تهران- ایرنا- رویکرد غالب در مدیریت منابع آبی کشور دست کم طی هفت دهه گذشته رویکرد سازهای بوده که با وجود خسارات سنگینش همچنان ادامه دارد.
اوضاع نزولات آسمانی در ایران باعث شده تا نگرانیها در زمینه مواجهه با بحران آبی و تبعاتی مانند جولان ریزگردها، تنشهای آبی، اعتراض کشاورزان و … افزایش یابد.
نمود بزرگ اوضاعی که در آن به سر میبریم حرکت دریاچه ارومیه به سمت خشکشدن است که نگاه بسیاری را در این روزهای پایان تابستان به خود دوخته است.
درباره چشمانداز نزولات آسمانی «سحر تاجبخش» رئیس سازمان هواشناسی کشور هشتم شهریورماه در گفتوگو با ایرنا بیان داشت پیشبینیهای فصلی از پاییز دیررَس و بارندگی اندک از اواخر آبان خبر میدهد و اگر هم بارشهای سیلابی دوباره رخ دهد سازوکاری برای جمعآوری آن وجود ندارد.
علاوه بر اوضاع اقلیمی، بسیاری از کارشناسان مشکلات آبی کشور را مزمن و ساختاری میدانند. «مجید رمضانی مهریان» عضو هیات علمی گروه مطالعات محیطی، پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت) به ایرنا گفته در این زمینه یک تعریف کلی و لازم است تا با دقت بیشتر به جزییات وضعیت فعلی پرداخته شود. برای مثال ممکن است در منطقهای بارندگی کمتر از میانگین سالانه باشد ولی کمبود در بخش تامین منابع آب احساس نشود. حتی ممکن است عکس این موضوع رخ دهد یعنی بارندگی بالاتر از میانگین بلندمدت باشد ولی کمبود آب وجود داشته باشد. همچنین ممکن است بارندگی کمتر از میانگین بلندمدت باشد ولی با بهرهکِشی از منابع آب زیرزمین، کمبودها را جبران کنیم.
رمضانی مهریان: در بخش کشاورزی هنوز روش غالب آبیاری روش غرقابی است. بودجههایی که برای اجرای سیستمهای جمعآوری و تصفیه فاضلاب یا برای اصلاح الگوی کشت در نظر گرفته میشود در مقابل بودجههای کلان پروژههای انتقال آب ناچیز است
به گفته مهریان، میان خشکسالی و خشکی باید تفاوت قائل شد. حدود ۶۵ درصد از مساحت کشور ما در اقلیم خشک واقع شده است.
در یک اقلیم خشک برابر خشکسالی غافلگیر نشویم
«حجت میان آبادی» عضو هیات علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با پژوهشگر ایرنا اظهار میدارد: هنگامی که از وضعیت منابع آبی صحبت میکنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که مساله مدیریت منابع آب، امری است که در کنار مسائل اجتماعی و سیاسی و انسانی، دارای یک سری ویژگیهای طبیعی از بین ویژگیهای مختلف از جمله خشکسالی و ترسالی است؛ مسالهای که وجود دارد این است که خشکسالی و ترسالی جزو ویژگیهای طبیعی منابع آبی محسوب میشوند و بر اساس چرخه طبیعت، امر لازم، ضروری و حیاتی آن هم شناخته میشوند. این مسائل یعنی خشکسالی و ترسالی هر چند سال یک بار هم رخ میدهند اگر بخواهیم به وضعیت منابع آبی صرفا بر اساس یک، دو یا سه سال خشکسالی یا ترسالی که با سیل و بارندگیهای شدید همراه میباشد، اظهار نظر کنیم، اظهارنظر صحیحی نخواهد بود و بنابراین با توجه به این امور ما نیازمند یک رویکرد کلان در یک بازه زمانی کلانتر هستیم که هم خشکسالی و هم ترسالی را مدیریت کند و در برابر شوکهای طبیعی مثل خشکسالیها و ترسالیهای شدید یا انسانساز و همچنین تغییرات سیاسی-اجتماعی به طور پایدار عمل کند.
میان آبادی پیرامون نوع رویکرد مدیریت منابع آبی در چند سال اخیر میگوید: رویکرد مدیریت منابع آب در طی ۶ دهه اخیر، از نظر پارادایمی و مبانی رویکردی تغییر چشمگیری نکردهاست. در واقع، همان پارادایم مدیریتی و سیاستگذاری که پیش از انقلاب وجود داشت، در دوره بعد از انقلاب هم مشاهده میشود. با این تفاوت که در نمودهای آنها تغییراتی ایجاد شدهاست. این رویکرد بعد از اجرای اصل چهار ترومن (برنامه کمکهای فنی آمریکا به کشورهای در حال توسعه که از ۱۹۵۱ میلادی در ایران به راه افتاد) تشدید شد و از آن با عنوان رویکرد یا «پارادایم ماموریت هیدرولیکی» نام میبرند.
وی میافزاید: باور مکتب نوسازی این بود که انسان میتواند و باید بر طبیعت غلبه کند. هر چند، این مکتب در چند دهه اخیر محکوم به شکست شدهاست و غرب به دلیل تبعات محیط زیستی، اجتماعی و سیاسیاش، از آن دست کشیدهاست، اما متاسفانه کشورهای عمدتاً شرقی همچنان به این مکتب فکری پایبند بوده و هستند.
ادامه یک راه بیفرجام
میان آبادی اظهار میکند: طبق تفکر نوسازی، انسان بر طبیعت حاکم است و محیط زیست به عنوان اولویت دوم یا سوم شناخته میشود و از این رو هر قطره آبی که از دست انسان خارج شود و به دریا بریزد، مصداق هدر رفتن است. بنابراین، تحت مکتب فکری نوسازی، سیاستی به نام مهار آب اتخاذ شد که در یک دوره به صورت بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی از طریق موتور پمپ طبق اصل چهار ترومن و در دوره دیگر از طریق سدسازی و طرحهای انتقال آب نمایان شدهاست.
وی میگوید: در واقع این طرحها، محصولات درختی به نام نوسازی هستند که امروزه نتایجی مانند برداشتهای بی رویه، تخلیه مخازن آبی و پدیده بسیار خطرناک به نام فرونشست را به بارآوردهاند. یعنی در واقع حدود ۶ دهه به طول انجامیده تا تبعات آن تفکر نوسازی دامنگیر کشور شود. ای بسا اگر ۶ دهه پیش به سیاستگذاران کشور چنین هشدار داده میشد که این موتور پمپها ممکن است مسائلی امنیتی ایجاد کند و مشکلاتی نظیر فرونشست زمین را به همراه آورد و تهدیدی برای خطوط آب، گاز و ساختمان باشند، آنها این امور را درک نمیکردند.
مهریان نیز در این خصوص بیان میدارد: رویکرد غالب رویکرد سازهای است و با وجود اینکه عدم کارآیی این رویکرد سالها است آشکار شده اما همچنان ادامه دارد. احداث سدهای جدید و اجرای پروژههای کلان انتقال آب در سالهای اخیر شاهد این ادعا است. این در حالی است که در بخش کشاورزی هنوز روش غالب آبیاری روش غرقابی است. بودجههایی که برای اجرای سیستمهای جمعآوری و تصفیه فاضلاب یا برای اصلاح الگوی کشت در نظر گرفته میشود در مقابل بودجههای کلان پروژههای انتقال آب ناچیز است.
میان آبادی: در پارادایمهای جدید اصلیترین هدف تامین عدالت آبی به نفع کل مردم و نه فقط چند شرکت یا پالایشگاه یا ذیمدخل خاص است. پارادایم جدید در تخصیص آب به همه امور انسانی، اخلاقی و محیطی توجه میکند
چه باید کرد؟
میان آبادی درباره مدیریت منابع آب در کشور میگوید: آب وضعیت طبیعی خود را ادامه میدهد و بهتر است گفته شود آینده تفکرات انسان به کجا ختم خواهد شد و این امری است که کاملا به خود انسان بستگی دارد. باید اعتراف کرد که مشکلات درخصوص منابع آب و مدیریت آن، هم امری همه جایی است، یعنی در تمامی کشورها مشاهده میشود و تنها مخصوص ایران نیست. از این رو، آینده قطعی و صد در صدی مشخص وجود ندارد و همه چیز بستگی به رفتار انسانها، مدیران و سیاستگذاران دارد.
به گفته این استاد دانشگاه، اگر وضعیت موجود به همین صورتی که هست، ادامه پیدا کند، بدون شک، اوضاع در آینده بدتر خواهد شد و مسائل سیاسی و اجتماعی در کنار ابعاد محیط زیستی دامنگیر کشور خواهد شد. به عبارتی، اگر پیش از این، درگیر مسائل محیط زیستی آب بودیم، در چند وقت اخیر گرفتار مسائل اجتماعی آن هم هستیم و اگر سیاستگذاران بر همان رویکردهای غلط خود اصرار بورزند، این وضعیتها هم تشدید خواهد شد و در نتیجه مسائل سیاسی و امنیتی هم به مسائل قبلی اضافه خواهد شد. اما اگر اصلاح صورت بگیرد و تغییر پارادایم و رویکرد رخ دهد طبیعتا این امکان وجود دارد که منابع آبی هم از این مسائل و چالشها رهایی یابند. از این رو اصلا نمی توان آینده را پیشبینی کرد زیرا آینده به رفتار انسانها بستگی دارد.
میان آبادی به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و میگوید: اگر راهکار را یک تجویز و دارو در نظر بگیریم، باید بگوییم که مساله مدیریت منابع آب، تنها از طریق اصلاح پارادایم پیشین، امکانپذیر است. پارادایمی که حدود ۶۰ تا ۷۰ سال است که شکستش در دنیا ثابت شدهاست.
وی میافزاید: پارادایمهای نوین مشارکت مردم را به دنبال دارند. مردم به دور از تصمیمگیری و اجرا نیستند بلکه با مشارکت جامعه محلی، مردم و مسوولان است که تصمیمی گرفته میشود. علت بهتر بودن وضعیت هم در گذشته به این دلیل بوده که در گذشته کشاورزان خود را نسبت به اموری مثل سیل و خشکسالی مسوول میدانستند، اما مدیریت جدید خود را مسوول نمیداند و به دنبال تغییر رویکردها با توجه به شرایط جوی و محیطی نیست.
وی در نهایت میگوید: بنابراین در پارادایمهای جدید، لحاظ کردن ابعاد اجتماعی بسیار مهم است. ای بسا، درپارادایم نوسازی، هدف افزایش سود و درآمد است در حالی که در پارادایمهای جدید اصلیترین هدف تامین عدالت آبی به نفع کل مردم و نه فقط چند شرکت یا پالایشگاه یا ذیمدخل خاص است. پارادایم جدید در تخصیص آب به همه امور انسانی، اخلاقی و محیطی توجه میکند.
مهریان نیز بر این باور است: مهمترین اقدامات مقابله با بحران آب در ایران بهینهسازی مصرف آب در بخش کشاورزی همزمان با جلوگیری از توسعه بیشتر کشاورزی است. احیای منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از خشک شدن تالاب ها و رودخانه ها باید در اولویت باشد. تا جای ممکن باید در هر سه بخش کشاورزی، خانگی و صنعت مصرف آب را کاهش دهیم تا شاید بتوانیم در چند دهه آینده تا حدودی منابع آب سطحی و زیرسطحی را احیا کنیم. همچنین وقت آن رسیده که سیاستمداران ما پدیده تغییر اقلیم را جدی بگیرند و در حوزه مدیریت ریسک بلایای مرتبط با آب نیز، رویکرد تابآوری باید جایگزین رویکرد سازهای شود.
تهران- ایرنا- دادههای آماری «سازمان بهداشت جهانی» (WHO) نشان میدهد سالانه حدود ۸۰۰ هزار نفر در جهان بر اثر اقدام به خودکشی جان خود را از دست میدهند و همچنین سالانه ۱۶ میلیون نفر «فکر خودکشی» به سرشان میزند.
روز جهانی پیشگیری از خودکشی که همه ساله در ۱۰ سپتامبر(۱۹ شهریور) در سراسر جهان برگزار میشود. این روز برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به خودکشی و پیشگیری از آن در نظر گرفته شده است.
«مجمع جهانی پیشگیری از خودکشی» (IASP) با همکاری «سازمان بهداشت جهانی» (WHO) و «فدراسیون جهانی سلامت روان» این روز را برگزار میکنند. سازمان ملل متحد یک «سیاستنامه پیشگیری از خودکشی» را در دهه ۱۹۹۰ منتشر کرد که بسیاری کشورها از آن برای پیشگیری از خودکشی پیروی میکنند.
خودکشی توسط نزدیک به یک میلیون نفر در جهان، زنگ خطر بحران انسانی را به صدا درآورده است. دادههای آماری «سازمان بهداشت جهانی» نشان میدهد سالانه حدود ۸۰۰ هزار نفر در جهان بر اثر اقدام به خودکشی جان خود را از دست میدهند. با این حال، برآوردهای جانبی بیانگر آن است که تعداد موارد اقدام به خودکشی که به مرگ فرد منتهی نمیشود، ۲۰ برابر بالاتر از آمار موارد منتهی به مرگ است.
به بیان آماری، در سراسر جهان سالانه ۱۶ میلیون نفر «فکر خودکشی» به سرشان میزند. به این ترتیب، هر سال تقریبا ۰.۰۱ درصد از مردم جهان بر اثر خودکشی جانشان را از دست میدهند، اما حدود ۰.۲ درصد از مردم جهان مقدمات خودکشی را برای خود فراهم میکنند.
خودکشی در سال ۲۰۱۵، چهاردهمین علت مرگ زنان و هفتمین علت مرگ مردان در آمریکا بود. علاوه بر این، خودکشی دومین عامل مرگ و میر برای جوانان ۱۵ تا ۳۴ ساله و سومین علت مرگ برای افراد بین ۱۰ تا ۱۴ سال به شمار میرفت؛ روندی که در دیگر کشورهای مرفه رو به فزونی است.
در سراسر جهان سالانه ۱۶ میلیون نفر «فکر خودکشی» به سرشان میزند. به این ترتیب، هر سال تقریبا ۰.۰۱ درصد از مردم جهان بر اثر خودکشی جانشان را از دست میدهندنرخ مرگ و میر ناشی از خودکشی در اروپا و آمریکا
مردم کشورهای شمال اروپا به خودکشی شهرت دارند اما مطابق نقشه زیر، دادههای «سازمان بهداشت جهانی» از سال ۲۰۱۲ نشان می دهد اگر بخشی از اروپا به خودکشی شهرت داشته باشد، آن بخش اروپای شرقی است. (اعداد زیر نرخ خودکشی را سالانه و به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر نشان میدهد.)
نرخ مرگومیر ناشی از خودکشی در ایالات متحده نیز قابل توجه است. در سال ۲۰۱۵، خودکشی چهاردهمین علت مرگ زنان و هفتمین علت مرگ و میر مردان در این کشور بود. علاوه بر این، خودکشی دومین عامل مرگ و میر برای جوانان ۱۵ تا ۳۴ ساله و سومین علت مرگ برای افراد بین ۱۰ تا ۱۴ سال بود.
از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۰، نرخ خودکشی در میان آمریکاییهای ۳۵ تا ۶۴ ساله تقریبا ۳۰ درصد افزایش یافت
از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۱۰، نرخ خودکشی در میان آمریکاییهای ۳۵ تا ۶۴ ساله تقریبا ۳۰ درصد افزایش یافت. مهمترین افزایش بین زنان ۶۰ تا ۶۴ ساله بود که نرخ آن ۶۰ درصد افزایش یافت، سپس مرگ و میر مردان در ۵۰ سالگی افزایشی ۵۰ درصدی را تجربه کرد.
البته تفاوت قابل توجهی در میزان خودکشی در ایالتهای مختلف ایالات متحده وجود دارد به طوری که مونتانا با بیشترین خودکشی (۲۸.۹ در هر ۱۰۰ هزار نفر) در رتبه نخست و واشنگتن دی سی (با ۶.۴ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر) در جایگاه آخر است.
مردان یا زنان جهان: کدام یک بیشتر در معرض خودکشی قرار دارند؟
همانگونه که نمودار زیر نشان می دهد، نرخ خودکشی در جهان بسیار متفاوت است. این اینفوگرافیک با استفاده از تخمینهای سازمان بهداشت جهانی نشان می دهد، نرخ خودکشی برای مردان در بیشتر کشورها به طور قابل توجهی بالاتر است.
از ۱۵ مورد بررسی شده در اینجا، روسیه و آفریقای جنوبی با ۳۸.۲ و ۳۷.۹ مورد به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت در سال ۲۰۱۹، بالاترین میزان را در بین مردان دارند. برای زنان، کره جنوبی و هند با ۱۳.۴ و ۱۱.۴ بالاترین نرخها را دارند.
خودکشی؛ دلایل و راهکارها
آنچنان که مراجع و گزارشهای رسمی نشان میدهند، عوامل مختلفی میتوانند در نرخ خودکشی در جوامع و تفاوت این نرخ در جوامع گوناگون دخیل باشند که عبارتند از؛ «وضعیت مالی شخص»، «وضعیت عمومی اقتصادی»، «سطح سواد»، «جنسیت»، «جغرافیا»، «میزان فشار کاری»، «اعتیاد به مواد مخدر و الکل»، «رنگ باختن معنویت»، «بیماری» و «سطح دسترسی به اسلحه».
فقر و تنگدستی یکی از شایعترین دلایل اقدام به خودکشی است. به عنوان نمونه بالاترین نرخ خودکشی در جهان به کشور آفریقایی «لسوتو» اختصاص دارد. در این کشور، در سال ۲۰۲۱ میلادی، ۷۲.۴ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت بر اثر اقدام به خودکشی جان خودشان را از دست دادهاند. مردم «لسوتو» بسیار فقیر هستند، اما فقر تنها عاملی نیست که بر نرخ بالای خودکشی اثر میگذارد.
برای کسانی که اصرار دارند خودکشی را تنها به وضعیت اقتصادی کشورها ربط بدهند، کرهجنوبی یک مثال نقض بزرگ است
اما برای کسانی که اصرار دارند خودکشی را تنها به وضعیت اقتصادی کشورها ربط بدهند، کرهجنوبی یک مثال نقض بزرگ است. «کرهجنوبی» چهارمین کشور با بیشترین تعداد موارد منجر به مرگ بر اثر خودکشی در هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت است. در این کشور، در سال ۲۰۲۱ میلادی، ۲۸.۶ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، بر اثر اقدام به خودکشی جانشان را از دست دادهاند.
بر مبنای اقتصادیِ صرف، کرهجنوبی یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. تولید ناخالص داخلیِ اسمی این کشور حدود ۱.۸ تریلیون دلار (در جایگاه دهمین اقتصاد بزرگ جهان) است و درآمد سرانه شهروندان این کشور هم حدود ۳۵ هزار دلار برآورد میشود. ژاپن نیز وضعیتی مشابه کره جنوبی دارد و در سال ۲۰۱۹ که کره جنوبی در رتبه سوم خودکشی قرار داشت، ژاپن در جایگاه پنجم ایستاده بود.
حال این پرسش نیز مطرح می شود «چرا خودکشی در کشورهای مرفه رو به افزایش است؟» طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت، آمار خودکشی در کشورهای پیشرفته و مرفه بسیار گستردهتر از کشورهای فقیر است که یکی از مهمترین دلایل آن رسیدگی نکردن به سالمندان و کاهش امید به زندگی بر اثر سالخوردگی است چرا که همواره احتمال خودکشی با افزایش سن افزایش مییابد، بنابراین میزان خودکشی در کشورهایی با میانگین بالای امید به زندگی، بیشتر است.
همهگیری کووید-۱۹ نیز طی چند سال اخیر یک چالش بزرگ برای سلامت روان در سراسر جهان ایجاد کرده است. این بحران با ایجاد تاثیرات شدید بر روان افراد، منجر به رفتارهای خودکشی شدهاست. مطالعات مختلفی ارتباط بین شروع شیوع کووید-۱۹ و بروز اختلال در سلامت روان افراد جامعه را بررسی کردهاند و مشخص شده که شیوع این ویروس باعث اختلالاتی مانند ترس، تنهایی، نگرانی، مشکلات خانوادگی و استرس پس از سانحه شده است.
بیان این نکته ضروری است، کسانی که خودکشی میکنند از اختلال روانی رنج میبرند که اگر به موقع تشخیص داده شود، میتوان از حاد شدن مشکل جلوگیری کرد. باید ابتدا نشانههای خودکشی و راهکارهای درمانی را شناخت.
خودکشی نشانههایی دارد که هر فردی به عنوان عضوی از اعضای جامعه انسانی وظیفه دارد آنها را بشناسد. فقدان مهارتهای لازم و شناخت نداشتن ممکن است باعث شود افراد براحتی و بدون توجه به فردی که علامت خودکشی دارد، از کنار او گذر کنند.
در این میان نقش رسانهها و نهادهای اجتماعی و آموزشی در پیشگیری از خودکشی بسیار پررنگ است. ضمن اینکه ضرورت مراقبت روانی از جوانان و نوجوانان، تعامل و فعالیتهای اجتماعی و نیز تقویت معنویت (همانند حرام بودن خودکشی در اسلام) بخشی از راهکارهایی است که کارشناسان این حوزه برای مقابله با خودکشی پیشنهاد میکنند.
اعتراف نیروی دریایی آمریکا؛
امنیت ملی مانع از انتشار فیلمهای بیشتر “یوفوها” میشود
نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا با اعتراف به اینکه تصاویر منتشر نشده زیادی از بشقاب پرندهها دارد بیان کرد که انتشار فیلمهای محرمانه از “اشیاء پرنده ناشناس”(یوفو) به امنیت ملی آسیب میزند و این سازمان فیلمها را به این زودی منتشر نخواهد کرد.
به گزارش ایسنا و به نقل از لایوساینس، سخنگوی نیروی دریایی آمریکا نوشت: نیروی دریایی ایالات متحده ویدئوهای دیده نشدهای از اشیاء پرنده ناشناس (یوفو)، دارد اما این فیلمها را به صورت عمومی منتشر نمیکند زیرا چنین کاری به امنیت ملی آسیب میرساند.
این اعتراف در پاسخ به درخواستی مبنی بر قانون آزادی دسترسی به اطلاعات دولتی(FOIA) که توسط سایت شفافیت دولتی “The Black Vault” مطرح شده بود، انجام گرفت. این سایت پیش از این هزاران صفحه از اسناد مربوط به یوفوها را با ارسال درخواست به سازمان سیا و سایر سازمانهای دولتی دریافت کرده و به اشتراک گذاشته بود. “Black Vault” درخواست خود مبنی بر قانون آزادی دسترسی به اطلاعات دولتی را در ماه آوریل سال ۲۰۲۰ به نیروی دریایی ایالات متحده تسلیم کرد یعنی تنها یک روز پس از آن که نیروی دریایی سه ویدیویی که توسط خلبانان نیروی دریایی گرفته شده بود را از حالت محرمانه خارج کرد. “Black Vault” از نیروی دریایی خواست که تمام ویدیوهای مرتبط با اشیاء پرنده ناشناس را تحویل دهد.
بیش از دو سال بعد، دولت با نامهای وجود ویدیوهای بیشتر را تأیید کرد اما درخواست تحویل آنها را به دلیل نگرانیهای مربوط به امنیت ملی رد کرد.
گرگوری کاسون(Gregory Cason)، معاون دفتر قانون آزادی دسترسی به اطلاعات دولتی نیروی دریایی در نامهای گفت: انتشار این اطلاعات به امنیت ملی آسیب میزند، زیرا ممکن است اطلاعات ارزشمندی در مورد عملیاتها، آسیبپذیریها و قابلیتهای وزارت دفاع در اختیار دشمنان قرار دهد. هیچ بخشی از ویدئوها را نمیتوان به صورت جدا منتشر کرد.
کیسون افزود که نیروی دریایی تنها به این دلیل توانست سه ویدیوی مربوط به یوفوها را در ماه آوریل سال ۲۰۲۰ منتشر کند که این ویدیوها پیش از این به رسانهها راه یافته بودند و به طور گسترده در جوامع عمومی مورد بحث قرار گرفته بودند. نیروی دریایی امکان انتشار رسمی این فیلم را بدون آسیب بیشتر به امنیت ملی ممکن دانست.
نکته قابل توجه این است که نیروی دریایی در پاسخ به درخواست “The Black Vault” هیچ تلاشی برای پنهان کردن وجود ویدیوهای بیشتر از اشیاء پرنده ناشناس انجام نداد. واضح است که ویدیوهای بیشتری از برخوردهای غیرقابل توضیح با یوفوها در آرشیو نیروی دریایی وجود دارد، اما تعداد و مواردی که آنها به تصویر میکشند فعلاً یک راز باقی مانده است.
با این وجود، واضح است که ارتش ایالات متحده تهدید بالقوه اشیاء پرنده ناشناس را بسیار جدی میگیرد. در ماه مه سال ۲۰۲۲، وزارت دفاع آمریکا اولین جلسه استماع عمومی خود را در مورد بشقاب پرندهها از دهه ۱۹۶۰ برگزار کرد. در این جلسه در مورد گزارش پنتاگون در ماه ژوئن سال ۲۰۲۱ بحث شد که نشان میداد خلبانان نیروی دریایی ایالات متحده از سال ۲۰۰۴ تاکنون ۱۴۴ مورد مشاهده اشیاء پرنده ناشناس را گزارش کردهاند. به تازگی نیز وزارت دفاع اعلام کرده که بودجهای برای افتتاح دفتر جدیدی که منحصراً بر مدیریت گزارشهای مربوط به مشاهده یوفوها توسط نیروی دریایی، ارتش و نیروی هوایی ایالات متحده متمرکز است، اختصاص داده خواهد شد.
حملات ۱۱ سپتامبر؛ پروندهای که هنوز پس از دو دهه باز است
با گذشت ۲۱ سال از واقعه یازده سپتامبر تبعات این حادثه ادامه دارد و مغز متفکر آن هنوز در انتظار محاکمه در زندان به سر میبرد.
