جام جهانی قطر: صدرنشینی ژاپن و مراکش با مربیان وطنی! / آیا ایران موریاسو و الرکراکی تربیت کرده؟ / فوتبال ما چگونه هاشمیان، مهدویکیا، خداداد، مجیدی و نویدکیا را میسوزاند؟
آیا در خالی ماندن نیمکت تیمهای ملی از مربی موثر و با دانش ایرانی، فقط کیروش مقصر است؟ آیا مدیران فوتبال ایران ساختن پشتوانه برای نیمکت تیمهای ملی را سرفصل کارهای خود قرار دادند یا مثل ماجرای وحید هاشمیان به آسانی از کنارش گذشتند؟ تحلیل مجید کوهستانی را بخوانید.
به گزارش تابناک؛ ویژگی مشترک این دو صعود تاریخی، رقم خوردن آن با هدایت مربیان بومی بود؛ اتفاقی که تا چند سال پیش تصور آن دشوار بود، ولی نیمکت های این دو تیم چگونه به سلاح دانش روز فوتبال مجهز شده است؟ موریاسو و الرکراکی چگونه به این درجه از اعتماد به نفس و تجربه رسیدهاند که تیمهای خود را مقابل غولهای فوتبال دنیا پیروز از میدان خارج کنند؟
هاجیمه موریاسو از کجا آمد؟
موریاسو تا پیش از جام ملت های آسیا در تیم ملی ژاپن دستیار سرمربی بود و در این مدت آنچه باید میآموخت، فرا گرفت. هافبک سابق باشگاه سانفرس هیروشیما، پس از پایان دوران فوتبالش به کلاسهای مربیگری حرفهای رفت و بعد از دستیاری و سرمربیگری در باشگاه مورد علاقهاش، به تیم زیر ۲۳سال ژاپن منتقل شد. سال ها طول کشید که این مربی ۵۴ساله که هیچگاه بیرون از فوتبال کشورش کار نکرده، به نیمکت تیم بزرگسالان برسد و آنجا دستیار شود.
ولید الرکراکی از کجا آمد؟
الرکراکی هم همین چندماه قبل از نیمکت باشگاه الوداد مراکش به تیم ملی مراکش رسید. او نیز مثل موریاسو مربیگری را در سال ۲۰۱۳ از دستیاری در تیم ملی شروع و در لیگ قطر با هدایت الدحیل، مقابل تیمهای ایرانی لیگ قهرمانان آسیا رقابت کرد.
الرکراکی در باشگاه های آژاکسیو و تولوز در لیگ فرانسه بازی کرده و پله های مربیگری را آرام آرام در زادگاه پدریاش یعنی مراکش بالا رفت. او سال گذشته در رقابت با کیروش بهترین مربی قاره آفریقا شد و به این ترتیب میبینیم این مربی ۴۷ساله و جوان در ابتدای راه مربیگری به چه موفقیت بزرگی در جام جهانی دست یافته است.
اختلاف سطح از نکونام تا مارکار؛ مقصر کیست؟
هم اکنون به این پرسش اساسی میرسیم؛ آیا فوتبال ایران موریاسو یا الرکراکی برای خود تربیت کرده؟ آیا در خالی ماندن نیمکت تیمهای ملی از مربی موثر و با دانش ایرانی فقط کیروش مقصر است؟
به نظر میرسد به جز لجبازی مرد پرتغالی که در دوران حضورش در تیم ملی مربیانی چون جواد نکونام، مجید صالح، علی کریمی و … را کنار گذاشت، باید ایراد را در سقف کوتاه مربیان داخلی نیز جستجو کرد.
جواب سوال بالا را باید در ماجرای نیامدن جواد نکونام و بازگشت تاسفبار مارکا آقاجانیان جستجو کرد که با وجود سالها ایستادن کنار کیروش، هدایت هیچ تیم داخلی حتی در لیگ دسته یک ایران هم به او واگذار نشده است.
آیا یحیی و مربیان مستعد ایرانی از پول میگذرند؟
به نظر میرسد در کنار وابستگی شدید مربیان جوان ما به بازار مالی نیمکت های لیگ که طی چند سال اخیر به اعداد اعجابانگیز و همسطح با مربیان بزرگ اروپا نزدیک شده، مدیران ناآشنا و ناشی فوتبال حرف اول را میزنند.
وقتی به یک مربی جوان و تازهکار در باشگاه های داخلی لیگ برتر، اعدادی معادل دستمزد سرمربیان تیمهای ملی اروپایی نظیر سانتوز در پرتغال یا مارتینز در بلژیک داده میشود، مشخص است که او تمایلی برای فراگیری به عنوان دستیار یک مربی بزرگ مثل کیروش را ندارد و صفرهای قراردادش را ترجیح میدهد؛ مثلا اگر کارلوس کیروش بعداز خودداری نکونام، دست روی یحیی گلمحمدی میگذاشت، او جدایی از نیمکت پرسپولیس و قرارداد چرب خود را میپذیرفت تا در ازای آن با کیروش کار کرده و بعداز او سرمربیگری تیم ملی را بر عهده بگیرد؟ پاسخ قطعا منفی است، چون در تیم ملی خبری از آن پرداختیهای نجومی نیست و چه بسا دستمزد مربیان ایرانی در باشگاهها از قرارداد کنونی کیروش با تیم ملی هم بیشتر باشد.
آقاکریم مثل مارکار؛ بذرافشانی در شوره زار
در این میان مربیانی هم هستند که تکلیف خود را ناخواسته مشخص کرده اند. آنها انگار که نمیخواهند در مسائل فنی پیشرفت کنند و به همین دلیل در تیمها نقش بزرگتر نیمکت را بر عهده میگیرند؛ روالی که کریم باقری در پرسپولیس و تیم ملی آن را ساخته و در فضای مجازی هم گاهی کارکرد او به طنز کاربران تبدیل شده است؛ بنابراین، پرواضح است که حضور آقاکریم کنار اسکوچیچ هم هیچ سودی برای آتیه مربیان ایرانی نداشت، زیرا از اساس خواسته چهره بزرگی چون کریم باقری در مربیگری فوتبال، حضور به عنوان نفر اول و شکلدهی یک پروژه مستقل نظیر آنچه حمید مطهری در حال انجامش است، نبوده.
به امثال کریم باقری که در دوره حضور دراگان اسکوچیچ حاضر نشد پرسپولیس را رها کند و از قرارداد باشگاهیاش دل بکند تا در تیم ملی تمام وقت مشغول یادگیری و تجربه اندوزی شود، نباید دل بست. او بیش از یک سال هر دو حقوق را دریافت میکرد و حالا نیز در فدراسیون فوتبال ادعای طلب میلیاردی میکند که البته حق اوست، چون با رئیس قبلی فدراسیون قرار و مدار گذاشته بود.
وحید هاشمیان؛ موریاسوی ایرانی که با کجسلیقگی مدیریتی کنار ماند
در این میان فوتبال ایران نمونه اصولی و متدیک رشد در مربیگری فوتبال را هم داشته که به او بهای لازم را نداده است؛ وحید هاشمیان.
مهاجم سابق بایرن مونیخ بعد از بازنشستگی در پرسپولیس، مربیگری را در کنار حضور در کلاسهای حرفهای بوندسلیگا، در دسته پنجم آلمان شروع کرد تا به دستیاری در تیم ملی برسد؛ اما سرنوشت وحید چه شد؟
فدراسیون فوتبال ایران در مذاکره برای بازگرداندن کیروش، هیچ توجهی به این سرمایه گرانبهایش نکرد و به آسانی تن به خواسته پیرمرد پرتغالی داد و عذر هاشمیان را خواست!
کسی که دو سال تمام با این تیم کار کرده بود و بهترین گزینه برای دستیاری تیم ملی در جام جهانی بود، چرا پس از انصراف نکونام هم مهدی تاج و هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال روی ابقای هاشمیان پافشاری نکرد؟ چرا باید مارکار آقاجانیان که با احترام تمام، مشخص شده که از او مربی برای فوتبال ایران درنمیآید، باید در آستانه پرواز به قطر سوار هواپیما شود و یک جام جهانی دیگر بدون هیچ خاصیت و فایدهای در کارنامه او ثبت گردد؟!
بله؛ هر سرمربی در انتخاب دستیاران خود مختار است اما کیروش در مذاکرات اخیر برای رسیدن به جام جهانی چنان در موضع ضعف قرار داشت که حاضر بود، هر بندی را برای رسیدن به نیمکت ایران بپذیرد؛ اما این رئیس فدراسیون فوتبال ایران بود که وحید هاشمیان را ندید یا نخواست ببیند.
بازیکنانی که یکراست سرمربی میشوند!
در فوتبال ایران یک آفت دیگر هم هست؛ سرمربیگری بازیکنان سرشناس بدون پیمودن مراحل یادگیری. شاهد بارز این دسته از مربیان خداداد عزیزی است؛ هوش سرشار، نفوذ کلام و کاراکتر ویژه او در فوتبال ایران و آسیا میگفت که مربی بزرگی خواهد شد؛ اما در عمل او یکسره سرمربی شد و هیچ فرصتی برای بازآموزی فوتبال به عنوان مربی به خود نداد. فدراسیون فوتبال هم هیچگاه برنامه ای برای حفظ و نگهداری از چنین گوهرهایی نداشته است.
به نمونه فرهاد مجیدی دقت کنید؛ به جز چند ماه دستیاری در استقلال، اسطوره آبیها با چند عکس از کلاسهای مربیگری هدایت تیم ملی امید ایران را بر عهده گرفت و از آنجا با موج شدید حمایت هوادارانش در فضای مجازی سرمربی استقلال شد. مجیدی البته با قهرمانی لیگ ایران را با عاقبت به خیری ترک کرد و به لیگ امارات منتقل شد؛ اما بسیاری بر این باورند، او همچنان به دستیار ایتالیاییاش به شدت وابسته است و مربیگری در فوتبال را کامل فرا نگرفته و فتح یک جام نباید در قضاوت درباره توان مربیگری مجیدی، ایجاد اشتباه کند؛ ایرادی که دامنگیر علی دایی هم شد و او در سطوح بالاتر مربیگری به دلیل فقر در مسائل تاکتیکی و دانش روز فوتبال به نسبت فوتبال روز دنیا، نتوانست از تجربه و قدرت کلام و شخصیت خود به اندازه ای که باید بهره ببرد و مثل دوران بازیگریاش درخشش بینالمللی داشته باشد.
مهدی مهدویکیا هم بعد از حضور در تیم مربیان پایه باشگاه هامبورگ آلمان، یکراست هدایت تیم ملی امید را به دست گرفت که مثل مجیدی توفیق نداشت. غلامرضا عنایتی، محرم نویدکیا، محمد نصرتی و احتمالا مهدی رحمتی نیز از همین دسته اند.
حالا نحوه رشد و مسیر پیشرفت این گروه از مربیان ایرانی را با هاجیمه موریاسو یا ولید الرکراکی مقایسه کنید.
آیا این ضعف، حاصل عقبماندگی مدیریت در فوتبال ایران نیست؟
مجید کوهستانی
پرستاران چقدر کارانه گرفتند
وزارت بهداشت تلاش کرد به هر طریقی که شده پرداخت کارانه پرستاران از محل اجرای تعرفه ها خدمات پرستاری، قبل از روز پرستار آغاز شود که به نظر میرسد پرداخت های علی الحساب مورد رضایت نبوده است.
بر اساس آنچه که محمد میرزابیگی رئیس سازمان نظام پرستاری، پیش از این بارها و به دفعات به آن اشاره کرده بود، اینکه پرداختی به پرستاران از محل تعرفههای پرستاری، قرار بود از سه ماه آخر سال ۱۴۰۰، محاسبه و پرداخت شود.
وی عنوان داشته بود که تاکید سازمان نظام پرستاری، محاسبه دقیق خدمات از اول دی ماه ۱۴۰۰ است. اما، قرار شده پرداختیها به پرستاران فعلاً به صورت هر سه ماه محاسبه شود.
میرزابیگی با عنوان این مطلب که ما نگران بودیم اجرای تعرفهها به امسال هم نرسد، ادامه داد: پرداختیها از محل ثبت خدمات پرستاری، فعلاً به صورت علی الحساب خواهد بود تا همه بیمارستانها، اعم از دولتی، خصوصی، عمومی، نیروهای مسلح و…، به طور کامل نسبت به اعمال سه دستورالعمل ابلاغی اقدام کنند.
وی تاکید کرد: هر بیمارستانی که نخواهد به دستورالعملها توجه کند، سازمان نظام پرستاری این موضوع را به عنوان ترک فعل تلقی میکند و به قوه قضائیه شکایت خواهد کرد.
به گفته رئیس کل سازمان نظام پرستاری، پرداختی کارانه پرستاران هیچ ارتباطی به اضافه کار و حقوق پرستاران ندارد و بر اساس خدمتی که تعرفه دارد، کارانه دریافت میکنند.
بر اساس آنچه که مصوب شده است، بودجه تعرفهها در سال جاری ۵,۲۰۰ میلیارد تومان است که میبایست از طریق سازمان برنامه و بودجه در اختیار بیمهها قرار بگیرد و بیمهها نیز میبایست به حساب بیمارستانها واریز کنند تا کارانه تعرفههای پرستاری را پرداخت کنند.
حالا، اخباری که از گوشه و کنار کشور به گوش میرسد، حاکی از این است که اختلاف زیادی در پرداختیهای علی الحساب پرستاران مشاهده شده است.
یکی از پرستاران گفته است که بابت سه ماه، ۱.۴ میلیون تومان به او پرداخت کردهاند. جالب اینکه یکی دیگر از پرستاران، رقم ۵.۴ میلیون تومان را بابت سه ماه کارانه عنوان کرده است.
گفته میشود هر چقدر از بیمارستانهای کلانشهرها و مراکز استانها دور میشویم، پرداختیها هم کمتر میشود. به طوری که بابت سه ماه کارانه، رقمی کمتر از یک میلیون تومان به حساب برخی پرستاران در مناطق دوردست واریز شده است.
البته این ارقام به صورت علی الحساب بوده است و عنوان میشود که با اجرای کامل تعرفه گذاری خدمات پرستاری در بیمارستانها، ارقام دریافتی پرستاران از محل تعرفهها، افزایش خواهد یافت که تحقق این موضوع بستگی به مدیریت بیمارستانها و البته تخصیص بودجه مصوب از سوی سازمان برنامه و بودجه دارد.
آنچه مسلم است، پرستاران از ارقام واریزی راضی نیستند و معتقدند که پرداختها به شکل غیر عادلانه و تبعیض آمیز بوده است.
هدایای روز پرستار
علاوه بر واریز کارانه به حساب پرستاران، برخی دانشگاههای علوم پزشکی و بیمارستانها، تلاش کردهاند که با هدیهای به مناسبت روز پرستار، قدردان زحمات کادر پرستاری باشند که به نظر میرسد در این بخش هم به حرفه پرستاری بها ندادهاند.
یک پرستار شاغل در یک بیمارستان یکی از شهرستانهای دور از مرکز، عنوان کرده است که رئیس بیمارستان به آنها یک ظرف بور هدیه داده که ارزش مادی آن بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان نبوده است.
همچنین در یکی از بیمارستانها نیز، کارت هدیه ۳۰۰ هزار تومانی دادهاند.
به نظر میرسد جامعه پرستاری کشور به رغم تلاشهایی که در عرصه خدمت به بیماران صورت میدهد، از جایگاه لازم در نظام سلامت برخوردار نیست و فقط در روزهای سخت، همچون دوران پاندمی کرونا و حوادث و بحرانهای طبیعی، پرستاران را مهم جلوه میدهیم.
توبافی خراشاد؛ چهار سال پس از جهانی شدن
بیرجند – ایرنا – تُوبافی هنر صنعتی با بیش از سه قرن قدمت در خراشاد غبار فراموشی گرفته بود تا اینکه جمعی از بانوان مصمم به احیای آن شدند و اکنون چهار سال از ثبت این روستای گردشگری به عنوان روستای جهانی صنایع دستی میگذرد.
به گزارش ایرنا، خراشاد روستایی خوش آب و هوا در ۲۵ کیلومتری شهر بیرجند است که سال ۱۳۹۶ با عنوان روستای صنایع دستی توبافی (حولهبافی)، ثبت ملی و یک سال بعد جهانی شد.
توبافی، یک هنر دستی است که بیش از ۳۰۰ سال پیش در خراشاد و مناطق اطراف آن رایج بود اما بعدها به فراموشی سپرده شد و در پستوها زیر خروارها خاک رفت تا اینکه یک بانوی تلاشگر از همین روستا با جرقهای در ذهن، به فکر زنده کردن هنر توبافی افتاد.
فاطمه ذاکریان دلسوزانه به دنبال دمیدن روح بر کالبد هنر توبافی در خراشاد رفت و سایر زنان روستا هم با او همراه شدند؛ نتیجه همه تلاشها این شد که با اعلام شورای جهانی صنایع دستی در سال ۱۳۹۷، روستای خراشاد از خراسان جنوبی به عنوان روستای جهانی توبافی معرفی شد.
وی قصه زنده شدن توبافی را این طور بازگو کرد که روزی گردشگری از تهران به خراشاد آمد و درخواست کرد حوله دستباف برایش تهیه شود؛ حولهای که چند سال است تولید نشده و فقط چند نفر از افراد مسن آن هم در صندقچههایشان دارند، حاضر هم نیستند به هیچ قیمتی آن را بفروشند.
اینجا بود که بازگشت مسافر تهرانی با دست خالی برای این بانوی کارآفرین رنجآور بود و از آنجا به بعد تصمیم گرفت شرکت تعاونی ورشکسته خراشاد را با کمک زنان این روستا احیا کند.
ذاکریان گفت: نخستین بار ایدهام را در یک نشست قرآنی با بانوان روستا بازگو کردم اما آنچه تحویلم دادند خندههای تمسخرآمیز بود که البته اهمیتی نداشت، پس به همه منازلی که گمان میکردم دستگاه توبافی داشته باشند سر زدم. وارد هر منزلی که میشدم پستوهای قدیمی بسته بود، اما ناامید نشدم.
وی به انبارهای خاک گرفته منازل قدیمی روستا راه یافت و شانههای توبافی را از زیر خروارها خاک بالا کشید؛ برای اینکه دوباره توبافی راه بیفتد از او اصرار و از زنان روستا انکار؛ چون دیگر این کار را در خور شأن نمیدیدند.
بالاخره وسایل توبافی را از یک انبار بیرون کشید، سر قنات روستا برد و در آب ریخت تا غبار فراموشی از روی آن شسته شود و بعد با چند نفر از زنان همفکر شروع به کار کرد.
این گونه نخستین دار توبافی بعد از گذشت سالها در خراشاد برپا شد و یک نفر مشروط به اینکه کسی از نام و نشانش خبردار نشود، شروع به توبافی کرد.
هفتههای بعد دستگاههای دیگر هم از زیرزمینها بیرون کشیده شد و در مدت ۲ سال ۴۲ زن در خراشاد صاحب شغل شدند.
بعد از آن با شرکت در نمایشگاههای مختلف، خراشاد با نام «توبافی» سری در سرها پیدا کرد و چیزی نگذشت که تلاشهای بانوان روستا باعث شد، توبافی خراشاد عنوان یک صنعت دستی ملی را به خود اختصاص دهد و اهالی روستا در سال ۱۳۹۶ ملی شدن این هنر اصیل را جشن گرفتند.
اما ملی شدن توبافی آنان را قانع نکرد پس به تلاشهای خود ادامه دادند و یک سال بعد خراشاد روستای جهانی صنایع دستی شد. حالا این روستا بعد از کلپورگان سیستان و بلوچستان به عنوان دومین روستای جهانی صنایع دستی در کشور شناخته میشود.
کسب درآمد برای بانوانی که شروع به توبافی کردند آنان را به سر ذوق آورد و اکنون هر خانه در خراشاد یک کارگاه توبافی شده است اما اینها همه ماجرا نیست.
بعد از جهانی شدن چه بر توبافی خراشاد گذشت؟ سوالی است که در این گزارش به آن میپردازیم و مدیرعامل شرکت تعاونی روستایی زنان خراشاد بیرجند در پاسخ به این سوال گفت: تولید، پر رونقتر از قبل شده اما بازار فروش خوبی نداریم، اوضاع اخیر کشور و ناآرامیها هم بر بازارهای فروش توبافی بهخصوص در خارج کشور تاثیر منفی داشته و سفارشی در ۲ ماه اخیر از خارج نداشتهایم.
فاطمه ذاکریان افزود: اشتغالی که بعد از جهانی شدن توبافی ایجاد شد، همچنان رونق دارد و آموزشها بهخصوص در فصل تابستان دنبال میشود.
وی گفت: راهاندازی مرکز تخصصی توبافی که از دستاوردهای جهانی شدن این هنر است در آموزش علاقهمندان تاکنون دستاوردهای خوبی داشته و علاوه بر آن سایر مراکز و آموزشگاهها نیز در سطح استان آموزش توبافی را انجام میدهند.
این بانوی کارآفرین با اشاره به اینکه در زندان هم آموزش توبافی انجام میشود اظهار داشت: از یک سال گذشته در بند نسوان زندان آموزش توبافی را شروع کردیم و حدود ۵۰ نفر آموزش دیدهاند که بعد آزادی از زندان میتوانند به عنوان یک شغل و منبع درآمد آن را دنبال کنند.
۳۳۳ نفر در شرکت تعاونی روستایی زنان خراشاد عضو هستند و روال کار مجموعه به این صورت است که از ابتدای آموزش تا شروع اشتغال کنار هنرجویان هستند و در همه مراحل نصب دستگاه، چله و شروع به بافت با آنان همراهی میشود.
ذاکریان به اشتغال بیش از ۸۰ بانوی توباف در نقاط حاشیه شهر بیرجند اشاره کرد و افزود: تمامی محصولات تولیدی این بانوان را برای شرکت تعاونی خریداری میکنیم تا انگیزهای برای ادامه کار داشته باشند.
فروش نمایشگاهی از مشکلات توبافان است
وی با بیان اینکه ۷۵ کارگاه نیز در روستای خراشاد فعال است عنوان کرد: یکی از مشکلات فعلی توبافان، فروش نمایشگاهی است به طوری که میزان فروش پایین آمده و اتفاقات اخیر کشور یکی از علل است از طرفی قدرت خرید مردم بالا نیست و به خاطر افزایش قیمت مواد اولیه و سایر هزینههای تولید، قیمت نهایی محصول روز به روز بیشتر میشود.
ذاکریان گفت: انتظار میرود هزینههای حضور در نمایشگاه برای هنر جهانی توبافی کاهش پیدا کند چون با شرایط فعلی سود چندانی عاید هنرمند نمیشود، گاهی حضور در نمایشگاه برای هنرمند زیانده است لذا انگیزه برای ادامه کار پایین میآید.
وی افزود: این در حالی است که زمان جهانی شدن توبافی به صراحت اعلام شد هر نقطهای از دنیا که نمایشگاه دایر شود غرفه رایگان در اختیار روستای خراشاد قرار میگیرد اما در واقع این موضوع خیلی کمرنگ دیده شده لذا در برخی نمایشگاهها لحاظ میشود اما در بعضی دیگر نمایشگاهها هیچ تفاوتی بین صنعت جهانی و غیر صنایع دستی نیست.
این بانوی کارآفرین گفت: روستای خراشاد در نمایشگاه سراسری صنایع دستی که از هفتم آذر در بیرجند برپا شد، سه غرفه داشته که امید است فروش خوبی در این نمایشگاه داشته باشند.
توبافی از تولید حوله خارج شده و به سمت صنایع تبدیلی پیش رفته لذا پارچههای تولید شده برای تن پوش حمام، لباس نوزاد، پیراهن مردانه، کلاه و روسری استفاده میشود.
وی با بیان اینکه توبافی بعد از جهانی شدن کاربردیتر از قبل شد گفت: توبافی از تولید حوله خارج شده و به سمت صنایع تبدیلی پیش رفته لذا پارچههای تولید شده برای تن پوش حمام، لباس نوزاد، پیراهن مردانه، کلاه و روسری استفاده میشود.
ذاکریان ادامه داد: در تامین مواد اولیه فعلا مشکل خاصی نداریم اما روز به روز بر قیمت آن افزوده میشود که در قیمت تمامشده محصول نیز اثرگذار است.
ثبت ۲ برند برای توبافی خراشاد
وی از ثبت ۲ برند برای توبافی خراشاد خبر داد و گفت: برند گنتی و توباف ثبت شده و از طریق آن محصولات تولیدی در بازارهای داخل و خارج به فروش میرسد.
