قتل دختر جوان مقابل چشمان پدر بیمار
پرستار خانگی مرد آلزایمری برای سرقت از دختر صاحبکارش او را مقابل چشمان پدرش به قتل رساند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل مرداد امسال زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: یکی از همسایههای ما دختر جوانی است که با پدر بیمارش زندگی میکند. پدرش آلزایمر دارد و برایش پرستار خانگی گرفتهاند و روزهایی که قرار بود پرستار برای کمک به آنها بیاید این دختر در خانه میماند اما هر چه به تلفن همراهش زنگ میزنم، پاسخ نمیدهد. نگرانش شدم و زنگ آپارتمانشان را که در طبقه سوم است زدم، اما در را هم به رویم باز نکرد. وقتی با دقت گوش دادم فقط صدای پدرش را شنیدم که به خاطر بیماری قادر به باز کردن در نبود. من نگران دختر همسایه هستم و تصور می کنم برایش اتفاقی رخ داده باشد.
با این تماس مأموران کلانتری راهی خانه مورد نظر شده و پس از هماهنگی قضایی با بازپرس محمدحسین زارعی وارد خانه شدند. با ورود به خانه، آنها با جسد دختر جوان روی مبل در اتاق نشیمن در حالی مواجه شدند که روسری دور گردنش پیچیده شده بود.
تحقیقات نشان میداد دختر جوان مقابل چشمان پدر آلزایمریاش به قتل رسیده اما پیرمرد که تنها شاهد جنایت بود، نمیتوانست اطلاعاتی از قاتل در اختیار مأموران قرار دهد.
به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای شناسایی عامل جنایت ادامه یافت. در بررسیهای صورت گرفته از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مشخص شد مقتول مدتی قبل مرد میانسالی به نام حمید را به عنوان پرستار خانگی پدرش استخدام کرده است.
حمید هفتهای یک بار به خانه آنها آمده و کارهای شخصی پیرمرد را انجام میداد.
از آنجایی که قفل در ورودی خانه سالم بود و از سویی طلاها و وسایل با ارزش خانه نیز سرقت شده بود احتمال داده شد قاتل آشنا است و به خاطر سرقت دست به جنایت زده است.
از آنجایی که حمید نیز ناپدید شده بود، این احتمال مطرح شد که وی قاتل است. در نهایت مشخص شد حمید در خانه یکی از اقوامش پنهان شده و کارآگاهان جنایی او را بازداشت کردند.
مرد میانسال در تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: چند باری به خانه این زن و پدرش رفتم تا کارهای شخصی پدرش را انجام دهم. در این مدت چشمم به طلاهای او افتاد و از آنجایی که او و پدرش تنها زندگی میکردند وسوسه شدم که از خانه سرقت کنم. روز حادثه با انگیزه سرقت وارد خانه شدم و در فرصتی مناسب زمانی که زن جوان روی مبل نشسته بود به سمتش رفتم و از پشت با روسری او را خفه کردم و بعد وسایل داخل خانه را سرقت نمودم.
به دستور شعبه یکم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار داده شد و تحقیقات ادامه دارد
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل مرداد امسال زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: یکی از همسایههای ما دختر جوانی است که با پدر بیمارش زندگی میکند. پدرش آلزایمر دارد و برایش پرستار خانگی گرفتهاند و روزهایی که قرار بود پرستار برای کمک به آنها بیاید این دختر در خانه میماند اما هر چه به تلفن همراهش زنگ میزنم، پاسخ نمیدهد. نگرانش شدم و زنگ آپارتمانشان را که در طبقه سوم است زدم، اما در را هم به رویم باز نکرد. وقتی با دقت گوش دادم فقط صدای پدرش را شنیدم که به خاطر بیماری قادر به باز کردن در نبود. من نگران دختر همسایه هستم و تصور می کنم برایش اتفاقی رخ داده باشد.
با این تماس مأموران کلانتری راهی خانه مورد نظر شده و پس از هماهنگی قضایی با بازپرس محمدحسین زارعی وارد خانه شدند. با ورود به خانه، آنها با جسد دختر جوان روی مبل در اتاق نشیمن در حالی مواجه شدند که روسری دور گردنش پیچیده شده بود.
