خبر بازداشت علی دایی تکذیب شد
خبر بازداشت علی دایی تکذیب شد و برادرش (محمد دایی)، این خبر را دروغ پردازی رسانههای خارجی عنوان کرد.
به گزارش ایرنا، صبح امروز شنبه در ادامه فضاسازی صورت گرفته پس از اتفاقات اخیر، یکی از رسانههای خارجی در خبری کذب مدعی شد که علی دایی در ایران بازداشت شده است. خبری که توسط برخی دیگر از رسانههای خارج از کشور باز نشر شد.
محمد دایی بردار علی دایی با تکذیب خبر رسانههای خارجی گفت: این خبر به هیچ عنوان صحت ندارد و یک دروغ بزرگ است که مشخص نیست به چه دلایلی مطرح شده است.
سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین در دستور کار نیست
رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای گفت: به هیچ عنوان بحث افزایش قیمت و تغییر سهمیه بنزین در دستور کار مجلس و دولت نیست.
فریدون حسنوند نماینده مردم اندیمشک و رئیس کمیسیون انرژی در مجلس شورای اسلامی در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت:
«هیچگونه بحثی در مجلس، کمیسیون انرژی و دولت، مبنی بر سهمیه بندی و افزایش قیمت بنزین نیست و بهعنوان رئیس کمیسیون انرژی بهشدت این موضوع را تکذیب میکنم. به هیچ عنوان بحث افزایش قیمت بنزین و تغییر سهمیه در دستور کار ما قرار ندارد.»
ارز واردات خودرو تامین شد/ واردات خودرو با کیفیت دیگر مانعی ندارد
همیشه کمبود منابع ارزی یکی از موانع واردات خودرو در کشور بود اما ظاهرا این مشکل این بار به همت بانک مرکزی حل شده است.
به گزارش خبرنگار مهر، واردات خودرو با ابلاغ آئین نامه آن و معرفی اسامی شرکتهای وارد کننده وارد مرحله اجرایی شده بوده که مهمترین مشکل آن تأمین منابع ارزی توسط بانک مرکزی بود، واردات خودرو همیشه مشکل تأمین ارز داشته و برخی از مخالفان واردات معتقدند این کار خروج ارز را از کشور بیشتر خواهد کرد، اما موافقان میگویند خودروسازان داخلی برای تأمین قطعه برخی از قطعات را از خارج وارد کرده و در این مرحله با توجه به مزیتهای خودرو با کیفیت خارجی و نارضایتی مردم از کیفیت خودروسازهای داخلی باید واردات انجام شود.
اما آخرین گام از آن تأمین ارز توسط بانک مرکزی بوده که به گفته علی صالح آبادی بانک مرکزی طبق استانداردهای وزارت صمت این کار را اجرایی کرده بود، بر اساس گفتههای صالح آبادی سقف واردات مبلغ یک میلیارد دلار خواهد بود که طبق برآیند وزارت صنعت تقریباً ۹۰ هزار خودرو است.
چرا تنها ۹۰ هزار خودرو وارد میشود؟
بازار امروز خودرو نیازمند واردات تا یک میلیون خودرو به صورت سالانه است که این میزان واردات نیازمند بیش از ۱۰ میلیارد دلار منابع ارزی است که با توجه به تحریمهای ناجوانمردانه علیه ایران این امکان فعلاً وجود ندارد، اما آغاز این امر را باید به فال نیک نگرفت و سالانه بر حجم واردات خودرو افزود.
واردات قطعات خودرو چقدر ارز میبرد؟
یکی از نکات مهمی که دستگاههای نظارتی باید دقت ویژه ای بر آن کنند این است که در شرایط فعلی شرکتهای تولید کننده باید تمام توان خود را به کار گرفته تا با توجه به توان داخلی قطعات را تولید کنند، اما بررسیهای خبرنگار مهر نشان میدهد در گذشته واردات بسیاری از قطعات از کشور چین انجام شده و در ایران با نام داخلی به شرکتهای خودروساز فروخته شده است، البته برآیند دقیقی از وضعیت فعلی قطعه سازی در کشور و واردات قطعات وجود ندارد، در سال ۹۷ یکی از شرکتهای قطعه سازی به خبرنگار مهرگفته بود: «منطق اقتصادی حکم میکند وقتی تولید قطعه در کشور چین ارزانتر دست میگیرد آن را داخلی سازی نکنیم.» این اظهار نظر در زمانی صورت گرفته بود که شرکتهای قطعه ساز ادعا داشتند بسیاری از قطعات خودرو را بومی سازی کردهاند.
حال باید دید واردات قطعه برای صنعت خودروسازی چقدر بوده و آیا میتوان با ممنوع کردن واردات قطعات برای خودروهای داخلی و ساخت آن در داخل منابع جدیدی را برای واردات خودرو با کیفیت خارجی با قیمت مناسب فراهم کرد؟
گزارش مهر از تشییع شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ؛
قلب ایران در شیراز تپید/ روایت دلدادگی مردم به شهدای حرم
اقشار مختلف مردم شیراز امروز شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ(ع) را تشییع کردند تا قلب ایران امروز در شیراز بتپد.
به گزارش مهر تروریستها بار دیگر با اقدامی دد منشانه مردم و نماز گزاران را نشانه گرفتند و ۱۵ نفر شامل و زن و کودکان و افراد بیگناه را به خاک و خون کشیدند، شهادت زائران حرم شاهچراغ هر چند غم بزرگی بر دل مردم ایران نشاند اما چراغ راهی شد برای هوشیاری، بصیرت و شناخت صحیح و مردم با این اقدام بار دیگر به نیت پلید دشمنان این مرز و بوم پی بردند.
مراسم تشییع پیکر شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر از ساعت ٩ صبح شنبه آغاز شد و از همان ساعات اولیه فوج فوج مردمان ولایت مدار فارس به حرم مطهر شاهچراغ (ع) و میدان شهدا آمدند تا بدرقه شهدای این حادثه شور انگیز و حماسی باشند.
حضور اقشار مختلف مردم از پیر تا جوان و زن و مرد در این بدرقه باشکوه جلوه زیبایی به این مراسم بخشید.
مردم ولایتمدار فارس با سر دادن شعارهای نظیر مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و مرگ بر ضد ولایت فقیه نشان دادند با آرمانهای انقلاب اسلامی خو گرفته و بر عهدی که با رهبری بستهاند استوار اند.
آنچه که در این مراسم مشهود بود؛ درخواست واضح مردم از فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای برخورد جدی با مسببان این حادثه تروریستی و انتقام از عوامل این جناب بود.
حالا مردم بار دیگر نشان دادند که صف خود را از اغتشاشگران جدا کردهاند و خواستار آرامش و امنیت هستند.
مردم خواستار انتقام شدند
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با سفر به شیراز در مراسم تشییع شهدای حمله تروریستی شرکت کرد.
مردم نیز با مشاهده سردار سلامی با شعار «سردار، انتقام، انتقام» خواستار انتقام از این حمله تروریستی شدند.
با عدهای فریب خورده هیچ گاه آسیبی به ایران وارد نمیشود
سردار حسین سلامی در مراسم تشییع شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ با عرض تسلیت به مقام معظم رهبری به علت این حادثه تروریستی بیان کرد: شهدای این حادثه تروریستی جان شیرین خود را برای یک هدف مشخص و والا تقدیم به خداوند کردند.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: آمریکا با برنامه ریزی، توطئهها و فتنههای مختلف در تلاش است تا دین مردم ایران را بگیرد.
مردم و ملت در کنار هم ایستادهاند
سخنگوی دولت در حاشیه این مراسم به خبرنگار مهر گفت: وظیفه دولت حمایت از بازماندگان و حفظ حقوق امثال آرتین ها است و حضور مردم بیانگر هم مسیری دولت و مردم است.
علی بهادری جهرمی بیان کرد: مردم ایران اسلامی با حضور پرشوری که داشتند بار دیگر نشان دادند که هم دل و هم صدا متعهد به انقلاب هستند.
بهادری جهرمی در ادامه یادآور شد: همراهی دولت و مردم در کنار هم بیان گر آن است که دولت متعهد به مردم و مردم متعهد به انقلاب اند از این رو همراهی مردم و دولت موجب خواهد شد توطئههای دشمن همواره ناکام بماند.
حادثه تروریستی در شاهچراغ موجب افزایش بصیرت مردم شد
محمد هادی ایمانیه در حاشیه تشییع پیکر شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ بیان کرد: حادثه تروریستی حرم مطهر شاه چراغ یکی از تلخترین حوادثی است که در کشور روی داد اما این حادثه غم بار برکاتی داشت که موجب شده جامعه به بصیرت بیشتری دست یابند.
عالیترین مقام دولت در استان فارس تصریح کرد: مردم فارس که همواره حامیان ولایت و شهدا بودهاند امروز نیز بار دیگر نشان دادند که حامی ولایت و رهبری هستند و متعهد به عهدی که با ولایت بستهاند این در حالی است که پس از انقلاب یکی از مراسمهای بینظیر و کمنظیر بود که نشان میدهد مردم ما انصافاً بامعرفت هستند؛ مردم فارس و مردم دیگر استقبال بسیار خوبی از مراسم نمازجمعه و تشییع شهدا داشتند که جای تشکر و قدردانی ویژهای داشته باشم.
رسوایی دیگری برای رسانههای معاند / سناریوسازی از عزای مردمی داغدار
در حالیکه پیشازاین اعلامشده بود روز شنبه در فارس عزای عمومی و تعطیل است، رسانههای معاند سعی کردند تعطیلی را به تحصن و اغتشاش ربط دهند تا از عزای مردم داغدار بهرهبرداری خود را کنند.
سناریوسازیهای آنور آبیها گویا تمامی ندارد و دروغپردازیهایشان حتی به موضوع شهدای حادثه تروریستی اخیر نیز کشیده شده است تا بیشازپیش سمتوسوی واقعی و هدف فعالیت خود را آشکار کنند.
در آخرین دروغپردازیهای رسانههای خارجی، آنها اعلام کردند کسبه شیراز امروز با تعطیلی مغازههایشان به اعتصابات و اغتشاشات پیوستند!
این دروغ در حالی طراحی و تولیدشده است که پیشازاین استانداری فارس از تعطیلی عمومی در روز شنبه خبر داده بود و امروز شهر شیراز میزبان تشییع باشکوه شهدای حادثه تروریستی در شاهچراغ بود.
سناریو تازه علیه ایران؛ اتهامزنی وقتی شاهدی در کار نیست
پهپادهای ساخت جمهوری اسلامی گرچه تا مدتها در رسانههای غربی باورناپذیر و فتوشاپ جلوه داده میشد! امروز بهانه سناریوسازی جدید علیه ایران است و غرب بیهیچ شاهد و سندی و با وجود تکذیب مکرر مدعی حضور پهپاد شاهد در جنگ روسیه علیه اوکراین است.
به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، جنگ روسیه و اوکراین، بحران یا به تعبیری بهتر، به استخوانی در گلوی غرب تبدیل شده است. حامیان دولت کییف، زمانی که ولودیمیر زلنسکی را در برابر ولادیمیر پوتین، قرار میدادند؛ تصوری از عمق بحرانی که دامن غرب را میگرفت، نداشتند. اکنون پس از هفت ماه از آغاز این جنگ، غرب و آمریکا، تصمیم گرفته است مسئولیت خود را در قبال فجایع روی داده در اوکراین، فرافکنی کرده و این میان بهانهای تازه برای اعمال سیاست کهنه تحریمی خود علیه ایران، پیدا کند.
داستان از کجا شروع شد و غرب مدعی چیست؟
برای آگاهی از انگیزه و سناریو اتهامزنیهای اخیر مقامات اروپایی و آمریکایی به جمهوری اسلامی ایران باید به تابستان سال جاری برگردیم. ۲۰ تیرماه سال جاری «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا با انتشار تصاویری، مدعی میشود که نظامیان روسیه در یکی از پایگاه های سپاه پاسداران در شهر کاشان در حال خرید پهپادهای شاهد ایران هستند و این درحالی است که تصاویر منتشر شده مربوط به مسابقات نظامی پهپادی ۲۰۲۲ است که به گفته سردار «علی بلالی» سخنگوی این مسابقات، این تمرینهای پهپادی با حضور کشورهایی چون بلاروس و ارمنستان برگزار شده است.
در ادامه داستان و اواسط تابستان، رسانههای آمریکا از تحویل پهپادهای مهاجر و شاهد ایران به روسیه خبر میدهند اما همزمان تاکید هم میکنند که استفاده از این پرندههای پروازی با مشکلات فنی مواجه شده است!
و این بسترسازیهای برای ادامه سناریو در حالی است که یک رسانه عبری همزمان با این ادعاها، از ارسال سامانه پیشرفته ضدپهپادی ساخت یک شرکت رژیم صهیونیستی به اوکراین خبر میدهد. اوکراین از همان ابتدای جنگ به صورت رسمی و علنی اعلام کرده بود که از پهپادهای «بیرقدار» استفاده میکند و این پرندههای ساخت ترکیه به اصلیترین پرندههای نظامی مورد استفاده در این جنگ تبدیل شده است که هر کدام از آنها برای اوکراین جنگ زده نزدیک به ۲ میلیون دلار تمام میشود!
۲۲مهرماه ارتش اوکراین در بیانیهای مدعی میشود که نخستین پهپاد ساخت ایران را در نبرد ساقط کرده است و وقتی درباره مدارک اثبات کننده این ادعا در این بیانیه جستجو میکنیم؛ «عدم تطابق شماره سریال این پهپاد با شمارههای شناخته شده تسلیحات روسیه»، به عنوان تنها مدرک و سند ارائه شده در درستی این ادعا را مییابیم. سناریو به نقطه عطف خود نزدیک و غرب مدعی میشود، پهپادهای کامیکازه روسیه همان شاهد ۱۳۶ ایرانی است که مسکو آنها را ژرانیوم۲ نامیده است!
۲۷ مهر ارتش اوکراین از اسقاط ۲۲۰ پرنده پروازی ایرانی در یک ماه گذشته خبر میدهد و رسانههای بینالمللی مدام گزارشهایی از قصد تهران برای فروش بیشتر پهپاد و حتی موشک به روسیه سخن میگویند اما برای این نیتخوانیها هم هیچ مدرکی در کار نیست. عدم انتشار مدرک اما سبب نمیشود که تروییکای اروپا درخواست نشست غیرعلنی شورای امنیت ملی را ندهند.
«بن والاس»، وزیر دفاع بریتانیا، تکذیب فروش پهپاد به روسیه، از سوی ایران را، تکذیب میکند و مدعی وجود مدارک متقن درباره این استفاده میشود! دیگر وزرای خارجی تروییکا هم ادعاهای مشابهی دارند و ۲۸ مهرماه نشست غیرعلنی شورای امنیت برگزار میشود.
«ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره جزییات این نشست میگوید: «ما نگرانی جدیمان را درباره دست یافتن روسیه به این پهپادها از ایران که نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است، بیان کردیم. ما در استفاده از تحریمها و دیگر ابزارهای مناسبمان علیه تمامی کسانی که در این انتقالات دست دارند، تردید نخواهیم کرد».
انگلیس، فرانسه و آلمان ۲۹ هم مهرماه در نامهای به سازمان ملل، خواستار رسیدگی به موضوع فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه شده و ادعا میکنند این اقدام ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است.
واکنش ایران به ادعاهای غرب
ایران ارسال پرندههای هدایتپذیر از دور خود را به منظور استفاده در جنگ اوکراین، قویا و مکررا رد کرده و از طرفهای غربی خواسته است اگر در این زمینه مدرکی وجود دارد ارائه دهند.
صداقت و حسننیت از این بالاتر که «حسین امیرعبداللهیان» وزیر امور خارجه از آمادگی جمهوری اسلامی برای بررسی ادعای فروش پهپاد در جلسه مشترک با اوکراین خبر دهد و بار دیگر تاکید کند که ایران هیچ سلاح و پهپادی برای به کارگیری در جنگ با اوکراین به روسیه نداده و نخواهد داد.
امیرعبداللهیان، پس از ادعاهای مقامات غرب،۲۷ مهرماه در گفتوگو با گردان گرلیچ رادمن، وزیر امور خارجه و اروپای کرواسی، تصریح کرد: «اگر سندی درمورد استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین وجود دارد، ارائه کنند».
وزیر امورخارجه ایران، در هفته های گذشته، چه در گفتوگوهای تلفنی با مقامات و همتایان خارجی خود از جمله «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و چه در سفرهای دیپلماتیک خود، بارها و به بیانهای مختلف تصریح کرده است: «ایران هیچگونه تسلیحاتی به روسیه برای استفاده در جنگ علیه اوکراین ارسال نکرده و نخواهد کرد، چرا که معتقد به راهحل این بحران سیاسی است و هرگونه حمایت تسلیحاتی از طرفین، فرصت صلح را به تأخیر میاندازد».
«ناصر کنعانی» سخنگوی وزارت امورخارجه هم در همه نشستهای خبری هفتههای گذشته تصریح کرده است: «ایران بارها اعلام کرده که یک طرف جنگ بین روسیه و اوکراین نیست. ایران هیچ سلاحی را برای هیچ کدام از طرفین جنگ صادر نکرده است. همانطور که بارها گفتهایم سیاست خارجی ایران مبتنی بر مخالفت با جنگ است و در خصوص جنگ در اوکراین نیز ما مخالف جنگ هستیم و متناسب با ظرفیتهای خود تلاش کرده و میکنیم که رویکرد نظامی در این زمینه خاتمه پیدا کند».
امیرعبداللهیان روز چهارشنبه و در دیدار با همتای بلاروسی خود ضمن هشدار به غرب درباره هرگونه اقدام غیرسازنده علیه ایران؛ خاطرنشان کرد: برای ما کاملا روشن است که رهبران چند کشور محدود در اتحادیه اروپا، نگاههای افراطی و شتاب زدهای درباره تحولات منطقه و بین الملل دارند و بخش بزرگی از این اتحادیه د مسیر عقلانیت عمل میکنند.
شاهدی نیست، هرچه هست ادعاست
روسیه از اواسط مهرماه و پس از انفجار یکی از استراتژیکترین پلهای خود توسط اوکراین، حملات هوایی خود علیه کییف را شدت بخشید، بمباران شهرهای اوکراین، انتقادهای بیشماری علیه غرب به عنوان حامیان کییف برانگیخت، پس لازم بود جهت افکار عمومی تغییر کرده و مسئولیت اروپا و آمریکا در بحران به وجود آمده، فرافکنی شود و گزینه همیشه دسترس در این گونه موارد هم، پیش کشیدن بهانهای تازه علیه دیگر کشورها، به ویژه ایران بود، که این بار هم تکرار شد.
اتهامات پهپادی علیه جمهوری اسلامی، بیش و پیش از آنکه برپایه مدرکی استوار باشد، جنگی سیاسی-روانی است که در چند جبهه مختلف آغاز شده و هرزگاهی شدت مییابد.
پیش کشیدن قطعنامه ۲۲۳۱ و ادعای نقض آن از سوی ایران، به دلیل حساسیت جامعه جهانی به این قطعنامه به عنوان ضامن اجرایی توافق هستهای ۲۰۱۵، هم در این راستا قابل ارزیابی است. تروییکای اروپا و آمریکا در حالی نگران نقض این قطعنامه هستند که کاخ سفید، سال ۲۰۱۸ برجام را نقض و از آن خارج شد و اروپا هم هرگز به تعهدات خود در این سند عمل نکرد. ادعای نقض قطعنامه ۲۲۳۱ هم نخستین بار نیست که از سوی غرب ابزار بهانهجویی قرار میگیرد و پیش از این هم با هر آزمایش موشکی جمهوری اسلامی این قطعنامه یکبار به تیتر نخست گزارشهای رسانههای خارجی تبدیل میشد.
با این همه، برای هیچکدام از این ادعاها از حضور پهپادهای شاهد ایرانی در جنگ اوکراین تا نقض قطعنامه ۲۲۳۱ هیچ سندی و مدرکی در دسترس نیست و هرچه هست در حد ادعاست. جمهوری اسلامی بارها و بارها، از همان روزهای آغازین جنگ، ضمن اعلام بیطرفی، تنها گزینه حل بحران را گفتوگوی دو جانبه مسکو-کییف، بدون دخالتهای فرامنطقهای دانست و از آمادگی خود برای میانجیگری از طریق مسیرهای دیپلماتیک تاکید کرد.
هدف از سناریو جدید چیست؟
هفت ماه از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین گذشته است، نبردی فرسایشی که بیشتر زیرساختهای اوکراین را به نابودی کشانده و هزاران کشته و میلیونها آواره برجای گذاشته است. «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین که در آغاز جنگ، به امید و وعده اروپا و آمریکا، در میدان نبرد رجزخوان قابلی شده بود، اکنون توان ادامه این رجزخوانیها را ندارد و طبیعی است که به دنبال بهانههای جدید برای فرافکنی مسئولیت خود در این جنگ را داشته باشد. پس دَم به دَم ادعاهای کاخ سفید میدهد و هر روز اتهام تازهای علیه ایران رو میکند.
اروپا و آمریکا هم پس از به بنبست کشاندن مذاکرات به دنبال بهانههای جدید برای تحریم ایران هستند که بخشی از آن را سناریو پهپادی یافتهاند. بهانه جدید تحریم، اینبار پهپاد است و تروییکای اروپا سردار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران را به همراه «سید حجتالله قریشی» مسئول تامین و تحقیقات و «سعید آقاجانی» فرمانده واحد پهپادی سپاه پاسداران نیز صنایع هوایی شاهد را تحریم کرده است.
فشار به ایران «بِای نَحو کان» سیاست نامحسوس دولت آمریکاست، سیاستی که دونالد ترامپ آن را محسوس و شفاف اعلام میکرد اما جو بایدن در پوستهای رنگین و نامحسوس آن را پیش میبرد. بر همین اساس، بخشی از داستان پهپهاد هم در پی فرار از مسئولیت نابودی اوکراین و بخشی دیگر هم فشار مضاعف بر جمهوری اسلامی ایران تفسیر میشود.
همهچیز درباره لبخندهای هالیوودی
راضیه بلالی
خدمات دندانپزشکی از آن دست مقولههایی است که هم به سلامت ارتباط دارد و هم به زیبایی. دندانهای زیبا و سفید جذابیت چهره را بیشتر میکند و برخی اعتقاد دارند همین باعث افزایش اعتماد به نفس افراد نیز میشود. تب ترمیم زیبایی دندانها که برای تبلیغ آن از اصطلاح داشتن لبخند هالیوودی استفاده میکنند چند سالی است که بالا گرفته است، اما آیا همه افراد میتوانند از روکشهای ونیر، کامپوزیت و لمینت استفاده کنند؟
چند سالی است که زیبایی دندان به شدت مورد توجه افراد قرار گرفته است. از چهرههای مشهور تا افراد عادی اجتماع با دندانهایی سفید و یک دست لبخند خود را زیباتر کردهاند. حتما شما هم اسامی روکش، کامپوزیت و لمینت را که مختص دندانپزشکی است شنیدهاید. اما آیا این نوع از خدمات دندانپزشکی برای همه ضرورت دارد؟ آیا محدودیت سنی و شرایط خاصی برای هر کدام از این سه مورد وجود دارد؟ ضمن این که این موارد، کاربردها و مزایا و معایب متفاوتی دارند که دانستن آنها در تصمیم گیری بهتر می تواند تعیین کننده باشد.برای پاسخ به این سوالات ایرنا زندگی گفتوگویی با دکتر همایون فراست، دندانپزشک و عضو هیئت مدیره جامعه دندانپزشکی ایران انجام داده است که در ادامه میخوانید.
آقای دکتر روکش، لمینت، کامپوزیت چه تفاوت هایی با هم دارند و آیا استفاده از آن ها برای مراجعه کننده نتیجه یکسانی دارد؟
روکش تمام ابعاد دندان را در بر میگیرد. یعنی کاور یا روکشی است که روی تمام ابعاد دندان قرار میگیرد و معمولا برای دندانهایی استفاده میشود که درمان ریشه یا روت کانال شدهاند. درمان ریشه در واقع اصطلاح درست همان عصب کشی است که در بین مردم رواج بیشتری دارد.
لمینت یک کار زیبایی است که فقط روی سطوح بیرونی دندانهایی که در دید هستند، گذاشته میشود. در این مورد یک تراش خیلی جزئی روی دندانها داده میشود. لمینت صرفا یک کار زیبایی است که میتوان برای زیبایی دندان، بدرنگیها و بدشکلیهای دندان، فاصلههای بین دندانی، مشکلات آناتومیک دندان( فرم و شکل صحیح آناتومی نباشد) انجام داد. همین طور برای دندانهای خیلی ریز هم میتوان لمینت انجام داد و به صورت استاندارد یا طبیعی آن شرایط خاص را برای آن دندان ایجاد کرد.
کامپوزیت هم یک کار زیبایی است. دقیقا مثل کاری که در لمینت انجام میشود. یعنی فقط روی سطحی که در دید است گذاشته میشود و تفاوت آن با لمینت این است که در مورد لمینت یک تراش جزئی روی دندان داده میشود، قالب گرفته میشود و توسط لابراتوآر ساخته میشود. ولی کامپوزیت در مطب توسط دندانپزشک انجام میشود.
کامپوزیتها به دو صورت هستند: کامپوزیتهایی که برای ترمیم دندانها ایجاد میشود و کامپوزیتهایی که برای کار زیبایی انجام میشود. این کامپوزیتها روی دندان گذاشته و فرم داده میشود.
در اصل به کاری مثل لمینت و کامپوزیت، ونیر گفته میشود. ونیرها دو نوع هستند: «کامپوزیتونیر» که اصطلاحا به همان نام کامپوزیت بین مردم معروف است که «فیسینگ» هم گفته میشود. و «پرسلین ونیر» که همان لمینت است که تراش جزئی داده میشود و توسط لابراتوار ساخته میشود. البته یک نوع لمینت هم است به نام«لومینیرزها» که بدون این که تراشی روی دندان داده شود، قالبگیری شده و توسط لابراتوار ساخته میشود.
باید دقت داشت که برای هرکدام از این موارد باید انتخاب بیمار یا کیس خیلی با دقت صورت بگیرد که آیا بیمار، کاندید مناسبی برای درمان روکش یا لمینت یا کامپوزیت است یا خیر. این موارد باید توسط دندانپزشک بررسی شود. اگر هرکدام از این خدمات دندانپزشکی در جای خود استفاده نشود میتواند مشکلاتی را برای بیمار ایجاد کند.
*جنس هر کدام از این موارد چیست؟ آیا در لابراتوار ها از موادی با کیفیت استاندارد استفاده می شود؟
روکش دو نوع است. روکشهای PFM با بیس فلز که روی آن سرامیک قرار گرفته است. روکشهای زیرکونیا که به جای فلز از ماده زیرکونیا استفاده شده است و روی آن سرامیک قرار میگیرد. در مورد روکشهایPFM که بیس فلز دارد ممکن است یک لایه فلزی از کنارههای لثه مشخص باشد. در روکشهای زیرکونیا دیگر فلز نداریم که از نظر زیبایی بهتر است. سالهاست که زیرکونیا به بازار معرفی شده اما نسبت به سیستمهای قبلی جدیدتر است.
جنس لمینت انواع سرامیکهای مختلف است که میشود این لمینتها را با این نوعهای مختلف در لابراتوار ساخت.
کامپوزیت در اصل نوعی رزین است که هم برای کار ترمیم و هم زیبایی استفاده میشود. البته تفاوتهایی به لحاظ نوع آنها، فیلرهایی که داخل آن است دارد که این تفاوتها باعث میشود ما تصمیم بگیریم از چه کامپوزیتهایی برای کار زیبایی و از کدام برای کارهای ترمیمی استفاده کنیم.در سال های گذشته پیشرفت های زیادی در این مورد حاصل شده است و در بیشتر لابراتوار ها از مواد استاندارد استفاده می شود.
آیا برای انجام روکش، لمینت و کامپوزیت محدودیت سنی وجود دارد؟
معمولا برای افراد زیر ۱۸ سال نباید این سه کار انجام شود. به این دلیل که ممکن است تغییراتی که در بافت استخوان و لثه ایجاد میشود، اینها را دچار تغییر کند. اگر آن فرد کاندید انجام این درمانها است، بعد از ۱۸ سالگی باید انجام شود.
طول عمر کدام یک از این خدمات زیبایی در دندانپزشکی بیشتر است؟
طول عمر روکش و لمینت بیشتر از کامپوزیت است.در واقع طول عمر روکش بیشتر از بقیه است. لمینت هم میتواند طول عمر زیادی داشته باشد. دوام و طول عمر هریک از این موارد بستگی به شرایط بیمار، بهداشت دهان و دندان بیمار دارد. مثلا بیماریهایی که ممکن است منجر به تحلیل لثه شود میتواند در طول عمر این خدمات دندانپزشکی تأثیر بگذارد.
چه افرادی نباید لمینت یا کامپوزیت برای زیبایی انجام دهند؟
افرادی که فرم و رنگ دندانهای آنها طبیعی است و از لحاظ آناتومی دندان مشکلی ندارند کیس مناسبی برای این کار نیستند.
اشخاصی که دندانهای فک بالای آنها جلوزده است برای این کارها مناسب نیستند. زیرا زیبایی خاص را نخواهد داد.
افرادی که بهداشت دهان و دندان ضعیفی دارند قطعا مناسب انجام این کارها نیستند.
اشخاصی که دندانهای فک بالا و پایین دقیقا روی هم قرار میگیرد کیس مناسبی برای این کار نیستند. زیرا باعث شکستن اینها میشود.
افرادی که مصرف زیاد قهوه، چای، دخانیات، مواد خیلی رنگی را دارند هم مناسب این کار نیستند.
آیا احتمال پوسیدگی دندان بعد از انجام روکش، لمینت و کامپوزیت وجود دارد؟
برای روکش، احتمال پوسیدگی دندان زیر روکش وجود دارد. اما برای کامپوزیت و لمینت چون فقط سطح رویی دندان است اگر پوسیدگی از پشت دندان و فضای دندان ایجاد شود، قابل مشاهده و برطرف شدن است.
آیا انتخاب رنگ روکش، لمینت و کامپوزیت را بیمار انجام میدهد یا رنگ ثابتی وجود دارد؟
رنگ تمام این موارد انتخابی است و توسط خود بیمار انتخاب میشود. البته برای روکش معمولا دندانهای کناری را در نظر میگیرند که همرنگ آنها انتخاب و یکنواخت شود اما برای لمینت و کامپوزیت چون تمام دندانهایی که در دید و در خط لبخند بیمار است، به انتخاب خود بیمار است. البته ما رنگ مناسبتر را به بیمار توصیه میکنیم اما در نهایت این انتخاب بیمار است که تعیین میکند چه رنگی باشد.
ترمیم مجدد روکش، لمینت و کامپوزیت امکانپذیر است؟
در مورد روکش و لمینت اگر به مشکلی بخورد باید تعویض شود و قابل ترمیم نیست. برای کامپوزیت هم اصطلاحا ترمیم داریم ولی باید اکثرش برداشته شود و دوباره گذاشته شود.
به عنوان یک دندانپزشک ، به نظر شما کدام یک از این موارد بر دیگری مزیت دارد؟
هرکدام از این موارد بستگی به بیمار و بررسیها و شرایط بیمار دارد. بررسی که روی بیمار انجام میشود و این که بیمار کاندید کدام یک از این موارد است. ممکن است برای یک بیمار روکش بهترین گزینه باشد برای یک بیمار کامپوزیت و یا لمینت.
آیا این سه مورد از خدمات دندانپزشکی معایبی هم دارند؟
وقتی دندانی کاملا از بین رفته و مجبور میشویم که روکش کنیم، اگر حتی روکش، معایبی هم داشته باشد برای حفظ و نگهداری آن دندان لازم است که روکش انجام شود. در واقع معایب آن زمانی است که بدون در نظر گرفتن این که آن دندان کاندید درمان روکش باشد، روکش شود. در همه این موارد باید بهداشت دهان و دندان رعایت شود. مسواک، نخ دندان و تمیز کردن کامل اطراف لثهها بسیار اهمیت دارد که شرایط التهاب لثه و بیماریهای لثه ایجاد نشود. پوسیدگیهایی از کنار اینها انجام نشود که دندان اصلی را دچار مشکل کند.
هزینه کدام یک از این موارد بیشتر است؟
هزینه هر کدام از این سه خدمت دندانپزشکی، بستگی دارد به این که با چه مواد و شرایطی ساخته شود. لابراتوارها، مواد و وسایل مختلف در هزینه تأثیرگذار است. به طور کلی به ترتیب لمینت میتواند هزینه بیشتری داشته باشد، بعد روکش و بعد کامپوزیت.
آیا خدماتی مانند روکش، لمینت و کامپوزیت تعرفه مشخصی دارند؟
هرساله توسط وزارت بهداشت و سازمان بیمهها با همکاری نظام پزشکی، تعرفهگذاری انجام میشود. تعرفههایی که تنظیم میکنند با توجه به شرایط زمانی و مکانی، نرخ تورم و افزایش قیمتها، بازنگری و اصلاح میشوند.
آیا انجام این نوع از خدمات زیبایی عوارضی هم دارد؟
اگر بهداشت دهان و دندان رعایت نشود بیماریهای لثه و پوسیدگی دندان در هر سه مورد پیش میآید که آن هم بستگی به رعایت بهداشت توسط بیمار دارد.
مهم ترین توصیه های دندانپزشکی به کسانی که علاقه مند به استفاده از این نوع روکش ها هستند شامل چه مواردی می شود ؟
رعایت بهداشت خوب در هر سه مورد جزء شرایط ضروری نگهداری است و در مورد لمینت و کامپوزیت مصرف کمتر مواد رنگی هم بسیار اهمیت دارد.استفاده از دهان شویه ،نخ دندان و مسواک در طول شبانه روز و بعد از مصرف غذا برای بهداشت دهان و دندان این افراد ضروری تر است.