مدیرعامل شرکت تعاونی روستایی زنان خراشاد یادآور شد: سه مرکز آموزش توبافی وابسته به این شرکت در استان خراسان جنوبی فعال است و تاکنون ۲ هزار نفر از این طریق آموزش دیدهاند.
وی با اشاره به گسترش آموزش توبافی در خارج استان گفت: از اغلب استانها متقاضی برای توبافی داریم و سعی شده مربی از روستای خراشاد اعزام کنیم تا این هنر در کشور رواج بیشتری داشته باشد.
اشتغال ۱۰ هزار صنعتگر مدیون جهانی شدن خراشاد
اما به عقیده معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی یکی از اهداف جهانی شدن یک روستا به رشته خاص صنایع دستی پر رنگ کردن آن و به نوعی تاکید بر فروش و معرفی صنایع مزیتدار هر منطقه است.
حسنعلی فولادی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: خراشاد در سال ۱۳۹۶ ثبت ملی و سال ۱۳۹۷ با توجه به تعدد کارگاههای توبافی که داشت موضوع جهانی شدن آن قوت گرفت و محقق شد.
وی با اشاره به انتفاعی که خراسان جنوبی از جهانی شدن خراشاد برد اظهار داشت: قبل از جهانی شدن در سراسر استان تعداد بافندگان توباف به ۵۰۰ نفر نمیرسید اما اکنون بیش از ۱۰ هزار صنعتگر صنایع دستی داریم که مدیون همین جهانی شدن خراشاد است.
معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی گفت: بعد از ثبت جهانی خراشاد توجه مدیران و شبکههای اطلاعرسانی به این روستا معطوف شد لذا بعد از آن بیشترین آموزش صنایع دستی در حوزه توبافی بوده است.
وی عنوان کرد: تا جایی تقاضای آموزش توبافی افزایش یافت که حتی قادر به پاسخگویی مراجعین از استانهای دیگر نبودیم.
دورههای آموزشی در بیشتر استانها با استفاده از مربیان روستای خراشاد انجام شده لذا تا بندرعباس، زنجان، زاهدان، کرمان، مشهد و دیگر استانها آموزشها رفته که ماحصل همین جهانی شدن روستای خراشاد است.
فولادی افزود: دورههای آموزشی در بیشتر استانها با استفاده از مربیان روستای خراشاد انجام شده لذا تا هرمزگان، زنجان، سیستان و بلوچستان، کرمان، خراسان رضوی و دیگر استانها آموزشها رفته که ماحصل همین جهانی شدن خراشاد است.
وی بیان کرد: میزان فروش نساجی سنتی خراسان جنوبی هم بعد از جهانی شدن افزایش یافت و دستگاههای متولی و غیرمتولی پای کار آمدند لذا بسیج سازندگی، کمیته امداد، بهزیستی و دیگر نهادها به نوعی کارآموزی جامعه هدف را به سمت توبافی سوق دادند.
توبافی خراشاد در بازارهای جهانی
معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی با تاکید بر اینکه میزان صادرات محصول بعد از جهانی شدن افزایش یافت افزود: جامعه جهانی معمولا تمرکز به سمتی دارد که برند ثبت جهانی داشته باشد.
وی گفت: میزان دقیقی از فروش محصول توبافی نمیتوان ارایه داد به این دلیل که تقریبا همه فروشگاهها و نمایشگاهها به شکل ترکیبی محصول پارچه سنتی خراشاد را به فروش میرسانند و معمولا هم تمایلی به اعلام میزان فروش ندارند اما صادرات محصول نساجی سنتی استان به سوئیس، آلمان، فرانسه و دیگر کشورها انجام میشود.
فولادی تصریح کرد: ثبت جهانی توبافی خراشاد موجب رونق تولید ابزار، تجهیزات و مواد اولیه نیز شده است.
وی با اشاره به بازدید اخیر استاندار خراسان جنوبی از روستای جهانی خراشاد افزود: در این بازدید برای پرداخت یک میلیارد تومان به منظور احداث و راهاندازی بازارچه صنایع دستی و کارگاه تجمیعی و دبیرخانه روستای جهانی خراشاد قول مساعد داده شد.
این مسوول با این وجود تامین زمین را از مشکلات فعلی ساخت بازارچه صنایع دستی در روستای خراشاد عنوان کرد و گفت: اگر با بنیاد مسکن بر سر این موضوع به توافق برسیم امید است تا ۶ ماه آینده بتوان عملیات اجرایی بازارچه را آغاز کرد.
رونق بومگردی با جهانی شدن خراشاد
وی با بیان اینکه در کنار پارچههای سنتی، فروش دیگر محصولات کشاورزی، دامی و صنایع دستی روستای خراشاد بعد از جهانی شدن رونق گرفت تصریح کرد: راهاندازی جمعه بازار روستا و افزایش ساخت اقامتگاه بومگردی از دیگر اثرات جهانی شدن خراشاد بوده است.
فولادی افزود: هم اکنون بیش از ۵۰ درصد اقامتگاههای بومگردی شهرستان بیرجند در منطقه خراشاد و روستاهای اطراف احداث شده است.
یکی دیگر از ویژگیهای خراشاد این است که هر نمایشگاهی در هر نقطهای از کشور برگزار شود روستای جهانی یک غرفه رایگان سهمیه دارد.
معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی گفت: حتی خارج از کشور هم برنامهریزیهایی پیگیری میشود که بتوان غرفه رایگان در اختیار روستای جهانی خراشاد قرار داد.
وی اظهار داشت: بهطور میانگین در سال حدود ۲۰ تا ۳۰ نمایشگاه سراسری صنایع دستی و یک نمایشگاه بینالمللی برپا می شود که روستای جهانی خراشاد در همه این نمایشگاه یک غرفه رایگان سهمیه دارد.
فولادی گفت: نمایشگاههای استانی و منطقهای هم ظرفیتی برای حضور صنعتگران رشته توبافی است و از ابتدای سال جاری تاکنون ۶۰ نمایشگاه برگزار شده و تقریبا در همه این نمایشگاهها نساجی سنتی از خراسان جنوبی حضور داشته و ۵۰ تا ۶۰ درصد از فروش محصولات صنایع دستی استان در حوزه توبافی است.
وی با اشاره به لزوم تکمیل زنجیره تولید پارچه سنتی در خراشاد افزود: اکنون رنگریزی سنتی در روستا انجام میشود اما برای نساجی در صورت ورود سرمایهگذار بخش خصوصی آماده حمایت برای تحویل زمین و ارایه تسهیلات هستیم.
۱۲۰ رشته صنایع دستی در خراسان جنوبی فعال است و پنجمین نمایشگاه سراسری صنایع دستی در این استان از هفتم آذر برپا شد.
آیا «اِلنینو» ناجی ایران از خشکسالی است؟
النینو یک چرخه مشهور جوی در جهان است که هر هفت سال یک بارکره زمین را تحت تاثیر قرار میدهد و به گفته کارشناسان ناشی از تغییرات دمایی ایجاد شده در سطح اقیانوس آرام است که میتواند در ایران منجر به بارشهای بیشتری در نیمه دوم زمستان و اوایل بهار شود.
به گزارش ایسنا، سال آبی جاری سومین سال کمبارش و خشکسالی است که بسیاری از مناطق ایران را با بحران کمآبی شدیدی مواجه کرده است.رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا میگوید که با تغییرنوسانات جوی از «لانینا» (فاز سرد جریانات آب و هوایی در اقیانوس آرام) به «النینو» (فاز گرم جریانات آب و هوایی در اقیانوس آرام) کشور از نظر وضعیت جوی وارد وضعیت خنثی میشود و انتظار داریم که بارندگیها بهطور تقریبی بیشتر شود. رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی هم با وجود این شرایط جوی معتقد است که ما باید همچنان سناریوی بدبینانه برای نگهداشت آب در سدها و منابع آبی را حفظ کنیم، مگر در صورتی که روند تغییرات بهصورت چشمگیری شرایط کشور را بهتر کند چرا که نمیتوان خوشبین بود که کمآبی با بارندگیهای زمستانه کاملا برطرف شود.
صادق ضیاییان – رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا– در گفت و گو با ایسنا درباره تغییرات شرایط جوی از «لانینا» به «النینو» اظهار کرد:النینو یکی از چرخههای مشهور جو در جهان است که دورههای هفت ساله دارد و تغییرات جوی در کره زمین ایجاد میکند.
وی ادامه داد: بهطور کلی نوسانات جنوبی یا اِنسو (enso) میتوانند دو شرایط جوی متفاوت با عنوان «النینو» و «لانینا» ایجاد کنند که تاثیرات متفاوتی نیز بر میزان بارندگی در کشور دارد. این تاثیرات بهصورت قطعی و صد درصدی نیست اما زمانی که فاز این نواسانات جنوبی بهسوی النینو باشد، بارندگیهای مناسب و اگر لانینا باشد بارندگیهای کمتری در فصل پاییز و زمستان رخ میدهد.
رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا افزود: لانینا فاز سرد انسو است و در اغلب مواقع بهصورت خشکسالی در کشور بروز میکند.
ضیاییان همچنین تصریح کرد: امسال، سومین سالی است که کشور در فاز لانینا است و بارشهای مناسبی را نیز تاکنون نداشتهایم اما براساس پیشبینیهای انجام شده، انسو وارد فاز خنثی خواهد شد و انتظار داریم که وضعیت بارندگیها بهطور تقریبی در شرایط بهتری قرار گیرد.
احد وظیفه – رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی – نیز در گفت و گو با ایسنا با بیان اینکه امسال، سومین سال پیاپی لانینا است، اظهار کرد: النینو و لانینا دو فاز دمایی متفاوت اقیانوس آرام هستند. النینو فاز گرم و لانینا فاز سرد است و در حال حاضر بهصورت سه سال پیاپی دمای اقیانوس آرام در بخش استوایی آن بهطور میانگین از متوسط دمای بلندمدت سردتر است.
وی ادامه داد: بهصورت آماری مشخص شده است که در شرایط لانینا بارندگیهای ایران کمتر از میانگین است. نمیتوان گفت که شرایط خشکسالی همیشه هنگام لانینا وجود داشته است اما در بسیاری از سالهای حاکمیت لانینا بارش متوسط کشور نسبت به بلندمدت کمتر بوده است و دچار کمبارشی و خشکسالی بودهایم.
به گفته رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی در سالهای حاکمیت النینو که دمای آب اقیانوس آرام گرمتر از حد نرمال است، بارش میانگین نسبت به سالهای لانینا بیشتر بوده است بنابراین با توجه به اینکه طبق پیشبینیها انتظار میرود بهتدریج از اواسط زمستان فاز لانینا به شرایط خنثی سپس به النینو تبدیل شود، میتوان شرایط جوی و بارندگی متفاوتی را نسبت به سال گذشته توقع داشت و انتظار میرود که در مجموع زمستان و بهار بارندگیها همانند دو سال اخیر بسیار کمبارش یا با بیهنجاری شدید نباشد و بارندگیها تا حدودی بهتر شود.
وی درباره شیوه تغییر نوسانات از لانینا به النینو گفت: تغییرات در الگوهای گردشی، دمای آب اقیانوسها را نیز تحت تاثیر قرار میدهند بنابراین امیدواریم که با تغییر فاز دمای آب اقیانوس آرام از فاز لانینا به خنثی شرایط بارشها تاحدودی بهتر شود اما نکته قابل توجه این است که این تغییرات ناگهانی رخ نمیدهد و تغییر الگوها میتواند از نیمه دوم زمستان و اوایل بهار اتفاق افتد و باید پروسه زمانی مشخص را طی کند.
وظیفه با تاکید بر زمانبر بودن این تغییرات اظهارکرد: انتظار میرود که بهتدریج این تغییرات طی زمستان تا بهار در پهنه اقیانوس آرام و اقیانوس هند به گونه ای رخ دهد که شرایط انتقال رطوبت را نسبت به دو سال اخیر بهتر کند و کمبارشی با شدت دو سال گذشته را شاهد نباشیم به طوریکه مناطق غرب و جنوب غرب کشور با کم بارشی بین ۴۰ تا ۶۲ درصد مواجه بودند.
وی ادامه داد: تغییرات در گردشها و جریان هوا و دما در سطح اقیانوس آرام، موجب تغییر در انتقال رطوبت از عرضهای جنوبی یا مناطق حارهای به مناطق جنب حارهای – که ایران نیز جزو این مناطق است – میشود بنابراین میزان بارش سامانههای بارشی را تغییر میدهد.
وظیفه در پایان تصریح کرد: این پیشبینیها تا حدی خوشبینانه است. چه بسا که با توجه به کمبارشی فصل پاییز جاری، انتظار بر این است که بارش میانگین کشور تا پایان سال آبی کمتر از حد نرمال باشد. شرایط کمبارشی در استانهایی همچون البرز، تهران و استانهای مجاور همچنان تداوم دارد و نمیتوان خوشبین بود که کمآبی با بارندگیهای زمستانه کاملا برطرف شود. ما باید همچنان سناریوی بدبینانه برای نگهداشت آب در سدها و منابع آبی را لحاظ کنیم، مگر در صورتی که روند تغییرات تا حد چشمگیری میزان بارشها را تغییر دهد و تا حدودی کم بارشی موجود جبران شود.
چرا برخی از باخت تیم ملی خوشحال شدند؟
چرا برخی از مردم در شهرهای مختلف کشور از باخت تیم ملی شادی کردند؟ اگر به ایران هم حمله شود آنها خوشحال میشوند و برای پیروزی دشمن لحظه شماری میکنند؟
به گزارش ایسنا، در حالی که آحاد مردم سهشنبه شب پای گیرندههای تلویزیون منتظر پیروزی تیم ملی ایران مقابل آمریکا در جام جهانی ۲۰۲۲ و صعود تیم به مرحله بعدی مسابقات بودند، برخی از باخت تیم ملی مقابل آمریکا خوشحال شدند.
امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسایل بینالملل و آمریکا در صفحه شخصی توییتر خود با اشاره به شادی برخیها از باخت تیم ملی کشورمان مقابل آمریکا نوشت: اول از تحریم کشورشان توسط خارجی ها خوشحال می شوند. بعد، از باخت کشورشان در برابر خارجی ها خوشحال می شوند. سپس از حمله به کشورشان از سوی خارجیها خوشحال میشوند. حتما از کشتار شهروندان کشورشان توسط خارجیها هم خوشحال میشوند. پس از آن از تجزیه کشورشان توسط خارجیها خوشحال میشوند.
او با انتشار تصاویری از همدردی و همراهی بازیکنان آمریکایی با بازیکنان ایرانی در پایان مسابقه نوشت: حتی بازیکنان تیم ملی فوتبال آمریکا که برای برد در مقابل ایران، ۱۰۰ دقیقه دویدند، تلاش کردند به بازیکنان ایرانی دلداری دهند، آن هم بازیکنان تیمی که با سختترین فشارهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی از سوی کشورشان، آمریکا مواجه شده است، آن وقت رفتار برخی از ایرانیها!
تیم ملی کشورمان از پیش از عزیمت به قطر با حاشیهها و فشارهای سیاسی و تبلیغاتی بسیاری در داخل و خارج از کشور به ویژه از سوی رسانههای فارسیزبان در خارج از کشور مواجه بود تا جایی که در بازی نخست خود مقابل انگلیس این فضا کاملا بر روی بازیکنان تیم مشهود بود. اما تیم ملی در بازی دوم مقابل ولز با قدرت و انسجام بیشتری بازی کرد که به برد ۲- ۰ مقابل ولز منجر شد. برای بازی سوم که ایران صرفا به یک تساوی یا برد نیاز داشت که به مرحله یک هشتم صعود کند اما با وجود بازی خوب و تقریبا قابل قبول تیم، ایران ۱-۰ بازی را به آمریکا واگذار کرد و از جام جهانی حذف شد.
قیمتها در بازار خودرو همچنان صعودی/ افزایش ۳ تا ۳۵ میلیونی طی ۱۰ روز گذشته
روند قیمتها در بازار (چهارشنبه) خودرو و مقایسه آن با ابتدای آذر ماه، نشان میدهد که بازار همچنان با افزایش قیمت قابل توجهی طی این مدت روبهرو بوده و افزایش سه تا ۳۵ میلیون تومانی را تجربه کرده است.
به گزارش ایسنا، بررسی بازار خودرو در قریب به ۱۰ روز اخیر نشان میدهد که قیمت پرتیراژهای داخلی سه تا ۳۵ میلیون تومان افزایش یافته است؛ البته که هایما S۷ توربو و پژو ۲۰۷ اتوماتیک که همیشه جهشهای بزرگ دارند، هایما در این ۱۰ روز ثبات خود را حفظ کرده و همچنان یک میلیارد تومان است. اما پژو ۲۰۷ اتوماتیک ۲۰ میلیون ارزانتر شده است و تنها کاهش قیمت این بررسی قیمتی در مدت مذکور است.
افزایش قیمتها در حالیست که بازار همچنان مشتری به خود نمیبیند و حتی فروشندگان با امید به افزایش بیشتر، از عرضه خودروها امتناع میکنند.
در محصولات ایرانخودرو، کمترین میزان افزایش قیمت سه میلیون و بیشترین ۳۵ میلیون تومان است.
در محصولات سایپا شیب افزایش قیمتها ملایمتر است و در این بازه ۱۰ روزه، قیمت خودروها بین سه تا ۱۵ میلیون تومان افزایش یافته است.
ثبت نام دور جدید نهضت ملی مسکن بدون اطلاع رسانی آغاز شد
جدیدترین دور ثبت نام نهضت ملی مسکن در ۱۶ استان کشور بدون اطلاع رسانی قبلی آغاز شده است.
بررسیهای صورت گرفته در سامانه جامع طرحهای حمایتی مسکن حاکی از بازگشایی این سایت برای دوره جدید ثبت نام نهضت ملی مسکن است.
گفتنی است این نهمین دور از ثبت نام نهضت ملی مسکن در کشور است و آخرین دور از این ثبت نام در ۸ شهریور ماه بوده است و هم اکنون این دوره در شهرهایی از جمله مازندران، گلستان، آذربایجان شرقی، چهارمحال و بختیاری و خراسان شمالی را شامل میشود.
این دوره از ثبت نام نهضت ملی مسکن بدون هیچ گونه اطلاع رسانی از قبل بازگشایی شده و پیش از این اعلام شده بود که در صورت باز شدن دور جدید ثبت نام نهضت ملی مسکن امکان باز بودن دائمی آن وجود دارد.
این دوره از ثبت نام نهضت ملی مسکن در سامانه جامع طرحهای حمایتی مسکن وزارت راه وشهرسازی هیچ اطلاع رسانی ای نشده و حتی اعلام نشده است که متقاضیان در چه شهرهایی و تا چه زمانی امکان ثبت نام دارند.
جهل در دنیای مدرن چه شکلی است؟
لاکچری بودن همه چیز ماست!
لاکچری بودن همه چیز ماست! و ردیف کردن اعداد رُندکنار هم برای ما از نان شب هم واجبتر است. حالا مهم نیست نوزاد نارس به دنیا بیاوریم و چند میلیون بیشتر هزینه کنیم که تاریخ ازدواجمان رند باشد.
به گزارش ایسنا این روزها سالگرد یک تاریخ ویژه در ایران است. دو سال پیش در چنین روزی ایرانیان پشت درهای اتاق زایمان صف کشیدند تا فرزند خود را در تاریخ رند ۹/۹/۱۳۹۹ به دنیا بیاورند تا جایی که با به دنیا آمدن ۳ هزار نوزاد طی ۲۴ ساعت یک رکورد جدید برای تولد نوزاد در کشور ثبت شد.
اما آیا ثبت تاریخ تولد رُند تنها دغدغه برخی بوده است؟ پاسخ، خیر است! در زندگی مدرن امروز ارزشهای انسانی تفاوت زیادی با گذشته دارند و داشتن شماره موبایل رند، تاریخ ازدواج رند و حتی پلاک ماشین رند دارای ارزش و اعتبار برای انسان امروزی شدهاند. حالا چرا ارزش ها تا این حد تنزل پیدا کردهاند؟
معنای زندگی در نگاه و تفسیر انسانها دچار تغییرات شگرفی شده است
دکتر محمد رحیمی (جامعهشناس و استاد دانشگاه) است و در این باره اعتقاد دارد: «همانطور که شما نیز اشاره کردید، آمارها نشان میدهند که رکورد تولد نوزاد در تاریخ ۹۹/۹/۹ شکسته شد، این مساله ما را به ضرورت تحلیل اجتماعی روند تغییرات اجتماعی ارزشها و نگرشهای جامعه سوق میدهد. اینکه چرا تاریخهای رند نظیر تاریخ تولد رند، تاریخ عقد و عروسی رند، شماره موبایل رند، شماره پلاک رند و … برای انسان جامعه مدرن تبدیل به ارزش شدهاند به اعتقاد بنده این است که معنای زندگی در نگاه و تفسیر انسانها دچار تغییرات شگرفی شده است.»
او ادامه میدهد: «منظور از معنای زندگی این است که افراد چه تفسیری از زندگی دارند و چگونه با آن مواجه میشوند. در ادبیات جامعه شناسی میگوییم هر فردی با توجه به سرمایه اجتماعی و فرهنگی خود زندگی را تعبیر و تفسیر میکند. اینکه تاریخ رند در جامعه ما به نوعی تبدیل به ارزش و در واقع معیار تفاخر شده، این است که این پدیده در نگاه و ذهن سطح وسیعی از افراد جامعه معنای خوب و بهنجاری دارد. نسل جدید با باورها و ارزش های جدیدی که قصد دارد خودش آنها را خلق کند، معنای جدیدی از زندگی عرضه میکند که آن را با سبک زندگی لاکچری میشناسیم.»
لاکچریبازی و آرزوهای انباشت شده!
این جامعهشناس درباره فرهنگ لاکچری که این روزها باب شده است، توضیح میدهد: «لاکچری بودن برای نسل جدید به جرأت میتوانم بگویم تمام معنای زندگی است. نسلی که میخواهند زندگی کنند، آنطور که خودشان میخواهند، آنها میخواهند دنیا را تغییر دهند و شناخت ما از آنها بسیار محدود است. در اصطلاح پدیدارشناسی میگوییم برای فهم معنای زندگی در نگاه افراد، باید وارد دنیای ذهنی و زیست جهان آنها شویم و پدیده را آنطور که هست، ببینیم.»
دکتر رحیمی اعتقاد دارد: «با ورود به دنیای ذهنی افرادی که تاریخهای رند برایشان جذابیت دارد، متوجه میشویم که این افراد دارای آرزوهای انباشت شدهی بسیاری هستند و به هر طریقی که شده قصد دارند خود را از دیگران متمایز ساخته و فخر فروشی کنند؛ اما اینکه چرا ارزشهای انسان مدرن تغییر پیدا کرده و تا این اندازه سطحیتر شده است، این است که جامعه مدرن قواعد خاص خود را دارد، درست همانطور که جامعه سنتی قواعد خاص خودش را دارد و افراد خود را با این شرایط تطبیق میدهند و هنجارهای آن جامعه را در خود درونی میکنند. اما زمانی که افراد نتوانند خود را با شرایط و تغییرات اجتماعی و فرهنگی جامعه سازگار کنند با چالش های جدیدی مواجه میشوند و برای غلبه بر آن تلاش میکنند خود را با نمادهای منزلتی کاذب به دیگران و در جامعه ابراز کنند.»
در ۲۰۲۲/۰۲/۲۲ چه گذشت؟
او با بیان اینکه گذار از سنت به مدرنیته مسائل خاص خودش را دارد، اضافه میکند: «افراد از یک سوی پیوندهای سنتی خود را دارند و از سوی دیگر با تحولات مدرنیته مواجه هستند. در این تناقض اجتماعی با تغییرات ارزشی مواجه میشویم و یکسری از ارزشهای اجتماعی جدیدی پدیدار میشوند. در این مرحله (منظورم وضعیت گذار است) جامعه پذیری ضرورت دارد. افراد باید در نهادهای آموزشی یاد بگیرند، چگونه با چالشها مواجه شوند و چگونه سبک زندگی خود را مدیریت کنند.
او در پاسخ به این پرسش که آیا در همه جای دنیا این وضعیت را شاهد هستیم یا خیر؟ میگوید: «درباره اینکه آیا این سبک زندگی خاص ما ایرانیها و جهان سومیهاست، باید بگویم که چند ماه پیش در تاریخ میلادی نیز شاهد یک تاریخ رند بودیم (۲۰۲۲/۰۲/۲۲) اما نه در این تاریخ زایمان زودرس رخ داد و نه اتفاق دیگری و زندگی خیلی عادی جریان داشت. واقعیت این است که وضعیت امروز جامعه، تغییراتی در ارزشهای نسل جوان ایجاد کرده که ناشی از تغییرات در فناوری، تسهیل ارتباطات و بالارفتن رفاه نسبی است.»