با گذشت ۲۱ سال از واقعه یازده سپتامبر در آمریکا هنوز تبعات این حادثه دامن گیر جامعه آمریکاست و گذر زمان خاطرات خانوادههای قربانیان این حادثه را کمرنگ نکرده و تمایل آنها برای برقراری عدالت را کاهش نداده است.
سال گذشته افبیآی نخستین بخش از اسناد مربوط به حملات ۱۱ سپتامبر را که از حالت محرمانه خارج شده بود، منتشر کرد.
به نظر میرسید آنچه در اسناد قبلی منتشر شده و مربوط به تحقیقات مخفی (Operation Encore) حمله ۱۱ سپتامبر و نقش عربستان در این واقعه بوده، تغییر و ویرایش شده است. در تحقیقات گذشته آمده بود که عربستان شرایط را برای هواپیماربایان فراهم ساخته است.
همچنین سال گذشته منابع آمریکایی اعلام کردند که محاکمه خالد شیخ محمد، مغز متفکر احتمالی حملات ۱۱ سپتامبر و چهار متهم دیگر در این پرونده از سر گرفته میشود. این پنج نفر که از ۱۵ سال پیش در زندان پایگاه دریایی آمریکا در گوانتانامو در جنوب شرقی کوبا زندانی بودند، از اوایل سال ۲۰۱۹ پیش از آنکه همه گیری کووید-۱۹ برگزاری جلسات دادرسی را متوقف کند، در دادگاه حاضر نشده بودند.
متهمان گفته بودند که پیش از انتقال به گوانتانامو هنگامی که در اختیار سازمان سیا بودند، تحت شکنجه قرار گرفته اند. همچنین وکلای مدافع اعلام کرده بودند این پنج متهم یعنی خالد شیخ محمد، عمار البلوچی، ولید بن عطاش، رمزی بن الشبه و مصطفی الحوساوی همچنان روی شکنجه خود از سوی سازمان سیا هنگام بازداشت در زندانهای مخفی سازمان اطلاعات آمریکا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ برای به دست آوردن اعتراف از آنها، تاکید داشته اند.
با این حال همزمان با بیست و یکمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر، خالد شیخ محمد و چهار متهم دیگر در پرونده ۱۱ سپتامبر هنوز در زندان گوانتانامو هستند و محاکمه آنها از زمان بازداشت تا امروز، مکررا به تعویق افتاده است. آخرین پسرفت این پرونده ماه گذشته میلادی اتفاق افتاد که جلسه استماع پیش از محاکمه در اوایل پاییز، لغو شد.
جیمز کانل، وکیل یکی از همدستان خالد شیخ محمد تایید کرد که طرفین هنوز در تلاش برای دستیابی به توافقی پیش از محاکمه هستند. توافقی که میتواند از محاکمه پیشگیری کرده و به مجازاتهایی کمتر، اما همچنان طولانی منجر شود.
همچنین همزمان با بلاتکلیفی خالد شیخ محمد در گوانتانامو، آمریکا در سال ۲۰۱۱ اسامه بن لادن، سرکرده القاعده را از میان برداشت و در ماه گذشته میلادی هم مدعی کشتن ایمن الظواهری، سرکرده جدید القاعده شد.
گفتنی است رمزی یوسف، برادرزاده خالد شیخ محمد که از طراحان بمبگذاری ۱۹۹۳ در مرکز تجارت جهانی بود، در سال ۱۹۹۵ در پاکستان بازداشت شد. اما سرنوشت او با عمویش متفاوت است. یوسف در دو دادرسی غیرنظامی مجزا به حبس ابد محکوم شد و اکنون در زندان است.
رمزی یوسف در آن زمان گفته بود که بمبگذاری در مرکز تجارت جهانی که به مرگ ۶ تن و مجروح شدن بیش از ۱۰۰۰ تن منجر شد، مانند استفاده آمریکا از بمب اتمی در جنگ جهانی دوم است.
با این حال خانوادههای قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر همچنان خواهان دریافت اطلاعاتی در این باره هستند که چه عاملی سبب انجام این حملات شد. آنها بر این باورند که اسناد نشان میدهد عربستان سعودی در این حملات نقش داشته است، ادعایی که این کشور آن را رد میکند.
حملات ۱۱ سپتامبر منجر به مرگ ۳ هزار نفر شد و از بین ۱۹ هواپیماربای این حادثه، ۱۵ نفر تابعیت سعودی داشتند که دو برج تجاری در منطقه منهتن نیویورک را از بین بردند.
شبهه تبدیل دریاچه ارومیه به معدن لیتیوم؛ واقعیت یا شایعه
سمیه رفیعی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری خانه ملت در مورد وجود فلز لیتیوم در آب دریاچه ارومیه گفت: طی سالیان دراز بهرهبرداری از دریاچه ارومیه مطلوب بسیاری از جریانهای سرمایهداری در کشور بوده است؛ از برداشت آرتمیا تا زمزمه بهره برداری لیتیوم به منظور کسب سود اقتصادی که امروز سوژه رسانههای داخلی و خارجی شده است.
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس یازدهم افزود: برداشت لیتیوم از دریاچه ارومیه دور از ذهن نیست؛ اما باید در نظر بگیریم لیتیوم موجود در دریاچه به قدری بوده که ارزش خشک کردن آن و تبدیل شدن آن را به معدن داشته باشد.
عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی یادآور شد: تایید یا تکذیب بهره برداری از لیتیوم موجود در دریاچه ارومیه نیاز به بررسی جامع و کامل دارد و باید با جزئیات بیشتر این مسئله مورد توجه قرار بگیرد؛ تا پاسخی قانع کننده در این راستا به افکار عمومی داده شود.
نماینده مردم در مجلس یازدهم ادامه داد: از سازمان محیط زیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه درخواست داریم که هر چه سریعتر این مسئله را مورد بررسی قرار داده و در برابر هجمهِ اخباری که طی روزهای گذشته در راستای تبدیل شدن نگین فیروزهای آذربایجان به معدن لیتیوم منتشر شده گزارشی ارائه ونتایج آن را به مجلس ارائه دهد.
رفیعی در مورد بهره برداری از نمک غنی دریاچه ارومیه یادآور شد: دریاچه شور ارومیه میتواند منبع قابل توجهی برای بهره برداری سودجویانه باشد عدهای که فقط به فکر منافع خود هستند، از منابع نمک دریاچه گرفته تا آرتمیا و حتی لجن آن؛ امروز این دریاچه حال و روز خوبی ندارد و زمزمههای تبدیل شدن آن به معدن لیتیوم نیز بر وخامت اوضاع می افزاید.
رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی در پایان خاطر نشان کرد: سازمان محیط زیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه به عنوان یکی از متولیان اصلی، هر چه سریعتر نتایج بررسیهای کارشناسی خود را مبنی بر وجود لیتیوم و ارزش اقتصادی آن در دریاچه ارومیه را به مجلس گزارش داده و به سوژه سازی این دریاچه و نگرانیهای مردم به ویژه فعالان محیط زیست پایان دهند.
به گزارش خبرگزاری خانه ملت به نقل از ایرنا؛ خشکیدن دریاچههایی مانند ارومیه، دریاچه نمک قم، بختگان، هامون، جازموریان و … در ایران که تقریبا از اواخر دهه هفتاد نمایان شد، دلایل متعددی دارد که هر یک در جای خود قابل بررسی است. اما به استناد گزارشهای رسانهای، وجود منابع عظیم «لیتیوم» در کف این دریاچهها شاید یکی از دلایل توجه ناکافی به روند خشک شدن این منابع مهم طبیعی و تعلل در احیای آن باشد.
لیتیوم یک فلز قلیایی نقرهای-سفید و نرم با عدد اتمی ۳ است. این عنصر در شرایط استاندارد دما و فشار سبکترین فلز و کم چگالیترین عنصر جامد است. به دلیل واکنشپذیری بالای لیتیوم، هرگز نمیتوان آن را به صورت عنصر آزاد در طبیعت پیدا کرد و همواره در بخشی از یک ترکیب شیمیایی که بیشتر یونی است، پیدا میشود./
لیست بازیکنان دعوت شده به تیم ملی
سرمربی تیم ملی فوتبال، اسامی بازیکنان دعوت شده به اردوی تیم ملی فوتبال را اعلام کرد.
کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی فوتبال، اسامی بازیکنان شاغل در لیگ ایران را جهت شرکت در اردوی تدارکاتی تیم ملی فوتبال را اعلام کرد.
لیست بازیکنان:
دروازبانان:
پیام نیازمند از سپاهان، حسین حسینی از استقلال و علیرضا بیرانوند از پرسپولیس
مدافعان:
رامین رضائیان و امید نورافکن از سپاهان، مهدی شیری و عارف آغاسی از فولاد، صالح حردانی و ابوالفضل جلالی از استقلال، سامان فلاح از پیکان، آرمین سهرابیان از گل گهر، مرتضی پور علی گنجی از پرسپولیس
هافبک ها:
مهدی مهدی پوراز استقلال، محمد کریمی و یاسین سلمانی از سپاهان، رضا اسدی از تراکتور، مهدی حسینی از مس رفسنجان، محمد خدابنده لو از گل گهر و میلاد سرلک از پرسپولیس
مهاجم ها:
محمد محبی و مهدی قائدی از استقلال، سعید صادقی، مهدی ترابی از پرسپولیس، شهریار مقانلو از سپاهان
گفتنی است، بازیکنان روز چهارشنبه ۲۳ شهریور ماه از ساعت ۱۲:۰۰ در هتل المپیک باید حضور داشته باشند.
لیست بازیکنان لژیونر متعاقبا از طریق سایت رسمی فدراسیون فوتبال در موعد مقتضی اطلاع رسانی خواهد شد.
۱۱ سپتامبر؛ آواری که هنوز بر سر جامعه آمریکا فرومیریزد
اگرچه ۲۱ سال از واقعه ۱۱ سپتامبر میگذرد اما بهنظر میرسد جامعه آمریکا هنوز هم در حال دست و پنجه نرم کردن با تبعات آن حادثه و سیاستهای دولت آمریکا پس از آن رویداد است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، یازده سپتامبر ۲۰۰۱ و فروپاشی برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی هنوز هم یکی از بحثبرانگیزترین وقایع تاریخ معاصر آمریکا است. ابعاد آن واقعه هنوز هم مبهم است. بنابر روایت رسمی ۱۵ نفر از ۱۹ عامل آن ماجرا سعودی بودهاند اما عربستان سعودی در تمام ۲۱ سال گذشته هرچند با فراز و نشیب اما متحد آمریکا در غرب آسیا مانده است.
«اسامه بنلادن» و شبکه القاعده عاملان حادثه یازده سپتامبر شناخته شدهاند اما هنوز بسیاری از کارشناسان در اینکه القاعده توانسته باشد به تنهایی و بدون کمک از داخل ساختار حکومتی آمریکا چنین عملیاتی را طرحریزی و اجرا کند، تردید دارند؛ تردیدها آنقدر دامنهدار است که حتی وارد حوزه مهندسی عمران شده، جایی که برخی کارشناسان این حوزه درباره شیوه فروریختن برجهای دوقلو هم ابراز تردید میکنند.
از اینها گذشته، هنوز کسی فراموش نکرده که شبکه القاعده با کمک و حمایت مستقیم آمریکا و عربستان سعودی با هدف زمینگیر کردن ارتش شوروی در افغانستان رو به رشد گذاشت. القاعده روزگاری برای آمریکاییها یک متحد بود اما آن روز که واشنگتن برای لشکرکشیهای هژمونیک به یک دشمن تمامعیار نیاز داشت، تبدیل به همان دشمنی شد که کاخ سفید نیازمند آن بود.
واقعه یازده سپتامبر با هر طرحی که اجرایی شده باشد، نقطه بزنگاهی در تاریخ آمریکا است و تحولات بینالمللی را نیز بهطور جدی تحت تاثیر خود قرار داده است. جنگ افغانستان، به بهانه مقابله با القاعده و طالبان بهعنوان پناهدهنده به این شبکه تروریستی آغاز شد اما ۲۰ سال بعد در حالی تمام شد که طالبان مجددا بر افغانستان حاکم شده بود، اتفاقی که از سوی بسیاری از ناظران شکست آمریکا در طولانیترین جنگ تاریخ این کشور خوانده شد.
از سوی دیگر، ۲ سال پس از این واقعه عراق با بهانهای دیگر هدف حمله آمریکا و متحد همیشگی آن یعنی بریتانیا واقع شد، اشغال این کشور هم ادامه همان سیاستی بود که آمریکا پس از سپتامبر ۲۰۰۱ در دستور کار خود قرار داده بود. بحران مالی سال ۲۰۰۸ نیز بیتردید برآمده از هزینههای سرسامآور این دو جنگ بود. بحرانی که خانههای بسیاری از آمریکاییها را از آنها گرفت و اقتصادی جهانی را دچار یک زلزله کرد.
اما بهنظر میرسد داستان یازده سپتامبر هنوز هم تمام نشده باشد. روز جمعه گذشته «جو بایدن»، رئیسجمهور آمریکا بار دیگر در پیامی «وضعیت اضطرار ملی» اعلام شده پس از واقعه مشکوک یازده سپتامبر را برای یکسال دیگر تمدید کرد. او در این پیام مدعی شده از آنجا که تهدیدات تروریستی همچنان ادامه دارند، وضعیت اضطرار ملی اعلام شده در ۱۴ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و اختیارات مربوط به آن همچنان باید پابرجا بماند.
با این اوصاف بهنظر میرسد که یازده سپتامبر و آن نقطه عطف تاریخی جز ویرانههایی که در افغانستان و غرب آسیا برجای گذاشت، هنوز هم در آمریکا به پایان نرسیده باشد.
«فواد ایزدی»، کارشناس مسائل آمریکا درباره حادثه یازده سپتامبر معتقد است: «در یازده سپتامبر به ظاهر دو ساختمان به لحاظ فیزیکی فرو رویخت و دو تا سه هزار نفر هم در آن کشته شدند. این ظاهر فیزیکی موضوع است. اما در ادامه سیاست غلط آمریکاییها سبب شد جنگ هزینه هنگفتی را بردوش آن کشور بگذارد.»
وی اضافه کرد که «یازده سپتامبر یکی از تأثیرگذارترین حوادث تاریخ آمریکا بوده است که در حوزه سیاست داخلی و خارجی آمریکا تاثیرات زیادی داشته است.»
وی افزود: «در حوزه سیاست داخلی یازده سپتامبر ابزاری برای کنترل مردم آمریکا شد. قبل از یازدهم سپتامبر آمریکا مدعی بود که آزادیهای شهروندی دارد و مردم حق و حقوقی دارند. اما بعد از یازدهم سپتامبر این موضوع تحول پیدا کرد. به بهانه یازدهم سپتامبر بسیاری از حقوقی که مردم آمریکا به صورت سنتی داشتند، از بین رفت. این حقوق با تصویب قانون وطن پرستی تحت الشعاع قرار گرفت.»
قانون وطنپرستی که پس از واقعه یازده سپتامبر در مجلسین کنگره آمریکا به تصویب رسید اختیاراتی گسترده به دولت میداد تا به اصطلاح مبارزه با تروریسم را تسهیل کند اما در واقع بسیاری از آزادیهای شهروندان آمریکایی را تحت تاثیر خود قرار داد. برخی منتقدین معتقد بودند که این قانون آنقدر عجولانه تصویب شده که هیچ سناتوری متن آن را بهطور کامل نخوانده است.
ایزدی عنوان کرد: «قانون وطن پرستی قدرت دولت آمریکا را به شدت افزایش داد و قدرت مردمی را به شدت کاهش داد. در حوزه سیاست خارجی نیز حمله به افغانستان و حمله به عراق روند افول آمریکا را به شدت تسهیل کرد. گرچه آمریکا قبل از یازده سپتامبر نیز روند افول خود را شروع کرده بود.»
این تحلیلگر مسائل آمریکا بیان کرد: «هزینههایی که باید برای مردم آمریکا انجام میشد، خرج جنگ شد. ترامپ حمله به خاورمیانه را اشتباه تاریخی آمریکا خواند و گفت در این جنگ هفت تریلیون دلار هزینه کردیم و به نتیجهای هم نرسیدیم. یازدهم سپتامبر نیز از این جهت سیاست داخلی آمریکا را تحت تأثیر قرار داد. در ابتدای این جنگ برخی تصور میکردند که آمریکا از طریق این جنگ جایگاه خودش را در جهان ارتقا میدهد.»
همانطور که این تحلیلگر مسائل بینالمللی بیان داشته، دونالد ترامپ بارها و در موقعیتهای مختلف از هزینههای صورت گرفته در منطقه غرب آسیا انتقاد کرده بود. بهعنوان نمونه، از رئیسجمهور سابق آمریکا پس از سفر به پایگاه نظامیان تروریست این کشور در عراق به گلایه نقل شده است که: «خیلی غمانگیز است که هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کنی، اما برای رفتن به آنجا ناچار باشی سفرت را تا این حد فوق العاده مخفیانه نگه داری و هواپیماها (ی اسکورت) و بزرگترین تجهیزات جهان دور و برت باشند و هر کاری بکنی تا سالم به مقصد برسی.»
ایزدی ادامه داد: «جنگ بیست و یکسال پیش در خاورمیانه مانند جنگ امروز روسیه و اوکراین است. امروزه ما شاهد آن هستیم که کشورهای غربی و آمریکا اوکراین را جلو انداختند و تصور این است که این جنگ به نفع آمریکا شده است. در واقع شاید در کوتاه مدت یازده سپتامبر به نفع آمریکا شد، اما در بلند مدت به اقتصاد آمریکا و جایگاه آن در جهان ضربه زد.»
این کارشناس مسائل آمریکا مقصران اصلی امروز شرایط جامعه آمریکا را مقامات آمریکایی دانست و ابراز کرد: «مقامات آمریکایی نه تنها به اهداف خود بعد از حادثه یازده سپتامبر دست پیدا نکردند؛ بلکه روند افول کشورشان را سرعت بخشیدند. آنان هم در حوزه مالی و هم در حوزه جانی خسارتهای هنگفتی را متحمل شدند. تعداد تلفات آمریکاییها در این دو جنگ بیشتر از تعداد کشتهشدگان در یازدهم سپتامبر بود.»
ایزدی درباره ادامه «وضعیت اضطرار ملی» در آمریکا، گفت: «آمریکا اگر وضعیت اضطرار ملی در این کشور را تمدید نکند؛ به این معنا خواهد بود که تمام تلاش خود را در ۲۱ سال گذشته به زیر سوال برده است. به همین جهت چارهای ندارند که هر سال این شعار را تمدید کنند.»
وی تصریح کرد: «مقامات آمریکایی در حال حاضر قدرت اصلاح این افول را ندارند و این خبر خوبی برای مردمی است که از کشور آمریکا زخم خورده هستند. آمریکا در حال تبدیل شدن به یک کشور معمولی است.»
بسیاری حتی در داخل آمریکا این روزها درباره افول قدرت این کشور هشدار میدهند. «اسکات بریر» مدیر آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا پیش از این در اظهارتی درباره ارزیابی جهانی از تهدیدهای پیشروی آمریکا خطاب به کمیته نیروهای مسلح سنا گفت چین و روسیه ایالات متحده را قدرتی رو به زوال میدانند.
این مقام امنیتی آمریکایی تصریح کرده بود: «برداشت چین و روسیه این است که ایالات متحده کشوری در حال زوال است…»
جزئیات تصادف مرگبار خودروی حامل زائران در بابل عراق/ ۱۱ فوتی و ۳۰ مصدوم
معاون مرکز پزشکی جمعیت هلال احمر کشورمان جزئیات حادثه رخ داده برای وسایل نقلیه حامل زائران در استان بابل عراق را تشریح کرد.
به گزارش ایسنا، طاهر درودی دراینباره گفت: برخورد سه دستگاه وسیله نقلیه با یکدیگر موجب وقوع این حادثه شده است. برابر گزارشهای دریافتی یک دستگاه مینیبوس در حال حرکت در مسیر بوده که در نزدیکی یک پمپ بنزین با یک دستگاه ون برخورد کرد. پس از آن هم ون به دلیل آنکه کپسول گاز در آن قرار داشته دچار انفجار شده و با کامیونی که جلوتر قرار داشته برخورد کرده است.
وی با بیان اینکه درپی این حادثه آمبولانسهای اورژانس عراق به محل اعزام شدند، گفت: آمبولانسهای جمعیت هلال احمر نیز در محل حاضر شده و به حالت آمادهباش درآمدند. همچنین برای کربلا هم اعلام آمادهباش دادیم و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس به محل اعزام شد.
درودی با بیان اینکه متاسفانه درپی این حادثه ۱۱ نفر فوت و ۳۰ تن مصدوم شدند، اظهارکرد: برابر قوانین کشور عراق مصدوم شدگان به بیمارستان منتقل شده و در آنجا باید تعیین تکلیف شوند، از این رو حادثهدیدگان این حادثه نیز به بیمارستان دیوانیه عراق منتقل شدند.
معاون مرکز پزشکی جمعیت هلال احمر کشورمان درباره اینکه چه تعداد از ۴۱ کشته و مصدوم این حادثه ایرانی بودند، گفت: با توجه به سوختگی اجساد، تا افراد فوتی تعیین هویت نشوند امکان اعلام تابعیت آنها وجود ندارد و نمیتوان اطلاعات دقیقی در این خصوص داد. زائران مصدوم دچار سوختگی شدید بودند و در شرایط تعین تکلیف نبودند. اما تعدادی هم وضعیت بهتری داشتند که ایرانی بودند.
وی درباره اینکه آیا انفجار در پمپ بنزین رخ داده بود یا خیر گفت: این انفجار در نزدیکی پمپ بنزین رخ داده اما عمدهترین علت انفجار کپسول گاز داخل خودروی ون بوده است.
درودی درباره انتقال زائران آسیبدیده ایرانی به داخل کشور نیز اظهارکرد: برابر قوانین کشور عراق بیماران باید در بیمارستان عراقی تعیین تکلیف بشوند، پس از آن این افراد با اتوبوس آمبولانس به داخل کشور منتقل خواهند شد.
قدیمها چطوری از ایران جنازه میبردند کربلا؟!
در دوره قاجار ایرانیان بسیاری پس از فوت در کربلا مدفون شدند، اما در آندوره که راهها طولانی بود و امکاناتی هم برای سرد نگهداشتن اجساد در اختیار نبود، چگونه پیکرهای درگذشتگان را به کربلا میرساندند؟ این خودش داستانی دارد.
به گزارش فارس ایرانیان مدفون در کربلا بسیارند؛ از مردم عادی و گمنام گرفته تا علما و سیاستمداران نامدار و افراد مشهوری همچون امیرکبیر و مظفرالدین شاه قاجار. روش رساندن پیکرها به کربلا و عتبات عالیات هم آنگونه بود که «مری وولف شیل» ایرلندی در عهد ناصری در خاطراتش نوشته است: «چندی پس از ورود ما به تهران یکروز که مشغول سواری در خارج از شهر بودیم با کاروانی همراه شدیم که رو به بغداد میرفت و میان این کاروان قاطرهایی را مشاهده کردیم که جعبههای چوبی باریک و درازی را در دو طرف آنها به صورت افقی بسته بودند… پس از پرسش از کاروانیان معلوم شد که این جعبهها حاوی اجسادی است که در حین حرکت کاروان از شهرهای مختلف ایران جمعآوری شده و اکنون برای دفن به سوی کربلا برده میشود».
آمار دفن ایرانیان در کربلا در دوره قاجار نیز چنان بود که «جان اشر» شرقشناس انگلیسی در گزارشی از کربلا در سال ۱۲۴۳ شمسی نوشته است: «شهری بود پرهیجان و پرتجارت که اصلا تعطیلی نداشت. همهوقت بازارها پر از زوار بود… از شهرهای دور جنازه مردهها را به شهر کربلا منتقل میکردند، اول آنها را به دور قبر حسین علیه السلام طواف میدادند، بعد به خاک میسپردند. حکومت ترک [عثمانی] نیز مقداری پول بابت هر جنازه میگرفت. گاه سیل جنازه به سوی شهر سرازیر میگردید و مسئولان دروازهها از ورود آنها ناراحت میشدند؛ زیرا ترافیک عمومی شهر به هم میخورد و بیش از هر چیز احتمال شیوع مرض، دولت را به وحشت میانداخت. گاهی اوقات از کشور ایران هزار جنازه در یکزمان میرسید و با هر جنازه حداقل یک یا دو نفر از نزدیکان متوفی همراه میآمدند».
عکسی از شیوه حمل جنازه در دوره قاجار
بازرسی بهداشتی با میخهای آهنی!
حمل جنازهها به کربلا که بدون تجهیزات لازم انجام میشد دردسرهای فراوانی داشت و «هانری بایندر» فرانسوی دربارهاش نوشته است: «برای حمل جنازهها هزاران کاروان از دورترین نقاط ایران روان میکردند. اجساد را یا در تابوتهای چوبی گذاشته یا فقط آن را در پوشال یا فرش پیچیده، هر دو سه یا چهار جسد را به هم بسته بر پشت اسب حمل میکنند. در زیر این آفتاب سوزان بوی غیرقابل تحملی که از این اجساد منتشر میگردد طی یک سفر چندین هفتهای استشمام میشود».
در مرز ایران با عثمانی [آنموقع عراق بخشی از امپراطوری عثمانی بود] نیز وضعیت اینگونه بود: «کارگزاران عثمانی برای جلوگیری از شیوع هر نوع امراض در خاک امپراطوریشان، سیستم قرنطینه را در مرزهای ایران و عثمانی ایجاد کردند؛ بدینترتیب زائران ایرانی و همچنین جنازهها بایست چندین روز در این مکانها نگهداری میشدند و پزشکانی از سوی هر دو دولت بر انجام خدمات بهداشتی و معاینه گماشته میشدند…تنگی جا، عدم نظافت درست و مدت قرنطینه که معمولا پانزده روز طول میکشید از عواملی بـود کـه اعتراض زوار و کارگزاران دولت ایران را در پی داشت».
