حوادث/ ربودن اشتباهی صاحبکار به جای شاگرد مغازه /نقشه ناکام دو زن شیشه‌ای برای سرقت خانه همسایه / عامل قتل مسلحانه زن جوان خودکشی کرد؟/ زندانی محکوم به قصاص پس از ۲۳ سال آزاد شد/نجات از مرداب وحشتناک

زندانی محکوم به قصاص پس از ۲۳ سال آزاد شد

خانواده مرد میانسال که ۲۳ سال قبل به دست یک تبعه افغانستانی به قتل رسیده بود، با رضایت و گذشت از قصاص باعث آزادی مرد زندانی شدند. رئیس کل دادگستری استان فارس اعلام کرد:با رضایت اولیای دم مقتول، یک محکوم به قصاص پس از ۲۳ سال تحمل حبس به زندگی بازگشت و با دستور مقام قضایی از زندان آزاد شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدکاظم موسوی رئیس کل دادگستری استان فارس در تشریح این خبر گفت: یکی از اتباع افغانی ساکن ایران در سال ۷۷ در یکی از روستاهای شهرستان خفر مرد مسن ۶۰ ساله‌ای را به خاطر اختلافات قبلی به قتل رساند. پس از طی شدن مراحل رسیدگی قضایی حکم بر قصاص قاتل صادر و رأی صادره آماده اجرا شد اما به لحاظ عدم پیگیری و تقاضای اجرای حکم از سوی اولیای دم، محکوم پرونده ۲۳ سال را در زندان سپری کرد.

حجت‌الاسلام موسوی در ادامه با اشاره به تأکیدات رئیس قوه قضائیه بر تلاش همه‌جانبه مجموعه قضایی بخصوص شوراهای حل اختلاف برای مصالحه پرونده‌های قصاص و گذشت صاحبان حق گفت: شعبه ۴۲ شورای حل اختلاف ویژه زندان عادل آباد شیراز به عنوان یکی از فعال‌ترین شعب صلح شورا در کشور تلاش در خور توجهی را درخصوص مصالحه این پرونده انجام دادند که این تلاش‌ها به ثمر نشست و یک محکوم به قصاص دیگر در استان فارس از قصاص نفس رهایی یافت و به زندگی دوباره بازگشت.

وی از فعالیت مضاعف اعضای شعب شوراهای حل اختلاف استان از ابتدای ماه محرم و در راستای اخذ رضایت از اولیای دم در راستای پویش «به عشق حسین (ع) می‌‌بخشم» خبر داد و اظهار امیدواری کرد: افراد در سایر پرونده‌های اختلافی نیز به این پویش بپیوندند و به عشق امام حسین (ع) اختلافات خود را خاتمه دهند.

 

 

نجات از مرداب وحشتناک

با آن که همواره از انواع دخانیات و مواد مخدر فراری بودم اما با اولین مصرف در یک مجلس عروسی همه زندگی ام نابود شد به طوری که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم . در این زمان بود که به خودم آمدم و …

به گزارش تابناک، مرد ۴۵ ساله با بیان این که قصد دارم به دیگر معتادان برای رهایی از چنگال مواد افیونی کمک کنم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از همان دوران نوجوانی چنان اراده ای را در خودم حس می کردم که بسیاری از کارهای سخت و باورنکردنی را انجام می دادم به طوری که مدام از سوی خانواده و اطرافیانم تشویق می شدم.

پدرم می گفت: حسن با این اراده اش کوه را هم جا به جا می کند. تعریف و تمجیدهای دیگران حس غرورانگیزی به من می داد و سعی می کردم در هر کاری به دیگران کمک کنم. خلاصه بعد از آن که دیپلم گرفتم عازم خدمت سربازی شدم. چون در تعطیلات تابستانی در یک تراشکاری کار می کردم تقریبا این حرفه را به خوبی آموخته بودم به همین دلیل هم در دوران سربازی در بخش پشتیبانی و مهندسی مشغول خدمت شدم. بعد از پایان خدمتم همین شغل را با راه اندازی یک کارگاه بزرگ ادامه دادم طولی نکشید که اوضاع اقتصادی ام رونق گرفت و با درآمد خوبی که داشتم خودرو و خانه و کارگاه خریدم و سپس با دختری زیبا و مهربان ازدواج کردم.

