهشناسانه ناآرامیهای شهریور ۱۴۰۱»، «زنان از زبان زنان»، «عصر جدید، نسل جدید»، «دهههشتادیها؛ خصایص و خواستهها»، «سلبریتی ایرانی، جامعه و سیاست»، «ابعاد آشوب ۱۴۰۱ از دید امنیتپژوهان»، «همزیستی و همدلی در جامعه ایران؛ موانع و راهکارها» که در نوع خود بی سابقه بود. مصاحبه با دههها صاحبنظر در حوزههای گوناگون از جامعهشناسی تا سیاست و امنیت، مجموعهای بینظیر از نگاه مسالهشناسانه و راهکارجویانه را درست در زمانی ارائه داد که کمتر چهرهای حاضر به اظهارنظر درباره این موضوعات میشد
مطبوعات هم به نوبه خود در گفتوگو با کارشناسان امر، به حلاجی وقایع پرداختند. مطبوعات با رویکرد اصلاحطلبانه در این زمینه پیشرو بودند و اندک اندک رسانههای اصولگرا به این فرایند ورود پیدا کردند.
دهه هشتادیها و نگاه متفاوت رسانهها
واکاوی نسل جدید یا همان دهه هشتادیها که بازیگران اصلی تحولات شناخته میشدند، از دیگر موضوعات برجسته در رسانههای داخلی بود؛ اگرچه رویکرد هیجانی و یکسویه برخی رسانههای در ارتباط با این نسل مشهود بود.
مصاحبه با دههها صاحبنظر در حوزههای گوناگون از جامعهشناسی تا سیاست و امنیت در پژوهش ایرنا، مجموعهای بینظیر از نگاه مسالهشناسانه و راهکارجویانه را درست در زمانی ارائه داد که کمتر چهرهای حاضر به اظهارنظر درباره این موضوعات میشد
در بحبوحه اعتراضات گزارش رسانههای چون فارس با موضوع شناخت دهه هشتادیها یا زومرها سر و صدای زیادی به پا کرد: «به وضوح مشخص است هیچ تقید دینی و سیاسی ندارند. می توان تصور کرد که هدف مهمی در زندگی به جزء خوشگذرانی ندارند که آنهم لابد با توجه به سبک زندگی آنها در کشور ما خیلی بساطش جور نیست! بیشتر من را یاد آن نوجوانی میانداختند که چند وقت پیش در اینستاگرام کلیپهای مشمئز کنندهاش با دو دختر کم سن و سالتر از خودش خاطر بسیاری از مردم را جریحهدار کرده بود.»
سایر رسانهها هم بسته به دیدگاه و سیاستهایشان به حلاجی نسل جدید و مطالباتشان پرداختند و گزارشهای زیادی در این باره منتشر ساختند. طیفی از همان ابتدا با پذیرش بیشتر نسبت به دهه هشتادیها، به بررسی این نسل پرداختند.
روزنامه جوان (۲۳ آذر) به نقل از یک کارشناس نوشت: دهه هشتادیها را فرصت ببینیم تا تب فروکش کند. اعتماد (۳ آبان) هم نسل جدید را بسیار روادارتر، دگرپذیرتر، واقعگراتر و متنوعتر از تصوری دانست که از آنان ساخته شده است.
عصر ایران در گزارش پنجم مهر خود نوشت: دهه هشتادی ها اما، اطاعت نمی کنند؛ آنها واقع بین تر از پدر و مادرهایشان هستند و لُبّ کلام شان در برابر آن بزرگ ترها این است: به جای دستور دادن، ما را “قانع” کنید. از این رو، با این نسل، نمی توان با تحکم، آمرانه و از موضع بالا سخن گفت چرا که مزیت نسبی بزرگ ترهای پیشین که داشتن اطلاعات بیشتر بود، به مدد گسترش کتاب و رسانه در بین نسل جدید از بین رفته است.
مساله خبررسانی و خبرنگاران بازداشتی
اطلاعرسانی و خبررسانی در مورد فوت مهسا امینی و وقایع پس از آن هم مساله مهمی برای انتشار گزارشهایی با رویکردهای متفاوت بود. بحث و نظر در مورد مرجعیت رسانهای و ارائه روایت اول از رخدادهای داخلی موضوعی مهم از نگاه رسانهها بود که بحث و نظرهای مختلفی در مورد حد و مرز مجاز خبررسانی شفاف را دربرداشت. نقد عملکرد رسانهها به ویژه صدا و سیما در حوادث اخیر و از دست رفتن فرصت روایت اول و شفاف، از محورهایی بود که رسانههای اصلاحطلب روی آن تمرکز داشتند.
دستگیری خبرنگاران روزنامه های شرق و هم میهن باعث شد تا این رسانه های اصلاح طلب وارد فاز جدیدی در زمینه ناآرامیها شوند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم آزادی این خبرنگاران را مطالبه کنند.
«خبررسانی جرم نیست»، «روزنامه نگاری جرم نیست» از نمونه تیترهای روزنامههای کارگزارانی چون هممیهن و سازندگی بود که در برابر تیتری چون «روزنامهنگاری جرم نیست، وطن فروشی و جاسوسی جرم است» از روزنامه کیهان، گویای بروز دوقطبی بود که در این زمینه شکل گرفت.
بحث و نظر در مورد مرجعیت رسانهای و ارائه روایت اول از رخدادهای داخلی، موضوعی مهم از نگاه رسانهها بود که بحث و نظرهای مختلفی در مورد حد و مرز مجاز خبررسانی شفاف را دربرداشت
در برابر متهمسازی خبرنگاران بازداشتی روزنامههای اصلاحطلب از سوی روزنامههای اصولگرا، روزنامه آرمان ملی روز ۱۱ آبان به بررسی سابقه روزنامهنگاران اصولگرایی پرداخت که در سالهای اخیر به رسانههای معاند پیوستند.
دیگر محورهای برجسته رسانهها
توجه به قربانیان رخدادهای پاییز گذشته محوری بود که برخی رسانهها به آن پرداختند. رویکرد روزنامهای چون اعتماد در جریان اعتراضات قابل توجه بود؛ رسانهای که پیشگام مصاحبه با خانواده قربانیان و آسیب دیدگان و بازداشتیها حوادث پارسال شد. به عنوان نمونه این روزنامه در ۲۱ آذر ماه با پدر یکی از بازداشتیها مصاحبه کرد.