یک نفر هم برای تاریخ نوشته است که در قرنطینهها این پیکرهای اموات چه دردسرهایی داشتند از دست عثمانیها تا به کربلا برسند و یکنمونهاش این است: «بهجهت اخذ و جلب نفع خودشان از صاحبان جنازه، میخهای آهنی در دست گرفته به سر جنازه آمده… ایرادات میگیرند و بعد جنازه را… از کفن خارج نموده چند مرتبه از آن میخها به بدن میت، به بهانه اینکه معلوم بشود از امراض مسریه و امراض عادیه فوت نموده است، فرو کرده اگر صاحب جنازه حاضر است، مخفیا وجهی گرفته اجازه حمل میدهند؛ والا سی چهل جسد میت را در گودالی ریخته و قدری خاک بر آنها میریزند».
نگارهای از نحوه حمل جنازهها به عتبات عالیات در دوره قاجار
قرارداد جدید و مالیات بهداشتی!
مشکلات حمل جنازه به کربلا و عتبات عالیات موجب شد که دولت ایران و حکومت عثمانی دنبال چاره بگردند و بالاخره در سال ۱۲۴۸ شمسی قراردادی میان سفیر ایران با والی بغداد منعقد شد و تکلیف این شد: «جنازههایی که از ممالک ایران بـه عتبات عالیات حمل میشد چون آوردن آنها در صورتی که هنوز در حال میت اسـت نظـر حفظ الصحه [از نظر سلامت و بهداشت] موجب بعضی مضرات است لهذا قرار داده شد که کسانی که در ایران وفات میکنند تا سه سال از زمان دفن آنها در قبرستان محل فوت نگذرد هیچ یک از جنازههای آنها از حدود ممالک دولت عثمانی عبور داده نخواهد شد…
در ظرف سه ماه از تاریخ این مقاولهنامه، هیچ جنازه از ممالک دولت علیه ایران عبور داده نشود و جنازه یا نعشهایی که در حال استخوان آورده میشوند، حاملین آن استشهادنامه که مبین انقضای سه سال از تاریخ وفات آنان باشد در دست داشته باشند».
بعد از امضای این قرارداد تعدادی ایستگاه قرنطینه و بازرسی بهداشتی در مسیرهای حمل جنازه از ایران به کربلا ساخته شد و البته دردسرها باز هم تمام نشد و اینگونه بود: «مأموران عثمانی گاهی اوقات جنازههایی را که علائم بیماری، چـون طاعون و وبا در آنها ظاهر میشد، میسوزاندند. این اقدام مأموران عثمانی، افزون بر اعتراض دولت ایران، حتی اعتراض علمای عتبات عالیات را نیز به دنبال داشت». شکایت دیگر ایران از دولت عثمانی اینکه: «مقدار پولی که مأموران عثمانی از صاحبان جنازهها دریافت میکردند مالیات بهداشتی نام داشت که در قوانین گمرکی در امپراطوری عثمانی به تصویب رسید اما اجرای این قانون توسط مأموران عثمانی در مرزها با اصل آن منافات داشت و میزان مالیاتی که کارگزاران عثمانی به بهانههای مختلف میگرفتند بسیار متفاوت بود».
مشکلات تمامی نداشت
اخذ انواع و اقسام مالیات و باج از صاحبان جنازهها هم یکی دیگر از مشکلات بود و تا وقتی حکومت عثمانی برقرار بود و حتی پس از آن وضعیت همین بود و تاریخ پُر است از نامهها و اعتراضات دولت ایران به دولت عثمانی. این هم یکنمونهاش در نامهای از کنسولگری ایران: «با اینکه جنائز [جنازهها] در کرمانشاهان بـه مهر طبیب صحیه عثمانی میرسد و ۲۱ قران هم پول میدهند مجددا جنائز را در خانقین باز نموده و در کمال بیادبی و بیاحترامی مهر و لاک طبیب صحیه کرمانشاهان را میشکنند و از هر جنازه ۲۵ هزار پول میگیرند؛ ثانی [دوباره] مهر و لاک مینمایند. همینطور دم دروازه کربلا چنین زحمت… میدهند و ۲۵ هزار دیگر میگیرند».
بنا به گواهی تاریخ گاهی حاکمان محلی نیز در مسیر حرکت جنازهها از کاروانها پول میگرفتند و خلاصه اینکه در تمامی این سالها داستان حمل جنازهها به عتبات عالیات تمامی نداشت که نداشت!
صفر تا ۱۰۰ هیأت عالی حل اختلاف قوا
این روزها شایعهای در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها در حال دست به دست شدن است. شایعهای که از انتصاب علی لاریجانی به عنوان رئیس هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا خبر میدهد.
به گزارش ایسنا، روز شنبه ۱۹ شهریور دفتر علی لاریجانی به انتشار شایعه انتصاب وی به عنوان رئیس هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا واکنش نشان داد و نفیاً و اثباتاً این خبر را نه تایید کرد و نه تکذیب و انتشار آن را «شیطنت رسانهای» دانست.
اما هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا چیست و چه کاربردی دارد؟
“هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه” در اجرای بند ۷ اصل ۱۱۰ قانون اساسی تشکیل شده است. طبق بند هفت اصل ۱۱۰ قانون اساسی، «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه» از وظایف و اختیارات رهبر جمهوری اسلامی به حساب میآید. در همین راستا در ۳ مرداد ۱۳۹۰، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در حکمی آیتالله سید محمود هاشمیشاهرودی را به ریاست هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه و سید محمد حسن ابوترابیفرد، سید مرتضی نبوی، عباسعلی کدخدایی و سید صمد موسویخوشدل به عنوان اعضای این هیأت برای یک دوره پنجساله منصوب کردند.
متن حکم رهبر انقلاب به این شرح بود: «بسمالله الرحمن الرحیم آیتالله جناب آقای سیدمحمود هاشمی شاهرودی دامت برکاته در اجرای بند ۷ اصل ۱۱۰ قانون اساسی، هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل میگردد و جنابعالی و آقایان حجتالاسلام سیدمحمد حسن ابوترابی، سیدمرتضی نبوی، عباسعلی کدخدایی و سیدصمد موسوی خوشدل به عنوان اعضای آن هیات عالی برای یک دوره پنجساله انتخاب میشوید. ریاست هیأت مذکور به عهده جنابعالی خواهد بود. لازم است مسوولان عالی نظام خود در تعامل با یکدیگر، روابط قوا را به نحو مطلوب تنظیم و اختلافات احتمالی را رفع کنند و کمال همکاری را با هیات مذکور به عمل آورند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.»
پس از این حکم، علی لاریجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در نطق ۴ مرداد ۱۳۹۰ خود در صحن پارلمان تاکید کرد: مجلس شورای اسلامی از اقدام پسندیده، داهیانه و به موقع رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای (دامه برکات) که جهت سامانبخشی به این وظیفه مهم نهادسازی نموده و هیأتی را امامور تحقق این امر نمودند صمیمانه سپاسگزاری مینماید و قطعا در زمینه اجرای صحیح قانون و تنظیم روابط قوا در جهت تحقق سیاستهای کلی کمال همکاری را با هیأت مذکور به عمل خواهد آورد.
همچنین محمود احمدینژاد رئیس دولت دهم ۵ مرداد ۱۳۹۰ با اشاره به تشکیل این هیأت با تاکید بر اهتمام ویژه دولت بر رعایت قوانین و قواعد کشور با قدردانی از ابتکار عمل رهبری در تشکیل هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا، اظهار کرد: دولت صمیمانه و با همه وجود با این هیأت همکاری کرده و هر تصمیمی را که از سوی هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا اتخاذ شود، اجرا خواهد کرد.
صادق آملیلاریجانی رئیس وقت قوه قضاییه هم تشکیل هیأت عالی حل اختلاف را «اقدامی حکیمانه» از سوی رهبر انقلاب اسلامی دانست و گفت: گرچه وظیفه این هیأت همانطوری که در نص کلام مقام معظم رهبری آمده مشورتی است؛ اما هر امری که به رفع اختلاف و رفع موانع وحدت بین قوا کمک کند پسندیده و مناسب است و امیدواریم که همه این امور به انسجام و استحکام بیشتر جمهوری اسلامیی منجر شود.
در آن زمان اختلافات محمود احمدینژاد به عنوان رئیس قوه مجریه با قوه مقننه به ریاست علی لاریجانی و قوه قضاییه به ریاست صادق آملیلاریجانی باعث شد تا حل برخی اختلافات میان قوای سهگانه به این هیأت واگذار شود. اختلافات بر سر برنامه پنجم توسعه، بودجه سال ۱۳۹۱، مکاتبات معاونت نظارت مجلس با دولت و نحوه هدفمندی یارانهها از جمله مواردی بود که به هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه ارجاع شد.
در ۶ آذر ۱۳۹۰ دبیرخانه هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه خبر داد که آییننامه داخلی این هیأت پس از بحث و بررسی در جلسات، در ۱۱ ماده به تصویب نهایی رسیده است. در ماده ۱ این آییننامه، وظایف اصلی هیأت، ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه، اهتمام به منتفی ساختن اختلاف در مراحل رسیدگی با توافق طرفین، شناسایی آسیبها و ارائه راهحلهای کلی، جامع و قاعدهمند، رصد رفتار قوا به منظور انجام اقدامات پیشگیرانه قبل از بروز اختلاف و همافزایی تواناییهای قوای سهگانه تعیین شده است.
بر اساس ماده ۷ این آییننامه، موارد حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه با درخواست هر یک از روسای قوا و یا هیأت عالی و ارجاع مقام معظم رهبری مد در دستور کار هیأت قرار میگیرد. مطابق ماده ۹ هم نظرها و راهحلهای مهم مطروحه در جلسات هیأت در خصوص موضوعات مورد بررسی به همراه استدلالهای ارائه شده، به استحضار رهبر انقلاب میرسد.
در ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ هم رهبر انقلاب با قدردانی از زحمات رئیس و اعضای هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه در دوره اول، مسئولیت هر پنج عضو این هیأت را برای یک دوره پنج ساله دیگر تمدید کردند.
این هیأت در دوران ریاست حسن روحانی بر قوه مجریه هم برخی موارد اختلافی میان دولت و قوای مقننه و قضاییه را حل و فصل کرد. به طور مثال پس از اختلاف میان شورای نگهبان و دولت بر سر حضور مینو خالقی کاندیدای منتخب مردم اصفهان در مجلس که پس از انتخابات ۱۳۹۴ بر سر حضورش مناقشاتی به وجود آمد، هیأت، نظر شورای نگهبان را تایید کرد و خالقی نتوانست وارد مجلس شود.
همچنین لایحه جامع وکالت و قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر از جمله دیگر مواردی بود که میان دولت و مجلس و قوه قضاییه باعث ایجاد اختلاف شد. درباره لایحه جامع وکالت، ههیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه، حق را به دولت داد و در موضوع قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر که دولت روحانی با آن مخالف بود، از طرف هیأت حق به مجلس داده شد.
با درگذشت آیتالله هاشمیشاهرودی در دی ۱۳۹۷، هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه رئیس خود را از دست داده اما گقته میشود که در مواردی از جمله اختلاف دولت دوازدهم با مجلس دهم شورای اسلامی بر سر لزوم گزارش سالانه رئیسجمهور و وزرا به نمایندگان در مرداد ۱۳۹۸، این هیأت جلسات خود را بدون رئیس تشکیل داده است.
در مرداد ۱۴۰۰ حکم پنج ساله اعضای هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوا به پایان رسیده اما هنوز حکم جدیدی برای اعضای این هیأت و رئیس جدید آن ابلاغ نشده و به نظر میرسد همین موضوع باعث شده تا شایعات مبنی بر ریاست علی لاریجانی بر این هیأت قوت بگیرد.
«ضربالمَثَلهای عاشورایی» در زبان فارسی
اینکه واقعه کربلا و قیام عاشورا در زبان فارسی ریشه ضربالمثلهای فراوان باشد عجیب نیست؛ حسین (ع) «جان و جهان» ایران است و نام و یادش بر «دل و زبان» ایرانیهاست. و چقدر هم لطیفاند و ریزبین و حقگو این ضربالمثلها.
در ایران همیشه همانگونه بوده و هست که «اوژن اوبن» سفیر فرانسه در دوره مشروطه در کتابش توصیف کرده است: «همه شیعیان که از آغاز دوران کودکی با تمام جزییات وقایع تأثرانگیز روز عاشورا آشنایی پیدا کردهاند و به اشکریختن برای مصائب امام حسین (ع) قهرمان مذهبی و ملیشان خوگرفتهاند هر قدر هم بیتفاوت و بدون احساس باشند هنگامی که در این جایگاهی که با اندیشهها و پندارهای آغاز زندگی آنان پیوندی نزدیک و تنگاتنگ دارد، حضور مییابند… بهطور کاملا طبیعی و غریزی سیل اشک از چشمانشان سرازیر میگردد».
و این کربلا که خودش یک فرهنگ است و عاشورا که خودش فرهنگساز است به زبان زندگی روزمره و به حوزه فصاحت و بلاغت و مفاهمه کلامی ایرانیان نیز نفوذ کرده و ریشه ضربالمثلهایی شده که برخی هنوز پرتکرارند و برخی دیگر کمتر استفاده میشوند. برخی از این ضربالمثلها را در ادامه مرور کنیم.
دنیایش مثل آخرت یزید است
این مَثَل درباره کسی به کار میرود که در زندگی با سختیها و مشکلات فراوان مواجه باشد.
شمر جلودارش نیست
این مَثَل درباره کسی به کار میرود که انتقامجویی و کینهورزی میکند.
آب افتاده دست یزید
درباره فردی به کار میرود که کالایی ضروری را از دیگران دریغ میکند یا کنایه از شرایطی است که افرادی سختگیر بر دیگران حاکم شده یا رشته امور را به دست گرفته باشند.
آب به امام نمیدهد و آتش به یزید
درباره فرد خسیس به کار میرود و یعنی نه عشق به امام حسین (ع) و نه نفرت از یزید موجب نمیشود به انفاق بپردازد.
هم طبّال یزید است هم علمدار امام حسین (ع)
طبال یعنی طبلزن. این مَثَل درباره آدم ریاکار به کار میرود.
آش یزید را میخورد و برای امام حسین (ع) سینه میزند
این مَثَل درباره آدم ریاکار و منافق و کسی که ظاهر و باطنش یکی نیست به کار میرود. معادل این مَثَل است: «نماز علی (ع) را میخواند و پلوی معاویه را میخورد».
مثل حرمله است
درباره افراد سنگدل و بیرحم به کار میرود.
پسر طوعه است
درباره افراد خیانتکار استفاده میشود. طوعه بانویی بود که مسلم بن عقیل (ع) را در خانهاش پناه داد ولی پسرش به طمع پاداش، آن حضرت را تحویل دشمنان داد.
نقارهچی یزید است
وقتی کسی از ظالم حمایت کند دربارهاش این مَثَل را میگویند.
نخودی در آش امام حسین (ع) انداختن
وقتی میخواهند کسی را به کار خیر دعوت کنند یا در کاری به کمک بطلبند به او میگویند شما هم نخودی در آش امام حسین (ع) بینداز.
خنجر شمر در خانه اوست
درباره افراد سنگدل و کینهجو به کار میرود و همچنین درباره آدم فرصتطلب.
پولش سکه یزید دارد
یعنی پولش بیارزش است و همچنین درباره کسی به کار میرود که با پولش کارهای بیارزش میکند یا نمیتواند با پول به آنچه نیاز دارد، برسد.
هر بار پای علامت یکی سینه میزند
درباره آدم ریاکار به کار میرود و کسی که مدام نظرش را عوض میکند و همچنین افراد منفعتطلب.
آنچنان که حق به جانب یزید است!
درباره نادانی و جهل دوستان است که مایه زیان میشود و به این حکایت اشاره دارد: «از کسی پرسیدند در فلان شهر روضهالشهدا میخوانند؟ گفت: آری، اما آنچنان که حق به جانب یزید است».
طوق به پا شده است
در گذشته طوق نوعی علم عزا بود که هنگام سوگواری آن را بلند میکردند و عزاداران دور آن جمع میشدند. این مَثَل وقتی به کار میرود که عده زیادی در جایی جمع شده باشند.
حسین (ع) را تا جایی دوست دارد که رگ نَبُرَد
این مَثَل درباره افرادی به کار میرود که وقتی انجام کار درست برایشان زحمت ایجاد میکند یا وقتی هزینه انجام کار درست زیاد میشود از آن دست میکشند.
موکل آب فرات است
درباره افراد بیرحم به کار میرود که در کارشان انعطاف و مروت ندارند و به بیرحمی سربازانی اشاره دارد که در واقعه کربلا مأمور بستن آب بر یاران امام حسین (ع) بودند و حتی از رسیدن آب به کودکان و اطفال ممانعت میکردند.
انتهای پیام/
والدین با فرزند معتاد خود چه رفتاری باید داشته باشند
اعتیاد به مواد مخدر یا الکل معمولاً در بین مردان بیشتر از زنان است. با این حال، امروزه این شکاف جنسیتی به ویژه در نوجوانان همچنان در حال کاهش است.
به گزارش ایرنا بسیاری از مردم می پرسند، آیا اعتیاد به مواد مخدر یک بیماری است؟ هر تعریفی از اعتیاد به مواد مخدر، بیان می کند که اعتیاد به مواد مخدر یا الکل یک بیماری مزمن است. توجه ویژه به کلمه مزمن مهم است. معنی آن این است که اعتیاد به مواد مخدر یک بیماری مغزی عود کننده است. مشخصه آن جستجوی اجباری یا مداوم و مصرف مواد مخدر بدون توجه به پیامدهای مضر آن است.
مواد مخدر و الکل باعث تغییراتی در مغز می شود. آنها با ایجاد لذت کار می کنند و سیستم پاداش مغز را فعال می کنند، بنابراین جریان عادی پیام ها و ارتباطات را قطع می کنند.دوپامین، یکی از انتقال دهنده های عصبی در مغز، می تواند در برخی از مناطق مسئول احساس لذت، شناخت، انگیزه، احساسات و حرکت یافت شود. هنگامی که افراد مواد مخدر استفاده می کنند، سیستم پاداش آنها معمولاً از تجمع بیش از حد دوپامین تحریک می شود.
این موضوع به نوبه خود باعث ایجاد احساس عجله در معتادان در هنگام استفاده از مواد می شود. در نهایت، مغز خود را دوباره تنظیم می کند تا به طور مداوم به دنبال این راه جایگزین برای تولید احساسات پاداش باشد. مردم باید این را درک کنند تا متوجه شوند که اعتیاد به مواد مخدر یک انتخاب نیست.
در حالی که مصرف یک ماده مخدر خاص برای اولین بار، یک انتخاب است اما ادامه این سوء مصرف چیزی نیست که بتواند به اکثر معتادان کمک کنند. حتی معتادان بهبودیافته یک عمر را صرف مبارزه با اعتیاد خود می کنند.
علائم اعتیاد را بشناسید
تغییرات رفتاری یکی از بزرگترین نشانههایی است که نشان میدهد پسر شما ممکن است از اعتیاد رنج ببرد و نیاز جدی به درمان اعتیاد دارد.
در اینجا برخی از علائم رفتاری و فیزیکی وجود دارد که باید در افرادی که از اعتیاد به مواد مخدر یا الکل رنج می برند، جستجو کنید:
– مشکل مالی دارند و همیشه در طلب پول هستند
– انجام کارهای خارج از شخصیت، مانند دزدی
– عدم انجام تعهدات کاری یا سایر مسئولیت ها
– کنار گذاشتن سرگرمی ها یا فعالیت های دیگر
– رازداری، انزوا و تنهایی
– مشکل خواب
– داشتن چالش در ارتباطات و رفتار
– پیدا کردن مشکلات حقوقی
– تغییرات در ظاهر
– پیدا کردن مشکل در مدرسه
– تغییر در دوستان یا حلقه اجتماعی
این نوجوانان به گذراندن زمان تنهایی در اتاق خود یا تغییر دایره دوستان می پردازند تا آنجا که ممکن است احساس کنید دیگر پسر خود را نمی شناسید؛ در این موارد به غریزه والدی خود توجه کنید.
اگر پسر شما رفتارهای فوق الذکر را از خود نشان می دهد، به کمک حرفه ای نیاز دارد. مهم نیست که او چه میگوید یا به شما چه میگوید، در ارائه کمکی که نیاز دارد به او دریغ نکنید. از آنجایی که اعتیاد یک بیماری است، او نمیتواند به تنهایی با آن مبارزه کند، و بر عهده والدین است که این کار را برای فرزند خود انجام دهند.
شناسایی علائم جسمی و روانی
علائم جسمی و روحی مختلفی وجود دارد که می تواند نشان دهد فرزند شما اعتیاد دارد. این علائم از ماده ای به ماده دیگر و از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
با این حال، شاخص های زیادی وجود دارد که باید به آنها توجه کرد:
– مشکل در تفکر واضح یا تمرکز
– از دست دادن کنترل عضلانی
– پارانویا
– تحریک پذیری یا تغییر در خلق و خو
– مشکلات حافظه یا از دست دادن حافظه
– لرزش غیر ارادی (لرزش)
– سقوط یا تصادف
– سرگیجه
– مردمک های گشاد شده
– لرز و عرق کردن
خودتان را سرزنش نکنید
هیچ پدر و مادری کامل نیست، با این حال ۷۵ درصد از والدین احساس می کنند که از طرف خانواده، دوستان و رسانه های اجتماعی تحت فشار قرار می گیرند که کامل باشند. همه والدین اشتباهاتی مرتکب می شوند اما راهی برای بازگشت به عقب و درست کردن کاری که انجام شده، وجود ندارد. به همین دلیل سرزنش کردن خود برای اعتیاد فرزندتان نیز فایدهای ندارد.
بهترین کاری که می توانید برای فرزند و خانواده تان انجام دهید این است که به جلو حرکت کنید و کمکی را که فرزندتان نیاز دارد و سزاوار آن است، دریافت کنید. سرزنش کردن خود تنها هر دوی شما را عقب می اندازد و به مبارزه با اعتیاد فرزندتان کمکی نمی کند. بعلاوه، شما باید از نظر عاطفی پایدار و قوی باشید تا بتوانید از فرزند خود به نحوی که او نیاز دارد حمایت کنید.
شما نمی توانید فرزندتان را نجات دهید
باید متوجه باشید که شما نمی توانید فرزندتان را از اعتیاد نجات دهید. اعتیاد یک بیماری مزمن است و مسیر بهبودی آن مستلزم بهره بردن از درمان تخصصی است. به عبارت ساده، نجات فرزند توسط والدین کار نمی کند. اگر سعی دارید که خودتان فرزندتان را نجات دهید ، وی به احتمال زیاد در مقابل شما مقاومت کرده و از شما رنجیده خواهد شد. او ممکن است احساس کند که مورد قضاوت قرار می گیرد و حتی از شما بیشتر دور می شود.
یک معتاد باید با کمک متخصصانی که برای درمان اعتیاد دوره دیده اند، مسیر خود را برای تغییر ایجاد کند و خود در این زمینه تصمیم بگیرد. در حالی که کمک به یک معتاد برای رسیدن به نتایج خاصی در مورد عادات، انتخابها و زندگی اش میتواند وسوسهانگیز باشد، اما این کار کمکی به او نمیکند مگر اینکه خودش به این نتایج برسد. آنها ممکن است نخواهند تغییر کنند یا آماده تغییر نباشند، به همین دلیل است که به کمک حرفه ای نیاز دارند.
بهانه ای برای اعتیاد فرزندنتان درست نکنید یا یک توانمندساز نباشید
به طور معمول، در خانواده هایی که معتاد دارند، همواره ممکن است یکی از اعضای خانواده به فرد معتاد کمک کند. گاهی اوقات این شخص، خواهر و برادر فرد معتاد است که حاضرند همه چیز را بپوشاند یا پول را تحویل دهد.در بسیاری از موارد، فعال کننده یکی از والدین است. فعال کردن برای فرآیند بازیابی مضر است. اغلب اوقات، توانمندساز در حال انکار چیزی است که درست در مقابلش قرار دارد. آنها می خواهند از فرزند یا عزیزشان محافظت کنند و برای همیشه آنها را نگه دارند.
این افراد آنقدر در مسیر انکار یا بهانه تراشی گیر می کنند که با نادیده گرفتن واقعیات، معتاد را به خطر می اندازند. در مورد فرزندتان که گرفتار اعتیاد شده پیش دوستان و خانواده هم بهانه نیاورید، به خصوص زمانی که فرزندتان حرف های شما را می شوند. چه باور داشته باشید چه نداشته باشید، قبول اینکه فرزندتان اعتیاد دارد بسیار قدرتمندتر از تلاش برای پوشاندن این موضوع کمک می کند.
معتادان از کسی که در کنارشان است قدردانی می کنند و تشخیص می دهند که این بیماری تا چه حد آنها را مبتلا می کند. بهانه تراشی برای اعتیاد یا سرپوش گذاشتن بر رفتار و اعمال فرزند معتاد تنها به احساس شرم و انزوای او کمک می کند.
ارتباط با فرزند معتاد را قطع نکنید
برقراری ارتباط شفاف و صادقانه میان شما و فرزندتان هر روز باید تشویق و تمرین شود؛ این ارتباط باید هم در مورد مسائل کوچک و هم در مورد مسائل بزرگ باشد. اگرچه برقراری این ارتباط در ابتدا ممکن است دشوار باشد، اما شیوههای ارتباطی عالی به شما کمک میکند فرزندتان را بهتر بسنجید تا هر گونه علائم و مشکلات را زود تشخیص دهید و سپس به روشی مناسب واکنش نشان دهید.
