این شماره را جدی بگیرید
لیلا اصلانی
بسیاری از افرادی که رفتار ناهنجار از خود بروز میدهند از نظر قانون مجرم تلقی نمیشوند، یا این که در مواقع اورژانسی که این ناهنجاری در حال وقوع است به سرعت نمیتوان حکمی صادر کرد و اعمال قانون کرد. در چنین شرایطی است که خدمات اورژانس اجتماعی در اولویت رسیدگی به این نوع اتفاقات قرار میگیرد. تا چه اندازه با خدمات این سامانه مددکاری شبانه روزی آشنایی دارید؟
این روزها زندگی در آپارتمان هایی که مثل قارچ در جای پای خانههای قدیمی رشد کردهاند جزو بدیهیات زندگیمان شدهاست. نکته مهم زندگی در این محلههای عمودی این است که ما نمیتوانیم همسایههای مان را انتخاب کنیم. حکایت همسایه خوب و بد داشتن مثل همان هندوانه سربسته ای شده که کسی از درون آن خبر ندارد. این روزها همسایههای بی حاشیه و بی سر و صدا با رفتار ها ی عادی و هنجار پذیر بهترین نوع همنشینها در ساختمانهای بلند هستند. اگر کسی کنار واحدی زندگی کند که همیشه سرو صدای نزاع و درگیری از آن بلند میشود به دردسر بدی دچار شده است. تنشهای زیاد در برخی خانوادهها میتواند در دراز مدت روی سلامت همسایههای آنان نیز تاثیر بد بگذارد. این میان همیشه دست به دامن متولیان کلانتری شدن هم راه به جایی نمیبرد. نزاعی که دائمی باشد باید به شکلی ریشهای حل شود. این میان هم راه چاره تنها در سه شماره ۱۲۳ تعبیه شده است. شاید خیلی از شما هنوز تا به حال با کاربرد این شماره اورژانس اجتماعی آشنایی پیدا نکرده باشید. اگر میخواهید بدانید که کارشناسان این سامانه خدماتی در چه مواردی میتوانند به شما کمک کنند خواندن این گزارش به کارتان خواهد آمد.
خشونتهای خانگی
اگر همسایهای دارید که به طور دائمی بین اعضای آن خشونت جریان دارد میتوانید این مورد را به اورژانس ۱۲۳ اطلاع دهید. کارشناسان این مرکز از سابقه درگیری در بین اعضای آن خانواده از شما سوال میکنند و بعد از گرفتن نشانی و نام و شماره تماس شما به محل مورد نظر مراجعه میکنند. شما میتوانید اطمینان حاصل کنید که اطلاعات شما برای همیشه به طور محرمانه باقی میماند و همسایهتان از شکایت شما باخبر نخواهد شد.
کودکآزاری
این پدیده ناهنجار اجتماعی تنها مربوط به مکان یا زمان خاصی نیست. این معضل و آسیب اجتماعی در بسیاری از جوامع حتی شهرهای پیشرفته دیده میشود. خوب است بدانید که کارشناسان اورژانس اجتماعی ۱۲۳ بیش از هر ماموریت دیگر نسبت به کودک آزاری حساسیت بیشتری دارند. رسیدگی به وضعیت کودکانی که از سوی والدین یا سرپرست بد مورد اذیت و آزار قرار می گیرند از اولویت برنامه های این نهاد خدماتی است. به محض این که گزارش کودک آزاری به این مرکز برسد کارشناسان برای پیگیری موضوع به مکان مورد نظر اعزام میشوند. این کارشناسان دارای حکم بازرسی از منزل هستند. در صورت اثبات کودک آزاری والدین مجرم شناخته شده و به مراجع قانونی تحویل داده میشوند.
همسر آزاری
خشونت علیه زنان هم از آن پدیدههای ناهنجار اجتماعی است که باز هم ممکن است در هر شهر و مکانی اتفاق بیفتد. ضرب و شتم و زندانی کردن همسر جرم محسوب میشود و اگر در این مورد گزارشی به سامانه ۱۲۳ برسد کارشناسان با انجام تحقیق میدانی در این نوع پروندهها مداخله میکنند. مراحل اولیه این مداخله معمولا به شکل شرکت در جلسه های مشاوره است. در سامانه ۱۲۳ ورود به رسیدگی در پروندههای سالمند و معلول آزاری هم روندی مشابه همسر آزاری دارد.
رانده شدن از منزل
اگر همسر یا والدینی زوجه یا فرزند خود را از خانه بیرون راندند، کارشناسان مجرب اورژانس اجتماعی میتوانند در این زمینه و ایجاد شرایطی برای کاهش تنش در خانواده وارد عمل شود. ممکن است این مشکل در همان ساعتها و روزهای اولیه بعد از درگیری حل نشود. در این صورت اورژانس اجتماعی فرد رانده شده از خانواده را به مراکز ورود به بحران یا مرکز مداخله در امور خانوادههای در معرض بحران معرفی میکند. این مراکز مانند آسایشگاه های موقت طراحی شدهاند و فرد تا روشن شدن وضعیت میتواند چند روزی را در آنها سپری کند.
اقدام به خود کشی
ورود به محلی که در آن فردی انگیزه خودکشی پیدا کرده و تهدید به اجرای آن میکند هم از وظایف ابتدایی کارشناسان و مشاوران مرکز اورژانس ۱۲۳ است. به محض دیدن فردی که قصد خودکشی دارد میتوانید بدون هیچ پیش شمارهای با سامانه ۱۲۳ تماس گرفته و این مورد را گزارش دهید. افرادی که قصد خودکشی دارند معمولا دقایقی طولانی در تردید به سر میبرند و اگر شهروندان در این زمینه به سرعت با این سامانه تماس بگیرند با ورود روانشناسان مجرب که در این مورد دورههایی حرفهای دیدهاند میتوان به بازگشت این افراد به زندگی امیدوار بود.
کاهش آسیبهای اجتماعی با ۳ شماره
فهمیه نامجو از با سابقهترین کارشناسان مرکز مشاوره بالینی جدی گرفتن اورژانس اجتماعی را باعث کاهش آسیبهای جدی در جامعه میداند. او میگوید متاسفانه بسیاری از شهروندان هنوز با کارکرد سامانه اورژانس اجتماعی ۱۲۳ آشنایی ندارند و رسانهها و متولیان مدارس باید در این زمینه فعالیتی جدی را آغاز کنند: «اگر شهروندان با کارکرد های موثر سامانه ۱۲۳ آشنا شوند میتوانند کمک زیادی به حذف برخی آسیب های اجتماعی مانند کودکآزاری، همسر آزاری و نزاع و خشونتهای خانگی کنند.»
این مددکار میگوید نگرانی درباره فاش شدن اطلاعات گزارش دهنده بیمورد است: «اطلاعات شخص گزارش دهنده به سامانه ۱۲۳ برای همیشه محرمانه باقی میماند. اگر نگران این هستید که همسایهتان که فردی ناهنجار است برایتان دردسری ایجاد کند میتوانید با اسم مستعار به این سامانه گزارش بدهید. باید به این نکته توجه داشته باشید گزارشهایی باید به این سامانه برسد که رسیدگی به آنها جزو وظایف کارشناسان آن است. مورد بعدی هم این که در مواقع بحران طوری نشانی به این مراکز بدهید که کارشناسان این مرکز بتوانند محل رخداد جرم را به سادگی پیدا کنند.»
نامجو میگوید متاسفانه این روزها پدیده سالمند آزاری نیزبیش از گذشته به این سامانه گزارش میشوند: «برخی از این جرم ها در خفا صورت میگیرد. شهروندان باید به هوش باشند که برای کمک به این افراد میتوانند به آنها اطمینان بدهند که اتفاق بدی رخ نمیدهد. سالمندان از گروههای سنی هستند که کمتر درباره آزارهایی که در خانواده میبینند صحبت میکنند و در بسیاری از موارد ترس از آبروی خانواده و فرزندان خود را دارند. اما اقوام این افراد و کسانی که از وضعیت آن ها با خبر هستند میتوانند در این زمینه به شماره ۱۲۳ گزارش بدهند.»
زیان انباشته خودروسازان مرز ۷۹ هزار میلیارد تومان را رد کرد
بررسی آخرین وضعیت صورت های مالی خودروسازان مربوط به نیمه نخست سال جاری نشان می دهد که زیان انباشته ۳ شرکت مادر خودروساز به ۷۹ هزار و ۱۱۰ میلیارد تومان رسیده است.
به گزارش خبرنگار مهر، صنعت خودروسازی کشور با چالشهای متعددی همچون بهرهوری پایین، تنوع و کیفیت پایین محصولات، عدم رضایتمندی مشتریان، ساختارهای مالکیتی و مدیریتی معیوب، عدم تفاهم و درک مشترک تصمیم گیران و ذینفعان اصلی بازار و صنعت خودرو مواجه است.
وضعیت نامطلوب مالی و زیان انباشته شرکتهای خودروسازی یکی از نتایج اخذ تصمیمات نادرست و چالشهای مزبور است.
بر همین اساس، بررسی آخرین وضعیت صورتهای مالی خودروسازان که البته یک گزارش غیر تلفیقی بوده و فقط به سه شرکت مادر ایران خودرو، سایپا، پارس خودرو مربوط میشود و شرکتهای زیرمجموعه را لحاظ نکرده است، در نیمه نخست سال ۱۴۰۱ نشان میدهد که زیان انباشته این صنعت در ۶ ماه نخست امسال حدود ۵ هزار و ۳۵۰ میلیارد تومان بوده که مجموع زیان انباشته را به حدود ۷۹ هزار و ۱۱۰ میلیارد تومان رسانده است.
به این ترتیب مجموع زیان انباشته نسبت به نیمه نخست سال گذشته حدود ۲۹ درصد رشد را نشان میدهد اما زیانی که در نیمه نخست به خودروسازان وارد شده (۵ هزار و ۳۵۰ میلیارد تومان) نسبت به مدت مشابه پارسال افت ۳۴ درصدی کرده است.
جزئیات زیان خودروسازان در نیمه نخست ۱۴۰۱
بررسی جزئیات گزارش مذکور نشان میدهد که از ۵ هزار و ۳۵۰ میلیارد تومان زیان وارده در نیمه نخست سال جاری به خودروسازان، سهم ایران خودرو حدود ۴۰۰ میلیارد تومان (غیرعملیاتی)، سایپا حدود یک هزار و ۸۵۰ میلیارد تومان و پارس خودرو حدود ۳ هزار و ۱۰۰ میلیارد تومان بوده است.
باید اشاره شود که ایران خودرو مابهالتفاوت قیمت دستوری و قیمت تمامشده محصولات را به عنوان سهم دولت، از زیان خود تفکیک کرده است بنابراین زیان اعلام شده غیرعملیاتی بوده است و به احتمال زیاد پارس خودرو این سهم را جدا نکرده که رقم زیانش بالای ۳ هزار میلیارد تومان ثبت شده است.
به گزارش مهر، نکته دیگر در مورد گزارش زیان خودروسازان اینکه، این گزارش فقط در مورد شرکتهای مادر است و شرکتهای زیرمجموعه لحاظ نشده اند بنابراین احتمالاً اینکه مسئولان دولتی از جمله حسین قربان زاده رئیس سازمان خصوصی سازی اعلام کرده است که زیان خودروسازان به حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان رسیده و قطعه سازان نیز این رقم را حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان عنوان میکنند، صحت داشته باشد.
ساز و کار پر ابهام فروش نفت به اشخاص/ «ب ز» های جدید در راه؟
در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱، دولت این اختیار را به برخی از افراد و دستگاهها داد که نفت بفروشند، اما ایران باری این تجریه ناکام را به دوش کشیده است.حالا باید منتظر بابک زنجانیهای دیگری باشیم؟
به گزارش خبرنگار مهر، در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱، دولت این اختیار را به برخی از افراد و دستگاهها داد که نفت بفروشند، اما این موضوع برای اولین بار اتفاق نیفتاد و در دولتهای گذشته ما شاهد چنین تجربههای نا کامی بودهایم؛ انگار تاریخ در حال تکرار است.
در لایحه بودجه سال جاری در تعریف چگونگی فروش نفت اینگونه آمده بود؛ «از طریق شرکت ملی نفت ایران نسبت به تحویل نفت خام و میعانات گازی صادراتی به اشخاص معرفی شده توسط دستگاههای اجرایی و صرفاً پس از تأیید اشخاص توسط وزارت نفت و بر اساس قیمت روز صادراتی شرکت ملی نفت ایران و در سقف منابع بند (ب) تبصره (۱) این قانون اقدام نماید.» اما آیا چنین اقدامی آن هم در شرایط تحریمی ما فساد زا نیست؟ چرا که بابک زنجانی مصداق روشنی از چنین اقدامی است زیرا که منابع اعظم حاصل از فروش نفت ایران هیچ گاه به کشور باز نگشت و در عوض گفته شد معادل ریالی این منابع در کشور خرج شده است.
