حوادث/ اجاره آدم ربا برای اخاذی از مرد تاجر/وسواس، زوج جوان را به دادگاه کشاند

اجاره آدم ربا برای اخاذی از مرد تاجر

مرد ثروتمند وقتی فهمید زن مورد علاقه‌اش قصد اخاذی دارد، او را رها کرد اما گرفتار یک پرونده آدم‌ربایی شد.

به گزارش «ایران»، چند روز قبل تاجر جوانی پیش پلیس رفت و از ربوده شدنش توسط سرنشینان یک خودروی پژو ۲۰۶ خبر داد. وی در شکایت خود گفت: مدتی قبل در یک میهمانی شبانه با زن جوانی به نام شقایق آشنا شدم. از ظاهر و رفتار او خوشم آمد و از آنجا که قصد ازدواج داشتم، تصمیم گرفتم بیشتر با او آشنا شوم. اما چند هفته‌ای که گذشت، نظرم نسبت به او تغییر کرد. شقایق مدام مرا به مراکز تجاری معروف شهر می‌‌برد و لباس‌های گرانقیمت و طلا و جواهر انتخاب می‌‌کرد، بعد موقع پرداخت پول به بهانه‌های مختلفی از جمله اینکه کارت عابربانکش را جا گذاشته یا پول به حسابش واریز نشده، از من می‌‌خواست که هزینه خریدهایش را حساب کنم. چند باری که این اتفاق تکرار شد، به این نتیجه رسیدم که شقایق تنها هدفش سرکیسه کردن من است و هیچ تمایلی به ازدواج با من ندارد. وقتی از این موضوع مطمئن شدم، تصمیم گرفتم ارتباطم را با او قطع کنم.
تصادف ساختگی
مرد تاجر ادامه داد: وقتی به شقایق گفتم که دیگر نمی‌خواهم با او ارتباط داشته باشم، خیلی عصبانی شد و مدام مرا تهدید می‌‌کرد که اگر به این رابطه برنگردم و خواسته‌هایش را برآورده نکنم، انتقام می‌‌گیرد. چند روزی از این تهدیدها گذشته بود و من هم توجهی نمی‌کردم تا اینکه صبح روز حادثه سوار بر خودروی مدل بالایم از خانه خارج شدم تا به محل کارم بروم. در حال عبور از خیابان بودم که ناگهان یک خودروی ۲۰۶ با سه سرنشین جلوی خودروام پیچید و با ماشین من تصادف کرد. از طرز حرکت راننده خودروی ۲۰۶ و نحوه برخوردی که با ماشینم داشت، متوجه شدم که تصادف ساختگی است. تصور کردم شاید قصد اخاذی دارند به همین دلیل از ماشین پیاده نشده و وقتی یکی از سرنشینان از من خواست از ماشینم پیاده شوم و مقدار خسارت را ارزیابی کنم، گفتم نیازی نیست و شکایتی ندارم. اما آنها اصرار داشتند حتماً باید به پلیس زنگ بزنند و میزان خسارتی را که وارد شده برآورد کنند. در نهایت آنها در ماشین را باز کرده و مرا به زور پیاده کردند و در یک چشم برهم زدن با تهدید و ضرب و جرح مرا داخل خودروی ۲۰۶ انداخته و راه افتادند. دو ساعتی در خیابان‌های تهران می‌‌چرخیدند تا اینکه مقابل دستگاه عابربانکی توقف کردند. با تهدید رمز عابربانکم را گرفته و ۸ میلیون تومانی که در حسابم بود را به کارتی دیگر انتقال دادند. سپس آنها مرا در نزدیکی خودروام پیاده کرده و از محل متواری شدند.
دستگیری مردان اخاذ
با شکایت مرد تاجر، پرونده‌ای در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی پایتخت تشکیل شد و به دستور قاضی محسن اختیاری، کارآگاهان اداره آگاهی برای دستگیری پژوسواران وارد عمل شدند. در نخستین گام مأموران به سراغ دستگاه عابربانکی رفتند که پژوسواران از طریق آن پول را انتقال داده بودند، اما از آنجایی که مرد پژوسوار صورتش را با ماسک بهداشتی و کلاه پوشانده بود، تصویری از او به دست نیامد. از سویی تحقیقات نشان می‌‌داد ۸ میلیون تومان به حساب فردی واریز شده که کارتش را فروخته است. در حالی که این شاخه از تحقیقات با بن‌بست مواجه شده بود، مأموران به سراغ دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه رفته و در بازبینی دوربین‌ها، شماره پلاک خودروی متهمان فراری به دست آمد. با استعلام شماره پلاک، هویت مالک آن به دست آمد. از سویی با زیر نظر گرفتن مالک خودرو، هویت دو همدست دیگر نیز به دست آمد. با هماهنگی‌های قضایی مأموران وارد عمل شده و متهم و همدست دیگرش را بازداشت کردند. دو متهم دستگیر شده در تحقیقات مدعی شدند که از سوی یک زن [شقایق] اجیر شده بودند و فقط دستورات او را اجرا کرده‌اند. تحقیقات به دستور بازپرس جنایی در رابطه با این پرونده ادامه دارد.