او همچنین اضافه میکند: «جوامع توسعه یافته این تغییرات را شناخته و در جهت مدیریت تغییرات اجتماعی و فرهنگی عملکرد مناسبی داشتهاند و به همین جهت رفتارهای روزمره افراد بر مبنای عقلانیت است. اما در جامعه ما به خاطر اینکه تغییرات ارزشی را به رسمیت نشناختهایم، رفتارهای روزمره، معمولا و اغلب آگاهانه از روی تأمّل و مبتنی بر محاسبات عقلانی نیست، بلکه ناشی از عادتوارهها و «ته نشستها» است.»
این خانههای لرزان را دریابیم!
بررسیها نشان میدهد نوسازی بافتهای ناکارآمد دست کم با پنج چالش شامل عدم همکاری برخی بانکها در پرداخت تسهیلات، طولانی بودن مدت زمان صدور پروانه، تجمیع پلاکها، افزایش قیمت نهادههای ساختمانی و پایین بودن تمایل به سرمایهگذاری در این مناطق مواجه است.
به گزارش ایسنا، از حدود یک سال قبل تلاشهایی برای کاهش زمان صدور پروانه برای پروژههای ساختمانی صورت گرفت. صحبتهایی نیز مبنی بر اینکه زمان صدور پروانه از حدود یک سال به یک ماه و حتی یک هفته کاهش پیدا کند. اوایل سال جاری شهردار تهران اعلام کرد که این زمان در پایتخت به دو ماه کاهش یافته است. با این حال بررسیها نشان میدهد میانگین مدت صدور پروانه بین ۶ تا ۱۰ ماه است.
طبق اعلام مسئولان فقط حدود ۶ درصد مساحت شهر تهران در بافت فرسوده و پرخطر قرار دارد؛ در حالی که ۳۷ درصد جمعیت پایتخت در این محدودهها زندگی میکنند. انتظار میرود موانع نوسازی و بهسازی برطرف شود.
محمد آیینی ـ مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران گفته است: برای ترغیب سازندگان لازم است متوسط صدور پروانههای ساختمانی در محدوده بافتهای فرسوده از ۶ ماه به یک ماه کاهش یابد.
به گفته آیینی تاکنون حدود دو میلیون و ۷۰۰ هزار واحد بناهای ناپایدار و فاقد هرگونه سازه در کل کشور شناسایی شده که سهم استان ایلام ۲۶ هزار بنای ناپایدار است. برای نوسازی و بهسازی باید از مشارکت خود مردم، سرمایهگذاران و خیران استفاده شود.
سازندگان عطای نوسازی را به لقایش میبخشند
سازندگان به دلیل مشقتهای سرمایهگذاری در بافتهای فرسوده، عطای این مناطق را به لقایش میبخشند. فرشید پورحاجت ـ عضو هیات مدیره کانون انبوهسازان در این خصوص میگوید: برای یک استعلام ساده در بافتهای فرسوده بعضا یک سال از این اداره به آن اداره پاسکاری میشویم. شهرداریها تحت عنوان مشرفیت یا مرغوبیت در بافتهای شهری هزینههای سنگینی اخذ میکنند. وقتی انبوهسازان میخواهند گذری را در بافت باز کنند علاوه بر اینکه بخشی از ملکشان با عقبنشینی مواجه میشود باید هزینه مشرفیت را بپردارند که غالب بر جوایز تشویقی است. در واقع بیشتر شبیه سیاستهای تنبیهی است تا تشویقی. تسهیلات یارانهای نیز بعضا در سالهای اخیر محقق نشده است.
بسته جدید نوسازی مسکن
اوایل آبان ماه امسال سیاستها و ضوابط تشویقی کالبدی متضمن نوسازی محلهای در بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری به تصویب رسید. تسهیل در تامین پارکینگ، تسهیل شرایط توده و نما، اعطای یک یا دو طبقه تشویقی و ایجاد کاربری انتفاعی در طبقه همکف به منظور حمایت از کسب و کارهای خانگی با تامین شرایطی از جمله این مشوقها است که میتواند جذابیت سرمایهگذاری در بافتها را بالا ببرد.
به دنبال تصویب قانون جهش تولید و تامین مسکن، وزارت راه و شهرسازی پرداخت تسهیلات نوسازی و بهسازی تا سقف ۴۵۰ میلیون تومان در کلانشهرها و مراکز استانها و تا سقف ۶۰۰ میلیون تومان در شهرهای دارای حرم مطهر را در دستور کار قرار داد. مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان از تسهیلات ۴۵۰ میلیون تومانی بافت فرسوده با نرخ سود صفر درصد پرداخت میشود. افراد ساکن در محدودههای بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری میتوانند از تمامی تسهیلات، حمایتها و تخفیفهای نهضت ملی بدون رعایت شرایط چهارگانه نهضت ملی استفاده کنند.
در این خصوص خلیل محبتخواه ـ مدیرکل راه و شهرسازی استان تهران – از شهرداران خواست تا با بسته چهارگانه تشویقی دولت در بازآفرینی بافتهای فرسوده همراهی کنند. به گفته او تخفیف ۱۰۰ درصدی شهرداریها و صدور یک ماهه پروانه در این بسته تشویقی دیده شده اما پایانکار و دیگر خدمات هم باید خارج از نوبت انجام شود.
دولت سیزدهم نوسازی و بهسازی سالیانه ۱۵۰ هزار واحد مسکونی واقع در مناطق هدف بازآفرینی شهری را در دستور کار قرار داده و اعلام کرده میخواهد نسبت به قبل کار ۱۰ برابری انجام دهد. با این حال بررسیها نشان میدهد نوسازی مناطق هدف بازآفرینی شهری شامل بافتهای فرسوده، حاشیهای و سکونتگاههای غیررسمی دست کم با پنج چالش شامل عدم همکاری برخی بانکها در پرداخت تسهیلات، طولانی بودن مدت زمان صدور پروانه، تجمیع پلاکها، افزایش قیمت نهادههای ساختمانی و پایین بودن تمایل به سرمایهگذاری در این مناطق مواجه است.
چگونه اعتراضها به اغتشاشها تبدیل شد؟
اعتراضهای مدنی شهریورماه در بسیاری از شهرهای کشور به اغتشاش و خرابی اموال و جانباختن برخی از شهروندان انجامید؛ جنبشی که در ابتدا هدفی مدنی داشت، با حمایت براندازان خارجی و رسانههای لندننشین، رنگ و بویی دیگر یافت و از مسیر خود منحرف شد.
به گزارش ایرنا اعتراضهای مردمی که به بهانه درگذشت مرحوم مهسا امینی در روزهای پس از فوت وی در ۲۵ شهریورماه به وجود آمد، در ابتدا جنبشی مردمی و مطالبهگرایانه بود که با محوریت و رهبری زنان ایرانی داخل کشور شکل گرفت اما هرچه گذشت این اعتراض مدنی به اغتشاش برنامهریزیشده تبدیل شد که هر شخصیت حقیقی و حقوقی از سراسر جهان ادعای رهبری و لیدری آن را داشته یا به آن نسبت دادند؛ از علی کریمی بازیکن سابق فوتبال و اینفلوئنسر کنونی توئیتر و اینستاگرام تا رضا پهلوی، مسیح علینژاد و حامد اسماعیلیون که هریک یا به طور واضح مدعی رهبری این جریان شدند یا به طور تلویحی لیدری جنبش به آنها نسبت داده شد.
جنبش اعتراضی شهریورماه ۱۴۰۱ که به زعم بسیاری از مقامهای نظام در پی برخی فشارهای اقتصادی و معیشتی شکل گرفته بود، در روزهای نخست در پی اخباری مبنی بر ضربوشتم مهسا امینی از سوی نیروی انتظامی آغاز شد، اخباری که هیچ وقت تأیید نشد اما بهدلیل عدم فضاسازیهای رسانهای و عدم تحلیل و بررسی درست و کامل ماجرا از سوی رسانههای داخلی به بحرانی پرچالش و ادامهدار تبدیل شد. بحرانی که هر چه گذشت از اصالت و مردمی بودن آن کم شد و از اعتراضها، منحرف و به اغتشاش بدل شد.
در ادامه برخی مواردی که این جنبش اعتراضی را به جریانی آشوبطلبانه بدل کرد، به صورت اجمالی مطرح شده است:
۱. شعارهای هنجارشکن و رکیک
شاید در تاریخ جنبشهای اعتراضی بعد انقلاب در ایران این حجم از شعارهای هنجارشکن و رکیک بیسابقه باشد. شعارهایی که با نسبت دادن ویژگیهای آوانگارد و پیشرو به نسل دهه هشتادی یا نسل زِد(Z)، سعی در عادی جلوهدادن آن شد اما نگاه ویژه جامعهشناسان و کارشناسان فرهنگی به این موضوع سبب انتقاد طیف مختلفی از نخبگان جامعه به این جنبش شد. نسبت دادن این شعارها به شخص رهبری امری بیسابقه در جریانهای اعتراضی پیش از این بود که نه تنها پردههای اخلاق و بیارزشی را دریده بود بلکه باعث کنارهگیری بخشهای بااصالتتر و اخلاقی جامعه (نه لزوماً دینیتر و طرفداران نظام) از این جنبش شد.
۲. جنبش بیرهبر
یکی دیگر از انتقادهایی که به طرفداران این ناآرامیها از معترضان تا آشوبگران نسبت داده میشود، نداشتن رهبر واحد است که باعث شده علاوه بر اینکه برنامهها و حرکات اعتراضی آنها بینتیجه بماند، سبب شده افراد مختلفی از اپوزیسیون خارج کشور ادعای رهبری این جمع را داشته باشند و همین بیرهبری یا چند رهبری باعث انشقاق و نامنسجم شدن این جنبششده است. با این وجود، برخی از حامیان این جنبش، نداشتن رهبر را ویژگی اصلی و امتیاز این جریان اعلام کرده و از بیرهبری ابراز رضایت کردند!
۳. هتک حرمت به اماکن و اشخاص مذهبی
بیاحترامی و بیتوجهی به مذهب به عنوان یکی از ریشهایترین سنن و فرهنگهای ایرانیان در سدههای اخیر، از دیگر اشتباههای رایج این جنبش بود که در شکلهای مختلف ظهور پیدا کرد. آتشزدن قرآن و بانکها و همچنین انداختن عمامه روحانیت و کشیدن چادر و حجاب زنان محجبه از دیگر اشتباههای استراتژیک این جریان بود که باعث بدنامی آنها در طیف منتسب به مذهبی و سنتی شد. اگرچه برخی از این اقدامات نسبت داده شده به معترضان از سوی آنها تکذیب شده اما در هر حال رفتارهای افراطگونه این جریان با طیف مذهبی و سنتی، اقدامی منسوب به این جریان است که تأیید این رویه رفتاری بیشتر منطقی به نظر میرسد!
۴. ضربوشتم پلیس و نیروی انتظامی
حمله به نیروهای پلیس به عنوان حافظان امنیت کشور و همچنین دورهکردن و ضربوشتم این اشخاص که جدا از نگاه سیاسی، فقط به وظیفه خود یعنی تأمین امنیت کشور عمل کردهاند، علاوه بر بیانصافی و تعدی شخصی به این افراد، سبب کاهش دیسیپلین (جایگاه) نیروهای انتظامی کشور و پرنسیب (شخصیت) پلیس است که در هر حال و با آرام گرفتن این فضا، بار دیگر محافظت از امنیت مردم برعهده آنها خواهد بود. حال پرسش اینجاست که چگونه میتوان در چشم افرادی که به عنوان پلیس، وجهه آنها را خدشهدار کردیم نگاه و انتظار محافظت از اموال، نوامیس و امنیتمان را داشته باشیم؟
۵. هشتگسازی و جریان مشکوک مجازی
تبلور این رفتارهای جعلی و غیرطبیعی در هشتگ مهساامینی در توئیترفارسی صورت یافت. ادعای ترندشدن این هشتگ با حدود ۳۵۰ میلیون توئیت و ریتوئیت ادعایی که رسانه سعودی ایران اینترنشنال مدعی اصلی آن است؛ آن هم در حالی که بررسیهای دادهکاوی از نظر میزان و روند انتشار مطالب به طور طبیعی در توئیتر فارسی، این ادعا را رد کرده و حضور اکانتهای جعلی و ناشناس و حمایت رباتیک را در این فضاسازی دخیل میداند.
۶. ظهور و بروز چهرههای نامحبوب و حمایتهای مالی و معنوی مشکوک
همانگونه که اشاره شد، افراد زیادی قصد مصادره و نسبدادن این جریان به خود یا افراد حامی خود داشتند که این امر علاوه بر انشقاق جریان، سبب چند دستگی در این جنبش شده است. علاوه بر آن ظهور چهرههای نامحبوبی چون خاندان پهلوی، مسیح علینژاد، مجاهدین و … سبب شده بخش مهمی از حامیان اعتراضها عطای همراهی این جریان را به لقای آن ببخشند. علاوه بر این حجم بالای رسانهای حامی این جریان از هماهنگی جهانی تا حضور سلبریتیهای ایرانی و غیرایرانی خارج از کشور از پولپاشی و هزینههای سرسامآور و مشکوک حکایت دارد که بدون هیچ شک و شبههای کمر به سقوط و براندازی جمهوری اسلامی بستهاند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند.
۷. غلبه هیجان و ماجراجویی به جای منطق و آرمانخواهی
محوریت زنان و نوجوانان دهه هشتادی به عنوان یکی از اصلیترین بخشهای بدنه مردمی اعتراضها، به علاوه برخی ویژگیهای مثبت از جمله مطالبهگرایی جدی زنانه و جسارت بیشائبه نوجوانانه باعث شده میزان هیجان و احساس جنبش بیش از اندازه باشد و اهداف آرمانخواهانه و آزادیخواهانه آن که در منطق و مبانی فکری و عقیدتی معترضان جای میگیرد، از این جنبش تا حدزیادی رخت ببندد و جای خود را به هیجان، قهرمانبازی و حتی ماجراجوییهای زودگذر بدهد. ناگفته پیداست چنین ویژگیهایی به طور مطلق به ادامه اعتراضها و به نتیجهرسیدن آن ضربه خواهد زد!
علاوه بر این موارد، برخی تحرکات جنسی منتسب به این جنبش مطرح شده که شاخصترین آن عریان شدن نیلوفر فولادی در حرکت اعتراضی در کشور هلند بود که به دلیل برخی حواشی پیشآمده درباره سابقه وی و اخبار ضد و نقیض در این رابطه از تحلیل جداگانه این مورد گذر کردیم.
سخن نهایی
خاستگاه و وظیفه حاکمیت
حاکمیت به عنوان یکی از طرفین این جنبش میتواند نقش مهمی را در کاهش التهاب و همراهی و همدلی با مردم معترض و داغدار ایفا کند. گفتوگوی صادقانه با مردم و رفع جدی مشکلات اقتصادی و معیشتی در کنار برخورد با عوامل خاطی و مسئولان بیانضباط و قانونگریز از جمله تمهیدات اولیه و پیشنهادی به دولت سیزدهم و حاکمیت نظام است که میتواند باعث جلب نظر مردم و افزایش اعتماد عمومی شود.
خاستگاه و وظیفه مردم
مردم باید خاستگاه خود را به طور واضح مشخص کنند زیرا صف معترضان و اغتشاشگران همواره فاصلهای بسیار نزدیک و گاهی غیرقابل تشخیص است و همواره مصادرهکنندگانی هستند که قصد سواستفاده از اعتراضهای بهحق مردم ایران و منحرفکردن آنها به سمت اهداف خاص خود هستند. از سوی دیگر، تداوم وضعیت موجود از نظر اقتصادی و معیشتی آسیب جدی به امنیت، اقتصاد و روان جامعه زده، از این رو پیداکردن مسیر گفتوگو و مطالبه با حاکمیت شاید بهترین و تنهاترین راهحل در شرایط موجود باشد که نیاز به تعامل دو طرف دارد.
خاستگاه و وظیفه مخالفان نظام
مخالفان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران در اعتراضهای شهریور ۱۴۰۱ نشان دادند خاستگاه و هدفی جز براندازی نظام نداشته و همه ظرفیت بالقوه خود را برای تجمیع حمایتهای مالی و معنوی برای آسیبرساندن به نظام به کار بردند. در این میان رسیدن به منفعت حزبی و شخصی این افراد که به بهانه آزادیخواهی و مبارزه با دیکتاتوری مطرح شده از مهمترین نکاتی است که باید در مواجهه با این افراد مورد توجه قرار داد. اصرار برای تجمعهای خیابانی و ریختن خون زنان و مردان ایرانی در حالیکه خود بر تخت عیش و راحتی نشسته و گاهی از سوی کارتلهای سیاسی متفاوت حمایت میشوند از جمله مواردی است که بای در ارتباط با طیف مخالفان نظام و حامیان رسانهای و مالی آنها در نظر قرار گرفت.
قصه پرغصه تعرفه تلفن ثابت کی تمام میشود؟
در حالی که شرکت مخابرات ایران تاکید دارد تعرفههای جدید تلفن ثابت بر اساس دستورالعمل شورای رقابت و مصوبه ی سازمان تنظیم مقررات و ستاد تنظیم بازار اعمال شده و این شرکت تمام فعالیت خود را بر اساس قانون انجام میدهد، اما شورای رقابت نظر دیگری دارد.
به گزارش ایسنا، پیش از این اعلام شده بود که افزایش تعرفه هزینه ماهانه تلفن ثابت، تابستان امسال مورد تایید قرار گرفته و ستاد تنظیم بازار افزایش قیمت کارکرد تلفن ثابت را تصویب کرده است و درصورت موافقت رگولاتوری و ابلاغ به مخابرات اعمال و اجرایی خواهد شد.
طبق مصوبه مذکور کاربران تلفنهای ثابت استان تهران برای حفظ خط تلفن ثابت خود بر اساس جدول جدید پیرامون تعرفههای جدید تلفن ثابت، باید ماهانه ۲۰ هزار تومان، پرداخت کنند. این هزینه صرفاً هزینهای است که صاحبان خطوط تلفن در پایتخت، در صورت عدم استفاده از خط تلفن و صرفا به منظور نگهداری این خطوط باید پرداخت کنند.اما به تازگی اعلام شد که در همین رابطه شورای رقابت دستور توقف هرگونه افزایش در هزینه خدمات تلفن ثابت را تا زمان ارایه دقیق هزینه تمام شده صادر کرد.
در این باره داوود زارعیان – معاون تجاری و خدمات مشتریان شرکت مخابرات ایران – با اشاره به مشکلات کارکنان شرکت مخابرات ایران در موضوع تعرفه به عنوان یک قصه پر غصه در طول ۱۲ سال گذشته گفت: این مسئله هم مانع پیشرفت حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات هم به صورت مستقیم و غیر مستقیم شده و هم اینکه تمام کارکنان و خانواده هایشان را تحت تاثیر قرار داده است.
وی با بیان اینکه قصه پرغصه تعرفه تلفن ثابت باید تمام شود، گفت: چون اگر مشکلات حوزه تعرفه و توسعه مخابرات حل بشود مخابرات متحول میشود و اثرات مثبتی بر زندگی مردم و کیفیت خدمات میگذارد.
معاون تجاری و خدمات مشتریان شرکت مخابرات ایران با بیان اینکه تعرفههای جدید تلفن ثابت بر اساس دستورالعمل شورای رقابت و مصوبه ی سازمان تنظیم مقررات و ستاد تنظیم بازار اعمال شده است، گفت: شرکت مخابرات همواره تمامی فعالیت های خود را بر اساس قانون تجارت و مصوبات و الزامات حوزه رگولاتوری انجام میدهد، بر این اساس هم مدارک و مستندات مورد نیاز به شورای رقابت ارسال می شود.
زارعیان گفت: آخرین بار تغییر تعرفه شرکت مخابرات ایران در سال ۱۳۸۲ در شورای اقتصاد وقت تصویب شد. از ۱۳۸۲ تا ۱۳۹۲ اتفاقی نیفتاد و از این سال با اجرای طرح همکدی و کاهش درآمد زیان های بیشتری به بخش ثابت وارد شده است.
وی افزود: نهایتا در سال ۱۳۹۵ در تعرفه ای که به مخابرات داده شده بود هم ساختار تعرفه تغییر کرد و از پالس به دقیقه تبدیل شد و هم آبونمان هم از مشترکین گرفته میشد که توسط دیوان عدالت اداری حذف و زیان سنگینی به این شرکت وارد شد.
زارعیان گفت: نسبت درآمد با ارزش بازار و هزینه های مخابرات متناسب نیست و هر وقت این دو متناسب با یکدیگر شوند خدمات مخابرات توسعه مییابد و این شرکت به مشتریان خدمات بهتری را ارائه میدهد.
وی که در یک برنامه تلویزیونی صحبت میکرد، افزود: مشترکینی هم که در حال حاضر استفاده ای از خط تلفن ثابت ندارند میتوانند آن را به مخابرات و صنعت ارتباطات کشور به منظور استفاده دیگر هموطنان باز پس دهند.
در این برنامه که اسماعیل شجاعی – مشاور رئیس شورای رقابت نیز حضور داشت و مسائل مدنظر شورای رقابت را مطرح می کرد، زارعیان با تشریح روند افزایش نیافتن تعرفه ها گفت: طرح های جبرانی بخشی ازهزینه هم کدسازی علی رغم قول دولت هرگز ابلاغ نشد.
معاون تجاری و مشتریان مخابرات اظهار کرد: اگر مشکلات تعرفهای حل بشود، مخابرات متحول میشود و اثرات مثبتی بر زندگی مردم میگذارد. وی افزود : علیرغم این که همه اذعان داشتند و دارند که مخابرات زیر بنای ارتباطات و اطلاعات است، در دولت یازدهم و دوازدهم کمک شایانی به این صنعت نشد.
زارعیان در خصوص تاخیر در اجرای تعرفه سال ۱۴۰۰ گفت: در خرداد ۱۴۰۰ دستورالعمل تعرفه گذاری از طرف شورای رقابت ابلاغ شدو چند ماه بعد در کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات به تصویب رسید که پس از یک پروسه تقریبا یک ساله بالاخره در شهریور ۱۴۰۱ به تصویب ستاد تنظیم بازار رسید و بعد از آن اجرایی شد.
وی افزود: بر اساس این مدل تعرفه گذاری در تهران ۲۰ هزار تومان در مراکز استان ها ۱۵ هزار تومان و در سایر شهرها، ۱۰ هزار تومان از مشتریان دریافت می شود که بسته های مکالمه رایگان به آنها داده می شود که به صورت مفصل به مشتریان توضیح داده شده است.
معاون تجاری و خدمات مشتریان شرکت مخابرات ایران افزود تعرفه گذاری خدمات رسانی در کمیسیون تنظیم مقررارت انجام شدو در ادامه ستاد تنظیم بازار نیز به صورت قانونی موضوع را ابلاغ کرد که مخابرات نیز بر این اساس عمل می کند. تعرفه گذاری خدمات ارتباطی با مشکلاتی مواجه است و در این راستا تمام نهادها باید به این بخش نگاه حمایتی داشته باشند.
انگلیس چگونه کوه نور را دزدید؟
شاید کوه نور و دریای نور از بزرگترینالماسهای جهان نباشند اما بیشک دو الماس بحثبرانگیز در جهان شناخته میشوند که داستانها و افسانههای زیادی برایشان روایت میشود.
ایسنا پلاس: وقتی نام نادرشاه افشار به میان میآید، پیش از نبوغ نظامی و کشورگشایی او معمولا عناوین «الماس کوه نور» و «دریای کوه نور» به ذهن متبادر میشود. این دو الماس که خواهرخوانده یکدیگر شمرده می شوند، حالا در جایی کیلومترها دور از هم نگهداری میشوند. یکی در ایران و دیگری در بریتانیا!
قصه این دریای صورتی
دریای نور یکی از بزرگترین الماسهای شناخته شده دنیا و بزرگترین الماس صورتی جهان با وزن ۱۸۲ قیراط معادل ۳۶/۴ گرم شناخته میشود. تاریخچه این الماس به اساطیر و افسانهها میرسد و گفته میشود که این الماس هزار سال پیش کشف و استخراج شدهاست. رنگ این الماس یکی از استثناییترین و کمیابترین رنگها میان الماسهای شناخته شده جهان است. ارزش این الماس آنقدر زیاد است که زمانی به عنوان پشتوانه پول ملی ایران «ریال» نیز حساب میشد. بعضیها میگویند این الماس و الماس «نورالعین» از یک الماس واحد بودهاند و بعد به دو تکه تراش خوردهاند.