البته پیشتر از قانونی شدن فروش نفت به اشخاص برخی از کارشناسان نسبت به این موضوع هشدار داده بودند، محمد حسین عادلی دبیر کل سابق جی ئی سی اف در رابطه با چنین اقدامی گفته بود: «ابتدا باید سازکارهای قابل قبول را در زمینه فروش نفت به کار ببندیم. آنچه پیشتر اتفاق افتاد، در واقع فروش نفت به برخی اشخاص بود. آن کار نه تنها موفق نبود، بلکه با فساد توأم شد. ما نهایتاً میخواهیم نفت را به مصرفکنندهها بفروشیم و پول آن به جیب مردم برود. باید مکانیزمی را عملیاتی کنیم که اطمینان دهد از این طرف، نفت فروش میرود و از دیگر سو درآمد آن عاید کشور میشود.
ساز و کار تعریف شد هرچند غیر شفاف
مجلس شورای اسلامی در جریان بررسی بخش درآمدی لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ کل کشور بازگشتی از کمیسیون تلفیق لایحه بودجه، با اصلاح بند (ز) تبصره ۱۹ ماده واحده این لایحه موافقت کردند.
براساس بند (ز) تبصره ۱۹ ماده واحده لایحه بودجه ۱۴۰۱ کل کشور، به منظور اجرای تکالیف این قانون و در صورت درخواست دستگاههای اجرایی دارای اعتبار از محل مصارف عمومی دولت صندوقهای بازنشستگی کشوری، لشکری و تأمین اجتماعی و همچنین اجرای ماده (۹۰) قانون اجرای سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، به دولت اجازه داده میشود:
۱- از طریق شرکت ملی نفت ایران نسبت به تحویل نفت خام و میعانات گازی صادراتی به اشخاص معرفی شده توسط دستگاههای اجرایی و تنها پس از تأیید اشخاص ازسوی وزارت نفت و براساس قیمت روز صادراتی شرکت ملی نفت ایران و در سقف منابع بند (ب) تبصره (۱) این قانون اقدام کند.
۲- از طریق وزارت امور اقتصادی و دارایی نسبت به واگذاری سهام و سهمالشرکه متعلق به دولت و شرکتهای دولتی در بنگاههای مشمول واگذاری به اشخاص معرفی شده توسط دستگاههای اجرایی و صندوقهای بازنشستگی کشوری، لشکری و تأمین اجتماعی در سقف منابع ردیف درآمدی اقدام کند.
آئیننامه اجرایی این بند توسط سازمان برنامه و بودجه کشور و با همکاری وزارتخانههای نفت، امور اقتصادی و دارایی، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و دیگر وزارتخانههای ذیربط تهیه و به تصویب هیئت وزیران میرسد.
نمایندگان مجلس همچنین در جریان بررسی بخش درآمدی لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ کل کشور بازگشتی از کمیسیون تلفیق لایحه بودجه، با اصلاح جز ۲ بند الحاقی ۱ تبصره ۱ ماده واحده این لایحه موافقت کردند.
براساس جز ۲ بند الحاقی ۱ تبصره ۱ ماده واحده لایحه بودجه ۱۴۰۱ کل کشور، دولت و دستگاههای اجرایی موضوع ماده (۵) قانون مدیریت خدمات کشوری از جمله بانک مرکزی، مجاز به تخصیص، فروش، تهاتر و یا مبادله منابع ارزی حاصل از صادرات نفت، گاز، میعانات گازی، فرآوردههای نفتی و گازی و سایر منابع به غیر از نرخ سامانه معاملات الکترونیکی (ایتیاس) نیستند. همچنین بهمنظور کنترل بازار ارز، بانک مرکزی مجاز است نسبت به عرضه ارز به نرخ حداکثر ۲ درصد کمتر از نرخ سامانه معاملات الکترونیکی (ایتیاس) اقدام کند.
به روایت آمار
بر اساس آمارهای رسمی در چهار ماه نخست سال جاری، درآمدهای وصولی نفتخام، میعانات گازی و خالص گاز صادراتی حدود ۵۰۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته و به رقم ۶۶ هزار میلیارد تومان رسیده است. علاوه بر درآمدهای نفتی درآمدهای مالیاتی نیز نسبت مدت مشابه در سال گذشته رشد ۶۹ درصدی را تجربه کرده است. اما آیا این آمار مشمول فروش نفت از طریق اشخاص هم میشود؟ چرا که این موضوع آمار و ارقام را کمی ابهام بر انگیز میکند.
هدف از طرح این موضوع در لایحه چه بود و چه شد؟
یکی از اهداف این موضع در بودجه سال ۱۴۰۱ بالا رفتن فروش نفت آن هم در شرایط تحریمی است، اما آیا بهتر نبود ابتدا دور زدن تحریمها و فروش نفت به شکل دیگری انجام میشد مثلاً همان راه کار فروش نفت در بورس پیش گرفته میشد؟ چرا که با گذشت نزدیک به یک سال همچنان شفافیتی در رابطه با خریداران نفت و میزان خرید آنها وجود ندارد و نمیتوان ادعایی مبنی بر موفقیت یا عدم موفقیت قانون جدید کرد. با این حال جای چند پرسش وجود دارد چه راهکارهای برای فروش نفت از طریق اشخاص در نظر گرفته شده است؟ اصلاً چهار چوبهای جدیدی اتخاذ شده تا تجربه تکراری بابک زنجانی تکرار نشود و از دل این مساله بابک زنجانیهای دیگر به بیرون نیاید؟ و در نهایت برای جلوگیری از فساد این موضوع چه باید کرد؟
تاریخیترین بازی جام جهانی؛ فوتبال به سبک جنگ و صلح!
بازی ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ یکی از بازیهایی است که روایتهای مختلفی با خود دارد.
روز به روز به جام جهانی ۲۰۲۲ قطر نزدیک میشویم و یکی از اتفاقات جالب و شیرین هر دوره، مرور خاطرات و اتفاقات دورههای پیشین جام جهانی است؛ دورههایی که هر کدام از آنها با حواشی و داستانهای منحصر به فرد خودش همراه است و باعث شده تا هر ۴ سال یک بار، کولهبار تاریخ فوتبال سنگینتر و ارزشمندتر شود.
۲۴ سال پیش، ورزش فوتبال یکی از سیاسیترین بازیهای ممکن را تجربه کرد. تقابل ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، تقابلی است که مرورش همچنان برای فوتبالیها از جذابیت قابل توجهی برخوردار است و اتفاقات قبل و بعد و حین بازی، همچنان با روایتها و داستانهای مختلفی همراه است. ماجرا از جایی شروع شد که در گروه F رقابتهای جام جهانی فرانسه، تیمهای آلمان، آمریکا و یوگوسلاوی قرار گرفته بودند و از میان ایران و کلمبیا، یک تیم باید در گروه F قرار میگرفت. همه چشم به تیم ایران و حضور در گروه F و تقابل با آمریکا را داشتند که سب بلاتر، رئیس وقت فیفا، قرعه ایران در این گروه به همه نشان داد و این آغازی بود بر تمام اتفاقات و حواشی تقابل ایران و آمریکا.
پیش از آغاز این دیدار، روایت و حواشی مختلفی مطرح شد و بسیاری از صحبتها بر سر این بود که دیدار بازیکنان ایران و آمریکا چگونه باید رقم بخورد. یکی دیگر از حواشی قبل بازی، ماجرای فیلم ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز» بود که پیش از بازی ایران و آمریکا در تلویزیون فرانسه پخش شد.
این فیلم موجب حواشی بسیاری شد و حتی اردوی ایرانیها را تحت تاثیر قرار داد و کار به جایی رسید که تیم ملی در نشست خبری درباره این فیلم صحبت کرد. علی دایی که در نشست خبری جام جهانی حضور پیدا کرده بود، درباره این فیلم و تاثیرات پخش این فیلم پیش از بازی ایران و آمریکا گفت: این فیلم غیرواقعی بود و با حقیقت کلا تفاوت داشت و یک خیالبافی و ساخته شخصی بود که این فیلم را درست کرده است. این فیلم باعث ناراحتی ما شد اما مطمئن باشید این مساله آنقدر روی روحیه ما تاثیر نمیگذارد که بخواهیم مقابل آمریکا بد بازی کنیم و ما جلوی آمریکا میرویم تا سه امتیاز بازی را به دست بیاوریم.
اما در میان این حواشی، فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا)، تلاش زیادی کرد تا این بازی به دور از تمام حواشی و مسائل سیاسی برگزار شود و با تمهیدات مختلف خواست تا تقابل ایران و آمریکا، تقابلی کاملا فوتبالی به نظر برسد.
پس از کش و قوسهای فراوان و حواشی مختلفی که پیش از آغاز دیدار ایران و آمریکا به وجود آمد، در تاریخ ۳۱ خرداد سال ۱۳۷۷، مردم ایران و آمریکا منتظر یک تقابل بزرگ و دیدنی بودند. برخلاف رسومات همیشگی ابتدای بازی، طی یک اتفاق تاریخی، بازیکنان ایران و آمریکا همراه با دسته گل کنار یکدیگر عکس یادگاری گرفتند؛ اتفاقی که همچنان به عنوان یکی از به یاد ماندنیترین لحظات ادوار جام جهانی از آن یاد میشود.
احمدرضا عابدزاده، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران در مراسم ابتدایی مسابقه، هدایای زیادی به کاپیتان آمریکا داد و تعامل بین کاپیتان دو تیم، تعامل دوستانهای بود و مجموع این اتفاقات باعث شد تا جو خوبی در ابتدای کار در بازی حاکم شود و پس از آن ایران و آمریکا یک بازی حساس و دیدنی را آغاز کردند.
ورزشگاه ژرلاند لیون، جای سوزن انداختن نبود و رسانههای جهانی و ۳۹ هزار تماشاگر ایران و آمریکا با هیجان تمامی اتفاقات بازی را دنبال کردند. در حالی که توپ در میدان در حال گردش بود اما همچنان بازار حواشی و اتفاقات غیرمنتظره در استادیوم، داغ بود. تا اواسط نیمه اول مسابقه، قلب ایرانیان بارها به لرزه افتاد و اگر شانس با آمریکاییها یار بود، آمریکا میتوانست در نیمه اول، ۳ بر صفر به رختکن برود. همچنین ایرانیها میتوانستند از داور یک پنالتی بگیرند اما تک به تک خداداد عزیزی با کیسی کلر، منجر به برخورد شدید دروازهبان آمریکا با مهاجم ایران در محوطه جریمه آمریکا شد اما داور مسابقه اعتقادی به خطای پنالتی نداشت.
بازی به دقایق پایانی خود رسید اما تیم ملی در نهایت پیروز به رختکن رفت. حمید استیلی در دقیقه ۴۱، روی سانتر جواد زرینجه از سمت راست محوطه جریمه آمریکا، موفق شد با ضربه سر دروازه کلر را باز کند. شاید بتوان گفت شادی تمامی مردم ایران در چهره استیلی نقش بسته بود و در حالی که کسی فکرش را نمیکرد که حمید استیلی ضربه سر بزند، در نهایت موفق شد «گل قرن» را به نام خودش ثبت کند. شادی ایرانیها پس از سوت پایان نیمه اول هم ادامه داشت و بازیکنان تیم ملی به سمت حمید استیلی میرفتند و برای این گل در کنار یکدیگر خوشحالی کردند.
در بین ۲ نیمه، رختکن ایران غرق در شادی بود. جلال طالبی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران بازیکنان تیمش را تحسین و تشویق کرد و برای حفظ نتیجه بازی، آنها را راهی زمین مسابقه کرد. در میان بازیکنان ایران، مهرداد میناوند تنها چهرهای است که از دنیا رفته است که از بازیکنان کلیدی تیم در جام جهانی ۱۹۹۸ بود. میناوند در دوران شیوع ویروس کرونا، مبتلا به این بیماری شد و از دنیا رفت.
با آغاز نیمه دوم مسابقه، ایرانیها به دنبال حفظ نتیجه پیروزی بودند. استادیوم ژرلاند فرانسه در اوج هیجان بود و هر لحظه میتوانست دستخوش اتفاقات مختلفی شود و نتیجه بازی را به کلی عوض کند. جلال طالبی در تعویضهای خود بیشتر شکل دفاعی داشت و افشین پیروانی، نعیم سعداوی و علیرضا منصوریان را به زمین فرستاد. در لحظه تعویض خداداد عزیزی با منصوریان، عزیزی با اعتراض از زمین مسابقه خارج شد و برخی برداشت کردند که خداداد از تصمیم سرمربی ناراحت بوده است و معترضانه زمین مسابقه را ترک کرده است اما برخی میگویند خداداد عزیزی به یکی از بازیکنان معترض بوده است اما پس از بازی، خداداد نزد جلال طالبی رفت و سوءتفاهمها را برطرف کرد.