برگزاری علنی دادگاه افرادی که در جریان ناآرامیها به ارتکاب جرایم امنیتی متهم شدند از دیگر محورهای روزنامههای اصلاحطلب بود. «محاکمه علنی» کلیدواژه پرتکراری بود که گاهی در مقام تیتر برخی روزنامهها چون هم میهن نشست.
لزوم تدبیراندیشی برای برگزاری تجمعات قانونی و اجرایی شدن اصل ۲۷ قانون اساسی هم مسالهای بود که در رسانهها به چشم خورد.
همچنین انتقاد از قطعی اینترنت و محدودیت دسترسی به اپلیکیشنها و شبکههای اجتماعی و چالشهای آن به ویژه در حوزه اقتصادی و تهدید کسب و کارهای مجازی و انتقاد از کوچ اجباری مردم به پیام رسانهای داخلی در رسانههای اصلاحطلب مورد توجه قرار گرفت.
دستگیری خبرنگاران روزنامههای شرق و هم میهن باعث شد تا این رسانههای اصلاحطلب وارد فاز جدیدی در زمینه ناآرامیها شوند. برخی هم مانند روزنامه اعتماد برای اولین بار به سراغ اطرافیان بازداشتیها رفتند
در همین چارچوب، پیامدهای روانی اعتراضات در جامعه (همدلی ۲۶ مهر، اعتماد ۲۶ مهر)، لزوم تقویت فرهنگ عذرخواهی و لزوم عذرخواهی مسئولان از مردم در زمان ارتکاب اشتباه (اعتماد ۳۰ مهر)، لزوم گفت و گوی مسئولان با جامعه (همدلی ۲۶ مهر)، لزوم تغییر در برخی قوانین و نیز مواجهه با برخی امور عرفی و اجتماعی مانند حجاب و عفاف (ابتکار ۳۱ شهریور)، راهکارهای بازگشت جامعه به آرامش، لزوم تقویت احزاب برای مطالبهگری و … از محورهایی بود که رسانههای اصلاحطلب به طور جدیتر به آن پرداختند.
در برابر، پوشش گسترده اعتراضات در کشورهای اروپایی (کیهان ۲۶ مهر، جام جم ۳۰ مهر)، انتقاد از «دروغپردازی» و «کشتهسازی» (همشهری ۲۶ مهر)، تاکید بر سناریوی خارجی برای متوقف کردن ایران (کیهان ۲۰ مهر)، اتهامزنی به اصلاحطلبان (کیهان ۱۸ آبان)، دوقطبیسازی در مورد بازی تیم ملی در جام جهانی (کیهان اول آذر) هم در رسانههای اصولگرا برجسته بود.
در مجموع، اگرچه در میان رسانههای داخلی در نوع نگاه به ماهیت و ریشههای وقایع یک سال اخیر و چارهجویی برای بازگرداندن آرامش به کشور تفاوتهایی دیده میشود، ولی تعهد و تلاش بسیاری آنها برای عبور از بحران و بازگرداندن آرامش به کشور و به طور کلی حل مساله، فاصله معنادار میان آنها و رسانههای خارجی فارسیزبان را حفظ میکند. شاید همینجا است که اهمیت روایت اول و شفاف از رخدادها در رسانههای داخلی برجستهتر میشود؛ مسالهای که اهتمام و توجه مسئولان به آن و فراهمسازی زمینههای فعالیت شفاف و دقیق رسانهها میتواند اعتماد مخاطبان فارسیزبان و مرجعیت رسانههای داخلی را احیا کند.
روایت رانندگان اتوبوس از علل حوادث مرگبار در جادههای کشور/۵
امیرحسین غلامزاده نطنزی
تهران- ایرنا- رانندگان اتوبوسهای بین شهری به عنوان کسانی که با صرف عمر خود، تجربه زیادی در مورد تصادفهای جادهای دارند، سه عامل «جاده ناایمن»، «کمتجربه بودن رانندگان به ویژه رانندگان خودروی سواری» و «قوانین بهروز نشده راهنمایی و رانندگی» را از مهمترین دلایل بروز یا شدت یافتن تصادفهای سهمگین برشمردند.
اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری با توجه به اهمیت موضوع در سلسله گزارشهایی ریشهها و پیامدهای تصادفات جادهای و سوانح رانندگی در کشور را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده است.
در گزارش نخست با عنوان فقر، تورم و تلفن همراه تصادفات را افزایش میدهد گفته شد، نتایج جدیدترین پژوهش در حوزه تصادفات و تلفات جادهای نشان میدهد تلفات ناشی از تصادفات ترافیکی در ایران به عنوان یک مساله حاد اجتماعی، متاثر از شاخصهای کلان توسعه اقتصادی _ اجتماعی است که نشان میدهد، وضعیت جاده، فقر، تورم و استفاده از تلفن همراه تصادفات را افزایش میدهد.
طبق این گزارش، در ایران تلفات ناشی از تصادفات، یک مساله حاد اجتماعی است به گونهای که رتبه اول مرگ و میر غیرطبیعی را داراست. به علاوه، در نتیجه تصادفات و سوانح ترافیکی، سالانه ۳۰۰ هزار نفر مجروح و ۱۷ هزار نفر کشته میشوند.
در گزارش دوم با عنوان مرگ حدود ۴۰۰ هزار نفر در دو دهه؛ آمار تصادفات در ایران چه میگویند؟ به نقل از آمارهای رسمی مطرح شد که هر روز حدود ۵۰ نفر در تصادفات رانندگی کشور جان خود را از دست میدهند. در دو دهه گذشته نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر در ایران جان خود را بر اثر این حوادث از دست داده و بیش از ۶ میلیون نفر نیز مصدوم شدهاند؛ این ارقام هراسناک، عمق یک فاجعه انسانی را نشان میدهد.
گزارش سوم با عنوان «قاتل مدرن»؛ مرگ سالانه ۱.۳ میلیون نفر در جادههای جهان به ابعاد مختلف جهانی این موضوع پرداخته شد. بر پایه گزارش «سازمان بهداشت جهانی»، مرگ ناشی از تصادفهای جادهای به عنوان یکی از ۱۰ علت اصلی مرگ و میر در جهان به یک بحران بزرگ در سطح بینالمللی تبدیل شده است و این «قاتل مدرن» سالانه یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر را به کام مرگ میکشاند که بیشتر آنان متعلق به کشورهای فقیر آفریقایی است.
