حماسه کربلا را از این تحریفات بزداییم/۵
موثرترین کارویژه مجالس و مراسم عزای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) حفظ و انتقال پیام عاشورا به نسلهای آینده است اما با گذشت زمان این کارویژه تحت تاثیر انحرافات مراسم عزاداری قرار گرفته و میگیرد.
به گزارش ایرنا برپایی مجالس عزاداری سیدالشهدا به جز مودت و محبت اهداف دیگری را نیز دنبال میکند که مهمترین آنها معرفی قیام عاشورا، تقویت روحیه شهادتطلبی و نشر فرهنگ اسلامی است و از همین رو نقش مهمی را در تقویت حیات دینی شیعه ایفا میکند.
روشن و آشکار است همان قدر که ارائه ویژگیهای اعتقادی و راهبردی امام حسین در مجالس حسینی گامی موثر در ترویج جنبههای اصولی و صحیح مکتب اسلام است، انحراف از مسیر صحیح فرهنگ عاشورایی هم نقش بسیار مخرب در معرفی شیعه و مکتب عاشورا دارد و آثار زیانباری همچون شادی دشمنان و تضعیف ایمان مردم و نظایر این موارد را در پی خواهد داشت.
با توجه به اهمیت موضوع ضروری است که انحرافات را شناخته و به مقابله با آنها پرداخت. مقاله «تحریفات عزاداری امام حسین(ع)» (۱) به قلم مرضیه پوررجبی و آزاده ابراهیمی فخاری کوششی در این راستا است. نویسندگان در این مقاله بر آنند تا با شناخت انحرافات عزدارای حسینی، این مراسم را از گزند بدعتها در امان نگه دارند.
عزاداری امام حسین به گونهای است که شرکتکنندگان در آن غمگین میشوند اما غم آنها متفاوت از غم و غصههای زندگی روزمره است؛ غم معنویت، غم آخرت و غم مظلومیت که منشأ حرکت است
مفهوم عزاداری
عزاداری با ریشه عربی «عزی» و به معنای سنگینی، وقار، متانت، تسلی و غمگساری است برخی نیز از آن به معنای بزرگ شمردن یاد کردهاند. عزاداری در اصطلاح مراسمی است که برای آرامش بخشیدن به فرد یا افراد داغ دیده برگزار میشود و به صورتهای گوناگونی مثل همدردی زبانی، گریه کردن، یادآوری داغهای دیگران به ویژه داغهای بزرگان دینی نمود مییابد.
اما عزاداری امام حسین به گونهای است که شرکت کنندگان در آن غمگین میشوند اما غم آنها متفاوت از غم و غصههای زندگی روزمره است. غم معنویت، غم آخرت و غم مظلومیت که منشأ حرکت است و پس از خارج شدن از آن فضا انسان احساس نشاط میکند و هرگز از استمرار آن دل زده نمیشود که قطعاً در هیچ مجلس یادبود و بزرگداشت دیگری وضع به این صورت نیست.
انواع انحراف در عزاداری امام حسین
انحرافات و تحریفهای موجود در عزاداری را میتوان به دو دسته عمده تقسیم کرد:
انحراف در محتوا و مضامین:
اولین بنای مکتب تشیع عقل است هر چیزی خارج از عقل در عزاداریها صورت بگیرد مسلماً مکتب ما را از طرف دشمنان مورد وهن قرار میدهد و این یک انحراف محسوب میشود که به ضرر دین است گاهی انحراف به صورت تغییر در مضمون روضهخوانیها و یا سخنرانیها است و به صورتهای مختلف عزاداری را مورد آسیب قرار میدهد که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
۱- نقل مطالب و وقایع غیرمستند در عزاداری
برخی از ذاکران و گویندگان فضائل و مصائب اهل بیت خود را ملزم به استفاده از منابع معتبر و صحیح سند ندانسته و حتی عدهای از آنها مراجعه به هیچ کتابی را اعم از معتبر و غیر معتبر وظیفه خود نمیدانند. این مسئله ناشی از ضعف دانش و بینش عمومی در جامعه ، عدم آگاهی از اصول و شیوههای عزاداری مطلوب دینی و زمینهساز گسترش تحریفها و خرافهها است. گریستن در مصائب اباعبدالله حسین نباید به تغییر در محتوا و پیام عاشورای حسینی منجر شود. آیا تمام هدف عاشورا گریستن بوده است که ما بخواهیم آن را به هر قیمتی به دست بیاوریم؟
۲- غلو و اغراق در بیان وقایع عاشورا
غلو در لغت به معنای تجاوز و بالاتر رفتن هر چیزی از حد خود معنی شده است. غلوی که در اینجا از آن یاد میشود غلو در مفاهیم است یعنی آنکه بعضی از مباحث دینی را از حد خود فراتر برده به گونهای که سایر مفاهیم مهجور واقع شوند و در این حالت اصل را به فرع برده و حواشی دین را برجسته میکند.
اولین بنای مکتب تشیع عقل است؛ هر چیزی خارج از عقل در عزاداریها صورت بگیرد مسلماً مکتب ما را از طرف دشمنان مورد وهن قرار میدهد
غلو و اغراقگویی در مورد نحوه زندگی و شهادت امام حسین(ع) خصوصاً در مورد واقعه عاشورا در بین محتوای اشعار و سخنرانیها وجود دارد که باعث میشود تصویری غیرواقعی و نامعقول از عاشورا را متصور شود؛ تصویری که در آن امام مافوق انسان است و البته نمیتواند سرمشق باشد. هرچند چنین تصویری برخی از مردم را جلب و جذب میکند اما کم کم ارکان باورهای دینی مردم را سست میکند و گروهی از مردم را به این باور میرساند که امام حسین و نهضت ایشان قابل الگوبرداری نیست و حادثهای پر از شگفتی است که تنها باید بر آن گریست.
از طرف دیگر به دلیل آن که نه با فلسفه قیام و مسئولیت الهی امام و نه با شواهد و اسناد تاریخی تناسبی ندارد و اکثراً عقلانی هم نیستند زمینه را برای تبلیغات سوء دشمن دشمنان تشیع و تکفیر شیعیان فراهم میکند و نتیجه آن عقیم ماندن قیام کربلا و تقدس غیر قابل تصور دسترس آن است. تجاوز از حد و تصویرسازی مقام خدایی برای ایشان نه تنها باعث عظمت بخشی به مقام ایشان نمیشود بلکه باعث وهن دین و عدم ایجاد معرفت حقیقی نسبت به این بزرگواران میگردد.
۳- افراط در وصف زیبایی ظاهری بنیهاشم
منابع معتبر دست اول به زیبایی ظاهری بنیهاشم و به اصحاب ایشان به ویژه حضرت عباس اشاره میکنند اما توصیف افراطی از زیبایی ایشان در مداحیها و بعضی کتب کنونی به اندازه اغراقآمیز است که باعث دوری از اهداف و ارزشهای قیام عاشورا و محدود شدن به ظاهر است به گونهای که این توصیفها بیشتر نمودی برای اندوهگینی مخاطب در از دست دادن و مرگ زیبارویان است.
استفاده بیرویه از واژههایی چون چشم، ابرو، زلف و قد رعنای ممدوح اصلاً مناسب شأن و مقام ائمه نیست و تاکید بر این مساله فضایل اخلاقی آنها را در حاشیه قرار میدهد. در سیره معصومین آنچه اهمیت دارد تبعیت از رویه اخلاقی و رفتار دینی و انسان ساز آنهاست نه تکیه بر جزئیات چهره و اندام که تخیل گوینده آنها را پروبال داده است و توهینی در لباس مدح و ستایش است و قطعاً مورد رضایت ائمه نیست.
۴- گزارشهای ذلت بار
در منابع معتبر گزارش شده که آن حضرت ضمن یک سخنرانی در روز عاشورا به سپاه دشمن فرمود: «هان خوانده شده پسر خوانده شده مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر کشیدن یا خواری کشیدن و هیهات که ما به ذلت تن ندهیم خداوند و رسول او و مومنان برای ما زبونی نپسندد» پس سخنانی همچون بنابراین حال که کشته شدنم قطعی است پس جرعهای آب به من بدهید علاوه بر آنکه با محکمات عاشورا و موضعگیری امام در طول زندگی افتخارآمیزش منافات دارد مخالف اصول و باورهای شیعه است و جزو انحراف مجالس عزاداری محسوب میشود و بر ذاکران اهل بیت واجب است که از سخن و تعبیری که حاکی از اظهار ذلت آن بزرگوار یا فرزندان ایشان در حادثه عاشورا باشد خودداری کنند به راستی اگر امام حسین شخصیتی بود که پذیرای ذلت باشد قیام چه لزومی داشت؟
انحراف در کردار و رفتار
تضییع حقالناس در هیچ حالی حتی هنگام برپایی مراسم عزاداری سیدالشهدا جایز نیست
دسته دیگری از انحرافات که وارد جریان عزاداری شده و آن را دچار آسیب کرده است انحراف در عملکرد عزاداران است که با گونههای مختلف بروز و ظهور دارد.
۱- قمه زنی
این عمل نه تنها با روح و تعالیم اسلام رابطهای ندارد بلکه در تقابلی آشکار با آن بوده و بیشترین نقش را در تخریب چهره تشیع داشته است. چنین روشی نه تنها دارای سابقه تاریخی و توجیه عقلانی نیست بلکه عملی است که به جهت اضرار بر نفس یا اعضای بدن و نیز از بعد انعکاس تاثیرات منفی آن بر باورهای مخالفان شیعه و نیز وهن بودن آن از نظر شرعی اشکال دارد.
۲- غنا و ابتذال در عزاداری
یکی دیگر از مشکلات جدی در عزاداریهای امروزی رواج آهنگها و سبکهایی است که هیچ هماهنگی و نسبتی با فرهنگ اهل بیت و مجالس آنها ندارد برخی از آهنگهای استفاده شده در مداحیها از موسیقیهای غربی کپی شده است و در بعضی از موارد مصداق غنا محسوب میشود و علاوه بر آنکه در شان و مقام اولیای الهی نیست هنگام شنیده شدن توسط مخاطب هم تداعی ذهنی نامطلوب خواهد داشت. گاهی نیز مداحان زیر صدایی را ایجاد میکنند مانند حسین حسین گفتن به صورت نفسی یا سکسکهای که با تکرار زیادی ایجاد غنا میکند و باعث هیجانات و شور کاذب در عزاداران شده افرادی را از خود بیخود میکند.
۳- بینظمی و سلب آسایش عمومی
بینظمی در عزاداری و سلب آسایش مردم آسیب زیادی بر وجهه شیعیان وارد میکند. عزاداری کردن بیموقع، بلند بودن صدای بلندگوها، ازدحام در معابر عمومی و مسدود شدن خیابانها از مصادیق حقالناس است که در هیچ حالی حتی هنگام برپایی مراسم عزاداری سیدالشهدا که جایگاه بسیار والا نزد پروردگار دارد نیز جایز نیست.
۴- سوء استفادههای مالی
در کنار برگزار شدن مراسم عزاداری عدهای از حواشی مراسم ارتزاق میکنند که در اصل بر آن اشکالی وارد نیست اما اگر ارتزاق از دستگاه حسینی به سوء استفاده مالی بینجامد مشمول حکم حرام است یکی از زمینههای سوءاستفاده مالی در مراسم عزاداری رقابتهای شدید میان برخی گروهها و هیئتهای مذهبی است که این رقابتهای نامطلوب بساط بازارگرمی و رونق را برای برخی صاحبان صدا و هنر مداحی فراهم میکند. اگرچه بیشتر ذاکران جز با خلوص نیت و زبان به ذکر مصیبت نمیگشایند اما همان عده سست ایمان زحمات خالصانه دیگران را هدر میدهند. البته دریافت حق الزحمه بابت نوحهخوانی و یا هر خدمت دیگر هیچ منع شرعی ندارد اما نباید به شغلی سودآور برای عدهای با ثروتهای آنچنانی تبدیل شده و بیآلایشی و خلوص را از این مراسم بزدایند.
جدایی جهان از دلار/۶
دلار از زمان جنگ جهانی دوم، ارز ذخیره جهان بوده اما ترکیبی از دلایل سیاسی و اقتصادی، در حال کاهش تدریجی سلطه آن است.
به گزارش گروه اقتصادی ایرنا از وبگاه بیزنِس اینسایدِر، به گفته صندوق بینالمللی پول، نزدیک به ۶۰ درصد ذخایر بینالمللی به دلار نگهداری میشود. دلار همچنین پرکاربردترین ارز برای تجارت است.
در حال حاضر، تحریمهای غرب علیه روسیه پس از تهاجم این کشور به اوکراین، باعث نگرانی سایر کشورها درباره پیامدهای احتمالی مخالفت با واشینگتن شده است.
برخی از این کشورها مانند برزیل، آرژانتین، بنگلادش و هند، ارزها و داراییهای پشتیبان از جمله یوان چین و بیتکوین را برای تجارت و پرداخت فراهم میکنند.
محیط ژئوپلیتیک کلان، کشورها را به جستوجوی ارزهای جایگزین ترغیب میکند؛ اما مدتهاست که در خصوص سلطه بیش از حد دلار در تجارت و امور مالی جهانی، نگرانی وجود دارد.
موضوع «دلارزدایی» حداقل از دهه ۱۹۷۰ میلادی، هر چند سال یک بار مطرح شده است.
کشورهای سراسر جهان تلاش میکنند برنامههایی را برای دور شدن از دنیای تحت سلطه دلار تنظیم کنند.
در ادامه، سه دلیل برای «دلارزدایی» را از نظر میگذرانیم:
۱. سیاست پولی آمریکا تأثیر زیادی بر سایر نقاط جهان دارد. آمریکا صادرکننده ارز ذخیره جهان است که ارز غالب در تجارت بینالمللی و سامانههای پرداخت نیز به شمار میرود.
بر اساس گزارش اندیشکده مرکز ویلسون که در ماه مه منتشر شد، این ارز قدرت زیادی بر اقتصاد جهانی دارد و اغلب بیش از حد ارزشگذاری میشود.
این موقعیت، امتیازی را به آمریکا اعطا کرد که والری ژیسکار دستن (که از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۱ میلادی رئیسجمهور فرانسه بود)، آن را «امتیاز گزاف» مینامید.
یکی از جنبههای این امتیاز این است که در صورتی که آمریکا نتواند بدهی خود را پرداخت کند، در صورت کاهش شدید ارزش دلار، دچار بحران نمیشود؛ زیرا واشینگتن به سادگی میتواند پول بیشتری چاپ کند.
همچنین به این معنا است که کشورهای سراسر جهان باید سیاستهای اقتصادی و پولی آمریکا را از نزدیک دنبال کنند تا از تأثیرات آن بر اقتصاد خود جلوگیری کنند.
برخی از کشورها، از جمله هند، اعلام کردهاند که از این موضوع که آمریکا با استفاده از سیاستهای پولی خود آنها را گروگان گرفته است، خسته شدهاند.
در حال حاضر، یک کارگروه در بانک مرکزی هند در حال تلاش برای استفاده از روپیه هند برای تجارت است؛ این موضع براساس دیدگاه نارندرا مودی، نخستوزیر هند، اتخاذ شده است.
۲. افزایش ارزش دلار در برابر بیشتر ارزها در سراسر جهان، واردات را برای کشورهای نوظهور گرانتر میکند.
در آرژانتین، فشار سیاسی و کاهش صادرات، به کاهش ذخایر دلار آمریکا و فشار بر پزو (واحد پول آرژانتین) منجر و به نوبه خود باعث افزایش تورم شد.
طبق گزارش رویترز، وزیر اقتصاد آرژانتین روز چهارشنبه گفت این امر باعث شده آرژانتین برای واردات از چین به جای دلار آمریکا از یوان استفاده کند.
اقتصاددانان آلیانز (یک شرکت خدمات مالی بینالمللی) در گزارشی در ۲۹ ژوئن (۸ تیر) نوشتند که قدرت بیشتر دلار، نقش این ارز را به عنوان ارز ذخیره تضعیف میکند. اگر دسترسی به دلار گرانتر شود، وامگیرندگان، گزینههای جایگزین را جستوجو خواهند کرد.
لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل، یکی از سرسختترین حامیان راهاندازی ارزهای جایگزین دلار برای تسویه تجاری بوده است، تا جایی که برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی را نیز به دوری گزیدن از دلار آمریکا تحریک کرده است.
۳. تجارت جهانی و تقاضا برای نفت در حال تنوع یافتن است و این موضوع دلارهای نفتی را در معرض خطر قرار میدهد.
یکی از دلایل مهم تبدیل شدن دلار آمریکا به ارز ذخیره جهانی این است که کشورهای حاشیه خلیج فارس در غرب آسیا از دلار آمریکا برای تجارت نفت استفاده میکردند؛ زیرا تا زمانی که آنها تجارت نفت را انجام میدادند، این ارز یک ارز تجاری پرکاربرد بود.
در سال ۱۹۴۵ میلادی، عربستان سعودی و آمریکا به توافقی تاریخی دست یافتند که بر اساس آن، عربستان سعودی فقط با استفاده از دلار، نفت خود را به آمریکا میفروخت و در مقابل، ذخایر مازاد دلار را مجدداً در خزانهها و شرکتهای آمریکا سرمایهگذاری میکرد.
این توافق باعث تضمین امنیت آمریکا از سوی عربستان سعودی شد؛ اما با ظهور صنعت نفت شیل، آمریکا از نظر انرژی استقلال یافت و صادرکننده نفت خالص شد.
بر اساس گزارش اقتصاددانان آلیانز، تغییر ساختاری در بازار نفت که بر اثر انقلاب نفت شِیل به وجود آمد، ممکن است برخلاف آنچه اندیشیده میشود، به نقش دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی لطمه بزند؛ زیرا صادرکنندگان نفت که نقشی پررنگ در وضعیت دلار ایفا میکنند، باید به سوی سایر کشورها و ارزهایشان تغییر جهت دهند.
روایت شهادت تک تک یاران امام حسین در دشت کربلا/۴-۵
زمانی که عمربن سعد تیر انداخت، دیگر سپاه ابن زیاد نیز شروع به تیراندازی کردند. (فلمّا رمی عمر، ارتمی الناس) به گزارش ابن اعثم: باران تیر (و أقبلت السهام کأنّها المطر) از سوی کوفیان به سوی اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ شدت گرفت و امام فرمود: اینها قاصد این قوم به سوی شماست؛ برای مرگی که چارهای از پذیرش آن نیست، آماده باشید.
پس از آن دو گروه بر یکدیگر حمله کردند و ساعتی از روز را دسته جمعی با یکدیگر جنگیدند، به طوری که بنا به برخی اخبار پنجاه و اندی از اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسیدند.
در این وقت، امام دستی به محاسنش کشید و فرمود: غضب خدا … بر کسانی که متحد بر کشتن فرزند دختر پیامبرشان شدند، شدید خواهد بود. به خدا سوگند که تسلیم آنان نخواهم شد تا با محاسنی خونین خدا را ملاقات کنم (واللّه ما أجبتهم الی شیء ممّا یریدونه أبدا حتی ألقی الله و أنا مخضّب بدمی.)
بلاذری میگوید: امام سوار بر اسبش، قرآنی پیش روی خود نهاده بود و همین خشم دشمن را بیشتر برمیانگیخت. در این وقت، عمر بن سعد، حصین بن نمیر تمیمی را همراه پانصد تیرانداز به سوی امامحسین ـ علیه السلام ـ فرستاد. تیراندازی اینان سبب شد که همه اسبان سپاه امام کشته و نیروهای امام پیاده شدند.