ایران در پایان با نتیجه ۲ بر یک و با گلهای حمید استیلی و مهدی مهدویکیا بازی را با پیروزی پشت سر گذاشت تا اولین پیروزی تیم ملی در جام جهانی رقم بخورد. بازی ایران و آمریکا یکی از تاثیرگذارترین بازیهای تیم ملی است که مردم ایران را بسیار خوشحال کرد و برای این خوشحالی به خیابانها آمدند و در کنار یکدیگر جشن شادی گرفتند. تیم ملی با پیروزی در این بازی چشم بسیاری از رسانهها را به خود جلب کرد و چهره تازهای را به جامعه جهانی نشان داد. ملیپوشان پس از این بازی، شانس صعود به مرحله حذفی رقابتهای جام جهانی را هم داشت اما مقابل آلمان در بازی سوم خود در مرحله گروهی با نتیجه ۲ بر صفر شکست خورد و از دور رقابتها کنار رفت.
جزئیاتی از زندگی امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان که به شهادت رسید+عکس
یکی از دوستان حجتالاسلام شهرکی امام جماعت شهید مسجد مولای متقیان گفت: او با جوانان و نوجوانان ارتباط بسیار نزدیک داشت و در مسجد فضایی را ایجاد کرده بود تا برای ازدواج جوانان، اشتغال آنان و رفع مشکلات مردم کار و تلاش شود.
حجتالاسلام هاشم رعنایی مسئول رسیدگی به امور محورهای ستاد مردمی استقبال از زائرین پاکستانی سیستان و بلوچستان و از دوستان حجتالاسلام شهرکی امام جماعت شهید مسجد مولای متقیان در گفتوگو با خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس اظهار داشت: او روحانی جوان ۳۲ ساله و از فعالان فرهنگی و اجتماعی سطح شهر زاهدان بود که مسجد مولای متقیان واقع در بلوار «جمهوری اسلامی» را به محور برنامههای فرهنگی، اجتماعی و بصیرتی محل تبدیل کرده بود. این طلبه در مدرسه امام جعفر صادق (ع) زاهدان تحصیل کرده بود و اهل سیستان و متولد زاهدان بود و خانه پدریاش هم در زاهدان است. پدر او ۲ سال پیش به رحمت خدا رفته بود.
حجتالاسلام هاشم رعنایی از دوستان شهید حجتالاسلام شهرکی
در هر مناسبتی مسجد برنامه داشت
وی افزود: او بعد از آن که معمم شد، از ۶ سال قبل امام جماعت مسجد مولای متقیان شد و تلاش کرد در هر مناسبت ملی و مذهبی و انقلابی در مسجد برنامه داشته باشد.
رعنایی با بیان اینکه این طلبه در ایام مختلف مناسبتی مرتبط با امیرالمؤمنین (ع) برنامههای مفصل در مسجد داشت، گفت: در ایام شهادت حضرت علی (ع)، میلاد امیرالمؤمنین (ع) و عید غدیر در مسجد، برنامههای مفصل برگزار میکرد و سخنران و مداح سرشناس دعوت میشدند.
خدمات جهادی و اجتماعی این امام محله
این دوست حجتالاسلام شهرکی امام جماعت شهید مسجد مولای متقیان تصریح کرد: او طلبهای بسیجی بود که در عرصه جهادی و سازندگی هم بسیار فعال بود و همسرش هم که پرستار است، پا به پای خود در منطقه خدمترسانی داشت.
وی افزود: اوج فعالیتهای جهادی و خدمترسانی این طلبه شهید در زمان سیل چابهار بود که به کمک مردم محله رفت و خانهها را لای روبی کرد و به بازسازی خانهها کمک کرد. از سوی دیگر برای خانواده نیازمند و آسیبدیده هم بستههای معیشتی تهیه کرد.
رعنایی افزود: در دوران کرونا هم از همان ابتدا در منطقه فعالیت خود را آغاز کرد و به کمک نیروهای بسیج به ضدعفونی سطوح عمومی میپرداخت و بستههای بهداشتی و معیشتی برای خانوادههای نیازمند تهیه کرد.
تصویری از شهید حجتالاسلام سجاد شهرکی
در مسجد، محلی را به کلاسهای NA تبدیل کرد
وی افزود: مراکز ترک اعتیاد به دنبال مکانی برای برگزاری کلاسهای مشاوره و آموزش خود با عنوان NA در شهر زاهدان بودند که شهید شهرکی پیشنهاد داد تا به مسجد مولای متقیان بیایند. این بستر امروز به قدر مورد استقبال قرار گرفته که در ۴ مسجد دیگر استان هم این کلاسها برپا میشود. در کلاسهای مسجد مولای متقیان بیش از ۵۰۰ نفر شرکت میکنند.
رعنایی گفت: این طلبه در ابتدای هرسال تحصیلی با شناسایی دانشآموزان نیازمند، بستههای مهر تحصیلی شامل کیف و نوشتافزار را تهیه و به دست آنان میرساند.
شهید شهرکی ابتدای هرسال تحصیلی، بستههای مهر تحصیلی برای دانشآموزان نیازمند تهیه میکرد
ارتباط بسیار خوبی با مردم محله داشت
این دوست حجتالاسلام شهرکی امام جماعت شهید مسجد مولای متقیان با بیان اینکه این طلبه شهید اخلاق و منش بسیار خوبی داشت و در ارتباط با دیگران بسیار خوشرو بود، گفت: امروز بعد از شهادتش شاید همانند اعضای خانوادهاش، دوستان و طلبهها در فراق او میسوزند. او با جوانان و نوجوانان ارتباط بسیار نزدیک داشت و در مسجد فضایی را ایجاد کرده بود تا برای ازدواج جوانان، اشتغال آنان، رفع مشکلات احتمالی مردم کار و تلاش شود.
وی با اشاره به اینکه حجتالاسلام شهرکی اهل دنیا و مادیات طلبی نبود، گفت: واحد مجاور منزلش را به پایگاه بسیج تبدیل کرده بود تا بتواند با بسیجیان ارتباط نزدیکی داشته و امور را با آنان پیش ببرد.
مراسم تشییع پیکر شهید حجتالاسلام شهرکی
انگیزه قاتلان از شهادت این طلبه
رعنایی در پایان خاطرنشان کرد: نمیتوان انگیزه افرادی که او را به شهادت رساندند، ارزیابی کرد اما قطعاً تلاشهای او و خدمترسانیهایش برای این اقدام تروریستی بیتأثیر نبوده است. او به قدری پیگیر مشکلات مردم بود که در میان مسئولان و مردم بسیار شناخته شده بود که در مراسم تشییع پیکرش نیز این عشق و علاقه مردم مشهود بود.
افراد مسلح ناشناس دوازدهم آبانماه حجتالاسلام «سجاد شهرکی» امام جماعت مسجد «مولای متقیان» زاهدان را هنگام نماز مغرب مقابل این مسجد به ضرب گلوله کلت به شهادت رساندند.
گزارش یک نشست تخصصی؛
توصیههای استادان علوم سیاسی برای برون رفت از ناآرامیهای اخیر
تهران- ایرنا- هفت اندیشمند حوزه علوم سیاسی در یک نشست تخصصی در مورد حوادث اخیر در کشور بر اصلاحات و دگرگونیهای عمیق در همه عرصهها، جهتگیریها و سیاستها تاکید کرده و گفتوگو و توجه به تنوع دیدگاهها را راهحلی برای برون رفت از وضعیت کنونی دانستند.
انجمن علوم سیاسی ایران در چارچوب مسئولیت حرفهای و انجمنی و در راستای تحلیل، تبیین، آیندهپژوهی و ارائه راهکارهای ملی سلسله نشستهایی را با عنوان «بررسی، تحلیل و آیندهپژوهی اعتراضات ۱۴۰۱» در این ارتباط پیشبینی و برنامهریزی کرده است که نخستین جلسه آن با حضور ۷ استاد و صاحبنظر علوم سیاسی از دانشگاههای مختلف کشور شامل «ابوالفضل دلاوری، دکتر رُز فضلی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی، دکتر محمدمهدی مجاهدی، دکتر سیمین حاجیپور، دکتر الهه کولایی و دکتر رضا نجفزاده با دبیر علمی دکتر مجتبی مقصودی» ۲۸ مهرماه در دفتر انجمن علوم سیاسی ایران برگزار شد.
بخشی از این گزارش به شرح ذیل است:
دکتر «ابوالفضل دلاوری» استاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: انباشت مستمر بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به ویژه در ۱۰ سال اخیر در درون جامعه از یک سو و تداوم سیاست تنازع، طرد، انتزاع و خشونت از جانب نظام حکمرانی از سوی دیگر، زمینهساز و عامل اصلی بروز ناآرامیهای اخیر است.
وی با بیان انتزاع روزافزون نظام حکمرانی از محیط داخلی و خارجی اظهار داشت: چنین انتزاعی موجب شده تا نظام حکمرانی درک چندان درست و دقیقی از واقعیت های محیط داخلی و خارجی خود نداشته باشد و در یک تصوّر و تصویر خودساخته به سر برد و یا در سایه برخی اولویتهای مُصرانه خود این واقعیتها را نادیده بگیرد یا حتی انکار کند.
انباشت مستمر بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بهویژه در ۱۰ سال اخیر در درون جامعه از یک سو و تداوم سیاست تنازع، طرد، انتزاع و خشونت از جانب نظام حکمرانی از سوی دیگر زمینه ساز و عامل اصلی بروز ناآرامیهای اخیر استانباشت نارضایتی
دلاوری ادامه داد: چنین وضعیتی به ویژه در سالهای اخیر از یک سو سبب انباشت حجم عظیمی از نارضایتیها، عصبانیتها و خشمهای پیداوپنهان در میان اقشار و بخشهای مختلف جامعه به ویژه بخشهایی شده است که فشارهای مضاعفی را نظیر زنان و جوانان تحمل کردهاند. نشانههای آشکاری از این نارضایتیها و خشمها در چند سال اخیر بهگونههای متفاوتی در انواع اعتراضها و ناآرامیها آشکار شده بود اما هر بار بیشتر یا نادیده گرفته یا فقط سرکوب میشد.
این بار اما این نارضایتیها و خشمها با شدت و حدّت بیشتری از گفتار و کردار بخشهای آسیب دیدهتر و نگرانتر جامعه یعنی زنان و جوانان خود را نشان میدهد و البته این نباید ما را دچار این اشتباه سازد که این رویدادها را فقط به مسائل و نارضایتیهای موردی جنیستی و نسلی تقلیل دهیم.
چنانکه علاوه بر زنان، نوجوانان، جوانان، دانشجویان و دیاسپورای ایرانی (ایرانیان خارج از کشور) بخشهای دیگری از جامعه نیز آشکار و پنهان و به شکلهای مختلفی با این حرکت همراهی میکنند. با توجه به ویژگیهای نامبرده و همچنین تداوم و نظام گفتاری ناآرامیهای اخیر میتوانیم آن را نه یک شورش موقتی داخلی یا توطئه خارجی؛ بلکه یک خیزش و یا حتی یک جنبش اجتماعی _ سیاسی ریشهدار قلمداد کنیم که روز به روز سویههای سیاسی آن بیشتر میشود.
چرا شاهد خشونت کلامی هستیم؟
استاد دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: اینکه در نظام گفتاری رایج در این ناآرامیها شاهد خشونت کلامی شدیدی هستیم، بخشی به خرده فرهنگ جوانان حاضر در آن برمیگردد، بخشی دیگر به خشم انباشته و بخشی هم به خشونت کرداری طرف مقابل مربوط است. حذف کامل نیروهای سیاسی میانجی و میانهرو از فضای سیاسی ایران در سال های اخیر نیز در رادیکالیزهشدن فضای سیاسی و نظام گفتاری معترضان نقش بسیار مهمی داشته است.
دلاوری گفت: گرچه این اعتراضها برخی سویههای انقلابی دارد اما ساختار آن هنوز بهگونهای نیست که بتوان آن را یک جنبش انقلابی نامید که ایران را وارد وضعیت انقلابی کند زیرا هنوز فاقد ایدئولوژی مشخص، سازمان و رهبری متمرکز است. بنابراین هنوز قابل برگشت است اما اشتباه است که راه برگشت آن را در تداوم سرکوب آن ببینیم زیرا جمعیت حاضر در صحنه هرچند متمرکز و سازمان یافته نیست اما نشان داده که اولا کنترل ارتباطات مانع چندانی برای تداوم آن ایجاد نکرده و چندان ترسی هم از نیروهای سرکوب ندارد و از آنها فرار نمیکند بلکه حتی در مقابلشان سویه تهاجمی از خود بروز می دهد. بنابراین راه مواجهه با این ناآرامیها فقط سیاسی است.
وی ادامه داد: به نظرم باید فضای امنیتی موجود پایان یابد و برعکس عمل شود یعنی اجازه داده شود نیروهای سیاسی میانجی و میانهرو که تاکنون نظاره گر بودهاند، وارد فضای عمومی شوند. در آن صورت امکان ارتباط با ناراضیان و معترضان افزایش مییابد و امکان تعدیل و تلطیف فضا فراهم میشود. در چنان شرایطی میتوان در مورد راهحلهای بنیادیتر که آنها هم لاجرم سیاسی هستند گفتوگو کرد.