آرزو زن بسیار خوبی بود و در تمام سختی ها و مشکلات مرا همراهی می کرد. روزگار خوش من در حالی سپری می شد که من از انواع دخانیات مانند سیگار و قلیان دوری می کردم به گونه ای که حتی اگر یکی از کارگران کارگاه سیگار می کشید او را نصیحت می کردم تا استعمال سیگار را ترک کند اگر هم به مصرف ادامه می داد به ناچار از کارگاه اخراجش می کردم تا دیگران را آلوده نکند. بالاخره خوشی های زندگی من با به دنیا آمدن دوقلوهایم تکمیل شد حالا دیگر چیزی در زندگی کم نداشتم و مدام خدا را به خاطر این همه نعمت شکر می کردم تا این که آن روز لعنتی فرا رسید.

یکی از بستگان نزدیک مان دخترش را عروس کرده بود و من و همسرم نیز به این مجلس عروسی دعوت بودیم. آن روز سوار بر خودروی شاسی بلند خارجی به شهرستان رفتیم تا در شادی آن ها شریک باشیم. در اوج رقص و پایکوبی و شادمانی مهمانان برخی دوستان و نزدیکان را می دیدم که یکی یکی وارد اتاق کوچکی می شوند که در پشت ساختمان قرار داشت من هم از سر کنجکاوی قدم به آن جا گذاشتم و با صحنه تریاک کشی رو به رو شدم چند پیک نیک و اجاق گاز تک شعله در وسط اتاق روشن بود و تعداد زیادی از مهمانان هرکدام به شیوه ای مشغول مصرف مواد مخدر بودند. در این هنگام یکی از آشنایان با حالتی تمسخرآمیز خطاب به دیگران گفت: حسن اهل این برنامه ها نیست او فقط برای حال گیری آمده است.

این سخن خیلی برایم سنگین بود چرا که احساس کردم آن ها مرا از خودشان نمی دانند و مسخره ام می کنند این بود که در جمع آن ها نشستم و شروع به مصرف مواد مخدر کردم تا به دیگران ثابت کنم که من آن ها را دوست دارم و خودم را تافته جدابافته نمی دانم. خلاصه نه تنها آن روز برای اولین بار طعم مواد مخدر را چشیدم بلکه در مدت یک هفته ای که در شهرستان بودیم هر روز در کنار آن ها می نشستم و مواد مصرف می کردم با خودم می گفتم این حرف ها که می گویند اگر به مواد مخدر آلوده شوی دیگر نمی توانی آن را ترک کنی فقط یک مشت حرف مفت است!

بالاخره یک هفته بعد به مشهد بازگشتم و دوباره زندگی ام را با ورود به کارگاه تراشکاری ادامه دادم اما وسوسه مصرف مواد مخدر رهایم نمی کرد تا این که پنهانی به منزل رفتم و مقداری از مواد مخدری را مصرف کردم که دوستانم در شهرستان به من هدیه داده بودند.

این گونه بود که آرام آرام به یک معتاد حرفه ای تبدیل شدم و سپس به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم طولی نکشید ورشکست شدم و نه تنها همه مال و اموالم را از دست دادم بلکه مبالغ زیادی بدهی بالا آوردم و فراری شدم.

بعد از این ماجرا به چنان فلاکتی افتادم که آرزو هم به صورت غیابی از من طلاق گرفت و به همراه دوقلوهایم به دنبال سرنوشت خودش رفت در حالی که همچنان در منجلاب اعتیاد دست و پا می زدم یک روز به خودم آمدم و به یاد حرف پدرم افتادم که «اراده حسن کوه را جا به جا می کند» در یک لحظه تصمیم قاطعی گرفتم دستم را روی زانوهایم گذاشتم و با یک یا علی بلند شدم. آن روز به یکی از مراکز ترک اعتیاد رفتم و بعد هم رفاقتم را با دوستانی ادامه دادم که سال ها بود مواد مخدر را ترک کرده بودند و برای کمک به دیگر معتادان تلاش می کردند.

امروز بیشتر از پنج سال از ترک اعتیادم می گذرد و به کلانتری آمده ام تا در صورت نیاز به دیگر معتادان برای رهایی از این مرداب وحشتناک کمک کنم.