باید و نبایدهای غذایی در دوران ابتلا به آنفولانزا
معصومه مهدیانی
هرساله در فصل پاییز شاهد شیوع و گسترش بیماری آنفولانزا هستیم، اما امسال تب شیوع این بیماری بسیار سریعتر و سختتر از سالهای قبل آغاز است. بخش های عفونی اغلب بیمارستانها و مراکز درمانی کشور در طول یک ماه اول پاییز مملو از بیمارانی شد که با علایم آنفولانزا و بیماری های تنفسی کارشان به بستری شدن کشید. متخصصان بیماری های عفونی میگویند برای بهبود سریعتر و کاهش علایم این بیماری باید در کنار مراحل درمان به بحث تغذیه نیز توجه ویژه شود. در این گزارش باید و نباید های غذایی و همچنین غذاهای مفید و مضر برای مبتلایان به آنفولانزا را برایتان معرفی کردهایم.
آنفولانزا ویروس عفونی شایع و متشکل از قطرات عفونی است که وارد بدن افراد میشود، این ویروس ابتدا در نقاط تحتانی بدن مانند گلو و ریه پخش میشود و بعد از ورود به این بخشها شروع به گسترش میکند. هرساله با شروع پاییز و در ادامه در فصل زمستان ویروس آنفولانزا شایع میشود و افراد بسیاری در جهان به این بیماری مبتلا میشوند. آنفولانزا، ویروسی است که از راههای مختلف سرایت پذیر میشود. فرد میتواند ویروس را از فرد مبتلا به آنفولانزا که در نزدیکیاش عطسه، سرفه یا صحبت میکند، بگیرد. این ویروس میتواند بر روی اشیای به مدت دو تا هشت ساعت زنده بماند. در صورتی که فرد مبتلا به آنفولانزا بر روی سطحی مثل صفحه کلید رایانه یا دستگیره در دست بزند و فرد دیگری آن سطح را لمس کند مبتلا خواهد شد. در واقع همین که ویروس به روی دستها انتقال یافت، میتواند با لمس دهان، چشمها یا بینی به بدن راه یابد . واکسینه کردن یکی از راه های اصلی مقابله با این ویروس است.در ادامه به معرفی مواد غذایی می پردازیم که در درمان سریع تر این بیماری عفونی معجزه می کنند.
موادغذایی مفید برای پیشگیری از ابتلا به آنفولانزا
خوردن برخی خوراکیها آنقدر مفید است که میتواند با تقویت سیستم ایمنی بدن، مانع ابتلای شما به ویروس آنفولانزا شود. همانطور که گفتیم این بیماری بیشتر در افرادی دیده میشود که سیستم ایمنی ضعیفتری دارند. پس میتوانید تنها با خوردن برخی مواد مغذی و ویتامینها به تقویت سیستم ایمینی بدن خودتان کمک کنید.
لبنیات
شاید برایتان جالب باشد اگر بگوییم که ۷۰ درصد سیستم ایمنی بدن ما به سلامت رودههایمان بستگی دارد. تمام غذاهایی که میخوریم، همگی برروی سلامت روده ما اثرگذار هستند. از بهترین باکتریهایی که میتواند سیستم ایمین بدن و رودههای ما را تقویت کند، پروبیوتیکها هستند. منبع اصلی این پروبیوتیکها لبیات و میوهها است. ماست یکی از اصلیترین مواد خوراکی است که سرشار این باکتری مفید است.
ماهی سالمون
ماهی سالمون از منابع اصلی امگا ۳ است. امگا ۳ به بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن و کاهش التهابها کمک بسیاری میکند. این ماده میتواند در درمان یا پیشگیری از سرماخوردگی و آنفولانزا موثر باشد چراکه در دوران بیماری بدن ما التهابهای زیادی از درون دارد.
پرتقال
پرتقال از منابع اصلی ویتامین C است که میتواند سیستم ایمنی بدن شما را تقویت کند. از همین رو از پرتغال و سایر مرکبات در این فصل نباید غافل شد.
گردو
مغز گردو سرشار از ویتامین B6، E، مس و امگا۳ است. آنتی اکسیدانهای موجود در گردو میتواند سیستم ایمنی بدن را تقویت کند و خطر ابتلا به آنفولانزا کمتر شود.
انار
انار حتی بیشتر از چای سبز در خاصیت آنتی اکسیدان دارد. آنتی اکسیدانها باعث تقویت دستگاه ایمنی بدن برای مقابله با بیماریهایی مثل آنفولانزا میشوند.
فلفل دلمهای قرمز
فلفل دلمهای قرمز هم از دیگر منابع آنتی اکسیدان است. یک فلفل دلمهای قرمز متوسط میتواند دوبرابر نیاز شما به ویتامین سی را در روز برآورده کند. ویتامین سی میتواند به تقویت گلبولهای سفید خون و درنتیجه تقویت سیستم ایمنی بدن کمک کند.
سیر
سیر خاصیت ضدالتهابی و ضدمیکروبی دارد. این ماده مقوی میتواند به بهبود عفونت موجود در بدن شما و کمشدن التهابها کمک کند. اگر مزه سیر برایتان خوشایند نیست، آن را با سایر غذاها میل کنید.
عسل
عسل هم خاصیت آنتی اکسیدانی دارد که در بهبود و تقویت دستگاه ایمنی بدن شما اثرگذار است. همچنین خوردن عسل به نرم شدن گلوی شما و کاهش سرفههایتان در دوران ابتلا کمک خواهد کرد.
روغن زیتون
روغن زیتون خاصیت ضدالتهابی دارد. برخی تحقیقات هم ثابت کرده که خاصیت ضدمیکروبی هم دارد. بااینحال خوردن این روغن با غذا، سالاد و … میتواند به کاهش علائم آنفولانزا شما کمک کند.
در زمان ابتلا به آنفئلانزا چه بخوریم؟
اگر دچار بیماری آنفولانزا شده اید و اکنون در جال طی مراحل درمانی هستید می توانید با استفاده از مواد غذایی که به شما معرفی می کنیم، روند درمان این بیماری را سریعتر کنید.
مصرف مایعات برای کاهش تب
در زمان تب ،مایعات بدنتان کاهش پیدا میکند، پس در این مدت باید مصرف نوشیدنی و آب را بیشتر کنید. از نشانههای کم آبی، غلیظ شدن و پر رنگ شدن ادرار است. پس اگر به آنفولانزا مبتلا هستید و تب دارید، نوشیدن مایعات را فراموش نکنید. مایعات گرم و بخار آن به روان شدن مخاط بینی و گرم شدن گلویتان کمک میکند. آب نارگیل، آب پرتغال، دمنوش های بدون کافئین، آب گرم با عسل و لیمو و زنجبیل از جمله مایعات مفید برای دوران ابتلا به آنفولانزا هستند.
چای زنجبیل برای درد و تهوع
شکم درد یکی از رایجترین علائم آنفولانزا است. نوشیدنیهای گرم مثل چای زنجبیل همانطور که گفتیم، میتواند در تسکین درد شکم شما موثر باشد. همچنین مصرف غذاهای بدون ادویه و کم چرب به راحتی در معده هضم میشوند و درد شکم شما را بیشتر نمیکنند. همچنین زنجبیل درد شکم، حالت تهوع شما را کمتر میکند.
ماست برای درمان اسهال
اگر درزمان ابتلا به آنفولانزا به اسهال نیز مبتلا شدید، غذاهایی مصرف کنید که راحتتر هضم میشوند و دارای پروبیوتیک هستند. خوردن ماست که منبع اصلی پروبیوتیک است میتواند به بهبود اسهال شما کمک کند. البته در برخی از مبتلایان مصرف ماست می تواند علایم بیماری را تشدید کند به همین دلیل با احتیاط این ماده غذایی را در این دوران مصرف کنید.
چای داغ برای کاهش التهاب گلو
سرفههای بیش از حد در آنفولانزا میتواند گلوی شما را زخم و پر از التهاب کند. در چنین شرایطی نوشیدن یک فنجان چای داغ میتواند گلوی شما را گرم و آرام کند. طعمدار کردن این چای با هل، دارچین، میخک و زنجبیل هم میتواند گرفتگی بینی شما را باز کند و تنفستان راحتتر شود. در چای سبز هم آنتی اکسیدانهای بسیاری یافت میشود که به تقویت سیستم ایمنی شما کمک خواهد کرد.
سوپها بهترین درمان برای آنفولانزا
از چند دهه گذشته اولین غذایی که برای درمان آنفولانزا و سرماخوردگی به بیماران توصیه می شود، سوپ ها هستند. البته دلیل قانع کننده ای نیز برای این پیشنهاد وجود دارد. سوپ ها منبع عالی انواع ویتامین ها، مواد معدنی، پروتئین و کالری هستند. از جمله سوپ های مفید برای درمان آنفولانزا سوپ مرغ، سوپ و آش کدوحلوایی، آش سرماخوردگی (این آش از مقدار مساوی پیاز، سیب درختی، هویج، شلغم،برنج، به و سبزی سوپ تشکیل شده است) ، فرنی، شوربای گشنیز و اسفناج، سوپ شلغم و سوپ جو است.
در دوران ابتلا مصرف این غذاها ممنوع است
خوردن برخی از مواد غذایی که سالم هم تلقی می شوند، در دوران ابتلا به آنفولانزا می توانند مشکل زا شوند و علایم بیماری را تشدید کنند. این مواد غذایی شامل پنیر، شکلات، چیپس، فست فودها، قهوه، فلفل تند، موز، ماهی تن، بادام زمینی، بیسکوییت، میگو، نوشیدنی های انرژی زا، سرکه، سیب زمینی سرخ شده، آناناس و بادمجان است.
این عادتهای اشتباه باعث تشدید اضطراب میشود
هدی سادات پاک نهاد
تحقیقات نشان میدهد که اضطراب و افسردگی ارتباط نزدیکی با هم دارند، بهطوریکه ۶۱.۲ درصد از افرادی که در طول زندگی خود یک اختلال اضطراب فراگیر را تجربه میکنند، یک اختلال افسردگی اساسی را نیز تجربه خواهند کرد؛ اما بسیاری از کسانی که از شرایط اضطرابی رنج میبرند، گاهی بدون آنکه حتی دلیل آن را بدانند با برخی عادات اشتباه منجر به تشدید این اختلال میشوند.
طبق تحقیقات انجامشده جمعیت زیادی از مردم دنیا با اضطراب ناشناختهای درگیر هستند. تقریباً حدود ۵ درصد در سراسر جهان به اختلالات اضطرابی دچار هستند. جمعیتشناسی اضطراب نشان میدهد که اختلالات اضطرابی در زنان بیشتر از مردان است؛ به طوری که حدود ۶۰ درصد از بیماران مبتلا به اضطراب زنان هستند.
ممکن است اضطراب در برهههای مختلفی از زندگی مانند هنگام امتحانات، اولین بار رانندگی کردن، صحبت کردن در جمع و… اتفاق بیفتد؛ این اضطرابها تا حدی طبیعی است اما اختلال اضطرابی در برخی افراد در حدی است که زندگی عادی روزمره را مختل میکند.
اضطراب مزمن میتواند ناشی از مجموعه عوامل خارجی باشد، مانند مرگ یکی از عزیزان، بیماری مزمن، از دست دادن شغل، حوادث طبیعی و…؛ اغلب این موقعیتها خارج از کنترل ما هستند اما گاهی برخی افراد بدون آنکه دلیل خاصی برای اضطراب خود پیدا کنند، دائم احساس اضطراب و پریشانی میکنند؛ دلیل این نوع اضطرابها عمدتاً عادتهای اشتباهی است که خوشبختانه قابلکنترل هستند.
کمخوابی، رایجترین علت اضطراب است
مشکلات خواب یکی از علائم شایع اختلالات اضطرابی است. طبق تحقیقات، کمخوابی با اضطراب و همچنین تنش، عصبی بودن و تحریکپذیری ارتباط مثبت دارد. یک مطالعه اخیر نشان داد که خواب کمتر از هشت ساعت میتواند افکار منفی تکراری را افزایش دهد و رها کردن چیزهای منفی را دشوارتر کند – علائمی که مشخصه اضطراب هستند؛ بنابراین، سعی کنید هر شب ۸ ساعت بخوابید، حوالی ساعت ۱۰ شب و حداکثر تا نیمهشب به رختخواب بروید، اتاق خود را در شب تاریک کنید و تلفن همراه را از خودتان دورنگه دارید و از خوردن غذا، سه ساعت قبل از خواب خودداری کنید.
کافئین، محرک اصلی اضطراب
مصرف نوشیدنیهای کافئیندار در اواخر شب نیز میتواند باعث اختلال خواب شده و درنتیجه اضطراب در طول روز را بیشتر کند. مطالعات نشان میدهد که کاهش کافئین در رفع اختلالات اضطرابی مفید است.
دقت کنید که منظور از کافئین فقط قهوه نیست بلکه در چای سیاه، چای سبز، نوشابه و نوشیدنیهای انرژیزا نیز کافئین وجود دارد. اگر با قطع کافئین دچار سردرد میشوید یا بنا به هر دلیلی نمیتوانید برای همیشه کافئین را کنار بگذارید، حداقل سعی کنید آن را به مدت ۳۰ روز حذف کنید و بهجای آن از انواع دمنوشهای گیاهی ضد اضطراب مانند بابونه، سنبلالطیب و جو دوسر استفاده کنید. با این روش متوجه خواهید شد که اضطراب شما نسبت به قبل چقدر کاهش پیداکرده است.
هیچ وعدههای غذایی را حذف نکنید
در زندگی پر از اضطراب ما حذف وعدههای غذایی بسیار رایج است. یا ذهن ما درگیر نگرانی و ترس مفرط است یا اشتها و میل به خوردن نداریم اما توجه داشته باشید که حذف وعدههای غذایی باعث هیپوگلیسمی (افت قند خون به زیر سطح طبیعی) میشود که این امر میتواند منجر به علائم رایج اضطراب مانند تحریکپذیری، عصبی بودن، سرگیجه، سردرد و ضعف شود.
طبق تحقیقات، هیپوگلیسمی مکرر باعث افزایش اضطراب میشود. رژیم غذایی همچنین میتواند علائمی شبیه به اضطراب ایجاد کند، بهخصوص اگر یکی از مواد مغذی اصلی (کربوهیدرات، چربی یا پروتئین) از وعدههای غذایی حذف شود.
توصیه میشود بهمنظور رفع اضطراب، هیچ وعده غذایی را حذف نکنید و هرچند به مقدار کم اما پنج بار در روز غذا بخورید (۱. صبحانه، ۲. میان وعده سالم، ۳. ناهار، ۴. میان وعده سالم، ۵. شام). همچنین انواع غذاهای کامل طبیعی و غنی از کربوهیدراتها، اسیدهای چرب ضروری، پروتئینها، ویتامینها و مواد معدنی مثل سبزیجات، غلات، حبوبات، آجیل، گوشت تازه و ماهی را در وعدههای غذایی خود جای دهید.
از خوردن غذاهای فرآوری شده اجتناب کنید
مصرف غذاهای فرآوری شده میتواند بر اضطراب و سلامت شما تأثیر منفی بگذارد. نمونههای متداول غذاهای فراوریشده عبارتاند از: غذاهای تهیه شده در ماکروویو، غذاهای شیرین، کربوهیدراتهای تصفیهشده مثل نان ساندویچی، شیرینی و دسرهای پختهشده و سسها.
غذاهای فرآوری شده حاوی مواد شیمیایی و افزودنیها هستند و طبق تحقیقات این مواد افزودهشده به غذاها بیشتر به دلیل شیرینکنندههای مصنوعی، رنگهای خوراکی و طعمدهنده به غذاها میتوانند اضطراب را افزایش دهند و درعینحال خلقوخو و رفتار اجتماعی را کاهش دهند؛ بنابراین، بهمنظور حفظ سلامت جسم و روان بهجای استفاده از غذاهای بستهبندیشده، فرآوری شده و تصفیهشده از غذاهای ارگانیک و طبیعی استفاده کنید. سعی کنید با سبزیجات و غلات کامل مثل نان سنگک، ذرت، بیسکویتهای حاوی غلات کامل و… کالری روزانه خود را دریافت کنید. این غذاها منبع خوبی از کربوهیدرات هستند که باعث آزاد شدن انرژی میشوند، قند خون را ثابت نگه میدارند و میل به غذاهای ناسالم را کاهش میدهند.
کمآبی، بدن را تحتفشار قرار میدهد
مطالعات نشان میدهد که کمآبی بدن میتواند باعث کاهش خلقوخو، ایجاد احساس خشم، تنش و خستگی شود. به همین دلیل است که هیدراته ماندن در مواقعی که مستعد اضطراب هستید مهم و برای سلامت کلی شما نیز ضروری است. علاوه بر این، آب دارای خواص آرامبخش طبیعی است؛ بنابراین، اطمینان از اینکه روزانه هیدراته میشوید، نهتنها به شما کمک میکند تا از اضطراب غیرضروری مرتبط با کمآبی جلوگیری کنید، بلکه طبق گفته دانشکده پزشکی هاروارد، نوشیدن آب کافی میتواند به شما در تسکین اضطراب کمک کند.
طبق آکادمی ملی علوم، مهندسی و پزشکی ایالاتمتحده، زنان باید روزانه حدود ۱۱.۵ فنجان (۲.۷ لیتر) مایعات مصرف کنند، درحالیکه مردان به ۱۵.۵ فنجان (۳.۷ لیتر) مایعات در روز نیاز دارند. علاوه بر آب، میوه، سبزیجات و دمنوشهای گیاهی ارگانیک نیز میتواند به جبران کمآبی بدن کمک کنند.
افزایش خطر اضطراب و افسردگی با ورزش نکردن
نداشتن فعالیت بدنی عادت دیگری است که میتواند باعث اضطراب شود. اگر تمامروز بنشینید و هرگز ورزش نکنید، سلامت جسمی و روانی شما دچار آسیب خواهد شد؛ به این دلیل که بدن بهگونهای طراحیشده که نیاز به حرکت دارد و برخی از عملکردهای بدن به حرکت فیزیولوژیکی بستگی دارد. بهعنوانمثال، سیستم لنفاوی برای کمک به حرکت مایعات و حذف مواد زائد از بدن، نیاز به تنفس و حرکت عضلات دارد. اگر عادت ندارید بدن خود را بهاندازه کافی حرکت دهید، سموم بیشازحد در بدن شما میتواند باعث اضطراب شود.
مطالعات نشان دادهاند که کمتحرکی بیشتر از ۸ ساعت، احتمال اضطراب و افسردگی را افزایش میدهد و فعالیت بدنی متوسط تا زیاد احتمال اضطراب و افسردگی را کاهش خواهد داد.
کمتحرکی همچنین خطر ابتلا به دیابت، چاقی، بیماریهای قلبی عروقی، سرطان روده بزرگ، پوکی استخوان، اختلالات چربی و فشارخون را افزایش میدهد. سازمان بهداشت جهانی (WHO) ادعا میکند که عدم تحرک بدنی چهارمین علت مرگومیر در جهان است که منجر به مرگ ۳.۲ میلیون نفر در سراسر جهان میشود.
اگرچه هرگونه فعالیت بدنی میتواند به شما در کاهش علائم اضطراب کمک کند اما یکی از بهترین تمرینات برای کاهش اضطراب، پیادهروی و یوگا است لذا اگر به دلیل ضعف، انرژی کم یا بیانگیزگی امکان ورزش کردن ندارید، با پیادهروی کوتاه در اطراف ساختمان یا داخل خانه بیتحرکی بدن را جبران کنید. بهعنوانمثال، پیادهروی ۱۰۰۰۰ قدم در طول روز راه خوبی برای اطمینان از حرکت مداوم است. اگر در ابتدا نمیتوانید اینقدر راه بروید، آنچه را که میتوانید انجام دهید و تا رسیدن به آن تلاش کنید.
اضطرابِ اخبارِ بد را جدی بگیرید
یک مطالعه نشان داد که دنبال کردن اخبار در تلویزیون باعث ایجاد احساسات منفی روانشناختی میشود. شرکتکنندگان بهعنوان بخشی از آن مطالعه، تنها ۱۵ دقیقه پس از تماشای اخبار، افزایش اضطراب و اختلال خلقی کل (TMD) را تجربه کردند.
درحالیکه مهم است ازآنچه در جهان میگذرد باخبر باشیم اما دنبال کردن اخبار در ابتدای روز میتواند باعث ایجاد اضطراب روزانه شود و مشاهده تصاویر و کلمات منفی خبرها در شب نیز میتواند بر کیفیت خواب تأثیر بگذارد. اکنونکه میدانید اخبار چنین تأثیری بر اضطراب دارند، پس در اول و آخر روز از هر چیزی که مربوط به اخبار است، اجتناب کنید.
دست از مقایسه خود با دیگران بردارید
در دنیای امروزی و با توسعه رسانههای اجتماعی، دسترسی به تصاویر زندگی مردم آسان شده است؛ تصاویری که باعث میشود تا بدون درک واقعی یا غیرواقعی بودن آنها، ضعیفترین جنبههای خود را با بهترین جنبههای زندگی دیگران مقایسه کنیم. این مقایسه کردنها و تماشای مداوم زندگی دیگران از پشت ویترین مجازی میتواند باعث اضطراب، ناراحتی، افکار منفی و تغییر خلقوخو شود. برای رفع این مشکل توصیه میشود هر چه بیشتر بر تواناییها و دستاوردهای خود تمرکز کنید. وقتی یاد بگیرید خودتان را بیشتر دوست داشته باشید، مقایسه و درنتیجه اضطراب در زندگی شما کمرنگ خواهد شد.
همه حاشیهها درباره بیانیه داعش و حمله به حرم شاهچراغ
اما و اگرها درباره بیانیه داعش از کجا میآید؟
رسانهها در موقعیتی نیستند که مستقلا بتوانند مسئولیت یک عملیات تروریستی را متوجه کسی بکنند. ما در این مورد، بیشتر و پیشتر از همه چیز به آنچه توسط منابع رسمی منتشر میشود متکی هستیم. با این وجود همیشه ادعاهایی وجود دارد که با اندکی جستوجو میشود در مورد صحت آنها به نتیجه رسید.
به گزارش ایسنا از غروب روز پنجشنبه، زمانی که برای اولین بار اعلام شد که داعش- دولت اسلامی عراق و شام- مسئولیت عملیات تروریستی در حرم شاهچراغ در شیراز را به عهده گرفته است، عده زیادی با شبههای مختلف مشغول انکار ادعای داعش در مورد دست داشتن در این عملیات شدند.
در همان ساعتهای اولیه انتشار این خبر که حمله به شاهچراغ توسط داعش انجام شده است، یکی از مهمترین ادعاها در رد آن بر مبنای این استدلال بود که «داعش با اسلحه به جایی حمله نمیکند»، مدعیان گفتند که در تمام حملات داعش «جلیقه انتحاری» وجود داشته و بر این مبنا، حمله شاهچراغ توسط داعش رخ نداده است. این ادعا نادقیق است. مثالهای نقض فراوانی وجود دارد که ثابت میکند داعش از یک الگوی ثابت در حملات تروریستی خود استفاده نمیکند؛ حمله با خودرو به مردم، حمله با چاقو و حمله با اسلحه از جمله روشهای دیگر این گروهک تروریستی است. برای نمونه در حملات تهران در سال ۹۶ به مجلس و مرقد امام خمینی و همچنین حملات متعدد در دشت برچی افغانستان که مسئولیت آن توسط امارت خراسان _شاخه دولت اسلامی در شرق ایران_ به عهده گرفته شده، با اسلحه و جلیقه انتحاری رخ داده است. بنابراین با این ادعا که «داعش معمولا چنین نمیکند» نمیتوان انتساب یک حمله به داعش را رد کرد.
بعد از انتشار بیانیه داعش در شبکه خبری «اعماق» که متعلق به این گروهک است، عدهای در ابتدا با انتشار تصاویری که نشان میداد بیانیه داعش در روز ۳۰ ربیع الاول صادر شده استدلال کردند که ربیع الاول در کشورهای عربی ۲۹ روزه است و بر این اساس بیانیه جعلی است. این ادعا نیز دقیق نیست؛ چون تقویمهای قمری مانند تقویم شمسی و میلادی یک دست نیستند و بر سر تعداد روزهای ماه بر مبنای این که از چه تقویمی استفاده میشود اختلاف وجود دارد. علاوه بر این بیانیه رسمی داعش با تاریخ میلادی درست منتشر شده است که پستهای تلگرامی قبلی در این مورد را زیر سایه خود میبرد و نشان میدهد که این گروه مایل بوده مسئولیت حمله به شاهچراغ را بپذیرد.
بسیاری بعد از انتشار بیانیه پرسیدند «بیانیه کجا منتشر شده است؟» و اغلب ارجاع آنها به این شائبه بود که «چون ما نمیتوانیم بیانیه را پیدا کنیم، پس تصویری که منتشر شده جعلی است»! این ادعا هم نادقیق است. سایت خبری اعماق، سیانان و رویترز و ایسنا نیست که بتوان آن را به راحتی روی وب پیدا کرد. ارائهدهندگان سرویسهای پشتیبانی سایت به طور مرتب آدرسهای مربوط به گروههایی حتی با شائبه فعالیتهای تروریستی را از روی سرورهای خود پاک میکنند، بنابراین طبیعی است که کاربران معمولی قادر به پیدا کردن متن بیانیههای اعماق در وب نیستند. داعش برای ارتباط از شبکه پیچیدهای از کانالها استفاده میکند که کاربران عادی نمیتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند. اگر جایی وارد کانالی شدید که فکر کردید کانال ارتباطی داعش است، یا کسی به شما گفت که وارد چنین کانالی شده یقین حاصل کنید که یا اشتباه کردهاید و یا در تور افتادهاید.
پس چطور میتوان با اطمینان گفت که بیانیهای که روی وب پیدا نمیشود توسط داعش منتشر شده؟ داعش برای ارتباط از روابط با آدمهای واقعی در فضای واقعی استفاده میکند. علاوه بر این سایتهای معتبری هستند که مطالب شبکه خبری اعماق را به صورت آینهای منتشر میکنند. اگر مطلبی از طریق افرادی که به طور مشخص دسترسیهای واقعی دارند و همین طور سایتهای آینهای منتشر شده باشد، میتوان با اطمینان گفت که مطلب واقعا معتلق به اعماق است.
یکی دیگر از ادعاهایی که مطرح شده در مورد زبان بیانیه داعش است. در تیتر بیانیه اعماق از عبارت «دولت اسلامی» استفاده شده که باعث شده برخی این شبهه را مطرح کنند که بیانیه میگوید «حمله به شاهچراغ توسط خود ایران انجام شده»! این ترجمه دقیق نیست. داعش برای نامیدن خود از عبارت «دولت اسلامی» استفاده میکند. در تیتر بیانیه داعش نوشته شده «بهجوم للدولت اسلامی» که به معنی «هجوم برای/ توسط دولت اسلامی» است.
ادعای دیگری که در مورد متن بیانیه مطرح شده این است که بیانیه اظهارات مقامات امنیتی ایران را که در نورنیوز اعلام کرده بودند حمله توسط داعش انجام شده تکرار کرده است. این ادعا هم نادقیق است. در متن بیانیه نوشته شده «قالت مصادر امنیه لوکاله اعماق» به فارسی یعنی «منابع امنیتی به خبرگزاری اعماق گفتند». عبارتی که در متن آمده نکره یا ناشناس است و اگر اشاره آن به خبر نورنیوز و ادعای مقامات ایرانی در مورد انتساب این حمله به داعش بود باید نوشته میشد «قالت مصادر امنیه ایرانیین لوکاله اعماق» و به جای عبارت نکره از عبارت معرفه یعنی شناسا استفاده میشد که این هم استفاده نشده است. علاوه بر این اگر بیانیه منتشر شده در اعماق به نقل از کسی یا جای دیگری بود، تیتر آن نقلی نوشته میشد در حالی که تیتر این مطلب خبری نوشته شده است.
عدهای در ساعتهای گذشته بر مبنای اطلاعاتی که از بازجوییهای سعید امامی عامل قتلهای زنجیرهای منتشر شده است میگویند «همان طور که سعید امامی گفت که عملیات تروریستی سال ۷۳ در حرم مطهر امام رضا (ع) کار وزارت اطلاعات بوده است، پس عملیات شاهچراغ هم کار جمهوری اسلامی است». آنچه در بازجوییهای سعید امامی در مورد عملیات بمبگذاری در حرم مطرح شده دقیق نیست و غیرقابل اثبات است. شواهد بسیار بیشتری وجود دارد که ثابت میکند عملیات بمب گذاری در حرم رضوی توسط القاعده انجام شده است.
سال ۸۷ در بمبگذاری دیگری در شیراز، مقامات رسمی برای ساعتها و روزهای پیدرپی همه آنچه در حسینیه شهدای شیراز رخ داده بود را تکذیب کردند. تقریبا تا زمانی که جمشید شارمهد، رییس گروه تندر که ساعاتی بعد از بمبگذاری در حسینیه شهدا مسئولیت این عملیات را پذیرفته بود بازداشت نشد، کسی چندان در مورد حقیقت تروریستی بودن آنچه در سال ۸۷ در شیراز رخ داد حرفی نمیزد. به عملیات انتشار رسمی ضد اطلاعات از طریق منابع رسمی در مورد یک حادثه تروریستی عملیات «پرچم جعلی» میگویند. در مورد حادثه اخیر شیراز هم عدهای گفتند که از کجا معلوم ادعا در مورد دست داشتن داعش در این حمله یک عملیات پرچم دروغین دیگر نباشد؟ به نظر نمیآید این موضوع را بتوان تایید کرد. هر چند سابقه طولانی از انتشار ضد اطلاعات در مورد حملات تروریستی وجود دارد، اما عملیات پرچم دروغین نیاز به هماهنگیهای بسیار بیشتری دارد و در فضای سلطه شبکههای اجتماعی اجرای آن به شیوهای که در سال ۸۷ ممکن بود، ممکن نیست.
اما از کجا معلوم که داعش بلوف نزده باشد و حملهای که مستقیما به او ربطی ندارد را برای بزرگنمایی قدرت خودش به نام خود نزده باشد؟ کسانی که این ادعا را مطرح میکنند اقلا میپذیرند که بیانیه داعش درست است اما همزمان میگویند دلیلی وجود ندارد که داعش عملیاتی که واقعا به او ربطی نداشته را به نام خودش تمام نکند. البته این حرف قابل رد کردن نیست، اما این سوال هم وجود دارد که اگر داعش به چنین کاری علاقهمند باشد چرا حملات دیگر را به نام خود نزده و تنها در این مورد بیانیه صادر کرده است؟
گروه دیگری میگوید آیا نمیتوان در نظر گرفت که عملیات شیراز توسط «جیش العدل» و به تلافی حادثه زاهدان رخ داده باشد؟ ما در جایگاه تایید یا تکذیب این گزاره نیستیم اما میدانیم که سابقه جیش العدل نشان میدهد که مسئولیت عملیاتی که انجام میدهد را میپذیرد. در این مورد با گذشت بیش از بیست و چهار ساعت از وقوع حمله، این که جیش العدل هنوز بیانیهای صادر نکرده نشان میدهد که احتمالا نمیتوان مسئولیت این حمله را به دوش آنها انداخت.
تا زمانی که دلیلی برای رد ادعای داعش در به عهده گرفتن مسئولیت این عملیات وجود ندارد، میتوان بیانیه را دلیلی بر انتساب این عملیات به داعش ارزیابی کرد. اما معنی این بیانیه آن نیست که الزاما یک نفر در یک اتاق فرماندهی یک نفر دیگر را تجهیز کرده و به او دستور داده است که برود و در شاهچراغ مردم را به گلوله ببندد. یکی دیگر از سناریوهای ممکن این است که یک گرگ تنها تصمیم گرفته عملیات خود را به داعش تقدیم کند. در این مورد هم گمانهزنی و بررسی و تحقیق به عهده مقامهای امنیتی است.
از میان کسانی که انتساب عملیات شاهچراغ به داعش را زیر سوال میبرند، عدهای به انتشار یک پوستر عزاداری در ساعتی پیش از شروع عملیات تروریستی شاهچراغ اشاره میکنند. عدهای میگوید اگر رسانههای جمهوری اسلامی دروغ نمیگویند چرا اول گفتند حملهکنندهها سه نفر بودند، بعد گفتند دو نفر بودند و در نهایت گفتند فقط یک نفر در حمله دخیل بوده است. ادعا در مورد انتشار پوستر قبل از شروع عملیات قابل اعتنا نیست، زیرا تصاویری که به عنوان ساعت منتشر شدن پوستر پخش شده به راحتی میتواند ساختگی یا دستکاری شده باشد. همین طور در مورد این که چرا تعداد حملهکنندگان در گزارشهای اولیه با گزارش نهایی متفاوت بوده است هم میتوان به اشتباهات متعدد در اتاقهای خبر پر از آدمهای غیرحرفهای و بیتجربه اشاره کرد. اشتباه در گزارش خبر، چیز عجیب و تازهای نیست و به اندازه بهکارگیری نیروهای غیرمتخصص در مواقع بحرانی، سابقه دارد. بر مبنای این ادعاها نمیتوان انتساب حمله شیراز به داعش را زیر سوال برد.
میتوان دست روی گوش و چشم گذاشت و گفت تصمیم گرفتهام گوش نکنم، نبینم و نپذیرم. اما اگر قرار است بر مبنای شواهد قضاوت کنیم، فعلا دلیلی برای رد بیانیه داعش در به عهده گفتن مسئولیت حمله شاهچراغ وجود ندارد.
