بدهکار مهریه چک ۴۰۰میلیونی را قورت داد
طبق توافقی که برای طلاق داشتم از همسرم چک ۴۰۰ میلیون تومانی بابت مهریه ام گرفتم، اما هنگام وصول چک، ناگهان همسرم با ترفندی خاص، آن را مقابل دوربین های مدار بسته بانک از دست خواهرم قاپید و قورت داد.
حتی یکی از افرادی که از «باقر» شناخت خوبی داشت به پدرم گفته بود که او مواد مخدر مصرف می کند، ولی پدرم این موضوع را جدی نگرفت و مدعی بود «دیگران به دلیل حسادت یا دشمنی حرف هایی می زنند که قابل اعتنا نیست!» خلاصه من و باقر پای سفره عقد نشستیم و زندگی مشترکمان در حالی ادامه یافت که من بعد از ازدواج متوجه شدم او به مواد مخدر سنتی اعتیاد دارد.
با وجود این چیزی نگفتم و برای حفظ آبروی خانوادگی سکوت کردم. اختلافات ما نیز در حالی آغاز شد که همسرم به خانواده اش اهمیتی نمی داد. او یک روز سر کار می رفت و چند روز بیکار در خانه استراحت می کرد. به همین دلیل من نتوانستم به او اعتماد کنم و فقط یک فرزند پسر به دنیا آوردم، چرا که آینده او را نیز تاریک می دیدم.
با همه تلخی ها و سختی ها حدود ۲۰ سال در کنار «باقر» زندگی کردم، اما از یک ماه قبل دیگر شرایط زندگی ما به گونه ای شد که نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم و پس از مدتی جدال با افکارم، در نهایت تصمیم به طلاق گرفتم، ولی نمی خواستم مسیر طلاق را در دادگاه و پاسگاه طی کنم به همین دلیل با «باقر» صحبت کردم و قرار شد که من به جای ۳۵۰ سکه بهارآزادی که مهریه ام بود یک چک ۴۰۰ میلیون تومانی بگیرم و از بقیه حق و حقوقم بگذرم.
فرزندم نیز به سن قانونی رسیده بود و خودش می توانست برای آینده اش تصمیم بگیرد که نزد کدام یک از ما زندگی کند! این شرط را هر دو نفرمان پذیرفتیم و من که قصد داشتم هرچه زودتر از همسرم جدا شوم چک نقدی را به اقساط مهریه ترجیح دادم و این گونه برای گرفتن طلاق توافقی اقدام کردیم و آن روز به اتفاق هم به محضر ثبت طلاق رفتیم و بعد از طی مراحل قانونی و امضای اسناد طلاق، چک ۴۰۰ میلیون تومانی را از همسرم گرفتم و سپس به همراه خواهرم به بانک رفتم تا آن را وصول کنم ،چرا که اطمینان داشتم این مبلغ در حساب بانکی «باقر» وجود دارد، اما زمانی که در بانک در نوبت انتظار بودم «باقر» تماس گرفت و از من خواست به او مهلتی بدهم تا مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان را به دو چک ۲۰۰ میلیونی تبدیل کند تا بانک آن را به راحتی بپردازد وگرنه برای دریافت این مبلغ دچار مشکل می شوم.
من هم پذیرفتم و منتظر ماندم، اما زمانی که وارد بانک شد و از من خواست ابتدا چک ۴۰۰ میلیونی را به او بدهم، نتوانستم باز هم به او اعتماد کنم به همین دلیل اصرار کردم اول دو چک ۲۰۰ میلیونی را بدهد که او پیشنهاد کرد هر دو نفر چک هایمان را به خواهرم بدهیم! هنگامی که من چک ۴۰۰ میلیونی را به خواهرم دادم او در یک لحظه چک را از دست خواهرم قاپید و در میان بهت و حیرت ما و کارمندان بانک آن را قورت داد و سپس گفت: «حالا برو هر کاری از دستت برمی آید، انجام بده!»