 

 

 

 

ربودن اشتباهی صاحبکار به جای شاگرد مغازه

۵ مرد کینه‌جو که به جای ربودن شاگرد مغازه، صاحبکار وی را ربوده و شکنجه کرده بودند از سوی پلیس تحت تعقیب قرار گرفتند.

به گزارش ایران، روز چهارشنبه ۲۶ مرداد مردی میانسال با مراجعه به پلیس از ربوده شدن خودش خبر داد و گفت: من ۱۰ سال است که در بازار مغازه دارم و با کسی هم هیچ مشکلی نداشتم روز ۴ مرداد در مغازه‌ام تنها بودم و شاگردم برای انجام کار به جایی رفته بود که ناگهان ۵ مرد جوان وارد مغازه‌ام شدند و پس از ضرب و جرح مرا ربودند و با یک خودرو به سمت محله قلعه حسن‌خان بردند و دستانم را به یک درخت بزرگ بستند و به مدت ۲۴ ساعت من را شکنجه کردند. این در حالی بود که من اصلاً متهمان را نمی‌شناختم!

مرد میانسال افزود: این جریان ادامه داشت تا اینکه متهمان پس از ۲۴ ساعت پی بردند، من را اشتباه به جای شاگرد مغازه‌ام ربوده و به قلعه حسن‌خان آورده‌اند! به همین خاطر سریع، آزادم کردند.

پس از این شکایت رسیدگی به پرونده ضرب و جرح و آدم‌ربایی مرد میانسال در خیابان تختی محله مولوی در دستور کار بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جرایم‌‌جنایی قرار گرفت. بازپرس پرونده در تحقیقات ابتدایی متوجه شد متهمان با کارگر مغازه به‌دلیل مشکلات مالی اختلاف پیدا کرده بودند و در یک مغازه دیگر در میدان اعدام با هم درگیر شده و به همین خاطر روز حادثه قصد داشتند، وی را هدف آدم‌ربایی قرار دهند.

بازپرس پرونده پس از اظهارات مرد میانسال، به کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی دستور داد تا فیلم دوربین‌های مداربسته محل حادثه را بازبینی کنند و شناسایی متهمان را در دستور کار خود قرار دهند.

تحقیقات در خصوص این پرونده توسط محمدامین تقویان، بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جرایم ‌جنایی ادامه دارد وکار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی برای دستگیری متهمان آغاز شده است.

 

 

 

 

عامل قتل مسلحانه زن جوان خودکشی کرد؟

احتمال خودکشی عامل قتل مسلحانه زن جوان در حالی قوت گرفته است که برخی شواهد موجود نشان می دهد مردی که چند ساعت بعد از قتل زن جوان، خود را از پل عابر پیاده ای در نزدیکی سه راه فردوسی مشهد پایین انداخت همان قاتل مسلح فراری است.

به گزارش تابناک، صبح دوشنبه (بیست و چهارم مرداد) گذشته، مرد مسلحی که اسلحه کلت را در دست می فشرد وارد یک منزل مسکونی در خیابان طبرسی شمالی ۵۸ شد و زن ۳۵ ساله ای را مقابل سه فرزند ۵، ۱۳ و ۱۵ ساله اش به قتل رساند و از صحنه جنایت گریخت.

بعد از ظهر همان روز نیز مرد جوانی خود را از بالای پل عابرپیاده در وسط بزرگراه آسیایی (محدوده سه راه فردوسی) پایین انداخت و خودکشی کرد به طوری که سر وی متلاشی شد و قابل شناسایی نبود.با انتقال جسد مرد مذکور به پزشکی قانونی، تحقیقات گسترده پلیس با دستوراتقاضی عارفی راد« قاضی ویژه قتل عمد» برای شناسایی هویت وی در حالی آغاز شد که بررسی های مقدماتی با توجه به شواهد موجود نشان می دهد این مرد احتمالا همان قاتل مسلح است که زن جوان را مقابل چشمان فرزندانش کشت.

 

نقشه ناکام دو زن شیشه‌ای برای سرقت خانه همسایه

دو زن شیشه‌ای که قصد داشتند پس از سرقت خانه همسایه این سرقت را به گردن مرد معتاد ساکن طبقه اول بیندازند با رسیدن صاحبخانه نقشه‌شان ناکام ماند و دستگیر شدند.

