یادداشت | دکتر مهراب صادقنیا
این روزها در فضای مجازی، کلیپهایی از بی احترامی به روحانیت با نام عمامه پرانی در فضای مجازی درحال دیدهشدن است. افراد این موضوع را در واکنش و اعتراض به مسائل کشور میدانند. دکتر مهراب صادق نیا استادیار گروه ادیان دانشگاه ادیان و مذاهب قم در یادداشتی درباره این موضوع نوشته است:
خدا رحمت کند آیتالله بهاءالدین را، عالمی مردمدار و مهربان بود که با همه ساده و صمیمی سخن میگفت. تازه طلبه شده بودم که یک شب در مسجدی که ایشان امامِ جماعتاش بود حاضر شده و پشت سرشان نماز خواندم. بعد از نماز به بهانهی کاری کنار سجادهاش نشستم. نمیدانم چه پرسید که مجبور شدم بگویم: «تازه وارد حوزهی علمیه شدهام.» نگاه معناداری کرد، پُک محکمی به سیگارش زد و گفت: «…امیدوارم به این خاطر طلبه نشده باشی که مردم برایت صلوات بفرستند؛ حالا که طلبه شدی بدان که یک روز ممکن است همین مردم به آخوندها سنگ هم بزنند.»
این روزها جسته و گریخته در شبکههای مجازی تصویرهای آزاردهندهای از «عمامهپرانی» دستبهدست میشود. برخی از جوانها عمامه روحانیها را از سرشان بر میدارند. رفتاری که منتقدان زیادی، حتی در میان معترضهای این روزها دارد. شاید دلیل این رفتار توقعهای برآوردهنشدهای است که این نوجوانان از حوزویها دارند. شاید هم به دلیل واکنشهای خلاف انتظار (از نگاه آنان) برخی حوزویهاست. البته نویسنده این سطور چند باری با رفتار گزنده برخی از شهروندان روبهرو شده است و میداند که در این شرایط چه فشاری بر همکسوتان او وارد میشود؛ ولی هیچ چارهای جز “قالوا سلاما” و اندیشیدن در چرایی داستان نیست. عمامهپرانی در کنار شعارِ «تانک و فشفشه» گروهی از شهروندان، ممکن است نشانه کاهش قدرت اخلاقی روحانیان و یا حتی از بین رفتن آن باشد، ولی هرگز به معنای رویگردانی جامعهی ایران از دین نیست.
هیچ کسی نباید این عمامهپرانیها را جوری تفسیر کند که رویگردانی مردم از دین معنا بدهد. لباسی که تن روحانیان است، حتّی اگر لباس دین خوانده شود، نمادی است از وابستگی صنفی. هیچ دلیلی وجود ندارد که (دستکم) همهی آنهایی که در این کسوت هستند خود را نماینده دین بدانند و یا دیگران به آنها چنین نمایندگیای را بدهند. نهاد/سازمان روحانیت در طول حیات اجتماعی خود، پیوندی عمیق و نزدیک با مردم داشته است. همواره در شادی و غم، تنگی و گشایش، و رنج و گنج در کنار مردم بوده است. تاریخ اجتماعی شیعیان به خوبی نشان میدهد که این نهاد/سازمان مهمترین نقش را در انسجام اجتماعی مردم داشته است. هیچ متغیّری نتوانسته بود بین این نهاد/سازمان و مردم فاصله بیندازد. پراندن عمامهها (که برای تینیجرها بیشتر شبیه یک بازی هیجانانگیز کودکانه است) باید این نهاد/سازمان را بیشتر نگران بیفاصلهگی تاریخی خود با مردم و نیز قدرت اخلاقیاش کند تا سطحِ دینداری مردم. این نهاد یا سازمان بهتر است به این پرسش پاسخ دهد که چه متغیّری میان او و مردم فاصله انداخته است؟ در پایان به تینیجرهای داستان میگویم که اشتباه میکنید! این آدمهایی که شما زیر عمامهشان میزنید، بیشتر از شما غم و رنج نداشته باشند، کمتر از شما ندارند. ممکن است رفتار و سخنان برخی از روحانیان شما را رنجانده باشد؛ ولی بهتر است بدانید منشاء آن رفتار و سخنان عمامهی آنها نیست؛ چیز دیگری است. اشتباه نزنید.