در این حمله، بسیاری از اصحاب با تیرهایی که بر بدنشان فرود آمد، به شهادت رسیده یا زخمی شدند. (فما بقی واحد من أصحاب الحسین الاّ أصاب من رمیهم سهم). ابن شهرآشوب اسامی شهدایی را که در حمله نخست دشمن به شهادت رسیدند، فهرستوار آورده است.
این افراد جمعا ۲۸ تن از اصحاب و ده تن از موالی امام حسین و پدرشان امام علی ـ علیهما السلام ـ بودند که در مجموع ۳۸ تن میشدند. اینها افرادی هستند که اساسا فرصت نبرد تن به تن پیدا نکرده و در تیراندازی نخست کوفیان به شهادت رسیدند. دیدیم که ابن اعثم شمار آنان را بیش از پنجاه نفر یاد کرده است.
ـ با شهادت پنجاه تن در یک حمله دسته جمعی، شمار اندکی از یاران امامحسین ـ علیه السلام ـ ماندند؛ کسانی که به نوعی مبارزه تن به تن با سپاه ابن زیاد داشتند. از آن جمله، عبدالله بن عمیر کلبی است که در برابر مبارزهخواهی یسار از موالی زیاد بن ابیه، پس از کسب اجازه از امام حسین ـ علیهالسلام ـ عازم میدان شد.
در همان حال، همسرش او را تحریک به جنگ میکرد و خطاب به او میگفت: قاتِل بأبی و أُمّی عن الحسین ذُریّه محمّد. برو و از نسل محمد دفاع کن. در واقع، اوّل حبیب بن مظاهر و بُرَیْر بن خضیر قصد رفتن به مبارزه را داشتند که امام اجازه نداد و پس از آن که عبدالله بن عمیر اجازه خواست، امام اجازه رفتن به میدان را به وی داد. وقتی در این نبرد یسار را کشت، سالم از موالی عبیدالله به میدان آمد که به رغم آن که انگشتان عبدالله کلبی در برابر شمشیر سالم افتاد، اعتنا نکرده، او را نیز کشت و در میان میدان شروع به رجز خوانی کرد.
زنش هم عمودی در دست گرفته به تحریض او میپرداخت و میگفت: قاتِل دونَالطیّبین ذرّیّه محمّد. امام به همسر او دستور داد تا بازگردد و در عین حال آنها را دعا کرد. یسار و سالم، نخستین کشتگان سپاه ابن زیاد بودند.
خبر عبدالله بنعمیر به صورتی که گذشت، خبری معتبر مینماید. ابن اعثم، از وهب بنعبدالله بن عمیر کلبی یاد کرده که همراه مادر و همسرش در کربلا بوده است. صورت نقل ابناعثم، طبق معمول حماسیتر و طبعا غیرقابل قبولتر است. وهب به میدان میرود، میجنگد و برمیگردد و به مادر میگوید: آیا از من راضی شدی؟
مادر میگوید: لا، ما رضیت حتی تقتل بین یدی الحسین. او میجنگد تا آن که ابتدا دست راست و سپس دست چپش قطع و بعد کشته میشود. طبعا نباید این شخص کسی جز عبدالله بن عمیر کلبی باشد که خبر او در منابع معتبر آمده است. در امالی صدوق از وهب بن وهب یاد میشود که خود و مادرش نصرانی بودند و به دست امام حسین ـ علیه السلام ـ مسلمان شدند و به کربلا آمدند. این نیز همان شخص است و خبر یاد شده به این صورت چندان قابل اعتماد نیست. تلفیقی از این دو خبر را خوارزمی آورده است. گفتنی است که عبدالله بن عمیر پس از کشتن یسار و سالم، سالم میماند تا در حمله بعدی به شهادت میرسد که خبر وی را خواهیم آورد.
پس از آن ابوالشعثاء یزید بن زیاد کِندی که همراه سپاه عمر بن سعد به کربلا آمده و به امام پیوسته بود، عازم نبرد شد. وی زمانی که مشاهد کرد دشمن همه پیشنهادهای امام را رد میکند (حین ردّوا ما سأل) به آن حضرت پیوست. وی که تیرانداز ماهری بود، هشت تیر انداخت و پنج نفر را کشت. ابومخنف از تیراندازیهای گسترده او و مهارتش یاد کرده مینویسد: صد تیر انداخت که پنج تای آن خطا نرفت.
امام حسین ـ علیه السلام ـ او را دعا کردند. خودش گفت حتماً پنج نفر را کشته است. ابومخنف میافزاید: و کان فی أوّل من قتل.شعر او این بود:
یا ربّ انّی للحُسَین ناصر
و لابن سعد تارک و هاجر
خود این شعر اشاره به ترک سپاه ابن سعد توسط او و پیوستنش به امام حسین علیه السلام ـ دارد. طبعاً در تقدّم و تأخر برخی از مبارزان و شهادت آنان اختلاف نظرهایی در منابع وجود دارد.
ـ پس از تیرباران نخست و مبارزه عبدالله بن عمیر و ابوالشعثاء، سپاه عبیدالله ابتدا از سمت راست و سپس از سمت چپ به سپاهِ اندک امام نزدیک شدند. افراد باقی مانده از سپاه امام، روی زانو نشسته، نیزههای خود را به سوی اسبانگرفتند و آنها به اجبار برگشتند. پس از آن، شروع به تیراندازی به سوی سپاه عبیدالله کرده، عدهای را کشته و شماری را مجروح کردند.
در این میان عبداللهبن حوزه که فریاد زده، بشارت جهنّم به امام حسین ـ علیه السلام ـ داده بود! با نفرین امام، در مسیر برگشت، از اسب به زیر افتاد و پایش به رکاب گیر کرده، همین طور که حرکت میکرد، سرش به این سوی و آن سوی خورد تا به هلاکت رسید. مسروق بن وائل که خود ناظر این ماجرا بود، سپاه کوفه را ترک کرده برگشت و بعدها میگفت: از این خاندان چیزی دیدم که هرگز حاضر به جنگ با آنان نمیشوم.
(لقد رأیْتُ من أهل هذا البیت شَیئا لا أقاتلهم ابدا).
ـ از آن پس تک تک اصحاب عازم میدان شده و پس از مبارزه به شهادت رسیدند. یکی از چهرگان کربلا بُرَیْر بن حضیر هَمْدانی است که در کوفه بهسیّد القراء شهرت داشت و از شیعیان به نام این شهر بود. وقتی یزید بن معقل مبارز طلبید، بریر عازم نبرد با وی شده، چنان ضربتی بر سر او زد که نه تنها کلاهخود او را بلکه نیمی از سرش را هم شکافت. پس از آن رضی بن منقذعبدی به نبرد وی آمد. ساعتی به هم پیچیدند تا بُرَیْر بر سینه او نشست. رضی از دوستانش یاری طلبید. در این وقت کعب بن جابر به سوی بریر شتافت ونیزه خود را بر پشت بریر فرو کرد.
[عفیف بن زهیر که خود در کربلا بوده، میگوید: به کعب گفتم: این بریر همان است که در مسجد کوفه به ما قرآن تعلیم میداد.] پس از آن بر وی حمله کرده، او را به شهادت رساند. در گفتوگویی که میان یزید بن معقل و بریر صورت گرفت، یزید به عقاید سیاسی بریر اشارهکرده، گفت: به خاطر داری که در کوفه میگفتی: انّ عثمان بن عفّان کان علینفسه مُسْرفًا، و انّ معاویه بن ابیسفیان ضالّ مضلّ، و انّ امام الهدی و الحقّ علیّبن أبیطالب.بعدها خواهر کعب به برادرش کعب که بریر را به شهادت رسانده بود، میگفت: آیا ضد فرزند فاطمه جنگیدی و سیّد قرّاء را کشتی؟ به خدا سوگند دیگر با تو سخن نخواهم گفت. نوشتهاند: کعب بن جابر بعدها نیز از کار خود نادم نبود و تصوّرش بر آن بود که خیری برای خود کسب کرده است. کسی در روزگار حکومت مصْعب بن زبیر از وی شنید که میگفت: یاربّ! انّا قد وَفَینا، فلا تجعلنا یا ربّ کمن قد غَدَر!؛ خدایا ما به عهد خویش وفاکردیم؛ ما را با کسانی که عهد شکنی کردند، قرار مده. ابن اعثم، سخن بریر بنخضیر را خطاب به کوفیان آورده است که فریاد میزد: نزدیک من آیید ای کشندگان دختر پیامبر خدا (ص) و ذرّیه او!
ـ در اینجا بلاذری خبر از نبرد حرّ بن یزید ریاحی داده است. در مقتلابومخنفِ (مشهور که طبعا قصهای و غیر قابل اعتماد است) آمده است: حرّ از امام اجازه رفتن به میدان گرفت و گفت: فانّی أوّل من خرج الیک و أُحبّ أن أقْتُلَ بین یدیک. امام به او اجازه داد. این مطلب که حرّ نخستین کسی بوده است که با این استدلال به میدان نبرد رفته، در فتوح نیز آمده است. این خبر در منابع کهن دیگر نیامده است.
ابومخنف مینویسد: همان وقت، یکی از کوفیان تمیمی با نام یزید بن سفیان، که پیش از آن آرزوی نبرد با حرّ را کرده بود، باآمدن حرّ به میدان، او را به مبارزه طلبید. آنان بلافاصله با یکدیگر گلاویز شدند و یزید در همان دم به دست حرّ کشته شد. بلاذری نوشته است که حرّ دونفر را به نامهای یزید بن سفیان و مزاحم بن حُرَیث کشت. خواهیم دید که برخی منابع، قاتل فرد دوم را نافع بن هلال نوشتهاند. برخی نبرد حرّ را همزمان با نبرد زهیر بن قین و نزدیک ظهر عاشورا پس از شهادت حبیب بن مظاهر میدانند.
ـ از این پس، باقی مانده اصحاب تک تک در مبارزه تن به تن یا هجوم بخشهایی از سپاه ابن زیاد به شهادت رسیدند که خبر آنها در مآخذ آمده است. این افراد شجاعانه میجنگیدند و از آنجا که هیچ گونه تعلّقخاطری در آن لحظه به دنیا نداشتند، با تمام وجود به جنگ با افراد رفته و مردانه نبرد میکردند.
بعدها یکی از کسانی که در کربلا همراه عمر بن سعد بود، حکایت چگونه جنگیدن این افراد را شرح داد: کسانی که دست در قبضهشمشیر داشته، مانند شیر ژیان بر ما میتاختند و قهرمانان را از چپ و راست فرو میریختند؛ آنان آماده مرگ بودند؛ امان نمیپذیرفتند؛ در مال دنیا رغبتی نداشتند؛ هیچ فاصلهای میان ایشان و مرگ نبود و در پی مُلْک نبودند. اگر ما در برابرشان نمیایستادیم، همه سپاه را از میان برده بودند.
یکی از یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ عمرو [یا: علی] بن قرظه انصاری بودکه برادرش کنار عمر بن سعد و خودش نزد امام حسین ـ علیه السلام ـ بود.ب رادری که نزد عمر بن سعد بود فریاد زد و امام حسین ـ علیه السلام ـ را به گمراه کردن برادرش متهم کرد؛ امام فرمود: خدا او را هدایت کرده است. آن شخص بر امام حسین ـ علیه السلام ـ حمله آورد که نافع بن هلال در برابرشبرآمده، او را مجروح کرد و بعدها بهبودی یافت.
از چهرههای برجسته کربلا، یکی همین نافع بن هلال بِجِلی است. طایفه بجیله، از طوایف شیعه کوفه استکه بعدها نیز در میان آنان شیعیان زیادی شناخته شدهاند. از وی نیز تعریفی برای تشیع رسیده که بسان آنچه در باره بریر گذشت، جالب است. وقتی بهمیدان مبارزه آمد، فریاد میزد: أنا الجملی، أنا علی دین علیّ. مزاحم بن حُرَیثبه مقابله با او آمد و گفت: أنَا عَلی دین عثمان. نافع پاسخ داد: أنت علی دینشیطان. پس از آن با هم گلاویز شدند تا نافع او را کشت.
ـ پس از مبارزه تن به تن برخی از اصحاب با کوفیان و کشته شدن شماری از سپاه عبیدالله، عمرو بن حجاج خطاب به سپاه عمر سعد فریاد زد: ای احمقها! شما با قهرمانان این شهر میجنگید؛ کسی با آنان تن به تن به مبارزه نرود. آنها اندکند و شما با پرتاب سنگ میتوانید آنها را از میان ببرید. عمر بن سعد رأی او را تصدیق کرده، از سپاهش خواست تا کسی مبارزطلبی نکند. پس از آنعمرو بن حجاج از سمت راست سپاه کوفه بر سپاه امام یورش برد.
عمرو به سپاه کوفه فریاد میزد: یا أهل الکوفه! الزموا طاعتکم و جماعتکم، و لاترتابوا فی قتل من مَرَق عن الدین و خالف الامام!]. ای کوفیان! اطاعت و جماعت خودرا نگاه دارید و در کشتن کسی که از دین خارج شده و با امام خود مخالفت کرده، تردید به خود راه مدهید.
به احتمال شمار سپاه امام در این لحظه ۳۲ نفر بوده است. خوارزمی با اشاره به این رقم مینویسد: همین عده به هر کجای سپاه کوفه که یورش میبردند، آن را می شکافتند. لحظاتی دامنه جنگ بالا گرفت و در این میان، مسلم بن عوسجه اسدی به دست دو نفر از کوفیان به شهادت رسید. شهادت مسلم موجب شادی سپاه کوفه شد و شَبَث بن ربعی که خود امیر بخشی از سپاه کوفه بود، متأثر شد.
وی به یاد رشادتهای مسلم بنعوسجه در جنگ با مشرکان در آذربایجان افتاد که مسلم در آنجا شش نفر ازمشرکان را کشته بود. امام حسین ـ علیه السلام ـ پیش از شهادت مسلم، زمانی که هنوز رمقی در وجود او مانده بود، خود را به وی رساند و فرمود: رحمک ربّک یا مسلم.
آن گاه حضرت آیه فمنهم من قضی نَحْبَه و مِنْهُم من یَنْتظر رابرای وی خواند. حبیب بن مظاهر، دوست صمیمی مسلم بن عوسجه هم کناراو آمد و او را به بهشت بشارت داد و گفت: اگر در این شرایط نبودم، دلم میخواست به وصایای تو گوش میدادم. مسلم بن عوسجه گفت: أوصیک بهذا ـ و اشاره به امام حسین ـ علیه السلام ـ کرد ـ أن تموت دونه، در راه او کشته شوی و به دفاع از او جانت را بدهی.
حبیب گفت: به خدای کعبه چنین خواهم کرد. تعبیر به این که مسلم بن عوسجه اوّل اصحاب الحسین بوده که شهید شده، میباید اشاره به آن باشد که نخستین شهید در حمله عمومی سپاه کوفه بوده که طبعا پس از تیراندازی عمومی اول و شهادت برخی از مبارزان به صورت تک تک شهید شده است.
با این حال، در زیارت ناحیه، بهطور کلی از وی به عنوان اولین شهید کربلا یاد شده است: کنت أوّل من شرینفسه و أوّل شهید من شهداء اللّه. (والله اعلم). پیش از این از عبدالله بن عمیر سخن گفتیم و این که یسار و سالم از موالی آلزیاد را در میدان کشت.
در اینجا، وقتی شمر از سمت چپ سپاه دشمن حمله کرد، بقایای سپاه امام مقاومت کرد تا آن که دشمن یورش همه جانبهای آورد. اینجا بود که عبدالله بن عمیر کلبی به شهادت رسید. در اینجا همسرش بر بالین او رفت و گریه کرد. شمر به یکی غلامان خود با نام رستم دستور داد تا با عمودی آهنین بر سر او بکوبد. رستم چنین کرد و آن زن نیز به شهادت رسید.
در گزارش طبری آمده است که عبدالله پس از نبردی سخت، با حمله هانی بنثبیت حضرمی و بکیر بن حیّ تیمی روبرو شد که بر او یورش آوردند و عبدالله را به قتل رساندند. در انتهای این گزارش آمده است که عبدالله بنعمیر (کان القتیل الثانی من أصحاب الحسین) (پس از بریر یا مسلم بنعوسجه) دومین شهید از اصحاب امام حسین ـ علیه السلام ـ است.
در این نبرد، بقایای سپاه امام، چنان فشرده در کنار یکدیگر قرار داشتند که دشمن نمیتوانست در آنان نفوذی داشته باشد. به ویژه آنان اطراف خیمهها را کنده وآتش در آنها روشن کرده بودند و دشمن تنها از یک سوی میتوانست بر آنان یورش برد. عمر سعد کسانی را برای نفوذ در چادرها و کندن آنها از جای، به درون محوطه خیمهها فرستاد که این افراد توسط چند نفر از اصحاب اماممحاصره و کشته شدند.
این امر سبب شد تا عمر سعد دستور دهد تا چادرها را آتش بزنند. امام حسین ـ علیه السلام ـ فریاد زد: اجازه دهید آتش بزنند، در هرحال جز از یک سمت نمیتوانند بر شما حمله کنند. دشمن برای این که کار را یکسره کند، تصمیم حمله به خیمهها و آتش زدن آنها را گرفت.
شمر همراه سپاهش نیزهاش را به سوی چادر امام حسین ـ علیه السلام ـ پرتاب کرد و فریاد زد: علیّ بالنار حتی أحرق هذا البیت علی أهله، آتش برایم بیاورید تا این خانه را بر سر اهلش آتش بزنم. در اینجا بود که فریاد زنان و کودکان به آسمان رفته،همه از چادر بیرون ریختند. و در اینجا بود که شَبَث بن ربعی شمر را توبیخ کرده، حرکت او را زشت شمرد و شمر بازگشت.
زهیر بن قین که فرماندهی ناحیه راست سپاه امام را داشت، همراه با ده نفر به سوی شمر حمله کرده او رااز محل اقامت زنان و کودکان امام حسین ـ علیه السلام ـ دور کرد. اما شمر بر او حمله کرده چند نفر از افراد وی را به شهادت رساند. نبرد ادامه یافت. اصحابامام حسین ـ علیه السلام ـ یک یک به شهادت میرسیدند و هر کدام که شهید میشدند، نبود آنان کاملا احساس میشد؛ در حالی که کشتههای دشمن به دلیل فراوانی آنان، نمودی نداشت. این حوادث تا ظهر عاشورا ادامه یافت.
ـ نزدیکی ظهر بود که حبیب بن مظاهر به شهادت رسید. واقعه از این قرار بود که ابوثمامه صائدی ـ که از اصحاب امام علی ـ علیه السلام ـ بود ـ وقتی دیداصحاب تک تک به شهادت میرسند، نزدیک امام حسین ـ علیه السلام ـ آمد وگفت: احساس میکنم دشمن به تو نزدیک میشود، اما بدان! کشته نخواهی شد، مگر آن که من به دفاع از تو کشته شوم. أما پیش از آن من میخواهم در حالیخدای خود را ملاقات کنم که نماز ظهر را با تو خوانده باشم. (أحبّ أن ألقیربّی و قد صلّیت هذه الصلاه الّتی دنا وقتها)
امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: (ذکّرت الصلاه! جَعَلَک اللّه من المصلّین الذّاکرین) نماز را به یاد ما آوردی! خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. امام ادامه داد: از دشمن بخواهید جنگ را متوقف کند تا نماز بگذاریم.