تحقیقات نشان میداد دختر جوان مقابل چشمان پدر آلزایمریاش به قتل رسیده اما پیرمرد که تنها شاهد جنایت بود، نمیتوانست اطلاعاتی از قاتل در اختیار مأموران قرار دهد.
به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای شناسایی عامل جنایت ادامه یافت. در بررسیهای صورت گرفته از سوی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی مشخص شد مقتول مدتی قبل مرد میانسالی به نام حمید را به عنوان پرستار خانگی پدرش استخدام کرده است.
حمید هفتهای یک بار به خانه آنها آمده و کارهای شخصی پیرمرد را انجام میداد.
از آنجایی که قفل در ورودی خانه سالم بود و از سویی طلاها و وسایل با ارزش خانه نیز سرقت شده بود احتمال داده شد قاتل آشنا است و به خاطر سرقت دست به جنایت زده است.
از آنجایی که حمید نیز ناپدید شده بود، این احتمال مطرح شد که وی قاتل است. در نهایت مشخص شد حمید در خانه یکی از اقوامش پنهان شده و کارآگاهان جنایی او را بازداشت کردند.
مرد میانسال در تحقیقات اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: چند باری به خانه این زن و پدرش رفتم تا کارهای شخصی پدرش را انجام دهم. در این مدت چشمم به طلاهای او افتاد و از آنجایی که او و پدرش تنها زندگی میکردند وسوسه شدم که از خانه سرقت کنم. روز حادثه با انگیزه سرقت وارد خانه شدم و در فرصتی مناسب زمانی که زن جوان روی مبل نشسته بود به سمتش رفتم و از پشت با روسری او را خفه کردم و بعد وسایل داخل خانه را سرقت نمودم.
به دستور شعبه یکم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار داده شد و تحقیقات ادامه دارد
تاوان سنگین حمله با درفش به ۶۰زن
حکم اعدام مرد موتورسوار که با پرسهزدن در خیابانهای تهران با درفش بیش از ۶۰زن را زخمی کرده بود، تایید و حکم او بهزودی اجرا خواهد شد.
به گزارش جامجم، زندانی میانسال، پاییز سال ۹۷ سوار بر موتورسیکلت در حالیکه کلاه کاسکت بر سر داشت، در محلههای تهران تردد کرده و با درفش به زنان و دختران حملهور شده و آنها را زخمی میکرد. او با طرح شکایتهای مشابه، اوایل آبان همان سال بازداشت شد. متهم در جریان تحقیقات گفته بود بعد از آنکه همسرش او را ترک کرده و رفته، از خانمها کینه به دل گرفته و برای انتقام به خانمها حمله و آنها را زخمی میکرده است. متهم روانه زندان شد و خرداد سال بعد در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به اتهام ایراد جرح عمدی نسبت به تعداد بیش از ۶۰ نفر خانم با سلاح سرد و ایجاد رعب و وحشت برای آنها محاکمه شد. او در برابر اتهام فسادفیالارض قرار گرفته و قاضی دادگاه حکم به اعدام وی صادر کرد که این رای سرانجام در دیوان عالی کشور تایید و به اجرای احکام ارسال شد. علی القاصی، رئیس کل دادگستری استان تهران با اشاره به تشدید مجازات عاملان ترس و وحشت در جامعه گفت: این فرد برای بانوان ایجاد مزاحمت میکرد که در حال حاضر به اعدام محکوم شده و در آینده نزدیک این حکم اجرا خواهد شد. حساسیت دستگاه قضایی نسبت به این جرایم بالاست. حقوق و امنیت مردم و امنیت روانی جامعه برای ما بسیار مهم است.
قصاص و شلاق، مجازات قاتل همسر دوم
مرد جوان که به خاطر جلب رضایت همسر اولش در یک سناریوی عجیب همسر موقتش را به قتل رسانده بود به قصاص، پرداخت دیه و شلاق محکوم شد.
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۷ با کشف جسد زن جوانی در محدوده شهرک اندیشه آغاز شد.