نگاهی به گروهکهای تجزیهطلب ایران از اول انقلاب تا امروز
چه کسانی ایران را «ایران» میخواهند؟
تجزیه ایران یکی از آرزوهای همیشگی گروهکهای تروریستی و تجزیه طلب داخلی و خارجی است. ایرانی تکهتکه شده، رها و بدون قدرت. مانند لشگری که دستهایشان را در هم فشردهاند و حالا میخواهند برای نابودی آنها از هم جدایشان کنند. اما کدام گروههای تجزیه طلب ایران اسلامی ما را پارهپاره میخواهند؟
ایسناپلاس: انقلاب حدودا هفت روزه بود وقتی اولین شورش علیه خود را تجربه کرد، شورش توسط گروهی که اندکی قبل از آن، به مبارزه با رژیم پهلوی مشغول بود! «حزب دموکرات کردستان» که البته هرگز در مقابله با پهلوی دست به اسلحه نبرده بود، با استفاده از بازه زمانی فقدان دولت مرکزی، درگیریهای مسلحانه را با هدف جدایی از ایران آغاز کرد.
این حزب به پادگان تیپ ارتش در مهاباد حمله کرد، تجهیزات نظامی را به کوههای اطراف برد و مراکز دولتی را هدف قرار داد. به این ترتیب، اولین هفته بعد از پیروزی انقلاب، دولتی که هنوز تشکیل نشده بود، با یکی از جدیترین تهدیدات سیاسی مواجه شد: «تجزیهطلبی!».
مرز نامرئی میان تجزیهطلبی و قومگرایی
اگر بخواهیم مفهوم «تجزیهطلبی» یا «جداییخواهی» در فلسفه سیاسی را دقیقتر بدانیم باید بگوییم، زمانی که گروهی به هر دلیلی خواهان کنار کشیدن از پیکرهای سیاسی باشند، آنها را با نام تجزیهطلب میشناسند. البته تجزیهطلبی انواع و نوع بروز و ظهور آن، انحا مختلفی دارد و البته در تاریخ حکومتها، به دلایل متفاوتی رخ داده است؛ اما نگاهی اجمالی به گروههای تجزیهطلب نشان میدهد مرز باریکی میان قومگرایی و تجزیهطلبی وجود دارد، چراکه غالبا بهانههای تجزیهطلبی در میان قومیتها نمایانگر شده است؛ قومیتهایی که زبان متفاوت یا مذهب خود را دارند؛ برخی کارشناسان معتقدند عموما تفاوتها بوده که زمینه و انگیزههای تجزیهطلبی را فراهم کرده است.
«خاورمیانه» که به عنوان منطقهای کهن، قومیتهای متنوع با تفکرات و عقاید گوناگون را در خود جای داده، کارنامه پر تکراری از فعالیت جدی تجزیهطلبی را در طول تاریخ شاهد بوده است. به طبع، ایران نیز که چندین قومیت را در خاک خود دارد، از ترکشهای تجزیهطلبی و قومیتگرایی در امان نبوده است.
اما روزهای بعد از انقلاب «تجزیهطلبی در ایران»، شکل و شمایل دیگری به خود گرفت. چراکه پیش از جمهوری اسلامی، حکومتهای وقت با انعقاد «ترکمنچای«، «گلستان»، «آخال«، «پاریس» و این قبیل قراردادها، هرآنچه تجزیهطلبان داخلی یا خارجی میخواستند را روی سینی پر از برگ گل و گلاب، دو دستی و با احترام تقدیم آنها میکردند.
جدا شدن بالغ بر ۳.۵ میلیون کیلومتر مربع در کمتر از ۲۰۰ سال گذشته از خاک ایران گواه این چند خط است. بررسیها نشان میدهد این میزان از تجزیه یک کشور، در تاریخ ایران و حتی جهان بیسابقه است.
روی کار آمدن حاکمیتی که حفظ تمامیت ارضی از مهمترین مولفهها و سیاستهای آن به شمار میرفت، باعث شد گروهکهای تجزیهطلب روزهای سختی را آغاز کنند. از این روی، در مدت کوتاهی بعد از بهمن ۵۷ فعالیتهای تجزیهطلبانه در قالب گروههای متعددی با هدف اعلام استقلال از خاک جمهوری اسلامی ایران کلید خوردند.
بیش از چهل سال از انقلاب و تلاشهای زیرزمینی و حتی روی زمینی این گروهکها میگذرد، تعدادی از آنها از بین رفتند و تعدادی قدرت روزهای اولشان را از دست دادهاند، اما شماری از این گروهها هنوز در هر فرصتی، با حمایتهایی که از خارج از کشور نصیبشان میشود، اعلام حضور میکنند و فعالیتهای پنهان خود را آشکار میسازند.
یک کردستان و چند تجزیهطلب؟
حکایت تجزیهطلبان کردستان حکایتی دور و دراز است، حکایتی که توسط گروهکهای مختلف، با این بهانه که مردم کُرد، زبان و مذهب جداگانهای دارند رقم خورد، درحالیکه مردم کردستان حمایتی از آنها نداشتند.
آنچه اوایل انقلاب در کردستان رخ داد با درگیریهای مسلحانه تجزیهطلبان «حزب دموکرات» آغاز شد.از آنجا که روزهای اوایل انقلاب، دولت رسمی هنوز شکل نگرفته بود، دولت موقتی بر سر کار بود که درباره مسائل تصمیمگیری میکرد و عقیده دولت موقت درباره مسئله کردستان بر این بود که حزب دموکرات با توجه به سابقه فعالیت علیه رژیم پهلوی، دشمن به شمار نمیرود، بنابراین اختلافات را میتوان با مذاکره حل کرد! «محسن رضایی» از فرماندهان نظامی روزهای اوایل انقلاب در این باره میگوید: « تفکر آنها نیز این بود که حزب دموکرات یک گروه انقلابی و خودی هستند که اکنون چون ناراحت و عصبانیاند چند شهر را گرفتهاند؛ بنابراین گروهی را برای مذاکره با آنها فرستادند.»
رضایی تأکید میکند: «اگرچه زمانی این حزب علیه شاه میجنگید اما اولین شورش علیه انقلاب را آنها رقم زدند. حزب دموکرات حتی در زمان شاه قیام مسلحانه نکرده بود! هیچگاه علیه شاه دست به سلاح نبرد اما علیه انقلاب اسلحه به دست گرفت. اینها نمیتوانستند خودی باشند…آنها به جای پاسخ مثبت، مذاکره را حمل بر ضعف دولت میدانستند و با این مذاکرات اوضاع بدتر میشد که همینگونه نیز شد.»
بدتر شدن اوضاع که رضایی درباره آن میگوید را «یحیی رحیم صفوی» از فرماندهان نظامی که در آن دوران به کردستان اعزام شده بود، با جزئیات بیشتری این چنین روایت میکند: «هیچ کدام از تاسیسات دولتی در اختیار دولت نبود. در شهرهای سقز، بانه، بوکان و … وضع بسیار بدتر بود و فقط پادگانهای این شهرها در دست نیروهای دولتی بود و دیگر هیچ! ضد انقلاب بر جادهها مسلط بود و جابهجایی نیروهای نظامی و دولتی امکانپذیر نبود.»
آتش تحرکات نظامی گروهکهای تجزیهطلب در سال ۵۸، تا حدی شعلهور میشود که کردستان عملا در آستانه جدایی از ایران قرار گرفت. اما در نهایت، در پی فرمان امام خمینی و همراهی مردم با قوای نظامی کشور، آرامش به این منطقه بازگشت. البته غرب کشور سالهای زیادی، محل نزاع عناصر ضدانقلاب و نیروهای نظامی و امنیتی کشور بود. هنوز هم تجزیهطلبان در این منطقه هر از گاهی به بهانههای گوناگون تلاشهای خود را از سر میگیرند و محکمتر از قبل بر طبل جداییخواهی میکوبند. هدف اصلی آنها این است که کردستان ایران، کردستان عراق و کردستان سوریه را یکپارچه کنند و کشور کردستان را تشکیل دهند.
علاوه بر این، «کومله»، یکی از اولین جریاناتی که از ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی علیه نظام و حتی کردهای حامی انقلاب، دست به اسلحه برد نیز از گروهکهای تجزیهطلب و البته تروریستی در کردستان است. این گروهک اولین جریان سیاسی در سطح خاورمیانه بود که به صورت رسمی زنان را وارد عرصه فعالیت نظامی و جنگ کرد.
از جمله مهمترین عملیاتهایی که این گروهک انجام داد همراهی با «حزب دموکرات کردستان» در ماجرای اقدام مسلحانه در شهر «پاوه» بود. آنها همچنین به لشکر زرهی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جاده بانه-سردشت به فرماندهی سپهبد صیاد شیرازی حمله کردند.
آذربایجان در چنگال ترکستانطلبان
رشته دراز تجزیهطلبی در ایران به کردستان ختم نمیشود. انقلاب اسلامی یک ساله شده بود که ناآرامیهایی در آذربایجان شرقی به ویژه شهر تبریز آغاز شد. این فقره از تجزیهطلبی که با حمایت «پانترکیستهای» ترکیه آغاز شده بود، رویای کهنه اما دستنیافتنی تشکیل حکومت «ترکستان بزرگ» را در سر میپروراند.
دی ماه سال ۵۸ حزب ماجراجویی به نام «حزب خلق مسلمان»در تبریز با اقدامات خود، خسارتهای زیادی را باعث شد. این حزب که تحرکات خود را با حمله به بیت امام خمینی در قم آغاز کرد، در اقدامی ضربتی، صدا و سیمای مرکز تبریز را به تصرف خود درآورد.
«روزنامه اطلاعات» در گزارشی از التهابات آن روزهای تبریز مینویسد که رادیو و تلویزیون تبریز ساعاتی در اشغال حزب خلق مسلمان بود، اما ساعت ۲۱ همان شب گروه کثیری از مردم در حالی که در پشتیبانی از انقلاب و امام خمینی شعار میدادند، این مرکز را از اشغال اعضای حزب خلق مسلمان خارج کردند.
اما فعالیت این حزب با تسخیر شماری از «کمیتههای انقلاب اسلامی» در تبریز ادامه پیدا کرد؛ به طوری که بعد از مدتی از ۴۳ کمیته، ۳۵ کمیته در دست آنها بود؛ حتی اندکی بعد،حزب خلق مسلمان تقریبا همه ادارات تبریز به غیر از دادگاه انقلاب و زندانها را در اختیار خود گرفت.
تورقی در تاریخ و مستندات میگوید، تجزیهطلبان در تبریز از هیچ اقدامی فروگذار نکردند؛ نه از قتل مردم عادی شرمی داشتند و نه از اسیر کردن نیروهای نظامی واهمهای. آنها به جلسه نمازگزاران در خیابان راه آهن تبریز حمله کردند و بعد از تیراندازی به سمت نمازگزارن و نیروهای امنیتی، محل را به آتش کشیدند. آشوبطلبان در تبریز برای آنکه نیروهای خود را در صحنه حفظ کنند، شایعه میکردند که تجزیهطلبان شمال غرب نیروهای کمکی خود را به سمت تبریز فرستادهاند.
التهاب در تبریز ادامه داشت تا آنکه امام خمینی از مردم آذربایجان خواست که خود را از لکههای آلوده، پاک و مبرا کنند. در نهایت ماجرا در پی حملات غافلگیرانه و ضربتی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به مراکز این حزب، اعضای آن خلع سلاح و مجرمان نیز دستگیر شدند.
ریگی از جان بلوچها چه میخواست؟
نام «عبدالمالک ریگی» را حتما شنیدهاید. او رهبر یکی از همین گروههای تجزیهطلب به اسم «جندالله» بود که با اقدامات و عملیاتهای تروریستی در جنوب شرق کشور، اهداف خود را در راستای تشکیل حاکمیتی مستقل دنبال میکرد. این گروه در استان سیستان و بلوچستان با تئوری احقاق حقوق مردم بلوچ خود را معرفی کرد و به تدریج، آواز جداییخواهی سر داد. گروه «جندالله» در ایران و گروه «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در پاکستان از جمله گروههای تجزیهطلبی بودند که با مبارزات مسلحانه میخواستند «کشور بلوچستان» را تشکیل دهند.
اگرچه «کشمکش بلوچستان» با جداییخواهی گروهکهای بلوچ از دولت پاکستان آغاز شد که ادعای حاکمیت برای منطقه «استان بلوچستان در پاکستان» و «منطقه بلوچنشین در جنوب غربی افغانستان» را داشتند؛ اما به تدریج این زیادهخواهی از مرزهای ایران نیز گذشت و بر منطقه «مکران» در استان جنوب شرق کشور سایه انداخت. البته کارشناسان ژئوپولوتیک معتقدند این زیادهخواهی امروز به تهدیدی برای کل استان سیستان و بلوچستان تبدیل شده است.
تحرکات نظامی و مسلحانه این گروهها در ایران، اوایل دهه هشتاد آغاز شد و روز به روز شدت بیشتری به خود گرفت. به طوری که «جندالله» که با گروهک تروریستی بینالمللی «القاعده» در ارتباط بود، تنها در پنج عملیات تروریستی در «زاهدان» و «چابهار» جان بیش از ۱۴۰ نفر از قوم بلوچ در ایران را گرفت.
بعد از آنکه سال ۸۸، ریگی توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ایران دستگیر شد، فعالیت جندالله نیز پایان پذیرفت و این گروه نابود شد؛ اما اندکی بعد برخی اعضای جندالله در گروه دیگری با نام «جیشالعدل» فعالیت خود را از سر گرفتند و اعلام موجودیت کردند.
حالا اگر هر از چندگاهی خبر شهادت چند تن از نیروهای مرزبانی، نظامی و امنیتی کشور در منطقه جنوب شرق را در تیتر اخبار میبینید، نتیجه اقدامات تروریستی این گروه است. اقداماتی که از سال ۹۱ آغاز شده و در هر نوبت، جان دهها نفر را گرفته است. جیشالعدل همچنین با ربودن برخی عناصر و نیروهای امنیتی سعی در امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی را دارد. تداوم این تحرکات مسلحانه تا امروز، امنیت مناطق مختلفی از استان سیستان و بلوچستان را به خطر انداخته و میاندازد.
دولت پاکستان، کشورهای هند، آمریکا، عربستان و انگلستان را متهم به حمایت از جداییطلبان بلوچ میکند؛ ایران نیز ایالات متحده را به عنوان حامی و پشتیبان چندین ساله جندالله میشناسد.
بنویسید هشت سال جنگ؛ بخوانید ده سال!
همیشه گفتهاند «هشت سال جنگ تحمیلی» عراق علیه ایران، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ بهطور رسمی آغاز شد، اما مستندات میگویند از زمان پیروزی انقلاب تا زمان شروع رسمی جنگ، وقایعی رخ میداده که دست کمی از جنگ نداشته است. انفجار، آتشسوزی و خرابکاریهایی از این دست در مرزهای جنوبی و خوزستان خبر از آن میداد که حوادث این منطقه نیز، نتیجه فعالیتهای گروههای تجزیهطلب در جنوب ایران است. «خلق عرب» نام گروهی بود که در این منطقه خرابکاریهای بسیاری را رقم زد اما همچون سایر احزاب خلق بعد از مدت کوتاهی از بین رفت.
بعد از آنکه تشکیلات خلق عرب از هم پاشید، گروه «جبههالتحریر» با هدف استقلال خوزستان و تبدیل آن به «عربستان» کار خود را شروع کرد. نکته قابل توجه آن است که اعضای این گروه تجزیهطلب با رژیم بعث عراق همکاری داشتند.
«حسین فردوست» که ریاست دفتر ویژه اطلاعات و قائممقامی ساواک در رژیم پهلوی را عهدهدار بوده، میگوید: «جبههالتحریر نتیجه توافق انگلیس و آمریکا در منطقه بود. دولت بعث عراق در ردهای نبود که استقلال خوزستان را بخواهد.»
او میگوید: «این جبهه یک طرح درازمدت بود که اگر در شرایط فرضی، محمدرضا پهلوی نتواند منافع غرب را در خوزستان تأمین کند، غرب رأسا از طریق آن وارد عمل شود و خوزستان مستقل را به نام «عربستان» و با حمایت ناسیونالیستهای عرب ایجاد کند.»
همچنین گروه «الاحوازیه» گروه دیگری از تجزیهطلبان جنوب ایران است که اقدامات خود را در جهت جدایی استان خوزستان از خاک ایران برنامهریزی و طراحی میکند. این گروه جداییطلب که سال ۷۵ کار و فعالیت خود را آغاز کرد، سابقه بمبگذاری در فرمانداری اهواز، سازمان مدیریت و برنامهریزی و شمار بسیار دیگری از سازمانها و مراکز مهم اداری و صنعتی اهواز و آبادان را در کارنامه اقدامات تروریستی خود دارد.
و یک فرمان نجاتبخش دیگر...
اولین روزهای پس از انقلاب، چریکهای فدایی خلق به منطقه «ترکمنصحرا» در استان گلستان در شمال شرق کشور رفتند و اندکی بعد همانجا «ستاد خلق ترکمن» را تشکیل دادند. آنها اسفندماه درگیری مسلحانهای علیه نیروهای کمیته را آغاز کردند؛ به خانه، مغازه و خودروهای مردم حمله بردند و آنها را به آتش کشیدند. راویان میگویند «… گروهی ناشناس که با اتومبیل در خیابانها در حرکت بودند و با تفنگهای ژ ـ ۳ تیراندازی میکردند».
این غائله که بر قوم ترکمن و منطقه ترکمننشین ایران تمرکز کرده بود و سعی بر تکثیر تفکرات تجزیهطلبی در میان آنها را داشت، در ادامه عملیاتهای خود در «گنبد کاووس» با تیراندازیهای شبانهروزی باعث شد کلیه مدارس، بانکها و مغازههای این شهر، تعطیل، دهها تن کشته و بسیاری مجروح شوند.
به دنبال این وقایع، امام خمینی ۲۴ فروردین ۱۳۵۸ با اشاره به اینکه این تحرکات زیر سر اشرار و دستنشاندههای غرب است، بر لزوم پایداری در برابر ضدانقلاب تاکید کرد و خطاب به مردم گنبد فرمود: «…شما هم باید کمک کنید! یعنی پشتیبانی کنید از قوای انتظامی. اگر قوای انتظامی در آنجا مستقر شد شما هم پشتیبانی کنید و به کمک هم، اشرار را کنار بزنید.» پس از این سخنرانی، مردم ترکمن اعم از شیعه و سنی در مقابل چریکهای فدایی خلق موضع گرفتند و در کنار نیروهای انتظامی شهر را پاکسازی کردند.
«مهسا» اسم رمز روز جداییخواهان
اگر چه بعد از پایان جنگ تحمیلی تعدادی از گروههای تجزیهطلب نابود شدند، اما شمار قابل توجهی نیز صرفا فعالیت خود را کاهش دادهاند و هنوز دست از اقدامات خود برنداشتهاند. آنها اهداف خود را در ساختاری دیگر و از طریق روشهایی دیگر دنبال میکنند. برای مثال ایجاد تفرقه میان شیعیان و اهل تسنن و همچنین ایجاد و تقویت تفکرات تجزیهطلبانه قومی و نژادی از جمله محبوبترین روشهای آنها است.
تاریخ و مرور حوادث سیاسی و اجتماعی یکی دو دهه اخیر حاکی از آن است که جداییخواهان با استفاده از هر دستاویزی که بتوانند، فعالیتهای خود را علنی ساخته و آماده برای یک جنگ ترکیبی به میدان میآیند.
آنچنانکه در روزهای اخیر در کشور، بعد از حادثه تلخ مرگ مرحوم «مهسا امینی» شاهد بودیم که این گروههای تجزیهطلب، اعتراضات را به صحنه جولان خود تبدیل کردند و امنیت شهرهای مرزی به ویژه شهرهایی در سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان را با دنبال کردن هدف خودشان یعنی «جدایی از خاک ایران» بر هم زدند.
از طرف دیگر چهرههای احزابی همچون کومله و دموکرات کردستان و سایر گروههای تجزیهطلب با حضور در شبکه «ایران اینترنشنال» بهطور دائم به دامن زدن به اغتشاشات در شهرهای ایران کمک کردند و بر آتش ناامنیهای کشور هیزم ریختند.
تجزیه را مسلمان نشنود؛ کافر نبیند!
البته جداییخواهی و استقلالطلبی به ایران محدود نبوده و نیست؛ اما نگاهی به سرنوشت کشورهایی که تجزیه شده و مرور آنچه در مسیر تجزیه برای سرمایه، آینده و مردمشان رقم خورده، حکایتی است که هر حکومت و ملتی را از تجزیهطلبی بیزار میکند.
جدایی پاکستان از هند شاید نزدیکترین نمونه جغرافیایی در این زمینه باشد؛ از طرف دیگر درگیریهای مسلحانهای که برای تجزیه یمن و سوریه چند سال به طول انجامیده، شرایطی بغرنج را برای این کشورها رقم زده است. شرایطی که از آن چیزی جز ویرانی و خرابیهای گسترده به چشم نمیخورد.
این رشته سر دراز دارد…
گویی وقتی حرف از تجزیهطلبان ایران باشد، بهانه و نام و تاریخ، انتهایی ندارد. هرچه بیشتر جستجو میکنیم، با اسامی احزاب و گروهها و جریانات بیشتری مواجه میشویم، انگار که پایانی ندارند؛ یک گروه نابود میشود، یکی دیگر جایگزین آن میشود. به دنبال اسم و تاریخ یکی از آنها که باشیم، چند اسم دیگر را لابهلای برگههای تاریخ پیدا میکنیم.
با این همه آنچه واضح است این است که چنین میزانی از جداییطلبی از خاک یک کشور نمیتواند صرفا و فقط در پی قومگرایی ایجاد شده و این همه سال به طول انجامیده باشد. قطعا و حتما محرکهای خارجی، عناصر تقویتکننده و حامیان پشت پردهای از ادامه این فعالیتهای تجزیهطلبانه در جمهوری اسلامی منفعت میبرند.
یک مورخ مشهور انگلیسی-آمریکایی به نام «برنارد لوئیس» که به عنوان پدرتجزیهطلبی نیز معروف است، میگوید: «تنها راه رویارویی با فرهنگ ۲۰۰۰ ساله ایرانی نابود ساختن آن است» و توصیه میکند برای تسلط بر ایران، آن را براساس قومیت میان چند کشور نوپا خُرد کنند؛ کشورهایی با نامهای «آذربایجان جنوبی»، «کردستان»، «بلوچستان»، «عربستان».
نقشه ایران را به گربه تشبیه میکنند. با یادآوری آنچه تجزیهطلبان برای فردای ایران خواب دیدهاند، تصویر لحظهای در ذهن مجسم میشود که گاهی در خیابان از روی چیزی رد میشویم و میفهمیم، جنازه یک گربه بوده است.
با همه اینها، ایران اگرچه متشکل از اقوام گوناگون و چند رنگ و زبان است و علیرغم آنکه هرروز و هرساعت با تهدیدات چندوجهی جداییخواهان مواجه میشود، اما چهل سال تلاش نافرجام تجزیهطلبان نشان میدهد که اقوام ایرانی، از فارس و کرد و بلوچ و آذری گرفته تا لر و ترکمن و عرب و قشقایی، ریشههای عمیق اجتماعی دارند. ریشهای که فارغ از اصالت قومی، هویت ملی آنها را نیز در بر میگیرد و به این راحتیها هم خیال از هم شکافتن را ندارد.
صف بلند وام «فرزندآوری»/ سربازینرفتهها وام «ازدواج» می گیرند، وام «فرزندآوری»؛ خیر!
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان، درباره پرداخت «وام ازدواج» و «فرزندآوری» به افرادی که سربازی نرفتهاند، گفت: در حال حاضر دیگر وضعیت نظام وظیفه به عنوان “شرط” پرداخت وام ازدواج مطرح نیست و بسیاری از بانکها این وام را به افرادی که سربازی نرفته باشند نیز پرداخت می کنند اما در خصوص پرداخت وام فرزندآوری هرچه پیگیری کردیم به نتیجهای نرسیدیم چراکه تصمیم گیری بر عهده نظام وظیفه است.
مهدی متقیفر در گفتوگو با ایسنا، در پاسخ به این سوال که نظام وظیفه اعلام کرده بود هیچ وامی به افرادی که سربازی نرفته باشند پرداخت نمیشود، درباره وضعیت پرداخت وام ازدواج و فرزندآوری به این افراد اظهار کرد: قبلا معافیت از خدمت نظام وظیفه و یا داشتن کارت پایان خدمت “شرط” پرداخت وام ازدواج بود اما در حال حاضر دیگر وضعیت نظام وظیفه به عنوان “شرط” پرداخت وام ازدواج مطرح نیست و بسیاری از بانک ها این وام را به افرادی که سربازی نرفته باشند نیز پرداخت می کنند.
به گفته وی، به طور کلی از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور ماه، ۱۵۳ میلیارد و ۷۴۱ میلیون و ۶۴۹ هزار ریال وام فرزندآوری و ۶۶۹ میلیارد و ۴۷۴ میلیون و ۶۲۷ هزار ریال وام ازدواج به متقاضیان پرداخت شده است.
صف «بلند بالای» وام فرزندآوری و بانک هایی که اعلام «بی اعتباری» می کنند
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان درباره پرداختیهای وام فرزندآوری از ابتدای سال جاری تا پایان شهریورماه، توضیح داد: در این بازه زمانی ۱ میلیون و ۷۳۱ هزار و ۴۱ نفر برای دریافت وام فرزندآوری ثبت نام کردهاند که از این بین تنها ۳۸۳ هزار و ۳۷۷ فقره وام فرزندآوری پرداخت شده است. تعداد در صف ماندگان دریافت این وام یعنی کسانی که مدارک را تکمیل کرده و منتظر دریافت وام هستند نیز زیاد است. از ابتدای سال جاری تا شهریور ماه ۳۲۸ هزار و ۵۴۳ نفر در صف دریافت وام فرزندآوری ماندهاند و علیرغم تکمیل ثبت نام و مدارکشان همچنان وام فرزندآوری را دریافت نکردهاند.
متقیفر درباره چرایی آمار بالای در صف ماندگان وام فرزندآوری، یادآور شد: بسیاری از شعبهها در استانها اعلام میکنند برای پرداخت وام فرزندآوری اعتبار لازم را ندارند. ما در خصوص پرداخت وام ازدواج در شورای عالی جوانان مصوب کردیم که بانکها موظفاند حداکثر تا ۱۵ روز بعد از تکمیل ثبت نام متقاضیان دریافت وام ازدواج، پیامک مراجعه به شعبه را برای افراد بفرستند و پس از مراجعه به شعبه و تکمیل مدارک نیز بانکها موظفاند وام را ۱۰ روزه به حساب متقاضیان واریز کنند. این مصوبه به تمام بانک ها ابلاغ شده است اما این مصوبه را در خصوص وام فرزندآوری نداریم. گاهی حتی پیامک مراجعه به شعبه یک الی دو ماه و بلکه بیشتر طول می کشد تا ارسال شود و از این رو بعضا پرداخت وام فرزندآوری با تاخیر مواجه است.
تهران، اصفهان و فارس در صدر دریافت وام فرزندآوری
به گفته وی تهران با ۱۲.۰۷ درصد، اصفهان با ۸.۰۴ درصد، فارس با ۶.۴۴ درصد، خوزستان با ۵.۸۳ درصد، آذربایجان شرقی با ۴.۳۴ درصد و کرمان با ۴.۰۶ درصد بیشترین آمار پرداختیهای وام فرزندآوری را به خود اختصاص دادهاند.
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه سیستان و بلوچستان آخرین استان در میزان پرداختیهای وام فرزندآوری است، ادامه داد: میزان دریافت وام فرزندآوری در سیستان و بلوچستان ۰.۰۸ درصد است و وام فرزندآوری بسیار کم در این استان پرداخت شده است. البته متقاضیان دریافت این وام در سیستان و بلوچستان نیز کم بودهاند. به طور کلی ۸۲۲ نفر برای دریافت این وام ثبت نام کردهاند که از این تعداد به ۲۹۴ نفر این تسهیلات پرداخت شده است.
رشد ۴۰ درصدی پرداخت وام ازدواج طی امسال
متقی فر در بخش دیگر سخنان خود درباره آخرین آمار پرداختیهای وام ازدواج در سال جاری، اظهار کرد: از اول سال جاری تا پایان شهریور، تعداد کل ثبت نام کنندگان وام ازدواج ۹۷۷ هزار و ۷۱ نفر بوده است که از این تعداد به ۴۸۶ هزار و ۳۹۹ نفر وام ازدواج پرداخت شده است.
وی همچنین تاکید کرد که تعداد پرداختیهای وام ازدواج از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور و در قیاس با مدت مشابه خود در سال گذشته حدود ۴۰ درصد رشد داشته است و از سوی دیگر این معاونت هر ماه در ستادهای ساماندهی امور جوانان وضعیت متقاضیان در صف دریافت وام ازدواج را پیگیری و رصد میکند.
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان درباره آمار تعداد افرادی که در صف دریافت وام ازدواج ماندهاند نیز توضیح داد: در بازه زمانی یاد شده ۲۲۱ هزار و ۲۰۳ نفر در صف دریافت وام ازدواج ماندهاند. آمار ثبت نام کنندگان با افرادی که در صف دریافت وام ازدواج ماندهاند متفاوت است. افراد ثبت نام کننده مدارک خود را برای دریافت وام تکمیل نکردهاند و بعضا فرآیند تکمیل ثبت نام را رها کردهاند اما متقاضیانی که در صف دریافت وام ازدواج باقی مانده اند در عین حالی که مدارکشان را تکمیل کردهاند اما هنوز وامی دریافت نکردهاند.
تهران، خراسان رضوی و فارس صدر نشین دریافت وام ازدواج
چرایی افزایش متقاضیان دریافت این وام
به گفته متقی فر از ابتدای سال جاری تا پایان شهریور، استان تهران حدود ۱۳ درصد از پرداختیهای وام ازدواج در کل کشور را به خود اختصاص داده است و پس از تهران، خراسان رضوی با ۷.۵۰ درصد، فارس با ۵.۸۳ درصد، آذربایجان شرقی با ۵.۱۹ درصد، سیستان و بلوچستان با ۴.۷۱ درصد، آذربایجان غربی با ۴.۴۴ درصد و کرمان با ۴.۲۶ درصد در صدر پرداختیهای وام ازدواج قرار دارند.
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان، معتقد است که بخشی از علت در صف ماندگان دریافت وام ازدواج، به افزایش مبلغ این وام در سال جاری باز میگردد و بعضا افرادی که از سه سال قبل ازدواج کرده اما تسهیلات ازدواج دریافت نکرده بودند نیز به دلیل رقم بالای وام ازدواج امسال برای دریافت این وام ثبت نام کردند و از این رو تعداد متقاضیان وام بالا رفته است.
شرایط تضامین و اقساط وام ازدواج و فرزندآوری
وی با یادآوری اینکه مبلغ تسهیلات وام فرزنداوری به ازای فرزند اول ۲۰ میلیون تومان، به ازای فرزند دوم ۴۰ میلیون تومان، فرزند سوم ۶۰ میلیون تومان، فرزند چهارم ۸۰ میلیون تومان و به ازای فرزند پنج به بعد ۱۰۰ میلیون تومان با کارمزد ۴ درصد است، درباره تضامین لازم برای دریافت این وام و اقساط آن، توضیح داد: وام ازدواج نیز برای دختران زیر ۲۳ سال و پسران زیر ۲۵ سال ۱۵۰ میلیون تومان و برای سایرین ۱۲۰ میلیون تومان با کارمزد ۴ درصد است. بر اساس قانون باید تنها یک ضامن نظیر یک ضامن معتبر با کسر از حقوق و یا یک ضامن دارای مغازه و پروانه کسب برای وام ازدواج و فرزندآوری دریافت شود اما بسیاری از اوقات بانک ها در این زمینه سلیقهای عمل می کنند. در حال حاضر اقساط وام ازدواج چیزی در حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است و اقساط وام فرزندآوری متناسب با مقدار وام متفاوت است، برای مثال قسط وام ۶۰ میلیون تومانی فرزندآوری در حدود یک میلیون و ۲۵۰ هزار تومان می شود. البته بازپرداخت این وامها بالا و مناسب است.
بانک هایی که تا سه ضامن طلب می کنند و عروس و دامادی که وام ازدواج خود را می فروشند!
متقی فر همچنین در پاسخ به سوال دیگری درباره خرید و فروش وام ازدواج و چگونگی مقابله با آن، مهم ترین مشکل در این زمینه را مربوط به بحث تضامین وام ازدواج دانست و بیان کرد: اگر بانک ها در بحث گرفتن تضامین به صورت سلیقه ای عمل نکنند و طبق قانون فقط یک ضامن از متقاضیان طلب کنند، کسی حاضر نمی شود وام را بفروشند چراکه وام ۱۲۰ میلیون تومانی قرض الحسنه ازدواج سود زیادی ندارد، بازپرداخت آن بالا و اقساط آن پایین است و کسی حاضر نمی شود آن را بفروشد. می فروشند چون ضامن برای آن پیدا نمی کنند. گزارش هایی به ما رسیده است که در برخی استان ها بانکها تا سه ضامن نیز از متقاضیان وام ازدواج طلب کردهاند. برای مقابله با این موضوع نیز ما پیشنهاداتی نظیر اینکه بانکها یارانه افراد را به عنوان ضامن قبول کنند نیز ارائه دادیم اما مورد موافقت واقع نشد. مهمترین راهکار این است که بانکها برای دریافت ضمانت سلیقهای عمل نکنند چراکه فراهم کردن یک ضامن شاید برای بسیاری از زوجین امکان پذیر باشد اما ارائه بیش از یک ضامن به ویژه در شهرستانها که کارمند کم است برای بسیاری از افراد ممکن نیست.
