با هدف غنیسازی اوقات فراغت
طرح تابستانی «هفت سنگ» در خراسان جنوبی اجرا میشود
رئیس سازمان دانشآموزی استان خراسان جنوبی گفت: طرح تابستانی هفتسنگ به منظور غنیسازی اوقات فراغت دانشآموزان از ابتدای تابستان دراین استان همزمان با سراسر کشور اجرا میشود.
محمد علی حسن آبادی عنوان کرد: این طرح به منظور زمینهسازی برای رشد و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان در ابعاد مختلف ساحت های شش گانه سند تحول بنیادین طرح پایگاه های اوقات فراغت موسوم به «هفت سنگ» (هیجان، فکر، تلاش، سلامتی، نشاط، گردشگری) برنامه ریزی شده است.
وی «غنیسازی اوقات فراغت دانش آموزان در ایام تعطیلی مدارس، ارتقاء سطح کیفی آموزش های مهارتی، معرفتی در متربیان، بسط و گسترش تربیت اجتماعی و سیاسی، آشنایی با ابنیه ها و آثار تاریخی و فرهنگی، آشنایی با طبیعت و پاسداشت محیط زیست و استعدادیابی و شناخت ظرفیت های علمی، هنری، مهارتی دانش آموزان از جمله مهمترین اهداف اجرای طرح هفت سنگ ذکر کرد.
حسن آبادی همچنین برگزاری اردوهای جهادی با محوریت بازدید از واحدهای تولیدی و صنعتی، خبرگزاری ها، نشریات و مراکز فرهنگی در راستای جهاد تبیین را از دیگر اهداف این طرح ذکر کرد.
وی در ادامه اظهار کرد: مشارکت خانواده ها در غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان، استفاده بهینه از ظرفیت های مدارس، کانون ها و فضاهای اردویی و تربیتی، بهره گیری از مدرسین و مربیان آموزش دیده سازمان دانش آموزی، توجه خاص به اردوهای دانش آموزی با محوریت آموزش مهارت های تشکیلاتی، اجتماعی، معرفتی، هنری و تربیتی و آموزش حفظ محیط زیست در این طرح مورد توجه قرار گرفته است.
رییس سازمان دانش آموزی خراسان جنوبی در ادامه تاکید کرد: غنیسازی اوقات فراغت دانشآموزان و برنامهریزی صحیح، اصولی و هدفمند برای هدایت رفتاری و شکوفا کردن استعدادهای خدادادی دانش آموزان از مهمترین ارکان فلسفه وجودی نظام تعلیم و تربیت است و فضای مدرسه هر چند از امکانات پرورش و مربیان کارآمد برخوردار باشد، اما به تنهایی نمیتواند نیازهای روانی و تربیتی کودکان، نوجوانان و جوانان را تامین کند.
وی در پایان گفت: دانشآموزان همواره ساعاتی را در مدرسه به تحصیل علم میپردازند و بخش دیگری از اوقات خود را در خانه و با والدین میگذرانند، اما زمان دیگری نیز وجود دارد که در سازندگی و یا به هم ریختن شخصیت آنان نقش چشمگیری دارد و آن زمانی است که دانشآموزان نه در مدرسه و نه در خانهاند و به اصطلاح در اوقات فراغت خود به سر میبرند.
حسن آبادی افزود: در همین راستا سازمان دانشآموزی به عنوان یکی از متولیان اوقات فراغت کشور به منظور زمینهسازی برای رشد و شکوفایی استعدادهای درخشان دانشآموزان در ابعاد مختلف برنامه های ویژه ای را برای تابستان امسال تدارک دیده است.
تمرکز ایران بر احیای کریدورهای بینالمللی
مهدی صفری*
یکی از مهمترین محورهای مهم و در دستور کار دولت سیزدهم، به کارگیری ظرفیت های بالقوه کشور برای پیوستن به کریدورهای بین المللی است که ایران نیز موقعیت بسیار خوبی برای این امر دارد.
کریدورها فارغ از نقشی که در رونق اقتصادی دارند، در روند تسهیل سیاسی نیز نقش سازندهای دارند. درهمین رابطه آغاز به کار کریدور شمال به جنوب که از آن بهعنوان بزرگترین کریدور جهان نیز یاد میشود، سهم بسزایی در ارتقای جایگاه ایران و روابط با کشورهای مختلف دارد. ترانزیت کالا یک ظرفیت بسیار حائز اهمیتی برای کشور دارد که متأسفانه در سال های متمادی توجه لازم و کافی به این مهم صورت نگرفته است. کریدور بین المللی شمال – جنوب امکان ترانزیت ریلی کالا از هند و کشورهای خلیج فارس به جمهوری آذربایجان، روسیه و شرق و شمال اروپا را فراهم می کند. توافقنامه این کریدور بین ایران، روسیه و هند سال ها پیش به امضا رسید و بعدها عمان هم اضافه شد. اما در دولت های پیشین اقدامات کافی برای اجرای این توافق انجام نگرفت. اگر این خط برقرار شود، مسیر رفت و آمد ۱۷ روز کوتاه تر می شود. کریدور شمال- جنوب فقط به سمت روسیه نیست، بلکه به قفقاز – دریای سیاه و سپس اروپا هم جریان خواهد یافت و مدتی است در این مسیر از طریق چابهار-پاکستان-جمهوری آذربایجان- ارمنستان-گرجستان- ترمینال های دریای سیاه و بلوک شرق اروپا ارتباط کاری برقرار شده است.
کریدور رشت – آستارا
همچنین دولت سیزدهم در مورد کریدور شمال- جنوب تمرکز خود را بر تکمیل راه آهن رشت- آستارا قرار داده است. این مسیر در قسمت رشت به آستارا با نقایصی رو به روست؛ اما از طریق مسیر دریای خزر و اتصال ترکیبی آستاراخان به انزلی و از آنجا به بندرعباس، از طریق اینچه برون و سرخس و از طریق باکو، این راه برقرار شده است. در پی مذاکراتی که در دولت سیزدهم صورت گرفته است و امضای توافقنامه تکمیل این پروژه، کریدور رشت- آستارا با روس ها به زودی تکمیل می شود. علاوه بر این، پروژه ریلی کاسپین – بندر انزلی به زودی آماده و واگن آن به قطار وصل می شود و می تواند به بندرعباس برسد. بندر امیرآباد هم می تواند کامیونی و هم ریلی باشد. بعد از آن سرخس، لطف آباد و اینچه برون هم در دستور کار است. مسیر ارمنستان و ترکیه هم در دستور کار است. این تنوع نشان می دهد انحصار وجود ندارد و دولت در این مدت تنوع سازی کرده است. تمرکز بر توسعه راه های ترانزیت یکی از اقدامات بسیار مهمی است که ظرفیت تجاری کشور را افزایش می دهد. این در حالی است که پیش از این، انتقال کالای اساسی از طریق دریای خزر صورت نمی گرفت؛ یعنی ظرفیت حمل و نقل کالا در این حوزه کم بود. اما با اقداماتی که صورت گرفته است طی سال گذشته حدود ۸ و نیم میلیون تن کالای اساسی از طریق این فضای ارتباطی جابه جا شده است.
شتاب بخشیدن به اجرای پروژه چابهار
دولت سیزدهم در زمینه پروژه بندر چابهار نیز اقدامات خود را شتاب بخشیده است. ایران قریب ۷ سال است که برای اجرای این پروژه با هند قرارداد منعقد کرده است. دولت سیزدهم تلاش مضاعفی را برای به اجرا درآوردن این توافقنامه به جریان انداخته است. این در حالی است که پروژه چابهار برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت ویژه است. بویژه که بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی و حوزه خلیج فارس برای سرمایه گذاری در این بندر اعلام آمادگی کرده اند. چشم انداز اقدامات این کشورها در ماه های آینده بتدریج روشن می شود.
خط ریلی شلمچه – بصره
راه اندازی خط ریلی شلمچه – بصره نیز سال گذشته مورد تفاهم قرار گرفت. با وجود برخی مخالفت ها از طرف مقابل، این پروژه دو ماه پیش به امضا رسید و محدوده وظایف هر یک از طرفین در اجرای توافق مربوط به آن تعیین شد. در صورت انجام ریل گذاری، همه کارها مطابق روال پیش خواهد رفت. پروژه اتصال ریلی ایران به دو کشور عراق و سوریه از طریق خط آهن شلمچه-بصره، نه تنها منافع اقتصادی بسیاری را شامل ۳ کشور میکند، بلکه اتصال خلیج فارس به دریای مدیترانه از منظر ژئوپلیتیک حائز اهمیت ویژه ای خواهد بود. کشور در زمینه سوآپ نفت و گاز و خط لوله به پاکستان هم اقدامات زیادی صورت داده و با وجود تحریم ها اقدامات خود را به پیش می برد.
پرسشی مهم در حوزه ترک اعتیاد؛
مخدر شایع امروز و ترکیبات آن چیست؟/۵
مینا اینانلو
«مهدی فاطمیزاده» پژوهشگر اعتیاد میگوید: اگرچه تکنیکها و روشهای جدیدی برای به کنترل درآوردن مصرف مواد وجود دارد، اما هنوز فضای دانش عمومی جامعه و اکثر فعالان این حوزه، اجازه آزمون و خطا کردن درباره شیوههای جدید را نمیدهد.
اعتیاد به مواد مخدر و روانگردانها یکی از معضلات عمده جهان است. بر اساس گزارش جهانی مواد مخدر در سال ۲۰۱۹، دست کم ۳۵ میلیون نفر در سرتاسر دنیا با اختلالات مصرف مواد مخدر درگیر بودهاند و از میان آنان تنها یک نفر از ۷ نفر به درمان دسترسی داشته است.
در ایران نیز طبق نتایج آخرین پیمایش ملی خانوار در مورد مصرف مواد که در سال ۱۳۹۵ منتشر شد، ۵۳.۲ درصد مصرف کنندگان مواد در طول عمرشان تریاک، ۶.۵ درصد حشیش و ۷.۱ درصد هروئین مصرف کردهاند. همچنین ۳۴.۹ درصد از افرادی که تجربه مصرف گل را داشتهاند ، ماده دیگری نیز تزریق کردهاند؛ آماری که نشانگر تنوع و چندبُعدی بودی مساله مصرف مواد مخدر و روانگردانها است.
میانگین سن شروع انواع مواد و دارو در جمعیت عمومی زنان و مردان ۲۴.۳ سال، در مردان ۲۴.۱ سال و در زنان ۲۶.۲ سال بوده است . «حمیدرضا صرامی» مدیرکل سابق دفتر تحقیقات و آموزش ستاد مبارزه با موادمخدر حدود یک سال پیش اظهار داشت ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر مصرفکننده مستمر و غیرمستمر در کشور وجود دارد که با بُعد خانوار آنان، حدود ۱۵ میلیون نفر از جمعیت کشور به صورت روزمره دغدغه و نگرانی در عرصه مواد مخدر دارند. وی همچنین افزود: وضعیت شیوع مصرف مواد در جوانان در دهه ۸۰ یک درصد بود که در دهه ۹۰ به ۴.۷ درصد رسید.
با توجه به نگرانکننده بودن آمار اعتیاد در گروههای سنی مختلف خصوصا در نسل جوانان و نوجوانان لازم است اقدامات موثری در پیشگیری و درمان صورت گیرد، این در حالی است که به زعم برخی از کارشناسان، هنوز نگاهها به درمان همان نگاه سنتی است و به مداخلات نوین درمان توجه نمیشود.
در این خصوص و بنا به ضرورت آن، پژوهشگر ایرنا با «مهدی فاطمیزاده» پژوهشگر اعتیاد و دبیر انجمن علمی- دانشجویی مطالعات اعتیاد دانشگاه علوم پزشکی تهران به گفت و گو نشسته است که در ذیل مشروح آن را میخوانید:
عواملی از قبیل آمادگی روانشناختی، تجربیات رفاهی و فرهنگی فرد و نیز بنیانها و باورهای مذهبی بر تداوم مصرف مواد مخدر تاثیر به سزایی دارد
درمان اعتیاد مسیری دو طرفه است
فاطمی زاده پیرامون عوامل موثر بر ترک مصرف مواد میگوید: پروسه ترک مصرف مانند کارهای دیگری که در جامعه صورت میگیرد، نیست. پیشرفت و رسیدن به هدف سلامتی و درمانی نیازمند تلاش دوطرفه است. وظیفهای که بر دوش بخشهای سلامت و درمان است، فراهم کردن علمیترین و دقیقترین راهکارهای درمانی است که فقط نیمی از آن مسیر است. نیمه دیگر مسیر بر عهده خود بیمار یا مصرفکننده است. تقریبا در اکثر مشکلات سلامتی این قضیه وجود دارد. بنابراین، اگر بگویم برای مثال آمار ترک مصرف در جامعه ایران ۱ درصد یا ۹۹ درصد است، این نکته دال بر اثربخش یا بیفایده بودن پروتکل درمانی نیست بلکه همت، تلاش و پایداری خود مصرفکننده هم در مسیر ترک بسیار مهم است، در حالی که معمولا از آن غفلت میشود. برای مثال تصور جامعه یا خانوادههای درگیر با مصرف، چنین است که وقتی فرد مدنظر وارد مسیر درمان شد، قطعا منتهی به ترک خواهد شد، در حالی که چنین نیست.
ترک اعتیاد تحت تاثیر مسائل گوناگون و متفاوتی است. از بعد فرهنگی گرفته تا اقتصاد، جامعه و خانواده بر آن اثر دارند. به طور خلاصه میتوان گفت که پروتکلهای درمانی نسل جدید برای ترک، بسیار به مسائل و پویشهای درون خانواده فرد مصرفکننده نیز تمرکز دارند. متاسفانه در بسیاری از موارد، اعضای خانواده یا نزدیکان احساس میکنند که در حال کمک به فرد مصرفکننده هستند، اما نمیدانند که فقط باعث کاهش کیفیت سطح سلامت روان فرد میشوند و هر گونه آشوب و استرس روانشناختی، میتواند منجر به عود و بازگشت مجدد به مصرف مواد در فرد متقاضی ترک شود.