حُصَین بن نُمَیر تمیمی فریاد زد: نماز شما قبول نمیشود! در این وقت، حبیب بن مظاهر فریاد زد: ای الاغ! نماز آلرسول الله قبول نمیشود، اما نماز تو قبول میشود؟ در این جا بود که حبیب باحصین بن تمیم درگیر شد. حبیب در این حمله با زخمی کردن اسب حصین توانست وی را به زمین بیندازد که یارانش سر رسیدند و حصین را نجات دادند. به دنبال آن با بدیل بن صریم تمیمی درگیر شده، او را کشت. در اینوقت یک تمیمی دیگر بر حبیب حمله کرده، او را مجروح کرد.
حصین بنتمیم سر رسید و شمشیرش را بر سر حبیب فرود آورد. در این وقت آن فرد تمیمی از اسب پیاده شد و سر حبیب را از تنش جدا کرد. حصین بن تمیم برای افتخار، ساعتی سر حبیب را گرفته بر گردن اسبش آویخت؛ سپس آن را به آنمرد تمیمی داد تا نزد ابن زیاد برده، جایزهاش را بگیرد. شهادت حبیب، امامحسین ـ علیه السلام ـ را سخت تکان داد. (لمّا قُتِل الحبیب هدّ ذلک حسینا وقال عند ذلک: أحتسب نفسی و حماه أصحابی).
وقتی مرد تمیمی به کوفه آمد، قاسم فرزند حبیب بن مظاهرکه آن زمان نوجوانی بیش نبود، از او خواست تا سر پدرش را به او بدهد تا آن را دفن کند. آن مرد نداد. قاسم چندان صبر کرد تازمان تسلط مصعب بن زبیر بر کوفه، آن تمیمی را کشت. در مقتل منسوب بهابومخنف که بخش عمدهای از آن داستانی و بیمأخذ است، از شهادت دو برادر حبیب با نامهای علی و یزید سخن گفته شده است.
ـ بنابر خبر منابع موثق، در این هنگام حرّ بن یزید ریاحی و زهیر بن قین بر دشمن یورش بردند و با حمایتی که از یکدیگر میکردند، به نبرد با سپاه کوفه پرداختند. پیاده نظامها به حرّ حملهور شده، وی را به شهادت رساندند. منابع برخی از رجزهای حرّ را نقل کردهاند.
وی در این رجزها از مقاومت خود دربرابر دشمن و عدم فرارش سخن گفته است. ابن اعثم میگوید: وقتی حرّ مجروح شد، اصحاب او را نزد امام حسین ـ علیه السلام ـ آوردند، در حالی که هنوز رمقی در تن داشت. امام دستی بر صورتش کشیدند و فرمودند: أنتالحرّ! کما سمّتک أُمّک حرّا، و أنت حرٌّ فی الدنیا و الاَخره.
حکایت آوردن حرّ نزد امام حسین ـ علیه السلام ـ در مقتل مشهور و منسوب به ابومخنف، کاملا متفاوت نقل شده است. دشمن چندان حر را تیرباران کردند که بدنش مانندآبکش شد. آنگاه سر او را قطع کرده و به سوی حسین پرتاب کردند. آنجاستکه امام دست به صورت او کشید. این روایت البته داستانی است. داستانیتر از آن، حکایت مصعب برادر حر و فرزند حر با نام علی است که دومی در سپاه کوفه بود و وقتی دید پدر و عمو به شهادت رسیدند او نیز وارد میدان نبرد شد؛ چند تن نفر را کشت تا کشته شد!
ـ عاقبت ظهر شد و وقت نماز فرا رسید. هنوز زهیر و شماری اصحاب دراطراف امام بودند. امام نماز را به جماعت ـ در شکل نماز خوف ـ اقامه کرد. بهاین ترتیب که امام دو رکعت نماز ظهر را آغاز کرد، در حالی که زهیر و سعید بنعبدالله حنفی جلوی امام ایستادند. گروه دوم نماز را تمام کرده، آنگاه گروه اول رکعت دوم را به امام اقتدا کردند.
در وقتی که سعید جلوی امام ایستاده بود، هدف تیر دشمن قرار گرفت. بعد از پایان نماز هم، هرچه امام به این سوی و آنسوی میرفت، سعید میان امام و دشمن قرار میگرفت. به همین دلیل، چندان تیر به وی اصابت کرد که روی زمین افتاد. در این وقت از خداوند خواست تا سلام او را به رسولش برساند و به او بگوید که من از این رنجی که میبرم، هدفم نصرت ذرّیه اوست.
وی در حالی به شهادت رسید که سیزده تیر بربدنش اصابت کرده بود. در واقع سعید بن عبدالله بعد از نماز ظهر که باز درگیری آغاز شده و شدّت گرفت، در شرایطی که حفاظت از امام حسین ـ علیهالسلام ـ را بر عهده داشت به شهادت رسید. در اینجا بازهم دشمن به تیراندازی به سوی اسبان باقی مانده سپاه امام ادامه داد تا همه آنان را از بین برد.
در این وقت زهیر بن قین با رجزی که خواند بر دشمن حمله کرد. در شعری که از او خطاب به امام حسین ـ علیه السلام ـ نقل شده، آمده است که امام راهادی و مهدی نامیده که در حال رفتن به ملاقات جدش پیامبر، برادرش حسن، پدرش علی ـ علیه السلام ـ و عمویش جعفر و حمزه است:
أقْدِم هُدِیت هادیًا مهدیًّا
فالیومَ تَلقی جدَّک النبیّا
و حَسَنا و المُرتضی علیّا
و ذالجَناحین الفَتی الکمیّا
و أسدالله الشّهید الحیّا
دو نفر از کوفیان با نامهای کثیر بن عبدالله شعبی و مهاجر بن اوس بر وی حمله کرده او را به شهادت رساندند. در روایتی که در امالی صدوق آمده، گفته شده است که وی نوزده نفر را کشت تا به شهادت رسید. در مناقب ابنشهرآشوب آمده است که وی یک صد و بیست نفر را کشت، سپس به شهادترسید! این آمارها غیر واقعی است که مانند آن در مناقب ابن شهرآشوب نسبتبه برخی دیگر از یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز داده شده است. (خدا داناست.)
ـ تا این زمان هنوز شماری از یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ سرپا بودند و به دفاع از آن حضرت، در برابر حملات دشمن مقاومت میکردند.
در همین نبردها بود که یاران، تک تک به شهادت میرسیدند. خبر کشته شدن این افرادکه حتی ممکن است برخی از آنان، پیش از ظهر به شهادت رسیده باشند، بیشاز همه در فتوح ابن اعثم (و به نقل از آن در مقتل الحسین ـ علیه السلام ـخوارزمی و گاه مناقب ابن شهرآشوب) آمده است. این قبیل مآخذ، گرچه اخبار ریز قابل توجهی از کربلا به ما میدهد، اما میباید با تأمّل بیشتری موردبررسی قرار گیرد.
عمرو بن خالد ازدی در شمار چنین افرادی است. وی رجزی خواند و جنگید تا به شهادت رسید. فرزندش خالد بن عمرو ازدی نیز پس از پدر به شهادترسید.
خوارزمی از عمرو بن خالد صیداوی نیز یاد کرده و نوشته است: وی نزد امام آمد و گفت: قصد آن دارم تا به دیگر یاران بپیوندم. امام حسین ـ علیهالسلام ـ به او فرمود: تَقَدَّم فا¤نّا لاحقون بک عن ساعه. پیش برو، ما نیز ساعتیدیگر به تو خواهیم پیوست.
سعد [شعبه] بن حنظله تمیمی مجاهد دیگری است که با خواندن رجزی بهمیدان رفته پس از نبردی به شهادت رسید.
عمیر بن عبدالله مَذْحِجی شهید بعدی است که رجزی خواند و به میدان رفتو به شهادت رسید. سوار بن أبیحُمَیر به میدان رفته مجروح شد و شش ماه بعد به شهادت رسید. عبدالرحمان بن عبدالله یَزَنی شهیدی است که به نوشته ابن اعثم، پس از مسلمبن عوسجه به شهادت رسیده است. شعر وی در میدان، مضمون مهمی درتشیع او دارد؛ به طوری که شاعر خود را بر دین حسین و حسن معرفی میکند.
أنا ابن عبدالله من آل یزن
دینی علی دین حسین و حسن
أضربکم ضَرْبَ فتی من الیمن
أرجو بذاک الفوز عند المؤتمن
زیاد بن عمرو بن عریب صائدی همدانی معروف به ابوثمامه صائدی که نماز ظهررا به یاد امام حسین ـ علیه السلام ـ آورد، شهید دیگر بعد از ظهر است. رجززیبایی از وی توسط ابن شهرآشوب نقل شده است.
ابوالشعثاء یزید بن زیاد کندی پیش روی امام حسین ـ علیه السلام ـ در برابر دشمن ایستاد و هشت تیر (و در برخی نقلها که پیش از این گذشت صد تیر) رها کرد که طی آن دست کم پنج تن از سپاه کوفه کشته شدند. آنگاه که دشمن درخواستهای امام حسین ـ علیه السلام ـ را رد کرد، به سوی دشمن تاخت تا کشته شد.
نافع بن هلال بِجِلی که پیش از این اشاره به نبرد او با تنی چند از کوفیان داشتیم، با تیراندازی دقیق خود دوازده تن از سپاه کوفه را کشت تا آن که بازویششکست. دشمن وی را به اسارت گرفت و شمر گردنش را زد. نوشتهاند که ویروی تیرهایش، نامش را نوشته بود و شعارش این بود: «أنا الجملی أنا علی دینعلی». وی در حالی به صورت اسیر نزد عمر سعد آورده شد که همچنان خوناز محاسنش جاری بود و فریاد میکشید: لو بقیَتْ لی عضدٌ و ساعدٌ ماأسرتمونی؛ اگر بازو و دستی برایم مانده بود، نمیتوانستید مرا به اسارت درآورید.
وقتی شمر خواست گردنش را بزند، نافع گفت: به خدا سوگند اگر تو مسلمان بودی، برای تو دشوار بود که پاسخ خون ما را در درگاه خداوند بدهی.ستایش خدای را که آرزوهای ما را [یعنی شهادت] برای اجرا در دستبدترینِ خلق خود قرار داد. پس از آن شمر وی را به شهادت رساند. گفتنی است که نافع از یاران امام علی ـ علیه السلام ـ و از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت بود.
ـ به تدریج شمار یاران امام اندک و اندک میشد. افراد باقی مانده که نمیتوانستند به جنگ رویاروی با دشمن بروند، تصمیم گرفتند تا کنار امامبمانند و تا پیش از شهادتشان، اجازه ندهند امام به شهادت برسد. آنان در اینباره به رقابت با یکدیگر میپرداختند (تنافسوا فی أن یقتلوا بین یدیه). دو برادر با نامهای عبدالله و عبدالرحمان فرزندان عزرهِ الغِفاری که شاهد ایناوضاع بودند نزد امام آمدند، و اظهار کردند: دشمن نزدیک شده است؛ اجازه دهید ما پیش روی شما بجنگیم تا کشته شویم.
امام فرمود: مَرْحَبًابکم. خوارزمی گفتگوی این دو برادر را با امام طولانیتر آورده است. آنان با گریه نزد آن حضرت آمدند. امام فرمودند: برای چه میگریید. شما تا ساعتی دیگر نورچشمان خواهید بود. گفتند: ما برای خود گریه نمیکنیم؛ برای شما میگرییم که دشمن این گونه شما را در محاصره گرفته است. ابومخنف اینحکایت را برای دو نفر دیگر با نامهای سیف بن حارث هَمْدانی و مالک بنعبدالله بن سُرَیع نقل کرده که عموزاده و از یک مادر بودند، نقل کرده است. پس از حکایت گریه کردن و پاسخ امام، این دو جوان، طبق رسم عرب، سلام خداحافظی دادند: السلام علیک یابن رسول الله. حضرت پاسخ داد: و علیکماالسلام و رحمه الله. آنان به میدان رفتند، و جنگیدند تا به شهادت رسیدند.
ـ ابن اعثم در اینجا از چند تن از شهدای کربلا یاد کرده که در مآخذ دیگر شرح نبردشان نیامده است. از آن شمار یکی عمرو بن مطاع جُعْفی است که در فتوحاز نبرد، رجز و شهادتش یاد شده است. بلاذری و ابومخنف از او نامی به میان نیاوردهاند. همچنین ابن اعثم از یحیی بن سلیم مازنی یاد کرده که رجزی خواند و عازم نبرد شد تا به شهادت رسید. شهید دیگری که ابن اعثم از او یادکرده اما بلاذری و ابومخنف نامی از وی نیاوردهاند، قُره بن ابیقُره غِفاری است. از وی نیز رجزی نقل شده و آمده است: فَقاتَل حتی قُتل. مورد دیگر، مالک بن انس باهلی است که وی نیز با رجز خوانی به سوی دشمن یورش برد و جنگید تا کشته شد.
بیتی از رجز وی جالب است؛
آل علیّ شیعه الرّحمان
آل زیاد شیعه الشیطان
احتمال فراوان دارد که مقصود از مالک بن انس باهلی، شخصی با نام أنس بنحارث کاهلی یا باهلی باشد که روایتی از وی در منابع حدیثی سنی آمده واشاره به شهادت وی همراه امام حسین ـ علیه السلام ـ شده است؛ روایت چنین است: عن الاشعث بن سحیم، عن أبیه، عن أنس بن حارث، قال: سمعت رسولالله (ص) یقول: انّ ابنی هذا یُقْتل بأرض العراق، فمن أدرکه منکم فلینصره،قال: فقتل أنس مع الحسین. انس بن حارث از رسول خدا نقل میکند که آن حضرت فرمود: این فرزندم ـ یعنی حسین ـ در سرزمین عراق کشته میشود؛ هر کسی او را دریافت، حمایتش کند. راوی می افزاید: انس در کنار حسین ـعلیه السلام ـ کشته شد.
ـ یکی دیگر از شهدای کربلا حنظله بن أسعد شبامی عِجْلی است که خبر وی را طبری آورده است. وی پیش روی حسین به طرف دشمن ایستاد و آیاتعذاب مربوط به قوم عاد و ثمود را خواند و فریاد زد: یا قوم! لاتقتلوا حسینا،حسین را نکشید، «فَیُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنْ افْتَرَی» آنگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ بر او رحمت فرستاد و فرمود: همین که آنان دعوت تو را ردکردند، مستحق عذاب گشتند. پس از آن درخواست اجازه سفر آخرت و پیوستن به یارانش را کرد که حضرت اجازه داد.
وی پس از سلام بر امام حسین ـ علیه السلام ـ و شنیدن پاسخ آن حضرت راهی میدان شده، جنگید تا کشتهشد. بلاذری پیش از آوردن خبر شهادت عابس بن أبیشبیب شاکری [هَمْدانی] این نکته را یادآور شده است که وقتی اصحاب باقی مانده مشاهده کردندنمیتوانند بر دشمن حمله برند و از امام حسین ـ علیه السلام ـ دفاع کنند، از ایشان خواستند تا اجازه دهد پیش روی او بجنگند تا کشته شوند. عابس از این گروه بود.
وی نزد امام آمد و گفت که هیچ چیزی جز جانش ندارد که تقدیم کند. آنگاه با فعلیک السلام و خداحافظی با امام، راهی میدان شد. وی با شمشیر میجنگید و چون شجاع بود، کسی برابرش در نمیآمد. اندکی بعد، چندیننفر یکباره بر سر او ریختند و او را کشتند. شوذب که از غلامان آزاد شده همین خاندان شاکری بود، همراه عابس به میدان آمد. ابتدا شوذب و سپس عابس به شهادت رسیدند.
عابس وقت رفتن برای نشان دادن صحّت ایمانش به امامحسین ـ علیه السلام ـ عرض کرد: أُشهد اللّه أنّی علی هَدْیک و هَدْی أبیک.ابومخنف میافزاید وقتی به میدان رفت، دشمنان گفتند: شیر شیرها آمد؛ کسی به تنهایی به مقابله با او نرود. عمر سعد گفت: او را سنگباران کنید. عابس کهچنین دید، زره و کلاهخودش را درآورد و به سوی دشمن تاخت. راوی میگوید: گاه دستههای دویست نفری از برابرش میگریختند. آنگاه از هر چند سو بر او یورش آوردند و او را کشتند، به گونهای که وقتی کشته شد، سرش میان دستان چندین نفر بود و هر یک ادعا میکرد، وی او را کشته است.
ـ شماری دیگر از شهدای کربلا عبارتند از: بدر بن مغفل جعفی که خبر رجزخوانی و شهادت وی را بلاذری آورده است.بن معقل أصبحی که رجزالکدننیز رجزی خواند و به شهادت رسید. رجز وی نشان از موضع شیعیانه او دارد؛
انّی علی دین حُسین و حَسنویّ از غلامان آزاد شده ابوذر غفاری است که پیش روی چشمان امام حسین ـ علیه السلام ـ جنگید تا به شهات رسید. وی نیز در رجز خود دفاع از آل محمد را هدف مبارزه خود خواند. وی باید شیعهای باشد که در مکتب ابوذر غفاری پرورش یافته است. خبر جناده بن حارث انصاری را نیز ابن اعثم آورده و رجز او را که ضمن آن بر وفاداری خود در بیعتش با امام حسین ـ علیه السلام ـ یادمیکند، نقل کرده است. فرزندش عمرو بن جناده نیز که پس از پدر به میدان رفت، رجزی طولانی خواند و جنگید تا به شهادت رسید.رجز وی یک تحلیل تاریخی از شرایطی است که در زمان پیامبر خدا (ص) و پس از آن در مناسبت مؤمنان واقعی از مهاجر و انصار با قریش در زمان کفرشان از یک سوو زمان فسق و فجورشان از سوی دیگر، وجود داشته است. ابتدا از دشمنیقریش با انصار و مهاجرین یاد میکند و این که مهاجرین و سواران انصار، خون کفار را در عهد پیامبر (ص) ریختند. امروز هم باید خون فجار و اراذلیکه به خاطر حمایت از قارونصفتان، قرآن را کناری نهادهاند، از نیزههای مؤمنان ریخته شود فجاری که به دنبال گرفتن انتقام بدر هستند. آنگاه سوگند میخورد که با تمام وجود و امکانات در برابر فساق بایستد. از طایفه جُعْفیان،حجاج بن مسروق جعفی در کنار امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسید.
ـ چهار نفر یک جا شهید شدند و بنا به گفته ابومخنف، شهادت اینان در آغاز نبردبوده است. این که مقصود از «اوّل قتال» چه زمانی است، محل تردید است. امابه هر روی ممکن است پس از تیراندازی عمومی دشمن و در آغاز نبرد رویاروی باشد. بسا مقصود نبردی باشد که پس از نماز ظهر رخ داده که احتمال آن اندک است. گفتنی است که در جریان شهادت اینان، عباس بن علی هنوز درمیدان نبرد حاضر بوده است.
ابومخنف میگوید: عمر بن خالد صیداوی، جابربن حارث سلمانی، مجمّع بن عبدالله عائذی و سعد غلام آزاد شده عمر بنخالد صیداوی، چهارنفری به سمت دشمن یورش بردند. وقتی وارد دل سپاهکوفه شدند، دشمن آنان را محاصره و از بقیه افراد امام حسین ـ علیه السلام ـ جدا کرد. در اینجا بود که عباس بن علی حمله کرده آنان را از محاصره درآورد، در حالی که مجروح بودند.