به گزارش ایران، چندی قبل زن جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت خانه‌اش خبر داد. او گفت: شوهرم برای کار به شهرستان رفته و خودم هم برای دیدن خانواده‌ام از خانه بیرون رفته بودم. آخر شب که به خانه برگشتم به محض اینکه مقابل خانه‌ام در طبقه دوم ساختمان رسیدم با صحنه عجیبی مواجه شدم.

وسایل خانه‌ام از مقابل در خانه تا طبقه سوم چیده شده بود. انگار کسی قصد داشت از طبقه دوم به سوم اسباب‌کشی کند. در حالی که شوکه شده بودم زنگ در خانه همسایه طبقه سوم را زدم اما کسی در را باز نکرد. با ناراحتی به طبقه دوم برگشتم تا وارد خانه‌ام شوم که ناگهان صدای دو زن را داخل خانه شنیدم. تازه آن موقع بود که متوجه شدم سارقان داخل خانه هستند.

به‌دنبال این تماس مأموران بلافاصله وارد عمل شده و با ورود به خانه شاکی دو زن جوان را دیدند که همچنان در حال جمع‌آوری وسایل خانه بودند.

شاکی با دیدن یکی از زن‌ها گفت: این زن همسایه طبقه سوم همین ساختمان است. بنابراین متهمان بازداشت و به کلانتری منتقل شدند. یکی از آنها گفت: من از ۵ سال قبل معتاد هستم و شیشه مصرف می‌کنم. مدتی قبل با مرد میانسالی که ۱۰ سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم و سال گذشته به عقد موقت او درآمدم. همزمان که به صیغه مهران درآمدم با دختری به نام سهیلا نیز آشنا شدم و با او مواد مصرف می‌کردم. البته یک بار ترک کردم اما بعد از مدتی دوباره به سمت مواد برگشتم.

او ادامه داد: سه سال است که ساکن این ساختمانم و از وضعیت و شرایط اهالی ساختمان با خبرم. می‌دانستم که شوهر مالباخته به مسافرت رفته است از طرفی شوهر صیغه‌ای‌ام و سهیلا بیشتر شب‌ها در خانه من بودند. در یکی از شب‌هایی که با هم نشسته بودیم صحبت از گرانی مواد و اینکه شرایط خیلی سخت شده است به میان آمد. دنبال راهی برای پیدا کردن پول بودیم که فکر سرقت از خانه زن همسایه به ذهنم رسید.

عکسی برای صحنه‌سازی

زن معتاد ادامه داد: وقتی تصمیممان برای سرقت قطعی شد به بهانه‌ای به خانه زن همسایه رفتم و کلید خانه‌اش را زمانی که او به آشپزخانه رفته بود سرقت کردم. ما دوبار برای سرقت رفتیم اما شب اول وقتی می‌خواستم به خانه زن همسایه بروم متوجه شدم یکی از همسایه‌ها که او نیز مردی معتاد است و در طبقه اول ساختمان زندگی می‌کند در حال تخریب در خانه‌ای است که ما قصد سرقتش را داشتیم. مرد شیشه‌ای را زیر نظر گرفتیم و بعد از چند دقیقه‌ای که با در کلنجار رفت، موفق نشد در را باز کند و به خانه‌اش برگشت.

اما در حالی که او سعی داشت در را باز کند از او عکس گرفتیم. ما به خانه برگشتیم و تصمیم گرفتیم فردا شب، یعنی همان شبی که دستگیر شدیم سرقت را انجام دهیم. بعد هم سرقت را به‌گردن مرد شیشه‌ای همسایه که از او عکس گرفته بودیم بیندازیم و عکس هم مدرک جرم باشد.

او گفت: آن شب وقتی فهمیدیم زن همسایه هنوز بازنگشته شیشه مصرف کردیم و بعد با کلیدی که از خانه شاکی قبلاً سرقت کرده بودیم وارد خانه شدیم. در حال خالی کردن وسایل و انتقال آن به داخل خانه‌مان بودیم که ناگهان صاحب‌خانه سر رسید.

با اعتراف دو زن به سرقت، به دستور بازپرس مرتضی رسولی از شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*