فلسفه کمپهای ترک اعتیاد و مساله تجاریسازی درمان
فاطمیزاده در خصوص انگارهای که میگوید فرایند ترک اعتیاد مانند بسیاری از امور پزشکی دچار تجاریسازی شده و همین موضوع بر نتیجه درمان تاثیرگذار است توضیح میدهد: جواب مشخصی در خصوص بحث تجاریسازی ترک مصرف وجود ندارد. میتوان هم پاسخ مثبت داد و هم پاسخ منفی. بخشی از فرایند ترک مصرف، قطعا وابسته به مراکز دولتی یا حتی خصوصی اما تحت حمایت وزارت بهداشت است تا خدمات درمانی با کمترین هزینه ممکن به دست مصرفکننده برسد. بنابراین از این روی میتوان گفت تجاریسازی صورت نگرفته است. اما اگر فردی از لحاظ مالی به حد کفایت رسیده و بخواهد امکانات بیشتری در مسیر ترک کسب کند، قطعا چنین امکاناتی با هزینه خود شخص در مراکز ترک اعتیاد خاصی به ایشان ارائه میشود. تقریبا اکثر مداخلههای درمانی در همه کشورها، از همین روش تبعیت میکنند. قطعا اگر مسیر سلامت تا حد خاصی تجاریسازی نشود، پیشرفت و کشفیات جدیدی برای درمان به جامعه ارائه نخواهد شد.
وی در خصوص مواردی از مرگ و میر که در کمپهای ترک اعتیاد اتفاق افتاد و در رسانهها بازتاب فراوانی یافت یا تصاویری که هر از چندگاه از سوءرفتار در برخی از این مراکز منتشر میشود، میافزاید: فلسفه کمپهای ترک اعتیاد، دور کردن افراد از فضاهای مصرف و ایزوله کردن آنها است. طبیعتا بخاطر جمعیت حاضر در آن مکان، اگر کسی با خود مواد بیاورد یا رفتارهای خارج از قوانین و اصول مرکز داشته باشد، با او برخورد انضباطی ( در چارچوب قوانین مرکز ) خواهد شد.
تا وقتی محققان و متخصصان حوزه اعتیاد دسترسی مناسبی به امکانات شناسایی ماده مخدر نداشته باشند، نحوه برخورد و یافتن مدل درمانی مناسب و اثربخش برای آنها کم خواهد شد
عوامل زمینهساز تداوم مصرف مواد و بیتوجهی به مداخلات نوین درمان
این پژوهشگر اعتیاد در خصوص عوامل زمینهساز تداوم مصرف مواد مخدر و ناکامی در ترک آن میگوید: آسیبشناسی مصرف مواد بحثِ به شدت پیچیدهای است و اگه بخواهم به مولفههای مهم آن بپردازم، باید حتما بحث تاریخی و فرهنگی هر جامعه را در کنار امکانات رفاهی و اقتصادی آن منطقه را در نظر بگیریم. همه این موارد در کنار هم باعث اثرگذاری در شروع و تجربه مصرف میشود، اما اینکه فرد تا چه اندازه درگیر این مواد خواهد شد، باز بحثی متفاوت است. زیرا عواملی از قبیل آمادگی روانشناختی، تجربیات رفاهی و فرهنگی فرد، حتی بنیانها و باورهای مذهبی نیز بر تداوم مصرف تاثیر به سزایی دارد.
وی درباره مداخلات نوین درمان میگوید: متاسفانه در کشور ما، اهمیت چندانی برای مداخلات نوین متخصصان در عرصه کنترل و ترک اعتیاد به چشم نمیآید. تکنیکها و روشهای جدیدی برای به کنترل درآوردن مصرف مواد وجود دارد. اما هنوز فضای دانش عمومی جامعه و دست اندرکاران مربوطه، اجازه آزمون و خطا کردن تکنیکها و روشهای جدید را نمیدهد. همچنین، متاسفانه مدل مصرف و نوع ماده مصرفی در حال حاضر دستخوش تغییرات گستردهای شده که نیازمند اعتماد مجدد به متخصصان این حوزه است. قطعا تفکر سیستمی در مدیران سلامت و سیاستمداران مربوطه میتواند باعث هماهنگی بیشتر بخش درمان و پیشگیری با بخشهای انضباطی و قضایی شود.
نگاه درمانی هنوز نتیجهگرا است
فاطمیزاده در خصوص مدلها درمانی اعتیاد میگوید: متاسفانه نگاه درمانی و ترک هنوز به صورت سریعالاثر و کاملا نتیجهگرا است اما مطالعات جدید نگاه متفاوتی دارند. وقتی به ابعاد فرهنگی، تاریخی، اقتصادی، رفاهی و فرهنگی هر جامعه بپردازیم، به ناچار باید سیاست خاصی را اتخاذ کنیم تا با مشخصات یاد شده آن جامعه همسو باشد.
شاید در گذشته با برخوردهای قضایی و انضباطی شدید، عدم مصرف فرد حاصل میشد، اما امروزه همانطور که تکنولوژیهای جمعی و فردی و ارتباطی تفاوت پیدا کرده، الگو و نوع مادههای مصرفی هم تغییر کردهاست.پس برخوردهای قضایی و انضباطی لازم اما کافی نیست. همین تغییرات در الگو و نوع ماده مصرفی به ناچار سیستم درمانی را مجبور به تغییر مدل ارائه شده درمانی خواهد کرد. قطعا درمان ترک مواد، امروزه از پیچیدگیهای بیشتری برخوردار است، اما متخصصان امر کنترل و ترک مواد کشور ما هم به شدت علمی، منعطف و دقیق هستند.
همچنین لازم است تا اشارهای داشته باشیم به پیچیده بودن ترکیبات موجود در مواد حال حاضر جامعه. در گذشته، در بیشتر موارد، فرد مصرفکننده تا حد زیادی از ماده مصرفی خود، اطلاع داشت. همچنین میزان مواد صنعتی در گذشته از فراوانی کمتری برخوردار بود، اما امروزه موادی که در قشر جوان جامعه در حال شیوع هستند، ترکیبات مختلفی از مواد صنعتی را شامل میشوند. یکی از مهمترین مسائل امروزه در حوزه اعتیاد، بررسی نوع ترکیبات استفاده شده در مواد موجود در جامعه است.
تا وقتی محققان و متخصصان حوزه اعتیاد دسترسی مناسبی به امکانات مدنظر را نداشته باشند، امکان شناسایی ماده، نحوه برخورد و یافتن مدل درمانی مناسب و اثربخش برای آنها کم خواهد شد. باید این نکته را در ذهن داشته باشیم که هر مادهای که در دوره خاصی شیوع بالاتری پیدا میکند، قطعا تحت تاثیر شرایط فرهنگی، اقتصادی و روانشناختی آن زمان خواهد بود.
با همین نگاه میتوان متوجه شد که سطح سلامت روان جامعه در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد. اگر سیاستگذاریهای کلان کشور در مسیر آموزش، پیشگیری و بهبود قدمهای موثری بر ندارد، نمیتوان اقدامات قابل توجهی در مسیر کنترل مصرف و ترک اعتیاد قدم برداشت.
نگاهی به زبان و اندیشه علی شریعتی که پس از ۴۶سال هنوز زنده است؛
کلام نامیرا/۶
۲۹خرداد ۱۳۵۶ تاریخ مرگ علی شریعتی در صفحه پایانی شناسنامهاش ثبت شد، اما مرگ او هرگز پروندهاش را در جامعه ایران مختومه نکرد. بسیاری از جوانان تازه پس از مرگش به سراغ کتب و سخنرانیهای او رفتند.
۲۰ماه تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ شمسی زمان باقی مانده بود که پیکر بیجان علی شریعتی را ساعت ۸ صبح ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در آستانه در ورودی اتاق اقامتگاهش در ساوتهمپتون انگلیس پیدا کردند، بینیاش سیاه و بادکرده بود و چندساعتی از مرگش می گذشت.
ماههای آخر عمرش در شرایط پرالتهابی سپری شده بود. او که یک ماه قبل با پاسپورتی به نام «علی مزینانی» مخفیانه از ایران گریخته بود در حالی که چشم انتظار پیوستن خانوادهاش بود اخبار بدی را شنید؛ ساواک مانع از خروج همسرش پوران شریعترضوی و دختر کوچکش مونا از ایران شده بود. با این حال شب قبل و ساعاتی پیش از آنکه قلبش بایستد و نفسش بند آید، ۲دختر بزرگترش سوسن و سارا به او پیوسته بودند.
علی شریعتی به گواه تمام اسناد به مرگی طبیعی درگذشته بود اما طبیعت مرگ او شباهت چندانی به دیگر مرگها نداشت. پیکر بیجان خطیب پرآوازه حسینیه ارشاد در ۵۲۰۰ کیلومتری تهران تبدیل به روح آغازگر اعتراضات شد. مرگ علی شریعتی که برای بسیاری مشکوک و دور از ذهن جلوه میکرد آغازگر موج جدیدی از اعتراضات انقلابی مردم ایران شد. پیکر او بیش از ۷ روز روی زمین ماند تا نهایتا خانوادهاش بنا بر وصیت، او را به زینبیه دمشق منتقل کنند.
۲۹خرداد ۱۳۵۶ تاریخ مرگ علی شریعتی در صفحه پایانی شناسنامهاش ثبت شد، اما مرگ او هرگز پروندهاش را در جامعه ایران مختومه نکرد. بسیاری از جوانان تازه پس از مرگش به سراغ کتب و سخنرانیهای او رفتند. شریعتی تا روز پیروزی انقلاب اسلامی بیش از پیش موضوعیت پیدا میکرد، آنچنان که رد او را میشد در تمام نمادها، شعارها و ادبیات انقلابی مردم ایران پیدا کرد.
میشل فوکو فیلسوف معاصر فرانسوی هم که پس از پیروزی انقلاب به تهران سفر کرده بود در مشاهداتش از حال و هوای ایران نوشت: «اینجاست که با سایهای روبرو میشویم که بر همه زندگی سیاسی و دینی ایران امروز افتاده است. سایه علی شریعتی، که مرگ او ۲سال پیش به وی منزلت وجود حاضرِ غایب را که در تشیع مقامی ویژه به حساب میآید، بخشیده است.»
علی شریعتی بعنوان این «وجود حاضرِ غایب» در گذر دههها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بعنوان یک اندیشمند نامیرا موضوعیت خود را در فضای فکری و سیاسی ایران از دست نداد و حتی با آغاز ترجمه آثارش در دیگر کشورهای مسلمان موضوعیت مضاعفی پیدا کرد. بازار نقد شریعتی هم هیچگاه خلوت نشد تا او کماکان بعنوان یک راز و پرسش در نسبت با زمان و زمانه جدید بازتعریف شود.
حالا ۴۶سال از درگذشت اندیشمندی میگذرد که تنها ۴۴سال عمر کرد و عمده فعالیتهایش در یک مقطع زمانی ۵ ساله بوده است. از علی شریعتی نزدیک به ۱۵ هزار صفحه اثر مکتوب به انتشار رسیده است، با این حال در مجموعه کویریات او سخن از «حرف هایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سر بر «ابتذالِ گفتن» فرود نمی آرند». گروهها و جریانهای فکری و سیاسی مختلفی در دهههای گذشته خود را میراثدار و ادامه دهنده راه علی شریعتی خواندند و هرکدام به طریقی از ادبیات او برای عمل خود وام گرفتهاند.
با این حال کماکان بر سر ابتداییترین پرسشهایی که پیرامون شریعتی مطرح میشود پاسخهای متفاوتی وجود دارد. با چشمپوشی از این پرسشها میتوان این سوال را طرح کرد که چرا شریعتی هیچگاه از موضوعیت فکری نیافتاد و به جایگاهی منحصر به فرد به نسبت دیگر اندیشمندان دوره خود رسید؟
زاده کویر و سفیر کلمه
علی شریعتی دوم آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک سبزوار و در مجاورت کویر به دنیا آمد. پدرش محمدتقی شریعتی از فعالان سیاسی و مذهبی خراسان بود که در فضای نسبتا باز دهه۲۰ و برای مهار موج قرائتهای ضددینی جریاناتی همچون کسروی و حزب توده، کانون نشر حقایق اسلامی را تاسیس کرد.
سال ۲۹ سیکل اول دبیرستان را به پایان رسانده و وارد دانشسرای مقدماتی شد که مخصوص تربیت معلم بود. ۲سال بعد با راه اندازی انجمن اسلامی دانشآموزان و دانشجویان مسوولیت جلسات هفتگی انجمن را تا ۸ سال بعد و قبل از خروج از ایران به عهده گرفت. ۲۵تیر سال۱۳۳۱ هنگامی که نخست وزیر وقت، محمد مصدق در اعتراض به عدم مدیریت ارتش از سمت نخست وزیری استعفا داد، شریعتی نیز به جمع معترضان نخست وزیری قوامالسلطنه پیوست تا نخستینبار دستگیری را در ۱۹سالگی تجربه کند. قیام ۳۰تیر و بازگشت قدرتمندانه مصدق او را بیش از پیش نسبت به آینده نهضت سیاسی شکل گرفته امیدوار کرد تا در سال۳۲ نیز به عضویت نهضت مقاومت ملی درآید.
سال۳۵ در مشهد وارد دانشگاه و در رشته ادبیات فارسی مشغول به تحصیل شد اما یکسال بعد همراه با پدرش در اعتراض به معاملات نفتی دولت در تهران دستگیر شد و یک ماهی را در زندان قزل قلعه در حبس گذراند. سال۳۸ پس از کسب عنوان شاگرد اولی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی با بورس دولتی برای ادامه تحصیل عازم فرانسه میشود. در سال۴۳ و پس از دریافت دکتری ادبیات فارسی عزم وطن میکند. فعالیتهای سیاسی دوران دانشجویی باعث میشود تا در بدو ورود یک ماهی را به حبس بگذارند.