دلاوری افزود اگرچه گفتوگو در مورد راههای کاهش ناآرامیها و بیثباتیهای متناوب در کشور فرصت و فضای دیگری میطلبد اما عجالتا میتوان گفت کشور نیاز به اصلاحات و دگرگونیها عمیق و معناداری در همه عرصهها و جهتگیریها و سیاستها دارد که به نظر می رسد اجرای کامل آنها در ظرفیت نیروها و ترتیبات نهادی فعلی نیست اما میتوان این راه را با تغییر نگاه و گفتار و جهتگیری همین نیروها و نهادهای فعلی آغاز کرد و در مراحل بعدی با اصلاحات عمیقتری در ترتیبات نهادی و شیوههای حکمرانی تداوم بخشید.
بیاعتمادی ساختارمند به علوم انسانی عامل اصلی این اتفاقات
کشور نیاز به اصلاحات و دگرگونیها عمیق و معناداری در همه عرصهها و جهتگیریها و سیاستها دارد که اجرای کامل آن در ظرفیت نیروها و ترتیبات نهادی فعلی نیستدکتر «محمدمهدی مجاهدی» استاد دانشگاه نیز در ادامه این نشست، عامل اصلی این اتفاقات را بیاعتنایی ساختارمند و بیاعتمادی مداوم به علوم انسانی برشمرد و تصریح کرد: این مساله به نشناختن وقایع و جامعه از جانب حکومت منجر شده و به خطای شناختی و غافلگیری مدام نظام حکمرانی در برابر رخدادهایی همچون بیقراریهای جاری انجامیده است؛ در صورتی که با اعتماد به همین الگوهای آزموده در علوم سیاسی و جامعهشناسی سیاسی، این رویدادها پیشبینیپذیر بود و در واقع پیشبینی هم شده بود.
وی افزود: در بررسی ابعاد این دور از ناآرامیها باید آن را یک حلقه برجسته از سلسلهای از پدیدههای به هم پیوسته دانست. رویدادهایی که ریشهها و ویژگیهای مشترکی دارند، ادواریاند، مستمر و تکرار شوندهاند، هر نوبت به چهره جدیدی رخ میدهند و به زبان جدیدی سخن می گویند، ماهیت تناوبی دارند و خود انگیختهاند؛ یعنی بدون طراحی پیشینی و سازماندهی و رهبریاند اما همگی ریشههای مشترکی از جنس اقتصاد سیاسی و روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی سیاسی دارند.
مجاهدی با مطرح کردن مفهوم «ناشهروند بیقرار» (precariat) ادامه داد: این اصطلاح به مجموعهای ساخت نیافته و بینماینده و به رسمیت شناخته نشده از اعضای جامعه اشاره دارد که شهروندی خود را انکار شده میبینند و حتی خودشان هم خود را شهروند نمییابند و نظام سیاسی هم این جایگاه را در عمل از آنها دریغ می کند.
در جامعه ما، پیشتر این گروه بیشتر شاخصههای اقتصادی داشت اما اکنون جنبههای هویتی برجستهای پیدا کرده است. بخش مهمی از جوانان و زنان به صرف جوانی و زنانگی به این گروه پرتاب شدهاند. این ناشهروندان بیقرار احساس میکنند خودشان جایگاه روشن و قرار و ثبات ندارند اما توانایی و انگیزه کافی دارند که سامان سیاسی و اجتماعی را انکار و بیقرار کنند، چون گویی جامعه و حکومت قرار قبلی خود را با آنها شکسته و آنها را به شمار نمیآورد، و در نتیجه ایشان هم میخواهند آن قرار قبلی را برهم بزنند تا شاید ثبات و قرار جدیدی شکل بگیرد که برایشان هم «زیستپذیر» باشد و بتوانند در آن (و با آن) زندگی کنند. شعار زندگی در کنار زن و آزادی از همین جا میآید. این «ناشهروند پنداشتهشدگان» از جایگاهی که پیشتر در آن قرار داشتهاند فرو افتاده و جایگاهشان انکار شده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این بیقراری وجه مشترک بخشهایی از همه طبقات اجتماعی و اقتصادی جامعه است که زیر فشار تحریمهای فزاینده بوده و گرفتار رکود، بیکاری، فقر و فشارهای هویتی است. در واقع بخشی از هر طبقه به طبقات زیرین فروریخته و در نتیجه یک طبقه عمودی شکل گرفته که حاصل جمع فروریختگان همه طبقات است.
اعضای طبقه عمودی همگی از آن جایگاه طبقاتی و منزلت اجتماعی که پیشتر داشتهاند به پایین فرو افتادهاند. به طور مثال ناچار شدهاند هر سال از منطقههای مرفهتر یک شهر به منطقههای کمرفاهتر همان شهر یا به سمت حاشیه شهر مهاجرت کنند؛ یا حتی از یک کلانشهر به شهرهای ارزانتر مهاجرت کردهاند؛ یا فرزندانشان را از مدرسههای بهتر به مدرسههای کمکیفیتتر منتقل کردهاند؛ یا الگوی مصرفشان را در خوراک و پوشاک و تفریح به طور پیوسته، محدودتر کردهاند؛ یا برای ادامه حضور در جامعه، دائم، بخشی از هویت خود را به ناچار پنهان یا انکار کردهاند.
به گفته مجاهدی، در پایینترین تراز این طبقه عمودی، شاهد زیر طبقات (under class) هستیم که فاقد هرگونه جایگاه طبقاتی بوده و طبقات فروریخته بالا به نوعی خود را در حال فرو رفتن در هاویه زیرطبقه میبینند، جایی که هویت، زندگی، و حقوق فرد از اساس، انکار و بلاموضوع میشود. ویژگی این طبقه عمودی این است که نه هویت طبقاتی مشترکی بین همه اعضای آن وجود دارد و نه چشمانداز مشترکی برای تغییر. هر زیرگروهی از طبقه عمودی، به دلایل و علل خاص خود، بیقرار و بیقرارگر است و چون احساس میکند چیزی برای از دست دادن ندارد، رفتارهای متهورانه دارد.
در این وضعیت، افراد حاضر در این طبقه خواسته مشخص و مشترک ندارند و بطور کلی از مجموعه سامان و قرار حاکم ناراضیاند. این جامعه بیقرار و تودهوار هر بار وجه مشترک و وزن انباشته خود را با همسایگان محیطی خود در یک ناحیه از این طبقه عمودی پیدا میکند. اینبار این وجه مشترک وسیعتر از رویدادهای ۹۶ و ۹۸ است و حول سوگواری برای مهسا امینی و همدردی و همذات پنداری وسیع با خانواده او شکل میگیرد. جنس این رویداد تلخ طوری است که تقریبا همه گروههای طبقه عمودی را در این سوگواری و همدردی و همذات پنداری به اشتراک میرساند، چون بهسادگی، او میتوانست دختر هر یک از خانوادههای عضو طبقه عمودی باشد اما این اتفاقی بود. این طبقه عمودی میتوانست حول موضوع دیگری در ناحیه دیگری به چگالی برسد و احتمالا در آینده چنین خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: بنابراین، ما با یک جنبش اجتماعی به معنای متعارف در علوم سیاسی و علوم اجتماعی سر و کار نداریم. در واقع، اگر ما جنبش اجتماعی داشتیم، از اساس با بیقراریهای ادواری طبقه عمودی مواجه نمیشدیم. جنبشهای اجتماعی پایگاه و بدنه مشخص، خواست معین، نمایندگان شناخته شده و قابل مذاکره و مخاطب خاص دارند و اول و آخر آنها رؤیتپذیر است اما به دلیل نابودی شرایط ، امکان شکلگیری هر نوع جنبش اجتماعی در جامعه نیست.
اکنون ما با بیقراری طبقه عمودی مواجهایم که هیچ یک از ویژگیهای یک جنبش اجتماعی را ندارد. بنبست جنبشهای اجتماعی، اول ما را به قول آصف بیات با «ناجنبشهای اجتماعی» روبرو میسازد که خصلت درونریز و درونزا دارند و در قالب سبک زندگی روان و جاری میشوند اما در مرحلههای بعد، به نظر میرسد این ناجنبشها برونریز میشوند و به طور مثال در بستر جامعه ما در شکل بیقراری طبقه عمودی فوران میکنند و چه بسا در پیوند با بیقراریهای مجاور خود، خاصیت برونزایی هم پیدا میکنند. بیقراری اخیر در حالتی اتفاق میافتد که به دلایل مختلف، نظام حکمرانی ما دو ویژگی نامطلوب دارد: هم خسته و هم گسسته است.
از نگاه این استاد دانشگاه، خستگی نظام حکمرانی نتیجه از کار افتادن گردش نخبگان، کُندی چرخهنوسازی سیاستها و توقف تدریجی چرخه جوانسازی سیاستگذاران و کارگزاران است؛ چرخهای که باید هم نسلهای جدید سیاستهای گرهگشا را تولید کند و هم نسلهای جوان سیاستگذاران و کارگزاران توانمند و وفادار به ملت را بپرورد و به آنها فرصت رقابت آزاد و منصفانه بدهد.
مجاهدی افزود: این سازوکارها مدتهاست کُند شده یا چه بسا از کار افتاده است و بیشتر سلبی و کاهشی عمل میکند تا ایجابی و افزایشی. گسستگی نظام حکمرانی به این معنی است که دستگاه تصمیمگیری تقریبا بر سر حل هر مساله خُرد یا کلانی، انسجام درونی خود را از دست میدهد و گسسته میشود و در نتیجه یا نمیتواند بر سر تصمیم مناسبی به اجماع برسد، یا اصلا به هیچ تصمیم مناسبی نمیرسد و پروندههای بسیاری، بلاتصمیم رها میشود. این گسستگی دلایل مختلفی دارد. یک علت عمده این وضعیت سودبری و سوداگری و تعارض منافع مهار نشده درون چرخه سیاستگذاری و اجراست که در عمل سیستم را بحرانزا و بحرانزی میکند و تداوم اقتصاد سیاسی غارتی _ غنیمتی را برای گروهای ذینفع و دینفوذ سودآور میسازد.
با وارونگی مفهوم امنیت روبرو هستیم
از نظر وی، در چنین شرایطی ما با وارونگی مفهوم امنیت روبرو هستیم زیرا امنیت در خدمت توسعه نیست، بلکه بر عکس، توسعه در خدمت امنیت است.
این استاد دانشگاه، توسعه را به عنوان افزایش مدام ظرفیتهای یک سیستم برای کشف بههنگام مسایلش و حل بهینه آنها تعریف میکند. با این تعریف از توسعه، دکتر مجاهدی توضیح داد که امنیت_اندیشی در سیاست داخلی و خارجی و خرج کردن از توسعه برای امنیت، ما را به نقطهای رسانده که توان کشف و حل مشکلات خود را از دست دادهایم.
بُعد دیگر این وضعیت، «رسانه» است که مسئولان مدام میخواهند همه مشکلات یا مشکل اصلی را به جنگ روایتها فرو بکاهند؛ یعنی اگر مشکلات را بهگونهای روایت کردیم که گویی مشکلی نیست، یا اگر هست، ما مقصر آن نیستیم، مشکلات حل میشود.
وقتی همه چیز را به جنگ روایتها فرو کاستیم، از واقعیت اجتماعی که در برابر روایتهای ناروا مقاومت میکنند، غفلت و به دیوار سخت واقعیت برخورد میکنیم. در ساحت سیاستگذاری، یکی از نتایج این غفلت همین فشار خفهکننده بر اینترنت و فضای مجازی میشود؛ گویی اگر انحصار روایت و رسانه را در اختیار بگیریم، واقعیت هم به انحصار ما در میآید؛ در حالی که در عمل اصل مساله لاینحل و بلکه نادیده باقی میماند.
دکتر «محمدجواد غلامرضاکاشی» نیز در این نشست گفت: دو مساله همزمان در صحنه دیده میشوند که جمعکردن آنها در یک قاب تحلیلی دشوار است. مساله اول، نفس این جنبش است. این جنبش یک اتفاق مهم و بینظیر در ایران پس از انقلاب است. نخستین جنبشی است که به کلی از حصار ایدئولوژیهای چپ و راست و اسلامگرا و لیبرال بیرون آمده؛ اساساً سنخ ایدئولوژیک ندارد؛ با شعار زن زندگی آزادی، به یک حفره در همه فهمهای سیاسی یک صد سال اخیر اشاره میکند.
وی جنبش اخیر را ناظر به زندگی دانست و افزود جنبش از پندارهای آرمانی روایتهای پیشین فاصله گرفته است. پیش فرض همه جنبشهای سیاسی در ایران یک جامعه متعهد و همبسته به سوی آرمانهای بلند عادلانه، آزاد و مستقل و معنوی بوده است. همین آرمانباوریها بوده که مردم را همانند تنهای همبسته و تسلیم طلب کرده و همه را دست و ذهن بسته تسلیم حزب، دولت و سازمان رهبریکننده جامعه کرده است.