در ادامه نبرد دشمن با شدت بخشیدن حمله بر آنان، این چهار نفر را در یکجا به شهادت رساند. به نوشته بلاذری آخرین کشته از سپاه امام، و حتی پس از شهادت امام، سوید بن عمرو خثعمی بود که مجروح افتاده بود؛ وقتی شنید امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادترسیده است، کاردی برداشت و با همان به نبرد با دشمن شتافت تا آن که دو نفراز کوفیان وی را به شهادت رساندند.
ـ شروع به نبرد از سوی اهل بیت امام حسین ـ علیه السلام ـ ، زمانی بود که ازیاران کسی باقی نمانده بود. (فلم یزل أصحاب الحسین یُقاتلون و یُقْتلون حتیلم یبق معه غیر أهل بیته) آن گاه اهل بیت وارد کارزار شده و شماری از آنان بهشهادت رسیدند که رقم آنان را کمتر از شانزده نفر ننوشتهاند، و برخی از منابع نام بیش از بیست نفر را یاد کرده اند. فهرست این افراد به نقل از محمد بن سعد(م ۲۳۰) خواهد آمد.
شهدای خاندان رسول الله در کربلا
۱. عباس بن علی بن ابیطالب: وی که بعدها نسل و نوادگانش او را سقّا مینامیدند، مردی زیباچهره و بلند قامت بود که وقتی سوار اسب میشد،پایش به زمین میرسید. عباس پرچمدار سپاه امام حسین ـ علیه السلام ـ بود وآنچنان که امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده است قاتلان وی زید بن رقاد جَبنّی وحکیم بن طفیل سِنْبسی از قبیله طی بودند.
وی زمان شهادت ۳۴ سالداشت.شیخ مفید نوشته است: وقتی عباس فراوانی کشتههای یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ را دید، به برادران خود یعنی فرزندان امالبنین گفت: پیش بروید تا ببینم که برای خدا و رسولِ او نصیحت کردید. پس از آن همراه حسین بن علی به سمت فرات رفتند تا آب بردارند که سپاه عمر بن سعد مانع آنان شدند. اینجا بود که یکی از کوفیان تیری انداخت که به دهان امام حسین ـ علیه السلام ـ اصابت کرد.
امام با دست خود آن تیر را بیرون کشیده، خونش را به آسمان پرتاب کرد و در حق دشمن نفرین کرد. در این وقت، دشمن عباس را محاصره و از امام حسین ـ علیه السلام ـ جدا کردند. عباس یک تنه میجنگید تا افتاد. زمانی که افتاد و به دلیل جراحات نتوانست حرکت کند، زید بن ورقاء وحکیم بن طفیل او را کشتند. بلاذری در جای دیگری میگوید: برخی برآنند که حرمله بن کاهل اسدی والبی، با کمک گروهی از سپاه، عباس بن علی بنابیطالب را کشته، بدنش را پایمال کردند (و تعاوروه)؛ آن گاه حکیم بن طفیلطائی لباس عباس را از تنش درآورد. همین حرمله تیری هم به امام حسین علیه السلام ـ انداخت که به لباس آن حضرت اصابت کرد.
ابوالفرج اصفهانی به نقل از امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ مینویسد: مادر این چهار فرزندـ امالبنین ـ به بقیع میآمد و نالهها و گریههای سوزناکی سر میداد؛ به طوری که مردم اطراف او اجتماع میکردند؛ حتی مروان بن حکم برای تماشا میآمد ودر کنار بقیه به ناله و ندبه او گوش فرا میداد. ابوالفرج خبری هم از قاتل عباسنقل کرده است که بعدها صورتش سیاه شده، میگفت: این پس از آنی بود که جوانی از بنی هاشم را که روی پیشانیش آثار سجود بوده، به قتل رساند.
۲. جعفر بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین نوزده ساله) توسط هانی بنثُبَیت حضرمی کشته شد. در روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ آمده است کهخولی بن یزید اصبحی، قاتل جعفر بن علی بوده است.
۳. عبدالله بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین و ۲۵ ساله) وی به دست هانیبن ثُبَیت حضرمی کشته شد. بلاذری نیز همین شخص را کشنده عبدالله بنعلی دانسته و افزوده است که وی سر او را آورده بود.
۴. عثمان بن علی بن ابیطالب: (فرزند امّ البنین). وقتی به میدان رفت، ابتداخولی بن یزید تیری به او زد و سپس مردی از طایفه ابان بن دارم او راکشت.مادر هر چهار نفر گذشته، امالبنین عامریه از آل وحید بود. دینوری با اشاره به این مطلب مینویسد: اینان از برابر امام حسین ـ علیه السلام ـ عبورکردند (یقونه بوجوههم و نحورهم) و سر و گردن را سپر بلای او قرار دادند.آنگاه هانی بن ثبیت بر عبدالله حمله کرده او را کشت. آنگاه بر جعفر حملهکرد، او را نیز کشت. [خولی] بن یزید اصبحی هم تیری به عثمان بن علی زد واو را کشت. سپس سر او را از تنش جدا کرده نزد ابن سعد آورد و جایزه خواست. ابن سعد گفت: از امیرت ـ یعنی ابن زیاد ـ بگیر. نوشتهاند: عثمان همچنان اطراف امام حسین ـ علیه السلام ـ بوده، در دفاع از او میجنگید و هرطرف که امام میرفت، او هم میرفت تا کشته شد.
۵. ابوبکر بن علی بن ابیطالب: ابن سعد از قاتل او یاد نکرده، اما دینوری نوشته است که وی با تیر عبدالله بن عقبه الغنویبه شهادت رسید. ابومخنف خبر کشته شدن وی را آورده اما افزوده است: و قد شُکّ فی قَتَله. از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است که وی به دست مردی از طایفه همدان کشته شد.
۶. محمد اصغر بن علی بن ابیطالب: وی نیز به دست مردی از طایفه ابان بندارم کشته شد. این خبر از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت شده است.
۷. علی اکبر: (فرزند املیلی و متولّد در زمان عثمان) بن حسین بن علی که توسط مره بن منقذ بن نعمان عبدی [عبدالقیس] کشته شد. ابومخنف، بلاذری و دینوری میگویند: نخستین کشته از اهل بیت، علی اکبر بود. ابن اعثم نخستین شهید را از این خاندان عبدالله بن مسلم بن عقیل دانسته است. ابن سعد مینویسد: مردی از اهل شام، علی اکبر را صدا کرد. مادر علی اکبر، آمنهدختر ابومره فرزند عروه بن مسعود ثققی بود. مادر آمنه، دختر ابوسفیان بود.این مرد شامی به جهت خویشی علی اکبر با آلابیسفیان گفت: تو قرابتی بایزید داری. اگر بخواهی تو را امان میدهیم؛ هر کجا دوست داشتی میتوانی بروی. علی اکبر پاسخ داد: لقرابه رسول الله (ص) کانت أولی أن تُرْعَی منقرابه أبیسفیان. آنگاه این رجز را خواند:
أنا علیُّ بن حُسَین بن علی
نحن و ربّ البیت أولی بالنبیّ
تاللّه لا یَحْکُم فینا ابن الدعّی
أضرب بالسّیف أُحامی عن أبی
تاللّه لا یحکم فینا ابنُ الدّعی
وی سپس به سوی دشمن رفت. (گویا دست کم یک بار حمله کرد و نزد پدر بازگشت و مجددا حمله کرد) در این وقت مردی از عبدالقیس با نام مُرّه بنمنقِذ بن نعمان در حالی که علی اکبر نزدیک پدرش ایستاده بود بر او حمله کرد و ضربتی سخت بر وی وارد آورد. امام حسین ـ علیه السلام ـ نزد فرزندش آمد و گفت: قتلوک یا بُنیّ! علی الدنیا بعدک العفا، ای فرزندم تو را کشتند. بعد ازتو خاک بر سر دنیا؛ آنگاه او را به خود چسباند تا آن که از دنیا رفت. با شهادت علی اکبر، زینب (س) سراسیمه از خیمه بیرون آمد و فریاد میزد: وا أُخیّاه!یابن أُخیّاه! وی آمد تا خود را روی جنازه علی اکبر انداخت.
امام حسین ـ علیهالسلام ـ دستش را گرفت و او را به خیمه بازگرداند. آن گاه به جوانانی که نزدیکش بودند فرمود: برادرتان را بردارید. آنان او را برداشته در برابر خیمهای که در مقابلش میجنگیدند، گذاشتند. مطالب فتوح تا اندازهای با منابع دیگر متفاوت است و دشواریهایی دارد. وقتی علی اکبر که به نقل از وی هیجده ساله بوده، به میدان رفت، امام حسین ـ علیه السلام ـ سر بر آسمان برداشت و گفت: الّلهم أشْهِد علی هؤلاء القوم! فقد برز الیهم غلام أشبه القوم خَلقًا و خُلقًا و مَنطقًا برسول اللهّ. علی اکبر به میدان رفت، جنگید تا آن که شامیان از دست او به ناله و فغان آمدند.علی اکبر که جراحات فراوانی برداشته بود، به سوی پدر بازگشت و اظهار کرد: چندان تشنه است که نزدیک است از تشنگی بمیرد! امام حسین ـ علیه السلام ـ گریه کرد و فرمود: عزیزم! قدری دیگر بجنگ؛ به زودی از دست جدّت سیراب خواهی شد. علی اکبر حمله کرد تا کشته شد.
۸ . عبداللّه بن الحسن بن علی ـ علیه السلام ـ : مادر وی دختر سلیل بن عبدالله(برادر جریر بن عبدالله بجلی) بود. به نقل از امام باقر ـ علیه السلام ـ قاتل وی حرمله بن کاهل اسدی بوده است. ابن اعثم از رجز و شهادت او یاد کرده است؛
ان تُنْکرونی فأنَا فَرْع الحسن
سِبْطُ النبیّ المصطفی و المؤتمن
۹ . جعفر بن حسین بن علی.
۱۰ . ابوبکر بن الحسن بن علی: دو نفر اخیر به دست عبدالله بن عُقْبه الغنوی کشته شدند. روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ در باره ابوبکر بن حسن نیز چنین است. عُمَری نسّابه، عالم قرن پنجم نوشته است که ابوبکر کنیه عبدالله بنحسن بوده که در کربلا کشته شد و خونش در بنی غنی است و حسین بن علی ـ علیه السلام ـ سکینه را به عقد وی درآورده بود.
۱۱ . عبدالله بن حسین: (فرزند رباب دختر امرؤالقیس) توسط حرمله کاهلی از طایفه بنیاسد کشته شد. ابن سعد در جای دیگری در باره عبدالله نوشته است: کودکی از کودکان حسین دوید تا آن که در دامان امام حسین ـ علیهالسلام ـ نشست؛ در این وقت مردی تیری انداخت که به گلوی او اصابت کرد و او را کشت. در این وقت حسین گفت: الّلهم انّ کنْتَ حبسْتَ عنّا النّصر،فاجعَلْ ذلک لما هو خیر فی العاقبه و انْتَقِم لنا من القوم الظّالمین.
بلاذری هم از عبدالله بن حسین یاد کرده است که حرمله بن کاهل والبی تیریبر او انداخت و او را کشت. ابومخنف مینویسد: زمانی که حسین بن علی نشست (و نتوانست روی پا بایستد و نبرد کند) کودکی به سمت وی آمد و روی زانوی آن حضرت نشست که گویند عبدالله بن حسین بوده است. ابومخنف میگوید: عقبه بن بشیر اسدی به من گفت: امام باقر ـ علیه السلام ـ به من فرمود: یک خون از ما در میان شما بنی اسد هست. من گفتم: خدای شما را رحمت کند، گناه من چیست؟ و آن خون کدام است؟
امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: کودکی از حسین به سوی او آمد و در دامن او نشست؛ در همان حال یکی از شما بنیاسد تیری انداخت و او را کشت. امام حسین ـ علیه السلام ـ خون را گرفت و وقتی دستش پر شد، آن را به آسمان پرتاب کرد و گفت: خدایا اگر نصرت خود را بر ما نفرستادی این را در جایی که خیر است قرار ده و انتقام ما را از ستمکاران بگیر.
ابن سعد جای دیگری از فرزند سه ساله امام حسین ـ علیه السلام ـ یاد میکند که در جریان تیرباران عمومی دشمن به سمت امام حسین ـ علیه السلام ـ میآمد، و آن گاه که تیرها از چپ وراست حضرت رد میشد، تیری به اینکودک اصابت کرد. کسی که تیر زد عقبه بن بشر اسدی بود.
به احتمال آنچه درباره عبدالله بن حسین گفته شده، مربوط به کودکی از امامحسین ـ علیه السلام ـ است که در برخی از منابع، همان علیّ بن الحسینالاصغر است که میان شیعیان به همین نام شهرت دارد. اما نقلی که در میان شیعه رایج است، از فتوح ابن اعثم گرفته شده و در مآخذ کهن دیگر نیامده است.
ابن اعثم مینویسد: در این وقت برای حسین کسی نماند جز یک بچه هفت ساله و بچه شیرخوار دیگر. امام حسین ـ علیه السلام ـ نزدیک خیمه آمد و گفت: این طفل را به من بدهید تا با او وداع کنم. بچه را گرفت، او را بوسید و گفت: ای فرزندم! وای بر این مردم، وقتی که در قیامت، خصم آنان محمد باشد.
در این وقت تیری زدند که به گلوی علی اصغر خورد. امام حسین ـ علیهالسلام ـ از اسب پایین آمد؛ با شمشیر خود جایی را حفر کرده، بر او نمازخواند و دفنش کرد. بعد ایستاد و اشعاری خواند که هفده بیت است! یعقوبی اشارهای اجمالی به این رخداد دارد. وی مینویسد: طفلی را که همان ساعت متولد شده بود! به دست امام حسین ـ علیه السلام ـ دادند تا در گوش او اذان بگوید.
در همان حال تیری آمد و در گلوی آن بچه فرو رفت. امام حسین ـ علیهالسلام ـ تیر را درآورد و گفت: واللّه لانت أکرم علی اللّه من النّاقه؛ به خداسوگند ارزش تو از ناقه (صالح) بیشتر است. در ارشاد شیخ مفید در این باره مطلبی نیامده است. عمری نسابه، عالم علوی نسب شناس قرن پنجم هجری نیز دو علی برای امام حسین ـ علیه السلام ـ میشناسد. علی اکبر که در طف به شهادت رسید و علی اصغر یعنی امام سجاد ـ علیه السلام ـ که زنده ماند.
به هر روی، این که عبدالله بن الحسین، یعنی همان که به گفته مورخان در دامان پدر در کربلا توسط حرمله تیر خورد و به شهادت رسید، همان علی اصغر باشد، کاملا محتمل است؛ به ویژه که نامگذاری به «علی» بیش از آن که نام کودک باشد، برای تیمّن و تبرّک به نام جدشان بود که برای فرزندان بکار میرفت و همزمان میتوانست نام عبدالله را نیز داشته باشد. البته این یک احتمال است. شیخ مفید از عبدالله بن حسن بن علی یاد کرده است که در وقت تنهایی امام حسین ـ علیه السلام ـ به سوی آن حضرت دوید. امام حسین ـ علیهالسلام ـ از زینب (س) خواست تا او را نگاه دارد؛ اما کودک گفت که از عمویش جدا نمیشود.
وقتی ابجر بن کعب خواست شمشیری به امام بزند، کودک دستش را بالا آورد. شمشیر به دستش خورده، قطع شده و به پوست آویزان شد. این روایت در لهوف نیز آمده و در تصریح شده است که حرمله او را که در دامان عمویش نشسته بود، با تیر زد. در زیارت ناحیه مقدسه هم آمده است: السلام علی عبداللّه بن الحسن الزّکی لعن الله قاتله و رامیه حَرْمله بن کاهلالاسدی. آیا ممکن است عبدالله بن حسین، همان عبدالله بن حسن باشد؟ در رساله فضیل رسان ـ از اصحاب امام باقر و صادق ۸ ـ که فهرست شهدای کربلاست از عبدالله بن الحسین و عبدالله بن الحسن هر دو یاد شده است.
۱۲ . قاسم بن حسن: وی توسط سعید بن عمرو ازْدی کشته شد. ابن سعد مینویسد: این بچه در حالی که پیراهنی پوشیده بود و کفشی بر پا داشت که بند لنگه چپ آن پاره شده و به پایش آویزان بود، به میدان آمد. عمرو بن سعیدازدی[!] بر او ضربتی زد که وی افتاد و در همان حال عمویش را صدا زد. امامحسین ـ علیه السلام ـ بر عمرو حمله کرد و عمرو که دستش را بالا آورده بود تا از خود دفاع کند، دستش از مرفق قطع شد.
در این بین، کوفیان برای نجات عمرو هجوم آوردند که در اثر این هجوم و فشار عمرو زیر دست و پای اسبان کشته شد. امام حسین ـ علیه السلام ـ بالای سر قاسم ایستاد و گفت: عزّ علیعمِّک أن تدعوه فلایُجیبک، أو یُجیبک فلا یَنْفعک. بر عمویت دشوار است که او را صدا بزنی و نتواند پاسخت را بدهد، یا اگر پاسخ دهد، سودی برای تو نداشته باشد. آن گاه امام حسین ـ علیه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خیمهآورده، نزد بدن علی اکبر گذاشتند.
ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبانحُمَید بن مُسلم اَزْدی، مفصّلتر آورده است: نوجوانی به میدان آمد، صورتش چون ماه؛ در دستش شمشیر، پیراهن بر تن و کفشی که بند تای چپش باز بود،بر پا داشت. عمرو بن سعد بن نفیل گفت: من به او حمله میکنم.
حُمَید گوید: به او گفتم: سبحان الله! چرا تو؛ کسانی هستند که از تو کفایت میکنند. گفت: بهخدا به او حمله میکنم. وی حمله کرده، شمشیری بر سر آن نوجوان نواخت.غلام با صورت به زمین افتاد و عمویش را صدا کرد. حسین مانند شیری خود را بالین او رساند. آن حضرت ضربتی حواله عمرو کرد و زمانی که عمرو دستش را جلوی شمشیر گرفت، از مرفق قطع شد.
فریادی کشید و کوفیان آمدند تا او را از دست امام حسین ـ علیه السلام ـ نجات دهند که در آن حیص وبیص زیر پای اسبان کشته شد. حسین بر بالین آن نوجوان آمد، در حالی که پاهایش را تکان میداد و روی زمین میکشید. امام حسین ـ علیه السلام ـ گفت: دور باشند از رحمت خدا مردمانی که تو را کشتند. در قیامت کسی جز جدّ تو خصم آنان نخواهد بود.
بعد گفت: عزّ واللّه علی عمّک أن تدعوه فلایُجیبک أویُجیبک ثم لایَنفعک. آن گاه وی را در بغل گرفت و سینه او را به سینهاش چسباند. سپس وی را آورد و نزد فرزندش علی اکبر و دیگر کشتههایی که از اهل بیتش در آنجا بودند، گذاشت. پرسیدم: این نوجوان که بود؟ گفتند: قاسمبن حسن بن علی بن ابیطالب.