در ادامه بلافاصله مأموران کلانتری در محل حاضر شدند و پس از بررسی اولیه مشخص شد مقتول با طناب خفه شده و جسدش به آن محل منتقل شده است.
در جریان تحقیقات معلوم شد که مقتول زنی به نام نسرین بوده که چند سال قبل از شوهرش طلاق گرفته و با پسر خردسالش زندگی میکرده است. اما از چند ماه قبل با مردی متأهل ارتباط داشته است.
در ادامه مرد جوان بازداشت شد و به ازدواج پنهانی با نسرین اعتراف کرد و گفت: پس از آشنایی با نسرین به او علاقه پیدا کرده و صیغهاش کردم تا اینکه همسر اولم متوجه ماجرا شد و درخواست طلاق داد.
من برای اینکه زندگیام را حفظ کنم تصمیم گرفتم با طرح نقشهای ساختگی به همسرم ثابت کنم که به خاطر علاقه به او و فرزندانم نسرین را کشتهام و با گرفتن فیلم از این صحنه خیالش را راحت کنم. وقتی موضوع را با نسرین در میان گذاشتم او هم پذیرفت که با من همکاری کند.
روز قرار طناب را به دور گردنش انداختم و او بالای سطل رفت. همان موقع تلفنم زنگ زد و وقتی پس از چند دقیقه تلفنم را قطع کردم و به محل برگشتم دیدم سطل از زیر پای نسرین رها شده و واقعاً حلق آویز شده است.
پس از محاکمه متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران همسر سابق مقتول بهعنوان قیم پسرش درخواست قصاص کرد و متهم نیز با تکرار اظهاراتش مدعی شد که قصدش کشتن مقتول نبوده و هنوز هم نمیداند که او بر اثر یک حادثه فوت کرده یا خودکشی بوده است.
وی در پاسخ به سؤال قاضی که پرسیده بود اگر قصدتان صحنهسازی برای تهیه فیلم بوده، چرا آثار ضرب و جرح روی بدن مقتول دیده شده، گفت: من با او درگیر نشدم و ممکن است آثار جراحت مربوط به زمانی باشد که در حال انتقال جسد او بودم. من آن روز به خاطر مصرف مشروبات الکلی در حالت طبیعی نبودم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند و متهم را برای قتل به قصاص و به خاطر ضرب و جرح به پرداخت دیه و ۸۰ ضربه شلاق برای شرب خمر محکوم کردند.
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اسفند سال ۹۷ با کشف جسد زن جوانی در محدوده شهرک اندیشه آغاز شد.
در ادامه بلافاصله مأموران کلانتری در محل حاضر شدند و پس از بررسی اولیه مشخص شد مقتول با طناب خفه شده و جسدش به آن محل منتقل شده است.
در جریان تحقیقات معلوم شد که مقتول زنی به نام نسرین بوده که چند سال قبل از شوهرش طلاق گرفته و با پسر خردسالش زندگی میکرده است. اما از چند ماه قبل با مردی متأهل ارتباط داشته است.
در ادامه مرد جوان بازداشت شد و به ازدواج پنهانی با نسرین اعتراف کرد و گفت: پس از آشنایی با نسرین به او علاقه پیدا کرده و صیغهاش کردم تا اینکه همسر اولم متوجه ماجرا شد و درخواست طلاق داد.
من برای اینکه زندگیام را حفظ کنم تصمیم گرفتم با طرح نقشهای ساختگی به همسرم ثابت کنم که به خاطر علاقه به او و فرزندانم نسرین را کشتهام و با گرفتن فیلم از این صحنه خیالش را راحت کنم. وقتی موضوع را با نسرین در میان گذاشتم او هم پذیرفت که با من همکاری کند.
روز قرار طناب را به دور گردنش انداختم و او بالای سطل رفت. همان موقع تلفنم زنگ زد و وقتی پس از چند دقیقه تلفنم را قطع کردم و به محل برگشتم دیدم سطل از زیر پای نسرین رها شده و واقعاً حلق آویز شده است.