در سال ۴۴ بعنوان استادیار حقوق در دانشگاه مشهد مشغول به تدریس میشود. سال ۴۷ که برای سخنرانی به حسینیه ارشاد تهران دعوت میشود به مهمترین مقطع زندگی خود پا میگذارد. ۴سال برگزاری جلسات سخنرانی در حسینیه ارشاد، ۳سفر حج و یک سفر به مصر، اجرای نمایش ابوذر و سربداران در مشهد و تهران، جمع آوری کمک برای مبارزان فلسطینی و تقریبا هرآنچه شریعتی را در حافظه جمعی ایرانیان نگاه داشت در همین برهه کوتاه اتفاق افتاد.
با تعطیلی حسینیه ارشاد در سال ۵۱ برای فرار از تور ساواک ۸ ماهی را مخفیانه در منزل یکی از بستگانش در سرآسیاب دولاب میگذراند. دستگیری پدرش که موقعیتی شبیه به گروگانگیری داشت او را وادار به تسلیم کرد تا ۱۸ماهی را در زندان سپری کند. ۱۵ ماه زندان انفرادی از او آدم جدید و سرخورده و دردکشیده ای ساخت که رد آن تا پایان عمر بر زندگی اش مشهود بود. اردیبهشت۵۶ مخفیانه راهی یونان و سپس بلژیک و انگلستان میشود؛ سفری که نهایتا به مرگ پرسروصدای وی ختم میگردد.
داستان وصیتی که اجرا نشد
۶ماه پیش از آنکه شریعتی هزاران کیلومتر دورتر از ایران، تسلیم مرگ شود در وصیتی به دوست نزدیک خود «محمدرضا حکیمی» مینویسد: «اکنون بدترین شرایطی را که یک انسان ممکن است بدان دچار شود، می گذارنم و سرنوشتی جز مرگ یا بدتر از مرگ ندارم. با این همه، تنها رنجم این است که نتوانستم کارم را تمام کنم، و بهتر بگویم ادامه دهم؛ و این دریغی است که برایم خواهد ماند. اما رنج دیگرم این است که بسیاری از کارهای اصلی ام، به همان علت همیشه، زندانی زمانه شده و به نابودی تهدید می شود.
آنچه هم از من نشر یافته به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شده است و تمامی آن را نه بعنوان کارهای علمی-تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانه هایی از یک راه، تکانهایی برای بیداری، ارائه طریق، طرح کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد… آنها همه باید تجدیدنظر شود، از نظر علمی غنی شود و خورشت بخورد، غلط گیری معنوی و لفظی و چاپی شود. اینک من همه اینها را که ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستی ام و همه اندوخته ام و میراثم را، با این وصیت شرعی، یکجا به دست شما می سپارم… بغض هزارها درد مجال سخنم نمی دهد و سرپرستی و تربیت این عزیزتر از کودکانم را به تو می سپارم و تو را به خدا و خود در انتظار هرچه خدا بخواهد.»
وصیت شریعتی البته هیچگاه عملی نمیشود تا آثار بدون هیچ تغییری در دست خوانندگان قرار بگیرد. حکیمی درباره چرایی اجرا نشدن این وصیت میگوید: «من اشتباهی که شخصیت شکن باشد و عقاید دکتر شریعتی را زیرسوال ببرد در آثار دکتر ندیدم.» بعدها نیز به رغم تایید لزوم تصحیح و ویرایش آثار شریعتی، درگیری در تالیف دایره المعارف الحیاه و نیاز فوری برای دسترسی نسل جوان و دانشگاهی به آثار شریعتی را از دلایل اجرا نکردن وصیت رفیق خود دانست.
برخی از نزدیکان حکیمی نیز آوازه بلند نام شریعتی را مانع اصلی اجرای وصیت می دانند. حکیمی که همواره از قرار گرفتن در مرکز توجهات دوری می جست تمام تلاشش را کرد تا بعنوان وصی شریعتی در جامعه شناخته نشود. حکیمی حتی تا سالها وصیتنامه رفیق خود را منتشر نکرد تا از نام شریعتی، جامه شهرتی به تن نکرده باشد.
با این حال آنچه که در این وصیتنامه فارغ از سرانجامش روشن است از این قرار است که شریعتی بسیاری از آثار خود را «خام و عجولانه و پرغلط» می دانست که نه «بعنوان کارهای علمی-تحقیقی، که فریادهایی از سر درد، نشانه هایی از یک راه، تکانهایی برای بیداری، ارائه طریق، طرح کلی از یک مکتب، یک دعوت، جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد».
با این حال آثار منتشر شده از وی که در یک فرصت کوتاه و بستر شفاهی در جامعه ایران طرح شده بود به چنان نفوذی در میان جامعه انقلابی زمان خود رسید که عمده مفاهیم و هنجارهای انقلابی اگر متاثر از کلام او نبود حداقل خود را در نسبت با آن تعریف میکرد.
روشنفکر عمومی با الهیات رهاییبخش
شریعتی چه در زمان حیات خود و چه پس از آن به عنوان فیلسوف، جامعه شناس، دین پژوه، مورخ و دهها عنوان دیگر شناخته میشد، عناوینی که هرچند با هرکدامشان نسبتی داشت اما هیچکدام را بطور قطعی نمیشود به او منتسب کرد.
شریعتی کمابیش با آثار فیلسوفان مسلمان و فلسفه مدرن آشنایی داشت اما آثارش فاقد یک سیر منطقی و معنایی متقن برای فیلسوف خطاب شدن است، او در دوران حضور در فرانسه در کلاس های جامعه شناسی ژرژ گورویچ شرکت کرده بود اما نه مدرک تحصیلی جامعه شناسی داشت و نه در آثارش به روش تحقیق و پژوهش جامعه شناسی متعهد بود، او درباره دین سخنان بسیاری گفت اما مهمترین اثرش یعنی جزوه اسلامشناسی، به تعبیر شهید مطهری بیش از اسلامشناسی «اسلامسرایی» بود که تمثیل و توصیف جانشین تعریف مستدل شده بود.
روشنفکر عمومی دقیقترین تعبیر برای معرفی جایگاه شریعتی است. با این حال آنچه که این روشنفکر عمومی را از دیگر روشنفکران عصر خود جدا میکرد «الهیات رهایی بخش» و «زبان نمادین» او بود.
شریعتی در حرکت به سمت الهیات رهاییبخش، بیش از هرچیز چشم به تاریخ و اساطیر دینی دوخته بود. او زمان حال حاضر و شرایط ویژهاش را در کانون مباحث خود قرار میداد و برای تثبیت ایده رهایی از این شرایط به سراغ نمونههای بازتعریف شدهای در تاریخ میرفت.
تاریخ برای الهیات رهاییبخش شریعتی از قدیم به جدید نمی رسید، به همین خاطر برای هر اقتضا زمانی شخصیتی را از دل تاریخ بیرون می کشید. او از علی(ع)، فاطمه(س)، حسین(ع) و زینب(س) بسیار نوشت، چهره تثبیت شده از آنها را با مبنا قرار دادن عدالت و بیداری از نو تعریف کرد، اما احتمالا شخصیتی که بیش از همه توسط شریعتی دوباره بر زبانها افتاد ابوذر بود. مشهورترین اثر هنری منسوب به او هم نمایشی در پاسداشت ابوذر است.
تئاتر ابوذر که اولین بار در دانشگاه مشهد و سپس در حسینیه ارشاد به کارگردانی داریوش ارجمند اجرا شد، به قلم داود دانشور و برگرفته از کتاب «ابوذر سوسیالیست خدا پرست» نوشته جوده السحار بود که شریعتی آن را به فارسی ترجمه کرد.
ابوذر در قله ایده انقلابی شریعتی قرار داشت، ایدهای که از قضا جنگ طبقاتی را با ادبیات و کهنالگویی دینی تعریف میکرد. شریعتی خود درباره این شخصیت صدر اسلام میگوید: «امروز ابوذر بیشتر از همه اصحاب پیغمبر(ص) و اصحاب علی(ص)، حتی بیش از سلمان که پیغمبر او را بر ابوذر ترجیح می دهد فوریت و ضرورت و حساسیت دارد. ابوذر و سلمان هردو بهترین نمونههای پرورده شده اسلام و بهترین چهرههای تشیع علوی در آغاز کارند، اما هریک از اینها برای یک زمان و در یک نسل اهمیت و حساسیت بیشتری پیدا میکند.
ابوذر یک شخصیت اجتماعی و عملی بوده و سلمان یک شصیت فکری و علمی. امروزه برای غرب ارزش یک اسپارتاکوس رهبر نهضت آزادی بردگان که خود یک برده بوده بیشتر است تا صدها دکارت و کانت و ارسطو و افلاطون و سقراط. و برای شرق و بالاخص برای جامعه الان اسلامی یک ابوذر ارزشش فوریتر و حیاتبخشتر است تا صدها ملاصدرا و ابوعلی سینا. گرچه اینها باارزشند و من درباره ارزششان حرفی ندارد.»
تضاد، رکن اصلی اندیشه شریعتی در مواجهه با دین و خلق ادبیات و الهیات رهاییبخش است. به همین خاطر «مذهب علیه مذهب» را میتوان ملموسترین اثر منتشر شده از وی دانست که تثبیت کننده ادبیات خلق شده در حسینیه ارشاد است. «مذهب علیه مذهب» شکوائیه ای علیه دین و دینداری نبود اما به تعریف ۲اسلام متفاوت میپرداخت. اسلامی که وضعیت نابرابر موجود را تایید می کند و اسلامی که دنبال تغییر مناسبات اقتصادی و سیاسی است؛ اسلامی که توجیه کننده است و اسلامی که انقلاب می کند. شریعتی میپذیرد که دین از قضا دربخشی از تاریخ افیون تودهها بوده اما مقابل این مذهب سازشکارانه، سیمای دیگری از مذهب دادگرانهای نشان می دهد که به توحید و عدالت ختم می شود.
این تضاد در «تشیع علوی، تشیع صفوی» در دوگانه «مذهب بر قدرت» و «مذهب در قدرت» پی گرفته میشود و در «انتظار مذهب اعتراض» به نقطه اوج خود یعنی تضاد «واقعیت دینی» با «حقیقت دینی» میرسد. شریعتی واقعیت دینی را ساخته مسلمانان و حقیقت دینی را نقطه کمال و غریبمانده دین در نظر میگیرد، این نقطه که نهایتا در پایان انتظار شیعی محقق میشود باب یک دیالکتیک را باز میگذارد که در آن شیعه بنا به «وظیفه شیعه بودن» اهتمام انقلابی خود را بر کم کردن فاصله میان واقعیت موجود و حقیقت مطلوب میگذارد.
در کشاکش این تضاد، «سنتزدایی از مذهب» تبدیل به یکی از کارویژههای اصلی شریعتی شد. او بنا به اقتضا روشنفکر عمومی بودن، نقد جامعه را از منظر بستری که در دل سنت تکوین یافته پی میگرفت. در این فضا سنت، انباشتی از تجربهها و هنجارهای ساخت بشر بود که در بسیاری از موارد به جای مذهب نشسته بود. به این خاطر تفکیک آنچه مذهب بود از آنچه سنت است بخشی از پروسه رهاییبخشی دین به حساب میآمد.
الهیات رهاییبخش شریعتی زبان و نظام معنایی جدیدی را خلق کرد که کماکان رد آن را در اندیشه انقلابی گروه های مختلف میتوان پیدا کرد. او جایی میان تاریخ و تئوری نشسته بود، الگوی مقدس دینی در قالب شخصیتهای تاریخ اسلام را برای هدایت جامعه ضروری می دانست اما چشم خود را بر لزوم وجود طرحی نو برای سامان بخشیدن به الگوی دینداری در عصر جدید نبسته بود.
در کنار این الهیات رهاییبخش، شریعتی مبدع زبانی جدید برای بازتعریف مفاهیم و اساطیر دینی بود. زبانی که تلاش میکرد به مفاهیم و تئوریهای انقلابی تخیل ببخشد و آنچنان که «آری اینچنین بود برادر» خود را نمایان ساخت به روایت و ادراکی جمعی از تاریخ رنج بشری منتهی شود. این زبان جدید که بسیار پراستعاره بود توانست به بسیاری از مفاهیم ضروری انقلاب جهت و نماد ببخشد.
همه چیز در بابِ «خط فقر ۳۰ میلیون تومانی»/ یک خانواده با دو شاغل همچنان زیر خط فقر!/۴
رقم واقعی خط فقر در پایتخت از ۳۰ میلیون تومان هم بیشتر است؛ شما فقط مبلغ اجاره خانهها را ببینید! اگر رقم ودیعه مسکن را هم در نظر بگیریم، نرخ اجاره یک آپارتمانِ کوچک ۶۰ متری در محلات مرکز تهران، کمتر از ماهی ۱۵ میلیون تومان نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سه ماه از سال ۱۴۰۲ گذشته ولی در همین مدت، صعود شتابان قیمتها، دادههای اقتصادی را دچار یک دگردیسی جدی کرده است. در روزهای اخیر، ارقام جدیدی در مورد شاخصهایی مانند «رقم خط فقر» و «نرخ خط فقر» منتشر شده که نشان میدهد اعدادِ مبنا در مذاکرات مزدی ۱۴۰۲ تناسبی با واقعیتها نداشته است.
آمارهای نهادهای رسمی:
۹ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر دچار فقر مطلق/ خط فقر تهران ۳۰ میلیون تومان
اخیراً مرکز پژوهشهای مجلس درباره افزایش نرخ خط فقر اعلام کرده است که این نرخ طی یک دهه از ۱۹ درصد به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است، در واقع بیش از ۳۰ درصدِ جمعیت زیر خط فقر هستند و براساس معیارهای بسیار حداقلی، «فقیر» به حساب میآیند؛ در عین حال، بیست و پنجم خردادماه، یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورا، میزان خط فقر در تهران را ۳۰ میلیون تومان عنوان کرد.