از نظر کاشی، شهید اول و آخر این روایتها اصل زندگی با همه کثرتها، تنوعها و زیباییهای آن بوده است اما این جنبش برای نخستینبار از بار سنگین فهم متعهد از جامعه عبور کرده و به اصل زندگی روی آورده است.
نظام قدرتمند است
این استاد دانشگاه ادامه داد: آنچه باید محل توجه باشد، بار سنگین سیاسی است که اهل سیاست بر دوش این جنبش نهادهاند و آن فهم انقلابی از این جنبش است. این جنبش همانند یک چرخش اساسی در فهم ما به سیاست انقلاب هست اما انقلاب نیست اگر خیال کنیم که میتواند نظم مستقر را واژگون کند، جنس و سرشت این جنبش در اساس با انقلاب به معنای سیاسیاش سازگار نیست.
به گفته وی، نظامی که در ایران استقرار دارد، به هیچ روی با نظام پهلوی قابل قیاس نیست؛ یک نظام قدرتمند است، حتی اگر بر اقلیتی از مردم تکیه کرده باشد. این نظام میتواند از موجودیت و بقاء خود دفاع کندمسالهای که در کنار خصوصیات این جنبش نباید از نظر دور داشته شود، ساختار، قدرت و توان نظام جمهوری اسلامی است. نظامی که در ایران استقرار دارد، به هیچ روی با نظام پهلوی قابل قیاس نیست؛ یک نظام قدرتمند است؛ حتی اگر بر اقلیتی از مردم تکیه کرده باشد.
این نظام میتواند از موجودیت و بقاء خود دفاع کند. تکیه بر دین، بهرهمندی از ریشههای تاریخی، تجربههای تاریخی چهار دهه گذشته، نظام مستقر را نیرومند کرده است. هر چه مساله اول رو به آینده دارد، مساله دوم حاکی از استواری و تداوم وضعیت موجود است. جمع آوردن این دو نقطه در یک قاب تحلیلی حقیقتاً دشوار است.
آنچه شرایط امروز ایران را پیچیده کرده، همزمانی این دو نقطه است. یک سوی میدان جنبشی در جریان است که از بسیاری از مفروضهای نسلهای پیشین خود عبور کرده و چشماندازی از یک فردای دگر تولید میکند و سوی دیگر نظامی استقرار دارد که فرض نابودنش را نمیتوان به سادگی پذیرفت. در چنین شرایطی است که وضعیت موجود نگرانکننده است اگر شاهد افزایش تنش میان این دو نقطه باشیم. امید بخش آن است که نظام مستقر، تن به یک سازوکار سیاسی برای عبور از این شرایط خطرناک بدهد.
ریشه اعتراضها، متفاوت از ۹۶ و ۹۸ است
«دکتر سیمین حاجیپور» نیز به عنوان دیگر سخنران این نشست گفت: سن حاضران در اعتراضها بهشدت پایین آمده و به سن نوجوانی و زیر ۲۰ سال رسیده و از طرف دیگر پتانسیل اعتراض در زنان بهشدت افزایش یافته و به پتانسیل اعتراض در مردان نزدیک شده است.
وی این اعتراضهای اجتماعی و خیابانی را از نوع اعتراضهای «تینیجری، پستمدرن و اومانیستی» ارزیابی کرد که حاصل همدلی و همراهی میان نوجوانان و جوانان است. این اعتراضها با وجودی که با فوت خانم امینی شروع شد و با وجود شعار جهانی شده «زن، زندگی، آزادی» و با وجود مطالبه اولیه زنانه و افزایش پتانسیل اعتراض زنان، اما از نوع اعتراضهای فمینیستی غرب نیست. در کنار این موارد، این اعتراضها را باید از نوع اعتراضهای بدون رهبر نیز دانست که این هم از ویژگیهای تینیجری و پستمدرنیستی این اعتراضهاست.
به گفته وی، ریشه این اعتراضها، متفاوت از ناآرامیهای سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ است که پایه و مبنای اقتصادی داشتند. ریشه این اعتراضها را باید در تجمعهایی مانند «آببازی نوجوانان در پارک آبوآتش» در سال ۱۳۹۰ و «میتینگ کوروش» در سال ۱۳۹۵ و توانایی این نسل در سازماندهی تجمعها و تغییرات نسلی همراهی و همدلی آنها با هم دید. در آن زمان آنها توانستند ساعاتی خیابانها و نیروی انتظامی را به چالش بکشند. با وجود این اتفاقات، همچنان ما و حاکمیت به فکر فرونرفتیم و تلاشی برای شناخت درست و مناسب از این قشر جامعه و توانمندی آنها در سازماندهی تجمعها و زیست متفاوت آنها نداشتیم.
حاجیپور در ادامه، بینهادی این اعتراضها را به علت جوانی و بیتجربگی آنها دانست و اظهار داشت: این نسل برخلاف نسلهای قبلی در پشتیبانی از یکدیگر و همراهی و همدلی نسبت به نسل پیشین، احساس مسئولیت بیشتری دارند و رفتارهای آنها در حمایت از یکدیگر نیز معلول همین علت است. در نسل حاضر با «قهرمانان دیجیتالی» مواجهایم که هیچ نسبتی با نسل پیش از خود ندارند. این نسل مبتکر و نوآور است. نوع آهنگ مورد پسند این نسل و استفاده وی از هنر و مصادیق جدید در بیان رفتار، خود گویای نوآوری نوجوانانه آن است که هنوز بهخوبی درک نشده.
«این نسل از طبقه عبور کرده، همچنان که طبقه فرودست و متوسط و فرادست در کنار هم مطالبات یکسانی را مطرح میکنند. آنها از خانواده هستهای و احساس مسئولیت هستهای نیز عبور کردهاند. دیگر فقط نسبت به اعضای خانواده خود احساس مسئولیت نمیکنند. این احساس مسئولیت و حس همدلی با فوت خانم مهسا امینی که او را «یکی از خود» میدانستند برانگیخته میشود و با همزادپنداری به گفته ژیژک و بدیو به سیاست خیابانی Street Politics and Policy روی میآورند. آنها از دیدهنشدن، به حاشیه راندهشدن، تحت سلطه نسل پیش از خود بودن و …. سیاستهای نسل گذشته خسته شدهاند و در برابر سیاست گفتوگویی هابرماس Discursive Politics and Policy قد علم کردهاند.
اما از آنجا که تنها شناخت حاکمیت از این نسل این بود که آنها بیشتر اوقات خود را در شبکههای مجازی میگذرانند و برای انتقال پیامها و دادههای خود از فضای مجازی استفاده میکنند، بنابراین، راهکار را در فیلترینگ شبکههای مجازی دیدند؛ غافل از اینکه این نسل قهرمانان دنیای مجازی هستند و با اعمال فیلترینگ و محدودیت متوقفشدنی نیستند. باید توجه داشت که این نسل، از زمین تا آسمان با نسلهای گذشته از نظر آگاهی متفاوت است. از این رو، نباید با تقلیلگرایی با آنها برخورد کرد.
راهکار گفتوگو با این نسل زیاد پاسخ نمیدهد زیرا نسبت به آینده خود ناامید است و در شرایط کنونی آیندهای برای خود متصور نیست. برخورد قهرآمیز هم در مورد او پاسخ نمیدهد، زیرا احساس میکند چیزی برای از دست دادن نداردوی نتیجهگیری کرد: به نظر میرسد راهکار گفتوگو با این نسل زیاد پاسخ نمیدهد زیرا نسبت به آینده خود ناامید است و در شرایط کنونی آیندهای برای خود متصور نیست. برخورد قهرآمیز هم در مورد او پاسخ نمیدهد زیرا احساس میکند چیزی برای از دست دادن ندارد.
این نسل به صورت عملگرایانهای خواهان یک «زندگی کرامتمحور» است و تنها راه، به رسمیت شناختن نسل جوان و درک او بدون سوءظن است. او میخواهد زندگی کند، پس با تغییر برخی سیاستگذاریها و درانداختن طرحی نو به او «فرصت زیست کرامتمحور» و «حق حیات فضیلتمدار» بدهیم. اعطای قدرت و فرصت نقشآفرینی به جوانان اعم از دختر و پسر در آبادی میهن، همانگونه که در شعار این نسل آشکار است و گردش نخبگی، راهکار برونرفت از این وضعیت است.
بحران مدرنیته زیست شناختی
دکتر «الهه کولایی» نیز در این نشست تأکید کرد: ما میدانیم چه نمیخواهیم اما به اینکه چه میتوانیم بخواهیم، توجه نمیکنیم. تغییرهای نسلی، آثار جهانیشدن و ارتباط نسل جدید با جهان خارج، از عوامل مهم شکلگیری وضعیت کنونی است.
وی با تاکید بر «نقش عوامل داخلی»، «نقش عامل بیرونی» را مهم ارزیابی کرد و نیز توجه به نقش عوامل خارجی را در تغییر نگرش و خواستههای مردم مهم دانست.
وی همچنین به ناکارآمدی صداوسیما، بیاعتمادی مردم و نفوذ گسترده تلویزیونهای ایرانی خارج از کشور اشاره کرد و در جمعبندی بر اهمیت آزادی، گفتوگو و توجه به تنوع دیدگاهها تاکید کرد و گفت: انکار آن سبب شده تا حکومت به صورت انتزاعی فکر و عمل کند.
در پایان نشست، دکتر «رضا نجفزاده» نیز گفت: «ما در مرحله نوینی از بحرانِ مدرنیته زیست شناختیِ ایران قرار داریم.» انفصال فزاینده سازمان قدرت از سوبژکتیویته نوظهور ایرانی و افزایش شکاف بین قدرت و جمعیت یکی از گِرههای وضعیت فروبسته کنونی است. «تنهاییِ قدرت» در یک سو و «تنهاییِ جمعیتِ معترضان» در سوی دیگر، میتواند به توازنِ یأس بینجامد و این یعنی سیاستِ به رسمیت نشناختن. در این توازنِ یأس، قدرت جمعیت را به رسمیت نمیشناسد و جمعیت نیز متقابلاً به سلبِ اعتبارِ قدرت میپردازد.
این خطر وجود دارد که سوژههای سرگردان و بیقرار، از فرطِ بیپاسخی و احساسِ طردشدگی، فیگورهای قدرتِ مستقر را نشانه بگیرند. این سوژههای سرگردان، مولودِ «جامعۀ سوداگر»ی هستند که در دو دهۀ اخیر با مشارکتِ طیفهای سهیم در مونوپولیِ قدرت ساخته شده است و از این رو جنبشی که شکل میگیرد نیز برخی از ویژگیهای این جامعۀ سوداگر را با خود حمل میکند: خشونت نمادین و جسمانی، شیزوفرنی، شتاب و سرعت، بیتابی و بیقراری و فقدان طرحی برای آینده.
به گفته وی، از دید معترضان، دولتهای این دو دهه دچار بحرانِ اخلاقی و بحرانِ اعتبار بودهاند. قاطبۀ تصویرهایی که فیگورهای دولت به نمایش گذاشتهاند، از دید این سوژههای نوظهور اخلاقاً فاقد اعتبار بوده است. به عبارتی، از دید نیروهای اجتماعی جدید، قدرت علاوه بر اینکه در بازنماییِ اخلاقیِ چهرۀ خود صادق نبوده، در زیستیترین سطحها نیز نتوانسته جمعیت را راضی نگه دارد. این بحرانِ رضایتمندی، لاجرم به شورش بدنهای ناآرام در جامعهای سوداگر میانجامد. این بدنهای ناآرام در لایههای حاشیهنشینان، زنان، دانشجویان، جوانان، دانشآموزان، کارگران و کارمندان به ایدۀ یک زندگی معمولی دلخوشاند. شرطِ اصلیِ یک زندگیِ معمولی در شهرِ هوشمند و جمعیتِ بیقرار آن، به رسمیت شناختن است. شنیدن و شنیدهشدن باید جای سیاستِ تکآوایی را بگیرد.
وی برای تامین مصالح ملی، گفتوگوی رو در رو با برخی مسئولان و نهادها را پیشنهاد داد: ۱. شخصِ رئیسجمهوری، ۲. وزیر امور خارجه و مشاورانشان، ۳. عُقلای مجمع تشخیص، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی و برخی نمایندگان مجلس، ۴. ارتباط با بدنۀ پژوهشی موسسهها و نهادهای فرهنگیِ نوظهور، مانند برخی از اندیشکدههای نیروهای مسلح. جامعۀ علوم سیاسی برای تامین مصالح ملی راهی جز گفتوگو ندارد.
برای آزادی دکتر ۴ میلیارد تومان خواستیم
به گزارش «ایران»، روز یکشنبه هشتم آبانماه، خبر ناپدید شدن مرموز دکتر داریوش فرهود «پدر علم ژنتیک ایران» منتشر شد و پلیس تلاش خود را برای یافتن وی آغاز کرد.
در حالیکه بررسیها ادامه داشت حدود یک روز بعد دکتر به خانه برگشت و این بار شایعهای در فضای مجازی منتشر شد که او توسط نیروهای امنیتی ربوده شده است. در حالی که شایعات دامنه بیشتری پیدا کرده بود سرانجام روز پنجشنبه پلیس با دستگیری دو آدمربا خبر از گروگانگیری ۸ میلیارد تومانی دکتر فرهود داد.