این الماس در جنگ با هند در سال ۱۷۳۹ میلادی همراه با نادر شاه افشار بودهاست. دریای نور پس از قتل نادرشاه به نوه او «شاهرخمیرزا» آخرین پادشاه افشار رسید و سپس به دست «امیر علم خان خزیمه» و بعد به محمد حسن خان قاجار و پس از آن به لطفعلیخان زند رسید. سرانجام دریای نور به دست «آغا محمدخان قاجار» افتاد. آغا محمدخان حتی برای تولیت این گوهر قیمتی شخصی را منصوب کرده بود که از آن نگهداری کند.
در نهایت این جواهر قیمتی در زمان محمدعلی شاه و هنگام شکست او از مشروطهخواهان به سفارت روسیه برده شد و توسط مشروطهخواهان بازپس گرفته شد.
دریای نور چه کاربردی داشت؟
دریای نور تا زمان حکومت ناصرالدین شاه در وسط یکی از بازوبندهای سلطنتی نصب میشد اما در زمان او که استفاده از بازوبند منسوخ شد، الماس را به صورت پیش کلاه درآوردند و در قابی زرین مزین شیر و خورشید و تاج مرصع به ۴۵۷ قطعه برلیان ریز و چهار قطعه یاقوت قرار دادند. این الماس برلیان از دو سو تراش خورده و به شکل هرم مثلثالقاعدهای است که قاعده آن چهار سانتیمتر درازا و سه سانتیمتر پهنا دارد و دو سوی دیگر حدود دو سانتیمتر است. همه سطوح دریای نور صاف و یک نواخت است، جز یک سمت آن که فتحعلی شاه با کندن عبارت «سلطان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار ۱۲۴۴» آن را متمایز کردهاست.
دریای نور کجاست؟
هماکنون الماس دریای نور در موزه جواهرات ملی ایران که در خزانه بانک مرکزی قرار دارد، نگهداری میشود. این خزانه ـ موزه واقع در خیابان فردوسی است. این موزه دو روز در هفته برای عموم بازدید دارد و بر خلاف سایر موزهها اجازه ورود دوبین عکاسی و فیلمبرداری به آن وجود ندارد.
قصه یک کوهِ نور
برخی باور دارند که الماسی که اکنون با نام الماس «کوه نور» میشناسیم، بیشتر از ۵ هزار سال عمر دارد اما چندان مدرک موثقی برای اثبات آن وجود ندارد و این تنها یک نظریه است.
کوه نور یا کوه روشنایی زمانی بزرگترین الماس جهان بوده است. این الماس در گذشته ۱۸۶٫۰۶۲۵ قیراط برابر با ۳۷٫۲۱ گرم وزن داشت که در تراش تازهای که در سال ۱۸۵۴ بر روی آن خورد، وزن آن به ۱۰۵٫۶۰۲ قیراط برابر ۲۱٫۶۱ گرم کاهش یافت.
کوه نور جفت پرآوازه دریای نور است که سالها میان حاکمان هند، مغولستان، افغانستان، ایران و بریتانیا دست به دست شده است. این سنگ قیمتی از ناحیه قلعه باستانی گلکنده در نزدیکی حیدرآباد در ایالت آندرا پرادش هند در سال ۱۶۵۶ میلادی به دست آمد و توسط «میرزا محمد میرجمله» وزیر مشهور ایرانی به شاه جهان پادشاه گورکانی هند تقدیم شد و در آنجا ماند.
در سال ۱۷۳۹ میلادی نادرشاه پس از تسخیر هند، این الماس را که بر تاج محمدشاه هندی میدرخشید، دید و گفت: «این کوهی از نور است» و از آن زمان نام «کوه نور» بر روی آن ماند. او این الماس را به همراه دو قطعه الماس دیگر به عنوان غنائم جنگی از هند بیرون آورد.
الماس کوه نور پس از تصرف ایران توسط «احمدشاه درانی» به افغانستان انتقال پیدا کرد و حدود ۷۰ سال در افغانستان نگهداری شد تا اینکه در دوره سلطنت «شاه شجاع درانی» اتفاق دیگری برای این گوهذ گرانقیمت افتاد.
رنجیت سینگ (خدمتگذار انگلیسیها) خیلی تلاش کرد تا الماس کوه نور را به دست بیاورد اما شاه شجاع قبول نمیکرد. در نهایت رنجیت سینگ در همدستی با بریتانیا خانواده شاه شجاع را تبعید کردند و خود شاه شجاع را زیر شکنجه قرار دادند اما بازهم شاه شجاع نخواست الماس کوه نور را به دولت بریتانیا تسلیم کند اما رنجیت سینگ فرزند ۱۰ ساله شاه شجاع را مقابل چشمانش شکنجه کرد و پاهایش را روی زمین داغ سوزاند.
در نهایت شاه شجاع نتوانست این وضعیت را تحمل کند و الماس را بر خلاف میل باطنیاش تسلیم بریتانیا کرد. رنجیت سینگ الماس را اول به هند برد و از آنجا با نقشه قبلی، تحت عنوان یک معاهده بین هند و دولت بریتانیا آن را تحویل داد.
البته انگلیسیها خودشان معتقد هستند که الماس کوه نور از طرف دولت هند به ملکه انگلیس هدیه داده شدهاست.
کوه نور کجاست؟
پس از آنکه این الماس سالها بین حاکمان هندی، ایرانی، افغان، مغول و بریتانیایی دست به دست شد از ۱۵۰ سال پیش تاکنون جزئی از جواهرات سلطنتی بریتانیا بودهاست. این الماس ۱۰۵ قیراطی آخرین بار بر تاج الیزابت، همسر جرج ششم قرار داشت. اکنون الماس کوه نور، همراه با دیگر جواهرات سلطنتی بریتانیا در محل خاصی در برج لندن، قصری تاریخی در ساحل شمالی رود تیمز نگهداری میشود.
چه کسانی ادعای مالکیت بر کوه نور دارند؟
علاوه بر بریتانیا که مالک فعلی کوه نور است، کشورهای هند، پاکستان، افغانستان و ایران نیز مدعی مالکیت آن هستند. کشور هند در مورد مالکیت الماس کوه نور ادعا کرده و گفتهاست که کوه نور بهطور غیرقانونی تصاحب شده و باید به این کشور پس داده شود.
از طرفی در دسامبر ۲۰۱۵، یک وکیل پاکستانی به نام جاوید اقبال جعفری با ثبت دادخواستی در دادگاه، خطاب به ملکه الیزابت برای بازپس گرفتن الماس کوه نور اقدام کرد. جعفری مدعی شد که الماس کوه نور متعلق به ایالت پنجاب پاکستان بود اما انگلیسیها در میانه سده ۱۹ میلادی که هند مستعمره آنها بود این الماس را به زور گرفتند.
البته پاکستان در حالی مدعی کوه نور است که مقامات هند نیز بارها یادآور شدهاند، این الماس متعلق به آنهاست و ایران و افغانستان نیز دلایلی برای مطرح کردن ادعای مالکیت این الماس گرانبها برخوردارند.
تهران – ایرنا – کف خیابانهای شهرهای ایران، مقصد سلاحهای قاچاقی است که در هفته های اخیر کشف محموله های آن روند فزونی یافته تا به زعم پدرخواندههای جریان آشوب نه تنها فضای داخلی ایران مسموم و ملتهب بماند، بلکه در گام بعد تجزیه و براندازی رقم بخورد.
به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، در هفتاد روز گذشته، فضای داخلی کشور شرایط متفاوتی را تجربه کرده که هرچند بی سابقه نیست و در چهار دهه گذشته نیز به شکل های مختلف نمود داشته اما این بار ، موج سواری جریان برانداز از احساسات و خواستههای مردمی است.
در این راستا، تشدید قاچاق اسلحههای جنگی از مرزهای غربی و شرقی به کشور در دستور کار جریان تجزیه طلب و برانداز بوده است موضوعی که بارها مسئولان امنیتی، نظامی و انتظامی در هفته های گذشته بر آن تاکید داشتند و کشف اسلحه ها و مهمات جنگی در شهرهای مختلف نیز بر آن صحه گذاشت.
البته سابقه قاچاق سلاح به داخل کشور صرفا مربوط به هفتههای گذشته نیست، قاچاق انواع سلاح به داخل کشور به ویژه شاتگانهایی با قنداق تا شونده طی سالهای اخیر موضوعی بوده که به طور خاص مورد توجه رسانهها قرار گرفته است. شاتگانهایی که به دلیل ابعاد کوچک آن به یکی از پایههای ثابت اغتشاشات سالهای گذشته بدل شده و تعداد قابل توجهی از شهروندان و مدافعان امنیت با استفاده از این سلاح توسط آشوبگران به شهادت رسیدهاند.
تلاش برای تسلیح اغتشاشگران و به شهادت رساندن مردم و حافظان امنیت در دو ماه گذشته تشدید شده و به درگیری مسلحانه آشوبگران با نیروهای امنیتی و انتظامی دامن زده است؛ نگاهی به سلاح های کشف شده از قاچاقچیان نیز این موضوع را تایید می کند که سلاح های جنگی کم صدا و قدرتمند با قابلیت حمل آسان بدون اینکه کسی متوجه شود که فرد مسلح است، در صدر کشفیات صورت گرفته است.
وزیر اطلاعات اواسط آبان ماه در این باره گفته بود: از آنجا که شیوه و شگرد هر سرویس اطلاعاتی خارجی متفاوت است، دشمنان نیز هر کدام بخشی از ظرفیتهای میدانی بحرانها را بهعهده میگیرند. برخی به تقویت نهادهای حقوق بشری و سازماندهی گزارشگران و فعالان مدنی میپردازند. برخی شبکه اراذل و اوباش را سازماندهی میکنند. برخی بهواسطه ارتباطات و حضور گستردهشان در کشورهای منطقه اقدام به قاچاق سلاح و مواد منفجره به داخل میکنند و برخی نیز در حوزه سایبری و عملیات روانی مشغول هستند، اما جملگی آنها در راستای اجرای یک بستهی طراحیشدهی واحد عمل میکنند.
به همین دلیل سردار محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه چهارم آذر ماه از استقرار یگانهای زرهی و نیرو مخصوص نزسا در نوار مرزی غرب و شمالغرب کشور خبر داد و گفت: به دنبال تحرکات اشرار و گروهکهای تروریستی تجزیه طلب ضدایرانی در شمال غرب کشور و ایجاد شرارت و ناامنی در برخی مناطق، نیروی زمینی سپاه با تقویت نیروهای خودی در محدوده نوار مرزی استانهای غرب و شمالغرب کشور و بهره گیری از همکاری مردم غیور بومی به مقابله قاطعانه با عوامل ناامنی در منطقه می پردازد.
بر اساس آمار اعلامی، استانهای آذربایجان غربی، خوزستان و کردستان در صدر کشفیات اسلحههای قاچاق قرار دارند.
نگاهی به اخبار مربوط به کشفیات سلاحها و مهمات جنگی در ماههای گذشته دو نکته را آشکار می سازد؛ نخست اینکه میزان کشفیات در استان هایی بیشتر بوده که اغتشاشات شدت بیشتری داشته و آشوبگران کشتار مردم عادی و حافظان امنیت را هدف گذاری کرده بودند؛ دوم اینکه تشدید قاچاق اسلحه حتی از ماههای قبل از شروع نا آرامیها کلید خورده بود:
۶ آذر – کردستان – فرمانده مرزبانی کردستان از کشف ۶ هزار و ۳۰۰ عدد فشنگ جنگی با استفاده از تجهیزات هوشمند و اپتیکی در نوار مرزی مریوان خبر داد.
۵ آذر – خوزستان – یک محموله مهمات جنگی با یک قبضه کلت کمری، یک هزار و ۸۰۰ عدد فشنگ کلاشینکف، ۵۰ عدد فشنگ کلت کمری و هشت تیغه خشاب کشف شد.
۲ آذر – خوزستان – ۸۲ قبضه اسلحه جنگی و شکاری در خوزستان کشف و جمع آوری شد و ۵۸ نفر از دارندگان سلاح غیرمجاز شناسایی و دستگیر شدند؛ در این طرح ۸۲ قبضه انواع سلاح جنگی، شکاری و یک هزار و ۲۹۶ عدد انواع فشنگ کشف شد.
۲۹ آبان – سیستان و بلوچستان – یک باند قاچاق اسلحه در سیستان و بلوچستان منهدم شد؛ از این باند بین المللی ۸۰۰ قبضه سلاح از جمله ۲۲ قبضه سلاح کلت کمری به همراه ۱۰ هزار فشنگ جنگی و ۴۴ خشاب کشف و ضبط شد.
۲۹ آبان – کرمانشاه – ۲۶ قبضه انواع سلاح جنگی و شکاری غیرمجاز شامل ۱۵ قبضه سلاح جنگی و ۱۱ قبضه سلاح شکاری به همراه بیش از ۲۶ هزار فشنگ انواع سلاح های کلاشینکف و کلت کمری در استان کرمانشاه کشف شد.
۲۹ آبان – خوزستان – یک عضو باند ضد امنیتی بین استانی قاچاق سلاح جنگی که از طریق یکی از استانهای همسایه اقدام به ورود سلاح جنگی به خوزستان میکرد شناسایی و دستگیر شد.متهم مزبور با یک خودرو پراید قصد انتقال محموله سلاح به شهرستان اهواز را داشت و در بازرسی صورت گرفته از خودرو و منزل متهم در مجموع ۱۰ قبضه سلاح کلت کمری، ۲۱ تیغه خشاب و ۳۸۹ عدد فشنگ جنگی به دست آمد.
۲۵ آبان – خوزستان – ۱۱۶ قبضه اسلحه شامل ۴۱ قبضه سلاح جنگی ( ۲۰ قبضه کلانشینکف، ۲۰ قبضه کلت و یک قبضه سیمینوف) به همراه ۷۵ قبضه سلاح شکاری غیر مجاز با ۵۶۶ عدد فشنگ از قاچاقچیان کشف شد.
۲۴ آبان – خوزستان – فرمانده انتظامی شهرستان هویزه از دستگیری عامل دپوی سلاح و مهمات جنگی در شهرستان هویزه خبر داد که در بازرسی از مخفیگاه متهم ۶ قبضه سلاح جنگی کلاشینکف، سه تیغه خشاب و ۳۰ فشنگ جنگی مربوطه به دست آمد.
۲۳ آبان – آذربایجان غربی – فرمانده مرزبانی انتظامی کشور گفت: ۵۳ قبضه سلاح جنگی و شکاری شامل ۱۴ قبضه سلاح کلت کمری جنگی به همراه ۹ تیغه خشاب و ۹ کیف حمل متعلق به کلت، ۲۷ قبضه سلاح وینچستر تاشو و ۱۲ قبضه سلاح شکاری تک لول و تعداد یک هزار و ۵۶۰ عدد فشنگ جنگی در مرزهای آذربایجان غربی کشف شد.
۲۱ آبان – مازندران – جانشین انتظامی استان مازندران از کشف ۴۴ قبضه اسلحه شورشی و شکاری غیرمجاز با همکاری اطلاعاتی و عملیاتی پلیس اصفهان و مازندران در شهرستان قائمشهر، خبر داد که از قصد داشتند این سلاح ها را که از مرزهای غربی کشور تهیه کرده بودند، در استان توزیع کنند.
۱۸ آبان – فارس – یک قبضه اسلحه جنگی کلاشینکف به همراه ۲ تیغه خشاب و ۱۳۶ عدد فشنگ، یک قبضه اسلحه کلت کمری به همراه یک تیغه خشاب و ۱۳۲ عدد فشنگ جنگی، یک قبضه اسلحه شکاری دو لول غیرمجاز و ۵۰ عدد فشنگ مربوطه،یک عدد غلاف و سرنیزه اسلحه ۳ قاچاق در بازرسی از یک منزل در شهرستان کوار استان فارس کشف و متهم نیز دستگیر شد.
۱۶ آبان – آذربایجان شرقی – جانشین فرمانده انتظامی آذربایجانشرقی با اشاره به شناسایی و دستگیری قاچاقچی اسلحه جنگی در تبریز، از کشف ۱۲ قبضه کلت کمری و یک قبضه اسحله وینچستر به همراه مهمات جنگی مربوطه از مخفیگاه این فرد خبر داد؛ از ابتدای آبان ماه ۴۳ قبضه سلاح غیرمجاز در استان کشف شده که شامل ۳۰ قبضه سلاح ساچمه زن و ۱۳ قبضه اسلحه جنگی است.
۱۶ آبان – سیستان و بوچستان – فرمانده مرزبانی فراجا گفت: طی ۴۵ روز اخیر مرزداران ضمن انهدام چندین باند قاچاق سلاح و مهمات حدود ۶۰۰ قبضه سلاح جنگی را کشف و ضبط کردند که در کشف سلاح جنگی در مقایسه با مدت مشابه پارسال با افزایش ۲۶ درصدی روبه رو هستیم.
۱۵ آبان – آذربایجان غربی – قرارگاه حمزه سید الشهدا (ع) اعلام کرد: مقادیری سلاح و مهمات جنگی ساخت آمریکا و وینچستر در شهرستان مهاباد از ضد انقلاب کشف شد که قرار بود با هدف کشته سازی در اغتشاشات استفاده شود. عوامل فرصت طلب و ضد امنیتی قصد داشتند این محموله سلاح را بین اغتشاشگران به منظور کشته سازی توزیع کنند و به استانهای مرکزی کشور نیز انتقال دهند.
۱۴ آبان – آذربایجان شرقی – مقادیر زیادی مرمی که مواد اولیه فشنگ جنگی و شکاری ساخت آمریکا در محور جلفا کشف شد.
۱۴ آبان – سیستان و بلوچستان – در طرح ضربتی پنج روزه جمع آوری سلاح و مهمات غیر مجاز در استان ۵۵ قبضه انواع سلاح شامل ۱۶ قبضه کلانشینکف، ۷۷ قبضه کلت، یک قبضه ام یک، ۶۱ قبضه سلاح شکاری به همراه ۳۴ هزار و ۵۴۰ عدد فشنگ کشف و جمع آوری شد.
۱۱ آبان – خوزستان – ۳۰ قبضه اسلحه از نوع کلت کمری به همراه ۶۰ تیغه خشاب در درگیری ماموران مرزبانی با قاچاقچیان، در نوار مرزی شهرستان دشت آزادگان کشف و ضبط شد.
۱۰ آبان – خوزستان – فرمانده انتظامی خوزستان از انهدام باند قاچاق سلاح در شهرستان شادگان خبر داد و گفت: ۱۰ قبضه اسلحه کلت کمری، ۲۰ تیغه خشاب و ۱۰ هزار و ۹۰۰ عدد فشنگ جنگی از این باند کشف شد.
۸ آبان – کردستان – یک محموله قاچاق حاوی ۴۹ قبضه نارنجک جنگی از قاچاقچیان اسلحه در بانه کشف شد.
۹ آبان – کرمانشاه – ۲ باند سلاح غیرمجاز در مرزهای استان کرمانشاه منهدم و از این باند ۷۳ قبضه کلت کمری و پنج قبضه کلاشینکف به دست آمد.
۵ آبان – سیستان و بلوچستان – فرمانده انتظامی زاهدان از کشف ۶ قبضه سلاح وینچستر در این شهرستان خبر داد.
۲۹ مهر – گیلان – تیمی از قاچاقچیان سلاح گرم که مبادرت به قاچاق سلاح جنگی و شکاری می کردند تا در اغتشاشات استفاده شود، توسط سازمان اطلاعات سپاه استان گیلان دستگیر شدند.
۲۶ مهر – آذربایجان غربی – فرمانده مرزبانی آذربایجان غربی از انهدام باند قاچاق سلاح و مهمات در مناطقمرزی ارومیه خبر داد و گفت: از این باند، ۱۶۱ قبضه سلاح جنگی و شکاری از نوع کلت کمری و اسلحه شکاری کشف شد.
۲۶ مهر – آذربایجان غربی – سه شبکه قاچاق اسلحه در این استان کشف و منهدم و هفت عضو این شبکهها نیز دستگیر شدند؛ از این شبکهها، ۱۴۲ قبضه انواع سلاح جنگی و شکاری در مناطق مختلف استان کشف و ضبط شد؛ به گفته فرمانده انتظامی آذربایجان غربی کشفیات اسلحه در سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته بیش از ۵۰ درصد و دستگیری قاچاقچیان اسلحه در استان، ۳۰ درصد افزایش دارد.
۲۶ مهر – خوزستان – اعضای باند بین المللی قاچاق سلاح و مهمات پلیس اطلاعات و امنیت عمومی خوزستان شناسایی و منهدم شد؛ در این عملیات ۲۳ قبضه سلاح کلانشینکف، ۲ قبضه کلت کمری، یک قبضه سیمینوف، ۱۲۶ فشنگ جنگی، ۶ تیغه خشاب و چهار دستگاه بیسیم دستی کشف و ضبط شد.
۲۵ مهر – فارس – با دستگیری یکی از اعضای باند قاچاق سلاح ۱۹ قبضه اسلحه شامل ۱۲ قبضه سلاح جنگی کلت، هفت قبضه سلاح پنج تیر شکاری، ٢٢ تیغه خشاب کلت کمری و تعدادی فشنگ مربوطه قاچاق به دست آمد.
۲۰ مهر – آذربایجان غربی – رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) با هوشیاری کامل موفق شدند یکی از باندهای قاچاق سلاح و مهمات مرتبط با گروهکهای تروریستی ضدانقلاب و سرویسهای جاسوسی بیگانه را کشف و متلاشی کنند؛ در این عملیات ۹ قبضه سلاح جنگی ژ۳ و مقادیر زیادی مهمات جنگی از این افراد کشف و ضبط شد که قرار بود در راستای پروژه کشته سازی در حوادث مورد استفاده قرار گیرد.
۱۶ مهر – خوزستان – باند قاچاق سلاح و مهمات در خوزستان منهدم شد؛ در بازرسی صورت گرفته ۹ قبضه سلاح کلاشینکف کشف شد.
۱۴ مهر – خوزستان – باند ضد امنیتی قاچاق سلاح و مهمات در عملیات پیچیده پلیس اطلاعات و امنیت عمومی در خوزستان منهدم شد؛ از این باند ۱۱ هزار و ۶۰۰ فشنگ کلت، هفت هزار و ۲۰۰ فشنگ کلاش، ۲ دستگاه بیسیم دستی، مقدار زیادی میخ پرچ و وسایل مقابله با تعقیب و گریز ماموران پلیس کشف شد.
۱۴ مهر – ایلام – تعداد ۳۰ قبضه سلاح غیرمجاز از یک باند قاچاق سلاح و مهمات در شهرستان دهلران کشف و ضبط شد.
۱۴ مهر – کردستان – فرمانده انتظامی کردستان گفت: در اغتشاشات اخیر در استان ۸۷ قبضه سلاح، ۱۰۰ فشنگ جنگی و ۹۰۶ دستگاه شوکر از افراد سودجو و اغتشاشگر کشف و ضبط شده است ضمن آنکه در جریان اغتشاشات اخیر در کردستان، ۶۸ فقره کوکتل مولوتوف، پنج کپسول آتشزا، سه دستگاه اسپری اشک آور و انواع و اقسام سلاح سرد از اغتشاشگران کشف شد.
۳ مهر – آذربایجان غربی – سه شبکه قاچاق اسلحه در آذربایجان غربی کشف و منهدم و هفت عضو این شبکهها دستگیر شدند؛ از این شبکهها، ۱۴۲ قبضه انواع سلاح جنگی و شکاری در مناطق مختلف استان کشف و ضبط شد.
۲۷ شهریور – کرمانشاه – دادستان عمومی و انقلاب استان کرمانشاه از کشف ۳۹ قبضه سلاح کمری در شهرستان قصرشیرین خبر داد و گفت: متاسفانه ورود سلاح گرم قاچاق از مرزهای کرمانشاه باعث شده تا آمار تیراندازی ها هم در شهر کرمانشاه بالا باشد که البته اکثر این تیراندازی ها به منظور ایجاد رعب و وحشت صورت می گیرد.
۱۷ شهریور – فارس – اعضای باند قاچاق سلاح و مهمات در شهرستان آباده شناسایی و دستگیر شدند. در بازرسی از خودرو قاچاقچیان تعداد ۲۵قبضه کلت کمری به همراه ۴۸تیغه خشاب مربوطه و ۹۰ فشنگ و یک قبضه سلاح شکاری کشف و ضبط گردید.