در گزارش چهارم نیز با عنوان سالانه ۸۰۰ هزار مصدوم سوانح رانندگی در ایران، با کدام فرمان میرانیم؟ اشاره شد که حوادث رانندگی در ایران یک فاجعه انسانی با ابعاد پنهان زیاد است. جدا از آمار مرگ که خانوادههای زیادی را نابود میکند، صدها هزار مصدوم سالانه این حوادث آمار کمی نیست. آسیبدیدگانی که دچار خسارتهای جسمی، روانی، مالی و اجتماعی بزرگی میشوند. طبق آمار اورژانس، بیش از ۸۷۸ هزار مصدوم رانندگی در سال گذشته داشتهایم؛ به عبارتی روزانه ۲۴۰۰ نفر.
آن گونه که مطرح شد، تصادفهای جادهای یکی از مشکلاتی است که بعد از اختراع خودرو ایجاد شد و همواره به موازت پیشرفت در این کالای عمومی ابعاد متعددی یافت. دلایل متعددی برای این سوانح وجود دارد. از وضعیت تولید خودروی نامناسب تا جادهها و بسیاری از موارد دیگر؛ اما چیزی که کمتر به آن توجه شده، دلایل تصادفهای جادهای از زبان کسانی است که شغلشان رانندگی در جادههای بین شهری است، موضوعی که گزارش حاضر به آن اختصاص دارد.
به گفته رئیس پلیس راهور نیروی انتظامی اتوبوسها بیشترین سهم را در بروز تصادفها دارند که عامل خستگی و خوابآلودگی رانندگان دلیل آن است اما این، همه ماجرا نیست و به همین دلیل پژوهشگر ایرنا برای بررسی بیشتر این موضوع در ترمینال جنوب تهران به گفتوگو با شماری از رانندگان اتوبوسهای بین شهری پرداخت. این گفتوگوها یک هفته مانده به شروع تابستان انجام شد اما به دلیل زمانبر بودن هماهنگی با مسئولان ذیربط در راهور برای پاسخ به انتقادها و موضوعهای مطرح شده از سوی رانندگان، در این بازه زمانی تکمیل و منتشر شد.
جادههای ناایمن و بیکیفیت
ساعت ۲ بعدازظهر یک هفته مانده به شروع تابستان برای گفتوگو با رانندگان اتوبوس وارد ترمینال جنوب شدم. به راستی تحمل گرمای هوا و آفتاب بعدازظهر بسیار سخت است. نخستین اتوبوسی را که دیدم به سمتش رفتم تا با راننده آن صحبت کنم. کلام در دهانم منعقد نشده بود که به دلیل خستگی عذر خواست. به سراغ راننده دیگری رفتم. اتوبوس تمیز و زیبا با رانندهای خوش برخورد اهل گناباد استان خراسان رضوی.
رانندگان اتوبوس: وقتی جاده خراب است راننده مجبور است برای جلوگیری از آسیب به اتوبوس از لاینی حرکت کند که سالمتر است و همین امر سبب بروز تصادف میشود«مجتبی» راننده اتوبوس بین شهری در خط گناباد به تهران، دلیل اصلی تصادفات را «جادههای خراب» میداند و در ادامه نکتههای ظریفی را مطرح میکند. به گفته او «در تصادفات اتوبوس همیشه راننده اتوبوس مقصر نیست و به ندرت اتفاق میافتد که یک راننده در پشت فرمان خوابش ببرد و تصادف کند».
«در جاده خراب، راننده مجبور است برای جلوگیری از آسیب به اتوبوس از لاینی(مسیری) حرکت کند که سالمتر است و همین امر یعنی ایجاد زمینه تصادف. به طور مثال لاین(مسیر) چپ جاده تهران_گناباد سالمتر است، به همین دلیل رانندگان این مسیر را برای رانندگی ترجیح میدهند؛ درحالی که این موضوع موجب ناراحتی سایر رانندگان و بهویژه رانندگان خودروهای سواری میشود.»
«این رانندگان در جادهها وقتی میبینند یک اتوبوس در خط سبقت حرکت میکند و زمان میبرد تا این خودرو بزرگ و سنگین بتواند سبقتش را تمامکرده و به خط خود بازگردد، شروع به بوقزدن میکنند و وقتی سبقت گرفتند به قصد تلافی و اذیتکردن، جلوی اتوبوس ترمزهای نابجا میکنند و از آنجا که اتوبوس نمیتواند ترمز سریع بزند و فاصله کمی با خودروی جلو دارد، این اقدام موجب تصادف میشود.
در چنین وضعیتی شاید راننده اتوبوس مقصر باشد اما در اصل جاده خراب و ناایمن است که موجب تصادف میشود، چنانچه چند روز پیش هم در «شریفآباد» نزدیک تهران، یک سواری این کار را با اتوبوس کرد و موجب تصادف زنجیرهای ۸ خودرو شد.»
«حسن» دیگر راننده همین اتوبوس بیش از ۲۰ سال است که سابقه رانندگی دارد. وقتی از او میپرسم چه عاملی موجب تصادف برای اتوبوس است، مانند تیری که از چله کمان رهاشده، منتظر است تا حرفهایش را بزند. گلایه او از جادههای بسیار خراب ایران است. وی که از شرق به غرب و از شمال به جنوب کشور را بارها رانندگی کرده، وضعیت جادههای ایران را بسیار اسفناک میداند. حرفهای او نکات تازهتری دارد:
«جادههای ما به خصوص در فاصله تهران تا سبزوار بسیار خراب است و در برخی موارد به جای چاله با چاه روبرو هستی. از دو لاین(مسیر) باند رفت به سمت شرق، در بسیاری از موارد فقط لاین چپ سالم است و ما برای جلوگیری از وارد شدن آسیب به سیستم جلوبندی خودرو، مجبوریم از سمت چپ رانندگی کنیم! در این زمان بسیاری از رانندگان خودروهای سواری که متوجه این کار ما نیستند از سمت راست سبقت گرفته و به قصد تلافی جلوی اتوبوس ترمز کرده و انواع ناسزا را به ما میگویند.»