بر اساس این گزارش، ساعت ۵ صبح یکشنبه هشتم آبانماه دو مرد جوان زمانی که دکتر داریوش فرهود «پدر علم ژنتیک ایران» سوار بر خودروی مزدا از خانهاش در محله گیشا خارج شد تا به محل کارش برود، راه او را سد کردند و بهعنوان مأمور سوار خودروی او شده و پروفسور را ربودند. مأموران قلابی که نقشه اخاذی ۸ میلیارد تومانی داشتند، او را به باغی در خارج از تهران بردند.
در باغ آنها به دکتر گفتند که برای آزادیاش ۸ میلیارد تومان باید پرداخت کند. در نهایت پس از ۲۶ ساعت گروگانگیری آنها به توافق ۴ میلیارد تومانی رسیدند و دکتر را سوار خودرواش کرده و در نزدیکی خانهاش رها کردند. آنها دکتر را تهدید کردند اگر مبلغی را که به آنها قول داده بود فراهم نکند، دست به اقدام بعدی میزنند.
با این حال به محض اطلاع کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت، آنها وارد عمل شدند و در عملیاتی غافلگیرانه دو مأمور قلابی را بازداشت کردند.
گروگاگیری ۲۶ ساعته
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران درخصوص ربوده شدن دکتر فرهود و شایعاتی که در این باره در فضای مجازی منتشر شده به خبرنگار «ایران» گفت: در بررسیهای دوربینهای مداربسته اطراف محل زندگی دکتر، تصاویر ربوده شدن او بهدست آمد. دو مرد با لباسهای مشکی سوار بر خودروی دکتر شده و او را میربایند. با اطلاع از این خبر، پیگیری برای یافتن دکتر آغاز شد و در بررسیها مشخص شد که هیچ یک از نهادهای امنیتی او را دستگیر نکردهاند.
او ادامه داد: گروگانگیران دو نفر بودند که یکی از آنها در آژانس املاک کار میکند. او بهواسطه شغلش متوجه میشود که دکتر وضع مالی خوبی دارد. همین مسأله انگیزهای برای ربودن دکتر میشود و از حدود یک ماه قبل با یکی از دوستانش نقشه ربودن او را طراحی میکنند. گروگانگیران قصد اخاذی ٨ میلیاردی از دکتر را داشتند اما در نهایت به ۴ میلیارد تومان راضی شدند.
وی گفت: گروگانگیران بعد از ۲۶ ساعت دکتر را آزاد اما تهدید میکنند که از این موضوع به پلیس حرفی نزند و به قدری او را تهدید کرده بودند که دکتر میترسید با پلیس همکاری کند. با این حال همکاران من به کار خود ادامه داده و درنهایت موفق به دستگیری عاملان این گروگانگیری شدند.
گفتوگو با یکی از متهمان
مرد املاکی که طراح و عامل اصلی سناریوی ربودن دکتر است در تحقیقات گفت: با توجه به اغتشاشات اخیر و شلوغیها، «پدر علم ژنتیک» را تحت عنوان مأمور ربودیم و بعد او را به بانک بردیم تا از حسابش پول برداشت کنیم، اما چون مدارک لازم همراه دکتر نبود موفق نشدیم. بعد هم پیشنهاد ۸ میلیاردی را مطرح کرده و درنهایت با وعده دریافت ۴ میلیارد تومان دکتر را رها کردیم. چون وضع مالیمان خوب نبود نقشه آدمربایی را طراحی کردیم اما حالا از کاری که کردهایم پشیمانیم.
متهمان در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار دارند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
قصاص زن بدهکار به جرم قتل پیرزن
به گزارش «ایران»، مهرماه سال ۹۸ زنی با مراجعه به پلیس از کشف جسد مادرش در خانه خبر داد.
وقتی مأموران به خانه پیرزن رفتند، دخترش درباره این حادثه گفت: مادرم در خانهاش تنها زندگی میکرد و به خاطر آسایش او تصمیم گرفتیم برایش پرستار بگیریم. از یک سال قبل تا کنون هم زنی بهعنوان پرستار در خانه مادرم کار میکرد. اما از صبح خبری از مادرم نبود، نگران شدم و به خانهاش رفتم اما هرچه زنگ زدم در را باز نکرد با کلید یدک در را باز کردم و دیدم مادرم نیمه جان و کبود روی زمین افتاده است.
در بررسیهای بعدی مأموران مشخص شد که طلاهای زن سالمند سرقت شده و همین موضوع نشان میداد که سارق با انگیزه سرقت دست به چنین عملی زده است.
مأموران در نخستین گام پرستار خانگی را شناسایی و بازداشت کردند و پس از بازجویی بیگناهی وی ثابت اما مشخص شد گاهی اوقات دختر این زن به نام میترا به خانه مقتول میرفته و این موضوع سبب شد تا مأموران میترای ۳۸ ساله را نیز احضار کنند.
وی پس از حضور در اداره آگاهی وقتی در برابر مأموران قرار گرفت ناچار به اعتراف شد و گفت: ۴ سال پیش از همسرم جدا شدم و با دخترم زندگی میکردم. در این مدت به افراد زیادی بدهکار بودم تا اینکه مادرم پیشنهاد داد بعضی از روزها به جای او من به خانه پیرزن بروم و با گرفتن حقوق آن بخشی از بدهیام را بپردازم. یک روز وقتی در حال تمیز کردن کمد خانه او بودم چشمم به طلاهایش افتاد و در یک لحظه فکر کردم که اگر این طلاها را به دست بیاورم میتوانم کل بدهیام را بپردازم و آسوده زندگی کنم. روز حادثه از پشت پیرزن را هل دادم و بعد با یک روسری گردنش را فشار دادم تا اینکه بیهوش روی زمین افتاد و من هم بسرعت طلاهایش را برداشتم و رفتم. همان موقع به مغازه طلافروشی رفتم و همه طلاها را به قیمت ۱۰ میلیون تومان فروختم.
در ادامه تحقیقات، کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی پس از بررسی وضعیت جسد و علت مرگ اعلام کرد: «مرگ زن سالمند به علت فشار بر عناصر حیاتی و نرسیدن اکسیژن به اندامهای حیاتی بوده است.» با این گزارش و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد .در آغاز جلسه رسیدگی، اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش در مرحله بازجویی گفت: من قتل را قبول دارم و حالا هم پشیمانم و از اولیای دم میخواهم من را ببخشند.
پس از اظهارات متهم و وکیل او قضات وارد شور شدند و وی را به قصاص، حبس، شلاق و ردمال محکوم کردند. حکم صادره در شعبه ۲۶ دیوان عالی کشور نیز تأیید شد.
عاقبت پیامک بازی در فضای مجازی
روزی که در یکی از شبکه های اجتماعی ایرانی با «عابد» آشنا شدم هیچ گاه فکر نمی کردم که عاقبت این پیامک بازی ها به کجا خواهد رسید اما زمانی فهمیدم مسیر را به بیراهه رفته ام که دیگر خیلی دیر شده و من آینده ام را نابود کرده ام و …
به گزارش خراسان، دختر ۱۵ ساله ای که برای شکایت از همسرش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد مراجعه کرده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: پدرم استاد کار بنایی است که درآمد خوبی دارد به همین دلیل همواره تاکید داشت من و خواهرانم به تحصیلاتمان ادامه بدهیم. در این میان خواهر بزرگم وارد دانشگاه شد و لیسانس گرفت اما تا ۲۸ سالگی ازدواج نکرده بود و مدام اطرافیان سرزنش اش می کردند.
او بالاخره سال گذشته با پسری ازدواج کرد که با او در فضای مجازی آشنا شده بود اما همسرش تحصیلات ابتدایی داشت و بیکار بود اگرچه آن ها هم اکنون در کشاکش طلاق هستند اما خواهرم مدعی است برای فرار از سرزنش ها و تهمت های ناروا با آن جوان ازدواج کرده است از سوی دیگر من هم که می ترسیدم سرنوشتم مانند خواهرم شود به فکر ازدواج زود هنگام افتادم.
از هنگام شروع کرونا پدرم برای آن که از تحصیل عقب نمانم یک گوشی هوشمند برایم خرید و من به دور از چشمان برادر بزرگ ترم که به شدت مرا زیر نظر داشت وارد فضای مجازی شدم و به پرسه زنی در شبکه های اجتماعی پرداختم. در همین روزها بود که با جوان چرب زبانی آشنا شدم.
عابد که اهل لرستان بود ادعا می کرد منزل و خودروی شخصی دارد و در تهران مشغول کار است بدین ترتیب پیامک بازی و گفت وگوهای تلفنی بین من و عابد به جایی رسید که دیگر به او دل باختم و به قول معروف عاشق شدم اما یک روز برادرم متوجه ماجرا شد و به شدت کتکم زد از آن روز به بعد برادرم مرا زیر نظر گرفته بود و حتی اجازه استفاده از گوشی را هم نمی داد اما من باز هم به طور پنهانی و با گوشی های دیگری با عابد تماس می گرفتم و از او خواستم تا به خواستگاری ام بیاید و من هم به این ترتیب از چنگ برادرم رها شوم.
خلاصه مدتی بعد عابد فقط با یک زن که مادرش بود به خواستگاری ام آمد این درحالی بود که خانواده ام به علت این ارتباط تلفنی مرا دختری هرزه و لاابالی می دانستند و بدون آن که درباره عابد و خانواده اش تحقیق کنند یا حداقل شرط و شروطی برای این ازدواج بگذارند بی تامل پاسخ مثبت دادند و مرا به عقد او درآوردند اما هنوز دو ماه از برگزاری مراسم عقدکنان سپری نشده بود که فهمیدم عابد قرص های خاصی مصرف می کند و بعد از مصرف آن قرص ها بدون هیچ بهانه ای مرا به شدت کتک می زد در این شرایط خانواده ام برای حفظ آبروی خودشان جهیزیه مرا تهیه کردند و در حالی به خانه بخت فرستادند که در رفتارهای خشن عابد هیچ تغییری حاصل نشد و او همواره با توهین های زشت مرا زیر مشت و لگد می گرفت.
این درحالی بود که تازه فهمیدم همه حرف هایی که همسرم قبل از ازدواج به من گفته بود، دروغ است و او نه تنها خودرو و خانه ندارد بلکه جوانی بیکار و بیمار است که باید حتما داروهایش را سرساعت مصرف کند در غیر این صورت به هم می ریزد و به کسی رحم نمی کند.
حالا هم غیرت برادرم اجازه نمی دهد تا من به خانه پدرم بازگردم و تهدیدم می کند که اگر آبروی آن ها را ببرم با کتک های او روبه رو خواهم شد. حالا مانده ام با این اشتباهی که آینده ام را به تباهی کشید چگونه برخورد کنم و …
با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) رسیدگی کارشناس به این پرونده در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شده است.
تولد نوزاد هندی از مادری که در کما بود
زن هندی که در نخستین روزهای بارداری به کما رفته بود پس از ۷ ماه کودک سالمی به دنیا آورد.
یک زن ۲۳ ساله هندی که ۴۰ روزه باردار بود در حالی که کلاه ایمنی نداشت و ترک موتور همسرش سوار بود ناگهان بر اثر حادثهای از روی موتور به زمین افتاد و از ناحیه سر دچار جراحات شدیدی شد.
زن جوان به کما رفت و با وجود ۵ عمل جراحی روی مغز جراحان بخشی از جمجمه او را برداشتند تا از فشار وارده به مغز او کاسته شود. پس از این جراحی، تنفس این مادر جوان دیگر تنها از طریق دستگاه تنفس مصنوعی ممکن بود. در این مدت پزشکان با این تصمیم دشوار درگیر بودند که آیا باید جلوی ادامه بارداری شفیعه را بگیرند و فرزند او را سقط کنند یا نه. اما تصاویر سونوگرافی نشان داد بارداری او در وضعیت طبیعی قرار دارد و در نهایت به خانواده او توصیه کردند که بارداری ادامه یابد. تا اینکه سرانجام نوزاد وی را در ۷ ماهگی به دنیا آوردند و کودک در سلامت کامل است.
نکاتی کلیدی که از تبدیل شدن گفتوگو به جدل جلوگیری میکند
رعایت برخی اصول در مباحثه، نهتنها موجب نزاع نمیشود بلکه بر دانش دو طرف نیز میافزاید. دین اسلام، فلاسفه یونان و حتی روانشناسی سیاسی در این رابطه راهکارهایی کاربردی ارائه کردهاند.
گروه ایرنا زندگی – «با دوستانتان بحث سیاسی نکنید، سیاست دوستیها را خراب میکند. درحالیکه سیاستمداران راهشان را ادامه میدهند، شما دوستانتان را از دست خواهید داد.» این جمله را به ارسطو نسبت دادهاند. در یونان حدود ۲ هزار سال قبل که مردم علاقه بسیاری به بحث و گفتوگو داشتند و در شرایط مختلف مباحث داغی در زمینههای گوناگون مخصوصا سیاست به راه میانداختند، اختلافات، نفرت و کینهتوزی شکل گرفت و در نهایت ارسطو از مردم خواست بحث سیاسی را کنار بگذارند.