۱۳ . عون بن عبدالله بن جعفر: توسط عبدالله بن قُطْبه الطائی کشته شد. بلاذری هم میگوید که عون توسط عبدالله بن قطبه کشته شد. دینوری از عدی [عون] ابن عبدالله بن جعفر یاد کرده که به دست عمرو بن نهشل کشته شده است. مادر عون بنا به نقلی «جمّانه» دختر مسیب بن نجبه فزاری و بنا به نقل دیگر، زینب دختر علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ بوده است.
۱۴ . محمد بن عبدالله بن جعفر: توسط عامر بن نهشل تمیمی کشته شد.
ابن سعد میگوید: دو فرزند عبدالله بن جعفر به همسر عبدالله بن قطبه الطائی پناه بردند، در حالی که بالغ نبودند. عمر بن سعد اعلام کرده بود: هر کس سریبیاورد هزار درهم خواهد گرفت. عبدالله بن قطبه به منزل رفت. همسرش بهاو گفت: دو کودک به ما پناه آوردهاند، دوست داری منت بر آنان بگذاری و آنان را به مدینه به خانوادهشان بسپاری؟ گفت: آری به من نشانشان ده.
وقتی آنان را دید، سرشان را از تنشان جدا کرد و سرها را نزد عبیدالله برد که چیزی به او نداد (و به روایت بلاذری حتی دستور ویران کردن خانهاش را هم داد!) اینهمان حکایتی است که شیخ صدوق برای فرزندان مسلم بن عقیل روایت کردهاست. بلاذری هم به روایتی دیگر به اختصار در دو سطر خبر این دو کودک راکه آنان را از عبدالله بن جعفر دانسته، مانند آنچه ابن سعد آورده، گزارش کرده است.
۱۵ . مسلم بن عقیل بن ابیطالب: نماینده امام حسین ـ علیه السلام ـ در کوفه کهبه دستور عبیدالله بن زیاد در هشتم ذی حجه سال ۶۰ کشته شد.
۱۶ . جعفر بن عقیل: توسط بشر بن حَوَط همدانی یا عروه بن عبدالله خثعمی کشته شد. بلاذری نفر دوم را قاتل جعفر دانسته، و دینوری هم مینویسد: عبدالله بن عروه خثعمی با تیری او را کشت. روایت امام باقر ـ علیه السلام ـ نیز چنین است.
۱۷ . عبدالرحمان بن عقیل توسط عثمان بن خالد بن اسیر جهنی و بِشْر [بشیر] بن حَوَط قایضی کشته شد. در انساب نام قاتل، نشر بن شوط عثمانی ضبطشده است!
۱۸ . عبدالله اکبر بن عقیل به دست عمرو بن صبح الصّدائی کشته شد. مدائنی قاتل او را عثمان بن خالد جهنی و مردی از همدان دانسته است.
۱۹ . عبدالله بن مسلم بن عقیل: توسط عمرو بن صبح (صبیح) الصّدائی یا اسیدبن مالک حضرمی کشته شد. این سخن ابن سعد است. در حالی که بلاذری ودینوری نوشتهاند: عمرو بن صبیح الصیداوی (به تفاوت نام پدر و لقب او توجه کنید) او را با تیر زد و پس از آن مردم کوفه بر سر عبدالله ریخته وی را کشتند.
ابومخنف پس از خبر شهادت علی اکبر مینویسد: عمرو بن صبیح صدائی عبدالله بن مسلم را با تیر زد، به گونهای که دستش با تیر به صورتش چسبید. پس از آن تیر دیگری بر قلب او زد. بلاذری از رقاد الجنبی یاد کرده است که بعدها میگفت: یکی از جوانان آل حسین را چنان تیری زدم که همان طور که دستش روی صورتش بود، دستش به صورتش چسبید و پس از بیرون کشیدهشدن تیر، هنوز نوک تیر یعنی پیکان آن در صورتش باقی مانده بود.
۲۰ . محمد بن ابیسعید بن عقیل توسط لَقیط بن یاسر جُهَنی کشته شد. دینوری نام او را محمد بن عقیل بن ابیطالب یاد میکند که لقیط بن ناشر جُهَنی با تیر او را کشته است.
۲۱ . مردی از آل ابولهب و طبعا هاشمی که نامش روشن نشد.
۲۲ . ابوالهیّاج از نوادگان ابوسفیان بنحارث بنعبدالمطّلب که شاعر هم بوده در کربلا به شهادت رسیده است.
۲۳ . سلیمان غلام آزاد شده امام حسین ـ علیه السلام ـ که به دست سلیمان بنعوف حضرمی کشته شد. پیش از این گذشت که وی حامل نامه امام به شیعیان بصره بود، و در آنجا به دستور ابن زیاد کشته شد.
۲۴ . مَنْجح (یا مُنْجح) غلام آزاد شده امام حسین ـ علیه السلام .
۲۵ . عبدالله بن بُقْطر برادر رضاعی امام حسین ـ علیه السلام ـ که در کوفه از فراز قصر به پایین افکنده شد و به شهادت رسید.
تا اینجا نام افرادی بود که ابن سعد یاد کرده بود. اما برخی نامهای دیگر:
۲۶ . عبیدالله بن عبدالله بن جعفر: ابوالفرج اصفهانی به نقل از نسابه معروفیحیی بن حسن علوی میگوید: وی نیز در طف همراه امام حسین ـ علیها السلام ـ به شهادت رسید.
۲۷ . محمد بن مسلم بن عقیل: بنا به روایت ابوالفرج، به نقل از امام باقر ـ علیهالسلام ـ قاتل وی ابوجرهم اَزْدی و لقیط بن ایاس جهنیبودهاند.
۲۸ . علی بن عقیل بن ابیطالب: ابوالفرج روایتی در باره شهادت وی در کربلاآورده است. وی در جای دیگری، به نقل از محمد بن علی بن حمزه، خبری درباره کشته شدن ابراهیم بن علی بن ابیطالب در کربلا آورده و افزوده است که در هیچ کتاب نسبی یادی از او نیافته است.
۲۹ . عبیدالله بن علی بن ابیطالب: خلیفه بن خیاط به نقل از «ابوالحسن» آورده که وی با امام حسین ـ علیه السلام ـ در کربلا شهید شد. مادر وی، رباب دختر امریء القیس بوده است. گفته شده که این سخن خطاست، زیرا وی در یوم المذار به دست اصحاب مختار کشته شد!
۳۰ . ابوبکر بن القاسم بن حسین بن علی: خلیفه بن خیاط وی را نیز در جمله کشتگان کربلا دانسته است.
در روز عاشورا چه معجزاتی رخ داد؟
در روایات و کتب اهل شیعه و سنی آمده است که بعد از شهادت سالار شهیدان کربلا ۱۱ اتفاق باورنکردنی رخ داده که در نوع خود معجزات شهادت امام حسین (ع) محسوب میشود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان معتبرترین کتابها، احادیث و روایات همگی معجزاتی را از سالار شهیدان کربلا منعکس کرده اند تا حجت بر آنانیکه راه انکار را بر واقعه کربلا پیش گرفته اند، تمام شود. به یقین تاریخیترین حادثه عالم خلقت معجزات روز عاشورا است. معجزاتی که حتی در کتاب اهل سنت هم به آن اشاره شده است.
۱. برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر
عن عیسى بن الحارث الکندی میگوید: هنگامی حسین بن على (علیه السلام) را شهید کردند، تا هفت روز، هر گاه که نماز عصر را میخواندیم میدیدیم آفتابی که بر دیوارهاى خانهها میتابید به قدری قرمز بود که گویا چادرهای سرخ است که بر آن کشیده اند، و میدیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را میزدند (با یکدیگر برخورد میکردند). منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ – ۴۳۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۷.
۲. آسمان خون گریه کرد
نضره ازدیه گوید: هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند، آسمان خون بارید و ما همچنان میدیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو از خون است. همچنین جعفر بن سلیمان، روایت کرده که خاله ام، ام سالم، گفت: بعد از شهادت مولا حسین (ع) بارانی همانند خون بر دیوارها و خانهها میبارید. به من خبر داند که همین باران خون، در خراسان، شام و کوفه نیز باریده است. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲، ۳۱۳ و الثقات، ابن حبان، ج ۵، ص ۴۸۷ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۷ – ۲۲۸.
۳. اشک ریختن آسمان
ابن سیرین گفت: آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است. منبع: سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۵ – ۲۲۶،
۴. تاریک شدن دنیا
خلف بن خلیفه از پدرش نقل میکند که گفت: زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستارههای آسمان ظاهر شدند؛ تا جائی که ستاره جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت.
منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۱ – ۴۳۲ و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۶ علی بن مسهر از جده اش نقل میکند که میگفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۶،
۵. سرخ شدن آسمان
علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل میکند که گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده میکردیم، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد: چه نسبتی با اسود داری؟ گفت: او جد مادری من است گفت: به خدا سوگند که او راستگو و امانتداری بزرگ ومیهمان نواز بود. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۲ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۷.
یزید بن ابی زیاد میگوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه میکشید. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۰.
۶. دیوار دار الإماره خون گریه کرد
حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون میگوید: هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى میگشت. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹.
۷. گرفتن خورشید
هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گردیدند. از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است! منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۳ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۸ و تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج ۵، ص ۸۴ و السنن الکبرى، البیهقی، ج ۳، ص ۳۳۷.
۸. جاری شدن خون تازه از زیر سنگها
ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگهاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند، زهرى گفت: به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر میداشتند در زیر او خون تازه میدیدند.
منبع: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۴ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹ از ام حیان نقل است که گفت: روز شهادت حسین اسمان سه شبانه روز تاریک شد وهر کس دست به زعفران میزد دستش میسوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده میشد. منبع: تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۲۹،
۹. خاکستر شدن گیاه ورس (اسپرک)
یزید بن ابی زیاد میگوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد. منبع: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ۳، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۰.
ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل میکند که گفت: هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش میدیدم. ورس: همان اسپرک است که گیاهى است شبیه به کنجد با برگ هاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباسها استفاده میشود و در یمن زیاد میروید و لباس ورسى، لباس سرخ رنگ را گویند.
۱۰. تلخ شدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام
جمیل بن مره گوید: شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند، راوى گوید: گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند. منبع: تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج ۲، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال، المزی، ج ۶، ص ۴۳۵ – ۴۳۶ و تاریخ الإسلام، الذهبی، ج ۵، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۳۱.
۱۱. دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده
از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند: این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم؟ کسى که شتر را آورده بود گفت: میخواهم آن را نحر کنید بسیار جالب است. منبع: وقال محمد بن عبد الله الحضرمی: حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی، قال: حدثنا أبو غسان، قال: حدثنا، أبو نمیر عم الحسن ابن شعیب، عن أبی حمید الطحان، قال: کنت فی خزاعه فجاؤوا بشئ من ترکه الحسین فقیل لهم: ننحر أو نبیع فنقسم؟ قالوا: انحروا، قال: فجعل على جفنه فلما وضعت فارت نارا
نوجوانان را چرا نمیتوانیم درک کنیم؟/۵
تهران- ایرنا- فاصله بیننسلی در خانواده و جامعه ایرانی در قیاس با گذشته رو به افزایش است و در این فضا ظهور رسانههای اجتماعی و افزایش گرفتاری خانوادهها در کنار نبود آموزش مهارتهای ارتباطی، سلامت جامعه را تهدید میکند. برای جبران این نقصان، نهادهای مختلفی باید دست به کار شوند.
رخدادهای سال گذشته جامعه، نبود تعامل سازنده میان نسل جدید با نسل پدر و مادرها را به رخ کشید. چه بسیار تحلیلها در مورد نبود درک درست جامعه از «زومرها» یا همان دهه هشتادیها ارائه شد. مساله مهم اما این است که این نسل در مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده هم بعضا درک نمیشوند.
خانواده نخستین کانون شکلگیری و تجربه تعاملات انسانی بین دو نسل والدین و فرزندان است. با این حال، نتیجه برخی مطالعات در ایران نشان میدهد که والدین و فرزندان نوجوان وقت و انرژی کمتری برای گفتوگوهای طولانی، همدلانه و مبتنی بر پذیرش و احترام به دیگری با هدف به اشتراکگذاری نظرات و تبادل باورها، احساسات و عواطف و برنامههای آینده صرف میکنند.
نتیجه مطالعات نشان میدهد که ارتباط کلامی میان نسلها کاهش یافته است و به دلیل ظهور و توسعه گروههای مرجع نوین (رسانه و مدرسه و…) فرزندان از والدین (گروه مرجع سنتی) پیروی نمیکنند. بنابراین فصل مشترک عاطفی میان نسلی و تسامح و سازگاری میان نسلها کاهش یافته است.
رسانهها به دلیل کاهش حضور و مشارکت والدین در فرآیند والدگری، جای والدین را پر میکند، آنها را سرگرم میکند، آموزش مستقیم و غیرمستقیم میدهد، نگرش و رفتار آنها را شکل میدهد
نتیجه چنین اختلالی، ایجاد شکاف ارتباطی و کاهش همگرایی، تفاهم، گفتوگو و همکاری بین نسلی است. گفتوگوی بین نسلی میتواند به عامل همگرایی و جلوگیری از تضاد و تعارض و اخلال ارتباطی بین نسلی تبدیل شود. نسلهای فعال در جامعه و خانواده ایرانی بهمنظور مدیریت اوضاع کنونی و ساختن آینده مستلزم گفتوگو بهمنظور مشارکت و همکاری بین نسلی هستند.
روابط و تعاملات بین نسلی به عنوان یک «مسئله اجتماعی»، در سه دهه اخیر در ایران موضوع مطالعات نظری و تجربی مختلفی بوده است. پژوهشی با عنوان «تحلیل موانع و بازدارندههای گفتوگوی بیننسلی در خانواده» (۱)، به بررسی عوامل و موانع فراروی شکلگیری و توسعه گفتوگوی بین نسلی در خانواده در ایران پرداخته است که مطالعه آن میتواند به تصمیمسازی و سیاستگذاری اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و رسانهای برای ترویج اصول و مبانی ارتباطات محور بهعنوان راهحل مهم نیل به تفاهم بین نسلی کمک کند.
از نگاه این پژوهش، بازدارندهها و موانع برون خانوادگی اختلال در فرآیند گفتوگوی بین نسلی در خانواده ایرانی در ۵ دسته «مسئولیتهای اقتصادی و اجتماعی خانواده»، «کاهش فراغت جمعی خانواده محور»، «از دست رفتن مرجعیت و نقش والدگری والدین»، «نامطلوب بودن کیفیت روابط والدین با فرزندان» و «فقدان شناخت و مهارت ارتباطات محور بین والدین و فرزندان» قرار دارند که در ادامه به صورت اجمال میآید؛
مسئولیتهای اقتصادی و اجتماعی خانواده؛ کاهنده فرصت گفتوگو
یکی از شرایط تهدیدکننده گفتوگوی بین نسلی در خانواده ایرانی، مقوله «مسئولیتهای اقتصادی و اجتماعی خانواده کاهنده فرصت گفتوگو» است که این شرایط شامل سه مؤلفه مهم «اثر وضعیت عینی تأمین هزینههای اقتصادی و معیشت خانوار»، «انتقال مسئولیت نهادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی به خانواده» و «مبارزه والدین برای جبران ناکارآمدی نهادهای بیرونی» است.
در نتیجه فشارهای اقتصادی و اجتماعی متعدد حاکم بر خانواده، کمیت و کیفیت و فرصتهای تعامل با فرزندان به دلیل اشتغال حداکثری والدین برای تأمین هزینههای اقتصادی و رفاهی و معیشت در کلانشهرها کاهش مییابد و به دلیل ناکارآمدی و کژ کارکردی نهادهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی مسئولیت سنگین جبران ناکارآمدیها در تمام حوزههای رفاهی، فراغتی، مهارتی، آموزشی، سلامت و ازدواج و دغدغه یافتن کار به دوش افتاده است. در واقع به دلیل ضعف کارکرد نهادهایی جامعهپذیری مدرن نظیر دولت، شهر، نظام آموزشی و دانشگاهی، رسانه و نظایر آن، خانواده هستهای ایرانی علاوه بر تأمین نیازهای مادی جبران این نقصانها و کوتاهیها، وظیفه امیدبخشی و تقویت انگیزه و مهارتهای زندگی را هم بر عهده گرفته است.
همه این عوامل علاوه بر اینکه مختلکننده فرصت تعاملات و گفتوگوی بین نسلی هستند، به تنش و سرخوردگی بین نسلی ناشی از ناتوانی والدین در پاسخگویی به فوران نیازهای فزاینده فرزندان و شکلگیری کنشهای پرخاشگرانه میانجامد تا کنشهای ارتباطی گفتوگومحور.
کاهش فراغت جمعیِ خانواده محور
در خانواده ایرانی ابزار علاقه و عشق و محبت بهصورت علنی رواج کمی دارد. این در حالی است که یکی از عوامل تلطیف کننده تعاملات، ابزار و بیان علاقه و احساس و محبت آشکار به همدیگر است
بخشی از اخلال در فرصت تعامل و گفتوگو را میتوان از «کاهش فراغت جمعی خانواده محور» ناشی دانست که این امر نتیجه عوامل متعددی نظیر «کاهش دورهمیها و گردهمایی و فراغت مشترک والدین و فرزندان»، «توسعه فراغت شخصی شده رسانه محور والدین و فرزندان» و «فقدان معماری و فضای فیزیکی در خانه ایرانی» است.
نتایج حاکی است، گرچه اشتغال روزانه والدین، درگیر شدن فرزندان با امور و تکالیف مدرسه در منزل و سایر فعالیتهای فراغتی و مهارتی بیرون از منزل، علایق و سلیقههای متفاوت نسل فرزندان و والدین، ترجیح فرزندان نوجوان برای تعامل و وقتگذرانی با همسالان و دوستان و وقتگذرانی والدین با دوستان و همسالان خود، بیشترین سهم را در ایجاد اختلال فرصتهای ارتباطی وی بین نسلی روزانه والدین و فرزندان آن ایفا میکند، فرصت تعامل شبانه نیز به دلیل خستگی ناشی از کار و حوصله نداشتن والدین برای بحث و گفتوگو یا دیر آمدن پدر یا مادر از سر کار ارزش شام نیز بهعنوان یک رویداد تعاملی کاهش یافته است.
از طرف دیگر گردهماییهای شبانه والدین و فرزندان تحت تأثیر تماشای برنامههای تلویزیونی و سرگرم شدن والدین و فرزندان با موبایل و رسانههای اجتماعی قرار دارد. همچنین به دلیل عدم برنامهریزی برای خلق فرصتهای ارتباطی خانوادگی و فقدان فضای مناسب و معماریمحور در خانههای ایرانی و چیرگی فراغت شخصی و رسانهای محور به دلیل دسترسی آسان به ابزارها و رسانههای شخصی شده نظیر موبایل از دیگر عوامل کاهنده فرصت گفتوگو برشمرد.
از دست رفتن مرجعیت و نقش والدگری والدین
یکی دیگر از عوامل و شرایط مختل کننده گفتوگوی بین نسلی در خانواده، «از دست رفتن مرجعیت و نقش والدگری والدین» است که نتیجه «کهنه پنداری دانش، تجربه و اطلاعات نسل والدین در میان نسل فرزندان»، «وجود احساس کهنگی اطلاعاتی، باوری و استحاله ارزشی در نسل والدین»، «کنار کشیدن خانواده از فرآیند جامعهپذیری و برونسپاری والدگری» و «هژمونی والد بهمثابه کیف پول» است که در نتیجه آن تعامل بین نسلی کاهش یافته است.