از فرزندتان سوال بپرسید و گوش دادن فعال به پاسخ او را به طور منظم تمرین کنید. سوالات باز و بدون قضاوت بهترین سوالاتی هستند که می توانید بپرسید. به سؤالات باز نمی توان با یک کلمه پاسخ داد و امکان افزایش ارتباط بین طرفین را فراهم می کند.به علاوه، این سوال ها در را به روی شما باز می کنند تا در مورد مبارزات، امیدها، احساسات و نگرانی های فرزندتان بیشتر مطلع شوید.
رابطهای که نه «ازدواج» است نه «سفید»
وضعیت قانونی و تبعات منفی «همباشی سیاه» چیست؟
راضیه بلالی
آن چه به نام ازدواج سفید رواج پیدا کرده عقد محسوب نمیشود و به هیچ وجه مورد حمایت قانونگذار نیست. اگر فرزندی حاصل یک رابطه نامشروع باشد در اجتماع از حقوق مشخصی برخوردار است، ولی اگر این فرزند حاصل یک رابطه نامشروع در ازدواج سفید باشد ممکن است از آن حقوق هم در بحث ارث و هم برخورداری از حقوق اجتماعی برخوردار نباشد. نکته مهمی که بسیاری از خانمها از آن اطلاع ندارند این که قانونگذار در قانون و شرع این فرزند را متعلق به پدر نمیداند و به همین دلیل زنان در ازدواج سفید دچار مشکلات عدیدهای میشود.
چند سالی است با ظهور پدیدهای به نام ازدواج سفید در کشور یک شوک فرهنگی به جامعه وارد شده است. این رابطه نامشروع که با نام ازدواج، ظاهر آن را آراستهاند و در واقع اصلا ازدواج نیست، آسیبهای بسیار زیادی هم به دو طرف رابطه و هم به بنیان خانواده وارد میکند. تعهدی در این روابط وجود ندارد و همین امر باعث میشود بیشترین تبعات منفی برای افراد به وجود بیاید. گاهی آسیبهای این روابط به هیچ وجه قابل جبران نیست مخصوصا در خانمها؛ چون این روابط هیچ پشتوانه قانونی ندارند و در جایی ثبت نمیشوند. حال اگر خانم در جریان ازدواج سفید، باردار شود مشکلات او چند برابر خواهد شد. ایرنا زندگی گفتوگویی را در ارتباط با این موضوع با دکتر حمیدرضا محمدی وکیل پایه یک دادگستری انجام داده که در ادامه، آن را میخوانید.
ازدواج سفید چیست و در قانون ما چه جایگاهی دارد؟
در قانون مدنی ما عقود تعریف دارد و برای خیلی از عقود مثل عقد اجاره، بیع، نکاح و عقود مختلف دیگر قانون مشخص شده است. ماده ۱۰ قانون مدنی میگوید هر عقدی که دو طرف ببندند و خلاف قانون نباشد مورد حمایت قانونگذار است که به آنها عقودی میگویند که غیر معین و بی نام است. آن چه به نام ازدواج سفید رواج پیدا کرده است اصلا عقد نیست و به هیچ وجه مورد حمایت قانونگذار نیست. برای عقد، نیاز به اراده طرفین است. این موضوع نه در قانون تعریف شده و نه ذیل ماده ۱۰ قانون مدنی میگنجد. از این جهت که اگر عقدی خلاف شرع و قانون نباشد را قانون مدنی حمایت میکند.
رفتار یک پسر و دختر در رابطه نامشروع از طرف قانونگذار ما حمایت نمیشود و عقد شناخته نمیشود. این نام ازدواج سفید را روی این موضوع گذاشتهاند که مثلا چهره آن را درست کنند. این رابطه مطلقا ازدواج نیست و یک رابطه نامشروع است.
بسیاری از افراد به دنبال بیان کردن مزیت های این نوع از همنشینی زوج ها در کنار هم هستند،اما به نظر می رسد در بیان این موضوعات از تبعات قانونی و آسیب های این نوع از رابطه زن و مرد اطلاعی ندارند. ازدواج سفید چه آسیبهایی به دنبال دارد؟
اگر یک خانم و آقا عقد نکاح کنند هر دو از حقوقی برخوردار هستند. از جمله حقوق برای بانوان میتوان نفقه، ارث و مهریه را نام برد و در مورد آقایان هم میتوان به حق تمکین اشاره کرد. در ازدواج سفید چون عقد خانم و آقا را قانونگذار به رسمیت نمیشناسد هیچ کدام از این حقوق به آنها تعلق نمیگیرد. در واقع قانونگذار از این رابطهها حمایت نمیکند و حق و حقوقی برای خانم یا آقا قائل نیست.
از طرفی این رفتار از جانب طرفین ممکن است در قانون ما به وسیله قانونگذار جرمانگاری شده باشد. مثلا ازدواج سفید میتواند شامل بحث رابطه نامشروع باشد. بعضی اوقات سن دختری که وارد این رابطه میشود از سن قانونی( ۱۸سال) کمتر است. اگر پدر دختر شکایت و پیگیری کند ممکن است آن پسر به آدمربایی متهم شود و ممکن است تا ۱۵ سال حبس در انتظارش باشد.
آن چه در اذهان عمومی به عنوان ازدواج سفید نام برده میشود نه ازدواج است و نه سفید. بلکه یک رابطه نامشروع سیاه است که نه تنها حقوقی از طرف قانونگذار برای طرفین عقد قائل نیستند بلکه هر دو طرف ممکن است به مجازاتهایی که در قانون برای آنها مشخص شده است، محکوم شوند.
تفاوت بین نکاح موقت و ازدواج سفید چیست؟
در ازدواج موقت طرفین میتوانند برای مدت مشخصی با یک مهریه معین که حقوق زن رعایت شود با هم عقدی را ببندند و اجرا کنند. اما در ازدواج سفید نه مدت و نه مهریه معلوم است. قانونگذار ما برای حفظ حقوق خانم به آقا میگوید که حتما باید این موارد را مشخص کند. چون اگر مشخص نشود ممکن است حقوق خانم توسط آقا تضییع شود. در جهت دفاع از حقوق خانمها این جا باید بین ازدواج سفید و نکاح موقت(صیغه) تفکیک قائل شد.
معاطات چیست و چرا درعقد نکاح وجود ندارد؟
موقع خرید کالا، عقدی با مغازه دار خوانده نمیشود. کالا در ازای دادن پول دریافت میشود. به این مورد معاطات میگویند. به جهت اهمیت مواردی که در عقد نکاح وجود دارد از جمله فرزندی که به وجود آمدنش محتمل است و همچنین به دلیل دفاع از حقوق خانمها، قانونگذار گفته است که معاطات در عقد نکاح وجود ندارد. البته به صراحت در قانون نیامده است اما تقریبا همه علمای اسلامی قبول دارند که معاطات در عقد نکاح نیست.
بعضی افراد برای خلط بحث میگویند معاطات در عقد نکاح هم است. یعنی وقتی دو نفر همدیگر را میخواهند میتوانند با هم باشند اما شرع و علما میگویند اول باید عدد مهریه و مدت زمان( در نکاح موقت) مشخص شود که در واقع برای حفظ حقوق خانمها است.
ازدواج سفید پشتوانه قانونی ندارد. بنا براین فرزند حاصل از این ازدواج نیز از این حمایت ها بی بهره میماند. وقتی از این ازدواج فرزندی به دنیا میآید به چه کسی سپرده میشود. زن حضانت این نوزاد را به عهده دارد یا مرد؟
اگر فرزندی حاصل یک رابطه نامشروع باشد در اجتماع از حقوق مشخصی برخوردار است ،ولی اگر این فرزند حاصل یک رابطه نامشروع در ازدواج سفید باشد ممکن است از آن حقوق هم در بحث ارث و هم برخورداری از حقوق اجتماعی برخوردار نباشد. نکته مهمی که بسیاری از خانم ها از آن اطلاع ندارند این که قانونگذار در قانون و شرع این فرزند را متعلق به پدر نمیداند وبه همین دلیل زنان در ازدواج سفید دچار مشکلات عدیدهای میشود.
معمولا وقتی خانمها در این روابط باردار میشوند ادعا میکنند که با این آقا در نکاح موقت بودند و چون ظاهر هم بر رابطه مشروع داشتن است، این موضوع در محکمه بررسی میشود. در مورد آقایان هم غالبا یا کل رابطه را زیر سئوال میبرند یا این که آن رابطه را نه به شکل خلاف قانون بلکه به شکل عقد موقت میپذیرند.
اگر آقا بپذیرد برای آن فرزند شناسنامه صادر میشود و مشکل او در محاکم از این جهت حل میشود و اگر نپذیرد قاضی به آزمایشگاه میفرستد و از طرق دیگر مثل شهادت شهود سعی میکند اثبات کند. اگر قاضی به این نتیجه برسد که این رابطه یک عقد نکاح بوده است همه حقوق فرزند سر جای خود است اما اگر بحث رابطه نامشروع باشد این فرزند دیگر از پدر ارث نمیبرد و دچار مشکلات بعدی خواهد شد. هرچند هزینه نگهداری او با پدر است و پدر نمیتواند از زیر تکلیف قانونی خود برای تأمین هزینه های زندگی بچهای که خودش به وجود آورده باشد تا زمانی که فرزند به سن قانونی برسد فرار کند.
قانون در مورد سقط جنین حاصل از این ازدواج چه موضعی دارد؟
به طور کلی قانون اجازه سقط جنین چه در ازدواج دائم، چه موقت و چه هرنوع رابطهای از جمله همین ازدواج سفید را نمیدهد. انسانی به وجود آمده است و از یک سری حقوق قانونی برخوردار است و هیچ کس حق ندارد بچه به وجودآمده را سقط کند و این عمل تخلف است.
چه مشکلاتی برای فرزندانی که حاصل ازدواج سفید هستند به وجود میآید؟
فرزندی که تولدش به واسطه رابطهای خارج از نکاح یا همان زنا به وجود آمده است از برخی حقوق اجتماعی و البته نه از همه حقوق اجتماعی محروم است. کسی حق ندارد به این فرزند توهین کند. او حق دارد ازدواج کند و همه حقوق آزاد و مشروع یک انسان را دارد ولی از برخی حقوق اجتماعی محروم است.اگر این موضوع به اثبات رسیده باشد این کودک در آینده از به دست آوردن برخی از مشاغل خاص محروم می ماند.
مجازات قانونی ازدواج سفید چیست؟
از لحاظ قانونی و شرعی، رابطهای که خارج از شرع و قانون باشد مورد پذیرش نیست چرا که از نظر قانونی، ازدواج سفید نامشروع و در صورت اثبات در حکم «زنا» خواهد بود و فرزند حاصل از این رابطه نامشروع تلقی میشود و مشکلات و مسائل خاص خود را دارد. رابطه نامشروع برای هر طرف مجازات دارد و در صورتی هم که زنا ثابت شود ۹۹ ضربه شلاق به عنوان مجازات قانونی در نظر گرفته میشود.
آیا فردی که به دو نفر با انتخاب ازدواج سفید خانهای را اجازه میدهد مجرم است؟
در قانون اجاره دادن ملک به اشخاص جرم نیست اما در صورتی که کسی با نوعی برنامهریزی و به صورت سازمانیافته محلی را برای برقراری رابطه جنسی غیرقانونی و غیرشرعی اجاره دهد آن شخص به عنوان دلال یا تسهیلکننده رابطه غیرشرعی قابل تعقیب است و مجازات خواهد شد.
این که دو نفر مراجعه کنند و چیزی نگویند یا حقیقت را پنهان کنند، هیچ تکلیفی را متوجه صاحب خانه نمیکند. متأسفانه پدیده خانه مجردی آنقدر رواج پیدا کرده که بسیاری از خانهها در تهران به یک فرد اجاره داده میشود و آن فرد روابطی را برقرار میکند و در این میان نه صاحبخانه میلی به سلب امتیاز کسب درآمد و نه آن فرد الزامی به گفتن حقیقت دارد و همین جاست که این روابط شکل پیچیده ای به خود می گیرد و در بیشتر موارد این بانوان هستند که از این نوع روابط متضرر می شود و در این صورت نیز هیچ قانونی از آن ها حمایت نمی کند.
مدل تهاتری، راهحل معضل نقدینگی کشاورزان
علیرضا رحیمی _ پژوهشگر کشاورزی
به منظور حمایت از کشاورزی و کاهش هزینههای بانکی، دولتها سازوکارهای مختلفی را برای دسترسی ارزانتر کشاورزان به منابع مالی پیش گرفتند که بیشتر مواقع ناموفق بوده است.
دسترسی به نهادههای با کیفیت، ابتداییترین و اصلیترین نیاز کشاورزان برای تولید محصولات با کیفیت است. در صورتی که نهادههای با کیفیت تولید به موقع به دست تولیدکننده نرسد نمیتوان انتظار رونق تولید در بخش کشاورزی را داشت.
در وضعیت کنونی، کشاورز برای دسترسی به نهادههای تولید نیازمند منابع مالی است تا بتواند کود، سم و بذر و سایر نیازهایی تولید را از بازار تهیه کند؛ اما به دلیل محدودیتهای مالی، کشاورز در بهترین شرایط مجبور به دریافت وام از شبکه بانکی است که به تحمیل هزینههای ناشی از بهره بانکی به بخش تولید منجر خواهد شد و در نهایت سبب غیراقتصادی شدن تولید کشاورزی میشود. نگفته پیداست که چنین شرایطی، بازار نزولخوری و سلفخری را داغ کرده و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی دهشتناکی را به دنبال دارد.
به منظور حمایت از کشاورزی و کاهش هزینههای بانکی، دولتها سازوکارهای مختلفی را برای دسترسی ارزانتر کشاورزان به منابع مالی پیش گرفتند که بیشتر مواقع ناموفق بوده است.
وام کم بهره، تجربه شکستخورده!
یکی از سازوکارهای رایج برای توسعه دسترسی کشاورزان به منابع مالی، تخصیص وامهای با بهره پایین است؛ این سیاست با هدف کم کردن هزینه تأمین مالی کشاورزان برای تهیه نهادهها اجرا میشود که در عمل محکوم به شکست بوده زیرا تجربه پیادهسازی این سیاست در دولتهای گوناگون نشان داده است که نامتوازن بودن نرخ بهره تسهیلات کشاورزی با سایر بخشها، سبب انحراف منابع بانکی به سایر بخشهای اقتصادی خواهد شد و در عمل چیزی نصیب کشاورزان نخواهد شد. همچنین مشکل دیگری که در این سیاست پدیدار میشود ناتوانی کشاورزان در پرداخت اقساط و ارائه وثیقه بانکی است.
اعطای نهادههای یارانهای، سیاست شکست خورده دیگر
از دیگر تجربههای کشورمان در حمایت از بخش کشاورزی، توزیع یارانهای نهادههای تولید است. در این سیاست به منظور رونق تولید، نهادهها با قیمت پایینتر و به صورت یارانهای در اختیار تولیدکننده قرار میگیرد تا هزینه تولیدات کشاورزی کاهش یابد؛ اما تجربه نشان داده دو نرخی کردن قیمتها علاوه بر زمینهسازی فساد دولتی، باعث فروش این نهادهها در بازار آزاد خواهد شد و در عمل حمایت واقعی از تولید کشاورزی صورت نمیگیرد. در واقع کشاورز ترجیح میدهد به جای اینکه از نهادههای یارانهای برای تولید استفاده کند و پس از زحمات فراوان سود ببرد، در همان ابتدا با فروش نهادههای دولتی به قیمت آزاد با پذیرش کمترین ریسک، کسب درآمد کند. باید گفت که در این سیاست، انگیزه و سود کشاورز در تولید نیست ، بلکه در فروش نهادههای دولتی است!
سیاستهای توزیع یارانهای نهادهها و تخصیص وام کم بهره به کشاورزان فقط سبب انحراف منابع ملی خواهد شد و نتیجه مناسبی نخواهد داشت. در واقع در این دو سیاست، انگیزه کشاورز تولید کردن نیست. برای حل این مساله و به منظور حمایت از کشاورز باید سازوکاری طراحی شود که هم نهادهها را به قیمت مناسب به دست تولیدکننده برساند و هم زمینه بروز فساد در آن به حداقل برسد.
مدل تسویه تهاتری بین شرکتهای دولتی توزیعکننده نهادهها (مانند شرکت پشتیبانی امور دام، سازمان تعاونی روستایی و …) میتواند ضمن جلوگیری از ایجاد فساد، مواد اولیه را با کمترین هزینه در اختیار تولیدکننده قرار دهد. در این مدل، انگیزه کشاورز تولید است نه انحراف منابع زیرا یارانه دولتی نه در ابتدای تخصیص نهادهها بلکه در انتهای فرآیند تولید به تولیدکننده تخصیص داده میشود.
به صورت دقیقتر، در این مدل یک تأمینکننده بزرگ، اعم از شرکتهای خصوصی، تعاونی یا دولتی، نهادهها را در قبال دریافت یک تعهدنامه معتبر به صورت رایگان در اختیار تولیدکننده قرار میدهد؛ تولیدکننده با دریافت نهادهها مشغول به تولید خواهد شد.
پس از برداشت محصول، شرکت دولتی در یک خرید توافقی، مابهتفاوت نهادههای اعطایی و ارزش محصول برداشت شده را به کشاورزان پرداخت میکند؛ سهم بخش دولتی از محصول نهایی به گونهای تعیین میشود که سود کشاورز بیشتر از مقداری باشد که نهادهها را از بازار آزاد تهیه کند. در واقع با تعیین سهم دولت از تولید نهایی میتوان فرض کرد که نهادهها به قیمت پایینتری در اختیار تولیدکننده قرار گرفته است.
به عبارت دیگر، در این سازوکار دولت در ابتدای فرآیند از حق خود صرفنظر نمیکند و به اندازه نهاده تخصیص دادهشده تضمین دریافت خواهد کرد و تنها زمانی که از تولید محصول مطمئن میشود با صرفنظر کردن از قسمتی از سهم خود، از کشاورز حمایت میکند.
استفاده از مدل تهاتری، سبب کاهش تقاضای منابع مالی در بخش کشاورزی خواهد شد که با توسعه این مدلها در بخشهای گوناگون اقتصادی میتوان نیاز به نهاد بانک را کاهش داد و وابستگی بخش کشاورزی را به تسهیلات گرانقیمت بانکی به حداقل رساند.
استفاده از مدل تهاتری، سبب کاهش تقاضای منابع مالی در بخش کشاورزی خواهد شد. با توسعه این مدلها در بخشهای اقتصادی میتوان نیاز به نهاد بانک را کاهش داد و وابستگی بخش کشاورزی را به تسهیلات گرانقیمت بانکی به حداقل رساندبا اجرای قانون مترقی تمرکز وظایف و اختیارات بخش کشاورزی ذیل وزارت جهاد کشاورزی، فرصت مدیریت یکپارچه زنجیره ارزش کشاورزی فراهم شده و با توجه به دراختیار داشتن مباشرانی همچون، شرکت پشتیبانی امور دام، شرکتبازرگانی دولتی، شرکتهای خدمات حمایتی کشاورزی و سازمان تعاونی روستایی امکان اجرای سازوکارهای نوین توسعه بخش کشاورزی مهیا شده که فرصت به وجود آمده را تیم «سیدجواد ساداتینژاد» وزیر جهاد کشاورزی باید غنیمت بدانند.
نگاه آماری به قیمت مسکن در ایران و جهان
مستأجرها در ایران بیشترند یا اروپا؟
سیده مریم علمالهدی
افزایش پیوسته قیمت مسکن سبب شده نسبت خانوارهای ساکن در خانههای ملکی در مقیاسه با اجارهنشینها کاهش یابد. با اینکه در برخی کشورهای پیشرفته اقتصادی، اجارهنشینها بیشترند اما تورم بالای اجاره در ایران، موجب تفاوت رفاه خانوارهای اجارهنشین ایرانی نسبت به اجارهنشینهای دیگر کشورها شده است.
به گزارش ایرنا، معمولاً با شروع فصل تابستان، بازار اجاره مسکن هم گرم میشود و مالکها و مستأجرها بیشتر به بنگاههای معاملات املاک مراجعه میکنند. در سالهای اخیر، موضوع بازار اجاره بیش از پیش مورد توجه گروههای مختلف جامعه قرار گرفته است چرا که رشد مستمر قیمت مسکن که بهصورت مستقیم، بر اجارهبهای واحدهای مسکونی تأثیرگذار است، اجارهنشینها دچار چالش کرده است.
بررسی آمارهای منتشر شده از سوی بانک مرکزی و وزارت راه و شهرسازی نشان میدهد در دهه گذشته، متوسط ماهانه قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در شهر تهران از ابتدای دهه ۱۳۹۰ تاکنون، در بیشتر ماهها در حال افزایش بوده است.
بیشترین تغییر قیمت مربوط به سال ۱۳۹۹ است که در آن قیمت مسکن تقریباً ۲ برابر شده است. سال ۱۳۹۹ در حالی آغاز شد که متوسط قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در شهر تهران در فروردین ماه تقریباً ۱۵ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بوده است اما در پایان سال و اسفند ماه، این رقم به حدود ۳۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسید.
با وجود رشد متوسط قیمت مسکن در پایتخت، قیمتها تا نیمه سال ۱۳۹۹ در برخی مناطق، کمتر از ۱۰ میلیون تومان برای هر متر مربع واحد مسکونی بود. با این حال، مقاومت در برابر دو رقمی نشدن قیمت در منطقه ۱۸ که رکورددار پایینترین قیمت خرید و فروش در بین سایر مناطق تهران است شکسته شد و متوسط قیمت در این منطقه در شهریور ۱۳۹۹ به حدود ۱۰ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان رسید تا خانههای تهران با قیمتهای یکرقمی برای هر متر مربع، خداحافظی کنند.
آخرین آمارها از متوسط قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در شهر تهران نشان میدهد منطقه ۱۸ با رقمی حدود ۱۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان ارزانترین منطقه تهران برای خرید خانه و منطقه یک با رقمی حدود ۷۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان برای هر متر مربع واحد مسکونی، گرانترین منطقه تهران برای خرید خانه است.
با وجود افزایش قیمت فروش واحدهای مسکونی، تسهیلات بخش مسکن نتوانستهاند به تناسب افزایش قیمتها، تغییر کنند. به عنوان نمونه، بیشترین تسهیلات مسکن، تسهیلات ۴۰۰ میلیون تومانی زوجین است که در گرانترین منطقه تهران یعنی منطقه یک، کمی بیشتر از پنج متر مربع و در ارزانترین منطقه تهران یعنی منطقه ۱۸، حدود ۲۲ متر مربع از قیمت کل یک خانه را پوشش میدهد.
علاوه بر این، افزایش قیمت مسکن موجب شده است نسبت خانوارهایی که در خانههای اجارهای زندگی میکنند در مقایسه با خانوارهایی که در خانههای ملکی سکونت دارند، افزایش یابد. بر اساس دادههای سرشماری نفوس و مسکن که از سوی مرکز آمار ایران منتشر میشود، ۱۶ درصد خانوارهای کشور در سال ۱۳۴۵ مستأجر و ۷۲ درصد خانوارها در این سال، مالک بودند. ۱۳ درصد خانوارها نیز در در خانههای وقفی، رایگان در برابر ارائه خدمت یا سایر انواع سکونت که در دو دستهبندی مالک و مستأجر قرار نمیگیرند زندگی میکردند یا اطلاعاتی درباره نحوه تصرف محل سکونت خود ارائه ندادهاند.
این نسبت در ۲ سرشماری بعدی یعنی سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۷۵ با کاهش در سهم خانوارهای مستأجر همراه بوده است. بهطوری که در سرشماری سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۷۵، ۱۵ درصد خانوارهای کل کشور در خانههای اجارهای زندگی میکردند. با این حال، افزایش نسبت خانوارهای اجارهنشین به کل خانوارهای کشور از سرشماریهای سال ۱۳۸۵ به بعد مشاهده میشود. بر اساس آخرین سرشماری انجامشده یعنی سرشماری سال ۱۳۹۵، مستأجرها ۳۱ درصد از خانوارهای کل کشور را تشکیل میدهند و ۶۰ درصد از خانوارهای کل کشور نیز در خانههای ملکی، سکونت دارند.
با اینکه اجارهنشینی در سایر کشورهای دنیا نیز معمول است و حتی در برخی از کشورهای پیشرفته اقتصادی، خانوارهای اجارهنشین در اکثریت قرار دارند، ساختار بازار اجاره در ایران بهگونهای نیست که بتوان گفت این خانوارها، از سطح مطلوبی از رفاه برخوردار هستند. بهعنوان نمونه، ۵۸ درصد از کل خانوارهای سوئیس در سال گذشته میلادی در خانههای اجارهای زندگی میکردند و نیمی از خانوارهای آلمان، مستأجر بودند.
یکی از دلایل این تفاوت را میتوان در افزایش پر شتاب اجارهبها در کشورمان دانست. بر اساس دادههای بانک مرکزی، رشد شاخص کرایه مسکن اجاری در شهر تهران در بیشترین نرخ خود در آبان ماه سال گذشته به حدود ۵۲ درصد رسید. این نرخ نشان میدهد اجارهبها در آبان ماه سال ۱۴۰۰ در مقایسه با آبان ماه ۱۳۹۹ حدود ۵۲ درصد رشد داشته است.
با اینکه این نرخ در اردیبهشت امسال به ۴۶ درصد رسیده است اما با وجود تورم بالای اجاره، دیگر نمیتوان اجارهنشینها را خوشنشین دانست.