هر چند نظر ارسطو در مواردی کارساز است اما نمیتوان افراد را از بحث کردن در موضوعات مختلف برحذر داشت. راه چاره این است که در هر جایگاه و نقش و رابطهای که قرار داریم و هر موضوعی را برای بحث کردن انتخاب کردهایم یا سر راهمان قرار دادهاند، با شیوه درست و منطقی پیش رفته و از شیوههایی که موجب ایجاد تنش و برهم زدن رابطه میان ما و طرف مقابل میشود پرهیز کنیم.
یکی از مجلههای علمی روانشناسی سیاسی، چند سال قبل، خلاصه یکی از تحقیقات خود را در مورد بحثهای سیاسی منتشر کرد. براساس یافتههای این تحقیق، افرادی که دانش سیاسی کمتری دارند، فکر میکنند چیزهای بیشتری در مورد سیاست میدانند. بعضی صاحبنظران معتقدند این موضوع را میتوان در حوزههای دیگر نیز بسط داد و اینگونه نتیجه گرفت که افرادی که دانش کمتری در هر زمینهای دارند، به شکل کاملا متناقض، اطمینان بیشتری دارند که اطلاعاتشان در مورد آن موضوع زیاد است و با اعتماد به نفس بیشتری درباره آن موضوع، حرف میزنند درحالیکه افرادی که واقعا اطلاعات درست و کافی دارند، اطلاعاتشان را ناکافی دانسته و از اظهارنظر خودداری میکنند.
فارغ از نتیجه این تحقیق، اگرباز هم در شرایطی قرار گرفتید که امکان بحث نکردن یا پاسخ ندادن بهنظرات وجود نداشت یا به دلایل مختلف سکوت و عدم اظهارنظر را به دلایل منطقی، صلاح نمیدانید باید با رعایت برخی اصول، وارد مباحث شده تا بدون کوچکترین آسیب آن را به نتیجه برسانید.
انتخاب زمان و مکان بحث کردن، درنظر گرفتن شرایط روحی خود و طرف مقابل، تسلط بر زبان بدن و زبان گفتار و دوری از رفتار و کلام ناراحتکننده و تنشزا، پرهیز از قضاوت سریع و… ازجمله مواردی است که باید در هر نوع بحثی با هر کس و با هر موضوعی مورد توجه قرار گیرد. اگر شرایط درست بحث کردن را در پیش گرفتید و هدفتان از آن، قانع کردن طرف مقابل یا تحقیر او و به رخ کشیدن اطلاعاتتان نبود، حتما از اطلاعات حتی اندک او نیز بهرهمند شدهاید و هر دو طرف با احساس رضایت مباحثه را خاتمه خواهید داد.
چند نکته کلیدی در بحث کردن
۱- فراموش نکنیم قبل از اینکه یک بحثکننده قوی، یک استدلالکننده توانا و یا یک صاحبنظر سیاسی باشیم، انسان هستیم و انسانیت بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت دارد.
۲- همگی ما در اطرافمان دوستان و اقوامی هستند که با دیدگاههای سیاسی ما مخالفند و در عین حال تمایل زیادی برای بحث کردن با ما دارند. باید قبل از هر نوع بحثی در نشستها و دیدارها، با آنها در اینباره گفتوگو کنیم که هدف از این بحث برای هر دو طرف، نه پیروزی بر طرف مقابل، بلکه مراقبت از حق اظهارنظر طرفین بدون کوتاه آمدن از ارزشهای خودشان باشد. بهعبارت دیگر، من پیش از دفاع از نظرات خودم، مراقب امنیت حق اظهارنظر تو هستم.
۳- اگربه هر دلیل از نظر روحی در شرایط عادی نیستید، وارد بحث و گفتوگوی سیاسی نشوید. بحث در این شرایط میتواند تأثیر مخربی بر رابطه ما با طرف مقابل بگذارد.
۴- بحث سیاسی بهمعنای به خطر انداختن موجودیت، هویت و شخصیت ما نیست. به محض تعریف کردن خط قرمز و دیوارکشی برای ساختن یک محدوده امن، احتمال مخرب شدن بحث چند برابر میشود.
۵- « من هم با این حرف تو موافقم که…» واجبترین بخش از هر بحث و گفتوگوی سیاسی دوستانه و خانوادگی است؛ پیدا کردن نقاط مشترک در بحث، حتی با مخالفترین طرف مقابل، هم امکانپذیر است. باید بهدنبال نقاط اشتراک در بحث باشیم و با تکان دادن سر یا لبخندی کوچک، تأییدمان را نشان دهیم.
۶- بیشتر شنونده بودن، لذتبخش است. برای این کار میتوان در مورد حرفهای گفته شده طرف مقابل، سؤال تکمیلی مطرح کرد. با این کار به او هم اجازه خواهیم داد ایده خودش را اصلاح کند. این کار همچنین احتمال سوءبرداشت و سوءتفاهم را هم از بین خواهد برد.
۷- عمده مشکلات زمانی پیش میآید که طرف مقابل استدلالش را بر یک خبر اشتباه سوار کرده است. در این شرایط از شلیک مستقیم به او پرهیز کنید چرا که این کار، رابطه را تخریب میکند. بهتر است حس ایجاد شده در فرد را از شنیدن همان خبر جویا شده، با او همراهی کنیم و آرام آرام در مورد جعلی بودن خبر با او صحبت کنیم.
۸- بارها حین بحث با خودمان تکرار کنیم که هدف ما، تغییر نظر طرف مقابل نیست. به هر حال او به یک دلیلی برای ما اهمیت دارد و حفظ این رابطه برایمان ارزشمند است، مرور این حس در زمان بحث کردن، لحن ما را آرامتر کرده و گپوگفت را دوستانهتر پیش میبرد.
۹- سعی کنید زمانی را سکوت کرده و به حرفهای مخاطب گوش کنید تا بتوانید درک کاملتری از صحبتهای او داشته باشید، زمانی که شما با دقت به صحبتها و نظرات مخاطب گوش میدهید بهتر میتوانید دیدگاهها و نظرات او را درک کنید و بهتر میتوانید راهکارهایی بیابید که هم خواستههای شما را برآورده کند و هم خواستههای او را فراموش نکنید، تجربه ثابت کرده است که در بیشتر موارد، فردی که کمتر صحبت میکند و بهتر گوش میدهد، نتایج بهتری بهدست میآورد.
۱۰- سعی کنید درک کاملی از وضعیت داشته باشید و بتوانید درک خودتان را کامل بیان کنید. صرفاً به خواستههای خودتان فکر نکنید. کل موضوع را درنظر بگیرد نه فقط خواستههای خودتان را.
۱۱- آخرین و شاید مهمترین نکته این است که در یک جامعه سالم وجود تعارض و اختلاف یکی از ارکان اصلی است. جامعهای که در آن تعارض وجود نداشته باشد مردابی است که هر قدر هم زیبا باشد، آبی راکد دارد. پس وجود تعارض را عامل رشد بدانید و آن را ارج نهید.
جدال احسن
گاهی اوقات، بحثکردن در موضوعات مختلف سودی برای دوطرف گفتوگو ندارد و تنها هر کدام میخواهند اطلاعات و توانایی بحثکردن خود را به دیگری نشان دهند و نظر خود را بر دیگری تحمیل کنند. موضوعات چنین بحثهایی هرچه باشد معمولا تنها نتیجهاش، ایجاد دلخوری و برهمخوردن یک رابطه است.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان به دو واژه «مجادله» و «مراء» اشاره کرده و میگوید که این دو واژه مربوط به سخنگفتن و از روشهای مباحثه و گفتوگو است، بهنحوی که گوینده با چیزهایی که طرف مقابل آنها را قبول دارد، سعی میکند نظر او را رد کند. ملااحمد نراقی در کتاب «معراجالسعاده» نیز درخصوص این دو واژه گفته هر دوی آنها بهمعنای ایرادگرفتن از سخن فرد دیگر و کوچکشمردن او و به رخکشیدن هوشمندی و توانایی خود است بدون آنکه انگیزه و فایده دینی داشته باشد و از صفات ناپسند قلمداد میشود.
امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) نیز در اینباره میفرمایند: از مجادله و ستیزهکردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار، دلها را نسبت به برادران بیمار میکنند و نفاق میرویانند. (الکافی)
اما آنچه براساس کلام خدا در قرآن، شیوه درست و صحیح بحثکردن است و بهعنوان گفتوگوی سالم و سازنده مورد تأکید قرار گرفته «جدال احسن» است. این عبارت در آیه ۱۲۵سوره نحل بهکار رفته است. در جدال احسن، از شیوههای تخریبی و نامناسب که عمدتا موجب دلخوری، نفرت، نفاق، دورشدن از حق و… است خبری نیست. در مقابل، آنچه در جدال احسن مورد تأکید قرار میگیرد این است که هدف ما از مباحثه باید روشنگری باشد و نه محکومکردن یکدیگر. نباید کاری انجام داد که طرف مقابل به لجبازی افتاده یا عصبانی شود.
در این نوع گفت و گو از بهکاربردن الفاظ نامناسب، بهرهمندی از افکار باطل، اهانت به شخصیت طرف مقابل و… پرهیز میشود. در جدال احسن، از صدای بلند باید دوری کرد و به صحبتهای طرف مقابل نیز باید به خوبی گوش داد و به عقاید او احترام گذاشت. اگر با وجود بیان همه دلایل، فرد قانع نشد بحث را ادامه نداده و بر آن پافشاری نکنیم و هیچگاه انتظار نداشته باشیم که اعلام کند متقاعد شده است. ما نیز در افکار و عقایدمان مدعی نباشیم که حق با ماست.
یکی از بهترین نمونههای جدال احسن در تاریخ اسلام، جدال امامرضا(ع) با عالم مسیحی در حضور مأمون و با موضوع الوهیت یا عبودیت حضرت عیسی(ع) است؛ جدال احسنی که با استفاده از آنچه مقبول هر دو طرف بود، امام، عالم مسیحی را قانع کرد. عناصر جدال احسن در مناظرات امامرضا(علیه السلام) به ۲دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول عناصر علمی و عقلی بهشمار میروند و دسته دوم عناصر اخلاقی هستند که آموزنده ادب و اخلاق مناظرهاند که به برخی از آنها پرداخته میشود.
طبرسی در اهمیت این عنصر گفته است: منظور از جدال احسن آن است که با ایشان به اندازه قدرت درک آنها سخن بگوید استفاده از عبارتهای ساده و قابل فهم در جدال بسیار مهم است، زیرا استفاده از لغات پیچیده ممکن است موجب سوءتعبیر شود. (مجمعالبیان فی تفسیر القرآن)
زخم کاری فیلترینگ بر پیکر کسبوکارهای اینستاگرامی
اگر چه رسانههای اجتماعی با هدف سرگرمی و ایجاد شبکه ارتباطی افراد در سراسر دنیا طراحی شد، اما به بستر مهم و کارآمدی برای فعالیتهای تجاری آنلاین تبدیل شده که فیلترینگ ضربه جبرانناپذیری بر این کسبوکارها وارد خواهد کرد.
در کمتر از یک دهه از ظهور رسانههای اجتماعی این رسانهها از شکل پلتفرمهایی صرفاً سرگرمکننده به یک بخش کاملاً یکپارچه از هر جنبه از زندگی روزمره تبدیل شده است. پلتفرمهای مختلف شبکههای اجتماعی بنا بر امکانات و قابلیتهایی که ارائه میدهند سلایق گروههای مختلف کاربران را پوشش دادهاند؛ اما بر کسی پوشیده نیست که اینستاگرام به عنوان کاملترین و محبوبترین پلتفرم رسانههای اجتماعی در بین کاربران دنیا برای حضور و فعالیت کسبوکارهای آنلاین حیاتی است.
اینستاگرام پلتفرمی برای سرگرمی یا کسبوکار آنلاین
اگرچه فیسبوک بیشترین کاربر را در میان کاربران رسانههای اجتماعی در دنیا دارد، اما اینستاگرام به دلیل جذابیتهای بصری و امکانات گسترده برای اشتراکگذاری متن، تصویر و ویدئو در شکلهای مختلف تا حد زیادی نیاز مخاطبان خود را برای تعامل در شبکههای اجتماعی برطرف کرده است؛ به ویژه با توجه به اینکه برندها، نرخ تعامل را در اینستاگرام ۱۰ برابر بیشتر از فیسبوک میدانند. این غول رسانههای اجتماعی که در ابتدا به عنوان یک پلتفرم برای به اشتراکگذاری تصاویر راهاندازی شد، حسابهای تجاری را در مسیر خود قرار داد. از آنجایی که بیشتر مردم، محصولات جدید را از طریق اینستاگرام کشف میکنند، روشن است که این یک پلتفرم فوقالعاده جذاب برای مشاغل است.