با توجه به دادههای مرکز پژوهشهای مجلس، نزدیک به سی میلیون نفر زیر خط فقر به سر میبرند و این در حالیست که برهمان اساس، حدود ۳ میلیون خانواده دچار فقر مطلق هستند. اگر بُعد متوسطِ خانواده در کشور را براساس آخرین دادههای مرکز آمار ایران، ۳.۳ نفر در نظر بگیریم، امروز جمعیتی بالغ بر ۹ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر در کشور دچار فقر مطلق هستند به عبارت سادهتر، نزدیک به ده میلیون نفر از تامین سادهترین نیازهای خوراکی و مسکن، ناتوانند و نمیتوانند کالری مورد نیاز برای زندگی روزانه را به دست آورند.
آمار خط فقر اعلامی توسط «محمد باقری بنابی»، عضو کمیسیون اقتصادی و نماینده مردم بناب در مجلس شورای اسلامی نیز ثابت میکند، حداقل دستمزد کارگران با احتساب تمام مزایا، از یکسومِ خط فقر در تهران پایینتر است.
این عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورا در این رابطه با بیان اینکه «خط فقر در تهران به ۳۰ میلیون تومان رسیده» اظهار داشت: «باتوجه به تورمی که در یکی دوسال اخیر شکل گرفته به نظر میرسد که در تهران خط فقر ۳۰ میلیون تومان باشد. با توجه به شرایط مسکن، اجاره، معیشت و تورم مشاهده میکنیم که قشر متوسط جامعه عملا به سمت حاشیهنشینی در تهران و یا شهرهای همجوار سوق پیدا کرده و به همین علت ممکن است در آینده نه چندان دور شاهد مسائل اجتماعی و سیاسی متعدد باشیم».
باقری بنایی در ادامه هشدار میدهد: «هر چه سریعتر به عنوان یک مسئله اضطراری باید به دنبال راهکاری برای حل این مشکلات باشیم، در غیر این صورت شاهد تورم وحشتناک به ویژه برای قشر متوسط خواهیم بود؛ راهکارهایی مثل جذب سرمایهگذاران خارجی و مولدسازی سرمایههای داخلی میتواند برای برطرف کردن مشکلات ایران مناسب باشد».
یک خانواده کارگری با دو شاغل همچنان زیر خط فقر!
این دادهها نگرانکننده است، وقتی در نظر بگیریم حداقل دستمزد با تمام مزایای مزدی اگر به کارگران مشمول و بیمه شده پرداخت شود، رقمی حدود ۹ میلیون تومان خواهد بود؛ به عبارت سادهتر، یکسومِ خط فقر در تهران ده میلیون تومان است ولی مزد و مزایا، یک میلیون تومان کمتر از ثلثِ خط فقر!
در این شرایط اگر فرض بگیریم در یک خانوادهی کارگری دو نفر شاغل باشند، یکی کارگر ساده و حداقلبگیر و دیگری کارگر متوسط بگیر یا معلم رسمی که ۱۲ میلیون تومان حقوق میگیرد، بازهم مجموعِ دریافتی این دو نفر، ۲۱ میلیون تومان میشود که هنوز ۹ میلیون تومان – به اندازهی یک دستمزد کارگریِ کامل- کمتر از خط فقر در تهران است!
و جالب اینجاست که در جریان مذاکرات مزدی ۱۴۰۲، نمایندگان دولت و کارفرمایان راضی نشدند ارقام گروه کارگری برای خط فقر که در آن زمان بسیار حداقلی و ۱۸ میلیون تومان بود را به عنوانِ نرخ حداقلی سبد معیشت خانوارهای کارگری بپذیرند؛ بعد از هفتهها جنجال و بحث، به عدد ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان برای نرخ حداقلی سبد معیشت خانوار – موضوع بند دوم ماده ۴۱ قانون کار- رسیدند اما جالبتر اینکه، حتی همان رقم ۱۳ میلیون تومان را به عنوانِ «مبنای تعیین حداقل دستمزد ۱۴۰۲» نپذیرفتند؛ در نهایت، مزد و مزایا رویهمرفته ۹ میلیون تومان تعیین شد.
حالا سه ماه گذشته از پایانِ منازعاتِ مزدی که سوژهی انتقادات بسیارِ کارگران قرار گرفت، یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس از خط فقر ۳۰ میلیون تومانی در تهران خبر میدهد، خط فقری که با در نظر گرفتن متوسطِ کرایه خانه در تهران که رقمی بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان است، چندان حداکثری نیست و با دست باز محاسبه نشده است!
با «کارِ دستمزدی» نمیشود زندگی را اداره کرد
بهرام حسنی نژاد (فعال کارگری و دبیر اسبق انجمن صنفی کارگران معدن چادرملوی یزد) در مورد این رقم اعلامی و میزان تطابق آن با واقعیت به ایلنا میگوید: به نظر بنده رقم واقعی خط فقر در پایتخت از ۳۰ میلیون تومان هم بیشتر است؛ شما فقط مبلغ اجاره خانهها را ببینید! اگر رقم ودیعه مسکن را هم در نظر بگیریم، نرخ اجاره یک آپارتمانِ کوچک ۶۰ متری در محلات مرکز تهران، کمتر از ماهی ۱۵ میلیون تومان نیست.
به اعتقاد این فعال کارگری، یک خانواده با دو نفر شاغل قادر به تامین نیازهای ساده زندگی از جمله خوراک، مسکن و آموزش نیست و اصولاً با کارِ دستمزدی دیگر نمیشود زندگی را اداره کرد و البته این مساله فقط محدود به تهران و کلانشهرها نیست.
براساس آخرین محاسبات کمیته دستمزدِ کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور، تفاوت خط فقر در تهران و شهرستانها، بین ۱۵ تا ۲۰ درصد است که این تفاوت ناشی از اختلاف در اجاره بهای مسکن است وگرنه هزینهی خوراکیها، درمان و سایر مولفهها تفاوت چندانی ندارد. با این حساب، وقتی خط فقر در تهران ۳۰ میلیون تومان است، با در نظر گرفتن تفاوت ۲۰ درصدی، خط فقر شهرستانها حدود ۲۴ میلیون تومان میشود.
در واقع اگر در یک خانواده شهرستانی دو نفر شاغل باشند و هر کدام ماهی ۱۰ میلیون تومان حقوق بگیرند، بازهم قادر به تامین نیازهای یک زندگی شایسته نیستند؛ در یک چنین شرایطی، بازهم نهادهای خیریه و نمایندگان نئولیبرالیسم به دنبال بر هم زدن بساطِ «حداقل دستمزد سرتاسری» هستند و اعتقاد دارند در شهرستانها با زیر حداقل دستمزدِ مصوب شورایعالی کار هم میشود زندگی را چرخاند.
گزارش: نسرین هزاره مقدم
کودکان کار دیروز، ساقیهای قد و نیم قد امروز/۵
صبا صحاف
ماجرای پاسکاری کودکان کار از معضلات نخنما شده شهری است. متولی اصلی رسیدگی به وضعیت این قشر کم برخوردار و محروم سازمان بهزیستی معرفی شده اما علیرغم ادعایهای بیشماربه نظر میرسد این متولی نصفه نیمه هم نمیتواند پاسخگوی رفع مشکلات ابتدایی این کودکان باشد.
در طول ماههای گذشته هر گاه صحبت از حق و حقوق بچههایی شده که در همین خیابان ها و چهارراهها صبحشان به شبشان دوخته شده متولیان همین سازمان در پشت تریبونها آماری عجیب را رسانهای کردهاند.آماری که میگوید بیش از ۸۰ درصد کودکان کار از اتباع کشورهای همسایه هستند و به این شکل آب پاکی را روی دستان کسانی ریختهاند که دغدغه مطالبهگری در این باره داشتهاند.حالا اما خبر نگران کننده دیگری سر تیتر اخبار مربوط به این قشر شده که پای پلیس را نیز به بحث کنترل و شناسایی کودکان کار باز کرده است.
با محدود شدن زبالهگردی در پایتخت تعداد زیادی از این کودکان ۶ تا ۱۴ ساله درگیر همکاری با خرده فروشان مواد مخدر شدهاند. حالا این ساقیهای قد و نیم قد به جای خم شدن در سطلهای زباله و دست چرخاندن در آنها چند گرم مواد در جیب و جورابشان جا ساز میکنند و باز هم سهمشان از این کار خطرناک همان درآمد بخور و نمیر است.
دست کودکان کار از پسماندها کوتاه شده است
طبق آخرین آمار رسمی منتشر شده از تعداد کودکان کار و خیابان تعداد این قشر به ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر میرسد. سال گذشته بود که متولیان سازمان بهزیستی اعلام کردند بیش از ۸۰ درصد از کودکان کار از اتباع کشورهای همسایه هستند.از مدرسه روزانه محروم شدهاند و اگر در حقشان لطفی شود آنها را در مدارس شبانه یا کلاس درسهایی که در خانهها برگزار میشود ثبتنام میکنند. بیشتر این بچهها مشاغل کاذبی مثل دستفروشی یا تمیز کردن شیشه خودروها در چهارراهها و خیابان دارند.
تعداد زیادی از آنها زبالهگرد هستند و در ازای جمع آوری ضایعات و پسماندهای قابل فروش به طور روز مزد از خردهفروشان دیگر دستمزد ناچیزی میگیرند. اما حالا با تغییر در شکل سطلهای زباله مکانیزه دیگر قد و قامت این بچهها به این جایگاههای زباله و پسماند نمیرسد. گزارش کلانتریهای مناطق کم برخوردار و محروم از جفت و جور شدن یک شغل تازه برای این کودکان پرده برداشته است.
کاری که برای خیلی از آنها گذشته از تبعات قانونی، خطر جانی نیز به همراه دارد. خردهفروشان مواد مخدری که قبلا شناسایی شدهاند حالا همین بچههای بیپناه از همه جا بیخبر را ساقی کردهاند و در ازای مبلغی ناچیز آنها را مامور به جابهجایی مواد مخدر میکنند. ۱۳ استان بیشترین میزان کودک کار را در خود جا داده که در ۷ مورد از آنها برای کودکانی که جا به جایی مواد انجام دادهاند پرونده تشکیل شده است.
اظهارات ضد و نقیض متولیان در باره درآمد کودک کار
متولیان سازمان بهزیستی از زندگی فقیرانه این دسته از کودکان و خانوادهشان در حاشیه شهرهای بزرگ میگویند. این در حالی است که چندی پیش مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران نظر دیگری درباره این ماجرا را رسانهای کرد: «کف درآمد کودکان کار در یک روز بین ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان است.گروههایی که این کودکان را به کار میگیرند در ماه درآمد حدود ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارند.»
فارغ از این اظهار نظرها، مددکاران اجتماعی از سختتر شدن وضعیت معیشتی این کودکان میگویند: « متولی این کودکان سازمان بهزیستی است اما بیشتر از سوی مساجد، هیاتها، گروههای مردمی و گاهی شهرداریها برای این بچهها کار معنا داری انجام میشود. «محمد علی بیگلری » کارشناس آسیبهای اجتماعی در منطقه ۱۲ تهران درباره بکارگیری این کودکان توسط گروههای خلافکار هشدار میدهد: «بیشتر کودکان کار با اسکن عنبیه شناسایی میشوند. بر اساس همین پروندهها میتوانیم سرکشی منظمی به وضعیت معیشتی آنها و خانوادههایشان داشته باشیم اما واقعیت آن است که این کودکان هیچ گاه در اولویت رسیدگی نبوده و همچنان نیز نیستند. به تازگی و به دلیل فقر شدید برخی از این کودکان برای پول بیشتر فریب خردهفروشان مواد مخدر و گاهی تولید کنندگان آن را می خورند و درگیر چنین کار خطرناکی میشوند.»
آغازی برای سوء استفادههای بیشتر
این مددکار اجتماعی از افزایش تعرض به کودکان کار در این شرایط میگوید: «اعتیاد مادر آسیبها و تخلفهای دیگر هم هست. وقتی پای کودکی به این فضاها باز شود امکان سوء استفادههای دیگر نیز به مراتب بالاتر میرود. سوء استفادههای جنسی، مجبور کردن کودکان و آموزش آنها برای سرقت و دزدی از مواردی بوده که گزارش آن را داشتهایم.»
بیگلری میگوید ما تنها کشور دارای این آمار نیستیم اما با توجه و رسیدگی بیشتر میتوانیم میزان این آسیب اجتماعی را از شهرهای بزرگی مانند اصفهان، تهران، هزمزگان، خراسان رضوی، فارس، کردستان، یزد و مازندران کاهش دهیم: « در دنیا بیش از ۹۰ میلیون کودک کار وجود دارد که طبق اعلام سازمان یونیسف تعداد زیادی از آنها به شیوه بردهداری مدرن اداره میشوند. خوشبختانه در کشورمان مافیای کودک کار وجود ندارد. یعنی همه کسانی که کودکان را به سر چهارارهها میآوردند لزوما کارفرمای این بچه ها نیستند. خیلی از آنها همراه خانوادههایشان کار میکنند اما وضعیت نامناسبشان میتواند آنها را به سمت کارهای خلاف قانون و خطرناک سوق دهد. برای تعداد زیادی از این کودکان پرونده تشکیل شده است. نظارت بر امر تحصیل این کودکان ضروری است. همین یک موضوع تا حدود زیادی میتواند از تبهکار شدن این کودکان در آینده پیشگیری کند. توزیع بستههای حمایتی فرهنگی و معیشتی راهکار دیگری است. همه این موارد با در اولویت قرار گرفتن این قشر اجرایی میشود اما این دسته از کودکان فعلا از گردونه توجه متولیان به دور مانده اند.»