من هم که حیرت زده مانده بودم سراسیمه خودم را به کلانتری رساندم تا از طریق دوربین های مدار بسته بانک که این صحنه را ضبط کرده ، ادعایم را ثابت کنم.
با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) بررسی های تخصصی این ماجرا پس از انجام اقدامات مشاوره ای در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.
سینی مسی ۵ میلیونی بهای قتل خواهرزن
مرد شیشهای که برای سرقت راهی خانه خواهر همسر سابقش شده بود، تنها سهمش از این سرقت مرگبار سینی ۵ میلیون تومانی بود.
رسیدگی به این پرونده از ساعت ۱۰:۳۰ شب دوشنبه ۶ تیر امسال و به دنبال گزارش مرگ زنی ۷۲ ساله به بازپرس کشیک قتل پایتخت آغاز شد.
تیم جنایی در طبقه سوم ساختمانی در منطقه گیشا با جسد مقتول در حالی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود، مواجه شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد مقتول، مهندس و از مدیران بازنشسته شهرداری بوده است. پرستار خانگی مقتول که شاهد این جنایت بود، در تحقیقات گفت: شب حادثه زنگ خانه به صدا درآمد و مرد جوانی از پشت در مدعی شد برای خانم مهندس بستهای از طرف شهرداری آورده است، من هم در را باز کردم، اما لحظاتی بعد مرد جوانی در حالی که ماسک به صورت داشت و دستمالی هم دور سرش بسته بود، مقابل آپارتمان آمد و به محض اینکه در را باز کردم ناگهان چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سمت من گرفت و با تهدید مرا به داخل یکی از اتاقها برد و حبس کرد، بعد شروع به کتک زدن خانم مهندس کرد و مدام تهدید میکرد که بگوید وسایل با ارزشش را کجا نگهداری میکند، اما مشت و لگدهای او باعث شد حال خانم مهندس بد شود. مرد جوان با دیدن این صحنه مرا از اتاق بیرون آورد و از من خواست با اورژانس تماس بگیرم.
پرستار ۳۵ ساله ادامه داد: فوراً به اورژانس زنگ زدم و از آنجا که امدادگران خیلی زود آمدند، مرد ناشناس وقت نکرد وسایل با ارزش خانه را سرقت کند، فقط فرش نفیسی که داخل خانه بود به همراه سینی مسی که آنهم با ارزش بود را با خودش برد.
در بررسیهای اولیه از سوی متخصصان پزشکی قانونی، از آنجا که خانم مهندس بیماری قلبی داشت، علت مرگ وی سکته قلبی بر اثر شوک ناشی از ضرب و جرح سارق ناشناس اعلام شد.
پرستار خانم مهندس یکی از مظنونان پرونده بود، اما در ادامه بررسیها مشخص شد او در این جنایت نقشی ندارد. با این احتمال که سارق وسایل سرقتی را به فروش برساند، مأموران به تحقیق از مغازههای دستدوم فروشی پرداختند و تصاویر سینی مسی و فرش ابریشمی را به کلیه سمساریها نشان دادند. در تحقیقات میدانی در نهایت یکی از مغازهداران مدعی شد سینی را از مردی به نام هوشنگ خریداری کرده است. تصاویر دوربین مداربسته مغازه سمساری گرفته شد و با بررسی دوربینها، تصویر هوشنگ به دست آمد. زمانی که تصویر هوشنگ به خانواده مقتول نشان داده شد، خواهر مقتول او را شناسایی کرد.
زن جوان گفت: حدود دو سال قبل بهعنوان مسافر سوار بر خودروی هوشنگ شدم و همین مسأله باعث آشناییمان شد و بعد از مدتی به عقد موقت او درآمدم. یک سالی نیز با او زندگی کردم، اما چون اعتیاد به مواد مخدر داشت از او جدا شدم.