مدیرکل دفتر برنامهریزی و توسعه اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه در مجموع وضعیت پرداخت وام ازدواج طی سال جاری گرچه ایده آل نیست اما در قیاس با سال قبل ( سال ۱۴۰۰) بسیار بهتر شده است و امیدواریم در سال آینده (سال ۱۴۰۲) نیز به نسبت امسال بهتر بشود، در خصوص لزوم توجه به بحث فرهنگی ترویج ازدواج و فرزندآوری در کنار ارائه مشوقهای مالی، تاکید کرد: در بحث فرزندآوری و ترویج ازدواج نیازمند گفتمان سازی، ترویج فرهنگی و فکری این موضوع هستیم. اساسا پرداخت وام و امکانات، مشوقهایی برای این امور هستند اما به عنوان یک علت تامه و عامل محرک اصلی محسوب نمی شوند. بسیاری اوقات خیلی از خانوادههایی که تمکن مالی نیز دارند، اعتقادی به فرزندآوری ندارند و از این رو است که می گوییم در این زمینه باید “فرهنگ” تغییر کند؛ به صرف پرداخت وام نمی توان نتیجه مطلوبی گرفت.
این گروه از والدین فرزندانی حرمتشکن تربیت میکنند
هدیسادات پاکنهاد
پای سفره دل پا به سن گذاشتهها که بنشینی بیشترشان بی برو برگرد از حرمتشکنی کوچکترهای خانواده یک دو جین خاطره سر دل مانده دارند. بعضیهای شان این برخورد ها را با بغض و اشک برایتان روی دایره میریزند و بعضیهای دیگر واماندهاند که چه چیزی باعث شده بچههای امروزی کمتر احترام بزرگتر ها را داشته باشند و تا مرز بیملاحظه بودن نسبت به همه چیز پیش بروند. شاید کمی تلخ باشد اما دکتر فرحناز کیان ارثی متخصص روانشناسی کودک و نوجوان معتقد است متهم ردیف اول این ماجرا در بیشتر موارد برخوردهای نا به جای والدین در دراز مدت بوده است.
این روزها اطرافمان کودکان و نوجوانانی را میبینیم که احترام کمی برای بزرگتر از خودشان قائلاند یا شاید هم معنای احترام گذاشتن از دید آنها با ما متفاوت است. بچههایی که دراز کردن پایشان جلوی بزرگتر را عادی میدانند یا زمانی که به آنها اعتراض میکنید که تلفن همراهشان را کنار بگذارند، بیتوجه به حرف شما به کارشان ادامه میدهند؛ اینها طیفهای خفیف بیاحترامی است. در انتهای جدیتر این طیف، رفتارهایی مانند پرخاشگری کلامی و حتی فیزیکی، نادیده گرفتن قوانین و فریاد زدن و پرخاشگری قرار دارد. این رفتارها باعث شده تا این روزها والدین بسیاری گلایه کنند که چرا زمان ما حرمت بزرگترها حفظ میشد اما اکنون حدومرزها برداشتهشده و احترام به بزرگتر کمرنگتر شده است؟
دکتر فرحناز کیان ارثی، روانشناس کودک و نوجوان و عضو هیئتعلمی دانشگاه در گفتوگو با ایرنا، چرایی این مسئله را گستردگی معنای احترام میداند و معتقد است که سختگیری والدین برای احترام به بزرگترها در این دوره و زمانه نهتنها دیگر نتیجهبخش نیست بلکه نتیجه معکوسی خواهد داشت؛ این روانشناس کودک و نوجوان در ادامه به بررسی نقش والدین در فرزند پروری و ارائه راهکارهایی برای حفظ حرمت والدین توسط فرزندان میپردازد.
بچهها از بدو تولد احترام به بزرگتر را یاد میگیرند
کیان ارثی میگوید بچهها از زمانی که به دنیا میآیند خیلی از مفاهیم ازجمله احترام را یاد میگیرند: «خانواده، اولین محیط اجتماعی است که کودک با آن روبهرو میشود. او از همان بدو تولد که معیار مشخصی از بد و خوب ندارد، کمکم با رفتارهای خانواده و نحوه برخورد آنها با یکدیگر آشنا میشود. اگر کودک از همان ابتدا احترام بزرگتر به کوچکتر و کوچکتر به بزرگتر را درک کند، خودبهخود احترام به اطرافیان در او نهادینه میشود.»
او ادامه میدهد: «اگرچه یادگیری احترام از همان بدو تولد مطرح است اما برخی از بچهها در برخی از دورههای سنی نسبت به والدین بیحرمتی میکنند؛ مثلاً، در دوران نوجوانی بیاحترامی به والدین رایجتر است چون بچهها در این سن درگیر تفرد یا فردیت یافتگی هستند و تلاش میکنند که از والدین خود فاصله گرفته و مستقل شوند.»
این روانشناس کودک و نوجوان تأکید میکند: «بیاحترامی یا احترام یک جاده یکطرفه نیست که لازم باشد بچهها حتماً به والدینشان احترام بگذارند، این جاده کاملاً دوسویه و برابر است و والدین برای دریافت احترام از طرف فرزندانشان لازم است در ابتدا خودشان به آنها احترام بگذارند تا احترام متقابل را دریافت کنند.»
معنای احترام در فرزندپروری
در گذشته، احترام به بزرگتر بیشتر در تعابیر جزئیتر خلاصه میشد؛ مثل دراز نکردن پا جلوی بزرگتر، ازدواج نکردن زودتر از خواهر یا برادر بزرگتر، قبل از بزرگترها حاضر نشدن سر سفره غذا و… اما از دید نسل امروزی، معنای احترام به بزرگتر تغییر کرده است؛ دکتر کیان ارثی دراینباره توضیح میدهد: «والدین ابتدا باید در مورد کلمه احترام آگاهی داشته باشند و بدانند که احترام چه معنایی دارد؛ خیلی از افراد تصور میکنند که احترام به معنای دراز نکردن پا جلوی بزرگتر و استفاده نکردن از کلمات نامناسب در حضور بزرگترها است؛ این نمونهها اگرچه سمبل و شاخصههای احترام بچهها به والدین از قدیمالأیام بوده اما مسئله اینجاست که احترام دامنه بسیار گستردهای دارد.»
او ادامه میدهد: «یکی از تعاریف احترام این است که شما نگرش و باورتان بر این باشد که به یک انسان دیگر آسیب نزنید و باخشم با او برخورد نکنید؛ البته این تعریف میتواند گستردهتر باشد یعنی علاوه بر آسیب رساندن و پرخاشگری کردن، نادیده گرفته شدن حقوق بچهها یا حقوق والدین نیز میتواند مصداق بیاحترامی باشد.»
این روانشناس میگوید: «در تعریف دیگری از احترام، به ارزش قائل شدن ویژگیها، دانش و مهارتهای یک فرد اشارهشده است اما تعریف مدنظر ما از احترام در فرزند پروری این است که حقوق طرف مقابل نادیده گرفته نشود، به او آسیب نزنیم و صرفاً از منظر ادب نگاه نکنیم.»
کیان ارثی توصیه میکند: «برای احترام مصداق تعریف کنید؛ یعنی از خودتان سؤال کنید که اگر قرار باشد یک نفر به شما احترام بگذارد، انتظار دارید چه رفتارهایی نسبت به شما داشته باشد؟! انجام این کار و مشخص کردن رفتارهای مشخص، یکی از دقیقترین حالتهای ممکن برای مصداق احترام است اما در متون فرزند پروری، احترام به معنای رعایت حقوق فردی بدون قضاوت و سوءگیری است؛ قضاوت یعنی برای تفاوتهای فردی احترام قائل شویم. مثلاً اگر زمان خوابوبیداری، علایق و نگاه فرزند من به دنیا متفاوت است، من بتوانم برای این تفاوتها در ابعاد و چارچوبی که ارزشهای خانواده حفظ شود، احترام قائل شوم.»
روشهای آموزش احترام به بزرگتر توسط والدین
به عقیده کیان ارثی، تعامل والدین با یکدیگر مهمترین الگوی احترام برای بچهها است: «الگوپذیری در ذات کودکان نهفته است؛ بنابراین، یکی از بزرگترین مسئولیت والدین این است که الگوی خوبی برای فرزندانشان باشند و رفتار درست و سازندهای را در برابر دیدگان کودک به نمایش بگذارند زیرا کودکان بهخصوص در ۵ سال اول زندگی، هر چیزی را که در بزرگسالان بهخصوص والدینشان میبینند، تقلید میکنند.»
کیان ارثی بابیان اینکه یکی دیگر از مؤلفههای احترام، درست شنیده شدن است، میگوید: «بچههایی که احساس میکنند در خانواده حرفهایشان شنیده میشود، کسی با آنها صحبت میکند و به آنها در موضوعات مختلف حق انتخاب داده میشود، این بچهها احساس مورداحترام واقعشدن رادارند؛ بنابراین، اگر والدین به بچهها یاد دهند و با آنها به این شیوه برخورد کنند، این اصول رفتاری باعث یادگیری احترام از سوی کودکان و نوجوانان میشود.»
چه رفتارهایی از جانب والدین باعث حرمتشکنی فرزندان میشود؟
برخی والدین گلایه میکنند که فرزندشان پرخاشگری میکند، حرمت آنها را حفظ نمیکند و با صدای بلند با آنها صحبت میکند؛ دکتر کیان ارثی ریشه این بیادبی و حرمتشکنی فرزندان را سبک فرزند پروری نادرست و رایج از طرف والدین میداند و توضیح میدهد: «یک دسته والدین، والدین آسانگیر هستند یعنی والدینی که از ابتدا کودک را در مقام بالاتری قرار میدهند و معتقدند که همهچیز باید به نفع فرزند باشد؛ این دسته از والدین محدودیت گذاری و آموزش اصول تربیتی و رفتاری را در خصوص فرزندشان اعمال نمیکنند و اعتقادشان بر این است که بچه باید راحت باشد!؛ این بچهها، با ورود به دوران نوجوانی اگر والدین مثل قبل در مقام خدمترسانی نباشند، شروع به بیاحترامی میکنند.»
این روانشناس ادامه میدهد: «یک دسته دیگر از والدین، والدین سختگیر هستند؛ والدینی که تأکیددارند در جایگاه بالاتری قرار دارند و احترام را جاده یکطرفه میدانند. این والدین اغلب به دلایل مختلف فرزندشان را سرزنش، تحقیر و مقایسه میکنند؛ فرزندان این دسته از والدین هم بهمحض ورود به گروههای سنی بالاتر، خشمی که با مقایسه، تحقیر و نادیده گرفته شدن تجربه کردند را نسبت به والدینشان نشان میدهند.»
کیان ارثی تأکید میکند: «سختگیری والدین شاید در دهههای قبل نتیجهبخش بود اما به تمام دلایل مختلف بافتی و فرهنگی در چند دهه اخیر فرزند پروری، این روش دیگر تأثیرگذار نیست و برخلاف گذشته ما امروزه شاهدیم که در خانوادههای سختگیر، بچهها اگر هم بهصورت مستقیم بیاحترامی نکنند، به شیوههای غیرمستقیم مثل درس نخواندن، عدم رسیدگی به کارهای شخصی، عدم مسئولیتپذیری و… نارضایتی خودشان را از احترامی که ندیدهاند، نشان خواهند داد.»
راهکارهایی برای حفظ حرمت والدین توسط کودکان و نوجوانان
کیان ارثی میگوید بهترین راهکار برای حفظ حرمت والدین توسط فرزندان این است که احترام را به شکل افقی ببینیم نه عمودی: «بهجای آنکه یک نفر بهعنوان والد بالا قرار بگیرد و فرزندان به آنها احترام بگذارند، والد و فرزند باید در یک خط افقی قرار بگیرند؛ اگرچه سن این دو متفاوت است اما هرکدام حقوقی دارند.»
او ادامه میدهد: «برای آنکه خانواده به شیوه سالمی پیش رود بهجای آنکه اینگونه نگاه کنیم که بچهها چطور به والدین احترام بگذارند، باید بگوییم که افراد چطور به یکدیگر احترام متقابل بگذارند؛ لذا این مسئله را باید در نظر داشت که اگر من و فرزندم بخواهیم نسبت به هم احترام بگذاریم، هر دو چه انتظاراتی از هم داریم.»
کیان ارثی در پایان تأکید میکند: «زمانی احترام بین والد و فرزند حاکم میشود که ما یک درک بازنویسی شدهای از احترام ارائه کنیم و به خانوادهها بگوییم که احترام یعنی درست گفتوگو کردن، حق انتخاب دادن، قضاوت نکردن، درست شنیده شدن و…؛ زمانی که درک ما نسبت به کلمه احترام تغییر کند، در این صورت میتوانیم از رسانهها، مدرسه و والدین برای جا انداختن و آموزش مقوله احترام استفاده کنیم.»
واردات پر ابهام خودرو بعد از ۴ سال؛ قیمت ها کاهش می یابد؟
پس از تقریبا ۴ سال بالاخره واردات خودرو در قالب واردات ۹۰ هزار دستگاه خودرو با سقف قیمتی ۲۰ هزار یورو به صورت رسمی کلید خورد؛ منتهی فرایند واردات ابهاماتی دارد که هنوز شفاف نشده است.
به گزارش خبرنگار مهر، سال ۹۷ بنا به محدودیتهای ارزی تحمیل شده به کشور و طبق تصمیم شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا، واردات خودرو تا ۳۱ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ ممنوع اعلام شد؛ با روی کار آمدن دولت سیزدهم، فاطمی امین وزیر صمت (سال گذشته) وعده داد که تا پایان خردادماه سال ۱۴۰۱ واردات خودرو تعیین تکلیف و آئین نامهای به این منظور تصویب خواهد شد.
با این حال از ابتدای سال جاری کش و قوسهای فراوانی در مورد واردات یا عدم واردات خودرو صورت گرفت اما در نهایت آئین نامه واردات خودرو تنظیم و وعده واردات خودرو تا شهریور ماه داده شد؛ منتهی تقریباً ۳ ماه طول کشید تا آئین نامه مذکور در هیأت دولت به تصویب برسد.
در نهایت اوایل شهریور ماه آئین نامه واردات خودرو به تصویب هیأت دولت رسید و اعلام شد که یک میلیارد یورو ارز برای واردات خودرو در نظر گرفته شده است که این خودروها شامل خودروهای اقتصادی با دامنه قیمتی زیر ۱۰ هزار یورو و خودروهای بین ۱۰ تا ۲۰ هزار یورو میشود. همچنین از جمله مهمترین شروط واردات خودرو، انتقال فناوری اعلام شد تا از این طریق زمینه توسعه تولید خودروهای اقتصادی در داخل که طبق برنامه ریزی ها ۳۰۰ هزار دستگاه است، فراهم شود.
جزئیات مربوط به شرکتهای واردکننده
در این بین یکی از عمده ابهاماتی که در مورد واردات خودرو وجود داشت مربوط به شرکتهای واردکننده میشد؛ بسیاری از کارشناسان از چندی پیش نسبت به ایجاد رانت و واردات خودرو توسط شرکتهای خاص هشدار میدادند و نگران بودند که شرکتهای خودروساز داخلی همانگونه که بازار را در انحصار گرفته اند، بخش مربوط به واردات خودرو را نیز به بهانه توسعه تولید خودروهای اقتصادی، ارائه خدمات پس از فروش و … در اختیار بگیرند.
دامنه این ابهام زمانی گستردهتر شد که اسامی شرکتهای واردکننده اعلام و مشخص شد که از ۷ شرکتی که در مرحله نخست مجوزهای ثبت سفارش را گرفته اند، ۳ شرکت مربوط به یک خودروساز داخلی میشود.
عبدالله توکلی لاهیجانی مدیرکل صنایع خودروی وزارت صمت در این ارتباط اعلام کرد که «تاکنون ۲۴ شرکت برای واردات خودرو تأیید شده اند و واردات فقط محدود به شرکتهای اعلام شده نخواهد بود و شرکتهای دیگری نیز به این فرآیند اضافه خواهند شد.»
همچنین منوچهر منطقی معاون صنایع حمل و نقل وزیر صمت یادآور شد که «واردکنندگان باید سه مدرک شامل تضمین ارائه خدمات پس از فروش، اخذ مجوز و مدرکی از سازمان محیط زیست که خودروی مورد نظر برای واردات با قانون هوای پاک تطابق دارد. همچنین مجوز و مدرکی از سازمان استاندارد نیز بایستی ارائه شود که خودروی وارداتی امکان پاس کردن استانداردهای ۸۵ گانه لازم را خواهند داشت. این مدارک که ارائه شود، از نظر وزارت صمت، فرآیند تأیید شده و میتوانند در تعامل بانک مرکزی وارد مرحله تخصیص ارز شوند.»
البته وزارت صمت باید در مورد شرکتهای واردکننده شفاف سازی بهتری انجام داده و با اعلام جزئیات دقیقتر مشخص کند که رانت و رفاقتی در این بخش صورت نگرفته و نخواهد گرفت.
تعداد محدود واردات و بازار تشنه
از سویی دیگر با توجه به اینکه یک میلیارد یورو ارز برای واردات اختصاص یافته، تعداد محدودی خودرو وارد کشور خواهد شد که طبق اعلام وزارت صمت، تا پایان سال ۹۰ هزار دستگاه خودروی خارجی از جمله از کشورهای چین، ژاپن و کره جنوبی و برندهایی همچون هیوندایی و کیا روانه باز میشود.
نکته قابل توجه در مورد این میزان واردات آن است که بازار طی سالهای گذشته به ویژه ۴ سال اخیر به دلیل کاهش تولید خودروهای داخلی (میانگین تولید ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار دستگاه در سال) و نبود خودروهای خارجی با یک تقاضای انباشته مواجه شده که این مساله در هر بار برگزاری قرعه کشیها نیز کاملاً به چشم میآید. مسألهای که موجب ایجاد یک شکاف قیمتی ۱۰۰ درصدی بین قیمت بازار و کارخانه خودروها شده است؛ به گونهای که به عنوان مثال خودروی پژو ۲۰۶ اگرچه در کارخانه حدود ۱۵۰ میلیون تومان قیمت دارد اما در بازار تا ۳۰۵ میلیون تومان نیز قیمت خورده است.
آنطور که کارشناسان اعلام میکنند این تقاضای انباشته بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار دستگاه خودرو است بنابراین واردات ۹۰ هزار دستگاه خودرو از نظر فنی نمیتواند تأثیر خاصی بر بازار بگذارد و فقط میتواند از نظر روانی بازار را از نظر قیمتی کمی تکان دهد.
تعرفه همچنان محل ابهام
نکته دیگر در مورد واردات خودرو شناور بودن تعرفه واردات است؛ آنطور که فاطمی امین وزیر صمت اعلام کرده بود «تعرفههای خودرو به صورت شناور و در یک محدوده باز تعریف شده است که بستگی دارد خودرو به چه صورتی فروخته شود. به دلیل اینکه ما نمیخواهیم رانتی برای یک واردکننده ایجاد شود، سازوکاری را تعریف کردیم که پس از واردات خودرو، به صورت پیشفرض و علی الحساب یک سود بازرگانی پیشبینی میشود و متقاضی خودرو را وارد میکند.»
همچنین توکلی لاهیجانی در توضیحات بیشتر در خصوص تعرفه گفته است که «تعرفهها همچنان مطابق دفترچه گمرک خواهد بود. در خصوص خودروهای اقتصادی تعرفه کمترین حالت ممکن خواهد بود و عرضه در بورس میتواند خودتنظیم گر باشد و بازار و تعرفهها را تنظیم کند. در خصوص سایر هزینههای واردات تلاش شده در خصوص واردات خودروی اقتصادی کمترین هزینه وجود داشته باشد.»
مساله این است که اگرچه شناور بودن تعرفه واردات از نظر صمتی ها مشکلی ندارد اما از نظر کارشناسان محل ابهام است زیرا میتواند تبدیل به رانتی شود که با یک صحبت و امضا مطابق میل واردکننده تعیین شود.
ایرادات مجلس چگونه اصلاح شد؟
مساله دیگر مربوط به ایراداتی است که مجلس روی آئین نامه واردات خودرو وارد دانست و وزارت صمت اعلام کرد که این سه ایراد را رفع کرده و نسخه اصلاح شده توسط هیأت وزیران به تصویب رسیده است.
این در حالیست که هنوز جزئیات این اصلاحات رونمایی نشده است. ابهامی که فضای واردات خودرو را بیش از پیش دچار پیچیدگی کرده است، چرا که اصلاح ایرادهای هیأت تطبیق مجلس که چندی پیش توسط محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، به رئیسجمهور ابلاغ شد مستلزم تغییرات اساسی و بنیادی در آئیننامه واردات خودرو بود.
ایراد تعیین سقف ارزی برای واردات
نکته دیگر آنکه اگرچه سخت گیری دولت در تعیین سقف ارزی برای واردات در شرایط فعلی اقتصاد کشور قابل قبول به نظر میرسد اما نباید از این واقعیت غافل شد که طی سنوات گذشته به دلیل نبود خودروهای گران قیمت خارجی، نه تنها مونتاژیها با گرانفروشی که بعضاً تا ۶۰۰ میلیون تومان هم اعلام شده بود در بازار جولان دادند بلکه نیاز بخشی از جامعه نیز نادیده گرفته شد.
بنابراین دولت میتوانست اجازه واردات خودروهای بالای ۲۰ هزار یورو را نیز با استفاده از ارزهای شخصی و بدون انتقال ارز بدهد.
تأثیر تحریم بر واردات
مساله دیگر مربوط به تحریم میشود؛ البته واردات خودروی کامل مشمول تحریم نیست اما با توجه به دشوار بودن معاملات ارزی با کشورهای خارجی، خرید خودرو از شرکتهای خارجی ابهام دارد.
البته منطقی در این ارتباط اعلام کرده که «برخورد با تحریم بر عهده واردکننده است و قطعاً راهی برای دور زدن آن پیدا خواهد کرد.» اما نکته این است که اگر قرار باشد خود وارکننده چارهای بر این موضوع بیاندیشید مابه التفاوت دور زدن دشوارهای مربوط به تعاملات مالی، قیمت خودروهای وارداتی تا چه میزان دچار تغییر و خاصه افزایش قیمت خواهد کرد.
بار سنگینِ «هزینه دارو» بر دوش کارگران
اگر در قانون بودجه سال آینده، اعتبار حذف ارز ترجیحی دارو به تامین اجتماعی اختصاص یابد، هزینههای دارو و درمان بیمهشدگان به میزان قابل توجهی کم میشود؛ بنابراین باید با پرداخت یارانه به تامین اجتماعی مقدمات اجرای قانون الزام را فراهم سازند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در سال جدید، هزینههای دارو، مشکلات زیادی برای خانوادههای کارگران و بازنشستگان به وجود آورده است؛ به هزینههای سنگین دارو باید نرخهای نجومی بستری، کلینیکی و پاراکلینیکی را بیفزاییم؛ اگر یک بازنشسته نتواند در مرکز ملکی تامین اجتماعی بستری شود، باید به بیمارستانهای دولتی برود و فرانشیز بپردازد یا به مراکز درمانی خصوصی مراجعه و میلیونها تومان بابت هزینههای بستری و آزمایشات پزشکی پرداخت کند.
گرانی دارو چگونه پیش رفت؟
بر اساس آمار بین ۸ تا ۱۱ میلیون نفر از مردم پوشش بیمهی پایه ندارند و اتباع بیگانه بدون مجوز و افراد بدون شناسنامه را نیز باید به این ارقام اضافه کرد. هرچند درمان فقط شامل دارو نیست ولی دسترسی بهنسبت راحت به داروهای بدون نسخه (OTC) و قیمت مناسب داروهای پرمصرف برای بیماریهای مزمن مانند فشارخون، چربی خون، آنتیبیوتیکها، داروهای آرامبخش و… در کنار بیمارستانها و درمانگاههای دولتی و خیریه، دسترسی به حداقل امکانات درمانی را برای اغلب مردم فراهم میکرد، شرایطی که تا حدی میتوانست نبود پوشش بیمهی همگانی را جبران کند. اما حذف ارز ترجیحی و عمل نشدن به این وعده که یارانه دارو به جای اختصاص به مصرفکننده (پایان زنجیره) به بیمهها و سازمانهای بیمهگر اختصاص مییابد، این معادلات را برهم زد. مابهالتفاوت حذف ارز ترجیحی به بیمهگرها و به طور مشخص به سازمان تامین اجتماعی پرداخت نشد و در نهایت، گروههای بسیاری از تهیهی دارو با قیمت مناسب بازماندهاند.
طرح دارویار «موثر» نبود
در گیر و دار حل مشکلات دارویی کشور؛ طرح دارویار که از روزهای ابتدای مرداد کلید خورده، نتوانست مرهمی بر درد گرانی و کمبود دارو باشد. طرح دارویار در حالی شروع به کار کرد که حتی زیرساختهای اینترنتی مورد نیاز برای نسخهی الکترونیک فراهم نشده بود؛ در نتیجه در این واویلای گرانی دارو، حتی بیمهشدگان صندوقها و از آن بالاتر، دارندگان بیمههای تکمیلی در موارد زیادی مجبور شدند پول داروها را از جیب بپردازند.
انتقاد به طرح دارویار بسیار است؛ برای نمونه، مسعود پزشکیان، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در انتقاد به اجرای طرح دارویار گفته است: «مابهالتفاوت خیلی بیشتر از منابع تخصیص داده شده است، تازه به فرض آنکه منابع تازه اختصاص دهند. دولت باید این کارها را قبل از حذف ارز ترجیحی انجام میداد که ریال کافی در اختیار تولیدکنندگان دارو قرار دهد تا مواد اولیه خریداری کنند و سیستم پزشک خانواده بهدرستی را پیاده کند تا ارتباط مالی بین بیمار و پزشک و داروخانه کلا قطع میشد. وقتی سیستم را درست نمیکنند و همه چیز به صورت فرآیند دیده میشود، مواردی نادیده گرفته شده است و با این وضعیت کماکان گرانی دارو ادامه دارد و حتی در برخی موارد احتمال کمبود دارو هم هست.»
فراهم نبودن زیرساختها، نبودن امکانات ریالی و فقدان دسترسی و البته اجرای نامناسب طرح موجب شده که علیرغم وعدههای قبلی، نه تنها شاهد تداوم گرانی دارو باشیم بلکه در مواردی با مشکل حادتری مواجه شویم: کمبود دارو.
چاره چیست؟
در چنین اوضاعی آنچه جواب میدهد، فقط بازگشت به قانون است و بس؛ در سطح فراتر، بازگشت به الزامات قانون الزام تامین اجتماعی برای بیمهشدگان کارگری و در سطح خُردتر، بازگشت به الزامات قانون بودجه ۱۴۰۱ برای حذف ارز ترجیحی داروها یعنی پرداخت یارانه کافی به صندوقهای بیمهای. در سال جاری، نه تنها مانند تمام سالهای گذشته – از ۶۸ به بعد- قانون الزام برای کارگران شاغل و بازنشسته اجرا نشد بلکه، ریالی یارانه دارو به حساب سازمان تامین اجتماعی با بیش از ۴۰ میلیون بیمهشده نرفت. آیا نمایندگان مجلس به عنوان ناظران اجرای قانون در بررسی و تدوین قانون بودجه سال بعد به این مساله توجه خواهند کرد؛ آیا دولت به پرداخت یارانه دارو به بیمهگرها مجاب میشود؟
نادر مرادی (فعال صنفی کارگری) در این رابطه با تاکید بر اینکه با وجود قانون الزام تامین اجتماعی هیچ کارگر و بازنشستهای نباید مشکل دارو و گرانی دارو داشته باشد؛ به ایلنا میگوید: بسیاری از مراکز درمانی پیشرفته و مجهز تابع سازمان تامین اجتماعی نیستند و در نتیجه در این مراکز، هزینهی دارو فشار مضاعف میآورد. اگر فقط هزینهی دارو را حساب کنیم، متوجه میشویم از توان پرداخت کارگران خارج است چه برسد به هزینهی فرانشیز در بخش دولتی یا درمان پولیِ بخش خصوصی.
این فعال کارگری تاکید میکند: با پرداخت یارانه دارو و درمان به صندوق درمانی مادر، دیگر نیازی به بیمه تکمیلی و صرف هزینههای هنگفت ماهانه نیست؛ قرار بود حذف ارز ترجیحی به گونهای صورت پذیرد که مصرف کنندهی نهایی ضرر نکند؛ حالا نتیجه چه شد؛ تا چه میزان این هدف یا به عبارتی این شعار محقق شده است؟
«یارانه دارو» یکی از اساسیترین و حیاتیترین یارانههاست؛ دولت اگر به سازمان تامین اجتماعی یارانه دارو ندهد، مسیر گرانی و کمبود دارو با هیچ طرح و تکملهای متوقف نخواهد شد؛ شکی نیست که مشکلات درمانی بیمهشدگان امروز بسیار است. سوال این است که حقوق درمانی بیمه شدگان و کم درآمدها چگونه و کی پرداخت خواهد شد؟
ژست خودکشی را جدی بگیرید/ نسبت به این جملهها حساس شوید
شاید بین افکار عمومی اینطور جا افتاده باشد کسی که صحبت از کشتن خود میکند، تنها یک ژست برای جلب توجه گرفته و حرفش را نباید جدی گرفت، در حالی که این یک باور نادرست است و این باور و باورهای اشتباه دیگر باعث میشود خیلی افراد افسرده یا دچار بحران را به کام مرگ بفرستد. این گزارش را بخوانید.
زهره سعیدی: مدتی است بغ کرده و گوشه اتاقش نشسته است، نه غذای درست و حسابی می خورد و نه با کسی صحبت می کند، حتی مدرسه هم چند روز در میان می رود و کسی حریفش نمی شود که بپرسد داستان چیست؟ زمانی هم که با او صحبت می کنند و می پرسند مشکلش چیست، تنها اشک می ریزد و میگوید که دیگر از این زندگی خسته شده و میخواهد بخوابد، بیدار شود و دیگر زنده نباشد! اطرافیانش اسم درد بی دردی رویش گذاشته اند و حس میکنند که همه کارهایش شوآف است و تنها میخواهد باج بیشتری از والدین بگیرد، به خاطر همین زیاد توجه نمیکنند و میگویند که این نیز بگذرد… اما یک روز آژیر خطر در خانه می پیچد و آن هم مصرف میزان زیادی قرص است که از سوی او صورت گرفته و همه خانواده را روانه بیمارستان می کند…
برخی تصور می کنند در برابر کسی که صحبتی از خودکشی میکند، باید او را نادیده بگیرند اما در مقابل عده دیگری میگویند که باید نسبت به خیلی مسائل در ارتباط و صحبت های اطرافیان و خانواده حساس باشند اما کدام درست است؟
خودکشی پدیده پیچیده ای است ، حتی فکر کردن ، حتی حرف زدن درباره آن یک طوری ناجور و سخت است همانطوری که هیچ کس دوست ندارد دربارهاش حرف بزند و فکر کند. اغلب رسانه ها تمایل ندارند درباره اش بنویسند و خیلی هم آمارهای دقیقی در این زمینه ارائه نمی شود. حتی تفکرات نادرستی هم درباره اش در بین جامعه و بین مردم وجود دارد.
* یک حل مسئله ناسالم
دکتر «فهیمه لواسانی»، روانشناس بالینی و نویسنده کتاب «مداخله روانشناختی برای افراد دارای افکار خودکشی» می گوید: «خودکشی حاصل تعامل عوامل مختلف زیستی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی است. خودکشی حاکی از تجربه دردی عمیق ، ناامیدی و یأس است و غلبه درد، ترس و ناامیدی را بر امید نشان می دهد. در واقع خودکشی را می توان نوعی رفتار مقابله ای دانست که تحت تأثیر شرایط درد جسمی، روانی یا موقعیتی دردناک تجربه می شود. در چنین شرایطی یک حل مسئله ناسالم برای فرد به ذهن می رسد و آن هم نابود کردن خود است. خودکشی یک علت واحد ندارد بلکه از تعامل عوامل مختلف حاصل می شود، این عوامل به دو دسته عوامل خطر و محافظت کننده تقسیم می شوند. عوامل خطر عواملی هستند که احتمال اقدام به خودکشی را افزایش می دهند و عوامل محافظت کننده ، عواملی اند که این احتمال را کاهش می دهند.»
* زنگ خطرهای خودکشی
بر طبق آمار موجود حدود ۹۰ درصد کسانی که زندگی شان با خودکشی پایان می یابد، مبتلا به یک اختلال روانپزشکی هستند و حدود ۶۰ درصد آنها در زمان انجام این کار افسرده بودند. علاوه بر این احتمال خودکشی در اسکیزوفرنیا، اختلالات مصرف مواد، اختلالات شخصیت ، اختلالات اضطرابی به خصوص استرس پس از سانحه نیز بالاتر است. بنابراین وجود هر نوع اختلال روانپزشکی باید افراد را نسبت به احتمال خودکشی کسانی که با آنها زندگی میکنند، حساس کند، مخصوصا اگر درباره اش صحبت هم میکنند.
*باورهای نادرست درباره خودکشی
باورهای نادرست زیادی بین عموم درباره خودکشی وجود دارد که ممکن است شناسایی افرادی که در خطر هستند را دچار مشکل و یا اشتباه کند. برخی از این باورها که کتاب «مداخله روانشناختی برای افراد دارای افکار خودکشی» تألیف دانشگاه علوم پزشکی ایران آمده ، شامل:
– باور غلط: اگر کسی حرف خودکشی می زند، بعید است که به خودش صدمه بزند.
*واقعیت: طبق آمارها بسیاری از افرادی که از خودکشی فوت کرده اند، قبلا درباره آن با کسی صحبت کردند.
–باور غلط: خودکشی همیشه یک عمل تکانه ای است و بدون هشدار قبلی اتفاق می افتد.
* واقعیت: بسیاری از افراد به صورت ناگهانی اقدام به خودکشی نمیکنند،بلکه آنها از مدت ها قبل افکار خودکشی داشته اند و به صورت کلامی یا رفتاری آن را بیان کردند.
– باور غلط: افرادی که واقعا در خطر خودکشی قرار دارند، تصمیم قطعی خود را گرفته اند و هیچ تردیدی برای انجام ان ندارند.