۱۴ شهریور – لرستان – ۴۸ قبضه سلاح شکاری و جنگی و ۶۳۸ عدد فشنگ غیرمجاز با اجرای طرح ضربتی پاکسازی نقاط آلوده و جرم خیز در استان لرستان کشف شد.
۱۳ شهریور – لرستان – ۲۷ قبضه سلاح غیرمجاز اعم جنگی و شکاری به همراه مقادیری فشنگ در لرستان کشف شدند.
۱۲ شهریور – هرمزگان – اعضای یک باند قاچاق سلاح و مهمات در مرکز استان شناسایی و دستگیر شدند. از این باند ۱۰ قبضه سلاح کلت کمری به همراه ۱۸ تیغه خشاب و مقدار زیادی فشنگ کشف و ضبط شد.
۵ شهریور – آذربایجان غربی – ۲۸ قبضه سلاح جنگی و شکاری غیرمجاز شامل ۱۰ قبضه سلاح کلت جنگی و ۱۸ قبضه سلاح شکاری از قاچاقچیان اسلحه کشف و ضبط شد.
تهران- ایرنا- بررسی زندگی حرفهای هنرمندان ایرانی پس از مهاجرت نشان میدهد عمده این چهرهها نتوانستند موفقیتهای قبل را تکرار کنند و به مسیری نامعلوم و نه چندان خوشایند رسیدند؛ زیرا مردم به عنوان مهمترین پشتوانه هنرمندان، پس از مهاجرت حامی آنها نبودند.
موضوع مهاجرت یکی از چالشهای مهم ایرانیان در دهههای اخیر بوده که از سوی طیفهای مختلف فکری و فرهنگی مطرح شده است. مهاجرت هنرمندان از جمله موضوعهای مهمی بوده که توجه توده مردم و رسانهها را به خود معطوف کرده است. هنرمندان بهدلیل محبوبیتی که در میان مردم دارند، از جمله صنفهای پرنفوذ به شمار میروند که مهاجرت آنها به موضوعی برای بحث و حتی جریانسازی در رسانهها تبدیل شده است. از سوی دیگر، هنر بر خلاف بسیاری از رشتههای فنی، مهندسی و پزشکی، به شدت به ارتباط با مردم و پشتوانه اجتماعی و زیست بومی وابسته است و از این رو بررسی سرنوشت هنرمندان ایرانی پس از مهاجرت نشان از سرنوشت متفاوت و غیرقابل پیشبینی این افراد پس از مهاجرت دارد.
در بررسی انجام شده در این گزارش، ۱۵ تن از هنرمندان ایرانی در طیفهای سنی مختلف و در حوزههای سینما، تلویزیون، تئاتر و موسیقی انتخاب شده و سرنوشت زندگی هنری آنها پیش و بعد از مهاجرت از ایران واکاوی شده است. عمده این هنرمندان پس از مهاجرت نتوانستند مسیر حرفهای خود را ادامه دهند، بهگونهای که برخی به سراغ تدریس و پژوهش رفتند، برخی به کلی فعالیت هنری و فرهنگی را کنار گذاشته و برخی از مهاجرت منصرف شده و به کشور بازگشتند تا مشخص شود تا چه اندازه موضوع مهاجرت برای هنرمندان پروژهای پرریسک و خطرناک است؛ زیرا مهمترین پشتوانه هنرمندان یعنی مردم با مهاجرت از دست خواهد رفت.
۱. بهرام بیضایی
وی از شاخصترین افرادی است که در ۲۰ سال اخیر از ایران مهاجرت کرده است. مهاجرت بیضایی در اواخر دهه ۸۰ خبرساز شد و به سوژهای برای بحثوجدل طیفهای مختلف سیاسی قرار گرفت؛ بهگونهای که مخالفان مهاجرت بیضایی بر این باور بودند که فشارهای فرهنگی و سانسور سبب مهاجرت این فیلمساز، نویسنده و هنرمند برجسته ایرانی شده است. بیضایی شهریورماه ۱۳۸۹ و یک سال پس از اعتراضهای سال ۸۸ مهاجرت کرد و تاکنون بیش از یک دهه است در «مرکز پژوهشهای ایرانشناسی دانشگاه استنفورد آمریکا» مشغول به تدریس و پژوهش شده است.
از آن زمان تاکنون در کنار پژوهش و تدریس در این دانشگاه، چند نمایش روی صحنه برده است. بیضایی از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸ پنج نمایش را در تماشاخانهٔ «مرکز اجتماعات محلّی کابرلی» و «تالارِ دانشگاهِ استنفورد» روی صحنه برد و از ۲۰۱۸ تا به حال نمایشی را اجرا نکرده است. وی در مدت مشابه در ایران (۱۲ سال) نیز ۵ نمایش را در سالنهای قشقایی، چهارسو و تئاتر شهر روی صحنه برد و فیلمهای «سگکشی» و «وقتی همه خوابیم» را در سال ۱۳۷۹ و ۱۳۸۷ روی پرده سینما ساخت. همه نمایشنامههای بیضایی نیز پیش از مهاجرت وی به آمریکا و تا سال ۱۳۸۸ نگاشته شده است.
به طور کلی میتوان این طور جمعبندی کرد که فعالیت بیضایی پس از مهاجرت به آمریکا بیشتر معطوف به کارهای علمی _ پژوهشی و انتشار برخی نمایشنامهها و پژوهشهای قبلی شد و با اینکه چند نمایشنامه از وی نیز در تالارهای «کابرلی» و «استنفورد» روی صحنه رفت، عمده تئاترهای برحستهاش به زمان حضور در ایران مربوط میشود. در این میان، برخی اهالی سینما معتقدند کهولت سن بیضایی باعث کاهش فعالیتهای هنری و فرهنگی وی بعد از مهاجرت شده است.
۲. سوسن تسلیمی
به زعم برخی از کارشناسان و منتقدان، تسلیمی برترین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران است. وی در اواخر دهه ۶۰ با مهاجرت به سوئد، به نوعی زندگی دیگری را برای خود در این کشور آغاز کرد. تسلیمی در سوئد در یک تئاتر و فیلم سینمایی بازی کرد، چهار فیلم و سریال برای تلویزیون سوئد ساخت و در وزارت فرهنگ سوئد از اعضای هیات مشاوران تئاتر شد. آن هم در حالی که در دهه ۵۰ و ۶۰، بازیگر ثابت فیلمهای بهرام بیضایی بود و بیشترین شهرت و اعتبار سینمایی وی به این دوران مربوط میشود. تسلیمی در نقل قولی که بارها در رسانههای مختلف بازنشر شد، دربارهٔ حجاب در فیلم «شاید وقتی دیگر» گفته بود «برای تماشاگران غیر ایرانی حضور با حجاب حتی در هنگام خواب عجیب است. تسلیمی برای جلوگیری از سانسور فیلم «باشو غریبه کوچک» مجبور بود طوری بدود که بدن او زیاد تکان نخورد.»
در مجموع باید گفت موفقیتهای تسلیمی در حوزه هنر بیشتر به زمان حضور در ایران معطوف میشود و وی نیز همانند بیضایی عمده فعالیتهایش در خارج از ایران را به تدریس و پژوهش پرداخته است و نمیتوان فعالیتهای محدود هنری وی در حوزه بازیگری و کارگردانی در سوئد را به عنوان دستاوردی قابل توجه مورد اشاره قرار داد.
۳. بهمن قبادی
قبادی اصولاً کارگردانی جشنوارهای به شمار میآید، از این نظر که بیشتر آثارش بیش از موفقیت در اکران داخلی، در جشنوارههای خارجی از جمله کن و برلین درخشیدند. در کارنامه سینمایی قبادی ۶ فیلم سینمایی بلند دیده میشود که پنج فیلم آن در ایران و یک فیلم آن پس از مهاجرت ساخته شده است. نگاه اجمالی به سرنوشت این آثار و موفقیتهای آن در میان جشنوارهها و مردم نشان میدهد عمده این توفیقها به آثار سینمایی پیش از مهاجرت مربوط میشود. «فصل کرگدن» که سال ۱۳۹۰ بعد از مهاجرت و با حضور «بهروز وثوقی» و «مونیکا بلوچی» به نمایش درآمد، به هیچ وجه نتوانست موفقیتهای کیفی آثار اولیه وی از جمله «زمانی برای مستی اسبها» و «آوازهای سرزمین مادریام» را تکرار کند.
قبادی بعد از مهاجرت از ایران بیشتر دغدغههای سیاسیاش که گرایش اپوزیسیونی داشت، پیگیری کرد. حمایت از همهپرسی استقلال کردستان عراق، انتقاد از قوانین آکادمی علوم و هنرهای سینمای آمریکا(اسکار) و درخواست آزادی «رکسانا صابری» خبرنگار ایرانی-آمریکایی از جمله این کنشگریهای سیاسی قبادی بوده است.
در مجموع میتوان گفت، مهاجرت قبادی همان اندازه که فرصت را برای ابراز نظر و فعالیت سیاسی برای وی فراهم کرد، ظرفیت هنری و سینماییاش را تحتالشعاع قرار داد؛ بهگونهای که در طول بیش از ۱۰ سال مهاجرت فقط یک فیلم در سال ۱۳۹۰ در خارج از ایران ساخته است.
۴. مزدک میرزایی
وی از سرشناسترین مجریان تلویزیونی است که در یک دهه اخیر از ایران مهاجرت کرد. از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۸ به مدت ۲۲ سال کارمند صداوسیما بود و در سال ۱۳۹۸ مهاجرت کرد. وی در سال ۱۳۸۴ به عنوان بهترین گزارشگر تلویزیونی معرفی شد و در زمان حضور در ایران در برنامههای پرطرفداری چون «۹۰» و «فوتبال برتر» به عنوان مجری و گزارشگر فعالیت داشت. وی در سال ۱۳۹۳ کتاب «داستان شهرآورد» را به چاپ رساند و یک سال بعد مستندی با عنوان «تاریخچه شهرآورد» و همین محتوا برای شبکه مستند سیما ساخت.
بعد از مهاجرت میرزایی به انگلستان و پیوستن به شبکه ایران اینترنشنال، وی برنامه «هتتریک» را ساخت که در واقع کپی و تقلیدی از برنامه ۹۰ عادل فردوسیپور بود. با این تفاوت که هتتریک هیچوقت نتوانست موفقیتهای ۹۰ را در جذب مخاطب جذب کند. تحلیل و تفسیر بازیهای لیگ و ملی از جمله بخشهای این برنامه است که از سال ۱۳۹۸ دوشنبهشبها و همزمان با برنامه توقیف شده ۹۰ روی آنتن ایران اینترنشنال میرود. پس از مهاجرت، شایعهای مطرح شد که مزدک میرزایی بخش بزرگی از بایگانی صداوسیما را هم با خود از ایران خارج کرده و میخواهد با استفاده از آن به برنامهسازی بپردازد که بعدها معاون وقت سیمای صداوسیما گفت «مزدک میرزایی هیچ چیزی با خودش نبردهاست».
به طور کلی میتوان گفت عمده شهرت، محبوبیت و موفقیت میرزایی در ایران و در زمان حضور در برنامههای پربینندهای چون ۹۰ و فوتبال برتر بوده است و میرزایی با وجود اینکه پس از مهاجرت یک برنامه تلویزیونی مستقل را ساخت، اما هیچگاه نتوانست برنامهای پربیینده و جریانساز تولید کند و در میان برنامههای ایران اینترنشنال نیز در رتبههای چندم جذب مخاطب قرار میگیرد.
۵. شادمهر عقیلی
وی متولد ۱۳۵۱، فعالیت هنری خود را از اواسط دهه ۷۰ آغاز کرد. در این زمان با برخی اهالی موسیقی همچون «علیرضا عصار»، «فواد حجازی» و «خشایار اعتمادی» آشنا شد. عمده شهرتاش برای انتشار آلبوم «دهاتی» در سال ۱۳۷۸ حاصل شد. بنا بر اعلام برخی منابع، آلبوم دهاتی پرفروشترین آلبوم تاریخ موسیقی پاپ ایرانی بعد از انقلاب است. پس از آن، تک آهنگ «گل یاس» عقیلی که ادای دینی به حضرت فاطمه زهرا(س) بود، باعث توجه قشر مذهبی به این خواننده شد. وی پیش از مهاجرت از ایران از جمله محبوبترین خوانندگان پاپ در کشور بود؛ برخی وی را پرفروشترین و محبوبترین خواننده پاپ بعد از انقلاب ایران معرفی کردند.
فیلمهای «پرپرواز» و «شب برهنه» در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ استعداد بازیگری عقیلی را شکوفا کرد. در سال ۱۳۸۰ و پیش از اکران فیلم «شب برهنه»، شادمهر عقیلی ایران را ترک کرد و فعالیتهایش را در کانادا و سپس آمریکا ادامه داد. او در این مدت هفت آلبوم را آهنگسازی و خوانندگی کرد و تک آهنگهای مختلفی را در فضای وب منتشر ساخت.
بمب خبری شادمهر عقیلی در سال ۱۳۹۹ ترکید؛ وی با انتشار یک پست تبلیغاتی در صفحهٔ اینستاگرامش، از تأسیس یک سایت اینترنتی پیشبینی و کازینوی آنلاین خبر داد که با واکنشها و انتقادهای فراوان از سوی طرفدارانش روبرو شد. بسیاری از طرفدارانش، عقیلی را برای این کار شماتت کردند و تعداد زیادی از دنبالکنندگان اینستاگرامی او، از صفحه او خارج شدند.
در مجموع باید گفت شادمهر عقیلی با وجود تداوم فعالیتهای موسیقیایی در خارج از کشور و برگزاری کنسرتهای متعدد، با پیوستن و حمایت از سایتهای قمار، تا حد بسیار زیادی محبویبت خود را در نزد طرفدارانش خدشهدار کرد و تا مدتها بحث و جدلهای فراوانی را پیرامون فعالیت شخصی و حرفهای وی در فضای مجازی مطرح شد. چندی پیش نیز در پی همهگیری جنبش میتو، چند زن جوان از شادمهرعقیلی به دلیل رفتار نامناسب جنسی اعلام شکایت کردند.
۶. مهدی مظلومی و بازیگران جم
وی یکی از پرکارترین و سرشناسترین کارگردانان تلویزیون ایران در دهه ۸۰ بود که سریال تلویزیونی «بدون شرح» و «کمربندها رو ببندیم» شناختهشدهترین آثار تلویزیونی در این دهه را ساخت. وی که فعالیت حرفهای خود در تلویزیون ایران را از تدوین مجموعههایی چون «ساعتخوش» و «زیر آسمان شهر» آغاز کرده بود، بیشتر به عنوان یک کارگردان طنز فعالیت داشت. در کارنامه هنری مظلومی دو فیلم سینمایی نیز دیده میشود که پس از انبوه مجموعههای طنز ۹۰ شبی تلویزیون، در اوایل دهه ۹۰ کارگردانی کرد.
در سال ۱۳۹۵ و پس از مدتی کمکاری، مظلومی به قصد پیوستن به شبکه جِم به ترکیه رفت و مجموعه طنز «شهر فرنگ» را برای این شبکه نویسندگی و کارگردانی کرد. ساخت این سریال همزمان شد با پیوستن تعداد زیادی از بازیگران کمکار سینما و تلویزیون ایران به شبکه جِم؛ «بهارک صالحنیا»، «هرمز سیرتی»، «مرتضی عقیلی» و «پردیس افکاری» بازیگرانی بودند که به این بهانه در شبکه جِم حضور یافتند.
دیری نپایید که با قتل مدیر شبکه جِم، وضعیت تولید این شبکه به طور کلی تغییر یافت و بسیاری از پروژهها تعطیل یا نیمهکاره رها شدند و شمار زیادی از بازیگران مرد و زن ایرانی و همچنین دیگر عوامل تولید، بیکار شدند و برخی به ایران بازگشتند.
در مجموع میتوان گفت مظلومی از جمله کارگردانان تلویزیون ایران بود که دلخوش به ظهور و بروز شبکههای فارسیزبان خارجی از جمله جِم تیوی شد و همراه خود شمار زیادی از بازیگران و عوامل را نیز به این شبکه کشاند، حال آنکه با یک تغییر در مدیریت این شبکه، همه آرزوها و رویاهای جِمنشینان دچار تغییر و تخریب شد و برخی از این هنرمندان ایرانی به کشور برگشتند.
۷. محسن نامجو
وی از جمله موزیسینها و خوانندگان پیشرو در ایران بود که بهدلیل خلاقیت در آلبومها و ارائه موسیقی تلفیقی، مشهور شد. فعالیت هنری خود را از دهه ۷۰ آغاز کرد و دهه ۸۰ به شهرت رسید. نامجو پس از متهمشدن به اهانت به قرآن به دلیل خواندن یک سوره با آهنگ در اواخر دهه ۸۰ از ایران مهاجرت کرد و سه آلبوم «دماوند»، «گیس» و «ترنج» را پیش از خروج از ایران منتشر کرد.
نامجو در برنامهٔ «تماشا» در تلویزیون فارسی بیبیسی، خود را بیدین خواند و برخی اختلاف با حاکمیت ایران را دلیل مهاجرت او عنوان کردهاند.
پس از مهاجرت از ایران، نامجو ۱۵ آلبوم منتشر کرد و از نظر کمّی پنج برابر تعداد آلبومهایی که در ایران ساخته بود در آمریکا و اروپا رونمایی کرد. وی آلبوم «آخ» را با گلشیفته فراهانی همخوانی کرد و در سال ۸۸ بار دیگر به این دلیل مورد توجه مردم و رسانهها قرار گرفت. با اینکه از نظر کمّی آهنگهای زیادی از نامجو منتشر شد، اما از نظر بازدید و فراگیری در شبکههای مجازی و مردم، آنچنان توفیقی کسب نکرد.
در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ نام نامجو نه بهدلیل فعالیتهای موسیقایی بلکه به جهت اتهامهای جنسی در جنبش «میتو» مطرح شد و به شدت مورد حمله کاربران مجازی قرار گرفت. او در ابتدا این اتهامها را رد کرد اما در اواخر فروردین ۱۴۰۰، با انتشار ویدئویی از قربانیان عذرخواهی کرد.
نامجو در زمان حضور در ایران در سال ۱۳۸۴ با فیلم «چند کیلو خرما در مراسم تدفین» عازم جشنواره کن شد و بعد از مهاجرت در دو تئاتر بهرام بیضایی با نام «جانا و بلادور» و «آرش» در آمریکا به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد. در مجموع باید گفت عمده شهرت و محبوبیت نامجو در زمان حضور در ایران و دهه ۸۰ صورت گرفت و شمار زیاد آلبومهای موسیقی وی بعد از مهاجرت آنچنان دیده و شنیده نشد. علاوه بر این، رسواییهای جنسی علیه نامجو که در دو سال گذشته صورت گرفت، از او چهرهای منفور ساخت.
۸. مهناز افشار
وی همانند گلشیفته فراهانی بازیگری در سینما را از اواخر دهه ۷۰ آغاز کرد، اما مسیر هنری این دو به کلی با هم تفاوت پیدا کرد. افشار در ابتدا سینمای تجاری و بدنه را به عنوان سینمای مورد علاقه خود انتخاب کرد، اما در دهه ۸۰ به یکی از بازیگران زن ستاره سینمای ایران که تضمینی برای فروش فیلمها بود، تبدیل شد. او در دهه ۹۰ مسیر بازیگری خود را به کلی تغییر داد و از حضور در فیلمهای تجاری و همکاری با فیلمسازان سینمای بدنه به ایفای نقش در فیلمهای هنریتر و همکاری با فیلمسازان صاحبنام روی آورد. نتیجه سالهای فعالیت مهناز افشار در سینمای ایران، حضور در بیش از ۵۰ فیلم سینمایی، ۴ تئاتر و ۴ سریال نمایش خانگی بود که از نظر تعداد حضور، یکی از چهرههای فعال و پرکار سینمایی دهه ۸۰ و ۹۰ ایران بود.
وی در سال ۱۳۹۸ و پس از حاشیههایی که هنگام جدایی از همسرش «یاسین رامین» در رسانهها به وجود آمد، از ایران مهاجرت کرد. در همان سال به عنوان یکی از داوران در مسابقهٔ تلویزیونی «پرشیاز گات تلنت» حضور یافت که این اتفاق واکنشها و بازخوردهای متفاوتی را در فضای مجازی به دنبال داشت. در طول این سالها، عمده فعالیتهایش به حضور در فضای مجازی به عنوان بلاگر و اینفلوئنسر محدود میشود و به جز اظهارنظرهای جنجالی از او، فعالیت هنری و سینمایی قابل ملاحظهای مشاهده نشده است.
در مجموع باید گفت، مهناز افشار به عنوان یکی از سوپراستارهای دهه هشتاد سینمای ایران به دلیل حاشیههای زندگی شخصی و شخصیت جنجالیاش، به محاق رفت و مهاجرتش از ایران نیز به عنوان یکی دیگر از نقاط عطف زندگی شخصی وی، شائبه عدم تمایل او به عنوان بازیگر یا عدم همکاری فیلمسازان خارجی برای دعوت وی به حضور در فیلمها را تقویت کرده است.
۹. گلشیفته فراهانی
وی در بین هنرمندان ایرانی مهاجرت کرده، وضعیتی متفاوت داشته است. از سال ۱۳۷۶ با فیلم «درخت گلابی» فعالیت حرفهای خود را به عنوان بازیگر آغاز کرد و در فیلمهای بزرگانی چون «داریوش مهرجویی»، «اصغر فرهادی»، «کمال تبریزی»، «بهمن قبادی»، «حمید نعمتالله»، «علی رفیعی»، «رسول ملاقلیپور»، «ابراهیم حاتمیکیا» و «عباس کیارستمی» ایفای نقش کرد و در نهایت در سال ۱۳۸۷ و پس از بازی در فیلم «درباره الی» از ایران مهاجرت کرد.
فراهانی در مدت ۱۱ سال حضور حرفهای در سینمای ایران و همکاری با بیشتر کارگردانهای صاحب سبک ایرانی، موفق به حضور در ۱۸ فیلم سینمایی بلند و حضور در سه تئاتر شد؛ آن هم در حالی که در مدت فعالیت در ایران، با تلویزیون همکاری نداشت و در هیچ سربالی حضور نیافت.
از سال ۱۳۸۷ تا به حال، فراهانی در ۲۷ پروژه سینمایی و ۳ سریال تلویزیونی به عنوان بازیگر و صداپیشه ایفای نقش کرده است. همکاری در پروژه کارگردانهای هالیوودی همچون «ریدلی اسکات» و حضور در فیلم «جیم جارموش» باعث افزایش اعتبار هنری این بازیگر شد. با اینکه بیشتر فیلمهایی که فراهانی در خارج از کشور ایفای نقش کرده با کارگردانهای درجه دو آمریکایی و آسیایی بوده اما به دلیل تعدد حضور یک بازیگر ایرانی در آثار غیرایرانی، یک رکورد برای وی به حساب میآید.
فراهانی پس از خروج از ایران علاوه بر بازیگری، صداپیشگی و خوانندگی را نیز به طور حرفهای آغاز کرد و حضور در سه سریال تلویزیونی در سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ و یک تئاتر در سال ۱۳۹۱، ماحصل فعالیتهای هنری وی در خارج از ایران بوده است. در مجموع میتوان گفت وی از معدود هنرمندانی است که با خروج از ایران فعالیتهای هنریاش افزایش نیز یافت.
۱۰. ریحانه پارسا
وی از پرحاشیهترین بازیگران نسل جدید سینمای ایران است که در اواخر سال ۱۳۹۹ از ایران مهاجرت کرد. ابتدا دلیل مهاجرتش، ساخت فیلم عنوان شد اما بعدها رفتارهای عجیب و غریب او، شائبه مهاجرت دائمی وی را تقویت کرد.
عمده شهرت پارسا به حضور در سریال تلویزیونی «پدر» ساخته «بهرنگ توفیقی» در سال ۱۳۹۷ مربوط میشود. حجم تعریف و تمجیدها از معرفی پارسا بهگونهای بود که «حامد عنقا» و «بهرنگ توفیقی» به دلیل انتخاب او برای ایفای نقش لیلا در سریال پدر که آن زمان فردی ناشناخته بود تحسینشده و کار آنها، «ستارهسازی» خوانده شد. بعد از آن پارسا در فیلم «خوب بد جلف ۲» از پیمان قاسمخانی ایفای نقش کرد که بازی او با واکنش سرد منتقدان مواجه شد.