با اطلاعات به دست آمده، بررسیها برای دستگیری هوشنگ ادامه یافت تا اینکه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت موفق شدند رد او را در اطراف کرج به دست آورند و مرد جوان را بازداشت کنند. متهم پس از انتقال به اداره آگاهی پایتخت به قتل خانم مهندس با انگیزه سرقت اعتراف کرد.
زمانی که با او ازدواج موقت کردم، راننده آژانس بودم و با اینکه اعتیاد داشتم، اما شرایطم خیلی بد نبود. با گذشت زمان و بیشتر شدن اعتیادم، کارم را رها کردم و خواهر مقتول هم که وضعیت بد مرا دید از من جدا شد.
چه شد که به فکر سرقت از خانه خانم مهندس افتادی؟
او تنها زندگی میکرد و هیچ کس را نداشت. در یک سالی که خواهر او زنصیغهایام بود، خانم مهندس از نظر مالی به ما خیلی کمک میکرد. بعد از جدایی از خواهر مقتول، دیگر از او و خانوادهاش خبری نداشتم تا اینکه اوضاع مالیام خیلی بد شد و دو هفته قبل از ماجرا در یکی از روزهای خماری به فکر خانم مهندس و وضع مالی خوبش افتادم به همین دلیل تصمیم گرفتم از خانهاش سرقت کنم. سر و گوشی آب دادم و متوجه شدم خانم مهندس همچنان در همان ساختمان قدیمی زندگی میکند و تصمیم به اجرای نقشهام گرفتم.
من از شرایط زندگی خانم مهندس با خبر بودم و وقتی زنگ خانه را زدم به دروغ گفتم برای او بسته آوردهام. پرستار هم در ورودی را برایم باز کرد و با دیدن من خواست در را ببندد، اما مانع بسته شدن در شدم و وارد خانه شده و پس ازضرب و جرح خانم مهندس و پرستار، چون سروصدا شد تنها فرش ابریشمی و سینی مسی را سرقت کردم. آن شب فکرش را هم نمیکردم خانم مهندس فوت کرده باشد. حتی خودم از پرستار خواستم با اورژانس تماس بگیرد، اما ۵ روز بعد زمانی که به همسر سابقم زنگ زدم و در رابطه با خواهرش سؤال کردم، فهمیدم او فوت کرده و من بهعنوان یک قاتل تحت تعقیبم.
سینی مسی را ۵ میلیون تومان فروختم و بعد از یک ماه از جنایت، خواستم فرش ابریشمی را بفروشم، اما از آنجا که فرش را در جای نموری گذاشته بودم، بید زده بود.
دسیسههای هولناک زن جوان بـرای قتــل شوهـر
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از پاییز دو سال قبل با مرگ مشکوک مرد ۴۲ سالهای به نام شهرام در خانهاش آغاز شد.
پس از آن مأموران به محل فوت شهرام واقع در خیابان پیروزی رفتند و با تحقیقات اولیه مشخص شد که او بر اثر سکته قلبی جان باخته است. اما اظهارات ضد و نقیض همسر ۳۸ ساله شهرام سبب شد تا جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شود.
کارشناسان پزشکی قانونی نیز بعد از انجام معاینات لازم در گزارشی اعلام کردند: متوفی در اثر نارسایی تنفسی ناشی از مصرف مواد مخدر صنعتی فوت کرده است.
از آنجایی که شهرام هیچگاه مواد مخدری مصرف نمیکرد پدر و مادرش با حضور در دادسرا با تنظیم شکایتی از عروسشان شکایت کردند.
با این شکایت زن جوان بازداشت شد و در اعترافاتش عنوان کرد: من نقشی در مرگ همسرم نداشتم. شهرام شب بیخوابی به سرش میزد و من برای اینکه او راحتتر بخوابد به او قرصهای آرامبخش میدادم.
