چرا در هر آزمونی که مردم از برخی مسئولینی که شاید اصلا نمیدانند مردم چه می کشند و مناسبات اجتماعی شان چگونه است میگیرند ، بلافاصله با اتهام های مختلف ازآنها یاد میشود ؟ چرا در چرایی عوامل بوجودآمدن برخی اتفاقات هیچگاه میزگرد نقادانه ای با شرکت چهره های علمی وسیاسی طیفهای گوناگون تشکیل نمیشود ؟ چرا آدرس اشتباه میدهیم ؟ چرا دراین سالهای متمادی ندیدیم برخی مدیران را که بیایند صادقانه با مردم وبی واسطه وبی شعار مشکلات را درمیان بگذاریم واز آنان کمک بگیرند ؟ چرا نتوانسته ایم دربین اقشار وگروهها و طوایف مختلف درخت تنومند اعتماد بنشانیم ؟ چرا متوجه نمیشویم که حکمرانی خوب واعتماد به حکمران دوروی سکه توسعه یافتگی است ؟ چرا دایم توپ مدیریت مان را به زمین این وآن میاندازیم ؟ پس نقش ما درکشورداری کجاتعریف میشود؟ چرا برخی از ما از مردم می هراسیم وحاضرنیستیم بدون آسمان وریسمان کردن ولکنت زبان وتوجیه کردن گزارشی واقعی بدهیم و حداقل یک عذرخواهی خشک وکوچک ازآنها بکنیم ؟ چرا خودمان را بادکرده ایم وبه آن میزان از درجه خودانگاری رسیده ایم که امربرمامشتبه شده ؟!!!مگر ماکیستیم ؟ مگر ما چیستیم ؟ مگر ما ادعای قانون و قانون وقانون نداریم ؟ پس چراازاجرای قانون گریزانیم و فقط آنرا برای برخی جاری وساری میکنیم ؟ اگر قرار براین باشد که چون ادوار وسالهای قبل تن به مصلحت اندیشی و چشم برهم نهادن دهیم وخودمان را به آن راه بزنیم و بازی شتر دیدی ندیدی را آغاز کنیم شک نکنید که بازنده بزرگ ما خواهیم بود آن هم به بهایی گزاف وشاید جبران ناپذیر…!!