بعد از چهرهشدن در تلویزیون و حضور نه چندان موفق در چند فیلم سینمایی، پارسا شبکههای اجتماعی را برای دیدهشدن و ارتباط با مردم انتخاب کرد؛ وی در شبکههای اجتماعی حاشیههایی ایجاد کرد که سبب شد او را به خامی و تلاش برای دیده شدن متهم کنند.
پس از پایان سریال پدر، بلافاصله همه عکسهایش از نقشآفرینی در این سریال را از صفحهٔ اینستاگرامش حذف کرد و عکسهایی با «ظاهری متفاوت» مشابه عکسهای مدلها منتشر کرد. این تحرکات عجیب و غریب بهگونهای بود که روزنامهٔ کیهان رفتارهای او را «سوءاستفاده از صداوسیما»، «نامتعارف» و «هنجارشکنی» خواند.
ازدواج با «مهدی کوشکی» نقطه عطف دیگری در حاشیههای بیپایان زندگی شخصی و حرفهای ریحانه پارسا بود؛ ارتباطی که خیلی زود به طلاق انجامید. موزیک ویدئو «عادت» و همکاری با «پویان مختاری» بار دیگر حجم شایعهها و اخبار زرد پیرامون او را افزایش داد. در مجموع، با وجود ظرفیتهای حاشیهای فراوانی که در شخص ریحانه پارسا بود، حضورش در ترکیه را میتوان پایان فعالیت هنری و بازیگری وی دانست. بازیگری که دیگر کسی او را به عنوان بازیگر سینما و تلویزیون نمیشناسد و فقط به یک چهره زرد برای پلتفرمهای اینستاگرام و یوتیوب تبدیل شده است.
به این فهرست میتوان چهرههای مختلف دیگری همچون «امیرنادری» و «محسن مخملباف» را اضافه کرد که به دلیل پرداخت بیش از حد نام آنها در رسانههای مختلف و همچنین تاریخ مهاجرت آنها که به ترتیب دهه ۶۰ و دهه ۸۰ برمیگردد در این گزارش به آنها اشارهای نشده است. سوسن تسلیمی و بهرام بیضایی که به آنها اشاره شد، بهگونهای نماینده نسل امیر نادری و محسن مخلمباف محسوب میشوند. همچنین افرادی مانند پرستو صالحی، روناک یونسی، مینا لاکانی، شبنم طلوعی، صدف طاهریان، شقایق نوروزی، سحر قریشی نیز از جمله بازیگران زنی بودند که در سالهای اخیر مهاجرت کردند اما به دلیل کاهش چشمگیر فعالیت هنری آنها در خارج از کشور اطلاعات چندانی از آنها در دست نیست و عمده فعالیت آنها به اظهار نظرهای اینستاگرامی و توئیتری آنها در قالب اینفلوئنسر و بلاگر محدود میشود.
صعود بانوان هندبالیست به قهرمانی جهان
هندبال بانوان ایران سهمیه مسابقات قهرمانی جهان را کسب کرد.
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری صداوسیما، در ادامه درخشش هندبال ایران در میادین بین المللی تیم هندبال سنگ آهن بافق که به نمایندگی از تیم ملی زنان ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا حضور یافته در سومین دیدار خود موفق شد تیم ملی استرالیا را با نتیجه ۴۳ بر ۱۵ شکست دهد و با حضور در جمع چهار تیم برتر این رقابتها برای دومین بار در تاریخ هندبال زنان بزرگسالان ایران به مسابقات جهانی صعود کند.
بانوان هندبالیست ایران از همان ابتدا کار را با قدرت آغاز کردند و موفق شدند تا اختلاف گلهای خود را با حریف هر لحظه بیشتر کنند و در نهایت نیمه نخست را نیمه اول را با اختلاف ۱۰ گل و با نتیجه ۱۹-۹ به اتمام رساندند.
این برتری از ابتدای نیمه دوم هم حاکم بود و کادر فنی تیم از ابتدای نیمه دوم تغییرات زیادی در ترکیب تیم ایجاد کرد و از سایر بازیکنان نیز در مسابقه استفاده کرد.
در اواسط نیمه دوم اختلاف به عدد ۲۰ رسید و نتیجه ۳۲ -۱۳ شد تا نشان از قدرت بانوان ایران در برابر تیم ملی استرالیا باشد.
در دقیقه ۲۴ بازیکنان ایران چهلمین گل خود را نیز به ثمر رساندند و این در حالی بود که استرالیا در عدد ۱۴ متوقف شده بود.
در ادامه هم بانوان هندبالیست ایران همچنان تعداد گلهای خود را افزایش دادند تا در نهایت این بازی با نتیجه ۴۳ بر ۱۵ به سود ایران به اتمام برسد.
بانوان هندبالیست ایران در نخستین دیدار خود نیز موفق شده بودند هند را با نتیجه ۴۳ بر ۳۵ شکست دهند و در دیدار دوم خود مقابل ازبکستان با نتیجه ۳۵ بر ۳۲ به پیروزی رسیدند.
هندبالیستهای ایران در آخرین دیدار خود در مرحله گروهی روز چهارشنبه ۹ آذر ماه ساعت ۱۲:۳۰ به وقت تهران در یک دیدار بسیار حساس و دشوار به مصاف تیم کره جنوبی خواهند رفت.
مینا وطنپرست، هانیه لک، فاطمه مریخ، ملیحه یغماییپور، نوریه عباسی، عطیه شهسواری، مبینا حسننژاد، الناز یحیویپور، راحله اعتمادی پور، محدثه شبانی، مائده عشاقی، حدیثه نوروزی، حانیه کریمی، آرزو کیانی آرا، شهرزاد نصوحی، زهرا فقیهی، ستاره رحمانیان، الناز قاسمی و آرزو محمدی ۱۹ بازیکن تیم سنگ آهن بافق ایران در این مسابقات هستند.
خدیجه قانع و مریم فخری به عنوان مربی، غلامعلی اکبرآبادی به عنوان مدیر فنی، محبوبه دهقان به عنوان سرپرست و اکرم حبیبلو به عنوان فیزیوتراپ در مسابقات قهرمانی آسیا همراهی میکنند.
تیم هندبال باشگاه فرهنگی ورزشی سنگ آهن بافق یزد به نمایندگی از تیم ملی ایران در رقابتهای قهرمانی آسیا حضور یافته است.
پس از پایان مرحله گروهی در مرحله نیمهنهایی، تیم اول گروه A به مصاف تیم دوم گروه B و تیم دوم A به مصاف تیم اول گروه B خواهد رفت.
همچنین تیم سوم گروه A به مصاف تیم چهارم گروه B میرود و تیم چهارم گروه A به مصاف تیم سوم گروه B میرود تا در ادامه جایگاههای پنجم تا هشتم مشخص شوند.
تیمهای پنجم دو گروه نیز برای تعیین جایگاه نهم و دهم به مصاف یکدیگر میروند.
پیش از این تیمهای ملی هندبال بزرگسالان مردان و زنان، نوجوانان دختر و پسر، جوانان دختر، نوجوانان و بزرگسالان ساحلی سهمیه حضور در مسابقات قهرمانی جهان را به دست آورده بودند و به این ترتیب در ادامه روند موفقیتهای هندبال ایران هشتمین سهمیه مسابقات قهرمانی جهان برای هندبال ایران در دو سال اخیر کسب شد.
مزایده ۵ هزار معدن؛ نابودی محیطزیست با کدام سود؟
امیرحسین غلامزاده نطنزی
با پیشنهاد وزارت صمت و مصوبه مجلس مقرر شده از ۲۶ مهر تا پایان ۲۶ آذرماه بیش از ۵ هزار معدن به مزایده گذاشته شود؛ آن هم در حالی که فعالیت معادنی که در کشور فعالند، به دلیل آثار مخرب زیستمحیطی با ابهامهای زیادی روبروست.
دستاندازی به طبیعت در سالهای اخیر سابقه پر و پیمانی دارد و هر روز بخشهایی از پیامدهای آن دامن کشور و زندگی اجتماعی مردم را هم میگیرد. اینکه زندگی بخشی از جمعیت هر ساله با حجم زیادی از گرد و خاک گره خورده، کشاورزی ایران با بحران آب و فرسایش خاک روبروست و یا بخشهایی از کشور بهطور جدی با بحران فرونشست دستوپنجه نرم میکند و خشکسالی و تغییر در همه ابعاد زندگی خود را نشان میدهد، همگی از آثار سوء دستدرازی انسان به طبیعت بوده است.
بهتازگی رسانهها گزارش دادند بیش از ۵ هزار معدن که تاکنون متولی آن وزارت صمت بوده، به صورت مزایده به بخش خصوصی واگذار خواهد شد.؛ برنامهای که واکنش بسیاری از کارشناسان را برانگیخته است.
مصوبه قانونی برای واگذاری معادن
طبق اصل ۴۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انفال و ثروتهای عمومی همچون زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث، اموال مجهولالمالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل کند. تفصیل و ترتیب استفاده از هر یک را هم قانون مشخص میکند.
قانون در همه ابعاد دستاندازی به طبیعت را باز گذاشته و لذا صدور مجوز برای مزایده ۵ هزار معدن در ایران، همواره از پشتیبانی قانون هم برخوردار استبا بررسی قوانین و مصوبههای مجلس و دولت، هم در خواهیم یافت که در پس این اقدام وزارت صمت، یعنی مزایده بیش از ۵ هزار واحد معدنی به بخش خصوصی، مصوبه مجلس شورای اسلامی است.
به استناد مصوبه مجلس در بودجه سال ۱۴۰۱، وزارت صنعت، معدن و تجارت مکلف شده نسبت به مستندسازی و واگذاری مجوزهای بهرهبرداری از معادن از طریق مزایده عمومی و با احراز صلاحیت فنی و مالی متقاضیان اقدام کند.
در این مصوبه آمده: وزارت صنعت، معدن و تجارت مکلف است نسبت به واگذاری مجوزهای معادن تعطیل در اختیار خود از طریق بازار سرمایه و بعد از اهلیتسنجی به اشخاص حقیقی و حقوقی اقدام یا در قالب شرکتهای سهامی عام طرح (پروژه) از طریق بازار سرمایه واگذار کند. همچنین ۶ ماه پس از ابلاغ این قانون، مجوز همه معادن تعطیل در اختیار بخش خصوصی و غیردولتی که بیش از یکسال از تعطیلی آنها میگذرد، با رعایت قرارداد فیمابین و قوانین به صورت خودکار لغو میشود.
آییننامه اجرایی این بند در مدت یکماه پس از ابلاغ این قانون با پیشنهاد وزارت صنعت، معدن و تجارت و تأیید شورایعالی بورس تدوین و اجرایی میشود. گزارش عملکرد این بند سهماه پس از مهلت مقرر به کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی و دیوان محاسبات کشور ارائه میشود. در بند (ط) تبصره (۱۸) قانون بودجه سال ۱۴۰۰ کل کشور آمده: وزارت صنعت، معدن و تجارت مکلف است حداکثر در مدت سهماه پس از ابلاغ این قانون نسبت به مزایده معادن شناسایی شده تا پایان اسفندماه ۱۴۰۰ اقدام کند.
براساس این مصوبه؛ «تمام پروانههای صادره سالهای قبل که در اختیار بخشهای خصوصی – تعاونی و نهادهای عمومی غیردولتی و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی قرار گرفته است چنانچه تا پایان اسفندماه ۱۴۰۰ منجر به اکتشاف و استخراج نشدهاند و همچنین سهم معادنی که در اختیار دستگاههای اجرایی و شرکتهای وابسته به آنها از جمله« ایمیدرو» قرار گرفته، چنانچه حداکثر تا پایان تیرماه ۱۴۰۰ منجر به اکتشاف و استخراج نشده باشند و نیز معادن واگذار شده در سال ۱۴۰۱ که منجر به اکتشاف نشود، با رعایت قوانین و مقررات و قرارداد معتبر فیمابین، پروانه صادره لغو و از طریق مزایده به متقاضیان جدید واگذار میشود.»
هرچند در قانون به شیوه استفاده حکومت اشاره نشده اما به طور قطع، مقصود در قانون اساسی، استفاده بهینه از منابع و به نفع عامه مردم است. بنابراین واگذاری معادن با دریافت حق ۱۵ درصد از درآمد یک معدن برای مردم با توجه به اثرات سوء آن در آینده، نمیتواند به نفع مصالح عمومی باشد.
«افشین دانهکار» استاد دانشگاه و محقق محیطزیست در این زمینه به پژوهشگر ایرنا گفت: «فقط مناطق ممنوعه برای معدنکاوی در ایران «پارکهای ملی» هستند و در سایر مناطق بنابر تفاهمنامه سازمان حفاظت از محیطزیست و وزارت صمت، معادن تا جاییکه آثار سوء نداشته باشند، امکان بهرهبرداری دارند.»
از این گفته استنباط میشود که قانون دستاندازی به طبیعت را باز گذاشته و لذا صدور مجوز برای مزایده ۵ هزار معدن در ایران، همواره از پشتیبانی قانون هم برخوردار است.
معادن چه نقشی در چالشهای محیطزیستی دارند؟
تامل بر این مصوبه با توجه به تعداد معادنی که اکنون در کشور فعال هستند، میتواند نکات مهمی را آشکار سازد. به گفته «تقی نبئی» رئیس وقت سازمان نظام مهندسی معدنی در سال ۱۳۹۹، پنج هزار و ۷۰۰ مورد از ۱۱ هزار واحد معدنی دارای پروانه در کشور فعال و بقیه به علتهای مختلف غیرفعال است؛ آن هم در حالی که همین تعداد از معادن تاکنون خسارتهای زیادی را به پیکره محیطزیست و منابع طبیعی کشور وارد کردهاند.
همچنین به گفته «محمدرضا آخوندی» مدیرکل وقت منابع طبیعی و آبخیزداری استان یزد، برآورد خسارتهای وارده ناشی از فعالیتهای معدنکاری در عرصههای طببیعی در این استان، حدود ۹۷۲ میلیارد تومان اعلام شده است.
به گفته وی، این میزان خسارت مربوط به وسعت تخریب بیش از ۷۵ هزار هکتار ناشی از فعالیت معادن در سال ۱۳۹۷ و در استان یزد بوده است.
تخریب اراضی، موجب فرسایش آبی – بادی شده و اثرات خشکسالی را تشدید میکند. از بین رفتن خاک سطحی موجب کاهش ظرفیت خاک برای جذب آب و فقدان امکان تغذیه آبهای زیر زمینی و در نهایت منجر به بروز سیلاب خواهد شد. در ایران که سرزمین بهنسبت خشکی است، سیل و خشکسالی همزاد یکدیگرند.
شرایط خشک فلات ایران و توزیع زمانی نامناسب بارشها روی رودخانههای ایران که بیشتر فصلی هستند و میزان جریان در آنها وابسته به میزان بارندگی است، نقش تخریبی معادن را در این زمینه بیش از پیش خودنمایی میکند. از اینرو در مواقعی که بارندگی بیش از متوسط درازمدت باشد، منطقه مواجه با سیل میشود و در سالهایی که بارندگی کمتر از متوسط باشد با پدیده خشکسالی مواجه خواهیم بود.
آب یکی از مهمترین و حیاتیترین فاکتورهای بخش معدن و زنجیره معدنی در کشور است. اگر آب وجود نداشته باشد استحصال مواد معدنی هم صورت نخواهد گرفت و این موضوع ضربه زیادی را به بخش معدن و توسعه آن خواهد زدزیستبوم منطقهای که معدن یا معادنی در آنها فعالیت دارند به شدت تحت تاثیر کارکرد آنها قرار میگیرد؛ علاوه بر این میزان منابع آبی منطقه نیز بر شیوه و میزان برداشت از معادن هم بسیار موثر است؛ چنانچه به گفته «بهرام شکوری» رئیس کمیسیون معادن و صنایع معدنی اتاق بازرگانی ایران، آب یکی از مهمترین و حیاتیترین فاکتورهای بخش معدن و زنجیره معدنی در کشور است. بدون آب استحصال مواد معدنی هم صورت نخواهد گرفت و این موضوع ضربه زیادی را به بخش معدن و توسعه آن خواهد زد.
بهطور قطع، خشکسالی بر زنجیره مواد معدنی تاثیرگذار است. یکی از حیاتیترین مسائل در زمینه بهرهبرداری معادن، موضوع آب است؛ چون در تولید کاتد، فولاد، کنسانتره، گندله و… به آب زیادی نیاز بوده و در حوزه معدنکاری نیز به همین صورت است.
چنانچه مشخص است، محیطزیست، معدنکاوی و زندگی اجتماعی انسانها در یک رابطه کاملا پیچیده، درهم تنیده شده است. به استناد مطالعات مختلف؛ ایجاد هر شغل در بخش استخراج ،۱۷ شغل در بخش صنایع پاییندستی معدنی ایجاد میکند اما باید در نظر داشت، این میزان شغل تنها یک بُعد از مزایای معادن است زیرا با از دست رفتن منابع طبیعی و محیطزیست دیگر جایی برای زیستن وجود ندارد. به دست آوردن پول و ثروت تنها زمانی قابلیت توجیه دارد که در بلندمدت هم به رفاه بیانجامد.
توسعه به معنای مدرن و از نوع پایدار دقیقا بر همین امر تاکید دارد و این همان چیزی است که بسیاری از کشورهای توسعهیافته جهان هم بر آن تاکید داشتهاند. به عنوان مثال سوئد در شمال اروپا و در منطقه اسکاندیناوی که دارای زمستانهای سرد و طولانی و فاقد منابع طبیعی مهمی مانند نفت و گاز هست، همه تلاش و توجه خود را بر نیروی انسانی و کارآمد متمرکز کرده و از این طریق به عنوان یکی از کشورهای توسعهیافته شناخته میشود که این روزها به رقیب جدی برای منطقه «سیلیکون ولی» در ایالات متحده تبدیل شده و بسیاری از کارشناسان بر این باورند تا چند سال آتی سرمایههای زیادی را به این کشور گسیل خواهد کرد که بهدنبال آن، رفاه زیادی را برای جامعه سوئدی به همراه خواهد داشت.
با در نظر داشتن همه این شرایط برای سوئد، نکته دیگری که میتواند جالب توجه باشد اینکه این کشور با وجود داشتن بزرگترین معدن طلای اروپا(بولیدن) اما از سال ۱۹۶۷ به دلیل آثار سوء محیطزیستی تاکنون تعطیل کرده است.
مشابه چنین وضعیتی در شیلی و برای بزرگترین معدن طلای دنیا هم رخ داد و دادگاه به دلیل آثار مخرب این معدن بر محیطزیست، آن را تعطیل کرده و شرکت بهرهبردار آن را به دلیل آسیب به محیطزیست، به پرداخت جریمه سنگین محکوم کرد.
مردم منطقه سالها از آب آشامیدنی حاصل از ذوبشدن یخچالهای طبیعی که به شکل رود از کوههای «آند» جاری میشد استفاده میکردند اما با آغاز پروژه معدن، آب منطقه به شدت آلوده شد. در سالهای اخیر بسیاری از اهالی منطقه و نیز حیوانات به دلیل مصرف آب دارای مواد خطرناک و گاهی سرطانزا دچار بیماریهای گوناگون شده بودند.
در چنین شرایطی «مهدی حمیدی» سرپرست دفتر بهرهبرداری معادن وزارت صنعت، معدن و تجارت مهرماه امسال از آغاز ثبتنام متقاضیان شرکت در مزایده و محدوده پنج هزار و ۳۴۹ معدن از ۲۶ مهرماه خبر داد که مصوبه مجلس را هم در عقبه قانونی خود به همراه دارد. شاید مخالفت با تعطیلی معادن برای بسیاری از افراد به دلیل کاهش نرخ اشتغال و درآمد عمومی غیرقابل درک باشد اما همچنان این پرسش مطرح است که توسعه از این روش آیا منابع (آب، خاک و ..) و زیست محیط کشور را به مخاطره جدی میاندازد؟
نگاهی به اظهارات معاون تعاون وزارت کار؛
بیش از نیمی از کارگران خانه ندارند/ چطور ۹۵ درصدِ اهداف تعاونیها محقق شده؟!
مشکل بیخانگی، یک مشکل بزرگ و عمیق برای طبقهی کارگر است، هرچند معاون تعاون وزارت کار، از موفقیت ۹۵ درصدی تعاونیها میگوید!
به گزارش خبرنگار ایلنا، «۹۵درصد از اهداف ما محقق شده است»؛ این بخشی از اظهارات مهدی مسکنی (معاون تعاون وزارت کار) در جمع خبرنگاران در دوم آذر ماه است. او با دفاع از عملکرد خود در حوزهی تعاونیها و با بیان اینکه «علیرغم تصویری که در کشور وجود دارد، مدل تعاونیها موفق است»، پنج درصد عدم توفیق خود را به تکانههای بازار و شرایط اقتصادی متلاطم منتسب میکند و میگوید که «این موضوع اجتنابناپدیر است و البته اینها را باید با پیشبینیِ مدلهایی حل کرد.»
این دفاع حداکثری از عملکرد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در حوزهی تعاونیها به خصوص تعاونیهای مسکن در شرایطی که نتیجهی روشنی از تحقق وعدهی «ساخت سالی یک میلیون مسکن» نمیبینیم، از سنخ ارائه عدد و آمارِ اقناع بخش بدونِ دال روشن در واقعیت است: چگونه ۹۵ درصد از اهداف تعاونیها در واقعیت محقق شده است؛ با کدام نمودار و آمار به این نتیجه رسیدهاند؟
در خوانش اظهارات معاون تعاون وزارت کار، چند سطر بالاتر میآییم؛ همان دوم آذر، مهدی مسکنی در ارتباط با موفقیتِ خانهسازی برای کارگران میگوید: «در خصوص ثبت نام مسکن کارگری، ۴۶۰ هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن تاکنون ثبتنام کردند که اطلاعات آنها در سامانه بارگذاری و برای معاونت رفاه فرستاده شده است. کارگران باید در سایت نهضت ملی مسکن ثبتنام کنند، بررسی اولیه انجام میشود و اطلاعات برای ما ارسال و در نهایت ما این اطلاعات را به معاونت رفاه میدهیم تا دهکبندی مشخص و بعد در قالب تعاونیها این درخواست پیگیری میشود.»
ثبت نام ۴۶۰ هزار کارگر و ادعای موفقیت ۹۵ درصدی
ثبت نامِ ۴۶۰ هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن در شرایطی کنار موفقیت ۹۵ درصدی تعاونیها گذاشته میشود که در کشور هنوز آمار روشنی از تعداد کارگران صاحب خانه نداریم؛ طبق دادههای میدانی و اطلاعات آماری مربوط به سالهای گذشته، بیش از ۵۰ درصد کارگران کشور مستاجرند؛ اگر جمعیت جامعهی کارگری کشور با احتساب شاغلان و بازنشستگان را ۴۳ میلیون نفر در نظر بگیریم، آمار ۵۰ درصدی نشان میدهد که ۲۰ میلیون نفر از جامعهی کارگری کشور از خانه ملکی برخوردار نیستند؛ با ضریب بُعد خانوارِ ۳ نفره، حدود ۶ میلیون خانوار کارگری در کشور داریم که خانه ندارند و با توجه به فاصلهی عمیق درآمد سالانهی کارگران با قیمت مسکن، در شرایط فعلی نمیتوانند خانه دار شوند.
درآمد سالانهی یک کارگر شاغل و یا بازنشستهی حداقل بگیر، کمی بیش از ۸۰ میلیون تومان است؛ دقیقاً برابر با قیمت یک متر آپارتمان نوساز در تهران! یا یک متر و نیم آپارتمان نوساز در محلات فرودستتر تهران؛ با این شرایط سی سال کار کردن یک کارگر و پسانداز کل درآمد بدون ریالی خرج کرد، میشود ۳۰ متر آپارتمان؛ بنابراین خانه دار شدن، فرضی محال است.
از این معادلهی نابرابر درمیگذریم؛ چطور ثبت نام ۴۶۰ هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن وقتی حدود ۶ میلیون خانوادهی کارگری خانه ندارند و محتاج تامین مسکن توسط دولت هستند، یک موفقیت ۹۵ درصدی محسوب میشود؟ معاون تعاون وزارت کار، «موفقیت در رسیدن به اهداف» را با چه متر و معیاری محاسبه میکند و کدام نمودارِ عملکردی را مقابل خود روی میز گذاشته که به موفقیت ۹۵ درصدی یعنی یک موفقیت نسبتاً کامل و عالی رسیده است؟
واقعیتها چه میگوید:
کارگران توان پرداخت اجاره خانه ندارند!
