گاه نمی شود که نمی شود…!!!

گاه با تدبیر و عقلانیت و خرد جمعی میشود که میشود ، گاه با تنظیم کلمات می توان ادای تنظیم بازار را درآورد ، گاه با آسمان و ریسمان کردن می توان قلب واقعیت کرد، گاه می توان از یک کاه کوهی ساخت و گاه از کوه کاهی، گاه دروغ بزرگ باندازه یک راست کوچک میتواند سرابی سنگین را رقم بزند وتو را آواره بیابانی کند ، گاه میتوانی بنویسی و تسمه از گُرده واقعیات بکشی اما نمی گذارند وتو باید درهمان قالبی که برایت تعیین تکلیف شده عمل کنی…!!! انگاری جامعه رها شده به حال خودش ، هرکس سازخودش را میزند که بهایش را مردم باید بپردازند ، مسئولین می نشینند و می گویند وبرمی خیزند و همه چیز در چند جمله درنشستی صمیمی ختم به خیر میشود، نتیجه ؟ هیچ !… دلارهمچنان بالا می رود و وزیراقتصاد و رییس بانک مرکزی برای خوش وبش به مجلس می روند و همچنان بر اسب مسئولیت سرافرازانه می تازند و غبار این یورتمه سواری برقدرت را در حلق مردم فرو می نشانند … جامعه ما این روزها تلمباری است از بحرانهای ریز و درشت و مردم مانده اند که چه باید بکنند زمانی که مدیران شان هیچ کاری نمی توانند بکنند ، بحران زیست محیطی ، بحران مدیریت ، بحران ارز وسکه ، بحران خانه دارشدن وخانه سازی ،  بحران در عمق رانت واختلاس و روابط پشت پرده ها ، بحران هویت نسل جوان ، بحران درگفتگو ، بحران در راستی آزمایی هایی که هر روزه ادعاهایی غریب را کوک می کنند ،  بحران در سیاست خارجی ، بحران درعدم شناخت منافع قدرتها که فرقی نمیکند آمریکا باشد یا اروپا یا چین یا روسیه ، چراکه هنوز خیال میکنیم دو قدرت شرقی دل به ماداده اند و بر سیبل های درخواستی ما تیر فرو می نشانند..گاهی هم نمی شود که نمی شود ، چون بسترشدن دراختیارمان نیست ، نمی توانیم بخواهیم چون پشتوانه اعتماد را ازکف داده ایم، چون فقط خود را می بینیم وخود را قبول داریم و غرق در خودخواهی های خودمانیم ، ابزار توسعه را نمی شناسیم و دائم نسخه توسعه می پیچیم ، برنامه توسعه ششم را اصولا مردم نفهمیدند چه بود و چنددرصد اهداف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی درآن محقق شد لذا اصراربر اجرای برنامه هفتم توسعه را داریم بی آنکه اصولا افکارعمومی درجریان آن باشد…هر روز بن بستی نو می تراشیم و سردرگم به دنبال رفع آن هستیم ، مانده ایم که باخودمان چه بایدبکنیم…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*