متفکران و اندیشهورزان دلسوز، آزادیبخشان جامعه خویشاند. آنها هستند که مردم خود را به خطاها و فریبها، آگاه نگاه میدارند. آنها هستند که به نقد و داوری وضع موجود میپردازند و آن را بر زبان و قلم، جاری میسازند و پیش چشم مردم خود عیان و عریان میکنند.از ترس هوشیاری و افشاگری آنهاست که حکومتها مراقب رفتار خود هستند.
برخلاف آنچه اغلب تصور میشود، رهبران یک جامعه، اهل سیاست و حکومت نیستند؛ بلکه اهل اندیشه و قلماند. در یک جامعه، “مردم در یکسو” و “رهبران سیاسی در سوی دیگر” قرار ندارند، بلکه “مردم و رهبران فکری” در یک سو و “سیاستمداران در سوی دیگر” قرار دارند.طبیعی است که اهل فرهنگ و قلم هم از خطا و اشتباه مصون نیستند و مردم هستند که باید به نقد و داوری آنان بپردازند و این خود نیازمند توجه به قلم و اندیشه در میان مردم است.
به جوامع دنیا نگاه کنید. خواهید دید هرقدر اهل قلم، مورد حمایت و پشتیبانی مردماند، اهل سیاست هم مراقب رفتار و کردار خود هستند.
سیاستمداران، تابع سطح فرهنگ و اخلاقیات و اندیشه مردم هستند، اندیشهای که آن را اهل قلم باغبانی میکند و رشد میدهد.
هر قدر مردمی، با مطالعه و اندیشه مأنوس است، داناتر و آگاهتر و محترمتر است و حکومت هم خواهناخواه در مقابل این فهم و آگاهی، سر تعظیم فرود میآورد و به خود جرأت حقکشی و بیحرمتی به مردم را نمیدهد. در هر جایی که قلم دربند است، جامعه دربند است و هرجا که قلم، محترم و آزاد است، جامعه، محترم و آزاد است.
به میزانی که مردمی به جایگاه بزرگ قلم و اهل قلم آگاه شود، سرزمینشان رو به آزادی و پیشرفت خواهد بود و اگر از این عامل حیاتی غفلت بورزد، تحقق آزادی و عدالت، در حد آرزویی دوردست خواهد ماند.