امروز خراسان جنوبی – محمد علوی
سال های سال است که ایرانی جنس ایرانی بخر در ذهن مردم رسوب کرده اما در عمل هنوز یکی از فضیلت های قوم ایرانی اولویت جنس خارجی است حتی جنس ترکی!!
درد بزرگی که ما را در خود فرو خورده و منجر به تزریق مسکن های مکرر کرده، خلأها، حفره ها و ضعف های عدیده فرهنگی است، جایی که مردم نه خود را باور دارند و نه صنعت شان را، تولیدکنندگان نیز با توجه به ساختارهای غلط و درهم اداری و بروکراسی، بیشتر به فکر منافع شخصی خویش اند تا منافع عمومی!!
نتیجه این درهم ریختگی و بلبشوی بازار همان اصلی است که بیشترین ضربه را به تولید ملی وارد کرده یعنی فاصله های پرناشدنی و تضادهای فرهنگی، یعنی به مردم سرمشق حمایت از تولید ملی را بدهی اما خودت اعتقادی به آن نداشته باشی!! کدام یک از مدیران تولیدکننده خودروی داخلی را سراغ دارید که بر خودروی تولیدی خودش جلوس کرده باشد؟ کدام ثروتمند ایرانی را سراغ دارید که ابزارهای منزلش همه ایرانی باشد؟ آنان حتی سنگ توالتشان هم باید ایتالیایی باشد!! کدام صاحب صنعت لوازم خانگی را سراِغ دارید که از تولیدات خودش در منزل مسکونی اش استفاده کند!!
همه مردم به این باور رسیده اند که جنس و تولید خارجی برای شان منزلت اجتماعی فراهم می آورد و این طرز تفکر نیز به راحتی به فرزندانشان منتقل می شود، فرزندانی که نسل بعد ایرانی را می سازند.
وقتی اعتماد و انسجام اجتماعی متزلزل می شود هرکسی سعی می کند که فقط به فکر منافع شخصی خود بوده و با هر روشی گلیم اش را از آب بکشد، که مفهوم غایی این روش همانا بی رنگ شدن و بی اثرشدن مفهوم فرهنگ است.
فرهنگ تعصب به تولید داخلی، فرهنگ بالابردن دائمی کیفیت کالای تولیدی، فرهنگ قیمت تمام شده مناسب، فرهنگ مدیریت بازاریابی و تولید، فرهنگ خودباوری، فرهنگ به روزرسانی ابزارهای تولید، فرهنگ حق و حقوق کارگر و کارفرما، فرهنگ قانون مداری و گریز از بستن قراردادهای سخیف و ناجوانمردانه بین کارگر و کارفرما.
این مجموعه و بسته فرهنگی محقق نمی شود تا مردم به نقطه ثقل اعتماد برسند، تا مردم بدانند و درک کنند که همیشه مرغ همسایه غاز نیست، تا مردم مدیران و مسئولینشان را در رتبه ای ببینند که حرف و عمل شان با هم همخوانی داشته باشد، تا مردم مدام تکرار نکنند از داشته های فرهنگی ژاپن وکره و…
اما فرهنگ خویش را و داشته های شان را به تمسخر بگیرند، مردم ما توانایی و تحمل حتی یک روز به مانند روش زندگی کشورهای توسعه یافته را ندارند زیرا اصولا به کار به مفهوم واقعی و قانون مداری اعتقادی ندارند، ما آنقدر که تلاش می کنیم برای دور زدن و خریدن قانون به نفع خودمان، هیچگاه حتی به فکر یک روز قانونمند زندگی کردن و یک روز کار واقعی نبوده و نیستیم، آنقدر که در آرزوی نشستن در پشت فرمان خودرویی گرانبها و در دست گرفتن کیف سامسونت و طراحی دفترکاری گرانقیمت و به دست گرفتن گوشی های تلفن در دستمان هستیم و هر امکاناتی را سریع و در بیشترین حجم اش و در کوتاه ترین زمان می خواهیم، تن به کار و تلاش و خلاقیت نداده و همچنان سرمست از استفاده عناوین دکتر و مهندسیم!!
کاری بس بزرگ و سرمایه گذاری هایی بس عظیم می طلبد تا با جابجایی چند نسل، پا در راه کشورهای توسعه یافته ای بگذاریم که چند دهه قبل از آن عبور کرده اند. تا خویش را نیابیم به دنبال سراب توسعه نگردیم.