یکی از عمده اشکالات در روند ارتباطات بین نسلی به دلیل تئوریزه شدن مقدسات و الصاق آن به هر تصمیم کوچک وبزرگ است ، ما حتی تصمیمات خود را در رابطه با اهداف وبرنامه های مان را ابتدا در هاله ای از تقدیس می پیچیم و آنگاه از آن رونمایی میکنیم ، تصمیمات و نوشتن و انشا قوانین ساخته ذهن و احتیاجات بشری است و نباید آن ها را وحی مُنزل تصور کرد و راه بازگشت و بازخوانی و ترمیم آنها را برمبنای شرایط روز مسدود کنیم تا اینگونه به افکار عمومی القا کنیم که مرغ تصمیم سازی ها یک پا دارد، قانون و تصمیمی که تقدیس شود راه نقد از آن مسدود و کشور را باید دائم برریلی اشتباه قرار داد…اما جالب اینجاست که برخی موافع قانون بد را هم که بهتراز بی قانونی است رعایت نمی کنیم…!!! چرا باید به بهانه مبارزه جامعه غرق در فقر و استیصال شود ، چراباید قشرخاصی ازاین نمد باید برای خود وخانواده شان کلاهی بمالند و درست کنند ، چرا باید استکبار برای برخی غول دهشتناکی تصور شود اما برای عده ای دیگر این غول تبدیل به بره ای بی آزار گردد. مرغ تصمیمات و قانون نویسی درهمه جای دنیا دوپا دارد نه یک پا ، نمی شود به قانونی که پس از اجرا پراز مشکل و سواستفاده است همچنان به قصد قداست تغییراش نداد؟ ما دربسیاری ازقوانین دچار معضل و کج فهمی هستیم و آنها را تفسیربه رای میکنیم و نتیجه آنکه قطار پیشرفت توسعه و پیشرفت بر ریلی اشتباه درجا حرکت میکند اما نامش را میگذاریم قطارپیشرفت.. ماهنوز متوجه نشده ایم که برای پیشرفت نیازمند پایه وبستری عظیم از تخصص و تفکر و قانونمندی و عدالت پیشگی و بودجه و مدیریتهای علمی بزرگ ودوری از سیاست بازان و طرد تندروان بی وجه هستیم…قطار توسعه راحرف وشعار و پروژه های کوچک وعدم سرمایه گذاری و تضادمنافع بین برخی مدیران، فشارهای سیاسی واقتصادی وامنیتی به حرکت در نمی آورد…معضلات اقتصادی کشور کلاف سردرگمی است که بااین روش هر روز بر گره های آن افزوده تر شده و حل آنها را به نیازی چند ده ساله سوق میدهد، هرکشوری درقبال پیشرفتهای در برخی حوزه ها که بخشی از اولویتهای آن است باید برای مردمان اش بستری از حداقلهای زندگی و آرامش و آسایش و طعم خوش به دنیا آمدن آنها را فراهم کند، زندگی خوب برای همه مردم ونه فقط قشری خاص…!!!