شرایط حاکم برجامعه به سمت وسویی پیش میرود که چاره ای جز تغییرات اساسی در زاویه نگاه و عملکرد در سه بخش اصلی یعنی سیاست و فرهنگ و اقتصاد وجود ندارد، مردم را دیگر نمی شود با کلی گویی و حرف درمانی وشعار به پای سفره مدیران کشاند ، افکار عمومی نمره قابل قبولی را به دست مسئولان نداده اند و این پرتاب شدگی مردم ازحقیقت به واقعیت بزرگترین سد درمقابل تصمیم گیران وتصمیم سازان است…برای ایجادتغییر ابتدا باید مردم را به اقناعی صددرصدی رساند و سپس افق گشایی کرد ، بدون اقبال افکار عمومی عملا حتی یک قدم هم برداشته نخواهد شد، تنها راه باقی مانده را باید در تغییرات اساسی وعمیق یافت، رفرمهای سطحی نه اینکه در عمل نمی تواند تغییری ایجادکند که خود باعث تلمبارگی بیشتر مشکلات خواهد شد .گشایش افقهای جدید پس از قانع کردن حداکثرمردم باید درچند زمینه ایجاد شود وبا شفافیت و تخصص گرایی و بانگاهی فرا منطقه ای وبه روزشده به آنان پرداخته شود…افق گشایی در قبول کردن تکثرگرایی و احزاب واقعی و صاحب قدرت …افق گشایی در امر اقتصاد و شکاندن شاخ تورم و دمیدن برکوره تولید…افق گشایی درامر فرهنگی که سالهای سال است که مهجور مانده و از اصل خود فرسنگها دور افتاده است ..افق گشایی در سیاست داخلی و به رسمیت شمردن حق اعتراض مردم و انگار پنداری تحول در عدالت و جمع کردن بساط خودی و غیرخودی ها…افق گشایی در سیاست خارجی و به در کردن زره جنگ با همه و حفظ تعادل در روابط جهانی چه غرب وچه شرق…افق گشایی در حرف قشنگ است اما درعمل نیازمند یک خواست عمومی است تا بانگاه ایجابی از بر خوردهای سلبی دوری کند .در بحث اعتراضات تقریبا صد روزه اتفاقاتی رخ داد و خروجی هایی داشت که شرایط عادی کشور به سمت وسویی برده شد که طرفین مناقشه به شدت ازهم دور شدند واین ضربات مهلک ومرگباری را بر اعتماد و اعتقادعمومی وارد کرد، باورکنید و باورکنیم که دیگر نمی توان در نوشته ها وتحلیلها یکی به نعل زد ویکی به میخ ، حال زمان شفاف نویسی و ارائه راه حل است ودیگر نمی شود از هراس بدآمدن این وآن حق مردم را نگفت و نگرفت ، خروجی سرپوش گذاشتن بر فسادها و مشکلات و بی خردی ها اوضاعی است که اینک در حل مشکلات آن درمانده ایم ورسیدیم به خانه از این ستون تا آن ستون فرج است…!!!