پس از محاکمه متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران همسر سابق مقتول بهعنوان قیم پسرش درخواست قصاص کرد و متهم نیز با تکرار اظهاراتش مدعی شد که قصدش کشتن مقتول نبوده و هنوز هم نمیداند که او بر اثر یک حادثه فوت کرده یا خودکشی بوده است.
وی در پاسخ به سؤال قاضی که پرسیده بود اگر قصدتان صحنهسازی برای تهیه فیلم بوده، چرا آثار ضرب و جرح روی بدن مقتول دیده شده، گفت: من با او درگیر نشدم و ممکن است آثار جراحت مربوط به زمانی باشد که در حال انتقال جسد او بودم. من آن روز به خاطر مصرف مشروبات الکلی در حالت طبیعی نبودم.
با پایان دفاعیات متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند و متهم را برای قتل به قصاص و به خاطر ضرب و جرح به پرداخت دیه و ۸۰ ضربه شلاق برای شرب خمر محکوم کردند.
درخواست طلاق به خاطر سفرهای همسر
هوای گرم تابستان ایستادن در حیاط دادگاه خانواده را برای زوجهایی که منتظر رسیدن نوبت رسیدگی به پروندهشان بودند، سخت کرده بود و هر کسی در گوشهای زیر سایه درختان ایستاده بود تا منشی دادگاه صدایشان کند.
در میان حاضران در دادگاه مردی با کت و شلوار طوسی و پیراهن مشکی دم در ورودی مجتمع خانواده ایستاده بود و برگه ابلاغیهای در دست داشت. ساعت ۱۲ در شعبه ۷۶ وقت رسیدگی به درخواست طلاق از سوی همسرش داشت. آسانسور مجتمع خراب بود و با پله تا طبقه سوم آمد. وقتی به مقابل شعبه رسید همسرش نیز با او وارد اتاق شد.
قاضی با دیدن آنها از زن جوان خواست علت درخواست طلاقش را به شکل خلاصه توضیح دهد.
زن جوان که ثنا نام داشت کمی آب خورد و گفت: جناب قاضی من با همسرم میلاد در یک آموزشگاه زبان همکلاسی بودیم، او مهندس یک شرکت تجاری است و من هم حسابداری میخوانم. کم کم به هم علاقهمند شدیم و از من خواستگاری کرد و من هم که از شخصیت و رفتار او خوشم میآمد جواب مثبت دادم. تقریباً ۹ ماه پیش بود که عقد کردیم و بهجای جشن عروسی رفتیم ماه عسل. اما مشکل اینجاست که همسرم مدام به سفر کاری میرود و من دوست ندارم میلاد بدون من سفر کاری برود، من دلم میخواد هر جا که میره منم با او برم. میلاد آنقدر مهربان و خوش اخلاق است که هر کسی سریع جذب او میشود و من نمیتوانم اجازه بدهم او تنها جایی برود به همین خاطر ترجیح میدهم از او طلاق بگیرم و جدا زندگی کنم تا اینکه مدام فکر کنم که زنان و دختران دیگری جذب او میشوند.
قاضی از زن جوان پرسید: مگر از میلاد خطایی دیدهای که چنین فکری میکنی؟
ثنا منمن کنان گفت: نه ولی چون میدانم خیلی خوش برخورد و مهربان است میترسم یعنی فکر میکنم اگر با زنان دیگر هم مثل من رفتار کند همه به او علاقهمند میشوند ضمن اینکه همسرم قبل از من چند دوست نزدیک داشته البته من در جریان روابط قبلی او هستم و میدانم همه آنها را کنار گذاشته اما نمیتوانم اجازه دهم از من دور باشد.
میلاد دستش را به نشانه اعتراض بالا برد و گفت: جناب قاضی همسرم اشتباه میکند من مهندس طراح یک شرکت ساختمانیام و باید برای برخی از دورهها به سفرهای خارجی بروم و خب طبیعی هست که برخی از همکارانم هم با من بیایند اما من که با آنها کاری ندارم.
