حوادث/ بازداشت شاکی به اتهام سرقت

 

 

 

بازداشت شاکی به اتهام سرقت

مرد جوان که با شکایت جعلی به پلیس می‌خواست طلاهای امانتی را که نزد وی بود تصاحب کند با هوشیاری پلیس بازداشت شد.

به گزارش ایران، سرهنگ «محمدعلی فرهادی» فرمانده انتظامی «ارسنجان» در تشریح این خبر گفت: مردی با مراجعه به پلیس اعلام کرد شب قبل و زمانی که در خانه حضور نداشته منزلش مورد دستبرد سارق یا سارقان قرار گرفته و حدود یک کیلو و ۴۰۰ گرم طلا که متعلق به اقوامش و به صورت امانت نزد او بود به سرقت رفته که بررسی موضوع در دستور کار مأموران قرار گرفت.

وی ادامه داد: مأموران پلیس آگاهی تحقیقات خود را آغاز کردند و با اقدامات فنی و تخصصی مطلع شدند که شاکی پس از مخفی کردن طلاها در یک مکان دیگر، اعلام سرقت کرده است.

فرمانده انتظامی «ارسنجان» با اشاره به اینکه شاکی به جرم خود مبنی بر مخفی کردن حدود یک کیلو و ۴۰۰ گرم طلا اقرار کرده و قصد فروش آنها را داشته است، گفت: مأموران بلافاصله به مخفیگاه متهم اعزام و موفق شدند طلاها را کشف کنند.

سرهنگ «فرهادی» با بیان اینکه کارشناسان ارزش اموال مکشوفه را ۲۰ میلیارد ریال برآورد کرده‌اند، تصریح کرد: متهم برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شد.

 

 

پایان یکسال زندگی مخفیانه قاتل در کوه

مرد جنایتکار که پس از قتل در «عنبرآباد» به کوه‌های اطراف شهر پناه برده بود بعد از درگیری با مأموران پلیس دستگیر شد.

به گزارش ایران، سرهنگ «رضا فیروزبخت» فرمانده انتظامی شهرستان «عنبرآباد» در تشریح این خبر بیان داشت: در پی وقوع یک مورد قتل مسلحانه در شهریور سال ۱۴۰۰ با تحقیقات پلیس آگاهی هویت قاتل شناسایی شد و تلاش برای دستگیری این متهم در دستور کار قرار گرفت.

در نهایت با وجود گذشت بیش از یک سال از این موضوع با انجام اقدامات اطلاعاتی توسط مأموران پلیس آگاهی محل اختفای قاتل در کوه‌های یکی از شهرهای همجوار شناسایی و مأموران این پلیس به همراه مأموران پلیس امنیت عمومی و مبارزه با مواد مخدر جهت دستگیری متهم به منطقه کوهستانی مورد نظر اعزام شدند.

فرمانده انتظامی شهرستان «عنبرآباد» تصریح کرد:این متهم که خود را در محاصره پلیس دید بدون توجه به اخطارهای مأموران شروع به تیراندازی کرد اما در نهایت پس از گذشت چند ساعت درگیری و تیراندازی متقابل، دستگیر و ۲ قبضه سلاح ممنوعه به همراه مقادیری مهمات از وی کشف و در ادامه پس از بازجویی و تکمیل پرونده تحویل مراجع قضایی شد.

 

 

 

ماجرای دختری که با عنوان زن صیغه‌ای معرفی شد!

با یک اشتباه بزرگ هیجانی در دوران نوجوانی و هوس‌هایی که نام «عشق» را یدک می‌کشید، همه زندگی و آینده‌ام را در حالی تباه کردم که برای ادامه تحصیل از خانواده‌ام جدا شدم

دختر

با یک اشتباه بزرگ هیجانی در دوران نوجوانی و هوس‌هایی که نام «عشق» را یدک می‌کشید، همه زندگی و آینده‌ام را در حالی تباه کردم که برای ادامه تحصیل از خانواده‌ام جدا شدم و تصمیم‌های نابه جا و اشتباه را تا جایی ادامه دادم که اکنون حتی بیان سرگذشتم برای عبرت دیگران نیز وحشتناک است…دختر ۲۲ ساله که مدعی بود دیگران حق و حقوق او را تضییع کرده‌اند، درباره سرگذشت تاسف بار خود گفت: در خانواده‌ای با فرهنگ «آزاد» به دنیا آمدم و در مشهد به تحصیل ادامه دادم اما سرنوشتم از ۱۵ سالگی در حالی تغییر کرد که به همراه یکی از دوستانم در گروهی تلگرامی عضو شدم. در آن گروه چند پسر جوان نیز عضویت داشتند که با یکی از آن‌ها بیشتر گفت وگو می‌کردم. «امید» حتی صفحه مجازی مرا در اینستاگرام دنبال می‌کرد. من هم تصاویری از چهره خودم را در گروه به اشتراک می‌گذاشتم به طوری که دوستان دیگری هم پیدا کردم که یکی از آن‌ها در خرمشهر بود و مرا نصیحت می‌کرد که در رشته «ریاضیات» ادامه تحصیل بدهم. اما در این میان «امید» سعی داشت با من ارتباط نزدیکی برقرار کند تا جایی که مدام مرا در پارک ملت مشهد تعقیب می‌کرد.