صحبتم با حسن به درازا میکشد و با اینکه تا ۳۰ دقیقه دیگر باید آماده حرکت باشد، مشتاق به ادامه گفتوگو و بیان مشکلات رانندگان است. او به نکتهای اشاره میکند که کمتر به آن توجه شده: «قانون راهنمایی و رانندگی در بسیاری از جادهها عامل تصادف است. به عنوان مثال در جاده دو طرفه سبزوار_بردسکن نهایت سرعت، ۷۵ کیلومتر بر ساعت است و برای اتوبوسی که میتواند ۸۵ یا ۹۰ کیلومتر هم رانندگی کند بسیار کم و خستهکننده بوده و این قانون عاملی برای تصادف است.»
وی در صحبتهایش به این مساله اشاره دارد که جاده تهران تا سبزوار و سپس بردسکن، بسیار بیکیفیت بوده و سالهاست این جاده بهسازی نشده است. وی از آسفالت سرد با انواع چاله که همانند زمین کشاورزی است و سرعتگیرهای نامتعارف و حتی بدون تابلو، علامت هشدار و … میگوید و اینکه همه این موارد در این جاده عامل تصادف هستند. او از تصادفی یاد میکند که در این جاده و به دلیل یک سرعتگیر نامتعارف در نزدیک روستای کاهک بدون هیچگونه رنگ سفید برای دیدهشدن در شب و درست در جاده اصلی رخ داده بود.
رانندگی اعصاب و روان سالم میخواهد
«رضا» دیگر رانندهای که در خط مشهد _ تهران کار کرده و رانندگی شغل خانوادگیاش بوده میگوید: بیش از ۲۶ سال است که راننده اتوبوس مسافری بین شهری است. او نیز دلی پر اما مشتاق برای طرح مشکلات دارد:
«جادههای غیراستاندارد و غیر اصولی یکی از بزرگترین عوامل بروز حادثه هستند. جادههایی که آسیبهای جدی به خودرو وارد کرده و موجب میشود هر دو یا سه ماه، هزینه هنگفتی روی دستم بگذارد. همین جادههای خراب و استهلاک بالای اتوبوس موجبشده بسیاری از رانندگان، خودروی خود را بفروشند؛ ترمینال جنوب که در هر ساعت ۱۳۰ یا ۱۴۰ اتوبوس در آن فعال بود، این روزها کمتر از ۶۰ اتوبوس دارد.»
«جاده خراب راننده را مجبور به حرکت زیگزاگی در جاده کرده و همین امر یک عامل مهم تصادفهاست. حتی در مکانهایی که راهداری مشغول تعمیر جاده است، علامت هشداردهنده یا وجود ندارد و یا در فاصله ۱۰ متری کارگران مشغول به فعالیت قرار داده شده است.
وقتی خودرو با سرعت ۱۱۰ کیلومتر در حال حرکت است، نمیتواند سرعتش را سریع کم کرده و متوقف شود؛ هرچند اتوبوس میتواند توقف کامل کند اما ترمز ناگهانی و شدید موجب استهلاک بالا برای لنت ترمز، لاستیک و بسیاری از قسمتهای اتوبوس میشود که این کار هم یعنی افزایش استهلاک و هزینه هنگفت و در نهایت اعصاب و روان مشوش برای راننده.»
ترمینال جنوب که در هر ساعت ۱۳۰ یا ۱۴۰ اتوبوس در آن فعال بود، این روزها کمتر از ۶۰ اتوبوس دارد«رضا» رانندهای است که سرد و گرم زیادی در جادهها دیده و چشیده؛ این را میتوان از چهره شکسته و مغبونش مشاهده کرد. با اشاره به دور و اطراف و جایی که در آن نشسته میگوید: «رانندگی قبل از هر چیزی نیازمند استراحت کافی و اعصاب راحت است.»
با دست به خوابگاه رانندگان در ترمینال اشاره میکند و میگوید: این خوابگاه فقط ۴۰ نفر ظرفیت دارد و برای هربار استفاده باید ۶۰ هزار تومان پرداخت کرد. حقوق یک راننده، حتی اگر همه روزهای یک ماه را کار کند و به منزلش نرود، نزدیک به ۱۳ میلیون تومان است و اگر قرار باشد من برای هربار خوابیدن ۶۰ هزارتومان بپردازم، یعنی باید در طول ماه یک میلیون ۸۰۰ هزار تومان فقط برای جای خواب بدون هیچ امکانات دیگر بپردازم که این هزینه با توجه به وضعیت تورم و مشکلات اقتصادی فراوان، رقم زیادی است. بنابراین مجبوریم در این هوای گرم در جعبه اتوبوس بخوابیم و استراحت کنیم.
او ادامه میدهد: صبح ساعت ۴:۳۰ دقیقه به تهران رسیده و تا ساعت ۸ شب که نوبت سرویس برگشت به مشهد است، باید در همین جعبه استراحت و به عبارتی، زندگی کند. وقتی با این سن و سال، نتوانم خوب استراحت کنم، آیا حق دارم اعصابم به همریخته باشد؟ وقتی با اعصاب خراب وارد جاده میشویم تازه اول مشکلات است.
نقش پلیس راهور در تصادفهای رانندگان اتوبوس
راننده دیگری که حداقل ۲۵ سال کمتر از رضا سن دارد، با ما وارد گفتوگو میشود. او که از ابتدا ساکت بود، از تجربه عجیبی در برخورد روزانهاش با پلیس راه مشهد میگوید: اتوبوس نباید بار بیش از حد بزند و فقط بار مسافران است که مجاز بوده و البته با وزن مسافران و بار باید یک مقدار مشخص باشد که آن هم با باسکول وزنکشی قابل تعیین بوده و بیشتر از آن تخلف است اما بدون اینکه وزنکشی کند، میگوید بیش از ظرفیت، بار زده است..
