شعار دادن فی نفسه امر بدی نیست، اما همین شعارها هم باید در ظرفی بنام عقلانیت و تفکر درست بنشیند، شعارهایی که هم در زمینه اقتصاد و سیاست و فرهنگ راهبرد درستی داشته باشد ..شعارهایی که از ظرف عقلانیت وتفکر بیرون میزند و سرریز میشود تبدیل به دستمایه های طنز مردمی میشود که سالهای سال است از مدار پذیرش شعارهای حبابی خارج شده اند. وقتی در زمان انتخابات برای نشستن بر مرکب آنها وجلب وجذب مشتری برای سرازیر کردن رای ها به صندوق شعارها یی می دهی و بعدترها نمیتوانی حتی یک سوم آنها را عینیت ببخشی و پس از لم دادن به صندلیهای قدرت تبدیل به کسی میشوی که بنا به هردلیل ون ادلیلی به شخص خنثایی تبدیل و هر ازگاهی بخاطر اینکه ثابت کنی هستی با فریاد و شلوغ بازی سعی در ابراز وجود کنی نتیجه همان شعارهای بی مبناییست که ریشه در عدم شناخت و لایه های جمعیتی و واقعیات زندگی مردم دارد. وقتی دلایل گرانی را فقط در ناکارآمدی دولت میدانیم اما نمیدانیم که تحریم مفهومش چیست چون زهر گرانی متاثرازآن را نچشیده ایم ، وقتی میگوییم که گرانی مرغ چه ربطی به تحریمها دارد اما نمیفهمیم که نهاده های تغذیه مرغ ۹۰درصدش از وارداتیست که نمیتوانی به دلیل تحریم به درون کشور بیاوری …وقتی متوجه نمیشوی که عدم تصویب قوانین FATF پولهای کلانی را در بسیاری کشورها ازجمله کره وهند و چین و…بلوکه کرده ودایم دم از کسری بودجه میزنی ..وقتی فاصله های طبقاتی را با نگاهی متقن نمیتوانی تحلیل کنی … وقتی تعریف درستی از عدالت اجتماعی را در ذهن نداشته باشی …وقتی لابی گری ها و رابطه مداریها تبدیل به یک اصل میشود، تنها باشعارهای بی مبنا میتوان آدرس غلط داد…وقتی فرصت شغلی برای کرور کرور جوانان نیست و اغیار و خودی ها براحتی توان دستیابی به آن را دارند تنها باشعار میتوان صورت مسئله راپاک کرد… فاصله شعار وشعور به اندازه شکاف طبقاتی باهم فاصله دارند ، وقتی احزاب قوی و شناسنامه دار وجودخارجی ندارند بلکه دکانهای اسمی هستند که در زمان انتخابات کرکره های شان را بالا می برند، وقتی ….این ملغمه عجیب وغریب تورا درشرایطی قرار میدهد که عطایش را به لقایش ببخشی …!!