او که از درد دل‌های من متوجه کمبود شدید محبت خانوادگی‌ام شده بود، پیام‌های بیشتری برایم ارسال می‌کرد و این گونه روابط ما با یکدیگر ادامه یافت و بعد از این که «امید» وارد دانشگاه شد به دنبالم می‌آمد و سوار بر خودرو با هم به گشت و گذار می‌پرداختیم. او نه تنها خواسته‌های زننده و غیرمتعارفی از من داشت بلکه «بنگ» و «گل» (مواد مخدر) را نیز به من تعارف می‌کرد که با سیگار استفاده کنم! خلاصه این ارتباط احمقانه و هوس آلود که نام «عشق» را یدک می‌کشید تا حدی ادامه یافت که یک روز مرا به باغ ویلای یکی از بستگانش برد و در آن جا اتفاقی افتاد که آینده‌ام را به نابودی کشاند.پس از آن خلوت شیطانی، دیگر «امید» مرا رها کرد و بعد از گذشت دوماه از این ماجرا نزد پزشک زنان رفتم و تازه فهمیدم که چه بلایی به سرم آمده است. زمانی که دوباره با «امید» تماس گرفتم و ماجرا را توضیح دادم با خودروی مادرش به در منزل مان آمد و با لبخندی تمسخرآمیز گفت: اگر می‌خواهی با من ازدواج کنی، باید تا ۳۰ سالگی صبر کنی، بعد هم من از آن روز شیطانی، فیلم و عکس دارم! حالا هم گم شو برو پایین!

با این جمله اگرچه از او نفرت پیدا کردم ولی باز هم با تهدید مرا مجبور کرد که به این رابطه ادامه دهم. از آن روز به بعد من برای حس آرامش، سیگار می‌کشیدم و از درون احساس پوچی می‌کردم! تا جایی که تصمیم به خودکشی گرفتم اما یکی از همان پسرهایی که در فضای مجازی با او آشنا شده بودم، مرا از این کار منصرف کرد.

«هوشنگ» اهل قوچان بود و بعد از مصرف مواد مخدر سیگار را با سیگار روشن می‌کرد اما من تنها او را می‌شناختم. بعد از این ماجرا، با پسری تبعه خارجی آشنا شدم که بیش از حد به من محبت می‌کرد و من هم به او علاقه مند شدم. حتی برای یکدیگر حلقه ازدواج هم گرفتیم و رابطه مان را علنی کردیم به طوری که او مسئولیت صفحه اینستاگرامی مرا به عهده گرفت چون من درگیر آزمون کنکور بودم اما وقتی پدرم از این رابطه مطلع شد، به شدت با ازدواج مان مخالفت کرد چرا که معتقد بود ازدواج با اتباع خارجی تبعات وحشتناکی دارد. در این هنگام «امید» هم مرا دختری هرزه و فاسد خواند و من هم پاسخ دادم که «عاشق فرد دیگری هستم!»

پدرم وقتی فهمید که من توسط «امید» فریب خورده ام، شبانه به خانه آن‌ها رفتیم و مادرم موضوع را با خانواده‌اش در میان گذاشت و آن‌ها هم به ناچار با ازدواج من و «امید» موافقت کردند و این گونه پای سفره عقد نشستم ولی «امید» با دختران دیگری نیز در فضای مجازی ارتباط داشت و مرا کتک می‌زد.هنوز مدت کوتاهی از برگزاری مراسم عقد نگذشته بود که من در یکی از دانشگاه‌های «آبادان» پذیرفته شدم و در آن شهر علاوه بر تحصیل به تدریس خصوصی پرداختم. تا این که روزی «امید» به آبادان آمد و با هم به مسافرخانه رفتیم، در آن جا بود که به او گفتم من فرد دیگری را دوست دارم و طلاق می‌خواهم! ولی او با عصبانیت کتکم زد که مسئول مسافرخانه مرا از دستش نجات داد.من هم به خوابگاه دانشگاه بازگشتم ولی نیمه‌های شب پیام داد که قصد خودکشی دارد! من هم که ترسیده بودم به توصیه هم اتاقی‌ام دوباره به مسافرخانه رفتم اما او روی تخت نشسته بود و «بنگ» می‌کشید. زمانی که قصد داشت به من نزدیک شود، فریاد زدم جیغ می‌کشم! و بدین ترتیب او را در همان مسافرخانه رها کردم و به خوابگاه رفتم.