محمدی (یک بازنشسته کارگری) که به خاطر گرانی کرایه خانهها در پایتخت بعد از چهل سال زندگی در شرق تهران، مجبور به کوچ اجباری به اسلامشهر شده؛ میگوید: ما حتی نمیتوانیم در تهران اجاره خانه بدهیم؛ بچههایم بعد از سالها خو گرفتن با محیط شرق تهران، به خاطر ناداری من و به خاطر بازارِ به امان خدا رها شدهی اجاره خانه، مجبور شدند با تمام دوستان و آشنایان و خاطرههای خود خداحافظی کنند و به یک محیط نامانوس پا بگذارند؛ برای خود من این کوچ اجباری خیلی سخت بوده است؛ سی سال کار کنی و در دوران بازنشستگی حتی نتوانی اجاره خانه بدهی، خیلی درد است.
او ادامه میدهد: بگویند کدام کارگران یا بازنشستگان با طرحهای جورواجور مسکن، خانهدار شدهاند؛ چقدر آورده داشتهاند؛ چطور این طرحها با توان مالی کارگران مطابقت دارد؛ اصلاً بگویند با دستمزد ۷ میلیون تومانی و خرج دو فرزند، چطور میشود در این طرحها ثبت نام کرد و قسط وام پرداخت؛ اصلاً راهکاری دارند؛ چطور ادعا میکنند تعاونیهای کارگری ۹۵ درصد موفقیت داشته است؟
پرس و جوی میدانی ما از کارگران و بازنشستگان ساکن در حاشیههای تهران نشان میدهد که کارگران حتی توان پرداخت اجاره خانه در این حاشیهها را ندارند…
محمد، یک کارگر تولیدی در تهران از رهن کامل ۲۵۰ میلیون تومانی در یکی از برجهای شهر پردیس میگوید و روزی ۳ ساعت و نیم رفت و آمد از خانه به محل کار؛ او از وام گرفتن خود برای پرداخت همان رهن ۲۵۰ میلیون تومانی و روزی بیش از ۲۰ هزار تومان هزینه رفت و آمد که البته بخشی از مسیر را با مترو و اتوبوس میرود، ناراضی است؛ او نیز میگوید: چرا ما جزو آن ۹۵ درصد نیستیم؛ چگونه قرار است ثبت نام کنیم و خانه دار شویم؛ دولت چقدر به ما کمک میکند؛ به جای دادن اعداد و ارقام؛ اعلام کنند دولت چقدر به تعاونیهای مسکن کمک میکند و تعاونیهای مسکن چقدر به کارگران کمک میکنند که خانهدار شوند؛ بگویند با دستمزد ۱۰ میلیون تومانی، منِ نوعی با چه نقشه راهی میتوانم تا روزی که زنده هستم، خانه دار شوم!
و اما اصول قانونی…
مشکل بیخانگی، یک مشکل بزرگ و عمیق برای طبقهی کارگر است، هرچند معاون تعاون وزارت کار، از موفقیت ۹۵ درصدی تعاونیها میگوید! در این شرایط بهتر است در پایان به دو اصل قانونی نگاهی بیندازیم تا تمام ماجرا روشن شود:
اصل ۳۱ قانون اساسی: «داشتن مسکن متناسب با نیاز حق هر فرد و خانواده ایرانی است دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.» و ماده ۱۴۹ قانون کار: «کارفرمایان مکلفند با تعاونیهای مسکن و در صورتعدم وجود این تعاونیها مستقیما با کارگران فاقد مسکن جهت تامین خانههای شخصی مناسب همکاری لازم را بنمایند و همچنین کارفرمایان کارگاههای بزرگ مکلف به احداث خانههای سازمانی در جوار کارگاه و یا محل مناسب دیگر میباشند. تبصره ۱- دولت موظف است با استفاده از تسهیلات بانکی و امکانات وزارت مسکن و شهرسازی، شهرداریها و سایر دستگاههای ذی ربط همکاری لازم را بنماید.»
این دو اصل قانونی، بیش از چهل سال است که فقط روی کاغذ تحکم میکنند و ارادهای برای اجرایشان نیست اما مسئولان همچنان از موفقیت ۹۵ درصدی در رسیدن به اهداف میگویند…
پولهایی که دبی در جام جهانی قطر پارو میکند
دبی با قایقهای لوکس و جتهای خصوصی با هزینههای چند میلیارد تومانی، هوادارانی که پول نقد برای خرج کردن دارند را فراخوانده است. مقامات دبی میگویند با وجود مبالغ چشمگیر اجاره این خدمات اما استقبال قابل توجهی از سوی هواداران وفادار فوتبال شده است.
به گزارش ایسنا، قطر تنها کشوری نیست که به لطف میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲، رونق زیاد در گردشگری را تجربه میکند. به گفته شورای ورزش دبی، امارات متحده عربی، همسایه قطر نیز قرار است از این موج بهرهمند شود و پایتخت تجاری پر زرق و برق آن، دبی حدود یک میلیون بازدیدکننده دیگر را در دوران مسابقات جام جهانی فوتبال میزبانی کند.
پل گریفیث، مدیرعامل فرودگاههای دبی، پیش از آغاز مسابقات فوتبال، این بندر توریستی را “دروازه اصلی” جام جهانی خواند و پیشبینی کرد: گردشگران بیشتری نسبت به قطر به دبی سفر کنند.
در همین حال، دبی با بیش از ۱۴۰,۰۰۰ اتاق هتل، میزبان در سایه قطر محسوب میشود.
دبی که از ماهها قبل درحال آمادهسازی و تدارک بود، از شهرت خود به عنوان یک شهر فوق مدرن، آزادتر و توسعهیافتهتر از قطر استفاده میکند و جاذبههای توریستی فوقالعاده خود را برای جذب تماشاچیان جام جهانی تبلیغ میکند. این شهر بهخاطر تجربههای عجیب شهرت دارد، از جمله مجموعه پیست اسکی سرپوشیدهاش در بیابان، عمیقترین استخر غوطهور ساخته دست بشر، بلندترین ساختمان جهان و بزرگترین چرخ و فلک. اکنون، تجربههای خاصی را با موضوع جام جهانی اضافه کرده و همزمان از این واقعیت استفاده میکند که قطر، کشور کوچکی با سه میلیون نفر جمعیت، در تلاش است تا تمام گردشگران پیشبینیشده را در خود جای دهد، درحالی که بسیاری از آنها به جای قطر، در دبی اقامت خواهند داشت.
دبی با استفاده از ایده «سفرهای هوایی در روز مسابقه» که توسط خطوط هوایی قطر و شرکت هواپیمایی ارزانقیمت مستقر در دبی اجرا میشود، به مسافران این امکان را میدهد که پروازهای رفت و برگشت یکروزه از دبی یا عمان را برای شرکت در مسابقات جام جهانی در قطر رزرو کنند.
توفیق رحیم، پژوهشگر مدرسهای دولتی در امارات گفت: «دبی با پرواز فقط یک ساعت با قطر فاصله دارد و در خاورمیانه مقصدی آشناتر برای مسافران جام جهانی است. زیرساختهای گردشگری در آن آمادهتر و الزامات ورود آسانتر است، از همین رو این شهر به پایگاهی مناسب برای طرفداران جام جهانی تبدیل شده است.
در سراسر امارات، ۴۳ منطقه هواداری برای تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی ایجاد شده است که برخی از آنها، مانند منطقه رسمی هواداران «Budweiser» در بندر دبی، به اندازهای بزرگ است که روزانه ۱۰ هزار هوادار را میزبانی میکند و مسابقات فوتبال را در نمایشگرهای بزرگ به اندازه ۳۵۵۲ فوت مربع پخش میکند. حتی یک هتل با تم فوتبال در مجمعالجزایر پالم (نخل) وجود دارد که فداکارترین هواداران میتوانند در آن اقامت داشته باشند و روزانه بین دبی و دوحه (قطر) برای تماشای مسابقات رفتو آمد کنند.
درآمد دبی فقط از محل اقامت در هتلها و رستورانها و حتی پروازهای یکروزه تامین نمیشود؛ بازدیدکنندگان میتوانند از امارات قایقهای تفریحی با قیمت دهها هزار دلار (حدود ۳۵۰ میلیون تومان به نرخ روز ارز) در هر شب اجاره کنند تا در حین عبور از خلیج فارس، مسابقات را تماشا کنند.
تماشای مسابقات جام جهانی روی آبهای خلیج فارس با ۲۰هزار دلار
«Xclusive Yachts»، بزرگترین شرکت قایقرانی اجارهای خصوصی در امارات است که مجللترین تجربه دریایی خود را با ۲۰,۰۰۰ دلار (حدود ۷۰۰ میلیون تومان) در هر شب در یک قایق تفریحی سه طبقه با اسکایداک، بار داخل هواپیما، اسکایلونج، پنج کابین و یک سرآشپز ستارهدار میشلین ارائه میکند.
مدیر عامل این شرکت اجاره قایقهای لوکس تفریحی به دوحهنیوز گفته بود: ما انتظار داریم بیش از ۳۰۰ درصد رزرو قایقهای بادبانی در دوران جام جهانی افزایش یابد.
فرودگاههای دبی در اواسط ماه نوامبر، همزمان با آغاز مسابقات جام جهانی در قطر اعلام کردند که ۱۲۰ پرواز شاتل از ۲۰ نوامبر تا ۱۸ دسامبر (طول برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲) هر روز به داخل و خارج از فرودگاه اصلی دبی پرواز میکنند.
غیث الغیث، مدیرعامل فلای دبی همچنین گفته است: در روز آغاز مسابقات جام جهانی، تقریباً تمام پروازهای شاتل این شرکت هواپیمایی به مقصد دوحه با ظرفیت کامل انجام شده است. با اضافه شدن پروازها از فرودگاه اصلی دبی، مسافران میتوانند هر ۳۰ تا ۵۰ دقیقه یک پرواز داشته باشند.
گزینه میلیاردی دبی برای هواداران ولخرج فوتبال
مقامات این شهر برای هواداران جام جهانی که پول نقد برای خرج کردن دارند، یک گزینه لوکس دیگر را روی میز گذاشتهاند؛ جتهای خصوصی که گفته شده همزمان با جام جهانی رونق در کسبوکار را تجربه میکنند، به طوری که برخی از هواداران حاضر به پرداخت مبالغ چشمگیر برای رسیدن به مسابقات هستند.
اولگ کافاروف، مدیر توسعه و ارتباطات شرکت جتهای چارتر و خصوصی در دبی پیش از آغاز جام جهانی پیشبینی کرده بود با افزایش ترافیک بین دبی و دوحه مواجه شوند، برای همین آنها دو بسته پیشنهاد کردهاند: یک سرویس جت خصوصی کامل با قیمت ۲۴۰,۰۰۰ درهم امارات (۶۵,۳۴۰ دلار/ حدود ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان) برای حداکثر ۱۰ مسافر، یا صندلیهای جداگانه با قیمت هر عدد ۲۹,۰۰۰ درهم (۷,۸۹۵ دلار/ حدود ۲۷۸ میلیارد تومان). مدت زمان پرواز بین دبی و دوحه با این جتهای خصوصی تقریباً یک ساعت طول میکشد.
اپراتورهای چارترکننده جتهای خصوصی در دبی گزارش دادهاند: با وجود قیمتهای بالا، تقاضا برای پروازهای خصوصی به طور قابل توجهی بیشتر از سال گذشته بوده است، اگرچه مبالغ اجاره جت خصوصی از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است.
ایان مور، مدیر ارشد بازرگانی شرکت خصوصی چارترکننده جت در دبی نیز گفت: بیش از ۷۰ پرواز از دبی به مقصد قطر برای روزهای مسابقه از قبل رزرو شده است.
دادهپردازیها نیز بیانگر آن است که در میان کشورهای همسایه قطر، امارات بیشترین سود را از جام جهانی ۲۰۲۲ خواهد داشت. امارات (دبی) با وجود آنکه سالها به واسطه اختلافات و تنشهای سیاسی روابط گرمی با قطر نداشت، حالا در جریان جام جهانی به واسطه هواداران وفادار فوتبال، بیشترین مراوده را با این کشور برقرار کرده و به نوعی میزبانِ در سایه جام جهانی ۲۰۲۲ به شمار میآید.
باباهای دختردار بخوانند / نکاتی که به دخترانتان شخصیت می دهد
نتایج تحقیقات روانشناختی نشان می دهد دخترانی که دارای پدران فعال ، مهربان ، با مسئولیت و حمایتگر هستند، هویت جنسی سالم کسب کرده و الگوی رفتاری مناسبی از مرد ایده آل خود دارند. این دختران عموما در سنین جوانی انتخاب بهتری برای آینده شان دارند. اما پدران چه روش هایی را به کار ببرند تا به چنین الگویی نزدیک شوند؟ این گزارش مخصوص شما؛ باباهای دختردار است.
از قدیم الایام کلیشه هایی چون «دخترا بابایی هستند و پسرا مامانی» یا «دخترها دوست دارند خودشان را برای پدرانشان لوس کنند» و عباراتی از این دست باعث شد تا پدران و مادران در نوع ارتباط مناسب خود با فرزندانشان دچار اشتباهاتی شوند. درست است که تفاوت های اساسی در جسم و روان دختران و پسران باعث متفاوت شدن نحوه تربیت و ارتباط با آنها می شود اما این کلیشه ها نباید باعث شود که مثلا پسران مورد توجه پدرانشان قرار نگیرند و یا اینکه مادران نقشی در ارتباط صمیمانه با دخترانشان نداشته باشند.
از سوی دیگر تحقیقات روانشناسی نشان داده، دخترانی که از سوی پدرانشان توجه کافی دریافت می کنند، در نحوه ارتباط برقرار کردنشان با مردان دیگر در آینده، انتخاب همسر و انتخاب های دیگر زندگی شان موفق تر عمل می کنند چرا که به لحاظ شخصیتی رشد بهتری نسبت به سایرین که چنین شرایطی را نداشته اند، پیدا می کنند. حالا سوال این است که چه نکاتی را یک پدر دختردار باید رعایت کند تا شناخت بهتری از دخترش پیدا کرده و همینطور براساس آن شناخت، ارتباط بهتری با او برقرار کند.
*نقش پدران در احساس ارزشمندی دختران
در جای دیگری از تحقیقات روانشناسی ثابت شده که پدرها در رشد هویت جنسی سالم دخترانشان نقش موثری دارند، بنابراین خیلی مهم است که چه نوع رفتاری با دخترانشان داشته باشند و البته در کنارش نحوه رفتار پدر با همسر خود که مادر دختر باشد نیز در انتخاب های آتی دختران مهم است چرا که اگر پدر الگوی خوبی از یک مرد مناسب باشد و رفتار ارزنده ای در منزل داشته باشد، این دختر خیلی بهتر می تواند در آینده انتخاب همسر کند.
«مریم مظاهری»؛ روانشناس خانواده می گوید:«دخترانی که در خانواده ای رشد کردند که مادر یا پدر یا به عبارتی یکی از والدین در خانه مسلط هستند و دیگری نقش مهمی در خانه ندارد ، گرفتار همین چرخه در آینده نیز خواهند شد به ویژه اگر مادر در خانه مسلط باشد و پدر در تصمیم گیری نقش نداشته باشد، قطعا این دختر در آینده با مرد آینده اش دچار مشکل می شود چرا که پدر خود را به عنوان یک مرد مقتدر و مهم در زندگی اش ندیده است و همین بر نوع رفتار و برخوردش با دیگران اثرگذار است اما اگر پدر مسئولیت پذیر، دلسوز، مهربان اما در عین حال حمایت گر باشد، این دختر تعریف خوبی از مردانگی خواهد داشت.
در کنار این مسائل اگر پدر حالات دخترانگی فرزندش را خوب درک کند، از او تعریف کند، از زیبایی و برازندگی اش بگوید، برایش هدیه بخرد، حس ارزنده بودن را به او بدهد و مدام در ارتباط با مسائل مختلف با او صحبت کند، این دختر عزت نفس خواهد داشت و نیاز به حرکت های نمایشی برای نشان دادن خود در دوران نوجوانی یا جوانی پیدا نمی کند و مشکلات جنسیتی نیز پیدا نخواهد کرد.»
*اهمیت نوازش های پدرانه برای دختران
درست است که در سنین کودکی همه بچه ها نیاز به محبت و نوازش دارند اما دختر بچه ها به خاطر شیرین کاری هایی که برای پدرانشان انجام می دهند، شاید بیشتر محبوب پدرانشان شوند بنابراین نوازش پدرانه برای همه دختران خیلی دوست داشتنی است و تا ابد در ذهنشان باقی خواهد ماند.
دکتر« مینا دادگستر مقدم»، مشاور خانواده هم در ارتباط با نوع ارتباط فرزند با پدرش می گوید: «هر نوع رابطه ای حتی رابطه پدر فرزندی که به نظر می رسد از پایه خوب است، نیاز به مراقبت و دقت دارد. پدر خانواده از دوران بارداری همسرش باید به جنین در شکم احساس آرامش داده و با او ارتباط عاطفی برقرار کند. پدر اولین مرد زندگی دختر است و این ارتباط در سنین کودکی هم در قالب مرحله «اعتماد در برابر بی اعتمادی» شکل می گیرد. یعنی پدر اگر بتواند ارتباط خوبی با دخترش برقرار کند، این اعتماد شکل می گیرد وگرنه به یک بی اعتمادی تبدیل می شود که تا بزرگسالی فرد را دچار مشکل می کند.
نکته دیگر شکل گیری هویت جنسی دختران است که پدران شاید تصور کنند در آن نقشی ندارند و چنین چیزی ارتباط با مادر دارد، در حالی که یک دختر دوست داشتنی بودن برای پدر دقیقا همان چیزی است که باعث کسب هویت صحیح کودک می شود و از سنین سه سالگی صورت می گیرد به این معنا که این دختر خودش را دوست داشته و از جنسیت خود راضی باشد.»
*خاله بازی پدرانه با دختران
هر پدری در دوران کودکی فرزندش باید با او کودکی کند ، یعنی با دخترش بازی کند،حتی عروسک بازی مثلا ظرف ها را با هم بشویند، غذا درست کنند و در ظروف پلاستیکی با هم غذا بخورند و بعد هم آنها را در سینک ظرفشویی بگذارند. همه این کارها باعث شادی دختران می شود. برخی پدران تصور می کنند که با «من بالغ» باید با بچه روبه رو شوند، در حالی که نباید اینطور باشد. دنیای کودکانه کاملا رفتار کودکانه می طلبد، پس بهتر است با هم وقت بگذرانید و گاهی به زمین های بازی بروید و کودک شوید.
*به سوالات کودکتان پاسخ دهید
گاه پیش می آید که بچه ها سوالات زیاد و پرت و پلایی می پرسند که والدین را خسته می کند. بهتر است در این زمینه پدران حوصله زیادی کنند و برای فرزندانشان پاسخگو باشند. حتی اگر سوال ها پرت و پلا است اما می تواند از سوی والدین پاسخ داده شود تا بچه احساس ارزشمندی داشته باشد.
*نقش پدر در دوران بلوغ دختران
باز هم خیلی از مردم تصور می کنند در دوره بلوغ دختران ، مادران آنها تنها نقش اساسی دارند در حالی که پدران در شکل گیری شخصیت دختران و خودپنداره آنها تعیین کننده هستند. دختران در این سنین نیاز به تأیید دارند. مظاهری در همین خصوص می گوید:« اگر پدران برای دخترانشان در سنین بلوغ وقت بگذارند، با آنها به گردش و تفریح بروند، نیازهایشان را درک کرده و با آنها گفت وگوی درست داشته باشند و از همه مهم تر محبتشان را دریغ نکنند، بچه ها در سنین بلوغ به سمت دنیای بیرون از خانه و انحرافاتی چون ارتباط با جنس مخالف گرایش پیدا نمی کنند.
بنابراین بهتر است در سنین بلوغ پدران نگویند که دخترشان بزرگ شده است، او را ببوسند، در آغوش بگیرند و به او مدام بگویند که دوستش دارند و در نهایت کاری کنند که دخترشان با آنها احساس راحتی کرده و همه حرف هایش را به پدرش بزند.»
*وقت های دو نفره تعیین کنید
گاه دیده می شود که وقت گذرانی های دو نفره بین پدر و دختر می تواند در روابط آنها اثر مثبت بسیاری بگذارد، مثلا گاه دخترتان را برای یک سینما رفتن ، رستوران یا پارک از همسرتان قرض گرفته و با هم وقت بگذرانید، خاطره سازی کنید و حتی یک قدم زدن شبانه باعث می شود که خیلی به هم نزدیک شوید، او را نوازش کنید و به او بگویید که در زندگی شما ارزشمند است و حتی گاهی در طول روز با یک پیامک به او میزان علاقه تان را ابراز کنید و در فضای مجازی با هم در ارتباط باشید.
*به فاصله خود و دخترتان احترام بگذارید
دادگستر مقدم می گوید: «در دوران جوانی به دلیل استقلالی که بچه ها پیدا می کنند در زمینه مالی ، شغلی و تحصیلی ممکن است قدری پدران از دخترانشان دور شوند. در این زمینه نباید پدرها حساس باشند و بهتر است به این فاصله احترام بگذارند اما نقش حمایت گرانه و رفاقتی خود را برای دخترانشان حفظ کنند. او را درک کنند و از فاصله نزدیک حامی او باشند تا هر زمان که دختران نیاز داشتند ، کنارشان باشند. همیشه لازم است که پدر به دخترش بگوید که حامی او است و در هر شرایطی او را ترک نمی کند. دیگر در این سن نیاز به «من کودک» برای ارتباط برقرار کردن نیست بلکه «من بالغ» به کمک ارتباط شما می آید. بنابراین بهتر است پدران در این سنین هم اهل شنیدن و گفت وگو برای ارتباط برقرار کردن با دخترانشان باشند.
ممکن است دختر شما در این سن بخواهد شریک زندگی آینده اش را انتخاب کند، بنابراین نیاز دارد که در این زمینه با شما صحبت کند و او شناختی از مردان به واسطه حضور شما در زندگی اش دارد منتهی بهتر است پدران نیز معقولانه و با روش های صحیح در این زمینه کمک فرزندانشان باشند. »
و در نهایت زمان هایی که همه دختران نیاز دارند که پدرانشان در کنارشان باشند، مثل جشن فارغ التحصیلی، جشن تکلیف ، فعالیت های مختلف داوطلبانه و جاهایی که به لحاظ شغلی نیاز به حضور پدرانشان برای تأیید شدن و افتخار کردن به او دارند، بهتر است پدران هیچگاه دخترانشان را در این شرایط تنها نگذاشته و در ذهنشان خاطرات خوشی باقی بگذارند.
خون این مرد از طلا هم ارزشمندتر است!
جیمز هریسون یکی از ابرقهرمانان گمنام جهان است، کسی که جان بسیاری را نجات داده است، بدون اینکه خودشان خبردار شوند.
در این دنیای بیرحم، ما به دنبال امید هستیم، حتی در ابرقهرمانانی کارتونی؛ چرا که آنها این قدرت را دارند تا دنیا را تبدیل به دنیای بهتری کنند؛ اما باید بدانیم که ما در بین برخی ابرقهرمانان واقعی زندگی میکنیم؛ افرادی که از یک موهبت منحصر به فرد برخوردارند که در پی یک تراژدی پی به آن بردهاند. یکی از این ابرقهرمانان جیمز هریسون است که به اندازه کافی از او تحسین نشده است؛ او یک فوتبالیست یا یک سلبریتی نیست، بلکه یک آدم عادی است که در شصت سال اخیر بیش از ۱۱۷۳ بار خون اهدا کرده است.
دلیل خاص بودن خون هریسون
شاید بگوئید که درسراسر دنیا افراد زیادی هستند که بهصورت منظم خونشان را اهدا میکنند؛ درست است ولی خون هریسون ویژگی خاصی دارد که باعث شده تا حتی از طلا هم ارزشمندتر باشد. خون هریسون حاوی یک آنتی بادی نایاب به نام Anti-D که با نام گلوبولین ایمنی Rho(D) نیز شناخته میشود است که تنها به مادرانی که دارای گروه خونی منفی هستند و از همسرشان با گروه خونی مثبت باردار شدهاند، پردازش و اهدا میشود.