یکی از پیامدهای انفعال و کنار کشیدن والدین از والدگری مسئولانه، میدان دادن به کنشگری رسانه و ظهور «والدگری رسانهای» است. رسانهها به دلیل کاهش حضور و مشارکت والدین در فرآیند والدگری، جای والدین را پر میکند، آنها را سرگرم میکند، آموزش مستقیم و غیرمستقیم میدهد، نگرش و رفتار آنها را شکل میدهد. شاید بتوان گفت امروزه بزرگترین مرجع اطلاعاتی فرزندان و شکلدهنده باورها و جهانبینی آنها رسانهها هستند.
از سوی دیگر به دلیل برونسپاری والدگری به نهادهای بیرونی، زمینه و فرصت پرداختن والدین به لذتهای فردی، نیازها و ارزشها و فراغت فردی نظیر برنامهریزی زندگی، تفریح، فراغت و … به کاهش مرجعیت والدین و نقش والدگری والدین و تشدید فاصله ارتباطی نسل والدین و فرزندان انجامیده است.
نامطلوب بودن کیفیت روابط والدین با فرزندان
تغییر الگوی آموزش مدرسهای از آموزش استبدادی تکگویانه معلم محور به آموزش انتقادی دموکراتیک و گفتوگو محور از راهبردهای مهم شکلگیری و نهادینهسازی رفتار ارتباطی محور در بین نسل فرزندان است
«نامطلوب بودن کیفیت روابط والدین با فرزندان» هم از جمله عواملی است که بر ایجاد و توسعه گفتوگوی بین نسلی اثر میگذارد که ناشی از «وجود ذهنیت و رفتار اقتدارگرایی در والدین تعامل با فرزندان»، «غیبت روابط افقی در خانواده ایرانی و وجود رویکرد سازمانی به خانواده»، «کاهش روابط همدلانه بین والد و فرزند» و «کاهش ابزار احساسات، تشویق و قدردانی بین والدین و فرزندان» است.
وجود ذهنیت و رفتار اقتدارگرایی در والدین در تعامل با فرزندان متأثر از زیست نسل والدین در یک فضای والدسالار و وجود رویکرد سلطهمحوری بهجای تربیت محور در فرآیند جامعهپذیری فرزندان و عدم پذیرش دوسویه جریان اجتماعی شدن و باز جامعهپذیری نسلی است. همچنین نتایج بیانگر این است که دلیل کاهش کیفیت روابط بین والدین و فرزندان، غیبت روابط افقی، روابط برابر، صمیمانه و دموکراتیک و گفتوگویی بین والدین و فرزندان و وجود روابط عمودی و رسمی و مذاکرهای مبتنی بر نظام سلسهمراتب مانند یک نظام روابط در یک سازمان است.
یکی دیگر از شاخصهای کاهش کیفیت روابط بین نسلی در خانواده، کاهش روابط همدلانه بین والد و فرزند است که به کاهش شنیده شدن و دیده شدن و افزایش قضاوت و پیشداوری و سرزنش والدین نسبت به مشکلات و خواستهها و احساسات فرزندان میانجامد و این امر خود به کاهش شفافیتهای رفتاری، پنهانسازی و عدم خود افشایی و … منجر میشود.
همچنین در خانواده ایرانی ابزار علاقه و عشق و محبت بهصورت علنی رواج کمی دارد. این در حالی است که یکی از عوامل تلطیف کننده تعاملات، ابزار و بیان علاقه و احساس و محبت آشکار به همدیگر است.
فقدان شناخت و مهارت ارتباطات محور بین والدین و فرزندان
فقدان شناخت و مهارت ارتباطات محور بین والدین و فرزندان از «عدم شناخت والدین و فرزندان از ماهیت، اصول، ارزش و اهمیت گفتوگو»، «فقدان ظرفیت و شایستگی و مهارت ارتباطی و گفتوگویی والدین»، «استفاده از ارتباطات کلامی تکگویی و گفتوگوی نصیحت گرا و مناظرهای» و «فقدان گفتوگوی باز و انتقادی و اقناعی بین والدین و فرزندان»، نشات میگیرد.
پیششرط گفتوگوی درست این است که بدانیم و بپذیریم که اصول گفتوگو، مهارت زیست در جامعه مدرن و یک فرآیند دوطرفه برابر و مبتنی بر احترام به دیگری با هدف پذیرش و کشف دیگری است، نه تغییر دیگری و سلطه بر دیگری. یک فرآیند مفاهمه، مبادله، خلق و کشف معنای مشترک است و نه صرفاً فرآیند انتقال اطلاعات و آرزوها و باورها.
در نتیجه فشارهای اقتصادی و اجتماعی متعدد حاکم بر خانواده، کمیت و کیفیت و فرصتهای تعامل با فرزندان به دلیل اشتغال حداکثری والدین برای تأمین هزینههای اقتصادی و رفاهی و معیشت در کلانشهرها کاهش مییابد. همزمان، گردهماییهای شبانه والدین و فرزندان تحت تأثیر تماشای برنامههای تلویزیونی و سرگرم شدن والدین و فرزندان با موبایل و رسانههای اجتماعی قرار دارد
برخی والدین هنگام صحبت کردن با آنها، انتظار دارند که فرزندان تنها شنونده و مجری دستوراتشان باشند و کمتر گوش شنوایی برای شنیدن نظرات و انتقادات و تمرکز و توجه به عمق سخنان فرزندان دارند. در واقع هنوز در بسیاری از خانوادهها، بهجای وجود یک الگوی گفتوشنودی برابر و اقناعی بین دو نسل، الگوی مناظرهای، کوتاه و بازجویانه وجود دارد.
چه باید کرد؟
یکی از مهمترین راهبردها، ایجاد بستر مناسب گفتوگوی بین نسلی در خانواده، از طریق آموزش رسمی مهارتهای ارتباطی و گفتوگو به والدین و فرزندان در مراکز آموزشی نظیر مدارس و دانشگاهها و فرهنگسراها و سازمانهای مردمنهاد است.
یکی از راههای کاهش اختلال و شکاف ارتباطی بین والدین و فرزندان در خانواده تقویت سواد و مهارتهای ارتباطی بین والدین و فرزندان است. مهارتهای ارتباطی انواع مهارتهای کلامی و غیرکلامی نظیر برقراری ارتباطات کلامی و گفتاری صحیح، احترامآمیز، برابر، دموکراتیک، عادلانه، پذیرش و احترام به تفاوتهای فکری، نگرشی و نقشی و جنسیتی یکدیگر، گوش دادن فعال، همدلانه و انگیزشی و ترغیبی، تعلیق قضاوت و پیشداوری و سرزنش، پرهیز از تکگویی و رفتارهای آمرانه و تشویق پرسشگری و پذیرش حق انتقاد و نظر برای دیگری، بالا بردن ظرفیت تحمل و روحیه مدارا و بازخوردهای غیرکلامی صحیح و… است.
راهبرد مهم دیگر ضرورت تغییر رویکرد گفتوگوی کوتاه بازجویانه مدرسه محور به عمیق و طولانی فرا مدرسهای در خانواده است. تغییر الگوی آموزش مدرسهای از آموزش استبدادی تکگویانه معلم محور به آموزش انتقادی دموکراتیک و گفتوگو محور از راهبردهای مهم شکلگیری و نهادینهسازی رفتار ارتباطی محور در بین نسل فرزندان است.
همچنین رسانه یکی از ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم آموزشی است و در گفتمانسازی و آموزشهای کنشمحور در خانواده میتواند اثر بسزایی داشته باشد به عبارتی تقویت ارتباطات و گفتوگوی بین نسلی در نهاد خانواده از طریق برنامههای بین نسلی در خانواده، مدرسه و جامعه باید در اولویت قرار گیرد. همچنین ضرورت دارد که برنامهای جدی برای آشناسازی نسل والدین با زیست جهان نسل نو تدوین شود.
یکی دیگر از مؤلفههای راهبردی مورد تأکید صاحبنظران برای شکلگیری گفتوگوی بین نسلی سیاستگذاری اجتماعی برای متعادلسازی شرایط کار و زندگی خانواده است. همچنین یکی از بخشهای مهم در تعادل کار و زندگی خانواده خلق و برنامهریزی برای برنامههای تفریحی و فراغتی فعال خانواده محور است که میتواند از طریق سیاستهای تشویقی مرخصی خانواده و مشوقهای مالی، یارانههای سفر و گردشگری و تسهیلات تفریحی و فراغتی خانواده محور صورت گیرد.
مدیریت سالمندی در کشورهای جهان/۵
افشین شاعری
پیش فرض این است که هر چه میزان سالمندی در یک کشور بیشتر شود، به علت کاهش نسبت نیروی جوان و مولد، اقتصاد آن کشور دچار رکود و پسرفت و آن جامعه دچار فقر و آسیبهای اجتماعی میشود، اما آیا این پیش فرض درست است؟
به گزارش ایرنا در اکثر منابع آماری، ۶۵ سالگی سن سالمندی تعریف شده و میزان جمعیت بالای ۶۵ سال از کل جمعیت یک جامعه شاخص مهمی است که وضعیت سالمندی آن کشور را نشان میدهد.
سالمندی دورانی است که میزان تحرک افراد در این دوران کم میشود. تغذیه و میل به غذا خوردن تغییر میکند و بیماریهای مختلف دوران سالمندی به سراغ آدم میآید. از مشکلات جسمی و اسکلتی مثل پا درد، زانو درد، دردهای عضلانی، دیابت، فشارخون، مشکلات قلبی و سرطان گرفته تا فراموشی، مشکلات ذهنی، و انواع مشکلات روانی که نیاز افراد را به مراقبت و حمایت، بیشتر میکند و توان این افراد را برای فعالیتهای اقتصادی و تولید و خدمات کمتر میکند.
اما آیا افزایش میزان سالمندی نشانه افول یک جامعه است یا نشانه پیشرفت و توسعهیافتگی است. نگاهی به جدول سالمندترین کشورهای دنیا نشان میدهد کشورهایی که بیشترین میزان سالمندی را دارند، اغلب کشورهای توسعه یافته هستند.
آخرین رتبه بندی کشورها از نظر میزان سالمندی در پایگاه گلوبال اکونومی منتشر شده و رده بندی کشورها را در سال ۲۰۲۱ نشان میدهد. بر این اساس کشور کوچک ۴۰ هزار نفری موناکو در شرق فرانسه با ۴۰ هزار نفر جمعیت و ۳۵ درصد جمعیت بالای ۶۵ سال، پیرترین کشور دنیا و بعد از آن ژاپن با ۲۹.۷۹ درصد، ایتالیا با ۲۳.۶۸ درصد، فنلاند با ۲۸.۲۹ درصد، پرتغال با ۲۲.۵۶ درصد، یونان ۲۲.۶۱ درصد، بلغارستان ۲۲.۴۲ درصد، پورتوریکو ۲۲.۳۶ درصد، آلمان ۲۲.۱۷ و کرواسی ۲۱.۹۱ درصد سالمند در ردههای بعدی سالمندترین کشورهای جهان قرار دارند.
سالمند شدن کشورها عملا نشانه رکود اقتصادی نیست بلکه در بیشتر موارد نشانه توسعه یافتگی، اقتصاد قدرتمند و سطح بهتر رفاه عمومی است
بر اساس این ردهبندی کشورهایی مثل فرانسه با ۲۱.۲۲ درصد سالمند، دانمارک ۲۰.۲۷ درصد، سوئد ۲۰.۱ درصد، نروژ ۱۹.۹۵، اسپانیا ۱۹.۹ درصد، بلژیک ۱۹.۴۲، انگلستان ۱۸.۹۲ درصد، هلند ۱۸.۸۴ نیز در رتبههای بالای سالمندترین کشورهای دنیا قرار دارند و اندکی پایینتر آمریکا با ۱۶.۶۸ درصد سالمند در رده چهل و دومین کشور سالمند دنیا قرار دارد.
نگاهی به این جدول نشان میدهد که در بین کشورهای شرقی نیز کشورهایی که درآمد سرانه بالاتری دارند مانند روسیه با ۱۵.۵۹ درصد جمعیت سالمندی و چین با ۱۳.۱۵ درصد سالمند نیز بالاتر از میانه جدول قرار دارند و جزو کشورهای جوان محسوب نمیشوند.
بر اساس این دادهها ایران با ۷.۳۸ درصد جمعیت سالمند بالای ۶۵ سال در رده ۹۶ رتبه بندی کشورها از نظر میزان سالمندی قرار دارد و تقریبا در وسط جدول ۱۹۶ کشور دنیا قرار دارد. پایینتر از ایران کشورهایی با میزان سالمندی پایینتر قرار دارند، اغلب این کشورها به جز مواردی مثل هندوستان با ۶.۸ درصد جمعیت سالمند؛ کشورهای آفریقایی، کشورهای آسیای میانه یا عربی هستند و گر چه برخی کشورهای عربی به خاطر درآمد نفت، درآمد سرانه بالایی دارند اما هیچ کدام از کشورهای جوانتر از ایران جزو کشورهای توسعه یافته محسوب نمیشوند.
رابطه سالمندی و افزایش سن امید به زندگی
یکی از علل افزایش میزان سالمندی در کشورها افزایش سن امید به زندگی است. شاخصی که هر چه بیشتر باشد تا حد زیادی نشانه وضعیت مطلوبتر بهداشتی و رفاه عمومی کشورهاست.
دادههای سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد، بالاترین میزان سن امید به زندگی در ژاپن با ۹۰ سال و بعد از آن ایتالیا با ۸۷.۳ سال است. در ردههای پایینتر نیز کشورهایی مانند سوئد با ۸۳ سال سن امید به زندگی، سوئیس ۸۲.۸ و فرانسه با ۸۲.۳ قرار دارند. بنابراین افزایش میزان سالمندی در یک کشور تا حد زیادی با وضعیت مطلوب بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی کشورها ارتباط دارد و به عنوان یکی از معیارها میتواند نشانه توسعه یافتگی و رفاه مردم یک کشور باشد.
دادههای سازمان بهداشت جهانی نشان میدهد که افزایش سالمندی در جوامع میتواند با افزایش سن امید به زندگی ارتباط داشته باشد و البته در برخی جوامع حاکی از توسعه یافتگی استپایینترین میزان سن امید به زندگی نیز در کشورهایی مانند سیرالئون با ۴۷.۵، سومالی ۵۰، آنگولا ۵۲ و زامبیا ۵۵.۵ است، کشورهایی با جمعیت نسبتا جوان که در وضعیت نامناسب زندگی و مشکلات بالای اقتصادی و اجتماعی قرار دارند و میزان رفاه در بین مردم آنها پایین است.
رابطه سالمندی با تولید ناخالص داخلی
شاخص دیگری که میتواند به عنوان معیار بررسی وضعیت رفاه و توسعه یافتگی کشورها مورد استفاده قرار گیرد، میزان تولید ناخالص داخلی کشورهاست. دادههای Global Economy نشان میدهد، بعد از دو قدرت اقتصادی دنیا یعنی آمریکا با تولید ناخالص سالانه بیش از ۲۰ هزار میلیارد دلار و چین با تولید ناخالص بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار به ترتیب کشورهای ژاپن، آلمان و انگلستان با تولید ناخالص ۴۴۰۰ تا سه هزار میلیارد دلاری بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی را در میان کشورهای دنیا دارند، کشورهایی که در ردههای بالای سالمندترین کشورهای جهان قرار دارند.
کشورهای با درآمد ناخالص بالا و اقتصاد قدرتمند بیشتر کشورهایی با میزان سالمندی بالا هستند که ضمن توجه به حفظ جوان نگه داشتن جمعیت توانستهاند با بهبود امکانات بهداشتی و رفاهی سن امید به زندگی افرادرا نیز افزایش دهندبعد از آن هندوستان با تولید ناخالص داخلی ۲۷۰۰ میلیارد دلاری، ششم قدرت اقتصادی دنیاست. در ردههای هفتم و هشتم بزرگترین اقتصادهای دنیا نیز فرانسه با تولید ناخالص داخلی بیش از ۲۵۰۰ میلیارد دلاری و ایتالیا با بیش از ۱۸۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی قرار دارند در حالی که آلمان با ۲۲ درصد سالمند در رده نهم سالمندترین کشورهای جهان و ایتالیا با بیش از ۲۳ درصد سالمند در رتبه سوم جدول سالمندترین کشورهای جهان قرار دارند.
از طرف دیگر پایینترین میزان تولید ناخالص داخلی مربوط به کشورهای آفریقای مانند لیبریا، گامبیا یا مالی است که اتفاقا از نظر میزان سالمندی در ردههای پایین کشورهای دنیا قرار دارند و کشورهای جوانی محسوب می شوند.
این دادهها نشان میدهد که به طور کلی کشورهای با درآمد ناخالص بالا و اقتصاد قدرتمند بیشتر کشورهایی با میزان سالمندی بالا هستند که توانستهاند ضمن توجه به حفظ جوان نگه داشتن جمعیت، با بهبود امکانات بهداشتی و رفاهی سن امید به زندگی افراد را نیز بالا ببرند بنابراین سالمند شدن کشورها عملا نشانه رکود اقتصادی نیست بلکه در بسیاری موارد نشانه توسعه یافتگی، اقتصاد قدرتمند و سطح بهتر رفاه عمومی است.
البته همه کشورها برنامههای گستردهای برای حفظ نیروی کار و جوان نگه داشتن جامعه خود به کار بستهاند و در این مسیر با ارتقای کیفیت سطوح مختلف اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، مسیر را هم برای جوانان و هم سالمندان در بهرهمندی از زندگی بهتر فراهم میسازند.
روند توسعه کشورهای دنیا چگونه است؟
روند توسعه یافتگی کشورها در جهان به سمتی پیش میرود که چرخهای اقتصاد را بیش از بازوان نیروهای انسانی، تکنولوژی و صنایع تولیدی دانش بنیان به جلو میبرد. جایی که از آن در کشور ما به اقتصاد دانش بنیان یاد میشود. اقثصاد کشورها با رشد تکنولوژی دیجیتال تغییر اساسی پیدا کرده و در آن به جای کثرت نیروی انسانی به نیروهای انسانی کیفی، دانش آموخته و با سطح سواد بالا نیازمند است، مدلی که تا حد زیادی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته دیده میشود.
نکته مهم دیگری که این روند را در سالهای آینده تشدید میکند، شروع ماراتن نفسگیر قدرتمند شدن هوش مصنوعی است. قدرت جدیدی که به سرعت در سالهای آینده روند افزایش بیکاری را در دنیا تشدید میکند. در این مسیر جدید بسیاری از شاغلان در حوزههای مختلف با ورود هوش مصنوعی شغل خود را از دست میدهند. دایره این مشاغل نیز بسیار گسترده است از منشیگری و امور اداری و رانندگی گرفته تا روزنامه نگاری، بازیگری، وکالت و …. رو به گسترش است.
این تغییرات بزرگ در اقتصاد جهانی شده نشان میدهد که کشورهایی که با رشد جمعیت بالایی مواجه هستند و جمعیت جوانتری دارند اگر نتوانند به الگویی متناسب با دنیای نوین هماهنگ شوند در آینده با بحرانهای بسیار خطرناکی مواجه میشوند، مشکل بزرگی که در کنار بحرانهای زیست محیطی و کمبود نگران کننده آب و غذا میتواند بسیاری از مردم کشورهای کمتر توسعه یافته که اتفاقا جمعیت بیشتر و درآمد سرانه کمتری دارند را نابود کند.