اینستاگرام دومین پلتفرم پربازدید پس از فیسبوک است که بیش از یک میلیارد کاربر فعال ماهانه و ۵۰۰ میلیون استوری روزانه دارد. این پلتفرم ۱۴۰ میلیون کاربر در ایالت متحده دارد. ۸۱ درصد از مردم اینستاگرام برای کمک به تحقیق در مورد محصولات و خدمات استفاده میکنند. حدود ۷۱ درصد از مشاغل ایالات متحده از اینستاگرام استفاده میکنند.
در شهریورماه یک تیم قوی با فعالیت گسترده داشتیم و ۱۲ نیروی جدید جذب کرده بودیم اما در پایان مهرماه به دلیل فیلترینگ اینستاگرام مجبور شدیم همه این ۱۲ نیرو را تعدیل کنیمفیلترینگ، دیواری در برابر کسبوکارها
قطعی اینترنت با هدف کنترل ناآرامیهای شهریور و مهرماه و به دنبال آن فیلترینگ اینستاگرام و پیامرسان واتساپ سد بزرگی در برابر فعالیتهای کسبوکارها ایجاد کرد و مشکلاتی جدی برای تجارت الکترونیک به وجود آورد. صاحبان کسبوکارهای اینستاگرامی در این مدت آسیبهای زیادی دیدهاند و آینده مبهم کاری نگرانیهای فراوانی را برایشان ایجاد کرده است.
«علیرضا اعتضادی» مدیر یک آژانس تبلیغاتی که مشتریان نامداری چون همراه اول، آپ و اسنپ مارکت دارد در این باره میگوید: در شهریورماه یک تیم قوی با فعالیت گسترده داشتیم و علاوه بر ۳ بنیانگذار، ۱۲ نیروی جدید جذب کرده بودیم اما در پایان مهرماه به دلیل فیلترینگ اینستاگرام و محدودیتهای کار در آن مجبور شدیم؛ همه این ۱۲ نیرو را تعدیل کنیم.
یکی از صاحبان کسبوکار اینستاگرامی در زمینه تولید و فروش پوشاک با ۴۵ هزار دنبالکننده در اینستاگرام، از کاهش درآمدش از ماهی ۶۰ میلیون به ۲۰ میلیون و کمشدن تعداد کارکنان بخش فروش از ۷ نفر به ۳ نفر در جریان فیلترینگ این پلتفرم شکایت داشته و اظهار میکند محدودیتهای اعمال شده در این رسانه اجتماعی در جریان حوادث اخیر امکان فعالیت را بسیار سخت کرده است.
تولیدکننده پوشاک: با ۴۵ هزار دنبالکننده در اینستاگرام، به دلیل فیلترینگ، درآمد ما از ماهی ۶۰ میلیون به ۲۰ میلیون و تعداد کارکنان بخش فروش از ۷ نفر به ۳ نفر کاهش یافت
صاحب صفحه «چوبکار» که به ساختوفروش قطعات چوبی و دکور مشغول بوده و از مراکز مهمی همچون سفارتخانهها نیز سفارش کار داشته، با ۱۳۰۰ نفر دنبالکننده در این صفحه که در چند سال فعالیت به دست آورده، در ارتباط با وضعیت فیلترینگ و تاثیر آن بر کسبوکارش میگوید: چهار نفر سازنده و نصاب از این کسبوکار ارتزاق میکردند و هر کدام ماهانه حدود ۶ میلیون تومان درآمد داشتند که حالا این درآمد تقریباً به صفر رسیده و دلیل آن عدم دسترسی آسان به صفحه اینستاگرام و واتساپ بوده که ارتباط با مشتریان را سخت و غیرممکن کرده است.
«محمود نادری» خوشنویس بوشهری که در صفحه اینستاگرامش آموزش آنلاین خوشنویسی به هنرجویانی از شهرهای مختلف کشور داشته و از این راه کسب درآمد میکرده، نیز با اعمال فیلترینگ دچار مشکل شده است.
فیلترینگ با کسبوکارهای نوپا چه کرد؟
علاوه بر صفحههای فروش قدیمی و پر فالوئر اینستاگرام که کسبوکارشان شناخته شده و مشتریان ثابت و غیرثابت زیادی را جذب کردهاند، کسبوکارهای نوپا نیز از آسیبهای فیلترینگ بینصیب نمانده و در آغاز راه فعالیت تجاری خود متحمل ضررهای فراوانی شدهاند.
صاحب صفحه «گوشکوه» که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده و با تعداد ۲ هزار دنبالکننده به فروش محصولات ارگانیک مشغول بوده، میگوید: کار ما به صورت خانوادگی بوده و فروشمان به طور میانگین نزدیک به ۳۰ میلیون تومان با سود ۲۰ درصد، درآمد ۶ میلیون تومان بوده که بعد از فیلترینگ، فروش صفر شده است؛ اگر روند موجود حداقل تا یکی دو ماه آینده ادامه داشته باشد امیدی به فروش نداریم.
فروشنده محصولات ارگانیک: کار ما به صورت خانوادگی بوده و فروشمان به طور میانگین نزدیک به ۳۰ میلیون تومان با سود ۲۰ درصد، درآمد ۶ میلیون تومان بوده که بعد از فیلترینگ، فروش صفر شده استخانم ابراهیمی مدیر یکی دیگر از صفحههای کسبوکار نوپا در اینستاگرام که تولیدکننده و فروشنده محصولات دستساز است، با ۳۰۰ دنبالکننده در صفحه خود گفته: درآمدم در ماهها متغیر است اما میانگین درآمد در ماه، ۳ میلیون تومان بود که بعد از فیلترینگ، این میزان به کمتر از ۵۰۰ هزار تومان رسیده؛ فیلترینگ سبب شده تا به راحتی امکان دسترسی به صفحه را نداشته باشم و این یعنی از دست دادن مشتری.
پلتفرمهای داخلی رقیب یا جایگزین اینستاگرام
با فیلترینگ اینستاگرام و عدم دسترسی تعداد زیادی از کاربران و صاحبان کسبوکارها به صفحات اینستاگرام برای فعالیتهای تجاری آنلاین، زمزمه جایگزینی پلتفرم بومی برای ادامه این فعالیتها زیاد شد. روبیکا یکی از پلتفرمهای داخلی است که به عنوان جایگزینی برای اینستاگرام شناخته شده، اما صاحبان کسبوکار در مورد کار در پلتفرمهای داخلی نظرهای مشابهی دارند.
مدیر صفحه «گوشکوه» در این خصوص میگوید: امکان ادامه فعالیت در پلتفرمهای داخلی وجود دارد، اما مخاطب پراکنده است و این کار ما را برای ارتباط با مشتری و محتواگذاری سخت میکند.
خانم ابراهیمی صاحب صفحه تولید و فروش محصولات دستسازه نیز در این باره میگوید: «اصولاً شکلگیری پلتفرم خارجی مانند اینستاگرام برای سرگرم شدن مردم بود و به دلیل وجود قابلیتهای مختلف که مدام هم در حال بهروزرسانی هستند با استقبال زیادی مواجه شد. پلتفرمهای ایرانی هنوز برای مردم به عنوان یک رسانه اجتماعی شناخته شده نیستند و فقط برای ارسال پیام از آنها استفاده میشود. اگر این پلتفرمها گنجایش حضور میلیونی کاربران را داشته باشند، قابلیتها و امکاناتی در حد پلتفرمهای فیلتر شده را در اختیار کاربران قرار دهد و مردم به آنها اعتماد کنند، به طور حتم میشود در این فضا هم فعالیت و رشد کرد».
فروشنده محصولات دستساز: میانگین درآمد ما در ماه، ۳ میلیون تومان بود که بعد از فیلترینگ، به کمتر از ۵۰۰ هزار تومان رسیده استمدیر صفحه تولید و فروش پوشاک در اینستاگرام نیز گفته، پلتفرمهای ایرانی، به قدرت و کاربر پسندبودنِ پلتفرمهای خارجی نیستند و فاقد زیرساختهای مناسب برای فعالیت کسبوکارها هستند.
«آماده نبودن زیرساختها»، «نبود امکانات مورد نیاز برای فعالیت کسبوکارها» و «قابلیتهای جذاب برای ترغیب کاربران به استفاده از پلتفرمهای داخلی» از دلایل عمده عدم تمایل صاحبان کسبوکار برای استفاده از این پلتفرمهاست. اما حتی اگر این مشکلات نیز رفع شود، کسبوکارها و بهویژه آن دسته از آنها که مدت زیادی را در اینستاگرام فعالیت کرده و جایگاه خود را در بین مخاطبان و مشتریان تثبیت کردهاند برای حضور و فعالیت در پلتفرم داخلی باید از نقطه صفر شروع کنند و در عمل بخش زیادی از مخاطبان که سرمایه یک کسبوکار اینترنتی است، از دست میدهند و این امر، آسیب جبران ناپذیری به کسبوکارها وارد میکند.
کابوس دلار ۳۷هزار تومانی برای تیمهای ایرانی / رشد یکشبه و چنددهمیلیاردی دستمزد خارجیها در لیگ فوتبال
تیمهایی که نه بلیت فروشی تماشاچی دارند و نه تبلیغات دور زمین، پولی به آنها میدهد و نه حق پخش میگیرند، چگونه می خواهند مخارج جاری خود را تامین کرده و دستمزد بازیکنان و مربیان خارجی را بدهند؟
شوک نرخ دلار به فوتبال ایران، ضربه سنگین تازهای به لیگ برتر وارد میکند.
به گزارش تابناک ورزشی؛ در فصلی که جذب بازیکن خارجی در لیگ برتر فوتبال ایران اوج گرفته است و بار دیگر شاهد نقلوانتقالات پر حادثه تابستانی با خرید مهرههای نامدار خارجی هستیم، بدترین خبر برای باشگاههای عمدتا دولتی ایران، گران شدن ناگهانی نرخ دلار است.
تازه تیمها با دلار ۳۰هزار تومانی عادت کرده بودند که بار دیگر جهش نرخ دلار و رکوردشکنی تاریخی آن کار را سخت تر کرد و مشخص نیست، تیمهایی که نه بلیت فروشی تماشاچی دارند و نه تبلیغات دور زمین، پولی به آنها میدهد و نه حق پخش میگیرند، چگونه می خواهند مخارج جاری خود را تامین کرده و دستمزد بازیکنان و مربیان خارجی را بدهند؟!
طبق بررسی تابناک، مثلا فقط در یک قلم قرارداد یورگن لوکادیا در باشگاه پرسپولیس، یک شبه بیش از ۶میلیارد تومان به هزینه دستمزد بازیکن اضافه شده است!
همین شرایط برای باشگاه رقیب نیز وجود دارد و استقلال برای پرداخت اقساط دستمزد ریکاردو ساپینتو، کوین یامگا و سیلوا مدافع این تیم باید به معجزه دل خوش کند.
در این میان اُرد دادن عجیب سرمربیان تیمها برای برپایی اردوی خارجی، از دوبی گرفته تا پرتغال هم در نوع خودش جالب است. و ابهام عجیبتر اینکه شورای برون مرزی وزارت ورزش نیز با درخواست های مربوطه بدون توجه به بحران اقتصادی کشور، موافقت میکند!
آن طور که تابناک متوجه شده است، تقریبا هیچ باشگاهی در لیگ برتر فوتبال ایران چنین شرایطی را در قرارداد پیشبینی نکرده و دورنمایی از جهش نرخ ارز را ندیده است تا در چنین اوضاعی، بتواند پرداخت ریالی داشته باشد؛ هرچند مدیر برنامه بازیکنان و مربیان خارجی هم بعید است زیر بار چنین شرطی در قرارداد بروند! آنها قطعا پول خودشان را به ارز رایج بینالمللی میخواهند.
نکته مهم دیگر سکوت مراجع دولتی در موارد مشابه برای تیمهای ورزشی است؛ به طور مثال دولت در ناآرامیهای اخیر که منجر به قطع اینترنت شد، برای کسب و کارهای مجازی و اینترنتی وعده جبران داد و از برنامه کمک به این مشاغل خبر داد؛ اما بازیهای لیگ برتر که به همین دلیل بدون تماشاگر برگزار میشود، هیچ واکنشی از سوی دولتمردان نداشته است!
وزیر ورزش که باید حافظ منافع اهالی ورزش باشد، لب فرو بسته و کسی زیان باشگاههای بحران زده فوتبال ایران که وظیفه سرگرمی مردم را بر دوش میکشند، نمیبیند.
به نظر میرسد موج جدید گرانی نرخ ارز، ورشکستگی اقتصادی تیمهای فوتبال در ایران را کامل کند و شانسی برای بازسازی زیرساخت ها نظیر امکانات داور ویدیویی و ساختن کمپ و تیمهای پایه باقی نگذارد.
احتمالا در پایان فصل نیز شاهد شکایات تازه خارجیها در فیفا علیه باشگاههای ایرانی خواهیم بود و بار دیگر احکام غرامت های نجومی که از بیت المال پرداخت خواهند شد.
نویسنده: پژمان حسینزاده