همسرم از روز اول دیده که من چه شغلی دارم اما نمیدانم چرا الان این حرفها را میزند؟ من قسم میخورم که این سفرها فقط کاری است و هیچ چیز دیگهای نیست.
در همین موقع ثنا زیپ کیفش را باز کرد و یک پاکت در آورد که در آن چندتا عکس بود، عکسهای میلاد و همکار خانم او در سفر اخیر آنها.
قاضی با مشاهده این عکسها گفت: پسرم مطمئن هستی که سفر کاری رفتی، این عکسها حکایت از نزدیکی بیش از حد شما با این خانم دارد.
میلاد که شوکه شده بود سریع گفت: این عکسها رو از کجا آوردی؟
ثنا با صدایی گرفته گفت: از صفحه اینستاگرام این خانم. من به تو اعتماد داشتم اما این عکسها شکل دیگری از تو را به من نشان داد.
میلاد پاسخ داد: اینها فقط چند تا عکس هست چرا از روی عکس قضاوت میکنی؟ تو دچار سوءتفاهم شدهای من هیچ ارتباط نزدیکی با این خانم ندارم، زندگی مان را به خاطر چند تا عکس که شاید این خانم از روی غرض ورزی منتشر کرده خراب نکن.
زن جوان با بغض گفت: جناب قاضی من یک حرف میزنم و تمام یا باید از آن شرکت استعفا بدهد و دیگر به سفر نرود یا جدا میشوم.
قاضی باتجربه که متوجه داستان زندگی میلاد و ثنا شده بود رو به این زوج جوان کرد و گفت: دخترم بهتره کمی به هم فرصت بدهید یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید و سعی کنید با گفتوگو مشکلاتتان را حل کنید اگر حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری / کارشناس حوزه خانواده
نبود شناخت کافی، تفاهم و درک متقابل، انتخاب هیجانی و از روی ظواهر، تفاوتهای فرهنگی و دروغ بهراحتی میتواند برای زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترکشان مشکلات عمیقی ایجاد کند.
در این پرونده مشاهده میکنید که سفرهای میلاد و ارتباط آزادانه با همکارانش با وجود اینکه متأهل است به زندگی مشترک او آسیب زده است. این روابط آزاد میلاد بیشک در طولانی مدت سبب میشود که میلاد و ثنا دچار طلاق عاطفی شوند.میلاد که از حساسیت همسرش خبر دارد باید با رفتارهای خود به ثنا اطمینان خاطر بدهد که به او خیانت نکرده و اعتماد او را جلب کند.زوجین جوان باید آگاه باشند و بدانند که تنها می توانند با تعهد، وفاداری، صمیمیت، مسئولیتپذیری، صداقت، ازخودگذشتگی و… پایههای زندگی مشترک خود را بسازند.
در میان حاضران در دادگاه مردی با کت و شلوار طوسی و پیراهن مشکی دم در ورودی مجتمع خانواده ایستاده بود و برگه ابلاغیهای در دست داشت. ساعت ۱۲ در شعبه ۷۶ وقت رسیدگی به درخواست طلاق از سوی همسرش داشت. آسانسور مجتمع خراب بود و با پله تا طبقه سوم آمد. وقتی به مقابل شعبه رسید همسرش نیز با او وارد اتاق شد.
قاضی با دیدن آنها از زن جوان خواست علت درخواست طلاقش را به شکل خلاصه توضیح دهد.
زن جوان که ثنا نام داشت کمی آب خورد و گفت: جناب قاضی من با همسرم میلاد در یک آموزشگاه زبان همکلاسی بودیم، او مهندس یک شرکت تجاری است و من هم حسابداری میخوانم. کم کم به هم علاقهمند شدیم و از من خواستگاری کرد و من هم که از شخصیت و رفتار او خوشم میآمد جواب مثبت دادم. تقریباً ۹ ماه پیش بود که عقد کردیم و بهجای جشن عروسی رفتیم ماه عسل. اما مشکل اینجاست که همسرم مدام به سفر کاری میرود و من دوست ندارم میلاد بدون من سفر کاری برود، من دلم میخواد هر جا که میره منم با او برم. میلاد آنقدر مهربان و خوش اخلاق است که هر کسی سریع جذب او میشود و من نمیتوانم اجازه بدهم او تنها جایی برود به همین خاطر ترجیح میدهم از او طلاق بگیرم و جدا زندگی کنم تا اینکه مدام فکر کنم که زنان و دختران دیگری جذب او میشوند.