این تغییرات بزرگ زنگ خطر را برای بسیاری از کشورها به صدا درآورده و آهنگ حرکت و برنامهریزیهای آنها را تغییر داده است، یک نمونه آن کشور عربستان است که به سرعت مشغول تغییرات اساسی در بکارگیری فناوریها و روزآمد کردن خود با دنیای جدید است.
شاید این نکته مطرح شود که با وجود تغییرات مشاغل و نیاز بیشتر به نخبگان و افراد مسلط به تکنولوژیهای نوین اما هنوز هم به برخی مشاغل یدی مانند کارگران و پرستاران در بسیاری کشورها نیاز جدی وجود دارد.
این مسالهای است که کشورهای توسعه یافته با باز کردن درهای خود به روی مهاجران برای آن برنامهریزی کرده اند. به این ترتیب سیل مهاجران با اشتیاق فراوان از کشورهای کمتر توسعه یافته راهی این کشورها میشوند تا نیاز بازار کار کشورهای توسعه یافته و با درآمد بالاتر را تامین میکنند، صفهای طولانی مهاجران پشت مرزهای این کشورها نشان میدهد که این کشورها برای تامین نیروی کار مورد نیاز خود هیچ مشکلی ندارند و بلکه به غربالگری و انتخاب بهترین نیروها اقدام میکنند.
اکنون سوال این است که کدام سیاست جمعیتی میتواند به آینده بهتر کشورها به خصوص کشورهای در حال توسعهای مانند ایران منجر شود؟ آیا ملزومات رشد بالای جمعیت مانند تامین منابع مالی، ارتقای درآمد سرانه، رفع تورم و افزایش نرخ اشتغال در برنامههای رشد جمعیت دیده شده است؟
نکته حائز اهمیت این است که برای کشورهایی مانند ایران که به دروازههای سالمندی رسیدهاند، باید برنامه ملی و هماهنگی اجرا شود، از تامین معیشت تا اختصاص بیمه و هزینههای درمانی مورد نیازسالمندان تا کشورها آمادگی لازم برای ورود به این مرحله را داشته باشند.
علاوه براین افزایش جمعیت سالانه حداقل یک میلیون نفر نیز به اختصاص برنامه ملی و هماهنگی دیگری در زمینههای اشتغال، مسکن، آب، غذا، انرژی و پایداری درآمد نیاز دارد که باید در هماهنگی کامل دستگاهها مورد پیگیری قرار گیرد.
آب نامتعارف مورد استفاده در ده محصول کشاورزی حاوی فلزات سنگین و آلودگیهای بیولوژیک است / بیش از ۴۸۰۰۰ هکتار از زمین های زراعی در سطح کشور زیرکشت محصولات کشاورزی است که با آب های نامتعارف کشت و تولید می شود/۵
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گفت: بر اساس گزارش سازمان غذا و دارو آب نامتعارف مورد استفاده در ده محصول کشاورزی، حاوی فلزات سنگین و آلودگی های بیولوژیک و شیمیایی خطرناک است و ماندگاری سموم در سبزیجاتی که ریشۀ غده ای دارند، زمینه ساز بروز بسیاری از بیماریها و سرطانها خواهد شد.
به گزارش تابناک علی خضریان در نشست علنی امروز (سه شنبه، ۲۷ تیرماه) مجلس شورای اسلامی در جریان قرائت گزارش کمیسیون اصل ۹۰ درباره استفاده از آبهای آلوده و غیرمتعارف در کشت محصولات کشاورزی، گفت: کمیسیون اصل نودم قانون اساسی در ابتدای فعالیت خود در مجلس یازدهم برای ساماندهی و رصد و رسیدگی بهتر به مشکلات کشور بر مبنای شکایات واصله، اقدام به تشکیل کارگروههای تخصصی کرد که کارگروه «امنیت غذایی» از جمله این موارد کرد و پیرو وصول گزارشهایی مبنی بر ادامه استفاده از فاضلاب و آبهای آلوده و نامتعارف برای کشت محصولات کشاورزی در استان تهران و برخی استانهای کشور که گزارشهای اولیۀ آن در سال ۱۳۷۴ ارائه شده بود، کارگروه امنیت غذایی این موضوع را در دستور کار خود قرار داد.
وی ادامه داد: پس از آن با تشکیل جلسۀ کارشناسی اقدامات دستگاههای اجرایی درخصوص مصوبه مورخ ۳۰/۵/۱۳۹۹ هیات وزیران، مورد رسیدگی دقیق کمیسیون قرار گرفت و مصوباتی در این خصوص به دستگاهها ابلاغ شد. با رصد متناوب و مرحلهای پرونده مشخص شد که مصوبات جلسه مذکور و همچنین اجرای مفاد مصوبۀ هیأت وزیران به درستی صورت نمیپذیرد؛ لذا مجدداً با دعوت از تمامی دستگاههای اجرایی و نهادهای نظارتی مرتبط، جلسهای در تاریخ ۲۲/۱/۱۴۰۱ در محل کمیسیون اصل نودم تشکیل شد.
نماینده مردم تهران در مجلس یازدهم افزود: با استماع اظهارات اطراف موضوع، مشخص شد که اطلاعات، آمار و تحلیل دستگاه ها با یکدیگر تطابق کامل ندارد و همچنین موانع جدیدی (نظیر ردیف های اعتباری و عدم هماهنگی و مدیریت واحد برای دستگاهها و…) در مسیر اجرایی شدن مصوبات قبلی پدیدار شده است. همچنین ضعف دبیری کارگروه پیگیری موضوع که به عهدۀ وزارت کشور گذاشته شده است، مشهود بود؛ بنابراین، در پایان جلسات کارشناسی، مواردی از جمله لزوم تدوین و احصا و دریافت آمار و اطلاعات دقیق و مستند از تمامی دستگاه های ذیربط و تدوین استانداردهای علمی برای پساب و روان آب ها در مبدأ و مقصد به عنوان اقدامات ابتدایی لازمالاجرا به تصویب رسید.
خضریان در تشریح اقدامات کمیسیون و نتایج حاصله و پیشنهادهای مرتبط یادآور شد: توسعه ناپایدار و بیتوجهی به آمایش سرزمین در کمتر از نیمقرن موجب تخلیه منابع آب زیرزمینی در بسیاری از دشت های کشور شده و تبعات منفی آن بهصورت پدیده فرونشست بویژه در کلانشهرها و حاشیه جنوبی دشت تهران به طرز بسیار نگرانکنندهای جلوه پیدا کرده است. به علاوه این موضوع، کشاورزان را با محدودیت جدی منابع آب (به عنوان اصلیترین عامل کشت) مواجه ساخته است؛ بهطوری که فرصت استفاده از هر نوع آبی را برای سرپا نگه داشتن کشاورزیشان غنیمت میشمارند. کمبود آب، موضوع توجه به وضعیت کیفی آب را از نظر پنهان ساخته است. این در حالی است که شبکه جریانهای سطحی آب برخی شهرها از جمله تهران و مشهد و اصفهان و.. پس از عبور از محیطهای مستعد آلایندگی که با ورود پساب واحدهای صنعتی متعدد همراه است، در نهایت به صورت آب آلوده در دسترس کشاورزان قرار می گیرد. الگوی کشت غالب کشاورزی در استفاده از آبهای نامتعارف، غلات، صیفیجات، سبزیجات و سایر محصولاتی است که مستقیم به سبد غذایی شهروندان وارد میشود؛ بنابراین در مساله مدیریت آبهای نامتعارف و آبیاری اراضی کشاورزی علاوه بر آلودگی منابع آب و خاک، با تهدید سلامتی عمومی نیز مواجهیم.
وی افزود: این کمیسیون با توجه به وصول گزارش های متنوع در سنوات اخیر، ضمن پیگیری و برگزاری جلسات متعدد، موضوع «وضعیت تولید، انتقال، تصفیه و استفاده از آبهای نامتعارف در کشت محصولات کشاورزی» بهعنوان یکی از آسیبهای جدی سلامت در کشور را در دستور کار خود قرار داد. مسائل مختلفی در این حوزه مورد رصد کمیسیون قرار گرفتهاند من جمله: متولی موضوع آلودگی محصولات کشاورزی با آبهای آلوده، راهکارهای کوتاهمدت و بلندمدت حل موضوع، موضوع نگاه تکبعدی به مساله (مثل توجه صرف به ساخت تصفیهخانه) و نپرداختن به عوامل متعدد تاثیرگذار.
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس یادآور شد: کمیسیون اصل نودم در رسیدگی به موضوع، ابتدا مکاتباتی را با دستگاههای ذیربط از جمله: وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی، نیرو، کشور، سازمان استاندارد، حفاظت محیطزیست، و سازمان برنامه و بودجه انجام داد و در جلسات کارشناسی به نتایجی دست پیدا کرد که گزارش بر این اساس ارائه میشود: قوانین مرتبط با موضوع و بررسی اجرای مقررات موضوعه به وسیلۀ دستگاههای ذیربط و مکلف؛ در ماده ۶۸۸ قانون مجازات اسلامی بیان شده است: استفاده غیرمجاز از فاضلاب خام یا پسآب تصفیهخانههای فاضلاب برای مصارف کشاورزی ممنوع است و مرتکبین چنانچه طبق قوانین خاص مشمول مجازات شدیدتری نباشند، به حبس تا یکسال محکوم خواهند شد. همچنین در تبصره ۱ همین ماده تشخیص انطباق اقدام ممنوعه را با تهدید علیه بهداشت عمومی و آلودگی محیطزیست و نیز اعلام جرم مذکور، حسب مورد برعهده وزارت بهداشت، سازمان محیطزیست و سازمان دامپزشکی گذارده است؛ ماده ۵ آیین نامه جلوگیری از آلودگی آب مصوب ۱۳۷۳ هیات وزیران، اعلام داشته است: سازمان حفاظت محیط زیست، استانداردهای راجع به آلودگی آب با ذکر روشهای سنجش و سایر مقررات را تهیه و با همکاری وزارتخانهها و موسسات مذکور در ماده (۳) همان آییننامه به اجرا میگذارد.
خضریان ادامه داد: با این دو مقرره عملکرد دستگاههای ذیربط در این خصوص را میتوان براین اساس تشریح کرد که وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی صرفاً شاخص های استاندارد حد مجاز عناصر سنگین را در آبهای نامتعارف و فاضلاب اعلام کرده که این اقدام را میتوان مصداق کمکاری و اجرای ناقص قانون دانست؛ چراکه این وزارتخانه به عنوان متولی امر بایستی نحوه عرضه محصولات کشاورزی را به طور مستمر مورد پایش قرار میداد (مواردی مانند استفاده غیرمجاز از آفتکشها برای محصولات سبزی و صیفی از جمله اسپیرودیکلوفن، استامیپراید و اکسادیازون که حداکثر مجاز استفاده از آنها ۵۰ واحد در میلیارد است حال آن که استفاده حدود ۵۰۰ تا ۱۳۰۰ واحد در میلیارد نیز رخ داده است). عدم انطباق محصولات جالیزی، گلخانه ای، انواع سبزی و صیفی از نظر باقیمانده فلزات سنگین و آفتکشها سبب سرطانزایی، جهش ژنی، عدم تعادل غدد درونریز و ناقص الخلقگی است؛ عدم برنامهریزی مناسب برای زمان پر شدن سامانه تصفیه فاضلاب شهرهای کشور، استفاده از ظرفیت بخش خصوصی ذیصلاح و به گردش درآوردن آبهای حاصل از تصفیه، از جمله ترک فعلها و کمکاری وزارتخانههای نیرو و جهاد کشاورزی است. همچنین این وزارتخانه برنامه مدونی در استفاده از آبهای نامتعارف و فاضلاب برای تولیدات محصولات کشاورزی ندارد. همچین فقدان نظارت کاربردی و دقیق بر تولید، واردات، فروش و کاربرد انواع آفتکشهای غیراستاندارد (طبق نظر معاونت غذا و دارو و سازمان استاندارد) به چشم میخورد. همچنین این وزارتخانه تا به حال نتوانسته است بهرهوری واقعی را در استفاده از آب برای بخش کشاورزی رقم بزند بهطوری که میانگین مصرف آب در اروپا برای زراعت در حدود ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ مترمکعب در هکتار، ولی در ایران بیش از ۴۰۰۰ مترمکعب است.
نماینده مردم تهران در مجلس یازدهم ادامه داد: وزارت صمت تاکنون فاضلاب شهرکهای صنعتی را برای تصفیه و استفاده مجدد از آب بکار نگرفته است و سازمان استاندارد ایران صدور «نشان استاندارد» را برای محصولات از سال ۱۳۰۵ صادر میکند ولی نظارتی بر پایش مستمر تولید محصولات سالم ندارد و صدور این پروانه نمیتواند بر عدم استفاده از فاضلاب تأثیری داشته باشد، عدم استفاده از شرکتهای واجد شرایط برای تصفیه آبهای نامتعارف در مکان تولید آب، از جمله اهمال مدیران ذیربط در ایفای وظایف شان است چرا که در حال حاضر شرکتهایی وجود دارند که امکان تصفیه آب در مکان تولید آبهای نامتعارف را دارند.
وی افزود: در نهایت در این بخش باید بیان کرد که زمانی میتوان کشاورز را از مصرف فاضلاب در کشاورزی منع نمود که اولاً فناوری بهروز استفاده از آب با بهرهوری در کشاورزی اجرا شود (در حال حاضر بهره وری آب در کشاورزی ایران نسبت به کشورهای اروپایی در حدود ۲۰درصد است) و ثانیاً از ظرفیت شرکتهای دانش بنیان و توانمندی که بتوانند با حداقل هزینه، تأسیسات و تجهیزات آبیاری زیرزمینی و قطرهای را اجرا نمایند استفاده و با اخذ تضمین، مدیریت بهره وری آب در کشاورزی به آنها سپرده شود و ثالثاً از ظرفیت شرکتهای واجد شرایط که بتوانند با کمترین هزینه، فاضلاب را در مکان مبدأ تصفیه نمایند استفاده و به گونهای عمل شود که فرایند تصفیه پسماند نیز بهصورت صنعتی انجام گیرد.
خضریان با اشاره به وضعیت تولید محصولات کشاورزی با استفاده از آب های نامتعارف و فاضلاب، گفت: معاونت زراعت وزارت جهاد کشاورزی طی مکاتبه مورخ ۱۱ /۰۳/ ۱۴۰۱ و مدیرکل حوزه وزارتی جهاد کشاورزی در پاسخ به مکاتبه کمیسیون، سطح زیر کشت محصولات آبیاریشده با فاضلاب خام را ۳۴۰۷ هکتار در کشور اعلام کردهاند. (۲۸۲۸ هکتار محصولات زراعی و ۵۷۹ هکتار محصولات باغی) لکن سطح زیرکشت محصولات آبیاری شده با فاضلاب خام و مخلوط با آب، ۴۸۶۴۵ هکتار در کشور است (۴۵۰۹۴ هکتار زراعی ۳۰۸۸ هکتار باغات و ۴۶۳ هکتار سبزی و صیفیجات)، همچنین وزارت نیرو در پاسخ به مکاتبه کمیسیون سطح کشت محصولات کشاورزی را با استفاده از آبهای آلوده و فاضلاب در جنوب تهران (شهر ری) در حدود ۱۵۵۰۰ هکتار و برای کل استان تهران ۲۶۱۱۷ هکتار اعلام نموده است. بر اساس اندازهگیری، تعداد آبهای جاری از کوهستانها در تهران حدود ۱۲۰ میلیون مترمکعب در سال است که این تعداد با روانآبهای داخل شهر به حدود ۳۴۲ میلیون مترمکعب در سال میرسد که با آن بیش از ۶۰ هزار هکتار از اراضی را میتوان زیرکشت برد. در مجموع، مستند به اظهارات دستگاههای ذیربط، بیش از ۴۸۰۰۰ هکتار از زمینهای زراعی در سطح کشور زیرکشت محصولات کشاورزی است که با آبهای نامتعارف کشت و تولید می شود.
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس یادآور شد: سازمان استاندارد صنعتی در مکاتبهای با کمیسیون، موارد تدوین استاندارهای مدیریت پسماند و آییننامه اجرایی و شیوههای صدور، تجدید، تعلیق، رفع تعلیق و ابطال پروانه کاربرد نشان ارگانیک را تشریح کرده است که البته سازمان استاندارد و وزارت جهاد کشاورزی هنوز این آییننامه را ابلاغ و اجرا نکردهاند همچنین لازم به ذکر است که آئین نامه موضوع ماده ۳ قانون مالیات بر ارزش افزوده مصوب ۱۴۰۰ درخصوص معیارهای تعیین سطح آلایندگی واحدهای تولیدی، صنعتی و معدنی و خدماتی آلاینده نیز تهیه و تصویب نشده بود که با پیگیریهای انجام شده نهایتا در تاریخ ۲۷ /۱۲/ ۱۴۰۱ این آییننامه مورد تصویب هیئت وزیران قرار گرفت.
وی ادامه داد: همچنین سازمان غذا و دارو در پاسخ به نامه کمیسیون، گزارش تجزیه مقدار باقیمانده سموم و عناصرسنگین را در ده محصول کشاورزی (شامل خیار جالیزی، خیار گلخانهای، گوجه فرنگی جالیزی، گوجه فرنگی گلخانه ای، سیب زمینی، پیاز، سیبدرختی، پرتقال، سبزیجات برگی و اسفناج) ارائه کرده که نتایج، بسیار نگران کننده و بیش از حد مجاز و استاندارد گزارش شده اند و تاکنون نیز اقدامی برای بهبود کیفیت و سلامتی محصولات یاد شده انجام نشده است. شایان ذکر است آب نامتعارف مورد استفاده در این موارد، حاوی فلزات سنگین و آلودگیهای بیولوژیک و شیمیایی خطرناک است و ماندگاری سموم در سبزیجاتی که ریشۀ غدهای دارند، زمینهساز بروز بسیاری از بیماریها و سرطانها خواهد شد. درواقع بیشترین و خطرناکترین آثار مسمومیت به وسیله فلزات سنگین، در مراحل رشد و نمو کودکان رخ میدهد و باعث کندذهنی و اختلال در یادگیری، اختلال در حافظه، آسیب دیدن جهاز عصبی و اختلالات حرکتی نظیر تشنج یا بیشفعالی در کودکان میشود. جیوه و سرب، احتمال ابتلا به عارضۀ خودایمنی را افزایش میدهند و عوارضی را همچون روماتیسم قلبی، امراض کلیوی، ناراحتیهای عصبی و اختلال در گردش خون، باعث میشود. فلز سرب میتواند مانند کلسیم در استخوانها رسوب کند که این امر باعث ایجاد غدههای کلیوی و سرطانهای مختلف میشود. همچنین کادمیوم موجود در کودهای کشاورزی عوارض مختلفی از قبیل کمخونی، بیماری استخوانی، کبدی و کلیوی ایجاد میکند.
سخنگوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با اشاره به وضعیت موجود روان آبها و فاضلاب تهران، گفت: قسمت اعظم شهر تهران بر روی دشت تهران گسترده شده و دارای شیب ملایمی با جهت شمالی -جنوبی است. با توجه به شیب عمومی شمال به جنوب شهر تهران، مناطق جنوب شهر در پایینترین رقوم ارتفاعی از سطح دریا نسبت به مناطق شمالی آن واقع است و به جهت فقدان شبکه تکمیل شده استاندارد جمعآوری فاضلاب، از سالها پیش بخش عمده فاضلاب شهری و خدماتی از طریق چاههای جذبی وارد شبکه آبهای زیرزمینی شهر شدهاند و یا مستقیماً به مجاری آبهای سطحی شهری تخلیه گردیدهاند؛ بنابراین با توجه به جهت عمومی شمال به جنوب مسیلها، انهار و رودخانههای جاری در شهر و تمرکز نهایی اغلب آنها در جنوب تهران، معضلات جدی به لحاظ آلودگی زیست محیطی در این ناحیه ایجاد شده است. براساس تخمینهای موجود مقدار آبها در خروجی مجموعۀ انهار شهر تهران حدود ۴۰۰ میلیون مترمکعب در سال است که شامل آب آلودۀ سرگردان و جاری میشود و عمدتاً برای مصارف کشاورزی جنوب دشت تهران بهرهبرداری میشود. مساحت کل منطقه که با فاضلاب خام آبیاری میشود مستند به گزارش مراجع ذیربط بیش از ۲۶۰۰۰ هکتار است. کاربری زمینها در منطقه، کشاورزی است و محصولاتی که در این منطقه کشت میشوند شامل ذرت، یونجه، انواع سبزی (نعناع، شوید، تربچه، تره، ریحان)، کاهو، کلمبرگ، گلکلم، گندم و جو است. کشاورزان معمولاً در دو فصل از سال (بهار و پاییز) در این منطقه کشت انجام میدهند. در کشت بهاره بیشتر ذرت و انواع سبزی کاشته میشود و در کشت پاییزه گندم و جو میکارند. آب مورد استفاده برای کشاورزی در این منطقه فاضلاب خام است که از مجاری فاضلابی که از میانه این منطقه میگذرد تأمین میشود. فاضلاب خامی که به این منطقه وارد میشود حاوی انواع زباله است که آبیاری با آن موجب انباشت این زبالهها در زمینهای کشاورزی شده است. فاضلاب خام اغلب حاوی مقادیر زیادی از آلایندهها است که برخی از آنها یا برای گیاه سمی است یا ورود آنها به زنجیرۀ غذایی خطرناک است. همچنین در صورت وجود یونهای فلزی، موجب مسمومیت خاک و همچنین انباشت عناصر فلزی سمی در خاک میشود. فاضلاب خام همچنین موجب شوری و سدیمی شدن خاکهای کشاورزی و فرسایش آنها میگردد. در اراضی جنوب شهر تهران سالهای زیادی است که از فاضلاب خام استفاده میشود. استفاده مجدد از فاضلاب و جایگزینی آن به عنوان یک منبع آب مناسب، هنگامی میسر خواهد بود که روی آن تصفیه لازم انجام شود و نظارت مداوم و پیوسته در این راستا صورت گیرد.
خضریان افزود: مراجع مسئول در استان تهران با توجه به ماده ۴۶ قانون توزیع عادلانۀ آب مصوب سال ۱۳۶۱ و مواد قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب سال ۱۳۵۳ از سالیان گذشته تاکنون همواره نسبت به شناسایی واحدهای آلاینده که به نوعی تخلیه فاضلاب آنها در آبیاری مزارع مؤثر بوده است اقدام نمودهاند. توضیح اینکه منابع آلاینده شناسایی شده در مسیلهای سرخه حصار و فیروزآباد که بیشترین حجم فاضلاب را به سمت جنوب تهران هدایت و در آبیاری اراضی کشاورزی استفاده میکنند شامل ۸۸۶ نقطه انفصال متعلق به شبکه جمعآوری فاضلاب شهر تهران است که به دلیل عدم اجرای خطوط اصلی، این فاضلاب ها مستقیماً به مجاری شهری تخلیه و نهایتاً به جنوب تهران منتقل میگردند. در حال حاضر حدود یک چهارم از این نقاط را شرکت آب و فاضلاب تهران به شبکه اصلی متصل کرده که حدود ۲۰۰ نقطه است. همچنین تعداد قابل توجهی از صنوف آببر شامل حدود ۴۶۰ واحد شستشوی خودرو، ۲۰۰ واحد صنفی رنگرزی، مراکز درمانی کوچک، مجتمع های مسکونی، مراکز نظامی، مجتمعهای تعمیرگاهی بزرگ و قالیشویی ها نیز بدون توجه به ضوابط زیستمحیطی در سطح شهر تهران فعالاند و فاضلاب آنها عمدتاً به مجاری درون شهری تخلیه میشود. این در حالیست که شرکتهای آب و فاضلاب به استناد ماده ۱ قانون تشکیل شرکتهای آب و فاضلاب به جمع آوری و انتقال و تصفیه فاضلاب شهرها در داخل محدوده قانونی شهرها موظفند و همچنین شهرداریها به استناد بند ۲۰ ماده ۵ قانون شهرداریها باید با تمامی واحدهای مزاحم و آلاینده داخل محدوده شهرها برخورد نمایند که به دلیل عدم تحقق و اجرای دقیق این قوانین، بخش عمده ای از منابع آلودگی کماکان وجود دارد.
نماینده مردم تهران در تشریح اقداماتی که میتواند تاحدودی مشکلات را کاهش دهد، گفت: نمونه برداری از رودخانه ها و مسیلها به صورت دورهای به منظور بررسی کیفیت روان آبها، جمع آوری و انتقال ۳۰ واحد چربی سوزی آلاینده در شهرستان ری، پیگیری احدات سامانۀ تصفیه خانه فاضلاب در واحدها و شهرکهای صنعتی و واحدهای دامداری و کشتارگاهی، صدور مجوز زیست محیطی دو تصفیهخانه صالح آباد و فیروزآباد تحت عنوان طرح ساماندهی آبهای سطحی جنوب تهران.
وی در تشریح اقدامات اولیه برای رفع مشکل مذکور ادامه داد: شناسایی منابع آلاینده موجود در مسیر رودخانهها و مسیلها، تمرکز بر بهینهسازی و افزایش بازدهی (بازسازی و لایروبی) آب قنوات با توجه به هزینه کمتر آن نسبت به سایر روشها و مزایای فراوان دیگری که بر آن مترتب است، سرمایهگذاری کافی برای توسعه و تقویت طرحهای آبخیزداری صرفاً به وسیله دامداران و مردم منطقه و گروههای جهادی برای پایش آبهای سطحی و روان آبها و واگذاری مراتع به دامداران به شرط آبخوانداری، برنامهریزی برای احداث سدهای زیرزمینی، برنامهریزی برای ایجاد مخازن طبیعی برای جمعآوری و ذخیرهسازی سرریز مازاد آب سدها و نیز آب باران در فصول بارندگی (زمستان و بهار) با مشارکت بخش خصوصی، تمرکز بر تصفیه و بازیابی فاضلاب شهرها و بازگردندن آن به چرخه مصرف به جای استخراج منابع زیرزمینی، استفاده از آب خاکستری (آب مصرفی شبکه اداری و خانگی به جز فاضلاب اماکن بهداشتی) برای صنایعی که مصرف آب بیشتری دارند، سرعت بخشیدن به اجرای روشهای مختلف آبیاری تحت فشار و هوشمندسازی آن و افزایش یارانه و همچنین تسهیلات موردنیاز برای گسترش آن با کمک بانکها، اجرای فوری طرح شناسایی چاههای غیرمجاز خانگی بخصوص در شهرهای بزرگی مانند تهران و همچنین مناطق روستایی و نصب شمارشگر روی چاههای مجاز و برخورد قاطع برای مسدودسازی چاههای غیرمجاز، سرمایهگذاری برای زهکشی اصولی آب سدها از مبدأ (سد) تا مقصد نهایی برای مصرف زمینهای کشاورزی، برنامهریزی برای تفکیک شبکه آب شرب از آب غیرشرب و نیز فاضلاب سیاه از فاضلاب خاکستری، برای استفاده بهینه از آنها (حداقل در شهرها و شهرکهای جدید)، اصلاح الگوی کشت در بخش کشاورزی و بخصوص در مناطق کمآب و حذف محصولات آببر، توسعه روشهای کشاورزی گلخانهای و روش نوین هیدروپونیک (کشاورزی بدون خاک) بخصوص در مناطق کمآب، ترغیب بخش خصوصی به احداث تصفیهخانه فاضلاب، کارخانه نمکزدایی یا تولید ضابطهمند آب با استفاده از روشهای فنی (همانند نیروگاههای خصوصی)، به منظور تصفیه فاضلاب شهری و نمکزدایی آب دریاها و دریاچهها با شرط خرید تضمینی آب تولیدی از جمله اقداماتی است که باید مدنظر قرار گیرد. البته اجرای هر کدام از طرحهای مورد اشاره مستلزم بررسی تمام جوانب و پیامدهای اجرای آنها (در ابعاد مختلف) در دراز مدت و کوتاه مدت و در نهایت انتخاب مقرون به صرفه ترین راهکارها برای مدیریت بهینه منابع آبهای کشور است.
خضریان در تشریح مشکلات و چالشهای موجود گفت: کمیسیون اصل نودم قانون اساسی با بررسی همه جانبه موضوع، اهم مشکلات این حوزه را عدم تکمیل شبکه جمع آوری فاضلاب در کشور از جمله شهر تهران به طوری که در حال حاضر بیش از ۶۸۰ نقطه انفصال در شبکه جمع اوری تهران وجود دارد و این فاضلاب پس از جمع آوری با خطوط فرعی به مسیلهای داخل شهر تخلیه و نهایتاً از طریق دو نهر فیروزآباد و سرخه حصار به جنوب تهران هدایت میشوند تا در اراضی کشاورزی استفاده شود، عدم نظارت بر صدور مجوزهای صنوف آلاینده و آببر از جمله واحدهای سنگشویی، رنگرزی، آبکاری، خودروشویی و قالیشویی به طوری که این واحدها به تعداد قابل توجهی در سطح استانها فعالاند و نظارت دقیقی بر فعالیت آنها صورت نمیگیرد، حفر چاههای آب غیرمجاز بهوسیله صنوف آلاینده و عدم نظارت شرکت آب منطقهای در این خصوص به طوریکه این امر علاوه بر پیامدهای محیطزیستی مثل فرونشست سبب تولید فاضلاب و در نهایت آلودگی منابع آب و خاک میگردد، عدم نظارت دقیق شهرداری ها بر تخلیه غیراصولی پسماندها به مسیلها و مجاری آب، عدم نظارت شرکت آب و فاضلاب به تانکرهای تخلیه فاضلاب در شهرستانهای استان به طوری که این تانکرها به صورت شبانه نسبت به تخلیه فاضلاب در رودخانه ها اقدام مینمایند، میداند.
وی همچنین عدم نظارت وزارت جهاد کشاورزی بر رعایت الگوی کشت نزد کشاورزان، عدم نظارت شرکت آب منطقه ای به برداشت غیرقانونی روان آبهای سطحی از سوی کشاورزان فاقد حقآبه، عدم تکمیل طرح توسعه تصفیه خانه فاضلاب جنوب تهران با شبکه جمع آوری فاضلاب، به طوری که فاضلاب مازاد به صورت مستقیم در مسیل فیروزآباد تخلیه میگردد، عدم صدور آراء قضایی بازدارنده و سریع از سوی دادگاههای سطح استان تهران و همچنین عدم اختصاص شعبه ویژه برای رسیدگی به پروندههای زیست محیطی علیرغم اهمیت و حساسیت موضوع عدم نظارت جدی دانشگاه علوم پزشکی به عرضه محصولات کشاورزی تولیدی به بازار، عدم لایروبی مجاری، مسیلها و رودخانه ها از طرف شهرداریها در داخل شهر و آب منطقهای در خارج از محدود شهرها، عدم ایجاد تصفیه خانه های فاضلاب روستایی در شهرستانها بهطوری که گاهی مشاهده میشود که فاضلاب این روستاها به طور مستقیم به مسیلها و رودخانه ها تخلیه میگردد، عدم توجه جدی دستگاهها به اجرای مصوبه شماره ۱۶۶۴۱۸/ت ۵۶۰۷ مورخ ۰۳ /۰۵/ ۱۳۹۸ هیأت وزیران از جمله سازمان جهاد کشاورزی و دانشگاه های علوم پزشکی و شرکت آب منطقهای تهران از جمله دیگر مشکلات برشمرد.
خضریان با اشاره به پیشنهادات کمیسیون متبوع خود برای رفع چالشها و مشکلات مذکور افزود: جلوگیری از هدر رفت آبهای زیرزمینی در کشور از طریق اجرای صحیح و اصولی آبیاری در کشاورزی با روشهای نوین از جمله آبیاری زیرزمینی در باغات، زمان آبیاری، رعایت اصول مهندسی آبیاری قطرهای و همچنین بکارگیری شرکتهای دانش بنیان که بتوانند به صورت تضمینی و تعهدی با حداقل هزینه، تأسیسات و تجهیزات آبیاری زیرزمینی را اجرا نمایند، استفاده از آفت کشهای استاندارد با نظام مند نمودن استفاده از سموم تولیدات داخلی و هدایت مبارزه بیولوژیکی به جای شیمیایی برای جلوگیری از آلودگی آبهای سطحی و عمقی و تولید محصولات سالم و ارگانیک، لزوم استفاده هر کارخانه از دستگاه تصفیه کوچک آبهای آلوده و فاضلاب و تهیه آب استاندارد برای بخش کشاورزی و حتی برای فضای سبز کارخانه. (توضیح اینکه امکان تهیه و فعالیت این دستگاه ها در شرکتهای دانش بنیان داخل کشور وجود دارد)، تفکیک پسماند و زباله در مبدأ به طریق علمی و اجرای دقیق برای جلوگیری از آلودگی آبهای سطحی و عمقی، تهیه مخزن اطلاعاتی جامع از وضعیت تولید، انتقال، ذخیرهسازی، تصفیه، تجزیه و مصرف در مورد فاضلاب، روانآبها، فاضلاب شهری و فاضلاب صنعتی، تدوین سند آمایش سرزمین به وسیلۀ وزارت جهاد کشاورزی برای وضعیت فعلی هر منطقه تا به عنوان نقشه راه، مبنای تصمیم گیری قرار گیرد و در صورت نیاز به تغییر الگوی کشت متناسب با وضعیت کیفی آب مدیریت شود، احداث تصفیه خانه در پایاب دو نهر فیروزآباد و سرخه حصار با توجه به حجم گسترده آلایندگی در محیط شهری بویژه شهر تهران به وسیلۀ وزارت نیرو اقداماتی است که باید برای رفع چالشها مدنظر قرار گیرد.
با این ۷ کلید بحران هویتی فرزندتان را حل کنید/۵
در عصر کنونی که بستر فضای مجازی و نشر اطلاعات گسترش یافته، لازم است والدین از تکنولوژی و دادههای آن مطلع باشند؛ در این یادداشت ۷ راهکار برای مواجهه با بحران هویتی فرزندان آوردهایم، که شما را از تله «دور خوردن» نجات میدهد.
گروه زندگی: حتی شنیدن اقدام به خودکشی نوجوانی در آن سوی دنیا پدر و مادرها را دچار تشویش و نگرانی میکند، به خصوص پدر و مادرهایی که فرزند نوجوان و جوان در خانه دارند؛ اما چه چیزی باعث بروز این تشویش ذهنی برای والدین میشود؟ والدینی که با شنیدن این اخبار با خودشان میگویند «ممکن است فرزند من دچار مشکلاتی بشود که اقدام به خودکشی کند؟» این فکر آنقدر آزار دهنده است که میتواند چندین روز ذهن را درگیر خود کند. ریشه این نگرانی از چالشی است با نام «بحران هویت».
بله ریشه این نگرانیها بحران هویت است. نگرانی و اضطراب قطعا راه مواجهه با این مساله نیست، با ما همراه باشید تا ۷ کلید حل این مشکل را بدانید.
۱. والدین آگاه
در عصر کنونی که بستر فضای مجازی و نشر اطلاعات گسترش یافته، لازم است والدین از تکنولوژی و دادههای آن مطلع باشند، این راهکار هم برای جلب اعتماد فرزندتان لازم است و هم شما را از تله «دور خوردن» نجات میدهد.
۲. تربیت آموزشپذیر
میتوان گفت که آشنایی و یادگیری روشهای تربیتی مهمترین رکن فرزندپروری است، روشهای تربیتی به ما میآموزند که در مواجهه با مشکلات و تعارضات فرزندمان چگونه بدون آنکه دستپاچه و مضطرب شویم، آنها را حل و فصل کنیم. یک بستر خوب برای یادگیری موضوع مرکز تربیت مربی کرامت است،
۳. منحصر به فرد بودن فرزندمان
حتما یادمان باشد که فرزند ما منحصر به فرد است پس هرگز او را با کسی مقایسه نکنیم! فرزندان ما هر کدام تواناییها و ویژگیهایی دارند که لازم است آنها را شناخته و پرورش دهیم. نوع استعداد آنها مهم نیست مهم این است که باور داشته باشیم که فرزندانی در نوع خود توانمند داریم.
۴. متناسب با سنش رفتار کنیم!
هر دوره سنی اقتضائات و ویژگیهای خودش را دارد، رعایت این نکته ضروری است که رفتار ما متناسب با سن و نیاز فرزندمان تغییر کند. به طور مثال در نوجوانی فرزند احساس «مستقل شدن» دارد و خوب است که در مسائل مختلف با او مشورت شود، اینکه در هر سنی چه رفتاری با فرزندمان داشته باشیم و حد تعادل این رفتارها چیست، موضوعی است که باید به آن توجه داشته باشیم.
۵. مطالعه
اینکه از قدیم گفتند بهترین دوست ما کتاب است، دلیل محکمی دارد و آن اینکه کتابها هدفگذاری شده و نقطه زن هستند و آنچه شما باید بدانید را بدون مطالب حشو و اضافه به شما انتقال میدهند؛ البته کتاب خوب؛ در امر تربیت از این مهم غافل نشویم.
برای مثال مجموعه کتاب «من دیگر ما» نوشته استاد «عباسی ولدی» و مجموعه کتابهای مهارتی نشر قرآن و اهل بیت نبوت که در سه دوره ۷ساله با نامهای طیب گزینی، خیر گزینی و بلوغ عاطفی منتشر شده است که در مواجهه چالشهای تربیتی به شما کمک میکنند.
۶. هیچ وقت دیر نیست!
برخی از والدین فرزندشان به سن نوجوانی رسیده و احساس میکنند که زمان تربیت را از دست دادهاند و ابراز پشیمانی و یاس میکنند اما باید بگوییم که نگران نباشید برای تربیت هیچ وقت دیر نیست کافیست قدم به قدم آموزش ببینید و پیش بروید، پس هرگز مایوس نشوید!
۷. مهربان مقتدر
باید بدانیم که ما به عنوان والدین هرگز نباید محبت را از فرزندانمان دریغ کنیم، اما در عین حال محبت بیجا ممنوع! در مواقعی هم لازم است فرزندانمان، نه بشنوند! اما نیازی به عصبانیت و داد زدن نیست. بلکه مهربان، قاطع و همراه با گفتوگو، خط قرمزهای خود را مشخص کنیم. محبت چیزی است که فرزند ما همیشه به آن احتیاج دارد. یادمان باشد برای داشتن فرزندانی خوب و موفق در آینده، امروز باید برای تربیتشان وقت و هزینه صرف کنیم.