اکنون هر روز سرزمین ما رنگین میشود؛ جوانی که آرزوها و آمالی دست نیافتنی را پیش رویش میبیند و دیگر جوانی که او هم موظف به اجرای ماموریتش است، خونش بر کف زمین میریزد. آنچه اکنون در سرزمین ما اتفاق میافتد، به سادگی میشد حل گردد. یک عذرخواهی صریح و بیتکلف با این مضمون که نیت ما پاک و خیر بود و میخواستیم فرزند زیباروی شما در این سرزمین پیچ و خمهای زندگی را به خوبی و با سلامت طی کند، اما خطایی اتفاق افتاد و ما را ببخشید! و میشد ادامه دهند بیشتر از حد دخالت کردیم و خجالت زدهایم! آن مدیر میتوانست استعفای نمایشی انجام دهد و مدیر بالادست هم برایش ارتقا در صندلی دیگر بدهد؟! و آنگاه در خفا و یا در معرض دید به نقد ماجرا پرداخته میشد و آزادانه اصلاح زمینه و بستر خطا ممکن میشد، تا که آنگونه نشود! اما تمام این ماجراها در حافظه انسانها به شکلی تیره و زمخت نقش میبندند و ریش سفیدی هم نیست که وارد صحنه شود و برای آینده این سرزمین کمترین دلجویی صریح را بطلبد! کاش ریش سفیدی بود که بهموقع و کم هزینه این کار را انجام داده بود، وگرنه هزینههای این ماجرا بدخواهان را شاد و دوستان را دل شکسته و غمگین خواهد ساخت.