رد پای یک دختر در جنایت ۴ مرد شمشیرزن
۴ دوست در حمله شبانه به خودروی پسر جوان، وی را مقابل چشمان پدرش و با ضربات شمشیر و قمه به قتل رساندند.
این مردان شمشیرزن برای دومین بار پای میز محاکمه ایستادند و مدعی شدند نمیدانند چه کسی ضربه کاری را به قربانی وارد کرده است.همین اصرار آنها باعث شد هر چهار متهم در دادگاه قبلی از قصاص رهایی یابند و به زندان، دیه و تبعید محکوم شوند که دیوان عالی کشور این حکم را نقض کرده است.
بازگشت شوم از جشن عروسی
شامگاه ۲۲ دی سال ۹۸ وقتی امیر ۳۰ ساله و پدرش سوار بر پراید از جشن عروسی به خانهشان بازمیگشتند مورد حمله ۴ مرد پژو سوار قرار گرفتند مردان مهاجم که همگی شمشیر و قمه در دست داشتند به سمت امیر حملهور شدند و وی را با ضربات متعدد از پای در آوردند. پدر امیر که شاهد جنایت شبانه بود بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفت، اما امیر قبل از رسیدن اورژانس تسلیم مرگ شد.
نظریه دوپهلوی پزشکی قانونی
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان جای بریدگیهای متعدد روی بدن قربانی را تأیید کردند، اما آنها اعلام کردند مشخص نیست علت تامه مرگ کدام یک از ضربهها بوده و امیر به خاطر شدت خونریزی ناشی از جراحات جان سپرده است.
تحقیق از پدر قربانی جنایت
پدر امیر در بازجوییها به مأموران گفت: من و پسرم آن شب از جشن عروسی یکی از دوستانم به خانه برمی گشتیم که متوجه شدیم یک پژو در تعقیبمان است. پسرم میگفت راننده و سرنشینان پژو از دوستان او هستند که از قبل با آنها اختلاف داشته است.
مرد سالخورده ادامه داد: من به پسرم گفتم به راننده اهمیتی ندهد و به مسیرش ادامه دهد، اما راننده پژو یکباره مسیرمان را بست و ۴ مرد پژو سوار در حالی که قمه و شمشیر در دست داشتند به ما حمله کردند. آنها مقابل چشمانم بیرحمانه پسرم را کشتند و گریختند.
ردیابی چهار مرد شمشیرزن
به دنبال اطلاعاتی که این مرد به مأموران داده بود صاحب پژو و ۳ همدستش ردیابی و بازداشت شدند. در بررسیها مشخص شد آنها از دوستان امیر بودند و به خاطر یک دختر با وی اختلاف داشتند. اختلاف دنبالهدار آنها از مدتها قبل شروع و بارها به زد و خورد ختم شده بود.متهمان همگی به درگیری با امیر اعتراف کردند و پای میز محاکمه ایستادند.
۳ همدستش ردیابی و بازداشت شدند. در بررسیها مشخص شد آنها از دوستان امیر بودند و به خاطر یک دختر با وی اختلاف داشتند. اختلاف دنبالهدار آنها از مدتها قبل شروع و بارها به زد و خورد ختم شده بود.متهمان همگی به درگیری با امیر اعتراف کردند و پای میز محاکمه ایستادند.
اولین دادگاه
در اولین جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند. هر چهار متهم گفتند قبول داریم با امیر درگیر شدیم و به او ضربه زدیم.در پایان جلسه و در حالی که پزشکی قانونی اعلام کرده بود ضربه کشندهای که به قربانی وارد شده مشخص نیست از سوی کدام متهم و به کدام ناحیه از بدن قربانی وارد شده، قضات دادگاه چهار متهم را به پرداخت دیه، ۱۰ سال زندان و ۲ سال تبعید محکوم کردند.
اما اولیای دم به حکم صادره اعتراض کردند. به این ترتیب پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات عالیرتبه دیوان عالی کشور خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند تا مشخص شود کدام یک از متهمان ضربه کاری را به قربانی وارد کرده است.به این ترتیب چهار متهم بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
دومین دادگاه
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم به دفاع پرداخت و گفت: متهمان سکوت کردهاند تا مشخص نشود کدام یک قاتل اصلی است. در این سالها ۴ متهم رضایت پدر قربانی را جلب کردهاند. مادر قربانی نیز به متهمان ردیف دوم تا چهارم رضایت داده، اما برای هادی که متهم ردیف اول است قصاص خواسته و اعلام کرده حاضر به گذشت نیست.
سپس متهمان یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند.
نخستین متهم هادی بود که روبهروی قضات ایستاد و گفت: من و امیر به خاطر یک دختر با هم اختلاف داشتیم و قبلاً چند بار با هم درگیر شده بودیم. به همین خاطر من و دوستانم تصمیم گرفتیم او را ادب کنیم. آن شب وقتی او و پدرش را سوار بر پراید دیدیم به سمتشان حملهور شدیم. من و دوستانم هر کدام با چاقو چند ضربه به او زدیم، اما هیچکدام از ما نمیدانیم کدام ضربه کاری بوده است و من فقط چند ضربه به دست و پای او زدم و ضربهای به شکمش وارد نکردم.
فرید، پرهام و مهران نیز یک به یک به دفاع پرداختند. آنها نیز مدعی شدند ضربه کاری را به قربانی نزدهاند و چند ضربه فقط به پا و دست او وارد کردهاند. در پایان جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند تا رأی صادر کنند.
نارضایتی قشر جوان از عملکرد معاونت امور جوانان
سوالی که برای خیلی از جوانان مطرح است، این است معاونتی که عنوانش معاونت امور جوانان است، برای مسائل اساسی جوانان از جمله اشتغال، امنیت شغلی، شادی، تفریح سالم، سرگرمی و… چه کرده است؟ آن هم در شرایطی که زیر بار فشار اقتصادی هستیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، معاونت امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان، یکی از دستگاههای دولتی موجود برای رسیدگی، رصد و رفع نیازهای قشر جوان است. در شرح وظایف این معاونت مطالعه و پژوهش در حوزههای راهبردی امور جوانان به منظور بازشناسی و تبیین مسائل و نیازهای گوناگون جوانان و ارائه راهبردهای مناسب برای حل مسائل آنان و هماهنگی مطالعات کاربردی دستگاههای اجرایی در این زمینه، شناسایی، نظارت، حمایت و تقویت تشکلهای غیردولتی جوانان همچنین شناسایی فعالیتهای قابل واگذاری دستگاههای اجرایی به تشکلها و سازمانهای غیردولتی جوانان با همکاری مراجع ذیربط از جمله اهداف تعیین شده است.ضمن اینکه بررسی عملکرد و میزان اثربخشی فعالیتهای دستگاههای اجرایی مرتبط با امور جوانان و ساماندهی و نظارت بر مراکز خدمات مشاورهای و اطلاعرسانی جوانان و طراحی و مدیریت برنامههای ملی ویژه و فرابخشی و نمونهسازی فعالیتهای مربوط به جوانان با همکاری دستگاههای اجرایی مربوط نیز در شرح وظایف معاونت امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان گنجانده شده است.
از دیگر وظایف این معاونت که کار اصلی آن پیرامون مطالبات قشر جوان است، میتوان تهیه و تدوین «برنامه جامع ساماندهی امور جوانان کشور»، مطالعه و بررسی قوانین و مقررات مربوط به جوانان در جهت رفع کاستیها و پیشنهاد برای تغییر و اصلاح یا وضع قوانین جدید، ساماندهی فعالیتهای فراغتی نسل جوان متناسب با مقتضیات دوره جوانی در جهت سازندگی کشور و رفع محرومیت فرهنگی و اجتماعی جوانان در مناطق شهری و روستایی، ارائه شیوههای مناسب برای استفاده بهینه از استعدادها و تواناییهای جوانان و همکاری در تعیین ضوابط و استاندارد برای فعالیتهای مراکز فرهنگی و هنری مربوط به جوانان را برشمرد.
«وحید یامینپور» نویسنده و مجری-کارشناس تلویزیون، در حال حاضر معاون امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان است. او در آغاز کار خود در توییتر این طور نوشته بود: معاونت امور جوانان مامور به رصد مسائل جوانان و پیگیری آنها از نهادهای مسوول و موظف به زمینهسازی برای رشداجتماعی و هویتی نسل جوان است.
البته یامینپور علاوه بر اینکه معاون امور جوانان در وزارتخانه ورزش و جوانان است، دبیر شورای عالی جوانان نیز هست که ریاست این شورا برعهده رئیس جمهور است و احیای دبیرخانه شورای عالی جوانان و فعال کردن ظرفیت دستگاههای اجرایی عضو این شورا، تنظیم و برگزاری جلسات شورای عالی جوانان و پیگیری و نظارت بر حسن اجرای مصوبات آن، ایفای نقش نمایندگی شورا در مراکز و مجامع مربوط به جوانان را به عنوان اهم اهداف و وظایف این شورا عنوان کردهاند.
ارتقای نقش و جایگاه ستاد ملی ساماندهی امور جوانان، نظارت بر عملکرد ستادهای ساماندهی امور جوانان در استانها، ارتباط مؤثر با اقشار مختلف جوانان سراسر کشور در راستای کشف ظرفیتها و استعدادهای جوانان در حل مسائل کشور نیز از دیگر خواستههای این شوراست که دبیر و رئیس شورا باید مجدانه در راستای اجرایی شدن این اهداف قدم بردارند.
با توجه به گستردگی اهداف و مسئولیتهایی که معاون امور جوانان و دبیر شورای عالی جوانان برعهده دارد همچنین امکان برآورده ساختن مطالبات جوانان متناسب با امکانات پیش روی این مقام مسئول، تصمیم به بررسی میدانی دیدگاه نسل جوان نسبت به معاونت امور جوانان و عملکرد آن گرفتیم. گزارش پیش رو خلاصهای از نظرات جوانان کشور درخصوص معاونت امور جوانان است که در ادامه میخوانید:
برای شادی، تفریح سالم و سرگرمی جوانان چه کردهاید؟
ابتدا به نارمک در شرق تهران رفتیم؛ جایی که به دلیل وجود منطقهای به اسم هفت حوض و وجود مراکز خرید متعدد، کافهها و رستورانهای جذاب، محل تفریح و تردد جوانان زیادی است؛ آقای نوروزی؛ جوان کاسب و خوش نام در هفت حوض اولین نفری بود که با او گفتوگو کردیم؛ این مرد جوان که کمتر از دو سال پیش متاهل شده بود، به گفته خودش از ۲۰ سالگی وارد بازار کار شده و حالا بعد از ۱۵ سال تلاش و فعالیت، توانسته خانهای اجاره کند، ماشین بخرد و حدود یک سال و نیم قبل عروسی بگیرد.
از او پرسیدیم که به عنوان یک جوان چقدر با معاونت امور جوانان کشور آشناست و او در پاسخ به سوال ما اینطور گفت: با اینکه از جمله افرادی هستم که دنبال کننده اخبارم، باید اعتراف کنم شاید خیلی گذری اسم این معاونت را شنیدهام و آنچه تا امروز از این معاونت به گوشم خورده، خبرهایی نبوده که باعث ماندگاری یا اهمیت این دستگاه دولتی در ذهنم شده باشد.
نوروزی ضمن اظهار بیاطلاعی از آخرین فعالیتها و دستاوردهای معاونت امور جوانان بیان کرد: سوالی که برای من و خیلی از جوانان مطرح است، این است معاونتی که عنوانش معاونت امور جوانان است، برای مسائل اساسی جوانان از جمله اشتغال، امنیت شغلی، شادی، تفریح سالم، سرگرمی و… چه کرده است؟ آن هم در شرایطی که زیر بار فشار اقتصادی هستیم.
این فروشنده جوان که وضعیت کاسبی خوبی هم داشت، تاکید کرد که اگر ناشکری نکنم در حال حاضر از نظر مالی اوضاع خوبی دارم یعنی میتوانم نیازهای خودم و همسرم را تامین کنم، اما اگر واقع بینانهتر و عمیقتر به اوضاعی که در آن قرار دارم نگاه کنم، در بازار کار فعلی امنیت شغلی وجود ندارد و توقع دارم دستگاهی مانند معاونت امور جوانان به چنین موضوع ورود پیدا کند که فکر نمیکنم تا به حال اینطور بوده باشد.
نوروزی افزود: افرادی که در بازار و صنعت و به کلی مشاغل آزاد، بخصوص در حوزه تجارت کار میکنند، حتی کسب و کارهای کوچک در حد کار من که به یکی دو مغازه شلوار فروشی کوچک محدود میشود، بیشترین انتظاری که از سازمان مرتبط با جوانان دارند، این است که به نیازهای حیاتی ما مانند تامین شغل، رفاه و حتی تفریحاتی سالم، توجه شود، ولی شما از هرکدام از هم صنفهای من سوال کنید بعید میدانم اطلاعی در خصوص فعالیت معاونت جوانان در این زمینهها داشته باشند!
معاونت جوانان برای «امنیت اقتصادی» و «رفاه» جوانان چه کرده است؟
این جوان تاکید کرد: ما هر روز ساعاتی را در فضای مجازی سپری میکنیم و در مقایسه با سالهای قبل بیشتر با وضعیت زندگی هم سن و سالهای خودمان در کشورهای خارجی آشنا شده ایم. با همه تفاوتهایی که میدانیم از نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و… با خارجیها داریم، اما به هر حال بخشهایی از وضعیتی که آن جوانان تجربه میکنند، «امنیت اقتصادی» و «رفاه» است.حالا معاونت امور جوانان کدام اقدام مشهود در این زمینهها را انجام داده؟ اگر هم انجام داده چرا در حدی نبوده یا اطلاع رسانی درستی صورت نگرفته که من به عنوان جوان ایرانی از آن خبر داشته باشم؟ اشکال در این شرایط از من است که بی خبرم یا مقام مسئول در این معاونت؟ واقعا توقعات ما جوانان در حدی هست که دولتمردان بتوانند شرایط تحقق این توقعات را ایجاد کنند، در واقع ما اصلا توقع زیادی نداریم.