پدرم وقتی ماجرا را شنید، از من خواست تا از او شکایت کنم. من هم با «فرید»، یکی از دوستانم که در شمال کشور زندگی می‌کرد تماس گرفتم تا برای راهکارهای قانونی کمکم کند. او هم بلافاصله به آبادان آمد و برایم لباس و خوراکی خرید و هشدار داد که «امید» پسر خوبی نیست! بعد از درگیری تقاضای طلاق دادم و دانشگاه را رها کردم سپس به تهران رفتم و در آن جا مشغول کار شدم تا این که یک روز «هوشنگ» به دیدارم آمد و با هم یک واحد آپارتمانی را به صورت مشترک اجاره کردیم و چندین میلیون تومان هم پرداختم اما قولنامه منزل را به نام هوشنگ نوشتیم که در نهایت او با همکاری بنگاه دار پولم را بالا کشیدند و من که در رویای مهمانداری هواپیما بودم، هیچ گاه نتوانستم به خواسته‌ام برسم و برای حفظ آبروی خودم سکوت می‌کردم.در این شرایط به مشهد بازگشتم و به دلیل بیماری صرع که داشتم، نزد پزشک مشاور رفتم. حالا در شرایطی که هرکسی به خودش اجازه می‌داد به خواستگاری‌ام بیاید، یکی از دوستانم شماره تلفن مرا در فضای مجازی به عنوان زنی که قصد عقد موقت دارد، منتشر کرده و مردی مدام مزاحمم می‌شود. به همین دلیل به همراه مادرم نزد خانواده آن دختر کثیف رفتیم تا از آن مرد مزاحم نیز شکایت کنیم و…

 

 

 

خودکشی مشکوک مرد جوان بعد از دستگیری

شامگاه جمعه مردی در تماس با پلیس گفت: به همراه همسرم برای خرید از خانه خارج شدیم، زمانی که به خانه برگشتیم، با صحنه عجیبی مواجه شدیم.

                                                   خودکشی مشکوک مرد جوان بعد از دستگیری                                       به گزارش ایران، او گفت: خودرو پرایدی که شماره پلاکش پوشانده شده بود در مقابل خانه‌ای توقف کرده بود که ناگهان مردی از آن خانه بیرون آمد و هراسان سوار خودرو پراید شده و راننده به راه افتاد.

مرد جوان تا زمان رسیدن مأموران تصمیم گرفت با همسرش سوار بر خودرو پژوی خود به تعقیب نامحسوس پراید سواران بپردازد. اما لحظاتی از این تعقیب نگذشته بود که مردان پراید سوار متوجه آنها شدند. چند دقیقه تعقیب و گریز ادامه یافت و در نهایت راننده پراید که راهی برای فرار نمی دید توقف کرد.

با توقف او همدستش از ماشین پیاده شد و در حالی که چاقویی بدست داشت به سمت سرنشینان خودرو پژو رفت و با تهدید از آنها خواست دست از تعقیب بردارند اما همزمان همدستش با خودرو از محل متواری شد.

مرد جوان پس از تهدید زوج جوان به سمت خودروهای عبوری رفت و با تهدید سعی داشت آنها را متوقف کند. او مقابل ۴ خودرو را گرفت اما هیچ کدام او را سوار نکردند در این هنگام، مأموران پلیس از راه رسیده و مرد جوان را خلع سلاح و او را سوار بر خودروشان کردند اما هنوز چند لحظه ای نگذشته بود که وی مدعی شد قرص برنج خورده است.

حال بد متهم، مأموران را به جای کلانتری به بیمارستان کشاند و تلاش کادر درمان برای نجات جان او بی‌نتیجه ماند و وی جان باخت.

مرگ مرد جوان به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد و به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای شناسایی هویت او و شناسایی همدستش و علت خودکشی از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت ادامه دارد.

 

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*