جامعه را دردهایی بزرگی فراگرفته است که درمانش در دست وکیسه برخی کسانی است که نه درد می شناسند و نه حسش می کنند، تا کودکان برخی مدیران ریز و درشت کشورمان در مدارس دولتی حضور نیابند و چون میلیون ها دانش آموز دیگر با کمبودهای آموزشی و فضای آموزشی و نبود حداقل امکانات مواجه نشوند، درد بی درمان آموزش و پرورش کشورمان همچنان ضربان دارد، تا برخی مدیران کشورمان ندانند که درد بی پولی و زجر تهی بودن جیب و مشکلات ناشی از آن را درک و فهم نکنند اوضاع از این هم مفتضح تر خواهد شد، تا برخی مدیران ما جوانان به کاررسیده شان با مدرک زیر بغل در به در به دنبال کار نگردند و نهایتا در اسنپ دنده صد تا یک غاز عوض نکنند اصولا مفهوم بیکاری را لمس و درک نمی کنند، تا برخی مدیران مان از امکاناتی استفاده می کنند که مردم در خواب شب شان هم نمی بینند آنگاه عدالت رنگ می بازد و تبدیل به کلمه بی ربطی خواهد شد، تا نماینده ای که مردم را به گدابازی نام می نهد به دلیل تحویل یک خودروی شاسی بلند چندمیلیاردی پرده از رازهای نهفته برمی دارد، جوان عامی ما باید در آرزوی یک پراید ۳۰۰ میلیونی بسوزد، خودرویی که بوی مرگ می دهد.تا برخی مدیران مان فرق بین فیش های حقوقی خود و سایر کارمندان و معلمین ما را درک نکنند، فهم رتبه بندی و ۲۰ درصد حقوق شاغلین و بازنشستگان را نه اینکه درک نمی کنند بلکه همگن شدن حقوق و تورم موجود و گرانی را حتما با نگاه سلبی خواهند دید.تا برخی مدیران کشورمان نتوانند اولویت های کشور را ردیف بندی کنند و هر روز طرحی نو در می اندازند که ربط چندانی به مشکلات مردم ندارد…درد مردم را نمی توان با سخنرانی و صدور اعلامیه و حرف درمانی و شعار دادن حل و فصل کرد.