نوروزی ضمن بیان اینکه برخی از اقوامش به دلیل رسیدن به وضعیت مطلوبتر از کشور مهاجرت کرده اند، گفت: وقتی از آنها میپرسیدم واقعا چطور میتوانید از کشور بروید؟ چطور دلتان میآید از خانواده و دوستانتان دل بکنید؟ و… میگفتند ما فقط یک دوره جوان هستیم و وقتی در کشورمان نیازهایمان پاسخ داده نمیشود، تا جوان هستیم ترجیح میدهیم مهاجرت کنیم.
خروجی معاونت امور جوانان ملموس نیست
این فروشنده ۳۵ساله افزود: وقتی معاونتی مثل امور جوانان دغدغههایی نزدیک به دغدغههای واقعی ما جوانان ندارد و اصلا اقداماتی نمیکند که با آنچه ما جوانان واقعا نگرانش هستیم همسو باشد، امیدمان به بهبود اوضاع کم میشود و ممکن است برخی به مهاجرت فکر میکنند.ما از وزارت کشاورزی، وزارت نفت یا وزارت صمت که نمیتوانیم توقع داشته باشیم دغدغههای جوانان را درک و برطرف کنند! این چیزها در حیطه مسئولیت وزارتخانهای است که نام جوانان را روی آن گذاشتهاند و طبیعتا باید دستگاهی مرتبط و مختص به حوزه جوانان داشته باشیم که ظاهرا داریم، اما در واقعیت، خروجی قابل لمسی از آن برای من به عنوان یک شهروند عادی در این جامعه قابل رویت نیست.
او در پاسخ به این سوال که فکر میکنید عدم اطلاعرسانی کافی از فعالیتهای این معاونت یا مدیریت نادرست آن تا چه اندازه در بیخبری جوانان از فعالیتهای معاونت امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان تاثیر داشته است؟ اظهار کرد: واقعا خیلی از ما جوانان از وجود چنین معاونتی بیخبر هستیم. وقتی اتفاقی از سوی این معاونت رخ نمیدهد که ما نتیجه آن را مستقیما در زندگی خودمان حس کنیم، چطور باید از وجود این دستگاه خبر داشته باشیم؟ ما آنقدر مشکل داریم که دیگر به فکر شمارش دستگاههای دولتی نیستیم. این دستگاهها برنامهریز هستند و در واقع نمایندگان مردم محسوب میشوند و باید به صورتی برنامه ریزی کنند و سیاستی به خرج دهند که ما نتیجه انتخابهایمان و تصمیمات مسئولان روی کار را به راحتی ببینیم و بعد آنها را مورد قضاوت قرار بدهیم و حتی اگر احساس کردیم معاونت یا وزارتخانهای کارش را درست انجام نمیدهد، امکانی برای انتقاد و بیان نظراتمان داشته باشیم.
این جوان عنوان کرد: اگر امروز بر این باور باشم که معاونت جوانان فعالیت درست و روشنی ندارد، کجا میتوانم این دیدگاه خودم را مطرح کنم؟ اصلا چطور باید این وضعیت را به مسئولان گوشزد کرد؟ چه مجرایی برای برکناری مدیری که شایسته خدمت نیست پیش روی مردم عادی وجود دارد؟ بر فرض من و خیلی از جوانان معتقدیم معاونت امور جوانان خدماتی ارائه نمیکند یا حجم خدماتش پاسخگوی نیازهای ما نیست. این حرف را کجا و به چه کسی باید بزنیم؟ مگر این معاونت برای ما جوانان ایجاد نشده، پس چرا با ما قطع رابطه کرده است؟!
دولتهای مختلف کار خاصی برای جوانان نکردهاند
او در ادامه تصمیم گرفت در خصوص فعالیتهای معاونت جوانان در تلفن همراهش جستوجویی کوتاه داشته باشد و بعد از دقایقی کوتاه گفت: به نظرم دادن وام ازدواج و تاسیس دفتر مشاوره و این دست کارها که به عنوان خدمات معاونت امور جوانان در خبرها ذکر شده، اگر نهایت کاری باشد که این معاونت انجام میدهد، به راحتی میتوان همین وظایف مختصر را به دستگاه دیگری مثلا وزارت ارشاد و… واگذار کرد و هزینههای دولت را هم کاهش داد. من کارشناس نیستم، ولی یک شهروند و یک جوان تحصیل کرده ایرانی هستم که در جواب شما به عنوان یک خبرنگار در دنیایی که اطلاعات و خبرها به سرعت منتشر میشود، به جرات میگویم دولتهای مختلف در این سالهایی که حداقل من به خاطر دارم، کار خاصی برای جوانان نکردهاند که بتوانیم مشخصا بگوییم فلان اقدام دولت برای جوانان این نتیجه مثبت و گسترده را حاصل کرده است. باور کنید همین حالا اگر به جای تهران در شهرهای دورافتاده از جوانی هم سن و سال من درخصوص این معاونت میپرسیدید همینقدر اطلاعاتی که من دارم که هیچی هم نیست، نداشتند. به این دلیل که وقتی در زندگی روزمره ما دستاورد چنین معاونتهایی حس نمیشود، بود و نبودشان فرق چندانی ندارد.
برای کاهش اعتیاد جوانان چه کردهاند؟
نوروزی اضافه کرد: امروز از افزایش طلاق، مشکل اعتیاد و گستردگی این بیماری بین جوانان کشور و… خبرهای متعددی به گوش میرسد، ولی در مقابل این حجم از خبرهای منفی با چنین مضامینی، آیا خبر مثبت و نتیجه بخشی در سطحی گسترده، در راستای حل فقط همین دو مشکل به گوش ما رسیده است؟ آیا میزان طلاق در کشور کم شده است؟ اعتیاد جوانان کاهش یافته است؟ من فکر میکنم نه تنها مشکلات جوانان با وجود چنین معاونتی کم نشده، بلکه اکنون از نظر من عمیقتر هم شده است، چراکه حالا میدانیم چنین دستگاهی در دولت وجود دارد که نام جوانان را یدک میکشد، اما در حقیقت نه جوانان را به درستی میشناسد و نه دغدغههایش به دغدغههای واقعی جوانان نزدیک است و این شرایط بیشتر ما را ناامید میکند و اگر معاونت امور جوانان نداشتیم، میتوانستیم لااقل خودمان را اینطور دلداری بدهیم که مشکل فعلی ما جوانان نبود یک معاونت یا ارگان دولتی است، ولی حالا غصه ما دوبرابر شده چرا که معاونتی مرتبط داریم و وضع ما اینطور است!
بلاگرهایی که به معاونت امور جوانان دعوت شدند نماینده جوانان ایرانی بودند؟!
در ادامه برای آشنایی با نظرات جوانان بیشتری، از شرق تهران به سمت محله کاشانک در منطقه نیاوران رفتیم؛ در به اصطلاح بالای شهر هم جوانانی با دغدغههای مختلف زندگی میکنند که ممکن است چالشها و دغدغههای متفاوتی نسبت به جوانان مناطق جنوبی شهر داشته باشند، اما حداقل در یک موضوع به اسم جوانی وضعیت این افراد مشترک است. به همین منظور وارد یک کتابفروشی قدیمی شدیم که دختری ۲۳ساله فروشنده آن بود. او که نزدیک به ۴ سال در زمینه فروش کتاب کار میکرد، بدون تعلل با ما وارد گفت و گو شد.
از این دختر جوان که نامش عسل بود، پرسیدیم که آیا اطلاعی از عملکرد معاونت امور جوانان دارد؟ او در پاسخ اینطور اظهار کرد: فکر میکنم معاونت امور جوانان همان معاونتی است که «وحید یامینپور»؛ مجری تلویزیون رئیس آنجاست.
بعد با اشاره به خبر دعوت یامینپور از بلاگرهای اینستاگرامی برای حضور در این معاونت و حواشی آن ادامه داد: واقعا تنها چیزی که از معاونت امور جوانان در ذهن دارم همین خاطره است! به همین دلیل اولین سوالی که به ذهن خودم میرسد این است که آیا آن بلاگرها نماینده جوانان کشور بودند که به دفتر معاونت امور جوانان دعوت شدند؟ اصلا آنها در جایگاهی بودند که در آن جلسه دعوت شوند؟ بر فرض که نماینده جوانان ایرانی بودند، نتیجه و خروجی این جلسه چه شد؟ این جلسه چه عایدی و فایده واقعی برای ما جوانها داشت؟ کدام یک از گرههای زندگی جوانان را حل کرد؟ صادقانه بگویم که در این مدت چیزی مشاهده نکردم ضمن اینکه معتقدم بعید است این دست جلسات توانایی مشکل گشایی داشته باشد.
مسائل جوانان مثل روز روشن است؛ چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
او افزود: من خیلی خوشحالم که جوانان و مسائل آنها آنقدر برای دولتمردان ما مهم است که برای این قشر یک معاونت اختصاصی راه انداخته اند، اما نکته اینجاست که من به عنوان جوانی که بعد از پایان دبیرستان مشغول کار شدهام، کجا و چطور میتوانم خواستههایم را به این معاونت منتقل کنم؟ در شرایطی که فضای مجازی روابط انسانها را از هر طبقهای که باشند، به یکدیگر نزدیک کرده است، توقع داریم برنامهها یا نشستهایی برای ارتباط مستقیم جوانان با این معاونت برگزار شود. یعنی فضایی باشد که جوانان نه به صورت انتخابی که به شکلی کاملا آزاد بتوانند با مسئولان معاونت جوانان دیدار کنند و خواستههای واقعی خودشان را بیواسطه به گوش این مسئولان برسانند. هرچند باز هم فکر میکنم چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؛ یعنی مسائل جوانان مثل روز روشن است و فقط یک سیاستگذاری درست و علمی میتواند پاسخگوی مطالبات روز جوانان باشد.
حتما باید نیازهایمان را بگوییم تا دست به کار شوید؟
پس از پایان صحبتهای عسل، با اتوبوسهای میدان تجریش به راهآهن، تا چهارراه ولیعصر پایین آمدیم؛ این منطقه از تهران یکی از نقاطی است که به دلیل وجود فضاهای دانشگاهی متعدد و اماکن فرهنگی از جمله سالنهای اجرای تئاتر، آموزشگاههای هنری، کتابفروشیها و… همیشه میزبان جوانان پایتخت است.
در پارک دانشجو و نزدیکی تئاتر شهر با گروهی از جوانان بحث را آغاز کردیم. گفت و گوی گروهی ما، با سوالی در مورد کارکرد معاونت امور جوانان در وزارت ورزش و جوانان شروع شد؛ ابتدا امیرحسین که دانشجوی کارشناسی ارشد رشته نقاشی و جوانی ۲۵ساله بود با طرح این سوال که چه ضرورتی دارد من به عنوان جوان از وجود معاونت جوانان اطلاع داشته باشم، بیان کرد: برفرض که من بدانم چنین معاونتی وجود دارد؛ این موضوع چه تغییری در اصل مسئله که عدم رسیدگی مسئولان به امور جوانان است ایجاد میکند؟ واقعا فکر میکنید معاونت امور جوانان باید منتظر باشد تا جوانان نیازهایشان را به گوش آنها برسانند تا دست به کار شود؟!
این نقاش جوان عنوان کرد: من که فکر میکنم اگر معاونت امور جوانان از نیازهای ما بیخبر است که واقعا جای تاسف دارد، چون نیازهای قشر جوان آنقدر عیان و واضح است که هر اشارهای به این نیازها تکرار مکررات است. اگر هم این معاونت از دغدغه و چالشهای قشر جوان خبر دارد و وضع جوانان این است که میبینیم، باز هم جای تاسف دارد، چراکه بودجه دولت صرف دستگاهی میشود که خروجی ملموسی برای کف جامعه ندارد. حالا اینکه مشکل قطع بودن ارتباط وزارتخانه و معاونت مرتبط با جوانان از مدیریت غلط و جاگیری افراد نامناسب و غیرکارشناس در این مسند است یا در جای دیگری باید دنبال علت مشکل باشیم، بحث پیچیده و کارشناسی است که من به عنوان شهروندی معمولی نمیتوانم به راحتی در خصوصش اظهار نظر کنم.
امیرحسین تاکید داشت که اگر خروجی معاونت امور جوانان و نتایج فعالیتهایش آنقدر پررنگ نباشد که وقتی از من به عنوان یک جوان میپرسند آخرین اطلاع شما از فعالیت این معاونت چیست؟ پاسخ روشنی نداشته باشم، این وضعیت فقط این نگرانی را ایجاد میکند که نکند یک دستگاه دولتی بیتالمال را هدر دهد!
او در ادامه این نکته را اضافه کرد که هر فعالیتی تا زمانی که نتیجه روشن و قابل لمسی نداشته باشد، یعنی شاهد خروجی با کیفیت و قابل لمسی از آن اقدام نباشیم، معنایش این است که کاری بیثمر انجام شده است.
در اوج جوانی، نگران آیندهام
در ادامه صحبتهای امیرحسین، دوست او رضا که دانشجوی گرافیک بود و ۲۷ سال سن داشت، وارد بحث شد و افزود: من چه از فعالیتهای معاونت امور جوانان اطلاع داشته باشم چه نداشته باشم، وظیفه این دستگاه دولتی است که خودش نیازسنجی کند، جامعه هدفش را بشناسد، احتیاجات واقعی جوان ایرانی را بداند و در صدد رفع آن اقدام کند. ما امروز در اوج جوانی نگران آیندهای هستیم که ابهام دارد؛ حتی اگر شغل ثابتی پیدا کنیم و خیالمان از بازنشستگی و دوران پیری راحت باشد، بازهم مردد هستیم که با این اقتصاد بیمار به عنوان مثال اصلا صندوق بازنشستگی در آینده وجود خواهد داشت که ما از نظر مالی تامین باشیم؟
او تاکید کرد: امید؛ یکی از حیاتیترین نیازهای بشر برای ادامه زندگی است و ما جوانان امروز آن طور که باید امیدوار نیستیم. یعنی بیشتر از اینکه به آینده و تشکیل خانواده و… امیدوار باشیم نگران امورات روزمره خودمان هستیم. معاونتی مانند معاونت امور جوانان دقیقا باید به همین چالشهای ذهنی ما ورود پیدا کند و اگر برنامه ریزی صورت میگیرد در صدد پاسخ به همین ابهامات، نگرانیها و نیازها باشد.