اولین فرزند متولد شده از این والدین سالم خواهد بود؛ ولی اگر مادر تصمیم بگیرد تا مجددا صاحب فرزند شود، فرزند بعدی با بیماری رزوس متولد خواهد شد. این بیماری باعث میشود تا خون مادر به سلولهای خون جنین حمله کند و از همین رو نوزاد ممکن است با ضایعات مغزی متولد شده و یا در بدو تولد بمیرد. این اتفاق عمدتا در صورتی رخ میدهد که مادری با گروه خونی منفی، فرزندی را با گروه خونی مثبت به دنیا بیاورد که گروه خونیاش را از پدرش به ارث برده باشد.
این آنتیبادی میتواند با این بیماری مبارزه کرده و با خون جیمز هریسون، واکسنی در این زمینه ساخته شده است. اگر مادر قبل از بارداری دومش، واکسینه شود، کودکانی که بعد از آن به دنیا خواهد آورد، درخطر ابتلا به این بیماری نخواهند بود.
فاجعهای که منجر به این قدرت افسانهای شد
هریسون در هنگام تولد، این آنتیبادی را در بدنش نداشت ولی در سن ۱۴ سالگی، این آنتیبادی در بدنش ایجاد شد. در سال ۱۹۵۱ با از کار افتادن یکی از ریههای جیمز هریسون، او مجبور شد تا زیر تیغ یک عمل جراحی پیچیده برود و پزشکان به اجبار یکی از ریههای او را برداشتند. دوران بهبودی هریسون سه ماه طول کشید و به خاطر خون زیادی که در طی عمل جراحی از بدن او رفته بود، اجبارا خون زیادی به بدن او تزریق شد تا بتواند بهبود بیابد. خونی که به هریسون داده شد، از یک گروه خونی با Rh مثبت بود و ترکیب شدن این خون، با گروه خونی هریسون، باعث ایجاد این آنتیبادی کمیاب گردید. او میدانست که به لطف افرادی که خون اهدا کرده بودند، زنده مانده؛ چرا که برای بهبودی، به دوز بالایی از این خونهای اهدایی نیاز پیدا کرده بود.
از همین رو تصمیم گرفت تا بعد از بهبودی و تا زمانی زنده است، خون اهدا کند. تنها مشکل پیش رو، این بود که در آن زمان هریسون فقط ۱۴ سال سن داشت و طبق قوانین استرالیا، افراد برای اهدای خون باید حداقل هجده ساله باشند. از همین رو هریسون با ورود به هجده سالگی، هفتهای یکبار خون اهدا میکرد و اهدای بیش از این، سلامت او را به خطر میانداخت؛ چرا که بین هفت تا ده روز طول میکشد تا بدن ۵۰۰ میلیلیتر خون تولید کند. پس از چند بار اهدای خون، پزشکی که خون هریسون را آنالیز میکرد، دریافت که خون او حاوی آنتیبادی کمیاب Anti-D است. در سال ۱۹۶۶، از هریسون سوال شد که آیا میخواهد تا در آزمایشی برای ساخت یک واکسن جدید به نام Anti-D که با خون او ساخته میشود، مشارکت کند؟ و در همان سال بود که واکسن Anti-D برای مبارزه با بیماری رزوس ساخته شد.
از سال ۱۹۵۵، هریسون هر هفته خون اهدا میکرد؛ چرا که هم با بیماری رزوس آشنا بود و هم میدانست که جان کودکان را نجات میدهد. بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۲۰۱۸، او ۱۱۷۳ بار خون اهدا کرد و با این کار ۲.۴ میلیون کودک را از ابتلا به بیماری رزوس نجات داد. نکته جالب توجه اینجاست که هریسون در طول تمام این سالها، هرگز در هنگام اهدای خون دستش که از آن خون میگرفتند را نگاه نمیکرد؛ چو ن طاقت دیدن خون را نداشت. یکی از نمایندههای صلیب سرخ جهانی در استرالیا گفته که هر دوز از واکسن Anti-D تولید شده در استرالیا، از خون هریسون بوده است.
رکورددار اهدای خون
هریسون در سن ۸۱ سالگی، از اهدای خونش دست کشید؛ چرا که در این سن و سال، این کار برای سلامتیاش خطرناک بود. در آن زمان او جایزه رکورد جهانی گینس را مال خود کرد و رکورد بیشترین اهدای خون توسط یک فرد را به نام خود ثبت کرد. او در طول ۶۲ سال، خونش را اهدا میکرد و آخرین باری که خون داد، حسابی ناراحت بود؛ چون دوست داشت همچنان به کمکرسانیاش ادامه دهد. او در طول زندگیاش دهها هزار نامه و هدیه از کودکانی که با اهدای خون او نجات یافته بودند، بهعنوان قدردانی دریافت کرد و بسیاری از افراد حتی دوست داشتند تا او را از نزدیک ببینند و حضورا از او تشکر کنند. یکی از این افراد، مادری بود که به لطف هریسون، هفت فرزند سالم به دنیا آورده بود.
در روز یازدهم می سال ۲۰۱۸، جیمز هریسون برای آخرین بار و برای بار هزار و صد و هفتاد و سوم، خون اهدا کرد؛ او حالا به خاطر فداکاریهایش در تمام عمر، مردی با دستان طلا لقب گرفته و در سن هشتاد و یک سالگی گفته که اهدای خون، صرفنظر از زمان اختصاص داده، برایش هیچ هزینهای در بر نداشته و فقط به نجات جان انسانها کمک کرده است.
گرچه حالا دیگر دوران هریسون به پایان رسیده ولی افراد دیگری هستند که در طول سالها آنتیبادی Anti-D را در بدنشان دارند و میتوانند به صورت مرتب خون اهدا کرده و خون موردنیاز برای تولید واکسن را تامین کنند. در زمان نوشتار این مقاله، جیمز هریسون که در طول این سالها، جان میلیونها نفر را نجات داده، هنوز زنده است و ۸۴ سال سن دارد.
هشدار به والدینی که «نوجوان دبستانی» دارند!
هدیسادات پاکنهاد
در دنیای امروز، ما با تحولات زیادی مواجه هستیم؛ تغییراتی که به عقیده پزشکان زمینهساز بلوغ زودرس در کودکان شدهاند؛ مسئلهای که این روزها به دغدغه جدی برای والدین تبدیلشده است. سؤال اساسی بسیاری از آنها هم این است که چگونه باید تشخیص دهیم فرزندمان به بلوغ زودرس رسیده و در صورت ابتلای کودکمان به بلوغ زودرس چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
گروه ایرنا زندگی – تحقیقات نشان میدهد که میانگین سن بلوغ در سراسر جهان کاهشیافته است و ازاینرو، هر کودکی میتواند به بلوغ زودرس مبتلا شود. در حال حاضر با بلوغ زودرس در دانش آموزان کلاسهای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی، تعداد نوجوانان نسبت به چند دهه گذشته افزایش قابلتوجهی داشته است. مطالعات نشان میدهد که بلوغ زودرس در دختران بیشتر از پسران اتفاق میافتد؛ بهگونهای که از هر ۵۰۰ تا ۱۰۰۰۰۰ دختر، یک نفر دچار بلوغ زودرس میشود.
دلایل متعددی برای علت بلوغ زودرس مطرحشده است. افزایش آگاهی کودکان و دسترسی آسان آنها به انبوه اطلاعات در اینترنت بهعنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در بلوغ زودرس مطرح میشود اما هنوز این موضوع بهصورت علمی ثابت نشده است. دکتر سپیده شبان، رواندرمانگر کودک و نوجوان چاقی و مشکلات هورمونی را موجب شروع بلوغ زودرس میداند. این روانشناس کودک و نوجوان در گفتوگو با خبرنگار ایرنا زندگی با اشاره به نقش والدین در خطرآفرینی بلوغ زودرس، به بررسی راههای شناسایی و نحوه برخورد آنها با این مسئله میپردازد.
بلوغ زودرس چه زمانی اتفاق میافتد؟
بلوغ از زمانی شروع میشود که غده هیپوفیز، هورمونهایی را آزاد میکند که به بدن سیگنال میدهند تا تولید هورمونهای جنسی استروژن و پروژسترون (در دختران) یا تستوسترون (در پسران) را افزایش دهد و باعث ایجاد ویژگیهای جنسی ثانویه شود. دکتر شبان با اشاره به سن طبیعی بلوغ میگوید: «سن طبیعی بلوغ در دختران و پسران بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی است که در این سن کمکم علائم بلوغ ظاهر میشود. بلوغ زودرس زمانی اتفاق میافتد که علائم قبل از سن ۸ یا ۹ سالگی شروع شود و کودک در سن ۱۰-۱۱ سالگی کاملاً به بلوغ برسد.»
این روانشناس کودک و نوجوان ادامه میدهد: «علائم بلوغ زودرس، هم در ظاهر و هم در رفتار اتفاق میافتد. علائم ظاهری عبارت از رشد غیرطبیعی استخوان و اندامهای جنسی، رشد موهای زائد بدن و حالاتی از عدم تمرکز است و علائم رفتاری بهصورت بیقراری، حساس شدن و برانگیخته شدن ظاهر میشود. مجموع این علائم (چه بهصورت ظاهری و چه بهصورت رفتاری) به والدین هشدار میدهد که کودک در معرض بلوغ زودرس قرار دارد.»
بلوغ زودرس تصادفی نیست
شروع بلوغ معمولاً توسط هیپوتالاموس آغاز میشود. این ناحیه از مغز به غده هیپوفیز (غدهای بهاندازه نخود در نزدیکی قاعده مغز) سیگنال میدهد تا هورمونهایی ترشح کند که تخمدانها (در دختران) یا بیضهها (در پسران) را تحریک میکند.
بهطورمعمول، بهخصوص در دختران، بلوغ زودرس به این دلیل است که مغز سیگنالها را زودتر ازآنچه باید ارسال میکند؛ بنابراین، هیچ مشکل پزشکی یا محرک دیگری وجود ندارد؛ بااینوجود برخی معتقدند که بسیاری از عوامل اجتماعی که میتوانند باعث مشکلات سلامت روان شوند، خود با شروع زودهنگام بلوغ مرتبط هستند؛ این عوامل عبارتاند از استرس، عدم حضور یکی از والدین در خانه، درگیریهای خانوادگی زیاد و مشکلات اقتصادی. اگرچه دلایل این ارتباط مشخص نیست اما دانشمندان معتقدند که بلوغ، تصادفی اتفاق نمیافتد بلکه یک محیط ناپایدار میتواند به بدن سیگنال دهد که در سنین پایینتر بالغ شود.
فارغ از این مسائل، برخی سعی دارند برخی عوامل همچون رابطه صمیمی والدین با یکدیگر و طرز لباس پوشیدن آنها در خانه، تکفرزندی، تماشای تلویزیون و استفاده مداوم از تلفن همراه را به بلوغ زودرس نسبت دهند؛ دکتر شبان در این خصوص معتقد است: «هیچکدام از این عوامل باعث بلوغ زودرس نمیشوند اما زمانی که بچهها دچار بلوغ زودرس میشوند، این عوامل و محیطی که کودک در آن قرار میگیرد بسیار در پذیرش بلوغ زودرس تأثیرگذار است.»
این روانشناس بابیان اینکه مشکلات هورمونی از عوامل اصلی ایجاد بلوغ زودرس است، میگوید: «دو نوع بلوغ زودرس وجود دارد؛ یک نوع بلوغ زودرس، بهندرت در اثر مشکلاتی در مغز، غدد یا تومور در بچهها اتفاق میافتد و یک نوع دیگر از بلوغ زودرس که رایج است در اثر مشکلات هورمونی در بخشهایی مثل تخمدان، بیضهها و غدد هیپوفیز رخ میدهد.»
راههای شناسایی بلوغ زودرس در کودکان
شبان در پاسخ به این سؤال که والدین از کجا میتوانند متوجه شوند که فرزندشان به بلوغ جنسی زودرس رسیده است، میگوید: «چنانچه والدین علائمی همچون رشد سینه، رشد سریع قد، آکنه، قاعدگی و موهای زائد را در کودکشان مشاهده کردند، میتوانند به پزشک متخصص غدد کودکان مراجعه کرده و با انجام آزمایش خون مطمئن شوند که بلوغ زودرس در فرزندشان اتفاق افتاده یا خیر.»
بلوغ زودرس در رشد جسمی تأثیرگذار است
شبان معتقد است که بلوغ زودرس جلوی رشد را میگیرد: «وقتی بلوغ به پایان میرسد، رشد قد متوقف میشود. کودکان مبتلا به بلوغ زودرس معمولاً به پتانسیل کامل قد بزرگسالان نمیرسند. درواقع، جهش رشد اولیه آنها ممکن است در ابتدا آنها را در مقایسه با همسالان خود قد بلند نشان دهد اما پس از رسیدن به بلوغ رشد آنها خیلی زود متوقف میشود.»
این روانشناس بابیان اینکه بلوغ زودرس میتواند از نظر عاطفی و اجتماعی برای کودکان آسیبزا باشد، میگوید: «کودکانی که دچار بلوغ زودرس میشوند، گاهی به دلیل تفاوت ظاهری با گروه همسالان دچار مشکلاتی مثل افسردگی یا پایین آمدن اعتمادبهنفس میشوند. این کودکان گاهی از تفاوت با همسالان احساس خجالت میکنند و گاهی حتی دچار مشکلات عاطفی و برقراری ارتباط با دیگران میشوند اما در چنین شرایطی، مداخلات روانپزشکی میتواند کمک کند تا کودک با این مسئله کنار بیایید و تغییرات پیشآمده را بپذیرد.»
نقش والدین در خطرآفرینی بلوغ زودرس
برخی تصور می کنند که بلوغ زودرس می تواند منجر به انحرافات جنسی و اخلاقی در کودکان شود و این مسئله باعث نگرانی مضاعف والدین نیز می شود؛ شبان دراینباره میگوید: «کودکان هنگامیکه در سنین پایین به بلوغ میرسند، متوجه تغییرات بدن میشوند و طبیعتاً ترشح هورمونها در بدن باعث میشود تا کنجکاوی و میل به دانستن در این بچهها بیشتر شود.»
این روانشناس، بلوغ زودرس را زمانی خطرناک میداند که خانواده آگاهی لازم را در اختیار کودک قرار ندهد: «اگر اطلاعات درستی در اختیار کودک قرار داده نشود و محیط مناسبی برای کنار آمدن با این تغییرات وجود نداشته باشد، بلوغ زودرس ممکن است باعث بروز مشکلاتی شود؛ بنابراین، خانوادهها باید با آگاهی دادن و فراهم کردن شرایط مناسب برای نوجوانشان مانع از بروز انحرافات اخلاقی و جنسی در آنها شوند.»
شبان با اشاره به اهمیت نظارت خانوادهها بر کودکان و نوجوانان میگوید: «والدین باید توجه داشته باشند که دادن تلفن همراه به کودک و نوجوان بدون هیچگونه نظارتی، در کنار تمام ضررهایی که دارد، میتواند زمینه انحرافات جنسی و اخلاقی را در افرادی که دچار بلوغ زودرس شدهاند نیز فراهم کند.»
والدین با آگاهی دادن، به کودک کمک کنند
این روانشناس آگاهی دادن و شرایط مناسب فراهم کردن برای کودکانی که دچار بلوغ زودرس شدهاند را بهتر راه برای کمک به آنها میداند: «والدین قبل از سن بلوغ یا در صورت مشاهده علائم در کودکشان باید توضیحات کاملی را در رابطه با تغییراتی که با بلوغ در بدن اتفاق میافتد، برای او توضیح دهند. این مسئله باید برای کودک جا انداخته شود که بزرگ شدن اندام جنسی یا تغییرات دیگر در بدن نشانه مشکل خاصی نیست.»
شبان در رابطه با نحوه توضیح بلوغ به کودک میگوید: «والدین همجنس کودک، باید برای او توضیح دهد که بخشی از بدن که مربوط به تخمدان و پروستات است مثل قلب و مغز کارکردهایی دارد و از سن بلوغ فعالیت این بخش از بدن آغاز میشود. همچنین تغییرات ظاهری و رفتاری که با شروع سن بلوغ در بدن رخ میدهد، باید به کودک توضیح داده شود.»
این روانشناس با اشاره به تأثیر نحوه واکنش والدین بر میزان رفتار کودکان تأکید میکند: «والدین برای ترویج تصویر بدنی سالم و عزتنفس قوی در کودک سعی کنند از اظهارنظر در مورد ظاهر کودک خودداری کنند، برای موفقیت در درس و ورزش او را ستایش کنند و به علائق فرزندشان احترام بگذارند.»
راههای پیشگیری و درمان از بلوغ زودرس
شبان تناسب وزن را یکی از مهمترین راهها برای پیشگیری از بلوغ زودرس میداند و میگوید: «معمولاً یکی از مواردی که منجر به بلوغ زودرس می شود، وزن بالا در کودکان است که با ایجاد تناسب در وزن میتوان از بلوغ زودرس در کودک پیشگیری کرد.»
این روانشناس بهمنظور درمان بلوغ زودرس، مراجعه به پزشک را ضروری میداند و میگوید: «اگر کودک هیچ بیماری زمینهای برای ابتلا به بلوغ زودرس نداشته باشد، بلوغ زودرس با دارو قابلکنترل و درمان خواهد بود که با توجه به میزان و سرعت رشد بلوغ، پزشک نحوه تعیین دارو را تعیین خواهد کرد اما اگر بیماری زمینهای در کودک وجود دارد، ابتدا باید آن بیماری درمان شود و سپس در کنار آن به مسئله درمان و کنترل بلوغ زودرس پرداخته شود.»
شبان در پایان تأکید می کند:«والدین به منظور رشد طبیعی استخوانها و عضلات و جلوگیری از مشکلات خلقی، حتماً در صورت مشاهده علائم بلوغ زودرس در کودک به پزشک مراجعه کنند و با توجه به نوع بلوغ زودرس درمان لازم را انجام دهند. همچنین در کنار مراجعه به پزشک لازم است تا بهمنظور جلوگیری از عوارض عاطفی، روحی و روانی بلوغ زودرس، به روانشناس و روانپزشک متخصص نیز مراجعه شود.»
گزارشهای نظارتی مجلس نشان میدهد که تاکنون بین ۲۵ تا ۳۵ درصد مفاد قانون جوانی جمعیت قابلیت اجرا پیدا کرده است.
به گزارش خبرنگار مهر، بسیاری از فعالان حوزه جمعیت، نگران هستند که مبادا این برنامه نیز به سرنوشت قانون تسهیل ازدواج، دچار شود. عدهای علت این مسئله را ضعف ساختاری و عملکردی ستاد ملی جمعیت میدانند. برخی نیز معتقدند این سازمان برنامه و بودجه است که هنوز اعتقادی به اهمیت قانون جوانی جمعیت ندارد.
یک سال از ابلاغ قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، گذشت. قانونی که بر اساس مصوبه مجلس تنها بهصورت آزمایشی قابلیت اجرا دارد. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد که طی یک سال اخیر تنها یکسوم این سند اجرا شده و بیش از دوسوم آن روی زمین مانده است.
در این بین بسیاری از فعالان حوزه جمعیت، نگران هستند که مبادا این برنامه نیز به سرنوشت قانون تسهیل ازدواج، دچار شود. از این رو تأکید دارند ستاد ملی جمعیت باید جدیت بیشتری برای نظارت و ارزیابی عملکرد دستگاههای مربوطه، نشان دهد.
ستاد ملی جمعیت توان کاراسازی قانون جوانی جمعیت را ندارد!
در همین راستا به اظهارات کارشناسان و فعالان حوزه جمعیت در روزهای اخیر، اشاره میشود. در ابتدا امیرحسین بانکی پور، نماینده مجلس و رئیس کمیسیون مشترک طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در گفتگو با مهر با بیان اینکه نسبت به انتظاراتی که داریم و میخواهیم تمام قانون اجرا شود هنوز قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت به صورت کامل اجرا نشده است.
وی در همین خصوص، گفت: برای اجرای قانون نیاز به یک ستاد قوی داریم؛ اگر بخواهیم که ستاد با قوت اجرای مصوبات و آئیننامهها را پیگیری کند؛ یک ستاد قوی نیاز است. البته خوشبختانه جلسات ستاد به خوبی هر سه ماه یک بار برگزار میشود اما برای پیگیری اجرای مصوبات نیازمند ساختار و ستاد قویتری هستیم. این اظهارات نشان میدهد، ستاد ملی جمعیت توان کاراسازی قانون جوانی جمعیت را ندارد.
همچنین، فاطمه محمدبیگی، رئیس فراکسیون جوانی جمعیت مجلس شورای اسلامی در خصوص وضعیت اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت در سازمانها و دستگاههای کشور، گفت: در قانون استخدام، مزایا هنوز اجرایی نشده است و در استخدام آموزش و پرورش و وزارتخانهها، امتیاز فرزندآوری هنوز به صورت مشخص دیده نشده است. در حوزه ترویج و فرهنگسازی نیز هنوز گزارش مشخصی از دستگاههای فرهنگی کشور برای ترویج و تشویق به فرزندآوری نداشتهایم. منتظر بستههای وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی هستیم که سازمان برنامه نیز باید بستههای بودجهای را برای این سازمانها در نظر بگیرد.
دوسوم قانون جوانی جمعیت، روی زمین مانده است!
او ضمن اشاره به اینکه قانون جوانی جمعیت یک بسته سیاستی و قانونی است؛ در خصوص افزود: گزارشهای نظارتی مجلس نشان میدهد که تاکنون بین ۲۵ تا ۳۵ درصد مفاد قانون جوانی جمعیت قابلیت اجرا پیدا کرده است؛ مجلس بهزودی در آذرماه گزارشی را در صحن علنی به محضر ملت شریف ایران در این زمینه ارائه خواهد کرد.
در همین راستا، صالح قاسمی فعال حوزه جمعیت، ضمن اشاره به تعللها در اجرای کامل قانون و بر زمین ماندن تکالیف دستگاهها، گفت: تحت پوشش بردن خدمات درمان ناباروری و پرداخت هزینهها تا ۹۰ درصد یکی از تکالیفی است که تأمین اجتماعی از آن تا حد ممکن شانه خالی میکند. همچنین بیمه مادران خانهدار تکلیفی است که اقدامی برای اجرایی شدنش انجام نداده است.
وی، از اجرای حداکثر ۳۰ درصدی قانون در یک سال گذشته صحبت میکند که بهزعم او به پرداخت تسهیلات تولد فرزند، امتیاز دریافت خودرو بدون نوبت، اجرای مرخصی زایمان مادران شاغل و اولویت استخدام افراد صاحب فرزند محدود میشود.
ولی اینکه چرا قانون اشارهشده با وجود تبلیغات گسترده و انطباق با نیازهای جامعه، اکنون به چنین وضعی دچار شده و به کما رفته، پرسشی است که همه پاسخش را میطلبند. رئیس سازمان بازرسی کل کشور یک بار گره کار را اینچنین توضیح داد: «ازجمله تکالیف ستاد ملی جمعیت، پیشنهاد اعتبار دستگاههای مرتبط با این قانون در بودجه سنواتی است که بهرغم پیشبینیهای اعتباری، تاکنون در مورد نحوه توزیع آن دستورالعملی تهیه نشده و بودجه دستگاههای اجرایی تخصیص نیافته که موجب به تعویق افتادن اجرای قانون میشود.»، اما صالح قاسمی در این خصوص معتقد است: «این سازمان برنامه و بودجه است که منابع پیشبینی شده را به دستگاهها تخصیص نداده و چه بسا دستگاهی در اجرای قانون مصمم است، ولی امکان اجرا را ندارد.» البته این پژوهشگر حوزه جمعیت از دلیل دومی نیز نام میبرد که به ستاد ملی جمعیت مرتبط است: «این ستاد مسئله جمعیت را در کشور تولیت میکند، اما برای اینکه بتواند به حوزه اجرا ورود کند نیازمند یک قرارگاه عملیاتی است که حکم بازوی ستاد ملی را دارد که به اعتقاد من یا باید در وزارت کشور، یا وزارت بهداشت یا در سازمان صداوسیما ایجاد شود».
با وجود این، انتظار میرود نمایندگانی که بهعنوان عضو ناظر ستاد ملی جمعیت، انتخاب شدهاند در اسرع وقت، با حضور در رسانه ملی دلیل ضعف اجرای قانون جوانی جمعیت را بهدرستی تشریح کنند؛ زیرا همین طور که بیان شد؛ عدهای علت این مسئله را ضعف ساختاری و عملکردی ستاد ملی جمعیت میدانند. برخی نیز معتقدند این سازمان برنامه و بودجه است که هنوز اعتقادی به اهمیت قانون جوانی جمعیت ندارد و از تخصیص کامل بودجه برای اجراسازی این قانون، استنکاف میکند.