وسواس، زوج جوان را به دادگاه کشاند

رفتار‌های عجیب دختر جوان توجه حاضران در دادگاه را به خود جلب کرده بود، مدام با اسپری الکل محیط اطراف و دستان خود را ضد عفونی می‌کرد. دقایقی که گذشت، ناگهان صدای هق هق گریه‌اش فضا را پر کرد. شوهرش که کنارش ایستاده بود، با ناراحتی توأم با دلسوزی به او نگاه می‌‌کرد.
دقایقی بعد مدیر دفتر قاضی شعبه ۲۲ دادگاه خانواده از اتاق بیرون آمد و با صدای بلند گفت مراجعه کننده ساعت ۹ اعلام حضور کند.
زوج جوان وارد اتاق قاضی شدند. دختر جوان به اسم مهتاب به محض ورود به اتاق قاضی دوباره شروع کرد به اسپری کردن الکل روی صندلی و اطراف خود و به قدری با حساسیت این کار را می‌کرد که ناگهان قاضی گفت دخترم چیکار می‌کنی اینجا به اندازه کافی تمیز است نیاز به این کارها نیست..!!
در همین لحظه همسرش گفت: حاج آقا می‌‌بینید همسرم وسواس دارد تمام مشکل ما سر همین موضوع است؛ من دیگه خسته شدم و نمی‌دانم چکار کنم.
قاضی رو به مهتاب کرد و گفت: دخترم علت این کارها چیست؟
مهتاب گفت: من کار عجیبی نمی‌کنم فقط از کثیفی و بیماری رنج می‌‌برم. من بیمار نیستم فقط دلم می‌‌خواهد همه جا تمیز باشد.
شوهرش در جواب گفت: تو بیمار هستی عزیزم، باید خودت را درمان کنی. هر روز در و دیوار خانه را می‌‌شوری، وقتی من از سر کار برمی‌‌گردم مجبورم می‌‌کنی اول به حمام بروم و تمام لباس‌هایم را می‌‌شوری. تمام وسایل زندگی‌مان از بس شسته شده، خراب و پوسیده شده است. جناب قاضی من دلم برای خودش می‌سوزد چون از این بیماری رنج می‌برد و عذاب می‌کشد. هر چه می‌‌گویم برویم دکتر تا درمان شوی، قبول نمی‌کند، حالا می‌خواهم جدا بشوم چون واقعاً خسته شدم.
قاضی چند دقیقه‌ای سکوت کرد و پس از آن گفت: دخترم علت اینکه به دکتر مراجعه نمی‌کنی، چیست؟
مهتاب گفت: من هرگز به دکتر نمی‌روم مگر من بیمار هستم؟ جناب قاضی! اگر من بروم دکتر، این آقا و خانواده‌ش می‌‌گویند من بیمار روانی هستم. من مشکلی ندارم، این آقا مشکل دارد بهداشت را رعایت نمی‌کند و وقتی من به این موضوع اهمیت می‌‌دهم، می‌‌گوید تو وسواسی هستی.
مرد جوان گفت: آقای قاضی حتی همسایه‌ها هم می‌‌دانند که او وسواس دارد. من حتی اجازه ندارم به کنترل تلویزیون دست بزنم همش می‌گه برو دستت را بشور، خودش آنقدر دست و پایش را شسته، مدام استخوان‌هایش درد می‌‌کند. در این سن این طوری رفتار می‌‌کند وای به حال چند سال دیگر. من می‌‌خواهم جدا شوم تا حداقل اعصابم راحت باشد.
قاضی دادگاه که عمق فاجعه و مشکل این زوج جوان ۲۵ ساله را متوجه شده بود، به آنها گفت: شما الان دچار یک لجبازی کودکانه شده‌اید به این زودی‌ها حکم طلاق را صادر نمی‌کنم. ابتدا باید دو ماه به واحد مشاوره بروید اگر مشکل‌تان حل نشد، آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.
امیرحسین صفدری کارشناس حوزه خانواده
متأسفانه این روزها لجبازی کردن، خودخواه بودن و عدم درک متقابل بین زوجین جوان سبب شده سر مسائل جزئی در زندگی مشترک به مشکل برخورد کنند و سریعاً به فکر طلاق بیفتند.
خیلی از زوج‌های جوان اوایل آشنایی به مسائل جزئی توجه نمی‌کنند و همین که به همدیگر علاقه‌مند می‌‌شوند فکر می‌کنند بقیه مسائل دیگر اصلاً اهمیتی ندارد، در صورتی که این یک تصور اشتباه است و زوج‌های جوان باید بدانند و آگاه باشند که قبل از ازدواج در دوران آشنایی باید راجع به تمام مسائل کوچک و بزرگ صحبت کنند و به نتیجه مناسب و مطلوب برسند بعد وارد یک زندگی مشترک شوند.
مشاهده می‌کنید که در این پرونده اگر مهتاب دست از لجبازی‌های کودکانه خود بردارد و به دکتر برود و از طرف دیگر همسرش هم به او توجه کند و حامی او بشود، بی شک می‌تواند احساس آرامش و امنیت خاطر را در مهتاب به وجود بیاورد تا او هم بتواند با این مسأله کنار بیاید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*