تیغ پزشکنماها بر رخسار مردم
پزشکنماهای تابلودار و پزشکی که نامش را به دست غیرپزشک میسپارد؛ شبکهای از غیرپزشکان در حوزه زیبایی و عوارضی جبرانناپذیر؛ پدیدهای آشکار و بعضا بدون ناظر و البته جرائمی ناچیز و قانونی که در برخورد با آن چندان روشن نیست…
به گزارش ایسنا، در سالهای اخیر بازار جراحیهای زیبایی در کشور به قدری سکه شده که بسیاری از افراد فارغ از داشتن یا نداشتن تخصص در این حوزه، سعی میکنند وارد آن شده و به هر نحوی پولی به جیب بزنند. به عنوان مثال گفته میشود که سن درخواست عمل جراحی بینی در کشور پایینتر آمده و متقاضی آن نیز در سنین پایین زیاد است؛ به طوری که در گذشته حداقل جراحی بینی سن ۱۸ سال بود اما در حال حاضر بعد از دوران بلوغ در دخترها از ۱۴ سالگی و در پسرها از ۱۶ سالگی انجام میشود. بنابراین تقاضای زیاد و البته جذابیتهای مالی این حوزه باعث شده افراد غیرمتخصص زیادی برای کسب سود و درآمد وارد حوزه اقدامات زیبایی شده و به مدد انواع و اقسام تخلفات و جرائم به هر دری بزنند تا در این بازار پرسود که البته چندان قابل نظارت هم نیست، درآمدهای کلان و چندصدمیلیونی کسب کنند؛ درآمدهایی که در بسیاری از موارد به قیمت جان آدمها یا از بین رفتن همیشگی چهره طبیعیشان تمام میشود…
زیبایی ارزان!
نگاهی به تبلیغات اقدامات زیبایی روی در و دیوار شهر و همچنین در فضای مجازی و تبلیغات اینستاگرامی، نشان میدهد که اوضاع تا چه حد در حوزه جراحیها و اقدامات زیبایی نابهسامان است؛ به طوری که برخی افراد بدون اندک تجربه یا تخصصی به راحتی و حتی بعضا به صورت شبکهای اقدام به اعمال زیبایی اعم از تزریق ژل، بوتاکس، چربی و … در آرایشگاهها یا محلهای غیر استاندارد کرده و بدون کمترین امکانات بهداشتی این اقدامات را بر روی مردم انجام میدهند. متاسفانه برخی از مردم به راحتی و به صرف ارزان بودن یک اقدام زیبایی در آرایشگاه یا مرکزی بدون امکانات، بدون توجه به مجوزهای لازم و تخصص و تبحر افراد در انجام اقدامات زیبایی به این افراد اعتماد کرده و چهرهشان را به دست آنها میسپارند.
عفونت، خونریزی، بافتمردگی و… تنها بخشی از عوارضی است که ممکن است برای افرادی که جهت انجام اقدامات زیبایی خودشان را به دست افراد غیر متخصص و غیر پزشک میسپارند، رخ دهد؛ عوارضی که به سختی قابل جبران بوده و عمدتا هم هیچ وقت به شکل اول بازنمیگردند.
به نام پزشک و به کام پزشکنما
در عین حال به گفته کارشناسان حوزه سلامت، در گذشته انجام اعمال جراحی زیبایی مانند جراحی بینی و صورت محدود به کسانی بود که ضمن گذراندن دورههای آموزشی لازم، تجربه و تخصص لازم را نیز داشتند، اما متاسفانه امروزه بعضا افرادی که فاقد تخصص، صلاحیت، تجربه لازم بوده و مجوز انجام این کار را ندارند هم در این کار مداخله میکنند. این افراد که گویا تعدادشان کم هم نیست، هزینههای پایینتری را نسبت به جراحان و پزشکان دارای صلاحیت دریافت میکنند و و با تبلیغات فریبنده جذب مشتری کرده و پول زیادی را هم به جیب میزنند.
حال اوضاع زمانی خرابتر میشود که برخی پزشکان نیز تخصص، اعتبار و تیغ جراحیشان را به دست افراد غیر پزشک و بدون تخصص میسپارند تا سودی از این بازار کسب کنند؛ به طوری که تبلیغات وسیعی برای انجام جراحیهای زیبایی با نام یک پزشک انجام میشود، اما در اتاق عمل تیغ جراحی به دست فردی غیرپزشک است؛ موضوعی که متاسفانه در بسیاری موارد تبعات و عوارض جبرانناپذیری برای افراد به دنبال دارد و در عین حال هم اثبات رخداد چنین جرمی دشوار است. این در حالی است که قوانین در این زمینه چندان سفت و سخت، شفاف و بازدارنده نیست؛ قوانینی که علیرغم سود کلان این حوزه، بیشتر خندهدار است تا بازدارنده؛ به طوری که چندی پیش محمد رییسزاده- رییسکل سازمان نظام پزشکی کشور در این زمینه با اشاره به چالش انجام برخی اعمال درمانی از سوی پزشکنماها، به ایسنا، گفت: در زمینه افرادی که پزشک نیستند، اما مداخلات غیر مجاز درمانی انجام میدهند، هم راهکار برخورد شفاف نیست و جایی برای مراجعه و شکایت وجود ندارد و هم قانون در این زمینه بسیار ضعیف است.
جرائمی که بازدارنده نیست
وی بر لزوم اصلاح قانون در برخورد با پزشکنماها تاکید و اعلام کرد که اکنون به عنوان مثال اگر فردی در حوزه سلامت مداخله غیرمجاز انجام دهد، هر آسیبی که به فرد بزند، حداکثر جریمهاش ۱۰ میلیون تومان است و جالب است که این جرایم از چندین سال قبل که مصوب شده، متناسب با تورم هم رشد نکرده و بنابراین اصلا بازدارنده نیست.
بنابراین باید توجه کرد که گام اول در سامانبخشی این حوزه، اصلاح قانون بوده و آگاهی دادن به مردم نیز گام دوم است. در عین حال از مردم انتظار میرود که وقتی به جایی برای اقدامات درمانی اعم از اقدامات و جراحیهای زیبایی و … مراجعه میکنند، حتما مجوزهای مربوطه را ببینند و هوشیار باشند و بررسی کنند که آیا این کلینیک یا مطب مجوز انجام چنین اقدام درمانی را دارد یا خیر و اگر مجوز دارد، تاریخ مجوزش نگذشته باشد. همچنین مردم باید دقت کنند که فردی که میخواهد یک اقدام درمانی را برایشان انجام دهد، مجوز این کار را دارد یا خیر.
برای شکایت از پزشکانماها به کجا باید مراجعه کرد؟
طبق اعلام سازمان نظام پزشکی کشور، این سازمان مرجع رسیدگی به شکایت از اعضایش یعنی پزشکان است. در نتیجه در زمینه افراد پزشکنما برای شکایت باید به دادسرا مراجعه شود. در عین حال بر اساس اعلام سازمان نظام پزشکی در سال ۱۳۹۹ در دادسرای انتظامی کل کشور حدود ۳۰۰۰ شکایت در حوزه پزشکی مطرح شده است. باید توجه کرد که اعلام شده که بیشترین شکایات در دنیا و همچنین در ایران، در رشتههای ترمیمی و زیبایی، دندانپزشکی، جراحی، زنان و ارتوپدی، است.
یکی دیگر از مباحثی که در حوزه اقدامات و جراحیهای زیبایی مطرح میشود، بحث تفاوت تعرفههای دریافتی از سوی پزشکان و مراکز مختلف است؛ موضوعی که برخی کارشناسان اختلاف تجربه، مهارت، سابقه و تخصص جراح را مهمترین علت آن میدانند. البته گفته میشود که میزان هزینه بالا لزوما دلیل بر کیفیت بالا نیست و هزینه عمل به روش جراح در برخورد با بیمار و قیمتی که روی کار خودش میگذارد، بستگی دارد. از سوی دیگر برخی کارشناسان نیز عقیده دارند که هزینههای بسیار پایین در برخی مراکز نیز شکبرانگیز است و نباید به صرف پایین بودن هزینه یک اقدام زیبایی به فرد یا مرکزی که مدعی انجام اقدام زیبایی است، اعتماد کنیم؛ چراکه ممکن است این افراد یا مراکز فاقد تخصص، تبحر و استانداردهای لازم باشند. بنابراین به نظر میرسد بهترین کار، انجام تحقیق، صحبت با بیماران قبلی آن مرکز یا پزشک و همچنین استعلام از سازمان نظام پزشکی باشد.
در این زمینه دکتر ابراهیم رزمپا- جراح و متخصص گوش و حلق و بینی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران و عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران، در گفتوگو با ایسنا، میگوید: متاسفانه بحث دخالت افراد غیر پزشک در جراحیها و اقدامات زیبایی، موضوعی است که هم انجمنها با آن درگیرند و هم سازمان نظام پزشکی مدتهاست پیگیر راهکار مقابله با این معضل است. این موضوع به شدت خطرناک است و متاسفانه عوارض بسیار جدی را به دلیل دخالت افراد غیرپزشک در اقدامات پزشکی شاهدیم.
تزریق ژل و بوتاکس در آرایشگاهها و عوارضی جبرانناپذیر
وی فزود: حتی گاهی شاهدیم که متاسفانه اقداماتی مانند تزریق ژل، بوتاکس و … در آرایشگاهها انجام میشود و عوارض جدی مانند بافت مردگی یا نکروز برای بیماران به دنبال دارد. بر همین اساس هم بیمارانی با عوارض بسیار جدی به ما مراجعه میکنند. متاسفانه در این حوزه شرایط بدتر از چیزی است که تصور میکنیم.
پزشکنماهای تابلودار!
رزمپا با بیان اینکه دخالت افراد غیرپزشک در امور پزشکی به چند شکل انجام میشود، گفت: یکی از موارد این است که افرادی که اصلا پزشک نیستند، وارد اقدامات پزشکی زیبایی میشوند. به عنوان مثال در برخی آرایشگاهها یا تکنیسینهایی که برای خودشان تشکیلاتی راه انداختند، در جاهایی مانند اینستاگرام تبلیغ میکنند و اقداماتی انجام میدهند که انجام آنها نیاز به مجوز پزشکی و پزشک بودن دارد و در غیر این صورت انجامشان جرم و غیرقانونی محسوب میشود. بدترین حالت همین است که افرادی که پزشک نیستند، دست به اقدام پزشکی بزنند. برخی از آنها متاسفانه تابلودار هستند؛ یعنی با تابلوی مشخص تبلیغات انجام میدهند و مشخص است که پزشک نیستند. این اقدام جرم و غیرقانونی بوده و مجازات قانونی دارد. بنابراین بوتاکس و ژلی که در آرایشگاهها به دست افراد فاقد صلاحیت تزریق میشود، غیرقانونی است. هیچکس جز پزشک مجوز تزریق این موارد را ندارد.
جراحی زیبایی به نام پزشک و به دست غیرپزشک
وی ادامه داد: شکل دوم دخالت در امور پزشکی زیبایی، به اتاق عمل برمیگردد. در برخی موارد گزارش شده که فرد غیرپزشکی به نام پزشک و با مهر پزشک، جراحی زیبایی را انجام میدهد. به این معنا که پزشک مسئولیت کار را برعهده دارد، اما اقدام جراحی را فرد غیرپزشک انجام میدهد. در این مواقع خود پزشک در صحنه عمل حضور دارد، اما کار جراحی به دست یک غیرپزشک انجام میشود. این اقدام غیرقانونی و کاملا خلاف است و هم نظام پزشکی و هم انجمنهای علمی پیگیر این قضایا هستند، اما تاکنون به نتیجه نرسیده است.
چگونه با پدیده “غیرپزشکان” حوزه زیبایی مقابله کنیم؟
رزمپا با بیان اینکه بارها در جلسات کارشناسی پزشکی قانونی و نظام پزشکی با عوارض جدی این تخلفات برخورد میکنیم و همیشه بحث میشود که یک نهادی باید جلوی این متخلفان را بگیرد، گفت: همواره مطرح میشود که موضوع در دست رسیدگی است. مقابله با این پدیده مقداری مشکلتر شده است. باید توجه کرد که مراجع رسیدگی به این معضل وزارت بهداشت، سازمان نظام پزشکی و معاونتهای درمان دانشگاههای علوم پزشکی هستند که بر روی مراکز جراحی نظارت میکنند. باید توجه کرد که ریشهکنی این معضل نیاز به اقدامی جمعی دارد. زیرا این پدیده تازه نیست و چند سال است که آشکارتر شده است. گاهی به شکلهای مختلف سعی کردند که با این معضل برخورد کنند. حتی برخی از این تکنیسینها دستگیر شده و به عنوان مجرم مجازات شدند، اما تاثیری نداشته است و میبینیم که همچنان افراد غیر پزشک در مراکز جراحی زیبایی فعالیت میکنند.
وی ادامه داد: علت دیگری که مقابله با این معضل را دشوار میکند، این است که معمولا این افراد با هزینههای پایین اعمال جراحی را انجام میدهند و بر همین اساس هم مراجعهکننده بالایی دارند. وقتی تعداد مراجعهکننده باشد، مراکز جراحی برای سودجویی خودشان مقابله جدی با اینها نمیکنند و برای سود بیشتر خودشان با همان شرایط پیش میروند. در حالی که خود مراکز جراحی میتوانند کار افراد غیر پزشک را ممنوع کرده و خودشان با این پدیده برخورد کنند. برای ریشهکنی این معضل خود مرکز جراحی نباید اجازه دهد و قبول کند. از طرفی متاسفانه گاهی کارکنان وزارت بهداشت و دانشگاهها به برخی مراکز که گزارش تخلف داشتند، مراجعه میکنند، اما در لحظه نظارت و بازدید کارها را پوشش داده و خود پزشک بر سر عمل میرود. یعنی جرم را میپوشانند و در نتیجه اثبات تخلف هم دشوار میشود.
رزمپا افزود: فکر میکنم برای حل این معضل اولا سه مرجعی که اعلام شد؛ یعنی وزارت بهداشت، نظام پزشکی و معاونتهای درمان دانشگاههای علوم پزشکی و همچنین انجمنهای علمی باید به عنوان مراجعی که میتوانند رسیدگی کنند، هماهنگی بیشتری داشته باشند. در عین حال خود همکاران پزشک هم باید به این مراجع کمک کنند. نکته مهم هم خود مراکز زیبایی و جراحی هستند که اگر کمک کنند میتوان این معضل را حل کرد. مراکز جراحی نباید اجازه دهند که چنین تخلفاتی رخ دهد. در حال حاضر واقعا غیرقابل تحمل شده است و انجمنها هم از این موضوع ناراضی هستند. مهمتر از همه نگرانی از عوارض خطرناکی است که انجام جراحیهای زیبایی از سوی افراد غیر پزشک دارد.
جراحی زیبایی در شرایط غیربهداشتی
وی گفت: گاهی اوقات این اعمال جراحی در مراکز جراحی و در شرایط بهداشتی انجام نمیشود. بعضا در برخی جاهایی انجام میشود که اتاق عمل نیست و در بهترین حالت ممکن است در کلینیکهای فاقد مجوز باشد و با شرایط غیربهداشتی فرد جراحی شود که که می تواند عوارض جدی به دنبال داشته باشد.
رزمپا تاکید کرد: مساله دیگری که باید درباره آن فرهنگسازی شود، این است که خود مردمی که میخواهند اعمال زیبایی انجام دهند، باید دقت کنند که فقط صرف پایین بودن هزینه را مورد توجه قرار ندهند. طبیعتا وقتی افراد بدون توجه به تخصص، پزشک بودن یا نبودن فردی که جراحی را انجام میدهد و … اقدام زیبایی را انجام میدهند، علاوه بر خطراتی که برایشان دارد، منجر به ترویج تخلف و گسترش کار خلاف میشوند. مردم وقتی برای یک کار زیبایی به مرکزی مراجعه میکنند به تخصصهای موجود در آن مرکز، شرایط انجام جراحی و… توجه کنند. هیچگاه راضی نشوند که یک اقدام زیبایی را در جایی انجام دهند که از نظر بهداشتی و تخصصی معیارهای لازم را ندارد. اگر مردم رعایت کنند و به مراکز غیراستاندارد و افراد غیر متخصص و غیر پزشک مراجعه نکنند، طبیعتا کارشان رونق نمیگیرد.
وی درباره امکان انجام اقدامات زیبایی از سوی پزشکان غیر متخصص، گفت: متاسفانه قانون ما در اینجا مقداری روشن نیست. طبیعتا هرکس که بخواهد وارد اقدامات زیبایی شود، حتما باید دورههای آموزشی خاصی را بگذراند. البته پزشک غیرمتخصص به انجام هیچ گونه «جراحی زیبایی» اعم از جراحی بینی، لیفت صورت و… مجاز نیست، اما درباره سایر اقدامات زیبایی مانند تزریق ژل و بوتاکس و … فکر میکنم مستلزم یکسری دورههای آموزشی و مجوزهایی است. اینطور نیست که هرکس به صرف گرفتن مدرک بتواند هر اقدامی را در حوزه زیبایی انجام دهد.
عفونت؛ مهمترین عارضه جراحیهای زیبایی در محلهای غیراستاندارد
رزمپا درباره عوارض احتمالی انجام جراحیها و اقدامات زیبایی از سوی افراد غیرمتخصص و در محلهای غیر استاندارد، گفت: مهمترین عارضه این است که اگر اعمال جراحی زیبایی در شرایط غیربهداشتی، در جایی غیر از اتاق عمل و در مراکزی که استانداردها رعایت نمیشود، انجام شود، عفونت است. عفونتی که گاهی اوقات ممکن است منتشر شود و عوارض بسیار جدی برای فرد به همراه داشته باشد. در عین حال در مراکزی که افراد غیرپزشک اقدام به انجام اعمال جراحی میکنند، اگر اتفاقی رخ دهد، این افراد نمیتوانند مدیریت کنند و ممکن است خونریزی ایجاد شود و… جان فرد را به خطر اندازد. عارضه دیگری که به ویژه بعد از تزریق ژل و فیلر از سوی افراد غیرپزشک اتفاق میافتد، بافتمردگی یا نکروز است که بافتهای مختلف صورت را از بین میبرد. بوتاکس هم عارضه دیگری دارد که اگر فردی که بوتاکس میکند، تخصص نداشته و دوره لازم را نگذرانده باشند و بوتاکس را در جای مناسب تزریق نکنند، ممکن است برعکس عمل کند؛ به طوری که می خواهند یک چین و چروک پیشانی را از بین ببرند، اما اگر تبحر نداشته باشند ممکن است در جایی تزریق کنند که نتیجه برعکس داده و عوارض هم دهد. عوارض تزریقات ژل، چربی و … به ویژه در مراکز فاقد مجوز و کار از سوی افراد غیرپزشک انجام میشود، بسیار زیاد است. نمونههای مختلف آن به ما مراجعه میکنند و هم در مراجع رسیدگی کننده و هم در مطبها که برای درمان مراجعه میکنند، تعدادشان زیاد است.
وی گفت: در شکایاتی که به دلیل بروز این عوارض انجام میشود، میبینیم که به عنوان مثال یک خانم جوانی ژل تزریق کرده و بعد یک قسمت از صورتش سیاه شده و از بین رفته است. هرچند میتوان یکسری اقدامات درمانی برای این عوارض انجام داد، اما به حالت طبیعی و قبلی خودش بازنمیگردد.
سوالاتی که قبل از انجام اقدامات زیبایی باید از خودتان بپرسید
وی با بیان اینکه در زمینه رفع دخالت غیرپزشکان در امور زیبایی نقش وزارت بهداشت و نظام پزشکی مهم است، گفت: در عین حال خود مراکز جراحی باید کنترل کرده و اجازه چنین اقداماتی را ندهند. همچنین خود پزشکان هم باید تذکر دهند و از مراکز بخواهند که این اقدامات انجام نشود. در عین حال خود مردم هم باید آگاه شوند و وقتی برای انجام یک کار زیبایی مراجعه میکنند، ببینند که چه کسی این اقدام را انجام میدهد، آیا این فرد مجوز انجام این کار را دارد، در کجا این کار انجام میشود و … مردم باید قبل از انجام یک جراحی این سوالات را از خودشان بپرسند.
شبکهای از غیرپزشکان در حوزه زیبایی
این عضو هیئت مدیره انجمن علمی راینولوژی ایران با بیان اینکه افراد غیر پزشک در حوزه زیبایی بیشترین پول را به جیب میزنند، گفت: این افراد بیمار را به نام پزشک دیگری عمل کرده و عمده هزینه هم به جیب فرد غیر پزشک میرود. در حالی که مسئولیت با پزشک است. پزشکی که چنین اقدامی را انجام داده و نامش را در اختیار فرد غیر پزشک قرار داده و کار را به دست افراد غیر پزشک میسپارد. برخی از این افراد غیر پزشکی که در حوزه زیبایی کار میکنند، شبکه دارند. به طوری که هر یک از آنها چند پزشک را تحت پوشش دارد و بیمار را پیدا کرده و از اسامی پزشکان مختلف برای انجام اقدامات زیبایی استفاده میکند. به هر حال باید با این معضل مقابله کرد.
چرایی دریافت هزینههای متفاوت از سوی پزشکان مختلف در حوزه زیبایی
وی درباره چرایی تفاوت هزینههای دریافتی از سوی پزشکان مختلفی که در حوزه زیبایی اقدام میکنند نیز گفت: باید توجه کرد از آنجایی که اعمال جراحی زیبایی طبق توافق جراح و مراجعهکننده انجام میشود، نمیتوان تعرفه مشخصی برای آن پیدا کرد. زیرا بین جراحی که ۳۰ سال تجربه دارد و دورههای مختلف را گذرانده و فوقتخصص این کار است، با فردی که تازه فارغالتحصیل شده و تازهکار است، تفاوت وجود دارد. نمیتوان برای این دو تعرفه همسانی داشت. در حوزه جراحی پلاستیک پزشکان شاخص داریم که اقدامات علمی زیادی انجام دادند و در دنیا شناخته شده هستند. حال نمیتوان توقع داشت که افراد با این میزان تجربه و تخصص با فردی که به تازگی فارغالتحصیل شده هزینه یکسانی داشته باشند. در عین حال علت اصلی تفاوت تعرفهها اختلاف سطح مهارت و دانش جراح است. در عین حال زمانیکه قیمت انجام یک عمل جراحی بسیار پایین است، باید شک کنیم کسی که این اقدام را انجام میدهد، یا تخصص لازم را نداشته یا از شیوهها و تخلفاتی که ذکر شد، استفاده میکنند.
رزمپا با بیان اینکه باید توجه کرد که هیچ ارزانی بی علت و هیچ گرانی بی حکمت نیست، گفت: فرض کنید یک عمل جراحی که حتی در بیمارستان دولتی و دانشگاهی تعرفه خاص و مشخصی دارد، اما در جای دیگری با تعرفهای حتی پایینتر از مراکز دولتی این کار را انجام میدهد، قطعا یک جای کار ایراد دارد. در اکثر ارزانیهایی که در حوزه اقدامات زیبایی میبینیم، به این برمیگردد که افرادی که عمل میکنند یا پزشک نیستند یا پزشکانی هستند که خودشان مهارت لازم را ندارند و کار را به افراد غیر پزشک میسپارند.
وی درباره چگونگی آگاهی مردم از تخصص پزشکی که به او مراجعه میکنند، گفت: باید توجه کرد که اعمال جراحی زیبایی دو عامل به عنوان پایه نیاز دارد؛ یکی مدرک که اجازه و مجوز انجام کار را به پزشک میدهد. دوم تجربه و تبحر است. در حال حاضر در همه رشتهها تخصص و فوقتخصص داریم که هر یک اقدامات مربوط به خودشان را انجام میدهند. حتی صرف مدرک هم دلیل بر این نیست که هرکس که مدرک داشت، دست به هر کاری بزند؛ بلکه باید در هر اقدامی تبحر لازم را هم کسب کرده باشد. با این حال داشتن مدرک، لازمه کار است. مردم باید ابتدا به تابلو و مهر آن پزشک توجه کنند و بعد به محلی که عمل جراحی در آن انجام میشود، توجه کنند و در هر جا هم که مشکوک شدند میتوانند از سازمان نظام پزشکی استعلام کنند. زیرا گاهی یک پزشک غیرمتخصص، در مهرش جراح بینی ذکر شده است. برخی از موارد از نظر قانونی مشکل دارد و اگر نظام پزشکی متوجه این موارد شود، با آنها برخورد میکند. هم نظام پزشکی و هم وزارت بهداشت به شدت با این پدیدهها مخالفند و میخواهند مبارزه کنند اما گاهی برای ریشهکنی این پدیدهها به همکاری پزشکان و مردم هم نیاز است.
۱۰ میلیون نفر در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند
معاون وزیر کشور و رییس سازمان امور اجتماعی کشور درباره رفع مشکلات مناطق حاشیهنشین توضیحاتی ارائه کرد.
«محمد عباسی» معاون وزیر کشور و رییس سازمان امور اجتماعی کشور در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در پاسخ به این سوال که چه تعداد در حال حاضر در مناطق حاشیهای ساکن هستند و چه اقداماتی برای رفع مشکلات و معضلات این مناطق در دستور کار قرار گرفته است، گفت: سازمان بازآفرینی شهری که زیرمجموعه وزارت مسکن، راه و شهرسازی است، متولی محاسبه و ارزیابی سکونتگاههای غیررسمی و حاد است. طبق آنچه که این سازمان بارها اعلام کرده است بخش بسیار زیادی از بعضی از نقاط شهری و روستایی در سالهایی به عنوان سکونتگاههای غیررسمی و یا مناطق حاد تلقی شدهاند و نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از جامعه ما در مجموعه این مناطق تعریف میشوند.
وی ادامه داد: البته باید توجه داشتهباشیم که همه این مناطق یکسان و بحرانی نیستند. این مناطق در حاشیه شهرهای بزرگ بیشتر دیده میشوند و وجود دارند به عنوان یک واقعیت و به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی در گروه بررسی آسیبهای اجتماعی محاسبه شدهاند و مقام معظم رهبری هم در تاکیدات جدیشان به متولیان نظام در طول ۵ الی ۶ سال گذشته این بوده است که این مناطق حاد و غیررسمی را به عنوان یکی از آسیبهای اجتماعی مورد هدف قرار دهند.