رضا ادامه داد: اگر معاونت امور جوانان صدای ما را میشنود، لازم است به آنها یادآوری کنیم که وظیفه سنگینی دارند. اگر نسل جوان امیدوار نباشد، نه جوانی جمعیتی رخ میدهد و نه توسعه اقتصادی خواهیم داشت و نه میتوانیم در این بازار رقابت شدید در دنیا سربلند باشیم.
چرا مسائل قشر جوان بای زیر سایه ورزش برود؟
در ادامه جوان دیگری به بحث اضافه شد. ابتدا از او در مورد شغل و سن و تحصیلاتش پرسیدیم. این جوان که شاهین نام داشت با لیسانس کامپیوتر در گرایش نرم افزار، یک کار پاره وقت در شرکتی برای خود دست و پا کرده بود و در آستانه ۳۰ سالگی به عنوان شغل دوم، راننده تاکسی اینترنتی هم شده است.
او که ساکن ورامین است، با بیان اینکه به نظرش تنها خبری که از معاونت امور جوانان اطلاعرسانی برجستهای از آن صورت گرفته، خبر معاون شدن «وحید یامینپور» بوده و اخبار بعدی این معاونت خیلی پررنگ و چشمگیر منتشر نشده است، گفت: من زیاد در توییتر می چرخم و معاون امور جوانان را در این فضا فعال میبینم، ولی درباره فعال بودن ایشان در جایگاه دولتی که دارند، بی اطلاعم.
شاهین افزود: حس میکنم یکی از دلایلی که معاونت امور جوانان و فعالیتهای آن در حاشیه قرار گرفته، پررنگ بودن بحث ورزش در وزارتخانه ورزش و جوانان است.
این جوان در همین خصوص تصریح کرد: ورزش حیطه پرحاشیه و جذابی است و نمیفهمم چرا بحثهای مربوط به جوانان باید زیر سلطه و سایه ورزش برود؟ مگر همه مسائل جوانان یک ردی در ورزش دارد؟ مطمئن نیستم، اما به نظرم این ادغام اشتباه بوده است. مگر نمیتوان موضوعات جوانان را در وزارتخانهای مستقل بررسی کرد یا مگر جوانان و مشکلات آنها آنقدری مهم نیست که وزارتخانهای جداگانه برای آن داشته باشیم؟! چرا مسائل قشر جوان باید زیر سایه ورزش برود؟ شاید مسئولان بگویند معاونت امور جوانان زیر سایه ورزش نیست، اما اگر نظر من را به عنوان یک جوان بپرسید، می گویم زیر سایه ورزش است.
جوانان در مورد روابط عاطفی اطلاعات کامل یا درستی ندارند
او یادآوری کرد: به نظرم از نکات دیگری که باید مورد توجه معاونت امور جوانان قرار بگیرد، آموزشهایی است که خانوادهها باید در مورد قشر جوان امروزی و نیازهای آنها ببینند و حتی فراتر از خانواده ها، شاید معاونت امور جوانان با برگزاری آموزشهای به روز برای سایر دستگاهها مانند معاونتهای دانشجویی در آموزش عالی، وزارت آموزش و پرورش و معاونت متوسطه و… بتواند از حجم چالشها و اختلافات بین نسلهای جدید و قدیم کم کند و موجب نزدیکی و درک متقابل بیشتر افراد از یکدیگر شود. ما در خیلی زمینه ها بیسواد هستیم. باور کنید خیلی از جوانان در مورد روابط عاطفی هم اطلاعات کامل یا درستی ندارند. خیلی از ما خجالت میکشیم از خانوادههایمان در مورد این موضوعات سوال بپرسیم. اصلا مگر خانواده های ما و نسل قبلی در این زمینه ها سواد کافی دارد، چرا معاونت جوانان برای سواد عاطفی دختران و پسران دوره آموزشی برگزار نمیکند؟ کجا به غیر از این معاونت جای برگزاری چنین دورههایی است؟
نتایج برنامههای معاونت امور جوانان را حتی در زندگی دوستانم هم مشاهده نمیکنم
شاهین در ادامه خاطرنشان کرد: علی رغم اینکه دوست دارم خانواده خودم را تشکیل دهم و ازدواج کنم، اما طرحهای حمایتی از ازدواج جوانان بیشتر شبیه یک جور نمایش است و فایدهای برای ما ندارد. در حقیقت حس میکنم اکثر آنچه در مورد سیاستگذاری در حوزه جوانان مطرح میشود، ایدههایی روی کاغذ است که قرار نیست محقق شود.
به گفته این جوان در دورههای قبل جوانان راحتتر میتوانستند ازدواج کنند، اما حالا حتی فکر کردن به تشکیل خانواده آنقدر استرسزا و نگران کننده است که افراد ترجیح میدهند حداقل تا بهبود اوضاع و به نتیجه رسیدن طرحهای حمایتی از جوانان، اقدامی نکنند.
شاهین در ادامه عنوان کرد: امروز من به عنوان پسری جوان در زمینههایی مانند تامین مسکن با این تورم و گرانی چه حمایت خاصی از سوی معاونت امور جوانان دریافت میکنم؟ که با پشت گرمی این حمایتها مثلا ازدواج کنم یا کسب و کار خودم را راه بیندازم و… یا کدام توافقنامه با نهادهای مرتبط بسته شده است که نتیجه مشخص برای تامین نیازهای جوانان داشته باشد که لااقل نتیجه آن را در زندگی خودم ببینم یا در زندگی سایر جوانان اطرافم مشاهده کنم؛ فرض بر اینکه من از فعالیتهای معاونت امور جوانان به هر دلیلی بیخبر هستم، ولی اگر ثمرات این معاونت گسترده و بارز بود، لااقل باید در بین دوستانم شاهد استفاده از این خدمات و حمایتها بودم، اما واقعا اینطور نیست.
با مجموعهای از کارهای نیمهتمام و نتایج نامشخص مواجه هستیم
در ادامه بررسی وضعیت معاونت امور جوانان و خدماتی که به این قشر ارائه میکند، از مسیر چهارراه ولیعصر و فضای اطراف تئاترشهر به سمت دانشگاه تهران، با مریم؛ دانشجوی کارشناسی جامعهشناسی و ریحانه؛ دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد علوم سیاسی هم صحبت شدیم و بحث فعالیتهای معاونت امور جوانان را دنبال کردیم؛ اولین نکتهای که مریم به آن اشاره کرد، عدم کارکرد سیاستگذاریهای فعلی معاونت امور جوانان در زیرمجموعه وزارت ورزش و جوانان بود. به گفته او، زمانی که نقشه راه روشنی وجود ندارد، زمانی که هر دستورالعملی با تغییر مدیران میانی و اصلی متحول میشود و… در حقیقت ما با مجموعهای از سیاستهای خوب و بد مواجه هستیم که هیچکدام هم به غایت خود نرسیدهاند و اصلا با این وضعیت نابسامان سیاستگذاری، نمیتوان به شناختی درست از یک معاونت و ارگان برنامه ریز رسید. علاوه بر این حتی نمیتوان کارکرد معاونت امور جوانان را به درستی و منصفانه قضاوت کرد، یعنی ما با مجموعهای از کارهای نیمه تمامی مواجه هستیم که نتایج نامشخصی دارند و همین بیثمر بودن فعالیتهای متعدد، موجب بیثمر و غیرمفید به نظر رسیدن ماهیت معاونت امور جوانان شده است.
مریم در ادامه افزود: باید دید مدیران قبلی و فعلی حوزه جوانان در کشور به کلی چه طرحهایی داشتهاند و از بین این ایدهها، کدام یک به نتیجه رسیده است و کدام یک رها شده و علت آن را پیدا کرد. به نظر میرسد در این بررسی بیشتر از آنکه با طرحهای به ثمر نشسته مواجه باشیم، با دستههای پراکندهای از ایدهها طرف خواهیم بود که نه پیوستگی درون سازمانی و نه چفت و بست و پیوستگی برون سازمانی دارند و فقط شکل کاری هستند که سالهاست دولتهای مختلف، با اتکا به این طرحهای روی کاغذ، مدعی فعالیت در حوزه جوانان میشوند.
انتقاد از تزلزل سیاستگذاریها در حوزه جوانان
این دانشجوی جامعهشناسی که در یک دفتر دکوراسیون داخلی کار میکرد، تاکید داشت: اشکال عملکردی حوزه جوانان تنها مربوط به یک سال و دوسال اخیر نیست و میتواند به مجموعه مدیریتهایی که در دولتهای مختلف در حوزه مسائل جوانان روی کار بودهاند، چنین نقدی را وارد کرد. همین مسئله نشان دهنده تزلزل سیاستگذاریهای حوزه جوانان بخصوص در معاونت امور جوانان وزارت ورزش و جوانان است.
ریحانه به عنوان آخرین جوانی که بحث را با او به اتمام رساندیم، علاقهای چندانی به صحبت در این خصوص نداشت؛ به اعتقاد ریحانه برخی موضوعات آنقدر بنیادی و ریشهای هستند که مثلا تشکیل یک معاونت در یک وزارتخانه و حتی زیرمجموعههایی با مضمون رسیدگی به امور جوانان در سایر وزارتخانههای کشور کار ثمربخشی نیست.
او در این خصوص توضیح داد: ما نه کمبود قانون داریم نه کمبود سند و آیین نامه و ایده و طرح، مشکل ما در رسیدگی به مسائل جوانان کشور در دو نکته خلاصه میشود؛ اول اینکه هنوز در خصوص تحول اندیشه در جوانان امروز و خواستههای آنها تعارف را کنار نگذاشتهایم و با برگزاری رویدادهایی دم دستی و از مد افتاده میخواهیم نسل جوان را با این سیاستگذاری و برنامه ریزیها همراه کنیم.
ریحانه تاکید کرد: در حقیقت در خیلی از ابعاد دست معاونت امور جوانان بسته است و حتی اگر بداند نیاز اصلی جوانان چیست که حتما میداند، نمیتواند این نیازها را به دلایل مختلف واقعا و آنطور که جوانان میخواهند برطرف کند. دومین دلیلعدم موفقیت معاونت امور جوانان این است که هر مدیری ساز خود را میزند و وقتی طرح و ایده و سیاستی به مرحله اجرایی شدن میرسد، ناگهان با تغییر مدیران شاهد اختراع چرخ از اول هستیم و این یعنی عقب گردی دائمی در مسیر رفع مطالبات جوانان از سوی معاونت مربوطه.
ریحانه در آخر یک اظهار کرد: وقتی من حدود شش سال پیش ازدواج کردم از دفاتر مشاوره ازدواجی که معاونت امور جوانان که آن زمان فکر میکنم سازمان بود، استفاده کردم که تقریبا برای ما هزینه ای در برنداشت، اما بعدها وقتی به دوستانم پیشنهاد دادم که از این دفاتر استفاده کنند آنها اذعان میکردند که خدمات مشاوره این دفاتر بی کیفیت شده یا از نظر آنها تعداد دفاتر آنقدر کم است که ترجیح میدهند هزینهای بیشتر بپردازند، اما به مشاورانی در دسترس مراجعه کنند. آیا همین نکته ثابت نمیکند که معاونت امور جوانان در این سالها روند رو به رشدی نداشته است؟
راهکار برق برای مدیریت شبکه در تابستان/ لزوم آموزش صاحبان صنایع/
صنعت برق یکی از مهمترین صنایع زیربنایی و راهبردی برای توسعه و پیشرفت کشور است که گردش چرخهای اقتصادی، توسعه صنعتی و تأمین رفاه اجتماعی به پایداری و دوام آن وابسته است.
به گزارش خبرنگار مهر، صنعت برق از مهمترین صنایع زیربنایی و راهبردی برای توسعه و پیشرفت کشور است که گردش چرخهای اقتصادی، توسعه صنعتی و تأمین رفاه اجتماعی به پایداری و دوام آن وابسته بوده و هرگونه اختلال در پایداری آن ضربهای جبرانناپذیر به واحدهای صنعتی وارد میکند.به همین دلیل صنعت برق با در نظر گرفتن محدودیتهای کنونی در تأمین برق و ناترازی موجود، زمینههای همکاری صنایع را با برق فراهم کرد که در این راستا صنایع کوچک و خرد در داخل شهرکها، تنها ۱۲ ساعت در هفته با برنامه مدیریت بار برق همکاری خواهند داشت برای رفع آن نیز میتوانند با جابه جایی یک شیفت کاری، فعالیت خود را بدون محدودیت ادامه دهند.
از سویی دیگر باید افزود که بیشتر راهکارهای صرفه جویی در مصرف انرژی، بدون هزینه و یا کم هزینه هستند. کاهش هزینههای برق مصرفی بخش کوچکی از نتایج حاصل از بهینه سازی مصرف انرژی میباشد، نتایج بسیار قابل توجه دیگر آن افزایش طول عمر تجهیزات الکتریکی، کاهش دفعات خرابی و در نتیجه کاهش هزینههای توقف خط تولید است.
نکته قابل توجه اینکه راهکارهای پر هزینه نیز بازگشت سرمایه قابل قبولی (۱ تا ۳ سال) دارند. این راهکارها عمدتاً مرتبط با تغییر تکنولوژی یا فرآیند هستند و موجب صرفه جویی قابل ملاحظهای در مصارف انرژی الکتریکی میشوند.