* واقعیت: معمولا شدت افکار و قصد خودکشی در طول زمان نوسان دارد، بسیاری از افرادی که اقدام به خودشکی میکنند، ممکن است مدت ها با این موضوع کلنجار رفته باشند و برخی نیز ممکن است درباره افکار خودشی حداقل با یک نفر حرف بزنند.
– باور غلط: کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، افرادی خودخواه و ضعیف هستند. کسی که باهوش و قوی است، دست به خودکشی نمی زند.
* واقعیت: کسانی که اقدام به خودکشی میکنند، مبتلا به یک بیماری روانپزشکی هستند که ممکن است تشخیص داده نشده و یا درمان نشده باشد.
– باور غلط: ارزیابی خودکشی و سوال درباره آن موجب القاء فکر خودکشی می شود.
* واقعیت: بسیاری از کسانی اقدام به خودکشی میکنند از یک اختلال روانپزشکی رنج میبرند که اگر خطر خودکشی به موقع تشخیص داده می شد، میتوان از آن پیشگیری کرد. بنابراین اگر حس کردید کسی تفکر آن را دارد، ارزیابی خطر، توجه به درد هیجانی او و همدلی با هیجاناتش یکی از عوامل موثر در کاهش شدت افکار خودکشی است.
–باور غلط: کسانی که اقدام به خودکشی می کنند، فقط به دنبال جلب توجه هستند.
* واقعیت: خودکشی فریاد زدن ناامیدی و درخواست کمک است و این معادل با جلب توجه نیست.
– باور غلط: وقتی کسی یک بار اقدام به خودکشی کرد ، دوباره این کار را نمی کند.
– واقعیت: سابقه اقدام به خودکشی یک عامل پیش بینی کننده و مهم برای اقدام به خودکشی در آینده است.
– باور غلط: ژست خودکشی را نباید جدی گرفت!
– واقعیت: برخی معتقدند کسی که بلافاصله پس از اقدام به خودکشی تقاضای کمک می کند، قطعا نیاز به کمک دارد و هدفش مرگ نبوده است. ژست خودکشی را باید جدی گرفت اول اینکه ممکن است حساب و کتاب های فرد غلط از آب در بیاید و منجر به فوت شود و دوم اگر پاسخ و واکنش مناسب و به هنگام اطرافیان فرد ندهند، دفعه بعد اقدام خطرناک تری را انجام دهد.
*نسبت به این جملات حساس باشید
نکته اصلی این است که اگر زمانی حس کردیم، اطرافیانمان مدت زیادی حال روحی خوبی ندارند ، ناامید و افسرده هستند، دم از مردن میزنند یا از شما کمک می خواهند، تصور نکنید که صرفا احساساتی شده و چیزی می گویند. ا ین افراد ممکن است بگویند یا اینکه در نوشته هایشان چنین جملاتی دیده شود:
– می خواهم بمیرم / دیگر چیزی برایم مهم نیست جز مرگ/ نمی دانم چند نفر به مراسم تدفینم می آیند/اصلا برای چه کسی مهم هستم/ ایکاش بخوابم و دیگر بیدار نشوم/ بدون من همه راحتتر زندگی می کنند.
طبق تحقیقات اغلب جوان و نوجوانانی که دست به خودکشی می زنند، پیش از آن چنین صحبت هایی می کنند یا در نوشته هایشان چنین چیزهایی دیده می شود. چنین افرادی را اصلا نباید تنها گذاشت، باید برای کمک به حل مشکلاتشان پیش قدم شد، خانواده آنها را در جریان قرا رداد و در صورت امکان آنها را نزد روانشناس و مشاور برد. بنابراین چنین چیزهایی را باید جدی گرفت هر چند که خیلی افراد درون گرا که چنین تفکری هم دارند، ممکن است اصلا صحبتی هم در این رابطه نکنند و بدون هشدار قبلی دست به خودکشی بزنند. والدین باید دقیق باشند که اگر فرزندشان اخیرا کم حرف شده و انزوا پیشه می کند، او را تشویق به صحبت در جمع و حضور داشته باشند و سعی کنند با او به گفت وگو بپردازید و در غیر این صورت او را نزد یک روانشناس ببرید.
*عوامل محافظت کننده از خودکشی
دکتر لواسانی میگوید:«عوامل مختلفی باعث محافظت افراد از خودکشی می شوند که اینها به چند دسته تقسیم می شوند: نخست عوامل فردی که شامل حس توانمندی، مهارت های بین فردی موثر، مهارت حل مسئله منطقی، مقابله سالم و موثر با مشکلات زندگی، خوش بینی و امید به آینده، اعتقادات مذهبی و حس هدفمندی است. دوم عوامل خانوادگی که شامل حس مسئولیت نسبت به خانواده ، داشتن رابطه خانوادگی گرم و مثبت و برخورداری از حمایت خانواده و سوم نیز عوامل اجتماعی که شامل شبکه دوستان قوی، مشارکت اجتماعی رضایت بخش، محیط کاری حمایتی و دسترسی به خدمات بهداشت روان است. افرادیکه برخی از این موردها را در دسترس دارند، کمتر اقدام به خودکشی می کنند.»
و در نهایت اینکه خودکشی پدیده ای به ظاهر ساده اما در عمل پیچیده است. کسی که احساس خودکشی دارد نیاز به این موارد دارد: نخست کسی برای گوش دادن ، دوم کسی برای اعتماد کردن و سوم کسی برای دلسوزی کردن تا راحت و خونسرد بتواند گفت وگو کند و بازجویی نشود. شاید به ظاهر ساده بیاید اما در صحنه اقدام به خودکشی هر کدام از اینها اگر درست اجرا نشود، پاسخی خلاف خواهد داد. اطرافیان باید نسبت به خود فرد، مشکل و علایقش متمرکز شوند و به او بازخورد بدهند. بحران هایی که افراد از سر می گذارند عموما احساس بی کفایتی به آنها می دهد. به افراد اطمینان دهید میتوانند از این شرایط بحرانی بگذرند.
ریشهیابی آماری اعتراضات اخیر
عضو هیات علمی دانشگاه تهران اظهار داشت: اعتراضات ۱۴۰۱ منسوب به نسل z و زومرها بوده و در واقع نسلی که پس از متولد تمام اطوار و ابزارهای اینترنتی متولد شدهاند و مطالبات فرهنگی و آزادیهای مدنی دارند و این اعترضات فاقد رهبر و نهاد است، عمده شعارها معطوف به زن، آزادی و هراس از آینده بوده و نکته حائز اهمیت اینکه فواصل اعتراضات کم و کمتر شده است.
به گزارش ایلنا، ابوالقاسم مهدوی در نشست «ارزیابی تحولات اخیر کشور و ریشههای اقتصادی آن» با بیان اینکه در ارزیابی تحولات اخیر به دنبال این نیستیم که موضوع اعتراضات را به صرف اقتصاد تقلیل دهیم و بلکه یکی از ابعاد آن که موضوع اقتصادی است را مورد ارزیابی قرار میدهیم، اظهار داشت: اعتراضات اخیر را با موضوعاتی از جمله تحولات جمعیتی و جوانی جمعیت زنان و مردان مورد بررسی قرار میدهم و در این باره از تحلیل «فرد پولاک» نویسنده کتاب تصویر از آینده بهره میبرم و طبق این تحلیل، انسان ماندن و زندگی اسنان در هر جامعه را باید با تصویری که جوان آن جامعه از آینده کشور دارند مورد ارزیابی قرار داد و در بررسی سیر تمدن غرب، تصویر آحاد جامعه از آینده محل توجه است و اساسا زندگی با تعالی و ارتقا معنا دارد.
وی ادامه داد: در حال حاضر تصویری که جوانان از آینده کشور دارند، تصویر خوبی نیست و با یک ریسک سرخوردگی همراه است.
این کارشناس اقتصادی با اشاره به سیر تاریخی اعتراضات از اواخر سال دهه ۷۰ گفت: در سال ۱۳۷۸ با جنبش دانشجویی مواجه بودیم و در سال ۸۸ با جنبش سبز که این اعتراضات منتسب به طبقه متوسط و با مطالبات سیاسی و آزادی بوده است. در سالهای ۹۶ و ۹۸ اعتراضات منتسب به فرودستان در مقابل فرادستان بوده و مطالبات معترضات درباره مسائل معیشتی و اقتصادی بوده که در هر کدام از این دورهها با آسیبهای مالی و جانی مواجه بودیم.
مهدوی درباره اعتراضات مهر ۱۴۰۱ اظهار داشت: اعتراضات ۱۴۰۱ منسوب به نسل z و زومرها بوده و در واقع نسلی که پس از متولد تمام اطوار و ابزارهای اینترنتی متولد شدهاند و مطالبات فرهنگی و آزادیهای مدنی دارند و این اعترضات فاقد رهبر و نهاد است، عمده شعارها معطوف به زن، آزادی و هراس از آینده بوده و نکته حائز اهمیت اینکه فواصل اعتراضات کم و کمتر شده است.
وی با اشاره به ویژگی اعتراضات اخیر ادامه داد: این اعتراضات حول مطالبات فرهنگی، اجتماعی و سبک زندگی بوده و شاهد پر رنگ بودن نقش زنان در تجمعات و نارضایتی و هراس عمومی از آینده بودیم و متولدان در عصر دیجیتال نقش پررنگی دراین اعتراضات دارند که تمایل به زیر سوال بردن شرایط موجود و مطالبه حقوق و آزادیهای فردی و عدم پایبندی به خطوط قرمز جامعه دارند.
این کارشناس اقتصادی درباره اثرگذاری تحولات جمعیتی و جنسیتی جمعیت در این اعترضات افزود: پیش بینی میشود که جمعیت کشور در سال ۱۴۰۰ به ۸۴ میلیون نفر رسیده که ۶۳ میلیون جمعیت شهری یعنی ۷۶ درصد و مابقی جمعیت روستایی است. یعنی جامعه ایران مدرنتر شده و روابط شهری در آن بیشتر شدهاست. همچنین جمعیت مردان به ۴۲ میلیون نفر و جمعیت زنان به ۴۱ میلیون نفر رسیده که آمار نشان میدهد وقتی از زنان صحبت میکنیم یعنی درباره جمعیت نصف جامعه صحبت میشود.
مهدوی با بیان اینکه اساسا اینکه امروز از هر ۲۰ نفر یک نفر دانشجو است یعنی جامعه ایران جهانی شده، افزود: در حالی که در سال ۵۵ تنها ۵ میلیون زن باسواد داشتیم این جمعیت در سال ۹۵ به ۳۳ میلیون نفر رسیدهاست. حال باید بررسی شود که به تناسب این جمعیت باسواد شغل برای زنان ایجاد شده و به آنها اهمیت داده شده است؟ همچنین در طول ۴ دهه گذشته با رشد زنان دانشگاهی مواجه بودیم به طوریکه در سال ۹۹ تعداد جمعیت دانشجویان دختر به ۵۱ درصد و تعداد دانشجویان پسر به ۴۹ درصد رسیده و سهم زنان در جمعیت دانشجو افزایش یافتهاست.
وی با اشاره نرخ بیکاری در بین جوانان و در جمعیت دختر و پسر گفت: در بهار سال گذشته ۷.۸ درصد نرخ بیکاری مرتبط به مردان بالای ۱۵ سال بوده که در مقابل آن زنان سهم ۱۶.۱ درصدی را در نرخ بیکاری داشتند و این عدد در سال ۹۵ برای مردان ۱۰.۵ درصد و برای زنان ۲۰.۷ درصد بود و این نابرابری درنرخ بیکاری زنان و مردان را نشان میدهد.
این کارشناس اقتصادی اظهار داشت: در تحولات جمعیتی با موضوع نرخ مشارکت اقتصادی آمارها میگویند که در سال ۹۵ زنان سهم ۱۶.۳ درصدی را در مشارکت اقتصادی و مردان سهم ۷۰.۴ درصدی داشتند و به این معنا که شاهد افزایش نابرابری در نرخ مشارکت زنان و مردان از ۴ برابری در سال ۹۵ به ۵ برابری در بهار ۱۴۰۱ رسیدهاست.
مهدوی افزود: حق اظهار نظر، کنترل فساد، اثربخشی دولت، ثبات سیاسی و عدم خشونت، کیفیت مقررات و حاکمیت قانون از جمله شاخصهای حکمرانی بودند که آمارهای جهانی نشان میدهد عملکرد ایران در بازه زمانی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ در تمام این شاخصها منفی بوده که بیشترین درصد منفی را در بخش ثبات سیاسی و عدم خشونت را داشتیم.
وی با اشاره به بحث فساد در بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۴۰۰ طبق آمارهای یکی از خبرگزاریهای رسمی کشور گفت: یک مورد اختلاس بانکی در سال ۱۳۷۱، ۱۲۳ میلیارد تومان بوده، یک مورد جعل، رشوه و فساد مالی در سال ۱۳۸۱، ۴ میلیارد تومان، یک مورد فساد مالی در در سال ۱۳۹۰، ۳ هزار میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۱ یک مورد فساد مالی بیش از ۳ هزار و ۲۵۰ میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۲ یک مورد فساد بزرگ نفتی بیش از ۱۸ هزار میلیارد تومان، در همان سال مورد سوء مدیریت در بنیاد شهید بیش از ۸ هزار میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۲ مورد گم شدن دکل نفتی ۱۲۴ میلیون دلار، یک سال بعد از آن اختلاس در صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه ۸ هزار میلیارد تومان، در سال ۱۳۹۶ مورد حقوقهای نجومی ۲۳ میلیارد تومان و در سال ۱۴۰۰ فساد مالی در فولاد مبارکه ۹۱ هزار میلیارد تومان اعلام شدهاست.
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: تمام این موضوعات در حالی رخ داده که تمام شهروند بیحجاب و باحجاب، بیسواد و باسواد با ماجرای خلخال پای زن یهودی، رفتار حضرت علی با برادرش عقیل و گفته حضرت علی (ع) مبنی بر اینکه حکومت نزد من از عطسه بز بیارزشتر است، آشنا هستند و اینها را میدانند و به همین دلیل یک ایرانی دچار تناقضات شده و میشود.
وی با بیان اینکه در بازه زمانی سالهای ۸۰ تا ۹۲ شاهد افزایش چهار برابری بیکاری فارغالتحصیلان آموزش عالی بودهایم، گفت: این موضوع در حداقلترین اثر باعث افسردگی جوانان و در حالت حداکثر منجر خودکشی بین جوانان میشود.
مهدوی درباره گزارش مرکز پژوهشهای مجلس اظهار داشت: طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در صورت تحقق رشد اقتصادی ۸ رصد از سال ۹۹ و ادامه آن به مدت حداقل ۶ سال، کشور در سال ۱۴۰۵ به سطح درآمد سرانه ۱۳۹۰ خواهد رسید این در حالی است که شاخص درآمد کشورهای رقیب در منطقه یعنی عربستان و ترکیه در حال حاضر به ترتیب ۳.۵ برابر و ۲ برابر درآمد سرانه ایران است و این کشورها گوی سبقت را از ما ربودهاند.
وی با بیان اینکه شاهد سیر نزولی سرمایه گذاری مستقیم در سالهای ۹۰ تا ۹۹ بودهایم، گفت: به جز سال ۹۵ که موضوع برجام مطرح بود در طول این سالها با کاهش ۷۱ درصدی سرمایه گذاری مستقیم خارجی مواجه بودیم. همچنین در بخش سرمایه گذاری داخلی کاهش ۴۱ درصدی را در انتهای دهه ۹۰ تجربه کردیم و در حالی که تجارت خارجی را موتور رشد میدانیم سهم ایران در تجارت جهانی به کمتر از ۰۳۴/. رسیدهاست و این وضعیت با تمدن و جمعیت ایرانی همخوانی ندارد و باید بتوانیم کشورهایی را به خودمان وابسته کنیم و وابسته به کشورهایی باشیم.
این کارشناس اقتصادی با بیان اینکه گزارشها نشان میدهد تجارت خارجی ایران بسیار افسرده شده است، اظهار داشت: در حالی در سال ۸۰ شرکای تجاری ایران ۸ کشور عراق، چین، هند، ایتالیا، ژاپن، آلمان، آذربایجان و امارات بوده در سال ۹۹ شرکای تجاری کشورمان به امارات، عراق و چین رسیده اند.
وی با اشاره بیشتر بودن ضریب جینی در سال ۱۴۰۰ نسبت به ابتدای دهه ۹۰ ادامه داد: گزارشها حاکی از افزایش نابرابری بوده به طوریکه که با افزایش میزان برخورداری ثروتمندترین دهک نسبت به فقیرترین دهک از ۱۱ برابر به ۱۴ برابر مواجه بودیم.
مهدوی درباره عدم دسترسی مردم به تهیه مسکن مناسب تاکید کرد: امروز حدود ۵۰ درصد هزینه خانوار به مسکن اختصاص پیدا کرده است.
وی با بیان اینکه قیمت گوشت گوساله از سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۴۰۱، ۵۳ درصد افزایش یافته و این عدد برای برنج ایرانی ۱۸۸ درصد و برای روغن مایع ۳۲۷ درصد بوده است، اظهار داشت: کاهش مصرف تمام کالاهای اساسی در سبد خانوار در سال ۹۸ نسبت به ۹۵ را تجربه کردیم به طوریکه میزان مصرف گوشت گوسفند به منفی ۲۹ درصد رسید.
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: در این شرایط مسئولان نمیتوانند بر طبل خودکفایی بکوبند و در دنیا کرکره خودکفایی سالهاست که پایین کشیده شده و توانایی در وابسته کردن کشورها و وابسته شدن به کشورها است.
مهدوی با اشاره به شاخصهای فرهنگی گفت: طبق گزارشهای رسمی ۸۸ درصد عضویت در واتساپ متوجه افراد ۱۵ ساله و بیشتر است و این جمعیت عضویت ۶۸ درصدی در اینستاگرام، و عضویت ۶۶ درصدی در تلگرام دارند و سهم این افراد در سروش ۴ درصد و در ایتا ۳ درصد است. طبق آماری که جزو آمارهای حکومتی نبوده ۹۵ درصد معترضان کف خیابان نسل زومریها هستند که این نسل بعد از ورود اینترنت متولد شدند، اما آنها را از این فضا به بیرون پرت کردند و این راه رفتار با این جمعیت نیست و جز اندیشه نمیتوان با شیوه دیگری رفتار کرد. این رفتارها در شرایطی رخ داده میشنویم اعلام شده در یک ماه گذشته قطعی اینترنت و فیلتر شدن پلتفرمها آسیب ۸۰ هزار میلیارد تومانی را به اقتصاد کشور وارد کرده است.
وی تاکید کرد: حال به این بحران باید بحرانهای آب، خاک، اقلیم، ساختار بودجه، نظام بانکی و مهاجرت سرمایه انسانی را اضافه کردهاست.
این کارشناس اقتصادی با بیان اینکه انصاف بالاتر از ایمان است و باید بگوییم و جوان باید این را بداند که تغییر جامعه در بلندمدت رخ میدهد و خیلی مانده است، اظهار داشت: تحلیل ما باید تاریخی باشد و باید نگاه تاریخی داشته باشیم و این وضعیت حاصل از تحریمها است و تحریمها جامعه را فشرده است.
وی درباره راهکارها گفت: لزوم افزایش سرمایه گذاری داخلی و جذب سرمایه گذاری خارجی، افزایش حجم تجارت و تصحیح کردن ترکیب صادرات و واردات و شرکای تجاری، کاهش شدت وابستگی اقتصاد به سیاست، خلق تصویری نو از آینده، اعلام رسمی قانونی بودن اعترضات جمعی، اعلام رسمی تعهد به اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی و اعتماد سازی از طریق برداشتن گامهای علمی از جمله راهکارهای برون رفت از این شرایط است.
گل آقا چگونه تندترین انتقادها را منتشر کرد؟
مجله «گلآقا» سالها با پیوند دادن عنصر سیاست و هنر، اقدام به منتشر کردن مطالبی میکرد که به قولی میتوانست آستانه تحمل مسئولان را بالا ببرد. این مجله اما با تمام موفقیتهایی که در فضای رسانهای کشور رقم زد به دلایلی که هیچ گاه مستقیم به آن اشاره نشد، دو دهه قبل برای همیشه با مخاطبان خود خداحافظی کرد.
به گزارش ایسنا یکم آبان سال ۱۳۶۹ بود که اولین نسخه از هفته نامه گلآقا به قیمت ۱۵ تومان منتشر شد. نسخهای که با تعداد بالای فروشش تجدید چاپ و دوباره روانه بازار شد. ۱۲ سال بعد وقتی که گلآقا باید سالگرد تاسیس خود را جشن میگرفت، در دوم آبانماه سال ۱۳۸۱ همزمان با چاپ ۵۴۸امین شماره خود برای همیشه از مخاطبان خداحافظی کرد. آنچه اما در این میان توجه را به خود جلب میکند، نامشخص بودن دلیل پایان کار این مجله است.
پوپک صابری فومنی، صاحب امتیاز این مجله در آخرین شماره آن خطاب به مخاطبان نوشته بود: «از شما خوانندگان وفادار و مهربان گلآقا میخواهم همین را از من بپذیرید که دیگر نمیتوانم. خستهام. از دلایل خستگی چیزی نمیگویم. از من بپذیرید که…»
در حالی که دستاندرکاران گلآقا وعده داده بودند که در سال ۱۳۸۷ به نحوی دیگر نسبت به انتشار یک نشریه از مجموعه گلآقا اقدام خواهند کرد اما علیرغم پیگیریهای پوپک صابری، فرزند کیومرث صابری این تلاشها راه به جایی نبرد.
با فرا رسیدن سالگرد پایان فعالیت گلآقا در مصاحبه با احمد عربانی تلاش کردیم تا گرههای این خداحافظی پر رمز و راز را باز کنیم.
احمد عربانی یکی از کاریکاتوریستهایی است که سابقه همکاری با مجله گلآقا را در کارنامه خود دارد. او در گفتوگویی درباره تعطیلی این مجله میگوید: «انتخابات برگزار شد، خاتمی که رئیسجمهور شد، برخی روزنامهها درآمدند که هر چه نگفتنی بود را گفتند. روزنامهها هر مطلب و انتقادی که بود منتشر میکردند. گلآقا یا باید از آنها جلو میافتاد یا همان موقع میبست. چون آقای صابری با هر دو جناح رفیق بود. برای مثال ماه رمضانها سفره افطاری میانداخت و از هر دو جناح دعوت میکرد. مثلا آقایان عبدالله نوری و جنتی را همزمان دعوت میکرد. زمانی حتی از من خواستند که با روزنامهها همکاری کنم و حسی به من میگفت که این یک موج است و در ادامه یکی یکی بسته شدند. این زمینه شد و گلآقا دیگر افت کرد. گلآقا پنج، شش سال مجله منتشر کرد اما نهایتاً افت کرد. تیراژ پایین بود و گلآقا دیگر گلآقای زمان آیتالله هاشمی رفسنجانی نبود.»
عربانی اضافه میکند: «گلآقا دوره آقای رفسنجانی که فضا خاکستری بود انتقاد میکرد. در ادامه ابراز انتقاد را روزنامهها به دست گرفتند و گلآقا دیگر افت کرد. گلآقا بیشتر از آن نمیخواست ابهت و خاطرهای که برای مردم ایجاد کرده بود، از دست بدهد و برای همین هم خودش تصمیم به تعطیلی گرفت.»
این هنرمند در پاسخ به این پرسش که چرا مجله دیگری نتوانست مانند گلآقا جای خود را باز کند و با آمیختن هنر و سیاست اقدام به تولید محتوا کند؟ میگوید: «برای اینکه شخصی مانند آقای صابری پیدا نشد. آقای صابری مشاور هنری آقای رجایی و مشاور هنری رئیسجمهور وقت بود. زمانی که آقای رجایی شهید شد، آیتالله خامنهای به عنوان جانشین او آمدند و در ادامه آقای صابری با ایشان هم صمیمی شد؛ کما اینکه مجله را هر از چند گاهی پیش ایشان میبرد و نکاتی را برای ما در جلسه درباره نظرات آیتالله خامنهای بیان میکرد. بعد آقای صابری از ارشاد بیرون آمد و مجله درآورد. اول در روزنامه اطلاعات دو کلمه حرف حساب را نوشت و بعد هم سال ۱۳۶۹ همین نشریه را هفتگی منتشر کرد.»
این هنرمند خاطرنشان میکند: «بعد از آقای صابری، آدمی که همه را بشناسد و با همه نشست و برخاست داشته باشد و حکومت هم به او اطمینان کند، پیدا نشد. ما تندترین انتقادها را چه در قالب متن و چه در قالب کاریکاتور منتشر میکردیم و وقتی منتشر می شد، بمب منفجر می شد. دهه هفتاد کسی باورش نمیشد چنین مطالبی در ایران منتشر میشود. چنین آدمی به این صورت را نداریم که اولا باسواد باشد، ادبیات را خوب بداند و نویسنده باشد و نظام هم به او اطمینان داشته باشد. خب این آدم پیدا نشده و لاجرم مجله ای هم مانند گلآقا دیگر منتشر نشد.»
او همچنین درباره سرنوشت گلآقا اگر امروز منتشر میشد با ذکر خاطرهای میگوید: الان آدم نمیداند با چه کسانی طرف است. برای مثال میبینید که وزیر ارشاد با شما خوب است اما از آن طرف فلان شخصیت حکم میدهد که این چیست و آن چیست. کما اینکه من سعدی را آن زمان کشیده بودم. تنش عبا انداخته بودم و قیافهاش را امروزیتر کرده بودم که شبیه به روحانیون شده بود. آقای صابری تاییدیه گرفته بود و مجله به چاپ چهارم رسید. بعدها به آقای صابری گفته بودند که از حوزه علمیه نامه دادند و از این راه دارند چهره روحانیت را لکهدار میکنند. خط قرمز پررنگ ما در کاریکاتور لباس روحانیت است و این خط قرمز ما هم بود. با این حال آن نقد شده بود. گویا در پاسخ به نقد گفته بودند سعدی که نمی تواند پاپیون بزند و پیپ بکشد!»
این هنرمند در آخر خاطرنشان میکند: «الان یک رستم باید با نگاه های مختلف دربیافتد. تا حالا که مانند آقای صابری نداشتیم اگر گلآقا الان هم منتشر میشد، با این همه سوژه و مساله، نمیتوانست به همه مسائل بپردازد. من مطمئنم که گلآقا الان نمیتوانست حتی با ارتباطات آقای صابری منتشر شود.»
پاره کردن نامه استعفا توسط دبیر! سوریان برمیگردد؟
برخی منابع خبری این کنارهگیری سوریان را به دلیل اختلاف نظر در انتخاب حسن رنگرز به سرمربیگری تیم ملی کشتی فرنگی امید و بزرگسالان بهجای محمد بنا ، ارزیابی میکنند
به گزارش تابناک ورزشی؛ برخی منابع خبری این کنارهگیری سوریان را به دلیل اختلاف نظر در انتخاب حسن رنگرز به سرمربیگری تیم ملی کشتی فرنگی امید و بزرگسالان بهجای محمد بنا ، ارزیابی میکنند. سوریان خود را شاگرد بنا میدانست و رابطه بسیار نزدیکی با آقای خاص داشت.
اابته این فقط یک گمانهزنی است چراکه طی دوسال اخیر حمید سوریان بارها تصمیم به قطع همکاری به فدراسیون کشتی گرفت و دبیر هم با شیوههای مختلف او را به کار بازگرداند اما این بار با کتبی شدن کنارهگیری و دلخوری سوریان ، شنیده شده که بچهمحل دبیر به فدراسیون باز نخواهد گشت.
در حالی که پریشب، کشتی درگیر ماجرای عجیب دیسکالیفه شدن سجاد غلامی در مسابقات کشتی آزاد زیر ۲۳ سال جهان و از دست رفتن جام قهرمانی این مسابقات با ندانم کاری وی بود، ناگهان خبر استعفای حمید سوریان اعلام شد.
نایبرئیس فدراسیون کشتی که به نوعی در این سالها مدیریت تیمهای ملی کشتی فرنگی را برعهده داشته، خستگی و اینکه دیگر ضرورتی به حضور و همکاری نمیبیند را دلیل این موضوع اعلام کرد. واکنش فدراسیون کشتی و علیرضا دبیر به این استعفا که قبلاً هم در چندین مقطع تکرار شده بود، تا اینجای کار چیزی شبیه به قهر و استعفاهای محمد بنا در گذشته بوده است.
هر بار که سرمربی پیشین تیم ملی کشتی فرنگی از موضوعی ناراحت شده یا اینکه عنوان میکرد به دلیل خستگی قصد ادامه کار را ندارد، حمید سوریان به نمایندگی از فدراسیون کشتی سراغش رفته و بنا را مجاب به بازگشت میکرد و این روال تا مسابقات جهانی ۲۰۲۲ بلگراد ادامه داشت که کارنامه تیم با دو مدال نقره محمدرضا گرایی و امین میرزازاده و برنز محمدهادی ساروی، دیگر عملکردی نبود که بنا و کادر فدراسیون به ادامه همکاری وسوسه شوند.
سوریان هم در این چند سال چند بار تصمیمش برای قطع همکاری با کشتی را به اطلاع رئیس فدراسیون رسانده بود اما هر بار علیرضا دبیر او را برای بازگشت و ادامه کار راضی کرده بود. هیچ کدام از دفعات قبلی مسئله استعفا و قطع همکاری به رسانهها کشیده نمیشد و همین عامل، بازگشت را آسان میکرد، این بار اما حمید سوریان دارنده ۷ مدال طلای المپیک و جهان در گفتوگو با رسانهها از تصمیمش برای قطع همکاری صحبت کرده و هرچند رئیس فدراسیون هم مثل دفعات استعفای سوریان را قبول نکرده اما به نظر میرسد منصرف کردن حمید سوریان با توجه به رسانهای شدن ماجرا از سوی او، بعید باشد.
باید دید در روزهای آینده حمید سوریان و فدراسیون کشتی چه تصمیمی خواهند گرفت.
وقتی کرونا آمد، از آنفلوانزا غافل شدیم و حالا که فوتی های کرونا فروکش کرده است، فکر می کنیم که آنفلوانزا خطری ندارد. در حالی که مرگ و میر ناشی از آنفلوانزا را نباید دست کم گرفت.
به گزارش خبرنگار مهر، شاید یکی از ویژگیهای مثبت پاندمی کرونا، این بود که رعایت بهداشت فردی و گروهی در سطح جامعه به شدت افزایش یافت و باعث شد تا بیماریهایی همچون آنفلوانزا، در دو سال گذشته کمتر شیوع پیدا کند. در حالی که امسال، موج آنفلوانزا زودتر از موعد مقرر از راه رسید و حالا، مراکز درمانی و درمانگاهها و اورژانس بیمارستانها، مملو از افرادی است که با علائم سرماخوردگی نزد پزشک می آیند. اما، به گفته شهنام عرشی سرپرست مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، ۵۰ درصد موارد سرماخوردگی را باید آنفلوانزا تلقی کرد.
بر اساس پیش بینیهای وزارت بهداشت، شیوع آنفلوانزا معمولاً از آبان آغاز میشود، اما امسال از روزهای ابتدایی مهر ماه شاهد مراجعات افراد با علائم سرماخوردگی به درمانگاهها و مراکز درمانی بودیم.
به گفته کارشناسان بهداشتی، علت شیوع زودرس آنفلوانزا در پاییز امسال، ناشی از عادی انگاریهای کرونایی بوده است. زیرا، رعایت پروتکلهای بهداشتی، به شدت نزول پیدا کرده و افراد مثل سالهای قبل، از ماسک استفاده نمیکنند و نکات بهداشتی را از یاد برده اند.
گزارشهای وزارت بهداشت نشان میدهد تا قبل از شروع فصل پاییز، حدود ۱۰ درصد مردم از ماسک استفاده میکردند. اما، به دنبال شیوع سرماخوردگی و آنفلوانزا، استفاده از ماسک افزایش یافته است.
یکی دیگر از عوامل افزایش موارد سرماخوردگی و آنفلوانزا در کشور، آمار کرونا بوده است. به طوری که با آمدن ویروس کرونا، مردم از سایر بیماریهای ویروسی مثل آنفلوانزا غافل شدند و احساس کردند، اگر کرونا را شکست دهیم، سایر بیماریهای ویروسی مهم نیستند. در حالی که آنفلوانزا هم مرگ و میر خودش را دارد. اما، هیچ وقت آمار تفکیکی از مرگ و میرهای ناشی از آنفلوانزا نداشته ایم. در حالی که ابتلاء به آنفلوانزا در برخی از افراد، میتواند مرگبار باشد.
افرادی که بیماریهای زمینهای دارند، کسانی که دچار نقص ایمنی هستند، سالمندان، مادران باردار و کودکان زیر ۵ سال، از جمله افرادی هستند که باید بیشتر مراقب آنفلوانزا باشند.
تقسیم بندی بیماران آنفلوانزایی
محمدرضا صالحی معاون درمان مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره)، با عنوان این مطلب که آنفلوانزای نوع A شدیدتر از نوع B است، گفت: ما بیماران را به دو گروه تقسیم بندی میکنیم.
وی افزود: گروه پرخطر، شامل سالمندان، افرادی که بیماری زمینهای دارند، مادران باردار و کودکان است که میبایست نسبت به تزریق واکسن آنفلوانزا اقدام کنند.
صالحی گفت: گروه دوم بیماران، بالغین سالم هستند که شامل افراد پرخطر نیستند.
به گفته پزشکان، دوره قرنطینه آنفلوانزا، بین ۵ تا ۷ روز است.
در همین حال، برخی از بیماران مبتلا به آنفلوانزا راهی بخشهای ICU میشوند.
این افراد، زمینه ژنتیکی دارند و آنفلوانزا در این قبیل بیماران تشدید شده و آنها را راهی یخش های ICU میکند.
چه زمانی به پزشک مراجعه کنیم
علی اسدالهی امین فوق تخصص بیماریهای عفونی، گفت: اگر بعد از گذشت سه روز از ابتلاء به آنفلوانزا، تب بیمار ادامه پیدا کرد، سرفههای او خلط دار شد و دچار تنگی نفس گردید، لازم است حتماً به پزشک مراجعه کند.