رییس سازمان امور اجتماعی کشور با اشاره به اقدامات برنامهریزی شده برای رفع مشکلات این مناطق تصریح کرد: در دولت سیزدهم این جریان در یک نگاه نظامند در دو بعد برنامهریزی شده است، یعنی هم در نظام کالبدی و سازندگیها و شهرسازیها دیده شده است و ضروری است که از این بعد به آن توجه شود، چراکه بخشی از آسیبهای دیگر اخلاقی درون این مناطق لانه کرده است و با توجه به اینکه این مناطق در حاشیه هستند ممکن است برخی از جرائم در آنجا تقویت شده و برخی از مجرمان به آنجا پناه بیاورند.
عباسی با بیان اینکه مسئله دیگر بعد فرهنگی در این مناطق است، گفت: در قرارگاه کالبدی و سازندگی در وزارت کشور و سازمان امور اجتماعی برای این مناطق برنامهریزی شده است و همچنین به عنوان یک پایگاه فرهنگی اجتماعی برنامهریزیهایی برای این مناطق صورت گرفته است تا بتوان با آسیبهای درون این مناطق مقابله جدی کند. اقداماتی که در این مناطق انجام میشود چند جانبه است و تک بعدی نیست.
وی تاکید کرد: موضوعاتی مانند مدرسه، بهداشت، مراکز فرهنگی، بسیاری از پایگاههای اجتماعی که مردم این مناطق از آن محروم بوده و نیازمند آن هستند در دستور کار قرار گرفته است. خوشبختانه مجلس شورای اسلامی امسال اعتبار قابل توجهی را برای توجه به این مسائل در بودجه سال ۱۴۰۱ در اعتبارات سازمان اجتماعی قرار داده است. این امر میتواند در بازسازی این مناطق کمک کننده باشد.
رییس سازمان امور اجتماعی کشور خاطرنشان کرد: در دولت سیزدهم و سازمان امور اجتماعی نیز این اراده وجود دارد و این کار را در قالب دو پایگاه یا دو ستاد عملیاتی طراحی کردهایم و ارادهای شکل گرفته است که امسال بخشی از این بحرانیترین مناطق را مورد هدف قرار دهیم. ما از طریق استفاده از ظرفیتهای محلی، منطقهای و جغرافیایی و ظرفیتهای مردمی برنامههایمان را پیش خواهیم برد. فکر میکنم با استفاده اراده دولت، استفاده از امکانات و ظرفیتهای جغرافیایی و گروههای مردمی میتوانیم مشکلات این مناطق را کاهش دهیم.
پایان دادن به ۳۷ سال بی قانونی در درآمدهای شهرداری ها؛ ۱۴ منبع مالی جدید و چندین راه نظارتی طراحی شد
کلید قانونمند شدن دخل و خرج شهرداری ها سال ۸۹ زده شد اما تا امروز قانونگذاری در این عرصه به طول انجامید که در نهایت با دقت، پشتکار و همت نمایندگان مجلس یازدهم ریل گذاری برای درآمد پایدار شهرداری ها و دهیاری ها طراحی شد و دولت با ابلاغ مصوبه مجلس، قطار شهرداری ها و دهیاری ها حرکت در این مسیر را از چهارشنبه ۱۲ مردادماه ۱۴۰۱ آغاز کردند.
از آنجایی که این روزها شاهد گسترش شهرنشینی و علاقه مردم برای زندگی در شهرها هستیم، باید گفت که هزینه شهرداری ها برای اداره امور شهر افزایش یافته است و تامین منابع مالی از عوارض ساختمانی و رکودهای دوره ای بخش مسکن موجب نا اطمینانی شد از این رو مجلس و نمایندگان برای درآمد پایدار دست به قانونگذاری زدند تا مشکلات کمبود منابع مالی، درآمد نامناسبا و مدیریت ضعیف هزینه ها برطرف شود.
قانون برنامه پنجم توسعه کل کشور شوراهای اسلامی، شهرداری ها و سایر مراجع ذیربط را موظف به تدوین نظام درآمدهای پایدار شهرداری ها کرده بود اما دولت ها به این امر بی توجهی کردند و حتی زمانی که مجلس دست به کار تدوین طرحی در این زمینه شد، دولت گذشته با ارائه لایحه ای مشابه طرح مجلس کار نمایندگان را متوقف کرد. با این حال مجلس یازدهم با درخواست دولت سیزدهم برای ارسال مجدد لایحه درآمد پایدار شهرداری ها و دهیاری ها کار را ادامه داد تا بعد از چند رفت و برگشت به شورای نگهبان، کمیسیون و صحن کار نهایی و قانون برای ابلاغ آماده شد.
سال ۶۲ وزارت کشور بر اساس قانون بودجه آن سال مکلف شد ظرف مدت ۶ ماه لایحه درآمدهای پایدار را به مجلس بیاورد که با گذشت ۳۷ سال این اتفاق با پیگیری کمیسیون شوراها و رفع ابهامات و ایرادات شورای نگهبان رقم خورد. نمایندگان در نظر داشتند که در مسیر قانونگذاری برای شهرداری ها امکان نظارت بر آنها را داشته باشند تا مر قانون اجرایی شد به نحوی که ماده ۱۲ قانون درآمدپایدار شهرداری ها و دهیاری ها، سازمان امور مالیاتی کشور را مکلف کرده است گزارش میزان درآمد وصولی و توزیع ع.ارض ارزش افزوده سهم شهرداری ها و دهیاری را در مقاطع زمانی سه ماهه به کمیسیون های امور داخلی کشور و شوراها، اقتصادی و عمران مجلس شورای اسلامی، شورای عالی استان ها و وزارت کشور اعلام کند.
همچنین نمایندگان برای رفع مشکلات مالی و ایجاد منبع درآمد پایدار برای شهرداری ها و دهیاری ها ۱۴ منبع مالی جدید طراحی کردند تا بعد از گذشت ۳۷ سال، شهرداری ها و دهیاری ها بر مدار قانون حرکت کنند و اقدامات آنها شفاف و قابل پیگیری باشد./
این جملات را هرگز به کودکتان نگویید!
دنیای کودکی دنیای لحظههای هیجانی و بکری است که میتوان خاطرات تلخ و شیرین آن را سالها به یاد داشت. در این دوران برخورد والدین و رفتارهای کلامی، فیزیکی و احساسی آنها جملگی تصویر ذهنی در کودک شکل میدهد که در شخصیت حال و آینده کودک تاثیر مثبت و منفی خواهد گذاشت.در این گزارش شما را با جملات سمی در برخورد با کودکان آشنا میکنیم.
گروه سلامت خبرگزاری فارس:دنیای کودکی دنیای ظریف و حساسی است؛چراکه کودک هر لحظه با رویدادهای جدید و تازه که از نظر ما بزرگسالان عادی به نظر میرسد روبرو میشود.
دنیای کودکی دنیای لحظههای هیجانی و بکری است که میتوان خاطرات تلخ و شیرین آن را سالها به یاد داشت. در این دوران برخورد والدین و رفتارهای کلامی، فیزیکی و احساسی آنها جملگی تصویر ذهنی در کودک شکل میدهد که در شخصیت حال و آینده کودک تاثیر مثبت و منفی خواهد گذاشت.
تنبیه فیزیکی و کلامی و شخصیت بخشی یا سلب و تحقیر شخصیتی کودک، باعث احساس عزت نفس و ارزشمداری او گشته یا در نقطه مقابل کودک را فردی خوار، مستاصل و شخصیتی آسیب پذیر و دارای عزت نفس و اعتماد بنفس پایین به بار میآورد.
یکی از مهمترین ابزار ما برای تربیت کودک و همچنین کنار آمدن و درخواست کردن از او، زبان و کلمات است. تقریبا از یکی دوسالگی، کودک به خوبی متوجه کلام و خواست شما میشود. او کم کم زبان باز کرده و معنای کلمات را میشناسد؛ خصوصا افعال را به خوبی درک میکند؛ اما چون هنوز به تفکر مجهز نشده، هر آنچه که شما به او بگویید را باور میکند و معنای ضمنی یا استعاری آن را درک نمیکند.
بنابراین جملاتی وجود دارند که در فرهنگ و ادبیات تربیتی ما بسیار هم پرکاربرد است، اما اثری منفی روی ذهنیت، روحیات و آرامش کودک دارد. در ادامه برخی از این جملات را با هم مرور می کنیم و به شما یاد میدهیم که از بیان چه کلماتی به کودکان باید خودداری کرده و به جای آنها چه کلماتی را بیان کنید.
جملات طرد کننده
«دیگه مامانت نمیشم»
اگر بخواهیم دسته بندی کنیم، برخی جملات هستند که میتوان به آنها «جملات طردکننده» گفت. به طور مثال جمله «دیگه مامانت نیستم/ نمیشم» که مثل نقل و نبات در زبان مادرها میچرخد، کودک را دچار اضطراب و استرس میکند.
کودک نمیتواند درک و استدلال کند که شما در هر صورت مادر او هستید و بخاطر یک دعوای کودکانه، به هم ریختن اتاق، جیغ زدن، کتک زدن بچه همسایه و … او را رها نکرده و از سمت مادریاش استعفا نمیدهید.
کودک کاملا باور میکند که شما دیگر مادر او نخواهید شد و این مسئله او را دچار اضطراب میکند.
«دیگه دوستت ندارم»
ما به اشتباه تصور میکنیم همان حسی که با شنیدن جمله «دیگه دوستت ندارم» در خودمان ایجاد میشود، الزاما در کودک هم برانگیخته میشود. برعکس، کودک فقط کلمات شما را میشنود. باور میکند که دیگر دوستش ندارید و او لایق دوست داشته شدن از سمت شما نیست.
این جمله به کودک احساس «عدم امنیت» میدهد و برای به دست آوردن دل شما ممکن است دست به هر کاری بزند. کارهایی که ممکن است با قواعد دنیای آدم بزرگها، درست در نیاید.
«کاش به دنیا نمیاومدی»
جملاتی همچون «کاش به دنیا نمی اومدی» یا جملات دیگری که همین مفهوم را داشته باشد؛ مثل «چقدر راحت بودم تا بچه نبود» «کاش یه مهدکودک ۲۴ ساعته پیدا بشه» «کاش زودتر مدرسهها باز بشه و از دستت راحت بشم» کودک را به این باور میرساند که ارزشمند نیست و وجودش زیادی و اضافه است.
این جملات که بار منفی بسیاری با خود به همراه دارند، هرگز کمکی به سیستم تربیتی شما نخواهد کرد و کودک شر و شلوغ و بازیگوش شما را تبدیل به یک بچه آرام و حرف گوشکن نمیکند. این جملات سمی شما تنها او را بی ارزش جلوه داده و تخم کینه و نفرت را در دلش میکارید.
جملات برچسبی
جملات برچسبی آن دسته از جملاتی هستند که شما یک صفت منفی را به کودک نسبت میدهید تا مثلا او را به خودش آورده و متنبه کنید؛ مثل این جملات:
«تو شیطون ترین بچه دنیایی!»؛ غم انگیز است که کودک سه چهار ساله در ذهنش باید همچنین جملهای را حل و فصل کند. او مهارتی برای کنار آمدن و هضم کردن جملات منفی ندارد. در برابر نظرات شما فقط یک راه به ذهنش میرسد؛ باور کردن! همین! هر برچسبی را که به کودکتان بچسبانید در واقع او را برای همیشه به دسته خاص ملحق کردهاید.
«چه گناهی کردم که تو درس نخوان احمق بچه من شدی:
بچهها تا زمانی که به درس خواندن، نوشتن تکالیف و به طور کلی سیستم مدرسه عادت کنند، زمانی طی میشود. این زمان هرگز برای کودکان به یک میزان نیست. ممکن است کودک شما سه سال هم بگذرد و باز هم نتواند با سیستم کنار بیاید.
او را درک کنید و جملات برچسبی مربوط به درس خواندن و هوش و استعداد به او نزنید. «تو تنبل ترین شاگرد کلاسی»،«این دستخط بد رو از کجا آوردی»، « خیلی بدخطی»،«ریاضیت خیلی بده» ،«تو هیچ وقت دیکتهات خوب نمیشه» و …
مدارا کنید و به کودک اعتماد به نفس بدهید. به جای عصبانی، خسته شدن و مقایسه کردن کودک با بچههای دیگر، روی استعداد و توانایی ویژه کودک خودتان متمرکز شوید.
جملات تهدیدی
«همین الان میذارم میرم»
گاهی آنقدر کلافه و خستهایم که راهی به جز تهدید نداریم. اما کودک تهدید ما را به کل باور میکند. احساس بی پناهی و گناه کرده و تصور میکند بخاطر کارش باعث شده ترکش کنید. لازم است بدانید که بچهها مثل ما فکر نمیکنند. از نظر آنها «کتک زدن» «بپر بپر کردن روی مبلها» «اهمیت ندادن به درس و امتحان» و … کار بدی نیست.
آنها دارند طبق غریزه شان زندگی کرده و دنیا را تجربه میکنند. مثلا اینکه کودکی دلش میخواهد خودش را پرتاب کند توی استخر پر از آب، نشانه بی عقلیاش نیست، او فقط نمیداند که چه چیزی در انتظارش است و برای چنین کاری باید مهارتی داشته باشد.
به جای عصبانی، خسته شدن و مقایسه کردن کودک با بچههای دیگر، روی استعداد و توانایی ویژه کودک خودتان متمرکز شوید
اگر به این نکته به خوبی توجه کنیم که کودک مثل ما فکر و استدلال نمیکند و تجارب بزرگترها را ندارد، کمتر عصبانی میشویم. حالا تصور کنید که کودک بخاطر کاری که از بد بودنش هیچ اطلاعی ندارد و به نظرش خیلی هم خوب و معمولی و عادی میآید، تهدید به ترک شدن شود. فقط کافی است خودتان را جای او بگذارید تا میزان سردرگمی و احساس گناهش را درک کنید.
«میاندازمت از خونه بیرون»
تصور اینکه با این جملاتی که گمان میکنیم میتوانیم با آنها کودکمان را تربیت و آرام کنیم، به جایش چه اضطرابی به جان بچه میاندازیم؛ اینها هر آدم منصفی را غمزده میکند. کودکانی را دیدهاید که روزی هزار بار از مادر و پدر میپرسند: «هنوزم دوستم داری؟» «دوستم داری؟» یا وقتی والدینش میخواهند به محل کارشان بروند، یا دقایقی را به حمام کردن و دیگر فعالیتها بپردازند، کودک اجازه این کار را نمیدهد و به آنها چسبیده، یکی از دلایلش به کار بردن این جملات است؛ چون او باور کرده که ممکن است ترکش کنید یا او را بی پناه رها کرده و دیگر برنگردید.
جملات نفی
«ای دیوار بد»
کودک دویده است و به زمین خورده، سرش با دیوار یکی شده و حالا هم جیغ و فریادش به آسمان است. ما چکار میکنیم؟ شروع می کنیم به دعوا کردن با درو دیوار! «ای دیوار بد، مگه کوری؟» «بیا دیوارُ بزن مامان» «دیوارُ زدم که حواسش به بچه من نیست، دیگه آروم باش» و چند بوس و ناز هم در همین حین حواله بچه میکنیم.
این جملات که همگی ناشی از سلب مسئولیت از کودک است، به او میآموزد که همه مقصرند به جز او! حتی اشیاء بی جانی مثل دیوار، ستون و تلویزیون و … در چنین مواقعی بیش از آن که تقسیم تقصیر کنید، کودک را در آغوش بگیرید و او را نوازش کرده و ببوسید و جای زخمش را مرهم بگذارید. وقت برای اینکه بگویید چه کار کند تا دیگر به در و دیوار نخورد، زیاد است، اجازه دهید از وضعیت دردناک خارج شود.
«چیزی نیست که»
کودکانی که بخاطر آمپول زدن اشک میریزند را فقط بلدیم با گفتن جمله «آمپول که درد نداره» «چیزی نیست که» و … آرام کنیم.اینها جملاتی است که تمام احساسات کودک را نفی میکند.
کودک دارد با تمام وجود درد را حس میکند و ما خوش خیالانه گمان میکنیم اگر بگوییم: «چیزی نیست که؛ درد نداره! » آرام میگیرد. البته که این طور نیست. بلکه او فقط به شما بی اعتماد میشود و هرگاه به او بگویید: «مسئله مهمی نیست و نباید نگران باشد» یاد روزهای دردناکی میافتد که به جای درک شدن، نفی شده است.
به کودکتان بگویید:«میدونم درد داره مامان، ولی بدنت برای سالم شدن دوباره باید این درد رو تحمل کنه، میتونی بخاطرش گریه کنی و حتی داد بزنی، اما میگذره و خوب میشی.»
جملات مقایسهای
«مثل خواهرت آروم باش»
دیگر حتی تازه مادر و پدرها هم میدانند مقایسه کردن اثری منفی بر کودک دارد، اما برخی هنوز هم به این روش منسوخ شده دست میاندازند تا مثل رقابتی سالم راه بیندازند. کودک همین که احساس کند دارد با دیگران مقایسه میشود، از خود حقیقیاش دور شده و احساس تنفر میکند؛ضمن اینکه با کسی که با او مقایسهاش کردهاید دشمن میشود؛فرقی هم ندارد بچه همسایه باشد یا خواهرش. مستقیم یا غیرمسقیم کودکتان را با هیچ کسی مقایسه نکنید. در هیچ سن و سالی دست به قیاس نزنید.
دقت کنیم! در ارتباط با کودکان و بیان کلمات و جملات باید نهایت دقت را داشته باشیم؛ چرا که خروجی دهان ما میتواند شخصیت ساز یا تخریب کننده شخصیت دلبندمان باشد. با جملات محبت آمیز خود او را در مسیر زندگی دلگرم تر و با کلمات سمی و مخرب کودکمان را سر خورده و متزلزل کرده و جز ناامیدی و درماندگی رهاوردی برای او به بار نخواهیم آورد.
تاریخچه شکل گیری زیارت و پیاده روی اربعین
زیارت با پای پیاده، بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد، همان گونه که نقل شده، حضرت آدم هزار بار به زیارت خانه خدا رفت.
به گزارش خبرنگار مهر، یکی از کارهای پر دامنه دشمنان اسلام و ایران شبهه وارد کردن در باورهای مردم است. این روزها اربعین حسینی و راهپیمایی اربعین آماج حملات رسانهای شبکههای معاند فارسی زبان قرار گرفته است.
پیادهرَوی اربعین، یا راهپیمایی اربعین، از آئینهای شیعی است که در روزهای منتهی به ۲۰ صفر (اربعین حسینی) برگزار میشود. این پیادهروی از نقاط مختلف عراق بهطرف کربلا و با هدف زیارت اربعین انجام میشود. بیشتر زائران، از مسیر نجف به کربلا میروند. در طول مسیرهای راهپیمایی، جایگاههایی برای پذیرایی از زائران وجود دارد که موکب خوانده میشود.
در زمان حکومت صدام حسین، محدودیتهایی در اجرای این مراسم اعمال شد، ولی با سقوط حزب بعث در سال ۲۰۰۳ م، این مراسم احیا شد و هرساله علاوه بر شیعیان عراق، شیعیان کشورهای دیگر بهویژه ایران نیز به راهپیمایی اربعین میپیوندند. بنابر گزارشها، علاوه بر شیعیان، گروههایی از اهلسنت، مسیحیان، ایزدیان و دیگر مذاهب نیز در پیادهروی اربعین حضور مییابند.
تاریخچه زیارت با پای پیاده
زیارت با پای پیاده، بزرگداشتی است که از گذشته بوده و اختصاص به زمان خاصی ندارد، همان گونه که نقل شده، حضرت آدم هزار بار به زیارت خانه خدا رفت، در حالی که این مسیر را به وسیله قدمهایش پیمود و این شیوه، اختصاص به دین و فرهنگ خاصی هم ندارد، همان گونه که قیصر، پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هر گاه در نبرد با امپراتوری ایران پیروز شود، به شکرانه این پیروزی بزرگ، از مقر حکومت خود (قسطنطنیه)، پیاده به زیارت بیت المقدس برود و پس از پیروزی، به نذر خود عمل کرده و پای پیاده رهسپار بیت المقدس شد.
از نقلهای تاریخی این گونه به دست میآید که تشرف به بارگاه ائمه اطهار (ع) با پای پیاده، از زمان حضور ائمه رایج بوده و در نقاط مختلف سرزمین اسلامی صورت گرفته است ؛ ولی در قرنهای گوناگون اسلامی و به مقتضای حکومتهای مختلف، مشکلات بسیاری به خود دیده و همان گونه که زیارت ائمه اطهار (ع) در زمانها و مکانهای مختلف دچار سختیهای فراوان بوده، این سنت نیز دارای فراز و نشیب بوده است .[۱]
حاکمان حکومتهای شیعی مانند حکومت آل بویه و حکومت صفویه، به این سنت حسنه اقدام کرده و سعی در تبلیغ آن بین شیعیان داشتهاند. بنا به نوشته ابن جوزی، جلال الدوله، یکی از نوادگان عضدالدوله، در سال ۴۳۱ ه. ق با فرزندان و جمعی از یاران خود برای زیارت، رهسپار نجف شده و از خندق شهر کوفه تا مشهد امیرالمؤمنین (ع) در نجف را که یک فرسنگ فاصله بود، پیاده و با پای برهنه پیمود. در زمان حکومت صفویه نیز اهتمام بسیاری بر زیارت با پای پیاده صورت گرفته است. شاه عباس صفوی و علمای بزرگ عصر ایشان همچون مرحوم شیخ بهایی، برای رواج فرهنگ زیارت در بین مردم، در سال ۱۰۰۹ ه. ق از اصفهان عزم مشهد کرده و با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسی الرضا (ع) رفت. نقلهای دیگر تاریخی نیز شهادت بر این مطلب میدهد .
علما و بزرگان نیز، به تأسی از ائمه اطهار (ع)، اهتمام بسیار زیادی به این سنت حسنه داشتهاند و نقل شده که زیارت کربلا با پای پیاده، تا زمان مرحوم شیخ انصاری (قده) مرسوم بوده و حتی نقل شده است که ایشان طبق نذری که داشته، با پای پیاده به زیارت امام علی بن موسی الرضا (ع) رفتهاند و مرحوم آخوند خراسانی (قده) نیز به همراه اصحابشان با پای پیاده به زیارت کربلا مشرف میشدند. میرزا حسین نوری (قده) اهتمام بسیاری به این امر مهم داشته و هر سال در روز عید قربان به همراه جمعی از زائرین امام حسین (ع) به پیادهروی از نجف تا کربلا اقدام میکردند و این سفر، سه روز به طول میانجامید.
به گفته برخی پژوهشگران، راهپیمایی در روز اربعین از زمان امامان معصوم (ع) در بین شیعیان رایج بوده است. سید محمدعلی قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء، زیارت امام حسین در روز اربعین را سنت و رفتار مداومِ شیعیان از زمان ائمه دانسته که در زمان بنیامیه و بنیعباس نیز به این حرکت پایبند بودهاند. گفته شده است پس از دوره شیخ انصاری این سنت فراموش شده بود و محدث نوری آن را احیا کرد.نویسنده کتاب ادب الطف در گزارشی از مراسم اربعین در کربلا، اجتماع در این مراسم را به اجتماع مسلمانان در مکه تشبیه و به حضور هیئتهای عزاداری در آن اشاره کرده که برخی به ترک
ی، عربی، فارسی و اردو مرثیه میخواندهاند. ادب الطف در سال ۱۳۸۸ق/۱۹۶۷ م منتشر شده و نویسنده آن، جمیعت راهپیمایان اربعین را بیش از یک میلیون نفر تخمین زده است.
کاروان «محبین آل رسول (ص)» متشکل از چندین گروه از نخبگان اهل سنت سراسر کشور راهی عتبات عالیات شدند.
به گزارش خبرگزاری مهر، گروههایی از علما و نخبگان اهل سنت از استانهای مختلف کشور و به صورت خودجوش برای حضور در مراسم اربعین حسینی به سوی مرز عراق راهی شدند.
این کاروان متشکل از جمعیتی از برادران اهل سنت استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی، گلستان، کردستان و آذربایجان غربی میشود.
علاوه بر تشرف به نجف اشرف و کربلای معلی حضور در کاظمین، دیدار با علمای اهل سنت سلیمانیه، نماز جمعه و تشرف به مسجد کوفه از جمله برنامههای این کاروان است.
شور و شوق محبین اهل بیت در این کاروان برای رسیدن به مقصد و حضور در مواکب و انس و الفت میان برادران شیعه و سنی از موارد قابل توجه در حرکت این کاروان عظیم است.
آن «تتلو» چطور تبدیل به این «تتلو» شد؟
تتلو بازیگر یک سناریوی پولساز
«تتلو» حالا خوب بلد است که خودش را هرچند وقت یک بار سر زبانها بیندازد. او بازیگر خوب و پرطرفداری است به خصوص برای گردانندگان سایتهای شرطبندی و برخی فعالان بازار رمز ارز!
ایسناپلاس ـ سهیلا صدیقی: «امیرحسین مقصودلو» معروف به «تتلو» و طرفدارانش خیلی وقت است به عنوان یک پدیده توسط روانشناسان و جامعهشناسان مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. تتلو خودش به تنهایی یک ژانر است. یک ژانر پر طرفدار که هر کاری دلش بخواهد میکند. فراخوان دعوت به حرمسرای شخصیاش را منتشر میکند، کنسرت میگذارد و با فحاشی زیاد به هوادارانش، کنسرت را کنسل میکند و خیلی کارهای دیگر که در همه آنها رهاست؛ رها و بیپروا. آنقدر که این آخری حتی وعده خودکشی روی استیج کنسرت را هم دادهاست!