رضا نیز در ادامه صحبتِ این جوان، نسبت به عملکرد برخی از پلیس راهوار انتقادکرده و در این زمینه مدعی میشود: مسیر هزار کیلومتری دو راننده نیاز دارد که بیشتر مواقع هر سه ساعت یکبار رانندهها جایشان را عوض کنند و در ساعات استراحت که شب هم هست، راننده دیگری در محل مخصوص در حال استراحت است. اما پلیس راه موقع ثبت ساعت میگوید راننده دیگر را بیدار کنید بیاید تا من او را ببینم! با این کار، خواب را از راننده در حال استراحت میگیرد و موجب میشود او درست استراحت نکرده و در برخی مواقع همین مساله سبب خوابآلودگی او در نوبت رانندگیاش شود که خود عامل تصادف است.
«راهور نیز در زمان ثبت کروکی تصادف، علت را خوابآلودگی راننده اتوبوس مینویسد و او را مقصر اعلام میکند، در حالیکه مقصر اصلی همان مأموری است که میتوانست با سرزدن به اتوبوس و دیدن راننده در حال استراحت، مانع از بروز چنین حادثهای شود.»
علی راننده دیگر هم مدعی است استفاده از نیروی غیرمجرب پلیس در جادهها در برخی موارد علت بروز تصادفهاست.
وی میگوید: در برخی از موارد پلیس، در مکانهایی توقف میکند و هشدار توقف به رانندگان میدهد که اصلاً مناسب نیست و ممکن است حتی سبب بروز سانحه شود.به طور مثال برخی مواقع وقتی در جاده سمنان _ شاهرود و در گردنه «آهوان» که جادهای با دو مسیر است و شما در سرازیری هستی، ناگهان پلیس دستور توقف میدهد. اگر توقف کنی به دلیل آنکه جایی برای پارککردن خودرو در کنار جاده ترانزیت نیست، ممکن است یک تریلی به دلیل نداشتن دید کافی و جای مناسب برای عبور، با شما برخورد کند. اگر توقف نکنی، ممکن است به دنبال شما آمده و چندین جریمه شامل عدم توجه به دستور پلیس و علل دیگر به شما داده شود.
او با ناراحتی ادامه میدهد: تاکنون چند بار شاهد بروز تصادفهایی از این دست در گردنه آهوان سمنان به شاهرود و جاده سبزوار به برداسکن بوده که در برخی موارد علت آن استفاده از پلیسهای جوان و کمتجربه و حتی سربازان وظیفه است که هیچ آموزشی ندیدهاند.
«عنایت» دیگر رانندهای است که در ترمینال با او آشنا میشوم. در حال نشسته پشت فرمان اتوبوس، از من استقبال میکند و گفتوگو را با لهجه شیرین یاسوجی آغاز میکند. ۱۲ سال است که در خط یاسوج به تهران مشغول به کار است. او هم مانند دیگر رانندهها در همان ابتدا گلایهاش را از وضعیت جاده شروع میکند: «جاده سلفچگان به دلیجان بسیار آزاردهنده است. به دلیل جاده خراب باید از لاین(سمت) چپ حرکت کرد و به همین دلیل، رانندگان خودرو سواری با لجبازی برای ما مشکلات زیادی ایجاد میکنند؛ همه روزه شاهد این روند هستیم؛ حتی بارها این لجبازیها به تصادفهای خطرناکی ختم شده است؛ هرچند خوشبختانه تاکنون چنین تجربهای نداشتهام اما این خطر همواره با ماست.»
پلیس در برخی از موارد در مکانهایی توقف میکند و یا هشدار توقف به رانندگان میدهد که اصلاً مناسب نیست و ممکن است به بروز سانحه ختم شوداو با گلایه از پلیس راهور، از تجربه تلخ هر روزش از پلیسراه اصفهان و برخی پلیسهای دیگر میگوید: «پلیس، راننده را به چشم «مجرم» نگاه میکند؛… بارها پلیس آمده و به دلیل اینکه یک مسافر کمربند نبسته من را جریمه میکند، در حالی که وظیفه دارم یک یا دو بار به مسافر تذکر دهم و اگر بخواهم با زور با مسافر برخورد کنم، هزاران مشکل دیگر ایجاد میشود که در نهایت باز هم راننده مقصر شناخته میشود.»
ضرورت آموزش و برخورد با رانندگان کمتجربه
گفتوگو با دیگر رانندگان اتوبوسهای مسافری، نکات جدید دیگر را آشکار میسازد. «غلامحسین» راننده تقریباً سالمندی است که در صحبتهایش، جادههای ناایمن را بزرگترین عامل تصادفها بیان میکند و با انتقاد از پلیسراه میگوید: «نزدیک به ۳۰ سال سابقه رانندگی داشته و در خط تهران _ بیرجند مشغول به کار هستم. منکر تخلفات رانندگان اتوبوس نیستم اما معتقدم یکی از عوامل اصلی بروز حادثه برای رانندگان اتوبوس، رانندگان جوان و کمتجربه خودروهای سواری هستند. ما برای گرفتن گواهینامه رانندگی چه سختیهایی را تحمل کردیم.»
او ادامه میدهد: «رانندگان جوان خودروهای سواری به ویژه در اتوبان تهران _ نطنز همواره در لاین(مسیر) وسط حرکت کرده و با سرعت ۹۰ یا ۱۰۰ کیلومتر رانندگی میکنند. اتوبوس نمیتواند در لاین چپ یا راست رانندگی کند، زیرا لاین چپ خط سبقت خودروهای سبک است و رفتن خودروی سنگین به این مسیر تخلف محسوب میشود. از سوی دیگر لاین سمت راست هم برای سرعتهای ۸۰ و ۹۰ کیلومتر در نظر گرفته شده و اتوبوس که حداکثر سرعت آن ۱۰۰ یا ۱۱۰ کیلومتر است نباید به آن مسیر برود.
بنابراین تنها مسیر مجاز همین مسیر وسط اتوبان است اما در این خط با رانندگانی روبرو هستیم که هر چه برای آنها چراغ و بوق میزنیم حاضر به کنار رفتن نیستند و با دست اشاره میکنند که از سمت چپ یا راست سبقت بگیر!
در صورتی که اعتراض ما ادامه یابد با انواع توهینها، ناسزاها و حتی لجبازیها مانند ترمز بیمورد روبرو هستیم که یکی از عوامل اصلی تصادفهای رانندگان اتوبوس است. به نظرم در این گونه موارد عوامل پلیس باید ورود کرده و با این گونه افراد برخورد قانونی کنند، زیرا این موارد در برنامهها و رسانههای پرمخاطب آموزش داده نمیشود و یا در زمان برگزاری آزمونهای رانندگی کمتر به این موضوع پرداخته میشود.»