قاضی از زن جوان پرسید: مگر از میلاد خطایی دیدهای که چنین فکری میکنی؟
ثنا منمن کنان گفت: نه ولی چون میدانم خیلی خوش برخورد و مهربان است میترسم یعنی فکر میکنم اگر با زنان دیگر هم مثل من رفتار کند همه به او علاقهمند میشوند ضمن اینکه همسرم قبل از من چند دوست نزدیک داشته البته من در جریان روابط قبلی او هستم و میدانم همه آنها را کنار گذاشته اما نمیتوانم اجازه دهم از من دور باشد.
میلاد دستش را به نشانه اعتراض بالا برد و گفت: جناب قاضی همسرم اشتباه میکند من مهندس طراح یک شرکت ساختمانیام و باید برای برخی از دورهها به سفرهای خارجی بروم و خب طبیعی هست که برخی از همکارانم هم با من بیایند اما من که با آنها کاری ندارم.
همسرم از روز اول دیده که من چه شغلی دارم اما نمیدانم چرا الان این حرفها را میزند؟ من قسم میخورم که این سفرها فقط کاری است و هیچ چیز دیگهای نیست.
در همین موقع ثنا زیپ کیفش را باز کرد و یک پاکت در آورد که در آن چندتا عکس بود، عکسهای میلاد و همکار خانم او در سفر اخیر آنها.
قاضی با مشاهده این عکسها گفت: پسرم مطمئن هستی که سفر کاری رفتی، این عکسها حکایت از نزدیکی بیش از حد شما با این خانم دارد.
میلاد که شوکه شده بود سریع گفت: این عکسها رو از کجا آوردی؟
ثنا با صدایی گرفته گفت: از صفحه اینستاگرام این خانم. من به تو اعتماد داشتم اما این عکسها شکل دیگری از تو را به من نشان داد.
میلاد پاسخ داد: اینها فقط چند تا عکس هست چرا از روی عکس قضاوت میکنی؟ تو دچار سوءتفاهم شدهای من هیچ ارتباط نزدیکی با این خانم ندارم، زندگی مان را به خاطر چند تا عکس که شاید این خانم از روی غرض ورزی منتشر کرده خراب نکن.
زن جوان با بغض گفت: جناب قاضی من یک حرف میزنم و تمام یا باید از آن شرکت استعفا بدهد و دیگر به سفر نرود یا جدا میشوم.
قاضی باتجربه که متوجه داستان زندگی میلاد و ثنا شده بود رو به این زوج جوان کرد و گفت: دخترم بهتره کمی به هم فرصت بدهید یک ماه به کلاسهای مشاوره بروید و سعی کنید با گفتوگو مشکلاتتان را حل کنید اگر حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
امیرحسین صفدری / کارشناس حوزه خانواده
نبود شناخت کافی، تفاهم و درک متقابل، انتخاب هیجانی و از روی ظواهر، تفاوتهای فرهنگی و دروغ بهراحتی میتواند برای زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترکشان مشکلات عمیقی ایجاد کند.
در این پرونده مشاهده میکنید که سفرهای میلاد و ارتباط آزادانه با همکارانش با وجود اینکه متأهل است به زندگی مشترک او آسیب زده است. این روابط آزاد میلاد بیشک در طولانی مدت سبب میشود که میلاد و ثنا دچار طلاق عاطفی شوند.میلاد که از حساسیت همسرش خبر دارد باید با رفتارهای خود به ثنا اطمینان خاطر بدهد که به او خیانت نکرده و اعتماد او را جلب کند.زوجین جوان باید آگاه باشند و بدانند که تنها می توانند با تعهد، وفاداری، صمیمیت، مسئولیتپذیری، صداقت، ازخودگذشتگی و… پایههای زندگی مشترک خود را بسازند.