پسر آرامی که از همه مرزها عبور کرد
تتلو فعالیتش را از سال ۱۳۸۳ به شکل زیرزمینی آغاز کرد. فعالیت ابتدایی او در بستر یک وبلاگ شخصی که آن را با دوستش ایجاد کرده بود، شکل گرفت. در سال ۱۳۹۰، تتلو نخستین آلبومش را با نام «زیر همکف» منتشر کرد. تتلوی دهه ۸۰ یک رَپِر جوان با ویژگی و مختصات خاص این موسیقی بود که بزرگترین خطایش در زیرمینی بودن او خلاصه میشد. اولین بازداشت او در سال ۱۳۸۷ بود وقتی خبری تحت عنوان «بازداشت خواننده معروف و مبتذل رپ» در رسانهها منتشر شد. او به قید وثیقه آزاد شد و سال ۱۳۹۲ آلبوم «تتلیتی» را منتشر کرد. بازداشتهای او در سالهای ۹۲ و سالهای ۹۵ باز هم تکرار شد؛ بازداشتی که به دلیل توهین او به بازپرس پروندهاش بود.
این روال ادامه داشت تا اینکه از پسری که از زندگی فقط موسیقی را میخواست، موجود دیگری زاییده شد که از همه مرزها عبور میکرد. اظهار جملات توهینآمیز علیه زنان از اولین طغیانهای او بود. ۱۳ آبان ۱۳۹۷، اینستاگرام اعلام کرد که اکانت امیر تتلو را بستهاست؛ به این دلیل که او «جملاتی توهینآمیز علیه زنان» بهکار برد و از هواداران مرد خود خواسته تا «زنان را کتک بزنند یا به آنها توهین کنند». تتلو تا پیش از بسته شدن حسابش حدود ۴ میلیون نفر دنبال کننده داشت و پس از این اتفاق نه تنها کوتاه نیامد بلکه با حساب کاربری جدید به فعالیت خود در اینستاگرام ادامه داد.
۶ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ حساب تازه اینستاگرام تتلو که بیش از ۴/۴ میلیون دنبالکننده داشت برای بار دوم بسته شد. این بار ماجرا این بود که او در چند استوری نوشت که قصد دارد «حرمسرا» راهاندازی کند و از دختران ۱۵ تا ۲۰ ساله خواست که به «حرمسرای» او بیایند. انتشار این استوریها که به دعوت برای رابطه جنسی تعبیر شد با واکنش منفی و شدید برخی کاربران توییتر و روزنامهنگاران ایرانی و ترک مواجه شد. موجی از انتقادها به امیرحسین مقصودلو برای آنچه ظاهراً درخواست رابطه جنسی با دختران زیر سن قانونی بوده به راه افتاد. چند نفر از فعالان حقوق زنان و روزنامهنگاران، با ترجمه مطالب تتلو از اینستاگرام خواستند تا حساب او را ببندد. نهایت اینستاگرام اکانت تتلو را بهطور کامل حذف کرد. سخنگوی شرکت «فیسبوک» که اینستاگرام زیرمجموعه آن است، گفت: «ایمنی اعضا اولویت اصلی ماست و ما محتوایی که از کودکان بهرهبرداری میکند یا آنها را به خطر میاندازد را تحمل نمیکنیم. ما حساب امیر تتلو را به دلیل نقض سیاستهای خود از کار انداختیم و او دیگر اجازه حضور در اینستاگرام را نخواهد داشت.»
حالا دیگر او یک یاغی ناکام بود. خبری از کنسرت و مجوز نبود و از طرفی تنها راه ارتباطی تتلو با مخاطبانش هم برای همیشه از دست رفته بود. پس از ناکامی تتلو برای بازگشت به اینستاگرام، او یک شبکه اجتماعی دیگری را برای ارتباط با مخاطبان خود انتخاب کرد. تتلو در کانال تلگرام خود از همه هوادارانش خواست که اینستاگرام را ترک کرده و به یوتیوب بپیوندند.
پس از بازگشت تتلو به یوتیوب، او تصمیم به شکستن رکورد یوتیوب گرفت و از هوادارانش خواست که زیر پست «یه سرم به ما بزن» در یوتیوب کامنت بگذارند و کامنت هواداران به بیش از ۱۹ میلیون رسید و رکورد کامنت یوتیوب در جهان را زد.
پسری که پیش از این فقط دنبال مجوز از دفتر موسیقی وزارت ارشاد بود و اوج خودنماییش حضور در تمرینات پرسپولیس بود حالا خودش برای خودش هر مجوزی را صادر میکرد؛ صدور مجوز شخصی برای هر عمل غیر اخلاقی مثل توهین به مقدسات، امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) و… او در نهایت تتلویی شد که دیگر خدا را هم بنده نبود و فحاشی و به کاربردن الفاظ رکیک، تنها ابزار تتلو برای ارتباط با مخاطبش بود.
عشق حقیقی یا سریال شبانه در اینستاگرام
خیلیها میگویند او فقط بازیگر یک فیلمنامه قوی است که سناریوی آن را گرداننده اصلی سایتهای شرطبندی و برخی فعلان رمز ارز نوشتهاند. سناریویی که علاوه بر تتلو بازیگران زیادی دارد. این سناریوی قوی دیگر فقط خلاصه در چند پست اینستاگرامی و ویدئوهای یوتیوب نیست؛ یک سریال بلند با چند نقش اصلی است که در تمام سریال در حال عاشق شدن، فارغ شدن، ازدواج و طلاق نمایشی هستند. سریالی که فقط دنبال فالور زیاد برای تبلیغ سایتهای شرطبندی است!
قرارداد بازی در این سریال بی سر و ته آنقدر چرب و پر و پیمان هست که هر جوان جویای شهرتی را جذب خودش کند؛ مثل سحر قریشی که تصمیم به جلای وطن گرفت تا برای مدتی با تتلو نقش یک زن و شوهر عاشق را بازی کنند. دستمزد حضور در این نقش، آنقدر اغوا کننده بود که سحر قریشی تصمیم گرفت از خیر صورتش هم بگذرد و با تتوهای رنگی روی دست و صورتش مخاطب جذب کند. نقشی که در کمتر از یک سال تمام شد و سحر قریشی که حالا در این بازی علاوه بر پول بیش از ۵ میلیون فالوئر عایدش بود، اعلام کرد که این رابطه (به قول خودش ازدواج) تمام شده و تتلو او را گول زدهاست.
آرامه اعتمادی (منتقد سینما) چندی پیش از پشت پرده این بازی پرده برداشت و در توییتی نوشت: «ازدواج سحر قریشی و امیر تتلو، یک معامله دو ساله و چندصد میلیاردی با اسپانسری یک رمز ارز و بازدید یوتیوب است. یک تهیهکننده بنام سینما، در این سناریو دخیل است که بیست میلیارد سهم خالص او از این ماجراست. دوبی بودن قریشی در همین سناریوست.تتلو در آهنگ جدیدش هم اشاره به رمز ارز دارد».
ورود تتلو به دنیای رمز ارزها
راهاندازی یک ارز دیجیتال توسط تتلو در خردادماه سال ۱۴۰۰ که سر وصدای زیادی را در جامعه کریپتو به پا کرد، میتواند مهری بر تایید این ادعا باشد. از آنجایی که خود این خواننده اطلاعاتی در مورد بازار رمز ارزها نداشت، فردی به نام هومن کرمی، مسئولیت این پروژه را بر عهده گرفته بود.
توکن TNT در تاریخ ۲۱ خرداد سال گذشته به صورت عمومی عرضه شد؛ توکنی هم که به نام تتلو ساخته شد، پر از مشکل بود. تتلو بارها از کرمی در مورد عدم انتشار «وایت پیپر» این توکن پرسیده بود و او در جواب میگفت که به دلیل مسائل مربوط به ترجمه، انتشار آن به تعویق افتاده است. اما بعد از گذشت یک هفته، تتلو اعلام کرد که این پروژه منتفی است و کرمی کلاهبردار است. به گفته تتلو، هدف اصلی کرمی از راهاندازی توکن جدید TNT، این بوده که با استفاده از شهرت تتلو، توکن CCN خود را بالا بکشد. این خواننده آن زمان در توییتی نوشت که کرمی باید یک میلیون دلار خسارت به وی پرداخت کند.
اما اینکه تتلو به تازگی در یکی از آثارش مشخصا از رمزارز صحبت کرده است، یعنی این بازی کماکان ادامه دارد. این طور که چندی پیش در برنامه کلاب هاوس به به طرفدارانش اعلام کرد با استفاده از یک ارز دیجیتال خواهند توانست، آهنگهایش را خریداری کنند. همچنین در آینده، امکان خرید بلیطهای کنسرت و توکنهای غیرقابل تعویض (NFT) این خواننده هم با استفاده از این رمزارز فراهم خواهد شد.
این طور که به نظر می رسد میان تتلو، سحر قریشی و پروژه رمز ارز ارتباط مستقیم وجود دارد.
اینکه «تتلو» الان در زمین چه کسی بازی میکند و در ازایش چه چیزی دریافت میکند، قطعا موضوع مهمی است اما پرسش مهمتر این است که چرا تتلو بعد از این همه دست و پا زدن برای دریافت مجوز در ایران بر خلاف سایر خوانندگان زیرزمینی به جایی نرسید و چرا مدیران موسیقی هیچ وقت او را ندیدند؟
ما با آدمی روبرو هستیم که موسیقی را فهم کرده است
رضا مهدوی (موسیقی دان و مدیرکل اسبق مرکز موسیقی حوزه هنری) در تحلیل شخصیت «تتلو» میگوید: «ما با آدمی روبرو هستیم که موسیقی را خوب فهم کرده و در هر گونه از موسیقی های غیراستاندارد که باشد، میتواند به عنوان یک مجری توانمند مورد توجه قرار گیرد. اما از بد حادثه و به دلیل مسائلی که خودش بارها به آن اشاره کرده، کودکی و روند طبیعی خوبی در زندگانی نداشته و برای همین دچار عقده و کمبودهایی است که دوست دارد، به هر طریقی دیده شود.»
این نوازنده سنتور معتقد است: «در سالهای اخیر جوامع به سمتی، رفته که مردم از هنرمندشان، انتظار «شقالقمر» دارند! در گذشته وقتی هنرمندی کار شاخصی ارائه میداد، مردم تا مدت های طولانی از آن اثر لذت میبردند و با آن زندگی میکردند اما از دهه هشتاد تا کنون با نفوذ بی رویه فضای مجازی در زندگی مردم و با وجود حجم زیاد اطلاعاتی که بدرد هر کسی هم نمی خورد، توقع مخاطب از هنرمند حتی هفتهای یک اثر نیست؛ بلکه لحظهای شده است و توقع دارند هنرمندان در هر فرصتی یک اتفاق رقم بزنند!»
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: «گاهی وقتها از هنرجو یان و دانشجوهایم میپرسم که چرا این موسیقیهای رپ با الفاظ رکیک را در تلفنهای همراهتان ذخیره میکنید و گاه به گاه گوش میدهید؟ میگویند ما از نوع تفاوت این آدمها با دیگران لذت میبریم. از آن تاثیر نمیگیریم اما بدمان نمیآید مثلا یک ساعت در فضای متفاوت تری موسیقی گوش دهیم. به زعم بنده حقیقتا لازم است در یک میزگرد جدی در فضای دانشگاهی و رسانه ای در این باره بحث و چالش پیش بیاید. دانشجویان من در رشتههای فرهنگی و علوم انسانی و تربیتی تحصیل میکنند و موسیقی برایشان جنبه سرگرمی دارد. آنها میخواهند در کنار فضای جدی که در زندگی روزمره دارند با موسیقی سرگرم شوند و نگاه کارشناسانه به آن ندارند اما من و امثال بنده دغدغه موسیقی داریم و به این موضوع حساس هستیم . متاسفانه متولیان امر، خیلی به حرف جماعت کارشناس موسیقی در سطوح مختلف توجه نمیکنند.»
این موسیقی پژوه میگوید: «تتلو موسیقی ای به مخاطبش ارائه میدهد که مشخصا نمیتوانم بگویم این موسیقی خوب است یا بد است. او از بهترین تکنولوژی زمان برای تولید آثار بهره میبرد و فارغ از کلام های زشت و نامربوطی که به کار میبرد، برای موسیقیاش تلاش میکند و بی شک مشاورانی کارآزموده هم دارد. اما گویی هیچ گاه حرف شنوی از معلمانش نداشته تا برخی بایدها و نبایدها و بنیان روفتار و منش جهان هستی در عالم هنر را برایش معنا بخشی و تفهیم کنند. »
تتلو یک پسر آرام بود که فقط مجوز می خواست
این موسیقی دان با اشاره به فعالیتهای سابق تتلو در ایران میگوید: «زمانی که در ویدئویی تبلیغاتی از «تتلو» منتشر شد؛ «تتلو» در آن ویدئو، یک پسر آرام بود که صرفا مجوز میخواست برای ادامه فعالیتش بدون جنجال و نشان می داد که اهلیت هم دارد اما در کنار مدیران وزارت ارشاد وقت، مسئول و مشاوری نبود که به این موضوع توجه کند؟! متاسفانه قد و قامت مشاوران و معاونان بیشتر مواقع کوتاهتر از مدیران بالادستی است. در دولت احمدینژاد درخواست هایی از خوانندههای خارجنشین بود که به ایران برگردند، اما مدیر وقت موسیقی توان مدیریتی قوی نداشت و مستاصل در امضای یک آلبوم ماند و «حبیب» خواننده بی گناه با صدای ویژه و مولف عاقبت از غصه دق کرد.»
مهدوی تاکید میکند: «مگر در دورهای «تتلو» روی ناو نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی نرفت و برای خلیج همیشه فارس و تمامیت ارضی کشور نخواند و از تلویزیون هم تصاویری کوتاه به نمایش درآمد؟ حرف من این است که تتلو اهل بود، رام بود و حاضر بود برای دریافت مجوز، حداقل در مجامع رسمی عقدهها و کمبودهایش را کنار بگذارد اما این اتفاق مثل بسیاری دیگر از بی تدبیری ها ،به هر دلیل اتفاق نیفتاد. تتلو میتوانست با مجوز و تحت کنترل کار کند و اجراهای خارجیاش را هم زیر نظر ضوابط کشورش داشته باشد. او در سالهایی که برای کسب مجوز تلاش کرد، فقط توهین و بیمهری و بی توجهی دید و طبیعی است پس از سال ها نتیجه نگرفتن به آن طرف آب برود و ژست اپوزیسیون هم بگیرید و ماجراها و بی اخلاقی ها پشت سرهم؛ خیلیها این طور وقتها این رفتار را میکنند تا خارجیها حمایتشان کنند و آنها هم شروع میکنند به ناروایی ها ! اعتقاد دارم باید جذب حداکثری داشته باشیم. از زاویه دیدگاهی «تتلو» را مقصر وموضوع اصلی نمیدانم … بلکه برخی مدیران که به هردلیل محافظه کار هستند و گاهی پوست خربزه زیر پای آدمها و هنرمندان ساده دل میاندازند و آن ها را غیر مستقیم روانه آن ور آب میکنند!» از یک بیمار روحی یا جسمی چه انتظاری می رود؟ مگر نه آن که باید از سر مهرورزی و مدارا درمانش کرد؟ هنرمندان که از دیگر طبقات جامعه حساس ترند و کاربردی تر. بخشی از مظلومیت فرهنگی ما نشات از نا مَداری ها و رفتارهای بگیر و ببندی است و نه فرهنگی و ارشاد مآبانه.
ماجرای مهاجرت محسن نامجو چه بود؟
مهدوی با اشاره به زمان مدیریتش در مرکز موسیقی حوزه هنری توضیح میدهد: «در مرکز موسیقی ما «پروژه سه محسن» داشتیم. برنامههایی برای محسن چاوشی، محسن نامجو و محسن یگانه داشتیم. این سه نفر از نظر ممیزی ارشاد اصطلاحا زیرزمینی کار میکردند . قابلیت این را داشتند که فعالیت مجاز داشته باشند و به زعم بنده ناتوانی کارشناسان و طراحی مدیریتی بود که نام مصطلح غلط زیر زمینی گرفتند . اینان تولیدات خانگی داشتند و به توسعه موسیقی و هنر می اندیشیدند از مراتبی دیگر… وقتی بخشی از آلبوم «ترنج» نامجو را با مجوز خود منتشر کردیم او راضی بود، چون میخواست در بین هموطنان و کشورش کار کند. کارها داشت خوب پیش رفت اما بخشی از بدنه مدیریتی معاونت هنری ارشاد پس دو مجوزی که به او دادند برای موسیقی تئاتر عاشورایی و تولید کتاب صوتی سپس بدلایل نامعلومی سنگاندازی کردند تا نامجو برود و رفت. نامجو کسی بود که در محفل «در حلقه رندان» حوزه هنری در تالار اندیشه برنامه ها اجرا میکرد. اما عده ای از ارشادی های وقت، هنگام بررسی آلبومش، روی کاغذ نوشتند: این موسیقی نیست..!؟»
این منتقدهنری اضافه میکند: «تتلو را راحت میشد، در ایران نگه داشت اما متاسفانه ما میان برخورد سلبی و ایجابیمان مرز مشخصی نداریم. هنوز جایگاه رافت اسلامی را پاس نمیداریم. موضوع اینجاست که بعضی جوانان ایرانی چند سالی است به دنبال این هستند که مجوز نگیرند؛ چرا که آنطرف تر با آغوش باز پذیرفته می شود و این خیلی خطرناک است.»
واکاوی آماری از وضعیت «خودکشی» در ایران
یک استاد جامعهشناسی ضمن واکاوی دلایل «خودکشی» در ایران طی سالهای ۸۰ تا ۹۸ گفت که میانگین میزان خودکشی در ۱۴ استان بالاتر از میانگین کشوری است این در حالیست که بیشترین میزان خودکشی در سالهای ۹۷ و ۹۸ رخ داده است.
به گزارش ایسنا، دکتر اکبر علیوردینیا، استاد جامعه شناسی دانشگاه مازندران، در نشست “خودکشی در ایران، دلایل و راهکارهای مقابله” که به همت انجمن جامعه شناسی ایران در پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی برگزار شد، به ارائه آماری درباره توصیف وضعیت خودکشی در ایران مبتنی بر دادههای پزشکی قانونی از سال ۸۰ تا ۹۸ (طی ۱۹ سال گذشته) پرداخت و اظهار کرد: البته این آمارها دو اشکال عمده دارد؛ ابتدا آنکه این آمار تنها معطوف به خودکشی های منجر به “مرگ” است در حالی که ” اقدام به خودکشی” مهم تر از خودکشی منجر به مرگ است.
وی با بیان اینکه اقدام به خودکشی ۲۰ برابر خودکشیهای منجر به مرگ است، ادامه داد: برای ما نقطه بحرانی که فرد دست به اقدام خودکشی میزند مهم است. از سوی دیگر دادهها به شکل کلی گفته شده و اطلاعات دیگر از قبیل سن و جنس و… در آن وجود ندارد.
علیوردینیا با اشاره به آمارهای یاد شده در ۱۹ سال گذشته و از سال ۸۰ تا ۹۸، تصریح کرد: بیشترین میانگین برای استان ایلام با ۱۷.۳ در ۱۰۰ هزار جمعیت است. بعد از آن کرمانشاه با ۱۳.۶ در ۱۰۰ هزار جمعیت و سپس لرستان با ۱۱.۱ در ۱۰۰ هزار جمعیت است. البته این دادههای پزشکی قانونی دادههای خامی بود که تبدیل به نرخ کردهام.
به گفته وی، کمترین میانگین میزان خودکشی در بازه ۱۹ ساله یاد شده مربوط به استان سیستان و بلوچستان با ۲.۳ و خراسان جنوبی با ۲.۷ و همچنین استان یزد است.
این استاد جامعه شناسی در عین حال تاکید کرد: استان سیستان و بلوچستان نیاز به مطالعه موردی خاص دارد و به شکل جداگانه باید بررسی شود.
بیشترین میزان خودکشی در سالهای ۹۷ و ۹۸ رخ داده است
وی تصریح کرد: در مجموع میانگین میزان خودکشی در ۱۴ استان از میان ۳۱ استان بالاتر از میانگین کشوری است. میانگین کشوری ما ۴.۹ است و میانگین خودکشی در ۱۷ استان نیز کمتر از میانگین کشوری است. بیشترین میزان خودکشی در بازه زمانی یاد شده در سالهای ۹۷ و ۹۸ بوده است که نرخ آن ۶.۲ در ۱۰۰ هزار جمعیت است. همچنین کمترین میزان آن نیز مربوط به سالهای ۸۳ و ۸۶ با ۴.۲ است.
وی همچنین این را هم گفت که میزان خودکشی در تهران، آذربایجان شرقی، اردبیل، اصفهان، فارس، قزوین، قم، مرکزی، مازندران و گیلان در طی این ۱۹ سال روند افزایشی داشته است.
سیر نزولی خودکشی در دهه ۹۰
علیوردی نیا ادامه داد: خودکشی در ایلام تا سال ۹۰ روند افزایشی داشته است اما از سال ۹۰ به بعد روند کاهشی داشته است و از ۱۳.۹ در سال ۸۰ به ۱۹.۷ در سال ۹۰ رسید و بعد سیر نزولی پیدا کرد. اوج نرخ خودکشی در ایلام در سال ۹۰ بوده است.
روند افزایش ناگهانی خودکشی در تهران از سال ۹۵
به گفته این استاد جامعه شناسی، به طور کلی میزان خودکشی در کشور از ۴.۲ در سال ۸۰ به ۶.۲ در سال ۹۸ رسید به طوریکه با رشد حدود ۴۴ درصدی خودکشی در این ۱۹ سال گذشته روبرو بودهایم.
وی درباره وضعیت خودکشی در تهران، تصریح کرد: تهران در سال ۸۰ جزو سه ـ چهار استان با پایینترین نرخ خودکشی در کشور بود اما این روند از سال ۹۵ ناگهان اوج گرفته و افزایشی شده و نهایتا به نرخ ۶.۸ میرسد.
افزایش ۵ برابری خودکشی با “سلاح گرم” در تهران
کاهش ۴۰ درصدی خودکشی با روش حلقآویز در ایلام و همدان
علیوردی نیا، با اشاره به خودکشیهای ناشی از سلاح گرم، ادامه داد: در استانهای مختلف طی ۱۹ سال گذشته روند یکنواخت برای خودکشی نداشتیم. استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، ایلام، چهار محال و بختیاری، قزوین، کردستان و گلستان در مجموع روند کاهشی نسبی در میزان خودکشی ناشی از سلاح گرم در این سالها داشتند. بیشترین افزایش خودکشی از این طریق را نیز در تهران داشتیم که ۵ برابر شده است. بعد از تهران نیز در قم و فارس سه برابر شده است.
وی توضیح داد: در کل کشور میزان خودکشی با روش حلقآویز روندی افزایشی داشته؛ در این ۱۹ سال و بیشترین افزایش نیز مربوط به استان تهران است که ۴ برابر شده؛ از طرفی ایلام و همدان در این نوع خودکشی روند کاهشی محسوس داشتهاند به طوریکه در این استانها خودکشی با این روش ۴۰ درصد کاهش داشته است.
این جامعه شناس، درباره خودکشی ناشی از خودسوزی تصریح کرد: میزان خودکشی ناشی از خودسوزی هم در استان گلستان ۱۰ برابر شده است اما آمار خودسوزی در تهران روند نسبتا ثابتی را نشان میدهد و در استانهای آذربایجان غربی، ایلام، کرمانشاه و لرستان روند کاهشی داشته است. بیشترین کاهش خودکشی به روش خودسوزی نیز مربوط به استان ایلام است.
وی تصریح کرد: میتوان گفت در کل کشور و در ۱۹ سال یاد شده اولین وسیله خودکشی حلق آویز کردن است که ۵۰ درصد خودکشی ها از این طریق انجام میشود. دومین وسیله نیز مصدومیت با سم و دارو با ۱۴ درصد و سومین روش خودسوزی، چهارمین روش سلاح گرم و سپس سقوط از بلندی است. نکته مهم آن است که در استان ایلام خودسوزی بعد از سال ۹۲ سومین روش خودکشی و پس از حلق آویز کردن شده است در حالی که قبل از آن دومین روش بعد از حلق آویز کردن بود.
به گفته این استاد جامعه شناسی، در این ۱۹ سال یاد شده روشهای بسیار خشن خودکشی مثل خودسوزی و استفاده از سلاح گرم و… در استان هایی که پیش از آن شیوع بالایی داشتند؛ روند کاهشی به خودگرفته است.
تفاوت نوع خودکشی در شمال با جنوب کشور
خیز تهران به سمت خودکشیهای “خودخواهانه”
علیوردی نیا با اشاره به نمودار “یو شکل” دورکیم، به تبیین جامعه شناختانه خودکشی در ایران پرداخت و توضیح داد: دادهها بعضا قابل اعتماد نیستند و با احتیاط میتوان گفت که به نظر میرسد نمیتوان تبیین واحدی از خودکشیها در ایران داشته باشیم چراکه نوع خودکشیها در جاهایی مثل غرب و جنوب کشور متفاوت از آنچه در کلانشهرها و استانهای صنعتیتر رخ میدهد، اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: من فکر میکنم خودکشیهایی که در جاهایی مثل ایلام رخ میدهد ناشی از فزونی انسجام و انتظام اجتماعی هستند. در جاهایی مثل تهران و استانهای صنعتیتر شده رابطه مستقیم بین میزان انتظام و انسجام اجتماعی و میزان خودکشی دیده میشود.
این استاد جامعه شناسی تصریح کرد: برای مثال استان ایلام در حال حاضر به سمت کاهش این انتظام حرکت میکند، به ویژه از سال ۹۰ به بعد که میزان سواد بالاتر رفته است. زمانی میزان خودکشی در ایلام ۶ برابر تهران بود و در حال حاضر تنها دو برابر تهران است. تهران نیز زمانی در مینیموم نمودار یو شکل قرار داشت اما در حال حاضر به سمت چپ نمودار یوشکل میرود. تهران در حال حاضر به سمت جنس خودکشی اَنومیک و خودخواهانه خیز برداشته است.
