درجهانی که هر روز کوچکتر و مینیاتوری تر می شود و رسانه های مکتوب و تصویری در انفجار اطلاعات وچرخش آزاد آن نقشی حیاتی می آفرینند، سواد رسانه ای یکی از سطوح وپایه هایی است که بدون آگاهی ازآن امکان تحلیل صحیح از کوه اطلاعات واخبار برای کاربر را از وی سلب کرده و افکارش را دچار اغتشاش در تصمیم گیری و تصمیم سازی می نماید.
ارتباطات اجتماعی و پیچیدگیهای درونی آن با دهه هایی که طول وعرض تولید و نشر اخبار بسیار کوتاه و مختصر و باکمترین ارزش خبری بود بسیار فرق کرده و به همین دلیل وقتی موج و بهمن اطلاعات و اخبار به سوی افکار عمومی فرود می آید نیاز به پیش زمینه وآمادگی حداقلی وجود دارد که توان غربالگری وگزینه سازی را برای شان فراهم آورد تا با کمترین درهم ریختگی ذهنی توان تحلیل بموقع و استفاده بهینه را فراهم آورد.
سواد رسانه ای ، علمی است تازه پا اما بسیار مهم، مهم از این باب که انسانهای هزاره سوم در جهانی بسیار پیچیده و غیر قابل پیش بینی زندگی میکنند، لذا بدون بستر لازم دچار سر درگمی و تزلزل در رفتار،گویش و فرهنگ میشوند.
سواد رسانه ای در مدارهای مدیریتی بسیار مهم و تاثیرگذار است، متاسفانه مدیران ما اکثرا فاقد نگاه وعلم رسانه ای هستند چراکه به دلیل دوری ازمطالعات لازم چه درحیطه مدیریتی وتخصص خویش وعدم اشراف به روانشناختی اجتماعی ونگاه جامعه شناسی و با روشهایی کاملاسنتی و منسوخ دربرابر تحلیلها ونقدهای مطرح شده، سعی در دفاعی مینماید که بلاوجه بوده واورا در شرایط حمله قرارداده وتلاش در تخطیه واقعیات گفته شده نموده تاعامل انتقاد را محو کند.
مدیرانی که هنوز در مقابل کسب ویادگیری سوادرسانه ای مقاومت میکنند و خود را بی نیاز از این مهمترین عامل مدیریت میبینند بلاشک دچار چالشهایی بزرگ در ارتباطات اجتماعی و دست نیافتگی به اهداف سازمانی خواهندشد.
همانگونه که بسیاری ازمدیران درحیطه های کاری شان سالها درجا میزنند وهمچنان برهمان طبلی میکوبند که زنجیری شده بردست وپای شان.
اینکه مدیری به خواسته های افکارعمومی که از زبان ودهان نشریات فریادزده میشود توان پاسخ ندارد نه اینکه ایرادی در کارهایش وجودندارد بلکه نشات گرفته از بیسوادی رسانه ای اوست، چراکه توان تحلیل ونتیجه گیری لازم را به دلیل عدم اشراف بر اطلاعات واخبار موجود در رسانه های واقعی ومجازی را ندارد وبه همین دلیل است که عکس العملی انفعالی از خود بروز میدهد.
روابط عمومی ها همان نقش سواد رسانه ای را ایفا میکنند ،امامتاسفانه به دلیل عدم شناخت ازمنابع وشرایط به روز شده دقیقا به مانند روشهای بایگانی شده نیم قرن پیش استفاده می کنند.
صدور تراکتهای تسلیت وتبریک، پرده نویسیهای تکراری وشعاری ومناسبتی، نصب بنرهای بی خاصیت وپرده نویسیهای خوش آمدگویی و تنظیم جلسات از روشهای منسوخ عهد نیم قرن پیش است که بدون تغییر همچنان برآن اصرار ورزیده میشود.
سوادرسانه ای از اصلی ترین بسترهای مدیریتی است که متاسفانه برخی مدیران با تعصبی خاص و بی دلیل ازآن دوری میکنند وهمچنان بدون تحلیلهای مستند و واقعی تمامی نقدهارا بی پاسخ گذاشته ودرمقابل افکارعمومی حرفی برای گفتن ندارند.