بعد از اظهارات وی خانواده همسرش با این تصور که نسبت به عروسشان دچار سوءتفاهم شدهاند، شکایتشان را پس گرفتند و پرونده مختومه شد.
رازی که دختر مقتول فاش کرد
یکسال بعد در حالی که خانواده شهرام با مرگ او به صورت طبیعی کنار آمده بودند، دختر نوجوانش راز قتل پدرش را برای عمویش فاش کرد.
دختر نوجوان که پس از قهر با مادرش به خانه عمویش رفته بود در اظهاراتی تکاندهنده گفت: پدرم با مرگ طبیعی فوت نکرده و مادرم او را کشته است. او به پدرم قرصهایی خوراند که باعث شد او فوت کند. پدرم با کار کردن مادرم مخالفت میکرد و این موضوع سبب شده بود تا مادرم برای اینکه پدرم مزاحم کار کردنش نشود در غذا و نوشیدنیاش قرصهایی را حل کند تا پدرم بخوابد و مادرم راحت به کارهایش برسد. وقتی از مادرم درباره کارش توضیح خواستم او به من گفت نگران نباش این پودر ویتامین است.
پس از اظهارات دختر قربانی خانواده شهرام دوباره از عروسشان شکایت کردند و او بار دیگر بازداشت شد و به قتل شوهرش اعتراف کرد: من عاشق کار کردن بودم و پس از مدتی با سختی توانستم مغازهای اجاره کنم و به کار فروش لباس مشغول بودم اما شهرام مدام ساز مخالف میزد و میگفت که نباید کار کنم. بعضی اوقات او آنقدر عصبیام میکرد که میخواستم دیگر زنده نباشد به همین خاطر چندبار تصمیم گرفتم او را از سر راهم بردارم.
وی در ادامه گفت: یک بار با پرداخت ۵۰ میلیون تومان به ۲ نفر خواستم تا شهرام را تا جایی که امکان دارد کتک بزنند اما آنها پس از گرفتن پول فرار کردند. مدتی بعد بود که با پسر جوانی به نام خسرو آشنا شدم و او با طرح نقشهای سیستم ترمز ماشین شهرام را دستکاری کرد تا در یک تصادف بمیرد اما شهرام متوجه خرابی سیستم ترمز شد و آن را درست کرد. دفعه سوم مرد جوانی به نام بهنام که از مغازهام خرید میکرد وقتی فهمید همسرم مرا آزار میدهد به من چند قرص داد و مدعی شد که وقتی قرصها را به همسرم بدهم او سکته میکند و مرگ او طبیعی به نظر میرسد.
با اعترافات صریح متهم خسرو و بهنام نیز بازداشت شدند.
با تکمیل تحقیقات و گزارش پلیس برای زن جوان به اتهام قتل عمد، برای بهنام اتهام معاونت در قتل و برای خسرو به اتهام شروع به قتل کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
پس از آن زن جوان به جایگاه رفت و گفت: من چند بار از بهنام قرص گرفته بودم و شهرام هم آنها را خورده بود و هیچ اتفاقی هم برایش نیفتاده بود اما آخرین بار شهرام خودش قرصهای بیشتری خورد تا راحتتر بخوابد و همین موضوع سبب شد او دچار حمله قلبی شود.
در ادامه بهنام به جایگاه رفت و گفت: من قصدی در کشتن مقتول نداشتم. من فقط چند قرص آرامبخش به این زن دادم اما خود شهرام دوز قرصها را افزایش داده بود و من نقشی در این ماجرا نداشتم.
بعد از آن وکیل متهم دیگر یعنی خسرو که با قید وثیقه آزاد بود، به جایگاه رفت و گفت: موکلم تحت تأثیر حرفهای این زن قرار گرفته بود و سیستم ترمز خودروی شهرام را دستکاری کرد. حالا هم پشیمان است.
پس از اظهارات متهمان و وکلایشان قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.