با کاهش تدریجی بهای تجهیزات بهینه سازی مصرف، افزایش قیمت انرژی و بالا رفتن حساسیتها نسبت به تداوم تأمین برق، اجرای راهکارهای هزینه بر، هر سال ارزانتر شده و از توجیه اقتصادی بیشتری برخوردار میشوند.
دو روش اصلی مدیریت مصرف در صنایع جابجایی زمان و بهبود بازده تجهیزات و فرآیند است. بسیاری از مشترکین میتوانند با برنامه ریزی مناسب، بخشی از مصارف انرژی الکتریکی خود را از ساعات اوج مصرف به دیگر ساعات و ترجیحاً” به ساعات کم باری انتقال دهند و از تعرفههای مخفف در این بازههای زمانی استفاده نمایند.
در این میان مدیریت مصرف انرژی از طریق جابجایی بار غالباً بسیار کم هزینه بوده و نیاز به برنامه ریزی و ایجاد انضباط کاری دارد.
در عین حال بهینه سازی مصارف سیستم روشنایی، هوشمند سازی سیستم روشنایی و سرمایشی، بهره گیری از نور طبیعی روز با اصلاح سیستم سولههای صنعتی، استفاده از روش تعمیر و نگهداری پیشگیرانه با هدف ثابت نگه داشتن و یا افزایش بازده موتورهای الکتریکی و کاهش هزینههای جاری و بررسی و بازبینی دورهای، روغن کاری مرتب موتورهای و سیستمهای داخلی … از جمله راهکارهای کم هزینه یا بی هزینهای است که میتواند علاوه بر حفظ توان و بازده خط تولید، به کاهش مصرف انرژی و هزینههای صاحبان صنعت نیز مؤثر باشد.
البته از صنایع نباید غافل ماند، زیرا براساس قانون، وزارتخانههای صمت و نیرو موظفند نسبت به آموزش مدیران صنایع با هدف آشنایی آنان با راهکارهای کاهش مصرف انرژی و افزایش راندمان اقدام نمایند، اما شواهد حاکی از آن است که به دلیل قیمت پایین انرژی، صاحبان و مدیران صنایع با وجود آنکه نزدیک به ۴۰ درصد از برق کشور را در اختیار دارند رغبتی به آموزش نشان نمیدهند.
براساس ماده ۶۹ قانون اصلاح الگوی مصرف وزارتخانههای صمت و نیرو موظفند نسبت به تدوین و برگزاری دورههای آگاه سازی و آموزش کاربردی مدیریت انرژی عمومی و تخصصی برق و حرارت برای مدیران انرژی واحدهای صنعتی و همچنین فارغ التحصیلان، در مرکز ملی آموزش مدیریت انرژی در صنعت اقدام و به آموزش گیرندگان گواهینامه اعطا کند.
اما آمارهای تنها مرکز رسمی آموزش مدیریت انرژی کشور که با همکاری ژاپن در تبریز احداث شده است، نشان میدهد که در بیش از ۳۰۰ دوره آموزشی که برای کارشناسان و مدیران انرژی صنایع مختلف از جمله صنایع نفت، گاز و پتروشیمی، صنایع آهن و فولاد، صنایع خودرو صنایع سیمان و … و نیز سازمانهای مختلف از جمله شرکتهای وابسته به وزارت نیرو، صدا و سیما، دخانیات، مخابرات و… اجرا شده است، بیش از ۶۰۰۰ نفر شرکت داشتهاند. این در حالی است که بر اساس آمارهای رسمی وزارت صمت، ۷۵ هزار و ۳۷۵ واحد فعال صنعتی و معدنی، مستقر در شهرکهای صنعتی کشور تا پایان تیر ۱۴۰۱ به ثبت رسیده است که در صورت اضافه شدن واحدهای صنعتی خارج از شهرکها و صنایع بزرگ، این به معنای آن است که تنها ۱۲.۵ درصد از مدیران صنعت کشور آموزشهای لازم را برای مدیریت مصرف انرژی در صنایع خود دیدهاند.
به بهانه روز جهانی بیابان زدایی؛
تحلیلی بر طرح بارورسازی ابرها در خراسان جنوبی
ایسنا/خراسان جنوبی بارورسازی ابرها، پروژه مهمی است که طی سال گذشته در خراسان جنوبی کلید خورد؛ همان امری که در فرود خشکسالی نیاز است.
خشکسالی و کمبود بارندگی؛ تراژدی ۲۲ ساله دیار خراسان جنوبی است. حدود دو دهه است که ابرها کمتر به آسمان خراسان جنوبی سر میزنند و همین امر باعث کاهش منابع آب زیرزمینی و در نتیجه رونق نداشتن کشاورزی و دامداری شده است.
هرچند در این سالها تدابیر مختلفی برای فرار از این خشکسالی و بی حاصلی محصولات کشاورزی دیده شده، اما طرحهای تحقیقاتی مهمی چون انتقال آب از خلیج فارس و بارورسازی ابرها نیز مورد توجه مسئولان قرار گرفته و اکنون خراسان جنوبی در این زمینه حرفی برای گفتن دارد. مطالعات این نمونه طرحها با استفاده از توان دانشگاهی زمینه دوری از خشکسالی را فراهم خواهد آورد که عملیاتی شدن این طرحهای کلان و ابر پروژه نیاز به مطالعه و منابع اعتباری کلانی نیز داشت.
مجید علی آبادی، معاون پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند در خصوص پژوهش انجام شده در خصوص بارورسازی ابرها گفت: باید به این نکته مهم توجه داشت که باروری موفقیت آمیز ابرها با یدید نقره به دلیل محدودیتهای علمی و فنی تنها در ماههای سرد سال (آبان ماه تا اسفنده ماه) قابل اجراست و در سایر ماههای سال امکان بهره برداری از ایستگاهها و اجرای عملیات باروری فراهم نبوده و نمیتوان انتظار افزایش بارندگیها را داشت.
وی تصریح کرد: امروز این افتخار را داریم که شهر بیرجند، با اجرای طرح ایستگاه هوشمند زمینی بارورسازی ابرها در کشور به عنوان قطب علمی باروری ابرها در کشور شناخته میشود و در راستای مطالبات مقام معظم رهبری از شرکتهای دانش بنیان گام بر میدارد.
توانی برای تحقیقات و فرار از خشکسالی
معاون پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند با اشاره به بهره برداری از اولین ایستگاه هوشمند زمینی بارورسازی ابرها در کشور به همت بسیج علم و فناوری استان و مشارکت دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند، گفت: این ایستگاه که در ارتفاع ۲۱۰۰ متری از سطح دریا و در ارتفاعات رشته کوههای باقران در خراسان جنوبی واقع شده است، مجهز به دو نوع ژنراتور سوخت مایع و سوخت جامد با کارایی بالاست.
علی آبادی افزود: بارورسازی زمینی ابرها یکی از روشهای متداول در زمینه تعدیل آب و هواست که نسبت به عملیات هوایی دارای مزایایی همچون سهولت اجرا، کارایی بالا و صرفه اقتصادی بالاست.
وی با بیان اینکه دادههای محیطی از جمله سرعت باد و میزان پوشش ابر، دما و رطوبت اندازه گیری و به مرکز کنترل ارسال میشود، ادامه داد: پس از تحلیل و پردازش اطلاعات، ژنراتورهای زمینی به کمک هوش مصنوعی فعال شده و عملیات بارورسازی ابرها آغاز میشود.
علی آبادی با بیان اینکه ژنراتورهای نصب شده در این ایستگاه که از بالاترین سطح فناوری روز دنیا هستند با فناوری کاملا بومی و با دانش فنی شرکت دانش بنیان نوین تجهیز دانش فضا فجر طراحی و تولید شده است، اظهار کرد: شرکت «دانش فضا فجر» اولین و تنها شرکت دانش بنیان تخصصی در حوزه تولید مواد ویژه بارورسازی ابرها در کشور و مستقر در مرکز رشد دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند است.
معاون پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند با بیان اینکه این شرکت دارای تاییدیه بین المللی از رصدخانه مرکزی آب و هوای روسیه CAO است، ادامه داد: محصولات این شرکت از سال ۹۶ تاکنون در عملیات هوایی بارورسازی ابرها در تمام کشور با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است.
این پژوهشگر فعال در زمینه بارورسازی ابرها بیان کرد: ژنراتورها قادر به تولید هزاران میلیارد هسته باران زا در ابعاد نانو در هر ساعت هستند که میتوانند میزان بارندگی را در شعاع ۱۰ کیلومتری ایستگاه به میزان ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش دهند.
علی آبادی با بیان اینکه موادی بر پایه یُدید نقره را برای بارورسازی ابرها به تولید رساندیم، اظهار کرد: زمانی که این ماده به داخل ابر تزریق میشود، مولکولهای آبی که در داخل ابر وجود دارند، با این تصور که این کریستالهای یدید نقره، همان کریستالهای یخ هستند، بر سطح آن مینشینند و باعث میشود که هسته یخی رشد کند تا به وزنی برسد که بتواند از ابر به سمت زمین سقوط کند.
علیآبادی ادامه داد: اولین نمونه این محصول در سال ۹۶ به وزارت نیرو ارائه شد؛ این نمونه به منظور انجام تستهای هستهزایی، به رصدخانه مرکزی آب و هوای روسیه (CAO) ارسال و از سوی این رصدخانه برای این محصول تاییدیههای لازم صادر شد.
وی بیان کرد: هر گرم از این مواد هنگامی که میسوزد، ۱۴۲۰ میلیارد هسته بارانزا ایجاد میکند و در نمونههای بعدی که به این کشور ارسال کردیم، این میزان به حدود ۴ هزار میلیارد هسته بارانزا رسید.
علی آبادی تصریح کرد: در این طرح موفق به طراحی و تولید ایستگاههای زمینی بارورسازی ابرها شدیم که بدون هزینههای انجام عملیات هوایی، میتواند در شرایط مساعد جوی، میزان بارش را حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش دهد و با توجه به تیم تحقیقاتی که در استان خراسان جنوبی داشتیم از سالیان قبل پروژه بارورسازی ابرها را به دلیل کمآبی شدید در منطقه کلید زدیم.
وی بیان کرد: در حال حاضر طرح بارورسازی ابرها در خراسان جنوبی از طریق ژنراتورهای زمینی به عنوان اولین ایستگاه هوشمند کشور آماده بهره برداری است و با رفع موانع قانونی و تامین بودجه توسط وزارت نیرو و آب منطقهای خراسان جنوبی وارد فاز عملیاتی خواهد شد.
علی آبادی ادامه داد: با توجه به دانش فنی موجود در استان، تمامی مواد ویژه بارورسازی ابرها اعم از مواد مصرفی در عملیاتهای هوایی و ایستگاههای زمینی در داخل استان تولید میشود و دارای تاییدهای علمی و فنی بین المللی است و نیازی به واردات مواد از خارج کشور نداریم.
خودکفایی در زمینه بارورسازی ابرها در استان
وی با بیان اینکه در حال حاضر قادر به تامین مواد و تجهیزات مورد نیاز کل کشور هستیم، افزود: حتی امکان صادرات مواد و دانش فنی و اجرای این طرح برای سایر کشورها را هم داریم و نیروی انسانی فعال در زمینه بارورسازی ابرها همگی بومی استان هستند.
معاون پژوهش و فناوری دانشگاه آزاد اسلامی بیرجند بیان کرد: از لحاظ علمی یعنی تولید مواد و از لحاظ اجرایی در زمینه بارورسازی ابرها در استان به خودکفایی رسیدهایم و تستهای تحقیقاتی و اجرایی هم در استان موفقیتآمیز بوده که این امر به همت جوانان توانمند بومی محقق شده است.
علی آبادی ادامه داد: در حال حاضر تنها یک ایستگاه به صورت پایلوت در اطراف شهر بیرجند احداث شده است که برای رفع نیازهای آبی استان و افزایش بارندگی نیاز به احداث حداقل ۲۰ ایستگاه در نقاط مختلف استان است که باید به صورت شبکه محور با یکدیگر مرتبط شوند تا زمینه استفاده بهینه از فرصتهای باروری ابرها برای استحصال آب فراهم شود که این امر مستلزم حمایت مادی و قانونی وزارت نیرو و شرکت آب منطقهای خراسان جنوبی به عنوان متولی تامین آب در کشور و منطقه است.
سایتهای بیشتری نیاز است
هادی ایمانی، مسئول سازمان بسیج علمی، پژوهشی و فناوری سپاه انصار الرضا(ع) خراسان جنوبی نیز در این خصوص به ایسنا گفت: اولین سایت هوشمند زمینی بارورسازی ابرها در سطح کشور به همت نخبگان خراسان جنوبی راهاندازی شد که مطالعات ایجاد این سایت از سال ۱۳۹۶ در خراسان جنوبی آغاز شده بود.
وی با اشاره به همراهی بخش دانشگاهی برای به سرانجام رسیدن این طرح، افزود: آمادگی پیادهسازی این طرح در بقیه نقاط کشور را داریم و میتواند نمونهای برای دیگر استانها باشد.
ایمانی بیان کرد: با توجه به وضعیت اقلیمی خراسان جنوبی ۳۵ سایت دیگر برای افزایش بارندگی در استان نیاز است که مکانیابی اولیه انجام شده اما اجرای آن نیازمند تامین اعتبار و حمایت از سوی دستگاههای متولی است.
مسئول بسیج علمی، پژوهشی و فناوری خراسان جنوبی با بیان اینکه با ایجاد این تعداد سایت شاهد افزایش ۲۵ تا ۳۰ درصد بارندگی در استان خواهیم بود، افزود: حدود ۲ میلیارد ریال اعتبار صرف راهاندازی اولین سایت هوشمند زمینی بارورسازی ابرها شده، اما راه اندازی سایتهای دیگر هزینههای کمتری نیاز دارد؛ برای تاثیرگذاری مطلوب در میزان بارندگی باید تعداد سایتها در نقاط مختلف افزایش یابد که نیازمند حمایت هستیم.