گفتوگو با دیگر رانندگان اتوبوس که شاهد مصاحبه بودند نیز ادامه یافت و بسیاری از آنها نیز سخن همکاران خود را تأیید و حتی برخی پیشنهاد کردند برای بررسی بهتر تصادفهای جادهای باید یک سفر به مناطق جنوب و جادههای پر رفتوآمد خوزستان داشت تا موارد گفته شده به وضوح مشخص شود.
غلامحسین همچنین از مواجهه مکررش در بزرگراهها با رانندگانی میگوید که به دلیل خرابشدن خودرو یا تفریح و استراحت، در همان لاین سمت راست توقف کرده و حتی اندکی از جاده خارج نشدهاند؛ در حالیکه توقف در کنار اتوبان یا آزادراه ممنوع بوده و باید خودروهایی که قصد توقف و استراحت دارند به هر ترتیبی خودرو را به پارکینگهای کنار جاده منتقل کنند.
وی میافزاید: وقتی یک خودرو در لاین سمت راست توقف دارد سایر خودروها حتی با سرعت ۸۰ یا ۹۰ کیلومتر هم که به آنها نزدیک شوند مجبور به تغییر مسیر ناگهانی هستند؛ همین کار هم موجب تصادفهای متعدد میشود. این موضوع هم به دلیل «عدم آموزش درست و اطلاعرسانی» از سوی پلیس راهور – چه در زمان برگزاری آزمون گواهینامه و چه بعد از آن – است.
پلیس راهور: تاکنون اقدام عاجلی برای پیگیری و پیادهسازی برنامه فوریتی کاهش تصادفها از سوی نهادهای ذیربط انجام نشده؛ همچنین بودجه ۸ هزار میلیاردی مورد نیاز برای اجرای طرح فوریتی کاهش تصادفها تحقق نیافته استپاسخ راهور
موضوعها و ادعاهای مطرح شده از سوی رانندگان، به مسئولان ذیربط در راهور اعلام شد. براساس تاکید پلیس راهور، ۵ عامل انسانی(صدا و سیما، وزارت ارشاد، پلیس، وزارتخانههای علوم و آموزشوپرورش، سمنها و …)، راه( وزارتخانههای راه و شهرسازی، کشور و ارتباطات، پلیس، شهرداریها)، وسیله نقلیه(وزارت صمت، محیطزیست، خودروسازان، سایر دستگاههای نظارتی، پلیس، سازمان ملی استاندارد)، قوانین و مقررات(دولت، قوه قضاییه، وزارت دادگستری، مجلس) و مدیریت(دولت، سازمان برنامه و بودجه، مجلس، شوراها و کمیسیونهای مربوطه) در بروز تصادفهای جادهای اثرگذارند.
مسئولان ذیربط در پلیس راهور تاکید کردند، تاکنون اقدام عاجلی برای پیگیری و پیادهسازی برنامه فوریتی کاهش تصادفها از سوی نهادهای ذیربط انجام نشده؛ همچنین بودجه ۸ هزار میلیاردی مورد نیاز برای اجرای طرح فوریتی کاهش تصادفها تحقق نیافته است.
بعد از گفتگوی مشروح با سرهنگ «سیروس حسنزاده» معاونت اجتماعی پلیس راهور، بسیاری از مسایل، ابعاد تازهای پیدا کرد که نشان میداد پلیس راهور برای حل مشکلات تصادفهای جادهای عزم و ارادهای جدی دارد اما به دلیل برخی محدودیتهای قانونی، بسیاری از مشکلات همچنان حل نشده باقیمانده است. به طور نمونه یکی از بزرگترین و اثرگذارترین عوامل تاثیرگذار که مسئولان پلیس راهور به آن اذعان دارند، «عدم تعیین تکلیف یکپارچگی فرماندهی صحنه تصادف و مدیریت ترافیک در کشور» است.
در این گفتوگو به مسایل مورد اشاره توسط رانندگان اتوبوس هم پرداخته شد و در اینجا بود که پلیس راهور، به واکاوی مسائل مطرح شده پرداخت؛ چنانچه درباره حضور پلیس در مکانها نامناسب و متوقفکردن خودروها در گردنه آهوان سمنان، بلافاصله در همان روز مصاحبه، با مرکز پلیس راهور سمنان تماس گرفته شد و موضوع با حساسیت و دقت بالا مورد پیگیری قرار گرفت تا هر چه سریعتر این مشکل مهم برطرف شود.
درباره مساله اضافهبار رانندگان اتوبوس نیز سرهنگ حسنزاده به این نکته اشاره کرد: شاید از دید رانندگان اتوبوس، افسر بدون بازدید و رفتن به باسکول، رانندهای را جریمه کرده باشد اما بسیاری از رانندگان از وجود باسکول الکترونیکی و هوشمند در میان جاده اطلاعی ندارند؛ به عبارتی، در جاده مشهد و در برخی مناطق، باسکول جادهای الکترونیک بلافاصله بعد از عبور اتوبوس از روی آن – که برای راننده محسوس هم نیست – اطلاعات مربوط به اضافهبار را برای مرکز پلیس راهور ارسال و حتی این موضوع به پلیس راهور در جاده نیز اطلاع داده میشود. بنابراین تخلف بسیاری از رانندگان توسط دوربینها و باسکولهای هوشمند، مشخصشده و پلیس در بسیاری از موارد فقط همان تخلفهارا ثبت و اعمال قانون کرده است.
هرچند نمیتوان عوامل تصادفهای جادهای در ایران را مختصر به همین چند مورد دانست اما از آنجا که رانندگان اتوبوسها زمان بیشتری را در جادهها به سر میبرند و تجربه بیشتری دارند، در این گزارش فقط بخشی از تجربه زیسته رانندگان اتوبوسهای بین شهری انعکاس داده شد و پاسخ مسئولان راهور نیز نشان داد، تا زمانی که موضوع مدیریت ترافیک در کشور و یکپارچگی فرماندهی در این بخش وجود نداشته باشد، حل مشکلات این بخش آرزوی بیش نخواهد بود.