وی تاکید کرد: شاید سرفههای خشک تا چند وقت ادامه داشته باشد که مشکل خاصی نیست، اما اگر سرفهها خلط دار شد، میتواند خطرناک باشد.
ایرج خسرونیا رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، با بیان این موضوع که موارد مرگ و میر آنفلوانزا کمتر از کرونا نیست، گفت: متأسفانه مردم، آگاهی زیادی از بیماری آنفلوانزا ندارند. در حالی که وقتی همه گیری آنفلوانزا رخ میدهد، شاهد موارد بستری و مرگ و میر ناشی از این بیماری هستیم.
توصیههای وزارت بهداشت برای جلوگیری از ابتلاء به آنفلوانزا
۱- دریافت واکسن سالیانه آنفلوانزا بالاخص اگر در گروههای حساس و آسیب پذیر و در معرض خطر قرار دارید.
۲- اجتناب و دوری از افرادی که مبتلا به بیماری (واگیر) هستند (رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پرهیز از تماس غیر ضروری).
۳- اجتناب و پرهیز از تماس دستها (قبل از شستشو و ضد عفونی کردن آنها) با چشمها، دهان و بینی زیرا ممکن است از این طریق عوامل بیماری زا وارد بدن شما شوند.
۴- تمیز کردن و گندزدایی کردن مداوم و مکرر وسایل و سطوح مشترک در خانه بالاخص زمانی که فرد بیماری در خانه حضور دارد.
۵- شستشوی مداوم و مکرر دستها (با آب و صابون و یا استفاده از مواد ضدعفونی کننده).
۶- تهویه مناسب و مطلوب هوای محل زندگی و اسکان.
۷- پرهیز از تماس بدون حفاظت با پرندگان و سایر حیوانات و بالاخص لاشه پرندگان و حیوانات تلف شده.
نگاهی به شرایط بانکها برای پرداخت وام های خرد
شرط «بانک صادرات» برای پرداخت وام
در شرایطی که مسئولان بانکی میگویند برای پرداخت تسهیلات خرد، شرط بررسی میانگین یا معدل مانده حساب نداریم، مشاهدات میدانی از برخی شعب بانک صادرات در روند پرداخت تسهیلات بیانگر این است که متقاضیان حداقل باید دو ماه سپرده بگذارند تا بتوانند ۱۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان بسته به میانگین آن سپرده، وام بگیرند.
به گزارش ایسنا، در پی ممنوعیت بلوکه کردن بخشی از مبلغ وام و همچنین سپرده گذاری بدون سود برای دریافت تسهیلات، عملکرد بانکها در این راستا و رعایت این بخشنامه مورد بررسی قرار گرفته که دراین گزارش به طور نمونه شرایط وام دهی از سوی بانک صادرات و چگونگی برخورد این بانک با بخشنامه مربوطه رصد شده است.
بر اساس مشاهدات میدانی از برخی شعب بانک صادرات، این بانک برای پرداخت تسهیلات خرد، مبلغی از وام را بلوکه نمی کند. اما پرداخت وام مشروط به سپرده گذاری است که این سپرده برای حداقل مدت دو ماه باید نزد بانک باشد، البته به آن سود تعلق می گیرد و متقاضی زمان دریافت وام می تواند سپرده خود را پس بگیرد؛ لذا این شرایط خارج از بخشنامه اخیر بانک مرکزی نیست. اما در مجموع مسئولان بانکی تاکید دارند که برای پرداخت تسهیلات خرد، شرط بررسی میانگین یا معدل مانده حساب نباید داشته باشیم.
طبق بررسی میدانی از برخی شعب بانک صادرات، این بانک سه طرح برای پرداخت تسهیلات به مشتریان خود دارد که شامل طرحهای میثاق، صدر و سنا میشود.
طرح صدر به دو صورت است که در طرح «صدر ۱» با سپرده سرمایهگذاری یکساله، نرخ سود علیالحساب ۱۶ درصد و حداقل مبلغ برای افتتاح حساب ۵۰ میلیون تومان تسهیلات پرداخت میشود و شرایط لازم برای وامدهی از طریق طرح «صدر ۲» با سپردهگذاری دو ساله، نرخ سود علیالحساب ۱۸ درصد و حداقل مبلغ برای افتتاح حساب ۱۰۰ میلیون تومان است.
علاوه بر این، پرداخت تسهیلات از طریق طرح «میثاق» بانک صادرات بدین صورت است که برای اشخاص حقیقی امکان دریافت تسهیلات با نرخ ۹ درصد، ۹۰ درصد معادل موجودی تا سقف ۲۰۰ میلیون تومان با اقساط ۳۶ ماهه وجود دارد.
اشخاص حقوقی نیز برای دریافت وام از طریق طرح «میثاق» میتوانند با نرخ هفت درصد به میزان ۲۰۰ درصد معدل موجودی با اقساط ۲۴ ماهه وام بگیرند.
البته مشاهدات از برخی شعب بانک صادرات بیانگر این است که در حال حاضر فقط طرح سنا برای پرداخت وام اجرا میشود.
طرح «سنا» که فعلا در اغلب شعب این بانک اجرا می شود، اینگونه است که نرخ سود تسهیلات از این محل ۱۰ تا ۱۸ درصد و اقساط آن ۱۸ تا ۶۰ ماهه است که پرداخت تسهیلات بعد از دو ماه سپردهگذاری تا ۱۰۰ درصد معدل موجودی انجام میشود.
در جزئیات این طرح آمده است که یکی از مزیتهای آن نسبت به سپردههای سرمایهگذاری ماه شمار این است که نحوه محاسبه میانگین موجودی و کسب امتیاز دریافت تسهیلات در این طرح بهصورت روزشمار بوده و مشتری امکان واریز و برداشت و انجام امور روزانه مالی خود را خواهد داشت.
از سوی دیگر، حداقل مبلغ جهت افتتاح سپرده کوتاه مدت سنا ۱۰۰ هزار تومان است که حداقل معدل میانگین جهت محاسبه امتیاز دریافت تسهیلات ۱۰ میلیون تومان است و امکان واریز و برداشت از حساب میسر خواهد بود.
مبنای دوره سپردهگذاری برای بهرهمندی از امتیاز تسهیلات، حداقل دو ماه خواهد بود که بعد از طی کردن حداقل مدت ماندگاری (دو ماه) معادل ۱۰۰ میانگین موجودی، تسهیلات قابل پرداخت است.
در این زمینه، یکی از کارمندان شعب بانک صادرات میگوید که در طرح سنا، دو ماه سپرده در بانک می ماند و بعد از این مدت متقاضی به میزان آورده خود وام می گیرد؛ به طور مثال اگر ۲۰۰ میلیون تومان طی دو ماه سپرده شود، پس از این مدت متقاضی می تواند سپرده خود را برداشت و معادل ۲۰۰ میلیون تومان نیز از بانک وام بگیرد.
البته میزان پرداخت سود به این سپرده ۹.۵ درصد است اما میزان پرداخت سود به سپرده های دیگر ۱۸ درصد است.
نکته مهم در این زمینه این است که حداقل مبلغ تسهیلات قابل پرداخت از این محل ۱۰ میلیون تومان و حداکثر ۲۰۰ میلیون تومان است که دوره بازپرداخت اقساط و ضرایب پرداخت تسهیلات به شرح جدول زیر است:
بنابراین، بانک صادرات در شرایطی بر اساس میانگین حساب، وام میدهد که مسئولان بانکی میگویند برای پرداخت تسهیلات خرد، شرط بررسی میانگین یا معدل مانده حساب نداریم و بانکها نباید این کار را انجام دهند.
لطفا این کارنامه ها را جدی نگیرید!
هدیسادات پاکنهاد
سالها قبل مدارس غیردولتی وجود نداشتند، تمام بچهها کنار هم در مدارس دولتی مشغول به تحصیل شده و همه در یک سطح تحصیلی در کنکور با یکدیگر به رقابت میپرداختند اما در سال ۱۳۶۷ طرح تشکیل مدارس غیرانتفاعی “با استدلال عدم توانایی دولت در جذب دانشآموزان برای تحصیل رایگان” به تصویب رسید و از سال ۱۳۶۸ اولین مدارس غیرانتفاعی فعالیت خودشان را آغاز کردند. تصور تدریس بهتر در این مدارس از همان سال های ابتدایی در افکار عمومی جا افتاد. اما واقعا این طور است و در مدارس دولتی خبری از پیگیری درسی و پرورش نخبه ها و دانش آموزان مستعد نیست؟
گروه ایرنا زندگی – در ابتدای تأسیس مدارس غیرانتفاعی، تنها قشر مرفه جامعه فرزندانشان را در این مدارس ثبتنام میکردند اما مهاجرت فرزندان خانوادههای متمکن به مدارس غیردولتی منجر به کاهش بار مالی آموزشوپرورش شد؛ از طرف دیگر، روزبهروز تعداد مدارس غیرانتفاعی در شهرهای بزرگ بیشتر شد تا جایی که این روزها نهتنها قشر مرفه بلکه قشر متوسط هم اصرار به ثبتنام فرزندشان در مدارس غیرانتفاعی دارند. باوجود تمایل خانوادهها به مدارس غیردولتی اما محمدرضا نیک نژاد، کارشناس حوزه آموزش، پژوهشگر و مترجم در گفتوگو با خبرنگار ایرنازندگی به بررسی عملکرد مدارس غیرانتفاعی میپردازد و حقایقی را درباره این مدارس برملا میکند.
دلیل اصرار اولیا به ثبتنام فرزندشان در مدارس غیردولتی
نیک نژاد بابیان اینکه تداوم سرمایهگذاری ضعیف دولت در مدارس دولتی باعث کیفیت پایین آموزش در این مدارس شده است، میگوید: «دریکی- دو دهه اخیر، صرفهجوییهای مسئولین درزمینهٔ آموزشوپرورش و تعارض منافع برخی از مسئولین، باعث شده اقدامات و مصوبات حتی در بالاترین سطح تصمیمگیری در آموزشوپرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت تأثیر منافع ثانویه قرار گیرد یا به عبارتی، وظایف و اهداف این سازمانها در یک جایگاه مشخص دولتی با سایر منافع آنها در تعارض قرار گیرند.»
وی ادامه میدهد: «گاهی بهعمد مدارس دولتی ضعیف نگهداشته میشود و رسانهها با تبلیغات گسترده این مدارس را ناکارآمد نشان میدهند. به هر ترتیب، این از عواملی است که متأسفانه باعث گمراهی خانوادهها شده و خانوادههایی که از وضع مالی خوبی برخوردارند ترجیح میدهند فرزندشان را در مدارس غیردولتی ثبتنام کنند.»
به گفته نیک نژاد، سرمایهگذاری ضعیف دولت، تعارض منافع و ضعیف نشان دادن مدارس دولتی از عوامل مهمی است که باعث شده مدارس دولتی در سطح جامعه ضعیف دانسته شود و مدارس غیردولتی برخلاف آن چیزی که واقعاً وجود دارد، قوی نشان داده شود تا خانوادهها را جذب این مدارس کنند.
تعطیلی ۷۳۸ مدرسه غیردولتی به دلیل تخلف
این کارشناس حوزه آموزش میگوید: «در سال تحصیلی جدید حدود ۷۳۸ مدرسه غیردولتی به دلیل تخلف و استاندارد نبودن فضای آموزشی تعطیل شدند.» او بهعنوان کسی که سابقه تدریس در مدارس غیردولتی را دارد، میگوید: «مدارس غیردولتی “برند” که ازنظر آموزشی و قبولی کنکور شاخص هستند، شاید کمتر از ۱۰ درصد را تشکیل دهند؛ ۹۰ درصد مدارس غیردولتی ازلحاظ آموزشی گاهی حتی از مدارس دولتی هم ضعیفتر هستند.»
جذابیت مدارس غیردولتی به دلیل تعداد کم دانشآموزان
نیک نژاد میگوید یکی از مزایای مدارس غیردولتی تعداد کمدانش آموزان کلاس است: «اگرچه کیفیت آموزش در بسیاری از مدارس غیردولتی جای تأمل دارد اما زمانی که تعداد دانش آموزان کلاس از حد استاندارد (۲۰) فراتر میرود، خانوادههایی که از تمکن مالی برخوردارند برای دستیابی به حداقل کیفیت آموزش ترجیح میدهند فرزندشان را در مدارس غیردولتی ثبتنام کنند چون مسلماً هرچقدر تراکم کلاس کمتر باشد، میزان رسیدگی و پایش آموزشی و پرورشی افزایش پیدا میکند اما این مسئله در مدارس دولتی برعکس است و گاهی در این مدارس تعداد دانش آموزان به ۴۵ نفر هم میرسد و این به کیفیت آموزشی لطمه وارد میکند.»
این کارشناس آموزش ادامه میدهد: «برخی از مدارس غیردولتی با رسیدگی، گزارش، پایش دانش آموزان و مشارکت خانوادهها در ظاهر سعی میکنند خانوادهها را راضی نگهدارند اما در عمل این اتفاق نمیافتد.»
در مدارس غیردولتی به کارنامهها اعتماد نکنید
به گفته این کارشناس آموزش ، بسیاری از مدارس غیردولتی غیر برند برای جذب خانواده و دانشآموزان کارنامههایی میسازند که با واقعیت متفاوت است و خانوادهها نباید به این کارنامهها اعتماد کنند. چند سال پیش رئیس ارزشیابی وزارتخانه آموزشوپرورش در دولت دوازدهم اظهار کرد که میانگین معدل نمره امتحانات نهایی مدارس غیردولتی از دولتیها هم پایینتر است. این پژوهشگر میگوید: «من در چند مدرسه غیردولتی شاهد بودم که برای دانشآموزان دو کارنامه صادر میکنند؛ یک کارنامه واقعی که برای خطونشان کشیدن برای دانشآموز استفاده میکنند و یک کارنامه غیرواقعی را هم تحویل اداره میدهند تا در ظاهر برند خودشان را حفظ کنند.»
مدارس دولتی به واقعیت جامعه نزدیکتر است
نیک نژاد میگوید مدارس غیردولتی به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و فردی نشانگر گستردگی واقعی در جامعه نیستند: «واقعیت جامعه ما آن چیزی است که در مدارس دولتی شاهد آن هستیم یعنی بچهها در اقشار مختلف به لحاظ فرهنگی، اقتصادی و اعتقادی در کنار هم قرار میگیرند و این دسته از دانش آموزان آمادگی بیشتری برای حضور در جامعه پیدا میکنند چون در فضای واقعیتری درس میخوانند اما در مدارس غیردولتی چون بچهها در سطح طبقاتی و اغلب اعتقادی مشابهی قرار دارند، تصورشان این است که در فضای جامعه هم مانند فضای مدرسه همه طرز فکر یکسانی دارند و این می تواند آنها را در تعامل اجتماعی با افراد مختلف دچار مشکل کند.»
تحصیل در مدرسه غیردولتی ملاک قبولی کنکور نیست
طبق روال سالهای گذشته، امسال هم سهم ناچیز مدارس دولتی در بین نفرات برتر کنکور قابل پیشبینی بود؛ چنانچه بر اساس فهرست منتشرشده تنها یک نفر از رتبههای برتر کنکور از مدرسه دولتی بود اما این به معنای آن نیست که عمده قبولشدگان در کنکور سراسری از مدارس غیردولتی هستند. نیک نژاد دراینباره میگوید: «در کنکور ۱۴۰۰، از بین ۳۰ نفر رتبه برتر گروههای تجربی، ریاضی و انسانی، ۲۰ نفر دانش آموزان مدارس سمپاد، ۵ دانشآموز از مدارس غیردولتی و سه دانشآموز از مدارس نمونه دولتی بودند اما نتیجه قبولی کنکور در این مدارس نسبت به دولتی طبیعی است چون مدارس تیزهوشان و سمپاد و مدارس غیردولتی برند، با گزینش سنگ بنای قبولی در کنکور را رقم میزنند.»
او ادامه میدهد: «این مدارس با گزینش بهنوعی دانش آموزان کشور را گلچین کرده و با گرفتن آزمونهای متعدد قبولی آنها در کنکور را تضمین میکنند اما مدارس دولتی مجبورند بنا بر منطقه آموزشی تحت پوشش مدرسه، دانش آموزان را ثبتنام کنند و این دانش آموزان با پیشزمینههای فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی واقتصادی مختلف در کنار هم قرار میگیرند.»
این کارشناس با اشاره به ناکارآمدی دولتها در سیستم آموزشی میگوید: «طبق اصل ۳۰ قانون اساسی، دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد؛ این درحالی است که نزدیک به ۸۰ درصد مدارس دولتی، جزو ناکارآمدترین بخش آموزشی کشور هستند که این امر در تناقض با اصل ۳۰ قانون اساسی و وظیفه دولت در عرصه مهم آموزش است.»
مهمترین راهکار برای برقراری عدالت آموزشی در کشور
سیاستگذاریهای نادرست آموزشی و تمرکز امکانات و کیفیت آموزشی در مدارس خاص و غیردولتی باعث شده تا این روزها افکار عمومی جامعه از مسئولان و قانونگذاران “عدالت آموزشی” را مطالبه کنند. نیک نژاد بهترین راهکار عدالت آموزشی در ایران را الگو قرار دادن کشورهای موفق در این مسیر دانست و افزود: «ژاپن به عنوان کشوری که تأکید بر عدالت آموزشی دارد، توانست با بهرهبرداری از تجربه کشورهای مختلف در بین ۳۵ کشور ثروتمند جهان در مقام نخست برقراری عدالت آموزشی قرار گیرد. در این کشور تقریباً نزدیک به ۳.۵ درصد مدارس خصوصی وجود دارد و تا ۹ سال اول تمام دانش آموزان در مدارس دولتی تحصیل میکنند.»
او ادامه می دهد:« ۳.۵ درصدی که در مدارس خصوصی ژاپن درس میخوانند، دانشآموزانی هستند که یا گرایشهای مذهبی متفاوت یا نیازمندیهای خاصی دارند که البته هزینه تحصیل در این مدارس خصوصی هم توسط خانوادهها تأمین نمیشود بلکه از طریق دولت پرداخت میشود.»
نیک نژاد بابیان اینکه یکی از مهمترین پایههای برقراری عدالت آموزشی در کشور توجه دولت به مدارس دولتی است، میگوید: «دولت باید پای بخش خصوصی را از مقطع تحصیلی دبستان یا مثل ژاپن تا ۹ سال اول یا مثل فنلاند در کل دوره آموزشی قطع کند و کیفیت آموزشی را افزایش دهد.»
این کارشناس آموزش تأکید میکند: «اصل ۳۰ قانون اساسی، قانون بسیار پیشرویی است و در کشورهای مختلف با رایگان کردن سیستم آموزشی در تلاشاند تا اجازه ندهند تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مانع رشد دانش آموزان شود.»
نیک نژاد میگوید: «برخی معتقدند که حذف مدارس غیردولتی به آزادیهای شهروندی آسیب میرساند اما مسئولان باید به این امر توجه کنند که بین اینکه به خانوادهها حق انتخاب داده شود و اینکه خانوادهها را مجبور کنند تا بنا بر شرایط موجود در مدارس دولتی به سمت مدارس غیردولتی جذب شوند، تفاوت وجود دارد.»
ظاهربین نباشید
به گفته نیک نژاد، غیرانتفاعی بودن یک مدرسه دلیلی بر موفقیت سیستم آموزشی و پرورشی آن مدرسه نیست؛ همچنین تعداد زیاد دانش آموزان دلیلی بر ضعف سیستم آموزشی یک مدرسه دولتی بهحساب نمیآید. والدین توجه کنند که مدارس دولتی و غیردولتی ازنظر سیستم پرورشی (رشد فردی و مهارت افزایی) چندان باهم تفاوت ندارند چون مدارس غیردولتی و تیزهوشان تمام انرژی را صرف کامیابیهای آموزشی میکنند و مدارس دولتی هم که برای تقویت سیستم پرورشی بودجه کافی را ندارند. بنابراین، تمام دانش آموزان ازنظر پرورشی دارای کاستیهایی هستند.
نیک نژاد میگوید عموماً تمرکز خانوادهها بر بخش آموزشی مدارس است که مدارس چه دولتی و چه غیردولتی باید شناختهشده باشند: «خانوادهها باید برون دادههای واقعی مدارس بهخصوص مدارس غیردولتی را مورد بررسی قرار دهند و نباید به کارنامهها و گفتههای مدیران مدرسه توجه کنند چون اغلب مدیران مدارس غیردولتی از قدرت بالایی در اقناع خانوادهها برای ثبتنام فرزندشان برخوردارند.»
اخبار منفی و دروغ چه تأثیری بر روح و روان جامعه میگذارد؟
با این که در روزگاری هستیم که امکانات و تجهیزات زندگی نسبت به قبل خیلی بیشتر شده است، حال خوب گوهر نایابی است که همگان در جستجوی آن هستند. همه به دنبال راه حلی برای خوب کردن حال خود هستند. برخی حال خوب را در داشتن ثروت و جایگاه اجتماعی میبینند و برخی دیگر آن را در روابط با دیگران. اما آیا واقعا این موارد با داشتن حال خوب ارتباطی دارد؟ آیا حال خوب داشتن به معنای نبودن غم و سختی در زندگی است؟
گروه ایرنا زندگی – چند سالی است که موضوع حال خوب بیشتر مورد توجه افراد قرار گرفته است. در هفتههای اخیر با توجه به اتفاقاتی که در کشور ما رخ داد حال خوب نایابتر از همیشه شد. این روزها شاهد پمپاژ اخبار منفی از سمت رسانههای بیگانه همراه با تبلیغ خشونت هستیم و شایعاتی که هر روز در فضای مجازی منتشر میشود به فضای التهاب آمیز جامعه دامن میزند. به نظر میرسد در این اعتراضها به خصوص خشونتهای خیابانی آن چه از دید رسانههای داخلی مغفول مانده است همان بحث روانشناسانه قضیه است. در همین ارتباط ایرنا گفتوگویی با دکتر مهدی اسماعیلتبار انجام داده که در ادامه میخوانید.
*حال خوب به چه معناست و چرا اهمیت دارد؟
حال خوب مفهومی است که برگرفته از فلسفه زندگی و جهان بینی یک فرد یا یک جامعه است. به عنوان مثال حال خوب در جامعه آمریکایی و اروپایی شاید یک تعریفی داشته باشد و در جامعه ما دارای معنایی دیگر باشد. حال خوب در واقع یک جور «خوشی روانی» است. تعبیری که قرآن به آن سعادت و ارسطو به آن یودایمونیا میگوید. یودایمونیا یعنی غم و شادی با هم، لذت و درد با هم.
*آیا حال خوب به معنای بی غمی است؟
اشتباهی که بعضی افراد دارند این است که تصور میکنند حال خوب فقط بی غمی است. در حالی که این معنا درست نیست. مثلا دوره دفاع مقدس در ایران که مردم شرایط خاص جنگ را تحمل میکردند و ۸۵ کشور و پایتختهایی که در این روزها برای ایران تولید نفرت و خشونت میکنند، در آن زمان از صدام دفاع میکردند. علیرغم شرایط دشوار جنگ و موشک باران، حال خوبی در کشور جریان داشت. پس مفهوم حال خوب مثل نوار قلبی است که در دل خودش غم و شادی و لذت و درد دارد.
و اما «ایکیگای» که در فرهنگ ژاپنی به معنای بهانه زندگی است. اگر هر شخصی برای زندگی و برای فردا صبح خود، یک انگیزه برخاستن داشته باشد معنای زندگی را در زندگی خود کشف کرده و زندگیای که معنا داشته باشد بن بست و درماندگی ندارد. معنای زندگی در جوامع غربی و مترقی و پیشرفته، آن گونه که رفاه اجتماعی رشد کرده است دیده نمیشود. به عنوان مثال از یک میلیون خودکشی که در دنیا داریم، ۱۰۰ هزار نفر آن مربوط به جامعه امریکا است و ۵ هزار نفر مربوط به کشور ما است. (که به نسبت مقایسه جمعیت، میزان خودکشی در ایران خیلی پایینتر از امریکا است) پس ما باید دنبال معنای زندگی باشیم.
*آیا جایگاه اجتماعی افراد تاثیری در حال خوب آنها دارد؟
هر فردی یک شخصیت فردی و یک هویت اجتماعی دارد. قطعا شرایط هر شخص با دیگران حتی با نزدیکترین اعضای خانواده خود فرق دارد. آن چنان که خدا هم در قرآن میفرماید نفس شما مثل اثر انگشت با هم فرق دارد. جایگاه اجتماعی و هویت فردی با هم در ارتباط هستند اما تمایزهایی هم دارند. باید به نسخه خودمان دقت کنیم. مثل کارت ملی که هویت اجتماعی و خانوادگی ما را مشخص میکند یا حساب بانکی که هویت مالی ما را مشخص میکند، کد اقتصادی که وضعیت مالیات ما را معلوم میکند، مدرک دانشگاهی که تحصیلات را معین میکند. برای تفهیم روان و سلامت روان هم نیاز به درک درستی از رابطه جایگاه اجتماعی و هویت فردی داشته باشیم.
شخصیت ، هویت دنیای تنهایی ما را میسازد. دنیای تنهایی و جامعه یکی نیست. این تفاوت بین جایگاه اجتماعی و هویت فردی به خصوص به قول یونگ یک سایهها و زخمهای کودکی و نقابهایی داریم که انسان را از آن علنی شدن هویت درونی فردی دور میکند. باید اول مثل جمله سقراط بزرگ خود را بشناسیم. اگر خودشناسی تقویت شود به سمت این میرویم که خداشناسی، خانواده شناسی، خودباوری ، عزت نفس و هدفگذاری در زندگی بیشتر شود. هر فردی منحصر به فرد است و نمیشود گفت که جایگاه اجتماعی، حال افراد را بهتر یا بدتر میکند. شاید تأمین حال خوب برای کسی که جایگاه اجتماعی بالاتری دارد سخت تر هم باشد.
*سواد سلامت روان در جامعه چه تأثیری در کنترل بحران دارد؟ آیا در شرایط کنونی به سلامت روان جامعه توجه میشود؟
یک آسیبی که در جامعه ایرانی داریم این است که سواد سلامت روان ما کم است. در حال حاضر برنامههای روانشناسی تلویزیون، تهیه کننده متخصص ندارد. قویترین سازمان روانشناسی که در دنیا میشناسم انجمن روانشناسی امریکا(APA) است. آنها ۱۱۵ میلیون دلار بودجه دارند و همکاری نزدیکی با FBI، ارتش، وزارت دفاع امریکا دارند و در شرایطی که یک حادثه و بحران پیش بیاید برای این که حادثه به فاجعه تبدیل نشود روح کلی جامعه را مثبت نگه میدارند. یعنی مثلا خانمی به نام اشلی با گلوله مستقیم پلیس در حمله مردم به کنگره کشته شد و بعد چون هدف انجمن روانشناسی امریکایی مثبت نگه داشتن روح کلی جامعه امریکا است، رسانههای شبکههای اجتماعی برای این که حال خوب جامعه را تأمین کنند، PTSD(اختلال استرس بعد از یک حادثه) را مدیریت کردند.
وقتی حادثه تلخی برای یک شخص پیش می آید قرار نیست تلخی را همیشه با خود نگه دارد. قرار نیست هر روز با خبر بد بیدار شود و یک زخم کهنه را با خود داشته باشد. انسان به روانش زنده است و سلامت روان ما زمانی تأمین میشود که حال خوب داشته باشیم.
درک ما از بهداشت روان و سواد سلامت روان ما کم است. سازمان نظام روانشناسی ما بودجه دولتی ندارد. تقویت مهارت زندگی وجود ندارد. در خانه، مدرسه، فرهنگسرا و تمام سازمانهای متولی که دانشآموز و دانشجو دارند و بخشی از جامعه را در برمیگیرند باید بر سواد سلامت روان متمرکز شوند. مدرسه و والدین فقط برای امور مادی فرزندان و خانواده هزینه و سرمایه گذاری دارند نه برای امور روان و این آسیب است. در حال حاضر نزدیک ۱۴ میلیون دانش آموز داریم. اتفاقات اخیر در کشور به نظر من فرصت است تا تهدید. زیرا همه خانوادههای ایرانی نیاز دارند به مفهوم سواد سلامت روان توجه کنند.
به عنوان نمونه برای بی توجهی به سلامت روان در کشور، میتوانم برنامه حال خوب شبکه سلامت را مثال بزنم. در طی چهار هفته گذشته که در ایران این قدر مسئله داریم، آیا برنامه ساز حال خوب سلامت میتواند توجهی به آن چه در جامعه میگذرد نکند؟ این روزها ورودی اطلاعات منفی برای همه اشخاص جامعه زیاد است. به این مسئله پرداخته نمیشود چون تهیه کننده حال خوب، یک شخص حرفهای و متخصص حوزه روانشناسی نیست.
خطایی که در برنامه سازی رادیو و تلویزیون و مدرسه داریم این است که مفهوم حال خوب، بهداشت روان، سواد سلامت نفس و… لقلقه زبان، حاشیه و زینت المجالس ما است. این مسئله به ما آسیب میزند زیرا افراد جامعه اگر به آینده نگرش منفی داشته باشند دیگر نمیتوانندکاری انجام دهند. کسی که دندانش درد میکند سرش را که قطع نمیکند، دندانش را درمان میکند. وقتی یک اتفاق تلخ و حادثه ای پیش میآید، نباید که تا آخر عمر سیاه پوشید.
رسانههای معاند برای مشکلات خودشان به سراغ ترمیم زخم میروند و به مفهوم PTSD(اختلال استرس بعد از یک حادثه) میپردازند. برای ما به سمت حال بد ماندگار میروند. صفحههای بی بی سی فارسی و بی بی سی سرویس جهانی را با هم مقایسه کنید. به عنوان مثال دختری در ایران جانش را از دست میدهد(مهسا امینی) و یک دختری در امریکا(اشلی). در ایران تولید نفرت و خشونت و زنده نگه داشتن زخم خانم مهسا امینی را هدفگذاری کردند.
۱۰ سال پیش ۵ درصد مردم بزرگسال آمریکا از شبکههای اجتماعی استفاده میکردند. الان در جامعه امریکا بیش از ۸۰ درصد از شبکه های اجتماعی استفاده میکنند. یک سوال مهم این است که حال خوب مجازی و واقعی چه رابطه ای با هم دارند؟ مثل انقلاب مجازی و واقعی، اعتراض مجازی و واقعی. این به روانشناسی فناوری و زندگی شبکهای برمیگردد و باز اهمیت پرداختن روانشناسانه به موضوع اعتراض در این روزها را روشن میکند.
این که مدیر کل سلامت روان در وزارت بهداشت، عالیترین مقام اجرایی ما در حوزه سلامت روان است به نظر من یک آسیب است. ما نیاز داریم مثل انجمن روانشناسی آمریکا برای سازمان روانشناسی مشاوره ایران، بودجه تعریف کنیم. زیرا در طی نیم قرن گذشته انقلاب، تحریم، ترور و کلی آسیبهای خارجی، سوء مدیریت، دزدی و اختلاس برخی از مسئولین را داشتیم. از نظر روانی تمام این مسائل به سلامت روان ما آسیب میزند. ما باید برای مدیریت روان در موبایل و شبکه های اجتماعی به یک بازنگری روانشناختی برسیم تا بتوانیم سرمایه گذاری کنیم.
*انتشار اخبار دروغ، منفی و خشونت آمیز که این روزها با آن مواجه هستیم، چه تأثیری بر روح و روان جامعه دارد؟ چگونه باید در جامعه این اخبار را مدیریت کرد؟
اخبار منفی مثل غذای آلوده است. همان طور که غذای سمی به معده آسیب میزند و منجر به تهوع و بالاآوردن میشود، در مورد روان و خبر منفی هم این آسیب وجود دارد اما به صورت پنهان که تخریب آن بسیار بیشتر است. این جاست که روانشناسی اخبار منفی اهمیت دارد.
رسانههای معاند میدانند این اخبار تاثیر منفی دارد و روان جامعه را به هم میریزد اما چون اینجا هدف سیاسی وجود دارد که حال مردم بد شود، این زخم را زنده نگه میدارند. خیلی عجیب است که کودک کار، کودک همسری را رد میکنند ولی کودک سیاسی را با رفتار سیاسی ترویج میکنند.
شاید بعضیها شعر سلام فرمانده را که قبل از آن در مدرسه ها اجرا شده بود مثال بزنند اما ترانه سلام فرمانده با آدم کشی یا رفتارهای خشونت آمیز فرق دارد. اگر نوجوان تا ۱۸ سالگی نباید رابطه جنسی داشته باشد، نباید کار انجام دهد و درگیر خیلی از فعالیتهای بزرگسالی شود، در رفتارهای مدنی و اعتراض و انقلاب و هر نامی این سوء استفاده از نوجوان یک کشور است که این کار را رسانههای معاند انجام میدهند.
اشکال کار آن جا بیشتر میشود که ما به رویکرد روانشناختی توجه نمیکنیم. مثلا به PTSD که اختلال استرس بعد از یک حادثه است اصلا نمیپردازیم. کودک و نوجوان و دانش آموز مثل یک گلی است که به راحتی پژمرده میشود. البته که هدف رسانههای معاند این است که نوجوان را در مقابل خانواده و اعضای جامعه را مقابل هم قرار دهند.
نکته کلیدی این است که خود خانوادها با داشتن روانشناس خانواده، بتوانند این شرایط را مدیریت کنند. در این روزها، هدفی که رسانه های بیگانه در فقدان فهم سواد سلامت روان در جامعه ما به آن میپردازند پمپاژ اخبار منفی است. در این چهار هفته اخیر حتی یک روانشناس هم در تلویزیون در مورد روانشناسی اعتراضی صحبت نکرد. روایت اول را رسانه های معاند میگویند ما فقط داریم دفاع میکنیم (تکذیب شایعههای منتشر شده هم یک مکانیزم دفاع است.) این واقعا کفایت نمیکند. دهها برنامه تلویزیونی برای این منظور تدارک دیده شده است اما حتی در یک برنامه به بخش روانشناختی اعتراض و شرایط پیش آمده پرداخته نشد. در حالی که مسئله اصلی این روزها خشم و خشونت خیابانی است.