افزایش «خودکشیهای شرافتی » طی سالهای اخیر
علیوردی نیا، همچنین با اشاره به رابطه معکوس انتظام اجتماعی با برخی مولفهها نظیر «طلاق»، خاطر نشان کرد: برای مثال وقتی با افزایش طلاق خودکشی زنان کم میشود یعنی انتظام اجتماعی کم میشود و هرآنچه باعث کاهش انتظام و انسجام اجتماعی در جوامع بسته نظیر روستایی و عشایری و… شود، باعث کاهش خودکشی نیز میشود. حتی تعریف خودکشی تقلیل گرایانه نیز “رهایی از یک موقعیت هنجاری که چارهای جز آن وجود ندارد” است.
وی توضیح داد: در شش و هفت سال اخیر شاهد افزایش میزان شوهر کشی هستیم، یا دختر خودش و یا شوهر را میکشد و یا فرار میکند و شاهد قتلهای “شرافتی” هستیم. در مقالهای نوشته بود قتل های شرافتی را میتوان خودکشی های شرافتی نام گذاشت. به نظر من اینها تبیین واحدی دارند و هر دو، دو روی یک سکه اند. قتل های شرافتی یا همان خودکشیهای شرافتی ناشی از فزونی انتظام اجتماعی در جامعهاند و تا وقتی زن در جامعه کالای ارزان قیمتی باشد که خون بهای او نصف مرد است، مشکلات طلاق دارد و… مشکل پا برجا است. در مجموع هم به مثابه ایدئولوژی و هم به مثابه ساختار باید فکری برای ساختار جامعه پدر سالارمان کرد.
چرا پرداختن به خودکشی مهم است؟
به گزارش ایسنا، همچنین در بخش دیگر این نشست محمد علی محمدی، جامعه شناس و عضو کرسی یونسکو در سلامت اجتماعی و توسعه با طرح این پرسش که چرا خودکشی نسبت به مسائل اجتماعی دیگر مهم تر است؟، اظهار کرد: از آنجایی که خودکشی میتواند مثل دومینو مسائل دیگری را با خود به همراه داشته باشد، موضوع مهمی است حتی اگر به مسالهای اجتماعی تبدیل نشده باشد.
وی با بیان اینکه مرگ، مساله هستی شناختی پیچیدهای است و وقتی انسانی مرگ را انتخاب میکند یا جزء اساطیر و قهرمانان است و یا جزء خسته شدگان از زندگی است، ادامه داد: خودکشی تجلی فیزیکی مرگ روانی است. یعنی انسان ابتدا به لحاظ روانی میمیرد و سپس مرگ جسمی پدیدار میشود. طبق نظریهها قبل از مرگ جسمی نیز مرگ در جامعه و مرگ فرهنگ و اخلاق رخ داده که انسانی دست به خودکشی میزند.
این جامعه شناس با طرح این پرسش که غلبه بر «ترس از مرگ» چگونه و تحت چه شرایطی به وجود میآید؟، تصریح کرد: خودکشی در ایران پدیده رو به رشدی دانسته شده است و میگویند در هر ۱۰۰ هزار نفر ۶ نفر در این امر موفق میشوند. ایران در میان کشورهای اسلامی در جایگاه سوم است و در جهان جایگاه پنجاهو هشتم را دارد. ۱۲۵ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی میکنند که از این بین ۶ نفر موفق میشوند. همچنین روزانه ۱۳ نفر اقدام به خودکشی میکنند و از سال ۹۹ این ۱۳ نفر تبدیل به ۱۵ نفر شده است.
نیمی از خودکشیهای منجر به مرگ مربوط به جوانان زیر ۳۰ سال است
۶۵ درصد خودکشیکنندگان سال ۹۹، «مرد» بودند
محمدی با بیان اینکه میانگین خودکشی در کشور ما ۶ است و میانگین جهانی ۵.۲ است، افزود: طبق آمار پزشکی قانونی جوانان قربانیان اصلی خودکشیاند و بیشتر خودکشیها در بین افراد ۱۵ تا ۳۵ ساله رخ میدهد. همچنین ۵۴ درصد خودکشیهای منجر به مرگ در میان جوانان زیر ۳۰ سال رخ داده است.
وی یادآور شد: طبق آمار وزارت بهداشت در سال ۹۹، ۱۰۰ هزار نفر در ایران اقدام به خودکشی کردند که این میزان نیز رو به افزایش است. بعد از جوانان، مردان متاهل یا پدران، قربانیان بعدی هستند. تقریبا نیمیاز خودکشی ها در بین افراد متاهل اتفاق میافتد. همچنین در سال ۹۹ مردان حدود ۶۵ درصد و زنان ۳۵ درصد خودکشیهای اتفاق افتاده را شامل شدند و در سال ۹۸ مردان ۷۰ درصد خودکشیها را شامل میشدند.
علت بیشتر بودن خودکشی در «غرب کشور»
خودکشی در خانواده مسری است؟
این جامعه شناس با یادآوری اینکه تا کنون گفته میشد بحثهای خودکشی در غرب کشور بیشتر مطرح است، خاطر نشان کرد: شاخص فلاکت و درماندگی تا کنون در غرب کشور بیشتر بوده است. بین خودکشی جوانان ۱۵ تا ۳۴ سال با مسائل خانوادگی و مسائل مالی رابطه معنا داری وجود دارد. رابرت مرتن میگوید وقتی افراد به اهداف خود نمیرسند و ابزار برای رسیدن به هدف را در اختیار ندارند درمانده شده و بر اساس مدل مرتنی چندین واکنش نشان میدهند. یکی از این روشها این است که افراد با روشهای خلاقانه بزهکارانه مثل رشوه و قاچاق و… به آن هدف میرسند، برخی اما مناسک گرا هستند و خیلی دنبال درگیری و مبارزه برای رسیدن به هدف نیستند و برخی نیز برای رسیدن به هدف، “شورش” میکنند. عدهای که از رسیدن به هدف کناره گیری و خود را ایزوله میکنند جزو کناره گیراناند که میشود گفت از باب استیصال منبعث از فلاکت میتوان از نظریه درماندگی استیصال “مرتن” استفاده کرد که یکی از عوامل کناره گیری “خودکشی” است.
محمدی با بیان اینکه خودکشی یکی از نتایج مسلم درماندگی است، بیان کرد: انسانها از پدر و مادر و نزدیکان یاد میگیرند. بر اساس نظریه “آلبرت بندورا” خودکشی مسری و آموختنی است و اگر در نزدیک ترین افراد خانوادهات اتفاق بیفتد، تقلید این امر بسیار بالا میشود. افراد ابزار و روشهای خودکشی را یاد میگیرند. بنابراین برای جلوگیری از این امر میتوان از تبیینهای جامعه شناختی و اجتماعی استفاده کرد.
وی در بخش دیگر سخنان خود به ارائه پیشنهاداتی در این زمینه برای مقابله با خودکشی پرداخت و اظهار کرد: مساله معیشت باعث گسیختگی خانواده میشود و بر اساس برخی فاکتورهای روانشناختی خاص، برخی افراد خودکشی را در شرایط درماندگی انتخاب میکنند. دولت میتواند موظف شود یک روانشناس یا آسیب شناس برای هر مثلا ۲۰۰ نفر در موسسات و سازمانها و نهادها قرار دهد تا این امر را کنترل کرد. باید برای کاهش هزینههای اقتصادی و روانی از دوش سرپرست خانوارها تلاش کرد. باید از نظریه های اجتماعی برای مدیریت آسیبها استفاده کرد.
خرید لوازم مدرسه چقدر آب میخورد؟/ بوی ماه مهر با چاشنی گرانی لوازم التحریر
چند هفته ای است که تب خرید لوازم التحریر بالا گرفته و دانش آموزان با خرید کیف، کتاب، دفتر و نوشت افزار برای حضور در مدارس آماده میشوند.
بازار لوازم التحریر با نزدیک شدن به ماه مهر و آغاز سال تحصیلی، جلوه و نمای ویژهای پیدا میکند. تولید این لوازم بنا به سلیقه هر نسل از دانش آموزان جزو مهارتهای درآمدزایی در این بازار محسوب می شود.
امسال برپایی کلاسهای درس پس از حدود سه سال که به دلیل کرونا به صورت مجازی مجازی برگزار میشد، شیوه جدیدی را به خود میبیند و دانش آموزان بیشتر به دنبال تهیه نوشت ابزار هستند. این بازار پر زرق و برق و متنوع، از طیف قیمتی بسیار مختلفی برخوردار است.
آقای موسی فرزانیان رئیس اتحادیه لوازم التحریر و نوشتافزار گفت:همه ساله با آغاز سال تحصیلی جدید بازار لوازم التحریر رونق می گیرد. با توجه به اینکه چندین دوره مدارس به صورت مجازی برگزار میشد امسال یک تنوع خاصی را در این بازار شاهد خواهیم بود.
به گفته او، هر سال نمایشگاه پاییزه در کشور برگزار میشود که در این بین بازار لوازم التحریر پر رونق خواهد بود. امسال قرار است در نمایشگاه پاییزه، لوازم مدرسه با قیمت مناسب برای دانش آموزان و خانواده هایشان در نظر گرفته شود.
رئیس اتحادیه لوازم التحریر و نوشتافزار گفت: باتوجه به افزایش قیمت کاغذ در بازار، قیمت دفتر هم افزایش پیدا میکند، این در حالی است که قرار است در نمایشگاه پاییزه دفاتر مشق با ارز دولتی در غرفهها عرضه شود که خوشبختانه قیمت دفاتر از سوی سازمان حمایت از مصرف کنندگان و تولید کنندگان تعیین و نظارتهای جدی برای فروش آن اعمال شده است.
فرزانیان در پاسخ به این پرسش که هم اکنون کمبودی در بازار وجود دارد یا خیر؟ افزود: با وجود مشکلات پیش روی تولید اما تولیدکنندگان توانسته اند کمبودهای بازار لوازم التحریر را جبران کنند.
رئیس اتحادیه صنف لوازم التحریر و نوشت افزار تهران در واکنش به فروش لوازم التحریر لاکچری و دفترهای چند میلیون تومانی گفت: فروش لوازم التحریر خارج از عرف و اقلام فانتری با قیمتهای غیرمعمول ممنوع است و این موضوع مربوط به گذشته است. در صنف ما لوازم التحریر لاکچری وجود ندارد شاید لوازم فانتزی یا پرزرق و برق باشد، ولی لوازم لاکچری نداریم.
انواع لوازمالتحریر چه قیمتهایی دارد؟
یکی از پرسشهایی که این در این زمینه میتواند مطرح شود این است که خرید یک مجموعه لوازمالتحریر برای یک دانش آموز در حال حاضر به طور متوسط چقدر هزینه دارد و حداقل و حداکثر قیمتهای لوازمالتحریر این روزها در بازار چگونه است.
فرزانیان در خصوص قیمتهای لوازم التحریر گفت:امسال لوازم التحریر با توجه به تورم در کشور حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش قیمت دارد. انواع لوازمالتحریر بسته به کیفیت، طرح، مدل و برند قیمتهای متنوعی در بازار دارند، به عنوان نمونه کوله پشتی که جزو اصلیترین وسایل مدرسه است در بازار لوازمالتحریر بین ۵۰ هزار تومان تا ۱۸۰ هزار تومان در مدلها و طرحهای مختلف قیمت دارد.
هم اکنون ۹۰ درصد تولیدات لوازم التحریر در بازار داخلی است
در ادامه محمدرضا جویار دبیر اتحادیه لوازم التحریر گفت: با توجه به اینکه نرخ ارز نسبت به سال گذشته افزایش داشته است به طور قطع میتواند در قیمت تمام شده کالا تاثیر بگذارد و همین امر موجب شده که قیمت لوازم التحریر هم در بازار گران شود.
دبیر اتحادیه لوازم التحریر در ادامه گفت: زمانی میتوان حمایت از سوی مسئولان برای تولیدکنندگان را مدنظر داشت که مواد اولیه هم در اختیار آنها قرار گیرد. هم اکنون ۹۰ درصد تولیدات لوازم التحریر در بازار، داخلی است.
واردات به صورت مستقیم و بدون واسطه لوازم التحریر از چین و دبی به راحتی انجام میشود، شامل تمام اقلام اداری، نوشت ابزار فانتزی، چراغ مطالعه، جامدادی، دفتر فانتزی و ارزان، خودکار، ساعت رومیزی، پاکنهای فانتزی و ۱۰ها قلم جنس پرفروش دیگر است.
ما هم گشت و گذاری در مغازهها و فروشگاههای عرضه لوازم التحریر در بازار داشتیم تا در مورد قیمت اقلام و توان خرید مردم در بازار اطلاعاتی کسب کنیم.
به گفته فروشندگان لوازمالتحریر بخش عمده ای از بازار لوازمالتحریر، وارداتی است و محصولات چین، مالزی، هند، ژاپن و برخی از کشورهای شرق آسیا بازار داخل را قبضه کرده اند و در مقایسه با تولیدات داخلی به دلیل کیفیت بهتر و طرحهای متنوعتر و زیباتر از مشتریان بیشتری برخوردارند.
از سوی دیگر هم برخی معتقدند بسیاری از لوازمالتحریر وارداتی تنها ظاهر زیبایی دارند و به لحاظ کیفیت از تولیدات داخلی پایینتر هستند.
همچنین بخشی قابل توجهی از واردات لوازمالتحریر به صورت غیر رسمی و قاچاق وارد میشود که هر چند آمار دقیقی از آن در دسترس نیست، اما بر اساس برخی اظهارات دست کم نیمی از لوازمالتحریر وارداتی به صورت قاچاق از مرزها وارد میشود.
قیمت برخی از اقلام مورد نیاز مدرسه استخراج شده از اتحادیه مربوطه
اقلام | قیمت (تومان) |
دفتر سیمی ۵۰ برگ | ۱۵ هزار تومان |
دفتر منگنه ای | ۸ هزار تومان |
مداد ۱۲ عددی | ۴۵ هزار تومان |
مداد رنگی چوبی | ۴۵ هزار تومان |
مداد رنگی پلیمری | ۱۷ هزار تومان |
خودکار | ۶ هزار تومان |
پاک کن | ۴ هزار تومان |
تراش | ۸ هزار تومان |
جامدادی | ۳۰ هزار تومان |
مداد اتود | ۲۳ هزار تومان |
کاغذ آچار | ۱۲۰هزار تومان |
خط کش | ۵ هزار تومان |
چسب نواری | ۲ هزار تومان |
کوله پشتی مدرسه | ۱۵۵ هزار تومان |
کوله پشتی دخترانه | ۱ میلیون تومان |
کوله پشتی چرم | ۲۹۰ هزار تومان |
کفش پسرانه | ۲۴۹ هزار تومان |
کفش دخترانه | ۲۰۰ هزار تومان |
تهران- ایرنا- رویکرد غالب در مدیریت منابع آبی کشور دست کم طی هفت دهه گذشته رویکرد سازهای بوده که با وجود خسارات سنگینش همچنان ادامه دارد.
اوضاع نزولات آسمانی در ایران باعث شده تا نگرانیها در زمینه مواجهه با بحران آبی و تبعاتی مانند جولان ریزگردها، تنشهای آبی، اعتراض کشاورزان و … افزایش یابد.
نمود بزرگ اوضاعی که در آن به سر میبریم حرکت دریاچه ارومیه به سمت خشکشدن است که نگاه بسیاری را در این روزهای پایان تابستان به خود دوخته است.
درباره چشمانداز نزولات آسمانی «سحر تاجبخش» رئیس سازمان هواشناسی کشور هشتم شهریورماه در گفتوگو با ایرنا بیان داشت پیشبینیهای فصلی از پاییز دیررَس و بارندگی اندک از اواخر آبان خبر میدهد و اگر هم بارشهای سیلابی دوباره رخ دهد سازوکاری برای جمعآوری آن وجود ندارد.
علاوه بر اوضاع اقلیمی، بسیاری از کارشناسان مشکلات آبی کشور را مزمن و ساختاری میدانند. «مجید رمضانی مهریان» عضو هیات علمی گروه مطالعات محیطی، پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت) به ایرنا گفته در این زمینه یک تعریف کلی و لازم است تا با دقت بیشتر به جزییات وضعیت فعلی پرداخته شود. برای مثال ممکن است در منطقهای بارندگی کمتر از میانگین سالانه باشد ولی کمبود در بخش تامین منابع آب احساس نشود. حتی ممکن است عکس این موضوع رخ دهد یعنی بارندگی بالاتر از میانگین بلندمدت باشد ولی کمبود آب وجود داشته باشد. همچنین ممکن است بارندگی کمتر از میانگین بلندمدت باشد ولی با بهرهکِشی از منابع آب زیرزمین، کمبودها را جبران کنیم.
رمضانی مهریان: در بخش کشاورزی هنوز روش غالب آبیاری روش غرقابی است. بودجههایی که برای اجرای سیستمهای جمعآوری و تصفیه فاضلاب یا برای اصلاح الگوی کشت در نظر گرفته میشود در مقابل بودجههای کلان پروژههای انتقال آب ناچیز است
به گفته مهریان، میان خشکسالی و خشکی باید تفاوت قائل شد. حدود ۶۵ درصد از مساحت کشور ما در اقلیم خشک واقع شده است.
در یک اقلیم خشک برابر خشکسالی غافلگیر نشویم
«حجت میان آبادی» عضو هیات علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با پژوهشگر ایرنا اظهار میدارد: هنگامی که از وضعیت منابع آبی صحبت میکنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که مساله مدیریت منابع آب، امری است که در کنار مسائل اجتماعی و سیاسی و انسانی، دارای یک سری ویژگیهای طبیعی از بین ویژگیهای مختلف از جمله خشکسالی و ترسالی است؛ مسالهای که وجود دارد این است که خشکسالی و ترسالی جزو ویژگیهای طبیعی منابع آبی محسوب میشوند و بر اساس چرخه طبیعت، امر لازم، ضروری و حیاتی آن هم شناخته میشوند. این مسائل یعنی خشکسالی و ترسالی هر چند سال یک بار هم رخ میدهند اگر بخواهیم به وضعیت منابع آبی صرفا بر اساس یک، دو یا سه سال خشکسالی یا ترسالی که با سیل و بارندگیهای شدید همراه میباشد، اظهار نظر کنیم، اظهارنظر صحیحی نخواهد بود و بنابراین با توجه به این امور ما نیازمند یک رویکرد کلان در یک بازه زمانی کلانتر هستیم که هم خشکسالی و هم ترسالی را مدیریت کند و در برابر شوکهای طبیعی مثل خشکسالیها و ترسالیهای شدید یا انسانساز و همچنین تغییرات سیاسی-اجتماعی به طور پایدار عمل کند.
میان آبادی پیرامون نوع رویکرد مدیریت منابع آبی در چند سال اخیر میگوید: رویکرد مدیریت منابع آب در طی ۶ دهه اخیر، از نظر پارادایمی و مبانی رویکردی تغییر چشمگیری نکردهاست. در واقع، همان پارادایم مدیریتی و سیاستگذاری که پیش از انقلاب وجود داشت، در دوره بعد از انقلاب هم مشاهده میشود. با این تفاوت که در نمودهای آنها تغییراتی ایجاد شدهاست. این رویکرد بعد از اجرای اصل چهار ترومن (برنامه کمکهای فنی آمریکا به کشورهای در حال توسعه که از ۱۹۵۱ میلادی در ایران به راه افتاد) تشدید شد و از آن با عنوان رویکرد یا «پارادایم ماموریت هیدرولیکی» نام میبرند.
وی میافزاید: باور مکتب نوسازی این بود که انسان میتواند و باید بر طبیعت غلبه کند. هر چند، این مکتب در چند دهه اخیر محکوم به شکست شدهاست و غرب به دلیل تبعات محیط زیستی، اجتماعی و سیاسیاش، از آن دست کشیدهاست، اما متاسفانه کشورهای عمدتاً شرقی همچنان به این مکتب فکری پایبند بوده و هستند.
ادامه یک راه بیفرجام
میان آبادی اظهار میکند: طبق تفکر نوسازی، انسان بر طبیعت حاکم است و محیط زیست به عنوان اولویت دوم یا سوم شناخته میشود و از این رو هر قطره آبی که از دست انسان خارج شود و به دریا بریزد، مصداق هدر رفتن است. بنابراین، تحت مکتب فکری نوسازی، سیاستی به نام مهار آب اتخاذ شد که در یک دوره به صورت بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی از طریق موتور پمپ طبق اصل چهار ترومن و در دوره دیگر از طریق سدسازی و طرحهای انتقال آب نمایان شدهاست.
وی میگوید: در واقع این طرحها، محصولات درختی به نام نوسازی هستند که امروزه نتایجی مانند برداشتهای بی رویه، تخلیه مخازن آبی و پدیده بسیار خطرناک به نام فرونشست را به بارآوردهاند. یعنی در واقع حدود ۶ دهه به طول انجامیده تا تبعات آن تفکر نوسازی دامنگیر کشور شود. ای بسا اگر ۶ دهه پیش به سیاستگذاران کشور چنین هشدار داده میشد که این موتور پمپها ممکن است مسائلی امنیتی ایجاد کند و مشکلاتی نظیر فرونشست زمین را به همراه آورد و تهدیدی برای خطوط آب، گاز و ساختمان باشند، آنها این امور را درک نمیکردند.
مهریان نیز در این خصوص بیان میدارد: رویکرد غالب رویکرد سازهای است و با وجود اینکه عدم کارآیی این رویکرد سالها است آشکار شده اما همچنان ادامه دارد. احداث سدهای جدید و اجرای پروژههای کلان انتقال آب در سالهای اخیر شاهد این ادعا است. این در حالی است که در بخش کشاورزی هنوز روش غالب آبیاری روش غرقابی است. بودجههایی که برای اجرای سیستمهای جمعآوری و تصفیه فاضلاب یا برای اصلاح الگوی کشت در نظر گرفته میشود در مقابل بودجههای کلان پروژههای انتقال آب ناچیز است.
میان آبادی: در پارادایمهای جدید اصلیترین هدف تامین عدالت آبی به نفع کل مردم و نه فقط چند شرکت یا پالایشگاه یا ذیمدخل خاص است. پارادایم جدید در تخصیص آب به همه امور انسانی، اخلاقی و محیطی توجه میکند
چه باید کرد؟
میان آبادی درباره مدیریت منابع آب در کشور میگوید: آب وضعیت طبیعی خود را ادامه میدهد و بهتر است گفته شود آینده تفکرات انسان به کجا ختم خواهد شد و این امری است که کاملا به خود انسان بستگی دارد. باید اعتراف کرد که مشکلات درخصوص منابع آب و مدیریت آن، هم امری همه جایی است، یعنی در تمامی کشورها مشاهده میشود و تنها مخصوص ایران نیست. از این رو، آینده قطعی و صد در صدی مشخص وجود ندارد و همه چیز بستگی به رفتار انسانها، مدیران و سیاستگذاران دارد.
به گفته این استاد دانشگاه، اگر وضعیت موجود به همین صورتی که هست، ادامه پیدا کند، بدون شک، اوضاع در آینده بدتر خواهد شد و مسائل سیاسی و اجتماعی در کنار ابعاد محیط زیستی دامنگیر کشور خواهد شد. به عبارتی، اگر پیش از این، درگیر مسائل محیط زیستی آب بودیم، در چند وقت اخیر گرفتار مسائل اجتماعی آن هم هستیم و اگر سیاستگذاران بر همان رویکردهای غلط خود اصرار بورزند، این وضعیتها هم تشدید خواهد شد و در نتیجه مسائل سیاسی و امنیتی هم به مسائل قبلی اضافه خواهد شد. اما اگر اصلاح صورت بگیرد و تغییر پارادایم و رویکرد رخ دهد طبیعتا این امکان وجود دارد که منابع آبی هم از این مسائل و چالشها رهایی یابند. از این رو اصلا نمی توان آینده را پیشبینی کرد زیرا آینده به رفتار انسانها بستگی دارد.
میان آبادی به راهکارهایی در این زمینه اشاره کرده و میگوید: اگر راهکار را یک تجویز و دارو در نظر بگیریم، باید بگوییم که مساله مدیریت منابع آب، تنها از طریق اصلاح پارادایم پیشین، امکانپذیر است. پارادایمی که حدود ۶۰ تا ۷۰ سال است که شکستش در دنیا ثابت شدهاست.
وی میافزاید: پارادایمهای نوین مشارکت مردم را به دنبال دارند. مردم به دور از تصمیمگیری و اجرا نیستند بلکه با مشارکت جامعه محلی، مردم و مسوولان است که تصمیمی گرفته میشود. علت بهتر بودن وضعیت هم در گذشته به این دلیل بوده که در گذشته کشاورزان خود را نسبت به اموری مثل سیل و خشکسالی مسوول میدانستند، اما مدیریت جدید خود را مسوول نمیداند و به دنبال تغییر رویکردها با توجه به شرایط جوی و محیطی نیست.
وی در نهایت میگوید: بنابراین در پارادایمهای جدید، لحاظ کردن ابعاد اجتماعی بسیار مهم است. ای بسا، درپارادایم نوسازی، هدف افزایش سود و درآمد است در حالی که در پارادایمهای جدید اصلیترین هدف تامین عدالت آبی به نفع کل مردم و نه فقط چند شرکت یا پالایشگاه یا ذیمدخل خاص است. پارادایم جدید در تخصیص آب به همه امور انسانی، اخلاقی و محیطی توجه میکند.
مهریان نیز بر این باور است: مهمترین اقدامات مقابله با بحران آب در ایران بهینهسازی مصرف آب در بخش کشاورزی همزمان با جلوگیری از توسعه بیشتر کشاورزی است. احیای منابع آب زیرزمینی و جلوگیری از خشک شدن تالاب ها و رودخانه ها باید در اولویت باشد. تا جای ممکن باید در هر سه بخش کشاورزی، خانگی و صنعت مصرف آب را کاهش دهیم تا شاید بتوانیم در چند دهه آینده تا حدودی منابع آب سطحی و زیرسطحی را احیا کنیم. همچنین وقت آن رسیده که سیاستمداران ما پدیده تغییر اقلیم را جدی بگیرند و در حوزه مدیریت ریسک بلایای مرتبط با آب نیز، رویکرد تابآوری باید جایگزین رویکرد سازهای شود.