چند قدم از دانشگاه تا فرودگاه/۶
تهران- ایرنا- در کنار عوامل دافعه در مبدا مهاجرت، ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشورهای مقصد نیز در جذب نخبگان تاثیرگذار است. جهانی شدن باعث میشود افراد بیش از قبل، شرایط کشور و جامعه محلی خود را با سایر جوامع مقایسه کنند.
ایران نیز مانند بسیاری از کشورهای رو به توسعه در سالهای اخیر با مساله حفظ نخبگان و سرمایههای انسانی روبرو بوده است. بر اساس یافتههای سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۴۰۱، تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور با افزایشی تقریبا ۴ برابری از ۱۷ هزار و ۴۴۲ دانشجو در سال ۲۰۰۰ به ۶۶ هزارو ۷۰۱ دانشجو در سال ۲۰۲۰ رسیده است. همچنین رتبه دانشجوفرستی کشور از رتبه ۱۴ در سال ۲۰۱۰ به رتبه ۱۷ در سال ۲۰۲۰ تغییر یافته است.
بر همین مبنا، یک بررسی در بازه زمانی پانزده ساله میگوید تعداد دانشجویان ایرانی از ۱۹ هزار دانشجو در سال ۲۰۰۳ میلادی به ۵۶ هزار دانشجو در سال ۲۰۱۸ رسیده است. همچنین بر اساس آمار غیررسمی، مهاجرت داوطلبانه نیروی متخصص تحصیلکرده و نیروی کار ماهر در یک دوره سه ساله منتهی به پایان بررسی این سالنامه، منجر به خروج بیش از ۴ هزار پزشک و ۳۰۰ هزار نفر با مدارک فوق لیسانس و دکترا شده است.
با وجود انتشار چنین آمار و ارقامی، برخی میگویند «فرار مغزها» و «گریز نخبگان» و … موضوعیت ندارد. معاون وزیر علوم، تحقیقات و فناوری و رئیس سازمان امور دانشجویان در دی ماه ۱۴۰۰ اعلام کرد: موضوع و وضعیت مهاجرت نخبگان، در شبکههای اجتماعی در فضای بسیار مبهم، تاریک و سیاه نشان داده میشود درحالی که بر اساس دادهها، چنین اطلاعاتی درست به نظر نمیرسد.
«هاشم داداش پور» بهمن ماه پارسال هم در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها اظهار داشت: ما در دنیا قبلا چیزی تحت عنوان فرار مغزها داشتیم، اما حالا با پدیده برگشت مغزها مواجه هستیم. در کشورهای مختلف این دو پدیده همزمان در حال رخ دادن هستند و من فکر میکنم در ایران هم به همینگونه است. من نمیگویم دانشجوفرستی پدیده مثبتی است اما منفی هم نیست.
با وجود چنین اظهاراتی، نمیتوان به راحتی از کنار مساله مهاجرت نخبگان گذشت. در این پیوند، «ریشهها و راهکارهای مساله مهاجرت نخبگان در ایران» از جمله مطالعاتی است که کوشیده این پدیده را به صورت مبنایی مورد واکاوی قرار دهد.
از جمله عوامل اجتماعی که در مهاجرت نخبگان نقش دارند عبارتند از بی ثباتی و احساس ناامنی، افت حس تعلق به سرزمین، کاهش آزادیهای اجتماعی، وجود فرهنگ مهاجرت و عدم اطمینان نسبت به آینده
نخبگان چرا میروند؟
برخی عوامل دافعه در کشورهای مبدا نخبگان را به مهاجرت ترغیب میکند که برخی از آنها عبارتند از؛
عوامل اجتماعی
از جمله عوامل اجتماعی که در مهاجرت نخبگان نقش دارند عبارتند از بی ثباتی و احساس ناامنی، افت حس تعلق به سرزمین، کاهش آزادیهای اجتماعی، وجود فرهنگ مهاجرت و عدم اطمینان نسبت به آینده
عوامل اقتصادی
از جمله عوامل اقتصادی تاثیرگذار بر مهاجرت نخبگان عبارت است از مشکلات اقتصادی ناشی از وضعیت کلی اقتصادی کشور. اما بخش مهمتر آن ناشی از این است که مانند بسیاری از کشورهای پیشرفته، یک متخصص به صورت خاص دیده نمیشود.
عوامل سازمانی و اداری
نبود شایستهسالاری، فشارهای شغلی و تحصیلی، تنگناهای نظام آموزش و پرورش، حاکمیت روابط به جای ضوابط و ضعف در مدیریت نخبگان از جمله عوامل سازمانی تاثیرگذار بر مهاجرت نخبگان است. همچنین شفاف نبودن قوانین موجود و عدم وجود برنامه صحیح در جهت بکارگیری این افراد از عوامل ضعف سیستمها در جذب و بکارگیری متخصصان محسوب میشود.
عوامل سیاسی
عدم ارتباط مستمر با مراکز علمی خارج از کشور و بیتوجهی به اعزام اعضای هیات علمی به دورههای آموزشی خارج از کشور و عدم اعطا بورس کوتاه مدت در مهاجرت متخصصان به ویژه اعضای هیات علمی علوم پایه تاثیرگذار است.
علاوه بر ضعف شایستهسالاری در مدیریت نیروهای نخبه جامعه، فرصتهای نابرابر به عنوان یک اصل نهادینهشده در تمام حوزههای زندگی افراد باعث آزار و اذیت نخبگان جامعه هم شده است.
جاذبههای مقصد
در کل ساختارهای اجتماعی و اقتصادی کشورهای مقصد نیز در جذب نخبگان تاثیرگذار است. جهانی شدن باعث میشود افراد بیش از قبل، شرایط کشور و جامعه محلی خود را با سایر جوامع مقایسه کنند.
همچنین شرایط اقتصادی بهتر در کشور مقصد، استفاده بهتر و بیشتر از توان فکری و علمی این افراد در کشور مقصد (مورد حمایت قرار گرفتن و دیده شدن)، امید بیشتر به زندگی، رفاه و آسایش، فراهم بودن بسترهای بهتر برای تحقیق و توسعه، احترام عمومی بیشتر و درآمد بالاتر در مقایسه با بسیاری مشاغل دیگر چه دوران تحصیل و چه بعد از آن و کیفیت زندگی و امکاناتی که از ایران به مراتب بهتر است از جذابیتهای کشورهای مقصد برای مهاجرت به شمار میرود.