پس اشکال کار ما اول این است که حال خوب و بد را نمیفهمیم و دوم این که سه گانه جسم، فکر و روان را درک نمیکنیم. سوم وقتی به عنوان مثال برنامه حال خوب را در شبکه سلامت میسازیم تهیه کننده حرفهای برای آن نمیگذاریم.
*برای حفظ حال خوب در این شرایط، چه راههای کاربردی را به خوانندگان ما برای کنترل تاثیر روانی اخبار منفی توصیه میکنید؟
زندگی ما در یک شبانه روز شامل ۴۸ تا نیم ساعت است که باید هر ۴۸ تا نیم ساعت ما با فکر و برای خوشی روانی باشد. باید در این ساعات، زمانی برای تربیت شادی درونی، طبیعتگردی، پیاده روی، ورزش، حرکات موزون و ناموزون، تفریح و سرگرمی وقت بگذاریم، مهمترین بخش زندگی ما آن احساس خوشی است.
در زندگی ما شرایط دشواری وجود دارد مثل از دست دادن عزیز که نمیتوان شرایط را تغییر داد. اوضاع دست ما نیست اما احوال ما دست خودمان است. سعی کنیم هر طوری که خودمان حالمان بهتر میشود ورودی اخبار منفی خود را کنترل کنیم. افرادی که همیشه ساز ناکوک میزنند و مروج منفی گرایی هستند را حذف کنیم و به انرژی مثبت درونی خود توجه بیشتری داشته باشیم.
اگر کسی قرار است از سونامی اخبار منفی دور باشد اول باید از بودن به شدن، نقشه راه خود را درک کند. دقیقا مثل غذا که یک مثال بسیار خوبی است باید دقت کنیم که ارتباطات ما تعیین کننده احوال ما هستند.
نکته بعدی این است که نقطه ضعف انسان موبایلی که باعث استرس، افسردگی، وسواس، ترس و حتی خشم خیابانی میشود جنبه روانی داستان است. اگر قرار است مفهوم حال خوب را درک کنیم باید آن بخش نفسانی خود را درک کنیم. گاهی حال ما بد است گاهی خوب. این خوبی و بدی طبیعی است اما نوسانات خلقی باید در مسیر رشد ما باشد.
در پایان باید عنوان کنم که حال خوب اتفاقی و حادثه نیست. حال خوب یک انتخاب است. اگر دنبال فرمولی برای حال خوب هستید، ابوعلی سینا ۱۱۰۰ سال پیش برای زندگی سالم پیشنهاد داد. این که تغذیه، خواب و ورزش چگونه باشد. زندگی سالم ابوعلی سینا انسان را به سمت حال خوب نزدیک میکند.
پزشکنماهایی که نه زندانی میشوند و نه جریمه!
از تبلیغ قرص کلسیم برای افزایش ۲۰ سانتی قد در شبکههای ماهوارهای تا تبلیغات اینستاگرامی برای انجام عملهای جراحی زیبایی با تضمینهای ۱۰۰ درصدی؛ تبلیغات غیرواقعی پزشکنماها که در جای خالی قوانین بازدارنده، جولان میدهند…
به گزارش ایسنا، تبلیغات در امور پزشکی؛ موضوعی است که به دلیل حساسیتهای عرصه پزشکی و از آنجایی که این حوزه کاری با جان، روان و سلامت انسانها سروکار دارد، از دیرباز مورد توجه قانونگذاران و سیاستگذاران بوده است؛ به طوری که تلاش میشد با ایجاد ممنوعیت، محدودیت و قانونگذاری بر عرصه تبلیغ اقدامات پزشکی، از سلامت جامعه در برابر ادعاهای غیرواقعی در پزشکی، پزشکنماها و افراد فاقد صلاحیت در حوزه پزشکی محافظت کرد.
با این حال امروزه با فراگیر شدن استفاده از شبکههای اجتماعی مجازی و از آنجایی که نمیتوان برای این شبکههای ارتباطی قوانین محدودکننده برای تبلیغات وضع کرد، تبلیغ در امور پزشکی نیز به این شبکهها راه یافته و در موارد بسیاری شبکههای مجازی جولانگاه تبلیغات پزشکنماها میشود؛ پزشکنماهایی که تنها به پر شدن جیبهایشان و کسب سودهای کلان و چند صد میلیونی میاندیشند و شاید سلامت، جان و روان مردم برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد.
قوانین تبلیغات پزشکی در گذر زمان
در این زمینه دکتر فربد رهنما- مدیر کل نظارت، ارزشیابی و اعتباربخشی سازمان نظام پزشکی در گفتوگو با ایسنا، درباره ضوابط و قوانین تبلیغات امور پزشکی، گفت: تبلیغات امور پزشکی، بحثی پیچیده است. در زمینه سایر خدمات سالهاست که تبلیغات انجام میشود و باهم رقابت میکنند، اما در زمینه امور پزشکی تبلیغات زوایایی دارد که باید آنها را مورد توجه قرار داد. در سال ۱۸۴۷ انجمن پزشکی آمریکا کتابی در زمینه اخلاق پزشکی تدوین، منتشر و به پزشکان ابلاغ کردند که بر همان مبنا تبلیغات امور پزشکی را هم به طور کلی ممنوع اعلام میکنند. بنابراین در آمریکا از ۱۸۴۷ تا ۱۹۸۱ تبلیغات امور پزشکی به کل ممنوع بوده است. در سال ۱۹۸۱ هم انجمن پزشکی آمریکا تمایلی به مجاز کردن تبلیغات پزشکی نداشت، اما جایی به نام شورای رقابت کشور آمریکا، در راستای قوانین ضد انحصار اعلام کردند در صورت عدم تبلیغات پزشکی، پزشکان جوان نمیتوانند با پزشکی که ۳۰ سال است دارد کار میکند، رقابت کنند. در نتیجه شکایتی از سوی شورای رقابت آمریکا در دادگاه فدرال مطرح و اعلام شد که ممنوعیت تبلیغات امور پزشکی باید جمع شود. بعد از طرح مساله در دادگاه بعد از دو سال شورای رقابت برنده شده و دادگاه رای داد که تبلیغات پزشکی باید انجام شود، البته با ضوابطی که انجمن پزشکی آمریکا آن را تدوین میکند. ضوابطی هم که در این زمینه نوشته شده، نسبتا ضوابط سفت و سختی است. به عنوان مثال تبلیغات امور پزشکی در جاهایی که موجب تنزل شان پزشکی میشود یا روی دیوار مترو و اتوبوس و … نباید انجام شود، تبلیغات نباید فریبنده باشد، مشخص باشد که قطعا تضمینی در کار پزشکی وجود ندارد. زیرا در هیچ کجای دنیا در هیچ کار پزشکی تضمینی وجود ندارد و …
قوانین تبلیغات پزشکیِ ایران
وی افزود: در کشورهای دیگر دنیا هم قواعد و ضوابطی برای تبلیغات امور پزشکی وضع شده که بسیار متفاوت از آن چیزی است که اکنون در ایران در حوزه تبلیغات امور پزشکی اتفاق میافتد. در ایران از سال ۱۳۳۴ در ماده پنج قانون امور پزشکی به بحث تبلیغات پزشکی اشاره میکند که «هیچ یک از موسسات پزشکی و دارویی و صاحبان فنون پزشکی و داروسازی و سایر موسسات مصرح در ماده اول این قانون حق انتشار آگهی تبلیغاتی که موجب گمراهی بیماران یا مراجعین به آنها باشد یا به تشخیص وزارت بهداری برخلاف اصول فنی و شئون پزشکی یا عفت عمومی باشد، ندارند. همچنین حق استفاده از عناوین مجعول و خلاف حقیقت روی تابلو و سرنسخه یا طرق دیگر و دادن وعدههای فریبنده ندارند. همچنین دخل و تصرف یا تغییر در نسخه پزشکی به هر صورت که باشد، بدون اجازه خود پزشک از طرف داروساز ممنوع است. متخلفین برای بار اول به پرداخت ۵ تا ۲۰ هزار ریال، دفعات بعدی هم ۲۰ هزار ریال تا ۵۰ هزار جریمه نقدی یا به حبس تادیبی از یک ماه تا چهار ماه یا به هر دو مجازات محکوم میشوند.» این قانون تا جایی اصلاح شده و از جایی به بعد اصلاح نشد که در ادامه توضیح میدهم.
تبلیغات گمراهکننده؛ ممنوع
رهنما درباره تبلیغات گمراهکننده، گفت: چنین تبلیغاتی را که موجب گمراهی افراد شود، در تبلیغات ماهوارهای به وفور میبینیم. به طوری که قرص کلسیم را نشان میدهد و ادعا میکند که اگر این قرص را بخورید، قدتان بلند میشود که موجب گمراهی است. مثالهای بیشتری و جزئیتری هم در این زمینه وجود دارد که باعث گمراهی میشود. به هر حال قانون تبلیغات پزشکی در سال ۱۳۳۴ تدوین شد؛ یعنی ۶۷ سال قبل قانونگذار درباره تبلیغات امور پزشکی قانونگذاری کرده است. در سال ۱۳۳۹ قانون اول نظام پزشکی بوده، سال ۱۳۴۸ قانون دوم نظام پزشکی تدوین شده، ۱۳۵۲ اصلاحیهای میخورد و در بندی از این قانون از تنظیم و ابلاغ دستورالعملهای تبلیغاتی در خصوص امور پزشکی سخن به میان میآورد. در سالهای ۱۳۶۲، ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۳ اصلاحیههایی روی قانون نظام پزشکی داریم که سال ۱۳۸۳ صراحتا قانون تشکیل سازمان نظام پزشکی اعلام میکند که تنظیم دستورالعمل تبلیغاتی در حوزه پزشکی برعهده سازمان نظام پزشکی است و دستورالعمل تبلیغات امور پزشکی نوشته میشود. سالهای بعد در سال ۱۳۸۶ مجددا دستورالعمل بازبینی شده و به دستورالعمل تبلیغات امور پزشکی و مواد دارویی، خوراکی، آشامیدنی، آرایشی و بهداشتی بدل میشود. مجددا در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۷ بازبینی شده و بازبینی آن در اسفند ۱۳۹۹ آخرین نسخه دستورالعمل تبلیغات در امور پزشکی است.
لزوم اخذ مجوز از نظام پزشکی برای تبلیغ پزشکی
وی ادامه داد: بر اساس آخرین نسخه دستورالعمل تبلیغات در امور پزشکی، چنانچه هر فردی بخواهد تبلیغات امور پزشکی انجام دهد، باید به سازمان نظام پزشکی مراجعه کرده و از این سازمان مجوز اخذ کند.
تبلیغات آسیبرسان و ضوابط اجرایی که هنوز نوشته نشده است!
معضل عمده قانونی در تبلیغات پزشکی آسیبرسان
رهنما با بیان اینکه قانون دیگری با عنوان قانون “ممنوعیت تبلیغات و معرفی محصولات و خدمات غیرمجاز و آسیبرسان به سلامت در رسانههای ارتباط جمعی و فضای مجازی” وجود دارد، گفت: این قانون در ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۷ ابلاغ شد. این قانون عمدتا به خدمات سلامت هم میپردازد، اما عمدتا در حوزه فرآوردههای سلامتمحور است. نکتهای که در این قانون وجود دارد، تبصره دو ماده دو قانون است که طبق آن آییننامه اجرایی باید برای این قانون تدوین شود. به طوری که ظرف مدت سه ماه بعد از لازمالاجرا شدن قانون، دستورالعمل اجرایی آن باید توسط سازمان غذا و دارو تهیه شود و به تصویب وزیر بهداشت وقت رسیده و این آییننامه اجرایی ملاک عمل است. متاسفانه در حال حاضر با گذشت چهار سال از ابلاغ این قانون، آییننامه اجرایی آن نوشته نشده که باعث شده که این قانون از بسیاری از ظرفیتهای خودش بیبهره بماند. این آییننامه اجرایی را باید سازمان غذا و دارو تدوین کند و بعد وزیر بهداشت تایید و ابلاغ میکند، اما چهار سال گذشته و هنوز این دستورالعمل تدوین و ابلاغ نشده است. در عین حال ماده پنج این قانون اعلام کرده که از زمان لازمالاجرا شدن آن، ماده ۵ قانون مقررات امور پزشکی و دارویی مصوب سال ۱۳۳۴ لغو میشود. به این معنا که متاسفانه از سال ۱۳۹۷ قانونگذار آن ماده ۵ را لغو کرده و آییننامه اجرایی قانون جدید هم نوشته نشده است. بنابراین از نظر قانونی معضل عمدهای در این حوزه داریم و نمیدانیم چگونه باید آن را حل کنیم.
وی در ادامه با اشاره به دستورالعمل تبلیغات پزشکی در سازمان نظام پزشکی نیز گفت: بر اساس ماده چهار این دستورالعمل انجام هرگونه تبلیغات امور پزشکی، نیازمند مجوز اخذ تبلیغات از سازمان نظام پزشکی است.
معضل تبلیغات غیرپزشکان
رهنما درباره بیشترین تخلفات پزشکی، گفت: در کشور ما بیش از اینکه معضل ما تبلیغات غیرمجاز پزشکان باشد، تبلیغات غیر پزشکان است. ما از جامعه پزشکی درخواست کردیم که قبل از انجام تبلیغاتشان مجوز اخذ کنند. حال این سوال مطرح میشود که اگر پزشکی پروانه پزشکی دارد، دیگر مجوز تبلیغات میخواهد چه کند؟. باید توجه کرد که بر اساس قانون پزشکی که اکنون از دانشگاه علوم پزشکی فارغالتحصیل شده، حق طبابت ندارد، بلکه باید پروانه اخذ کند و بعد از اینکه پروانه طبابت گرفت، میتواند طبابت کند. پزشکان از ما میپرسند من که یکبار آمدم، مدارکم را ارائه دادهام و میدانید که پزشک پروانهدار هستم، حال به چه دلیل میگویید که باید مجوز تبلیغات را به صورت مجزا دریافت کنم؟. در زمینه تبلیغات امور پزشکی، پزشکی که اصلا پروانه ندارد یا اصلا پزشک نیست و خودش را پزشک جا زده که اصلا درخواستی برای تبلیغات نمیدهد. مثل کالای قاچاق است. در عین حال اگر پزشکی بخواهد تبلیغ و ادعا کند که من فلان جراحی را انجام میدهم، ما باید بررسی کنیم که ادعایش درست است، تضمین اشتباه نداده است، ادعای دروغین نداشته است و …
عبارات تشویقی در تبلیغات پزشکی؛ ممنوع
وی تاکید کرد: در عین حال طبق دستورالعمل تبلیغات امور پزشکی، استفاده از هرگونه عبارت تشویقی در تبلیغات از قبیل تعیین درصد، پورسانت، جایزه، هدیه، اقساط، تضمینی، رایگان، تخفیف، ارائه وام و … ممنوع است. همچنین در ماده چهار این دستورالعمل اعلام شده که استفاده از صفات تفصیلی و عالی مانند بهترین، برترین، اولین متخصص در خاورمیانه و… در تبلیغات ممنوع است. ما در حوزه تبلیغات امور پزشکی، مشکل کوچکمان تبلیغات پزشکان، حتی تبلیغات غیرمجاز آنها است. بخش عمدهای از پزشکان برای تبلیغات مجوز دریافت میکنند و تحت نظارت نظام پزشکی اقدام میکنند. درصد کمتری از آنها ممکن است بدون مجوز تبلیغات انجام دهند، اما از آنجایی که پزشک است، متوجه میشود که وقتی به یک نفر تضمین درمان را میدهد، یعنی چه. بنابراین پزشک حتی اگر غیرمجاز تبلیغ کند، اما به خودش جرات نمیدهد که بگوید فلان درمان را تضمینی انجام میدهیم. زیرا میداند تضمین دادن برای درمان چه بهایی دارد و میداند که هیچ بیماری تضمینی درمان نمیشود، اما فردی که غیرپزشک است و فقط به فکر سودجویی است، چنین تضامینی را میدهد. به عنوان مثال یک شکستهبند غیر پزشک میگوید حتی اگر دیسک بیمار هم بیرون زده است، من تضمینی درمانت میکنم و بعد کاری میکند که خدایی نکرده بیمار تا آخر عمر فلج میشود و کسی هم نیست که پاسخ دهد.
ادعای دروغین در تبلیغات کالاهای سلامتمحور
رهنما ادامه داد: باید توجه کرد که این دستورالعمل به تبلیغات کالاهای سلامتمحور هم مربوط است و با صدا و سیما در این زمینه مشکلاتی داریم؛ چرا که به دستورالعمل تبلیغات ما تمکین نمیکند و کالاهای سلامتمحور را بدون اخذ مجوز از سازمان نظام پزشکی تبلیغ میکند. ما همیشه به این موضوع انتقاد داشتهایم. گاهی اوقات در این زمینه معضلات عمدهای ایجاد میشود. به عنوان مثال هفت سال قبل صدا و سیما برای مدت طولانی کِرِمی با عنوان کرم حلزون را تبلیغ میکرد. ما نامه زدیم و اعلام کردیم که باید این تبلیغ را جمع کنید، اعتراض کردیم و … اما هیچ یک فایده نداشت. در نهایت بعد از مدتی مشخص شد که این محصول با ظرفیت اضافه کارخانه دیگری تولید میشده و هیچ اثری از مایع حلزون در آن نبوده و تخلفات دیگری که آن زمان دربارهاش بحث شد. بعد که به صدا و سیما انتقاد کردیم که چرا فلان کالا را تبلیغ کردی؟، میگوید از سازمان غذا و دارو مجوز دارد. بحث ما این است که هر کالای سلامتمحوری مجوز ساخت یا وارداتش را از سازمان غذا و دارو اخذ میکند، نه مجوز تبلیغات. حال این سوال ایجاد میشود که وقتی یک کالای سلامتمحور مجوز ساخت دارد، چه لزومی دارد که یک مجوز تبلیغات هم برای آن بگیرم؟. فرض کنید که یک شرکت داروسازی معتبر قرص کلسیم تولید میکند. سازمان غذا و دارو مکلف است که بررسی کند که آیا واقعا به میزانی که کارخانه اعلام کرده، کلسیم کربنات در این محصول وجود دارد؟، تاریخ آن را بررسی کند و … این بررسیها برای صدور مجوز پروانه ساخت است که نشان میدهد محصولی دارد به درستی ساخته میشود. حال فرض کنید که این تولیدکننده بخواهد بگوید که اگر افراد ۶۰ ساله این قرص کلسیم را بخورند، ۲۰ سانتیمتر قد میکشند. در تبلیغ ممکن است ادعایی که مطرح میشود، دروغین باشد و آن ادعا باید بررسی شود. بنابراین درباره یک کالای سلامتمحور اولا صحت و سلامت خود کالا برایمان مهم است و در تبلیغ آن هم ادعایی که درباره آن کالا مطرح میشود، مهم است و مورد بررسی قرار میگیرد.
وی درباره آمار مجوزهای تبلیغاتی که برای پزشکان صادر می شود، گفت: در حال حاضر این آمار را نداریم؛ چراکه پیش از این سیستم صدور مجوزمان در نظام پزشکی کاغذی بوده است. از مرداد ماه ۱۴۰۰ سیستم ارائه مجوز تبلیغات پزشکی آنلاین شده و از ابتدای خرداد ماه ۱۴۰۱ صدور هرگونه مجوز توسط نظام پزشکیها خارج از سامانه انجام نمیشود. بنابراین باتوجه به اینکه اعتبار مجوزهای تبلیغاتمان یکساله است، ما از خرداد ماه ۱۴۰۲ میتوانیم آمار دقیق در زمینه تمام مجوزهای صادر شده در زمینه تبلیغات امور پزشکی ارائه کنیم و آنها را تحلیل و بررسی کنیم.
مداخلهگران غیرمجاز پزشکی و قانون طبابت
رهنما با بیان اینکه مشکل عمده ما تبلیغات و فعالیت مداخلهگران غیرمجاز در حوزه پزشکی است، گفت: در گذشته هم در ایران این مشکل را داشتیم. قبل از سال ۱۲۹۰ این مشکل بسیار شایع بود. در سال ۱۲۹۰ مجلس قانونی به نام قانون طبابت تصویب و اعلام کرد که از این به بعد دیگر کاری به گواهیهای فارغ التحصیلی از دانشگاهها و … نداریم، برای طبابت گواهی فارغ التحصیلی کافی نیست، بلکه هر کسی باید گواهیاش را به اداره صحیه وزارت داخله ارائه دهد و در آنجا ثبت کند. بعد از ثبت به افراد جواز میدادند که بعدا به پروانه پزشکی بدل شد. بنابراین هر فردی برای طبابت باید از وزارت داخله جواز دریافت کند. همچنین اعلام کردند که اگر کسی ادعا می کند که نسل اندر نسل حکیم بوده و طبابت بلد است، برایش آزمونی برگزار می کنیم و اگر کسی معلومات خوبی داشت، به او هم جواز می دادند و اگر کسی بدون جواز طبابت می کرد، نامش می شد مداخله غیرمجاز در امور پزشکی. مجازاتش هم به جز جرایم نقدی، بین چهار ماه تا یکسال زندان داشت.
مداخلهگران غیرمجاز در پزشکی نه زندان میروند و نه جریمه بالایی میشوند
وی افزود: در ماده سه قانون امور پزشکی که در سال ۱۳۳۴ تصویب شد، اعلام شده که اگر کسی غیرپزشک بود و طبابت کرد، بین شش ماه تا دو سال زندان دارد. حال در سال ۱۳۷۴ این قانون از سوی مجلس بازنگری شده و میزان زندان مداخلهگر غیر مجاز در امور پزشکی را به دو سال تا ۱۰ سال افزایش یافت. در سال ۱۳۷۹ مجلس مجددا این قانون را بازنگری کرده و جریمه زندان را برداشته است و تنها به جریمه نقدی اکتفا کرده است. ظرف ۲۲ سال گذشته متاسفانه دیگر مجازات زندان برای مداخله گران غیرمجاز در امور پزشکی نداریم. جریمه نقدی آن را هم در این قانون یکی دو بار افزایش دادند. با این حال قانونی به نام قانون مجازات اسلامی داریم که در یکی از مواد آن اعلام شده که هر چند وقت یکبار باید مجازاتهای نقدی مندرج در قانون مجازات اسلامی و در سایر قوانین را بازبینی میکنند و بنابر تورم این مجازاتها را افزایش میدهند. اسفند ماه ۱۳۹۹ بود که این کار انجام شد. تا قبل از آن مجازات دخالت غیرمجاز در امور پزشکی بین ۵۰۰ هزار تومان تا ۵ میلیون تومان بود. بعد از بازنگری در سال ۱۳۹۹ همه مجازات های نقدی بازنگری شده و افزایش یافتند، به جز مجازات نقدی مداخلهگران غیر مجاز در حوزه پزشکی. در عین حال قبل از سال ۱۳۹۹ جریمه مداخله غیرمجاز در امور پزشکی، جزو جرایم مالی درجه شش محسوب میشد، اما بعد از اینکه همه مجازاتهای نقدی بازنگری شده و بر اساس تورم افزایش یافتند، به جز مجازات مداخله غیر مجاز در امور پزشکی، این مجازات به مجازات مالی درجه هفتم تبدیل شد و دیگر دادستان نمیتواند به این جرایم رسیدگی کند و باید مستقیما در دادگاه عمومی شکایت کرد. بنابراین اگر فردی غیر پزشک طبابت کند و بخواهید از کارش جلوگیری کنید، باید یک وکیل داشته باشید که به دادگاه عمومی انقلاب رود و شکایت کند و بعد از چند ماه دوندگی حتی اگر فرد محکوم شود، تنها ۵ میلیون تومان جریمه نقدی میشود که اصلا بازدارنده نیست.
رهنما ادامه داد: تا هفت – هشت سال قبل مداخله غیرمجاز در امور پزشکی در حوزه های مختلفی اتفاق می افتاد. در حوزه دندانپزشکی، متخصص قلب، داخلی و حتی متخصص بیهوشی و… را هم شامل می شد، اما ظرف چهار پنج سال گذشته عمدتا مداخلات در حوزه زیبایی اتفاق میافتد. زیرا تنها جایی است که درآمدزاست و مداخلهگران غیرمجاز در حوزه زیبایی تاخت و تاز میکنند. اوایل به صورت جعلی مداخله میکردند. مثلا اسم یک دکتر پوست یا جراح عمومی را جعل میکردند، اما به تدریج دیگر این کار را هم انجام نمی دهند و اکنون با اسم خودشان در امور پزشکی و زیبایی مداخله می کنند. به ویژه در حوزه تزریق ژل، بوتاکس و … حتی در آرایشگاه ها و … هم این اقدامات انجام می شود و حتی کلاسهای آموزشی برگزار میکنند.
لطفا به دانشآموزتان باج ندهید!
هدیسادات پاکنهاد
وادار کردن بچهها به انجام تکالیف یکی از کلافه کنندهترین کارهایی است که این روزها ممکن است والدین با آن مواجه شوند. متاسفانه برخی از والدین در این شرایط برای انگیزه دادن به کودک شان مدام انگیزههای مادی مانند خرید خوراکی یا اسباب بازی برای او ایجاد میکنند. این رویه در دراز مدت باعث تربیت فرزندی می شود که برای انجام پیش پا افتادهترین وظایفش از شما باج خواهی خواهد کرد. در این گزارش راز انگیزه دادن به دانشآموزان برای انجام تکالیف را با والدین در میان گذاشتیم.
به گزارش ایرنا والدین اغلب خودشان را موظف میدانند تا فرزندشان را به انجام تکالیف و درس خواندن تشویق کنند و بهطور طبیعی، وقتی فرزندشان تکالیفش را انجام نمیدهد بهشدت ناراحت و عصبی میشوند اما به گفته روانشناسان، این احساس مسئولیت در والدین و جروبحث با کودک بر سر انجام تکالیف بهمرورزمان به کنترل بر سر آنها تبدیل میشود. فرزند شروع به مقاومت میکند تا کنترل بیشتری بر انتخابهای زندگی خود داشته باشد، درحالیکه شما بهعنوان والدین احساس میکنید وظیفه کنترل بر همهچیز را دارید. بنابراین، هر دو سختتر میجنگید و درس خواندن در طول سال تحصیلی به جنگ در خانه شما تبدیل میشود! پس چه باید کرد؟
حقیقت برای والدین این است که شما نمیتوانید فرزندتان را مجبور به انجام هیچ کاری کنید، چه رسد به تکالیف؛ اما کاری که میتوانید انجام دهید این است که محدودیتهایی تعیین کنید، به انتخابهای فردی فرزندتان احترام بگذارید و به آنها انگیزه دهید. متاسفانه برخی از والدین برای انجام هر تکلیف برای دانش آموزش شان هدیه تشویقی که بیشتر جنبه مادی دارد در نظر می گیرند .این رویه در دراز مدت باعث تربیت کودکی می شود که برای انجام هر وظیفه ای از شما باج خواهی می کند .ممکن است بگویید “فرزند من با بقیه فرق دارد، من نمیتوانم او ر ا به انجام کاری تشویق کنم” اما باید بدانید که همه بچهها انگیزه دارند، تنها ممکن است در انجام تکالیف آنطور که شما میخواهید انگیزه نداشته باشند. در ادامه به راهکارهایی برای ایجاد انگیزه بیشتر در دانشآموزان برای انجام تکالیف مدرسه اشاره میکنیم.
چرا بچهها از نوشتن تکالیف متنفرند؟
آیا تابهحال فکر کردهاید که چرا فرزندتان از نوشتن تکالیف فرار میکند؟!
بعد از چهار ماه تعطیلات تابستانی، استراحت و بیحرکت ماندن در خانه طبیعی است که رفتن به مدرسه و محدودیت در بازی و تفریح شرایط سختی را برای دانش آموزان رقم میزند. با این اوصاف، جای تعجب نیست که برخی از بچهها انگیزهای برای انجام تکالیف و درس خواندن نداشته باشند.
ایجاد انگیزه در بچهها برای انجام تکالیف دشوار نیست چراکه کودکان بهطور طبیعی علاقه به یادگیری دارند؛ بهشرط آنکه محیط مناسبی را برای آنها فراهم کنیم و به آنها انگیزه دهیم.
انگیزه دادن فقط تعیین جایزه مادی نیست
اغلب ما با شنیدن کلمه “انگیزه” سریع به خریدن اسباببازی جدید، پول دادن، دانلود بازیهای موردعلاقه و غیره فکر میکنیم؛ اگرچه این انگیزهها ساده و مؤثر هستند و در لحظه مشکل را حل میکنند اما این انگیزههای بیرونی خیلی زود نتایج ناخواستهای را رقم میزنند. درواقع زمانی که کودک با یک پاداش بیرونی انگیزه میگیرد، پس از مدتی دیگر علاقهای به ادامه رفتار نخواهد داشت.
راه درست برای ایجاد انگیزه در فرزندانمان چیست؟
راه درست برای ایجاد انگیزه در کودکان، انگیزه درونی است. انگیزه درونی به کودک کمک میکند تا با درگیر شدن در یک فعالیت از انجام آن لذت ببرد. این لذت از درون فرد سرچشمه میگیرد و یک رضایت روانی ناشی از انجاموظیفه است، نه از یک نتیجه بیرونی؛ بنابراین، والدین قبل از اینکه فرزندشان را به انجام تکالیف وادار کنند، ابتدا باید به او کمک کنند از انجام آن لذت ببرد.
اغلب والدین و حتی معلمان سعی دارند بازی را از تکالیف و درس جدا کنند اما با این روش، انجام تکالیف احساس بدی را در کودک ایجاد میکند. اگرچه تکالیف ابزاری برای یادگیری و آشنایی کودکان با دانش تدریس شده در کلاس است اما برای لذت بردن از تکالیف، کودک باید از یادگیری لذت ببرد.
چگونه برای انجام تکالیف در بچهها انگیزه ایجاد کنیم؟
برای ایجاد انگیزه در بچهها، والدین ابتدا باید طرز فکر خود را تغییر دهند. یادتان باشد که هدف از رفتن به مدرسه ورود به دانشگاه، دستیابی به شغل خوب، کسب درآمد پایدار و غیره نیست؛ اگرچه تلاش برای رسیدن به این اهداف مهم است اما اینها یک طرز فکر کارآمد است و شما همه این کارها را به دلایلی غیر از لذت بردن از خود یادگیری انجام میدهید. بنابراین لازم است با رعایت نکات زیر در کودکان انگیزه ایجاد کرد تا از یادگیری درس و انجام تکالیف لذت ببرند:
به فرزندتان قدرت انتخاب دهید
بچهها باید بدانند که زمانی برای غذا خوردن، زمانی برای انجام تکالیف و همچنین زمانی هم برای اوقات فراغت وجود دارد. به فرزندتان قدرت انتخاب دهید تا ترتیب انجام بازی و انجام تکالیف را خودش تعیین کند به شرطی که هر دو را تا پایان روز انجام دهد. دقت کنید که دادن استقلال به کودک در برنامه تکالیفش یکی از بزرگترین انگیزهها است.
تکالیف را از بازی جدا نکنید
تحقیقات نشان داده که بازی تأثیر قابلتوجهی بر یادگیری کودکان دارد. بازی، یادگرفتن را برای کودکان لذتبخش میکند و باعث میشود تا همیشه مشتاق دانستههای جدید باشند. با توجه به تأثیر بازی بر یادگیری، بههیچعنوان فرزندتان را به خاطر مشق و درس از بازی محروم نکنید و به او نگویید “تا زمانی که تکالیف خود را تمام نکنی، نمیتوانی بازی کنی”چون در این صورت به کودکتان القا میکنید که تکالیف مقولهای جدا از بازی است و نمیتواند لذتبخش باشد.
والدین و معلمان برای لذتبخش کردن تکالیف و درس برای کودکان میتوانند در صورت امکان دروسی همچون ریاضی، انگلیسی و حروف الفبا را در غالب بازی به بچهها آموزش دهند؛ مثلاً، با استفاده از پازل، کتابهای رنگآمیزی، درست کردن حروف با سیم، کشیدن حروف الفبا بر روی شن و… میتوان یادگیری این حروف را برای کودکان جذاب کرد.
پافشاری نکنید
فرزندتان را چه با پاداش و چه با تنبیه مجبور به انجام تکالیف نکنید. پافشاری، تهدید و دعوا نتیجه معکوس خواهد داشت و انگیزه درونی فرزند شما را کاهش میدهد. انگیزه انجام تکالیف باید از درون خود کودک ناشی شود.
بگذارید فرزندتان با عواقب طبیعی کارهایش روبرو شود
ممکن است بپرسید وقتی فرزندمان تکالیفش را انجام نمیدهد و قرار باشد ما هم پافشاری نکنیم پس چطور او را وادار به انجام تکالیفش کنیم؟
وقتی فرزندتان از انجام تکالیف مدرسه امتناع میکند، هدف از یادگیری و انجام تکالیف را برای او توضیح دهید. همچنین عواقب طبیعی انجام ندادن تکالیف را به او گوشزد کنید؛ اینکه اگر تکالیفش را انجام ندهد باید به معلمش توضیح دهد که چرا تکالیف را انجامنداده و ممکن است زنگ تفریح و بازی با دوستانش را از دست بدهد و مجبور شود در مدرسه تکالیفش را بنویسد. اگر فرزندتان با شنیدن این توضیحات همچنان در نوشتن تکالیف مقاومت کرد، اجازه دهید عواقب ننوشتن تکالیفش را تجربه کند.
