پدر دیده نمی شود. اگر از من بپرسید چرایی این مسئله را جواب تان را در قالب یک مثل خواهم داد و خواهم گفت که از نگاه من پدر، مثل هواست. چون هست و فراوان هست و بی منت در دسترس، کسی متوجه حضورش نمی شود. فقط وقتی کسی دست بر گلوی مان پنجه کند می فهمیم هوا یعنی چه. اگر سرِ مان را به زیرِ آب فرو برد، می فهمیم هوا چه کیمیایی است که در عین فراوانی، ارزش حیات دارد. الان متوجه نمی شویم چون بی خیال و بی حواس، ریه هامان را از هوا پر می کنیم و به تمدید حیات می پردازیم و خالی می کنیم ریه ها را و به تفریح ذات، جان را طراوتی تازه می بخشیم اما هواس مان نیست که بر هر کدام نه یک شکر که هزاران شکر لازم است و حقیقت همان است که شیخ اجل، سعدی فرمود؛ از دست و زبان که برآید/ کز عهده شکرش به در آید! پدر هم شانی چنین دارد. تا هست، حضورش را –چندان که باید- احساس نمی کنیم اما وقتی نیست، یک دفعه احساس می کنیم زمین زیر پای مان دارد دهان باز می کند. دنیا را خالی می بینیم و در می مانیم پدر، همان پیرِ سپید موی که شاید سواد چندانی هم نداشت و همه سهمش از مالِ دنیا هم فقط دو دستِ ترک خورده بود، همه دنیا مان را چنان پر می کرد که هیچ جای خالی نمی دیدیم. کاش قبل از خالی شدنِ دنیا مان، پدر را حال، باز پرسیم حتی اگر گستره عزت و احترام مان بسان یوسف باشد و بدانیم که لحظه ای تردید در حرمت گذاری، عظمت یوسفانه را هم می شکند و چه خوش گفت لسان الغیب، حضرت حافظ شیرازی که؛
….الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی…..
این را باید گفت و به گوش نسل نو، هزاران بار، نو به نو خواند تا بدانند قدر پدر را. بدانند که اگر سوره ای به نام او نیست، آیات خدای علیم و حکیم، شرح اوست. اگر بهشت را زیر پا ندارد، خود بهشتی است که خداوند به مهر و حکمت به عنوان شعبه ای از بهشت خود بر روی زمین آفریده است. این درست که سوره ای به نام او نیست اما می توان به درستی، به مقام او قسم خورد و خواند؛
قسم بر پینه دستانت، که بوی نان می دهد
قسم بر چشمان همیشه نگرانت…
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه کوه را لرزاند
قسم بر غربتت، که درک آن انسان را به قربت می رساند.
قسم به عظمتت که دنیا را به تنهایی برای فرزندانت پر می کنی.
قسم به شب بیداری هایت که فدای خواب آرام فرزندانت می شود.
قسم به خستگی هایت که به زندگی جان می دهد…..
باری، پدر، سوره ندارد، بهشت زیر پای او نیست اما آیات مهر خداوند نشان از او دارد و خود بهشتی است خداداد که جهنم ها را می پوشاند و آتش ها را فرو می نشاند و همه زندگی را به جلوه های بهشت شکوفا می کند…..