جایگزینی افراد ناشایست، افت سطح علمی دانشگاهها و افت ذخیره ژنتیک کشور و حذف فرصتهای برنامهریزی درازمدت به دلیل تخصصی بودن نوع کار از آسیبهای مهاجرت متخصصان است
پیامدهای مهاجرت نخبگان
از دست رفتن نیروهای انسانی باکیفیت
جایگزینی افراد ناشایست، افت سطح علمی دانشگاهها و افت ذخیره ژنتیک کشور و حذف فرصتهای برنامهریزی درازمدت به دلیل تخصصی بودن نوع کار از آسیبهای مهاجرت متخصصان است.
هدر رفت منابع آموزشی
برای تربیت یک متخصص به ویژه درحوزه آموزش پزشکی به دلیل سالهای زیاد تربیت متخصص از یک سو و امکانات و تجهیزات آموزشی از سوی دیگر، هزینههای زیادی به سیستم آموزشی تحمیل میشود. همچنین اتلاف سرمایه انسانی و مالی و افزایش هزینه آموزشی نیروی انسانی هم به دلیل کمبود نیروی متخصص و هم به دلیل آموزش افراد احتمالا با ضریب هوشی پایینتر از نتایج مهاجرت متخصصان است.
عقب ماندگی در رقابت بینالملل
رقابت و حضور در مجامع بینالمللی فرصت مناسبی برای ایجاد افقهای جدید همکاری در دنیا فراهم میسازد که نیروی انسانی ضعیف و ناکارآمد این امکان را سلب میکند. در واقع، وقتی که متخصصان یک جامعه مهاجرت میکنند، منابع آنها هم به کشور مقصد منتقل و باعث عقب افتادگی کشور مبدا در رقابت بینالمللی میشود.
تشدید احساس یاس و ناامیدی
ایجاد احساس یاس و ناامیدی در آحاد جامعه، کاهش احساسات وطن دوستانه و چالشهای الگوپذیری نسل جوان مهمترین پیامدهای ناشی از مهاجرت هستند.
ایجاد احساس یاس و ناامیدی در آحاد جامعه، کاهش احساسات وطن دوستانه و چالشهای الگوپذیری نسل جوان از مهمترین پیامدهای ناشی از مهاجرتند
راهکارهای مدیریت مهاجرت نخبگان
شناخت دقیق مساله
بدون شناخت دقیق مساله نمیتوان برای آن برنامهریزی کرد. بنابراین ریشهیابی مساله مهاجرت نخبگان با انجام تحقیقات نظاممند باید در راس کارهای قابل انجام برای این پدیده باشد.
استقرار و تقویت نظام نوآوری
تقویت تعاملات بینالمللی، ارتباط با دانشگاههای خارج از کشور، ارتباط با نخبگان ایرانی خارج از کشور، تقویت ارتباط دانشگاه و صنعت، اصلاحات نظام آموزش و اصلاح نظام اداری و شایسته سالاری مهمترین راهکار هستند. همچنین دانشگاههای مطرح بینالمللی از ظرفیتهای اختصاصیای برخوردارند که تعامل با آنها میتواند بخشی از تمایلات علم طلبی و روحیه پیشرفت اعضای هیات علمی را اقناع کند.
اصلاح نظام اداری و شایستهسالاری
شایستهسالاری و توجه به تخصص و استعدادهای موجود در افراد، نقش بالاتری در جذب نیروی انسانی دارد. بنابراین باید از نظرات کارشناسی و فنی نیروهای کارآمد در تصمیمگیریهای کلان و خرد استفاده شود. همچنین باید گروههای نخبگانی و اتاقهای فکر با حضور استعدادهای جوان تشکیل شود تا بتوان از ظرفیت این گروه از افراد که سهم بالایی در مهاجرت دارند، استفاده کرد.
ارتقای جایگاه و حفظ کرامت نیروی انسانی
اعتلای شان اعضای هیات علمی، تامین رفاه دانشجویان، حمایت از شاغلان مناطق محروم و اصلاح نظام پرداخت از مهمترین راهکارها هستند. همچنین شناسایی افراد برجسته و خبره در هر حیطه پزشکی و حمایت تمام و کمال از آنها در جهت رفاه مالی و نداشتن دغدغههای بیجا از موارد ذکر شده در توجه به شان یک استاد دانشگاه است.
الگوبرداری از تجارب موفق بینالمللی
نگاهی به تجربیات موفق سایر کشورها در مدیریت اعضای هیات علمی و نیز متخصصان و یا دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پزشکان میتواند برای ایجاد رضایت شغلی در این اقشار موثر باشد.
میتوان از طریق اصلاح قوانین، تقویت شفافیت و پاسخگویی سیاستگذاران و مدیران و توسعه ظرفیت مشارکت مدنی روند مهاجرت نخبگان را کُند و از آثار منفی آن برای کشور جلوگیری کرد
جمعبندی
اگر چه امروزه مهاجرت نخبگان به یک مساله اساسی در کشورها تبدیل شده و عواملی از قبیل عدم تناسب دستمزد با نرخ تورم و هزینههای زندگی، بیثباتی اقتصادی و نبود امید به آینده اقتصادی کشور، احساس نیاز به امنیت اجتماعی، تبعیض اجتماعی و بیتوجهی به شان و منزلت اجتماعی نخبگان بر آن تاثیرگذار هستند، اما میتوان از طریق اصلاح قوانین، تقویت شفافیت و پاسخگویی سیاستگذاران و مدیران و توسعه ظرفیت مشارکت مدنی روند این مساله را کند کرد و از آثار منفی آن برای کشور جلوگیری کرد.
همچنین توسعه روابط بینالمللی، به ویژه در زمینههای علمی و فرهنگی، تقویت زیرساختها و تلاش برای کسب اعتبار بینالمللی در حوزههای آموزشی و تحقیقاتی برای پذیرش دانشجویان و استادان بینالمللی و ایجاد فرصت همکاری پژوهشگران ایرانی در تیمهای تحقیقاتی بینالمللی به دور از فضای امنیتی نیاز نخبگان به تعامل به دنیای علمی را تا حدود زیادی مرتفع میکند.