لازم به ذکر است که گاهی برخی والدین برای وادار کردن کودک به انجام تکالیف با جملاتی باعث ترس کودک از معلم و مدرسه میشوند؛ جملاتی مثلاینکه “اگر تکالیفت رو انجام ندی از مدرسه اخراج میشی، معلمت دیگه دوستت نداره، کتک میخوری و…”. دقت کنید این جملات نهتنها کودک را علاقهمند به انجام تکالیف نمیکند بلکه حتی باعث بیانگیزگی کودک در رفتن به مدرسه خواهد شد.
در این میان نباید از تأثیر معلمان غافل شد؛ معلمان نیز میتوانند با رفتار مناسب، عدم سخت گیری و ایجاد فضای شاد در کلاس، دانشآموزانشان را به درس و مشق علاقهمند کنند.
برای انجام تکالیف فرزندتان را همراهی کنید
بسیاری از والدین وقت کافی برای همراهی کردن فرزندشان در انجام تکالیف نمیگذارند و این موضوع باعث میشود تا کودک خودش بهتنهایی تکالیف را انجام دهد؛ تنهایی انجام دادن تکالیف از طرفی برای کودک لذتبخش نیست و از طرفی باعث کندی و طولانی شدن زمان انجام آن خواهد بود. این مسئله به خودیخود میتواند باعث شود تا کودک رغبتی در انجام تکالیفش نداشته باشد. بنابراین، والدین در عمل با همراهی کودک برای انجام تکالیف باید به او نشان دهند که آنقدر برای این کار ارزش قائل هستند که حاضرند برای انجام آن با کودکشان وقت بگذارند. علاوه بر این، همراهی والدین باعث میشود تا کودک تکالیف را با تمرکز بیشتری انجام دهد و به انجام آن متعهد باشد.
با تعریف و تمجید، انگیزه درونی فرزندتان را افزایش دهید
زمانیکه در کنار فرزندتان مینشینید تا تکالیفش را انجام دهد، به او بهعنوان موجود ناتوانی نگاه نکنید که نمیتواند کارهایش را انجام دهد. وقتی در هنگام انجام تکالیف مداد را از فرزندتان میگیرید و خودتان سعی در حل مسئله یا نوشتن مشقهایش میکنید، درواقع غیرمستقیم به کودکتان میگویید “تو بلد نیستی و بهتنهایی از پسکارهایت برنمیآیی.” در عوض، پیام شما باید این باشد: «میدانم که میتوانی تکالیفت را انجام دهی. من آنقدر به تو ایماندارم که اجازه میدهم خودت بهتنهایی کارهایت را انجام دهی.» یادتان باشد تعریف و تمجید یکی از بهترین راهها برای ایجاد انگیزه درونی در فرزندتان است.
وقتی تکذیبیه و اطلاعیهها دیگر اثر ندارند چه باید کرد؟
نباید تصور کرد، اگر مثلا برای فوت خانم مهسا امینی یا آتش سوزی در زندان اوین با صدور چند سطر بیانیه رسمی، میتوان به همه شبهات و شایعات و ابهامات پاسخ داد، در واقع چنین اطلاع رسانیهایی نه از نوع انجام تکلیف بلکه فقط برای رفع تکلیف و ادعای انجام تکلیف است.
به گزارش تابناک اگر به حوادث و تحولات بیش از یک ماه گذشته ـ که حدودا از فوت مهسا امینی آغاز شد و تاکنون با کمیت و کیفیت مختلف ادامه داشته ـ دقیق و واکاوانه نگریسته شود، موضوعات مورد تامل زیادی را میتوان بیان کرد؛ اما برخی از آنان را باید به گونه دقیق و موشکافانه دیگری مورد توجه قرار داد، زیرا آنها با خیلی از مشکلات گذشته و حال و آینده از جهت علت وقوع مخرج مشترک داشته که اگر به آنان توجه میشد یا بشود، میتوان از خسارات مادی و معنوی آتی تا حد زیادی جلوگیری کرد.
در موضوع وقایع فوت مهسا امینی و نیکا شاکرمی و چند دختر جوان دیگر و تا خبر فوت دانش آموز اردبیلی و حتی خبر آتش سوزی زندان اوین، یک مشکل و ایراد اساسی امتداد داشته و متاسفانه همچنان امتداد دارد و آن هم نبود، یک «خط خبری» صریح و شفاف و از همه مهمتر بموقع و اثرگذار از سوی مسئولان امر بوده است. در همه این وقایع و همزمان با وقوع آنها، اخبار و شایعاتی منتشر میشد که نه تنها برای مخاطب عام بلکه برای مخاطب خاص هم تفکیک و تعیین مرز بین واقعیت و عدم واقعیت دشوار بود، زیرا در همه این رخدادها بر روال و رسم مردود و همیشه بازنده همیشگی روایات رسمی از منابع معتبر با تاخیر بسیار بیان میشد و متاسفانه این تاخیرها که از گذشته تاکنون بوده و اگر چارهای اندیشیده نشود، حتی تا آینده امتداد داشته و اثرات مهلکی بر پیکر امنیت روانی و اعتماد عمومی داشته و دارد.
نباید فراموش کنیم اکنون زمانی است که سواد ارتباطی و رسانهای در جوامع به طور شگرفی دچار تغییر شده و نباید تصور کرد که اگر مثلا برای فوت خانم مهسا امینی یا آتش سوزی در زندان اوین با صدور چند سطر بیانیه رسمی میتوان به همه شبهات و شایعات و ابهامات پاسخ داد، در واقع باید متذکر شد که چنین اطلاع رسانیهایی، نه از نوع انجام تکلیف بلکه فقط برای رفع تکلیف و ادعای انجام تکلیف است که صورت میگیرد.
باید بدانیم و همواره این امر را پیش چشم خود قرار دهیم که اطلاع رسانی و ابهام زدایی امر و اقدامی از نوع «تعهد به وسیله» نیست و بلکه معطوف به «تعهد به نتیجه» است؛ به عبارت دیگر، اطلاع رسانی حرفهای و اثرگذار آن است که بتواند هم به ابهامات و شایعات پاسخ دهد و هم اذهان و افکار جامعه را اقناع نماید. پس در این اوضاع که سیل اطلاعیهها و تکذیبیهها نه مورد قبول افکار عمومی قرار میگیرد و نه میتواند در برابر شایعات پسینی سد محکمی در اذهان و افکار افراد جامعه ایجاد نماید، چه باید کرد؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان عوامل متعددی را مورد اشاره قرار داد، اما شاید در حال حاضر بتوان گفت در وهله نخست باید پذیرفت که استفاده از نسخههای گذشته برای پاسخ به شایعات و ابهامات کنار بروند و به گونه دیگری عمل شود. در ابتدا باید مسئولان به این مهم ایمان بیاورند که در عصر حاضر مثلا نمیتوان با چند سطر اطلاعیه و مثلا حضور چند دقیقهای دوربین صدا و سیما در زندان اوین و یا ساخت چند دقیقه گزارش در یک بخش خبری خاص صدا و سیما و البته آن هم با تاخیر به ایجاد سد محکم ذهنی در برابر شایعات در افکار افراد جامعه فکر کرد؛ لذا این ذهنیت تکراری و دیگر بی اثر که با صدور اطلاعیه و ارسال آن برای چند خبرگزاری خاص و روزنامه و یا فقط حضور میدانی خبرنگار صداوسیما در برخی از وقایع خبری میتوان به هجمه و سیل عظیم اخبار و شایعاتی که از خارج از کشور مدیریت میشود، پاسخ داد را باید به کنار گذاشت.
پس میتوان گفت در این اوضاع باید نه تنها از همه رسانههای کشور، پویا و اثرگذار کمک گرفت بلکه باید حتی از برخی فعالان فضای مجازی و چهرههای سرشناس فرهنگی و اجتماعی و ورزشی کشور هم کمک گرفت که نقش خود را به عنوان حلقه واسط و میانی و البته اثرگذار را بین سوالات و ابهامات و مطالبههای مردمی و پاسخهای مسئولین ایفا نمایند. شاید در این ایام که تصور میشود مسئول برخی از وقایع چهرههای مشهور و به تعریف دیگری سلبریتیها هستند قابل قبول نباشد که گفته شود باید در حلقه اطلاع رسانیها، علاوه بر رسانههای رسمی و غیر رسمی و فعالان شبکههای اجتماعی بایست از ظرفیت این افراد هم استفاده گردد؛ اما این امر واقعیت انکارناشدنی است، زیرا جامعه متکثر و متنوع ایرانی، منبع خبری و مورد وثوق خود را بر یک رسانه خاص استوار نکرده است و این جامعه متکثر از منابع متعددی، اخبار و تحولات کشور را پیگیری مینماید.
موضوع بعدی که میتواند بسیار اثر گذار و مفید فایده گردد، پذیرش اصل «استماع و اقناع» از سوی هر مسئول و مطالبه شوندهای است که اگر این مهم به خصوص در مواجهه با مطالبه گران نوجوان و جوان رخ دهد، میتوان به جای اینکه این نسل را با اذهانی پر ابهام و شکاک به سالهای بعدی رهسپار نماید، بلکه میتوان پس از شنیدن نظراتشان و پذیرش اشتباهات و رفع معایب و اقناع درونی به عنوان سرمایههای عظیم اجتماعی محسوب نمود.
در این دوران، باید قبول کنیم به جای «گشت ارشاد» باید «گشت استماع و اقناع» راه اندازی کنیم تا بتوانیم به سیل شایعات و ابهامات جامعه متکثر ایرانی پاسخ دهیم و از مشکلات خرد و کلان مردمی آگاه شویم. باید قبول کنیم که صراحت و شفافیت و صداقت بموقع، تضمین کننده آینده روشن برای کشور و نوجوانان و جوانان است و از همه مهمتر باید قبول کنیم که لجاجت در عدم اصلاح روندهای آسیب زا، کم از خیانت به آرمانهای انقلاب و شهدا و ضربه زدن به منافع ملی کشور ندارد.
تحلیلی بر وصیتنامه ستارخان سردار ملی/ خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم
اگر فقط به خاطر ترس از تحریم و کمبودهای احتمالی به همه چیز پشت پا بزنیم چه جوابی خواهیم داشت در محضر آنهایی که برای برپایی این حکومت از جان و مال و اولاد و هستی خود گذشتند!!!
به گزارش فارس امروز ۲۸ مهر سالگرد زادروز سردار ملی انقلاب مشروطیت است. قدردان بزرگانمان باشیم . ایران به چنین فرزندانی می بالد و ایرانیان هم ….برای آمرزش او صلوات و فانحه ای هدیه کنید.
ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است: من هیچوقت گریه نمیکنم چون اگر اشک میریختم، آذربایجان شکست میخورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین میخورد… اما در مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس… از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشهها رو خوردن… با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش میده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم… اونجا بود که اشکم دراومد.
تحلیلی بر وصیّت نامه ستارخان سردار ملی
این شهید راهِ مشروطۀ مشروعه ، هدف از قیام مسلّحانه خود و یارانش را “اجرای احکام شریعت غراء احمدی(ص)” اعلام و با درج عبارت “مطابق احکام صادره علماء اسلام” به طول تاریخ درس میدهد که در نظام سیاسی شیعه، هر قیامی، هر عملی و هر جنگ و صلح و مذاکره و توافقی باید مطابق فتوا و حُکم ولیّ و زعیم شیعه بوده باشد.
این بنده عاصی ستار،برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی(ص)مطابق احکام صادره علماء اسلام ، از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرف نظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود. “ستار”
در نگاهی به وصیّت نامه این دلاور مرد آذربایجان و ایران زمین ، نکات قابل توجهّی حاصل میآید؛
و اغراق نکردهایم اگر این وصیّتنامه را چکیدۀ بسیار فشرده از نظام سیاسی شیعه و حکومت ولایت فقیه بدانیم.
در شروع وصیّتنامه، این سردار ملّی همانند سرداران مذهبی، مِیل حرکتی خود و خاستگاه حرکت اجتماعی-سیاسی خود را با بهکار بردن عبارت “بنده” مینمایاند، تا نشان دهد قبل از آنکه سردار بزرگی باشد و حتی قبل از آنکه ستّار باشد، بنده خدا و عبد است، با صفتِ “عاصی” به نظر میرسد، ستّارخان نه شکسته نفسی معمول، بلکه تواضع ممدوح کرده و با بیان ذلّت خود در محضر باریتعالی، جلوی خود پسندی و عُجب خود را گرفته است، تا از مردم و زمین و زمان و مملکت متوقّع نباشد و خود را تنها ناجی مردم از بحران نپندارد.
در ادامه ستارخان، بسیار عالی در چند خط کوتاه و با عبارات مُجمَل امّا پرمعنی، هدف از قیام خود، مبنای آن و روش عمل، خطوط قرمز و …. را بیان داشته است.
این شهید راهِ مشروطۀ مشروعه، هدف از قیام مسلّحانه خود و یارانش را اجرای احکام شریعت غراء احمدی(ص) اعلام و با درج عبارت “مطابق احکام صادره علماء اسلام” به طول تاریخ درس میدهد که در نظام سیاسی شیعه هر قیامی، هر عملی و هر جنگ و صلح و مذاکره و توافقی باید مطابق فتوا و حُکم ولیّ و زعیم شیعه بوده باشد.
این مجاهد بزرگ تشیّع، رسیدن به تشکیل حکومت اسلامی و رویه و مسلکِ اهلِ اسلام شدنِ قوانینِ حضرتِ سیدالمرسلین را آنقدر مهمّ و با ارزش میداند که برای دستیابی به آن اِبایی از گذشتن از جان و مال و اولاد و هستی ندارد و سرآخر همین اتفاق میافتد، تا به طول تاریخ نشان داده شود این فرازِ بیانِ ستّارخان نیز تعارف یا شعار نبوده است.
و ما اکنون در کجای تاریخ ایستادهایم و چه جوابی خواهیم داشت برای فردای روزی که با ستارخانها و شهید مدرّسها و صدها هزار شهید دفاع مقدّس … روبهرو خواهیم شد، اگر اجرای احکام شریعت غراء احمدی(ص) را وقعی ننهیم و مهمّ تر از آن احکام صادره علماء اسلام به خصوص ولیّ و زعیم زمان خود را در تصمیمگیریها، مذاکرات، توافقات و … لحاظ نکنیم و بدتر به عکس آن عمل کنیم؟
اگر فقط به خاطر ترس از تحریم و کمبودهای احتمالی به همه چیز پشت پا بزنیم چه جوابی خواهیم داشت در محضر آنهایی که برای برپایی این حکومت از جان و مال و اولاد و هستی خود گذشتند!!!
ستارخان، سردار ملی
ستارخان از سرداران جنبش مشروطهخواهی ایران، و ملقب به سردار ملی است. در مقاومت تبریز وی جانفشانیهای بسیاری کرد.
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر سال ۱۲۸۵ ق ( ۱۸۶۸ میلادی) به دنیا آمد. او از اهالی قرهداغ آذربایجان بود که در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد.
وی، مردم را بر ضد اردوی دولتی فرا خواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدین و باقرخان سالار ملی مدت یکسال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت شهر تبریز به دست طرفداران محمدعلی شاه بیفتد.
اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش برمیگشت. او و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسب سواری داشتند، اما اسماعیل فرزند ارشد خانواده در این امر پیشی گرفته بود و شب و روزش به اسب تازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری میشد، سرانجام او در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شد. این امر کینهای در دل ستار ایجاد کرد و نسبت به ظلم درباریان و حکام قاجاری خشمگین شد.
ستار در جوانی به جرگه لوطیان (جوانمردان، یا اهل فتوت) محله امیرخیز تبریز درآمد و در همین باب در حالی که به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش بر میخاست با مأمورین محمدعلی شاه درافتاد و به ناچار از شهر گریخت. سپس با میانجیگری پارهای از بزرگان به شهر آمد و چون در جوانی به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان حفاظت از املاک خود را به او میسپردند.
مقاومت
او در مدت ۱۱ ماه از ۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیعالثانی ۱۳۲۷ ق رهبری ِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقتفرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر قشون دولتی با راهنمایی و رهبریت او انجام گرفت، به طوریکه شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر میشد و درباره مقاومتهای سرسختانه وی مطالبی انتشار مییافت.
در اواخر کارِ محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلیس به سوی تبریز آمد و راه جلفا را باز کرد. قوای دولتی با دیدن قوای روس به تهران بازگشت و محاصره تبریز پایان گرفت، اما ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادیالثانی ۱۳۲۷ ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹ م) به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد.
در منابع ذکر شدهاست که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست بیرقی از کنسول خانه خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در زینهار دولت روس قرار دهد گفت: «ژنرال کنسول، من میخواهم که هفت دولت به زیر بیرق دولت ایران بیایند. من زیر بیرق بیگانه نمیروم.»
پس از عقب نشینی قوای روس مردم شهر به رهبری ستارخان در برابر حاکم مستبد تبریز رحیم خان قد علم کردند و او را از شهر بیرون راندند، اما اندکی بعد ستارخان در زیر فشار دولت روس، دعوت تلگرافی ِ آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی از ملیون را پذیرفت و با لقب سردار ملی به سوی تهران حرکت کرد. در این سفر باقرخان سالار ملی نیز همراه او بود.
هدف دولت مشروطه از این اقدام که به بهانه تجلیل از ستارخان و باقرخان صورت گرفته بود در واقع کنترل آذربایجان و خلع سلاح مجاهدین تبریز بود. روز شنبه ۷ ربیعالاول سال ۱۳۲۸ ق در شب عید نوروز، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرم خان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان در میان هلهله جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند.
در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد راستین آزادی به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال به مهرآباد شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزئینات، و طاق نصرتهای زیبا و قالیهای گرانقیمت و چلچراغهای رنگارنگ گستردند.
در سرتاسر خیابانهای ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده اد باقرخان مشاهده میشد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانیهای مقیم تهران تدارک دیده شده بود به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رفت.
او مدت یک ماه مهمان دولت بود، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا دولت، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محلهای تعیین شده اسکان یافتند .
مجلس طرحی را تصویب کرد که به موجب آن تمام مجاهدان و مبارزان غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او باید سلاحهای خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور مرحوم سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفته شده بود.، اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مرکزی شد.
سردار اسعد به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.»، اما باز یاران ستارخان راضی به تحویل سلاح نشدند.
بعدازظهر اول شعبان ۱۳۲۸ ق قوای دولتی که جمعاً ۳ هزار نفر میشدند به فرماندهی یپرم خان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیه وقت باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چندبار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله چهار ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند.
ستارخان راه پشتبام را در پیش گرفت، اما در مسیر پلهها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صحصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند ( ۳۰ رجب ۱۳۲۸ ق).
بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، اما معالجات به جایی نرسید و در تاریخ ۲۸ ذیالحجه ۱۳۳۲ هـ. ق ( ۲۵ آبان ۱۲۹۳ ش / ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴ م) در تهران دار فانی را وداع گفت و در باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری درحالی که هزاران هزار تهرانی با چشمانی گریان جنازه او را تشییع میکردند به خاک سپرده شد. او هنگام فوت حدود ۵۳ سال داشت.
سخن آخر
واقعه فتح تهران در دوران مشروطه شاید یکی از آموزنده ترین قطعات تاریخی ملت ایران باشد. در دوران استبداد صغیر، عدهای از مشروطه خواهان از مناطق مختلف ایران از جمله آذربایجان تنها راه دفاع از انقلاب خویش را فتح تهران دانستند و راهی پایتخت شدند.
در میان فاتحان تهران نام مردانی بزرگ به چشم می خورد؛ هر کس در آن روزگار نام ستارخان و باقرخان را می شنید ناخودآگاه مجاهدان مسلمانی را به یاد می آورد که برای احیای شریعت ختم المرسلین(ص) و آزادی در پناه اسلام به پاخاستند. ستارخان بعد از فتح تهران راهی پارک اتابک شد تا با نیروهایش همچنان حافظ مشروطهای باشد که آن را مشروعه میخواست؛ ولی دستهای خیانت کار هنوز به طور کامل قطع نشده بودند.
استعمارگران زخم خورده از انقلاب مشروطه آن هم مشروطه از نوع آنچه ستارخان و باقرخان میخواستند، انقلابیهای اینونه را نمیتوانستند تحمل کنند، مخصوصا اگر مسلح به سلاحی باشند که بتوانند با آن از نهضتشان دفاع کنند.
نفوذیها دست به کار شدند و به بهانههای مختلف قانونی ساختند تا مجاهدان را خلع سلاح کند؛ بهانه تراشی امنیت هم عدهای از نمایندگان مجلس وقت را خوش افتاد و طرح خلع سلاح فاتحان تصویب شد؛ اول هم کار را از مسلمترین مجاهد مشروطهخواه شروع کردند؛ ستارخان باید سلاح را تحویل میداد تا خیال استعمارگران پیر راحت شود بدون آنکه جای پایی از خود باقی بگذارند و سرشان بالا باشد که «خودتان در بین خودتان قانون خلع سلاح را تصویب کردید!»
سردار آذربایجان که حالا سردار ملی بود توطئه استعمار را خوب شناخت و تا آخرین نفس سلاحش را تحویل نداد و در نهایت پارک سبز اتابک آنچنان سرخ شد که تا سال ها خون مجاهدان مسلمان از آن پاک نشد. ننگ اما بر پیشانی روشنفکران مدعی مشروطه خواهی که دانسته یا ندانسته از خلع سلاح ستارخان و باقرخان دفاع کردند، ماند که بزرگترین پشتوانه انقلاب را به خون نشاندند و به این ترتیب تنها ۱۲ سال بعد، خود انقلاب مشروطه را با کودتا دربست تحویل رضاخان قلدر دست نشانده انگلیسیها دادند و دیگر چه سود دست بر روی دست زدن.
خانه ویلایی به جای آپارتمان؛ در قالب نهضت ملی مسکن
دولت سیزدهم در تلاش است تا با یک کار کارشناسی و حسابشده در کنار توسعه مجتمعهای مسکونی طبقاتی، توسعه افقی شهری را هم عملیاتی کند که یکی از مهمترین راهکارها برای اجرا و شتاببخشی در روند ساخت پروژههای نهضت ملی مسکن محسوب میشود.
به گزارش ایرنا، کارشناسان اقتصادی معتقدند ساختوساز هدفمند و برنامهریزیشده یکی از راهبردهای توسعه اقتصادی و اجتماعی است که افزون بر تحول در تأمین مسکن، ایجاد هزاران فرصت شغلی را نیز در آغوش خود دارد.
افزایش جمعیت و محدودیت اراضی در دهههای اخیر سبب شد که ساختوسازها در بیشتر شهرهای جهان شکل عمودی یا طبقاتی به خود بگیرد که این امر اکنون به سبک فراگیر تبدیل شده است.
ساخت مجتمعهای مسکونی و برجهای طبقاتی با اینکه گامی برای تجمیع و آسانی خدمات به شمار میرود اما گاهی به لحاظ اجتماعی با آسیبها، برخوردها و مشکلات عدیده دیگر همراه بوده است.
بر همین اساس دولت سیزدهم در جمهوری اسلامی ایران در تلاش است تا با یک کار کارشناسی و حسابشده در کنار توسعه مجتمعهای مسکونی طبقاتی، توسعه افقی شهری را هم عملیاتی کند که یکی از مهمترین راهکارها برای اجرا و شتاببخشی در روند ساخت پروژههای نهضت ملی مسکن محسوب میشود.
نهضت ملی مسکن از مهمترین برنامهها و اولویتهای دولت سیزدهم در حالی کلید خورده که عزمها برای اجرای جدی این طرح جزم شده و هدف نهایی دولت این است که در بازه زمانی چهار ساله حدود چهار میلیون مسکن احداث و به متقاضیان واگذار شود.
افزایش بیرویه قیمت مسکن درنتیجه اقدامات غیر کارشناسی دولت قبل سبب شد تا مسکن به یکی از مهمترین معضلات خانوارهای ایرانی تبدیل و خانهدار شدن را برای آنها تبدیل به رؤیا کند. در حالی که دولت مردمی سیزدهم که توسعه عدالت در تمام بخشها را سرلوحه سیاستهای خود قرار داده از همان روزهای ابتدایی فعالیت خود به دنبال جبران کاستی و کمبودهایی است که از گذشته به یادگار مانده و بنا دارد بخش زیادی از این خلأها را جبران کند.
افزایش قیمت مسکن سبب شد تا مردم در این بخش دچار مشکلات جدی و لاینحلی شوند، لذا دولت اجرای برنامهای کارشناسی را برای حل این مشکل در دستور کار خود قرار داد و کلید طرح بزرگ نهضت ملی مسکن در کشور زده شد.
شش راهبرد وزرت راه و شهرسازی برای اجرای نهضت ملی مسکن از جمله ارتقاء ساختوساز مسکن توسط بخش خصوصی که سالانه بین ۳۲۰ تا ۳۵۰ هزار واحد است، تحریک تقاضا در بافتهای فرسوده، ساخت واحدهای مسکونی برای دهکهای اول تا سوم با حداکثر حمایت دولت (نقطه کانونی طرح نهضت ملی مسکن)، ساخت مسکن برای دهکهای متوسط با حمایت نسبی دولت، احداث واحدهای مسکونی روستایی و تأمین مسکن اجارهای مورد توجه قرار گرفته است.
درنتیجه این سیاستها، برای اولین بار در سالهای اخیر در بهمنماه ۱۴۰۰ قیمت مسکن نزولی شد که در فروردین ۱۴۰۱ نیز تکرار آن را شاهد بودیم.
در قدمهای نخست برای تأمین زمین با هدف آغاز این طرح بزرگ، دستگاههای دولتی مکلف به واگذاری اراضی مازاد در اختیار خود بهخصوص اراضی با کاربری مسکونی به وزارت راه و شهرسازی شدند.
از سوی دیگر آیتالله سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهوری نیز در بازدیدی که از وزارت راه و شهرسازی داشت بر این مهم تاکید و دستور داده دستگاهها اراضی خود را برای اجرای پروژه نهضت ملی مسکن اختصاص دهند.
این طرح در حالی در کشور آغاز شده که ساخت مسکن به صورت یک یا ۲ طبقه و به عبارت دیگر افقی در دستور کار قرار گرفته است؛ طرحی که به گفته برخی از کارشناسان از یک سو موجب کاهش هزینههای ساخت مسکن و در سوی دیگر بالا رفتن اجرای این طرحها میشود.
درواقع با توجه به اینکه ساخت مسکن و اجرای طرحهایی از این قبیل، در گذشته به صورت بلندمرتبهسازی بود اما در طرح نهضت ملی مسکن بنابراین است که در گام نخست به جای آپارتمانسازی هر ایرانی یک خانه داشته باشد و در شهرهای دارای زمین توسعه افقی در اولویت قرار گرفته است.
این ایده در طرح نهضت ملی مسکن در حالی مطرح شده که با توسعه افقی شهرها این امکان فراهم میشود که میتوان زمینهایی را وارد محدوده شهرها کرد و از این طریق میتوان با واگذاری زمین به متقاضیان زمینه برای ساخت مسکن توسط خود مردم فراهم شده و درنتیجه تعداد زیادی از این افراد خانهدار میشوند.
این در حالی است که رستم قاسمی وزیر راه و شهرسازی در آخرین نشست مشترک خود با اعضای کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی عنوان کرده بود که در ۹۰۰ شهری که کمبودی از نظر زمین نداریم، واحدهای مسکونی را به همراه تسهیلات به شکل ویلایی به مردم واگذار خواهیم کرد.
در این طرح، زمینهای ۲۰۰ تا ۲۵۰ متری به همراه تسهیلات در اختیار مردم قرار داده میشود و آنها باید در یک سال و نیم به صورت ویلایی در این اراضی ساختوساز کنند.
به گفته قاسمی، حجم گستردهای متقاضی برای این نوع واگذاریها وجود داشته و هماکنون در شهرهایی که مشکل زمین وجود ندارد با جدیت اجرای آن آغاز شده است.
کارشناسان بر این باورند: در شهرهایی که به میزان کافی زمین وجود دارد نیازی به بلندمرتبهسازی نیست؛ چراکه سبب ناهمگون شدن واحدهای مسکونی در داخل شهرها میشوند.
به گفته اینها، طرح توسعه افقی شهرها، یکی از مهمترین راهکارها برای اجرا و تسریع در روند ساخت پروژههای نهضت ملی مسکن است، اگرچه احتمال به میان آمدن پای دلالها از دیگر مسائلی است که کارشناسان را برای اجرای درست این طرح نگران کرده است.
*طرح توسعه افقی شهرها با اصول شهرسازی قابلیت اجرایی شدن دارد
محمد شیخی دانشیار گروه شهرسازی و برنامهریزی اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی پیش از این در گفتوگویی با ایرنا عنوان کرده بود که با در نظر گرفتن اصول شهرسازی و فراهم کردن زیرساختهای لازم مسکن نیازمندان تأمین میشود.
به گفته وی، لازم است توزیع مسکن متناسب با نیازمندیهای رشد جمعیت، فعالیت و سکونت در شهر باشد؛ چیزی که در اینجا مبنای فکری برای آن میسازد برنامهریزی شهری و مسکن است.
*توسعه افقی شهرها اقدامی منطقی است
آلبرت بغزیان کارشناس اقتصادی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران نیز در گفتوگوی اختصاصی با ایرنا توسعه افقی شهرها را اقدامی منطقی دانست و گفت: در اجرای چنین طرحهایی، در مرحله نخست باید به صورت افقی مسکن ساخته شود و در صورت نیاز به سراغ ارتفاع بروند؛ اصلی که از سالها پیش در کشورهای غربی شاهد اجرایی شدن آن بودیم.
وی با بیان اینکه در شهرهایی که مشکل زمین ندارند این طرح قابلیت اجرایی شدن دارد اظهار داشت: توسعه افقی شهرها میتواند نخستین قدم باشد اما تا حدی که طبق طرح جامع نیاز به بلندمرتبهسازی نباشد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه توسعه شهرها به صورت افقی برای مردمی که اعتقادی به آپارتماننشینی ندارند یک مزیت محسوب میشود گفت: امید ما بر این است که اجرای طرح نهضت ملی مسکن بر اساس اصولی اجرا شود تا بهترین نتیجه را در برداشته باشد.
*دولت در ساخت مسکن به دنبال مالکیت اشتراکی باشد
این استاد دانشگاه همچنین بر این باور است که هر چه ساختوسازها بیشتر شود امکان دلالبازی نیز به همان اندازه بیشتر میشود پیشنهاد کرد مالکیت این مسکنها نباید خصوصی شود بدین معنی که یا دولت در زمینها ساختوساز کرده و بعد اجاره دهد و یا به صورت اشتراکی وارد شود که در این صورت شاهد کاهش قیمت مسکن خواهیم بود.
*توسعه مسکن افقی موجب کاهش هزینههای خانوارها میشود
ساسان شاه ویسی اقتصاد دادن نیز با بیان اینکه صحبتهای مختلفی نسبت به اینکه چرخههای توسعه مسکن افقی و یا عمودی چه آثاری بهخصوص اقتصادی بر روی آن مترتب است میشود اظهار داشت: در صورتی که رویکرد و نگاهها به سمت شهرنشینی غربی بوده و جریان زندگی را سلولی کنند، در این صورت برای بازی کودکان، مهمانی دادن و سپری کردن اوقات فراغت باید به محیطهای بیرونی مراجعه کنیم.
وی اضافه کرد: بر این اساس چرخههای جدیدی در سبک زندگی به سبد هزینه خانوار و در عین حال به نیازمندهای اقتصادی و قیمت تمامشده سبک زندگی مردم اضافه میشود. شاه ویسی گفت: این در حالی است که صرفنظر از آثار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی که در سبک زندگی ما میگذارد به نظر میرسد که هزینههای مستقیم و غیرمستقیم توسعه مسکن عمودی بهمراتب بیشتر از هزینههای ساخت توسعه مسکن به شکل افقی خواهد بود.
*پای دلالان به میان نیاید
دبیر انجمن شرکتهای ساختمانی نیز در گفتوگو با ایرنا با بیان اینکه در اجرای این طرح باید مراقب باشیم تا پای دلالان به میان نیاید گفت: توسعه افقی شهرها در صورتی که به درستی اجرایی شود طرح مناسبی خواهد بود.
محمدعلی پورشیرازی افزود: درست عمل نکردن در اجرایان سبب میشود تا پای دلالان و کسانی که به دنبال گرانفروشی در بخشهایی از جمله زمین هستند بار دیگر به میان آورده شود که درنتیجه سبب میشود تا هدف نهایی که خانهدار کردن مردم و کاهش قیمت مسکن است به جایی نرسد.
وی با بیان اینکه لازم است جلوی سوءاستفادههای احتمالی گرفته شود خاطرنشان کرد: انتظار میرود که اجرای این طرح بر اساس نیاز مناطق برنامهریزی و اجرایی شود بدین معنی که بر مبنای طبق نیازی که در هر منطقه وجود دارد نسبت به ساختوساز اقدام که این مهم موجب میشود تا نه تنها قیمت مسکن گران نمیشود بلکه افراد هر منطقه صاحب مسکن خواهند شد.
توسعه افقی شهرها به عنوان یکی از ابتکارات دولت سیزدهم در قالب طرح نهضت ملی مسکن میتواند یکی از بهترین طرحها در خانهدار شدن مردم باشد که البته این مهم منوط به اجرای درست و اصولی آن است.
این در حالی است که بخش زیادی از مردم ایران هنوز با فرهنگ آپارتماننشینی خو نگرفته و اجرای این طرح میتواند پاسخگوی نیاز این افراد نیز باشد.
از سوی دیگر با توجه به اینکه طرح در شهرهای دارای زمین کافی اجرایی میشود این امیدواری وجود دارد که از مهاجرت مردم به دیگر نقاط جلوگیری کرده و ضمن اسکان در شهرها و روستاها، امکان خانهدار شدنشان به صورت ویلایی که پیش از این یک رؤیا بود وجود خواهد داشت.