بچـه دزدیـدم تا به زنـدان برگـردم
به گزارش «ایران»، ساعت ۱۲ ظهر دوشنبه ۶ تیر، دختری ۸ ساله به همراه برادر ۱۰ سالهاش در حال بازی در حوالی میدان رازی تهران بود که چند لحظه بعد وقتی خواهر و برادر از هم فاصله گرفتند، زن معتادی به سمت دخترک رفت و چاقویی را که به همراه داشت، زیر گردن او قرار داد.زن جوان با تهدید دختر ۸ ساله گفته است: اگر صدایت دربیاید، تو را میکشم.در همین حین، برادر ۱۰ ساله که متوجه ماجرا شده بود به سمت زن شیشهای حمله کرد اما وی با چاقو به پسربچه حمله و او را نیز تهدید به مرگ کرد. پسرک که توان مقابله با این زن را نداشت، شروع به داد و فریاد کرده و از رهگذران و کسبه کمک خواست؛ به دنبال سر و صدای پسرک و با مشاهده صحنه ربوده شدن دختر ۸ ساله توسط زن شیشهای، رهگذران وارد عمل شده و دخترک را از دستان آدمربا نجات دادند. با دستگیری زن شیشهای توسط مردم، موضوع به کلانتری اعلام شده و وی به آنجا منتقل شد.
گزارش این کودکربایی به بازپرس عظیم سهرابی اعلام شد و بازپرس جنایی دستور تحقیقات را صادر کرد. در تحقیقات اولیه زن شیشهای به جرم خود اعتراف کرد و با دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شد.
گفتوگو با متهم
چه شد که تصمیم به کودکربایی گرفتی؟
جا و مکانی نداشتم و میخواستم با این کار، بازداشت شوم و به زندان بروم. در زندان هم جایی برای خواب دارم و هم غذایی برای خوردن.
اعتیاد داری؟
مدتهاست که معتادم. چند سال قبل پدر و مادرم فوت کردند و مرگ آنها ضربه روحی سنگینی به من زد. با مرگ آنها خیلی تنها شدم و همزمان با پسر جوانی آشنا و به او علاقهمند شدم، اما خانواده پسر مورد علاقهام اجازه ازدواج ندادند و من شکست عشقی خوردم. اتفاقات تلخی که برایم رخ داد و دوستی با رفقای ناباب باعث شد که معتاد شوم و زندگیام بعد از آن به کلی نابود شد.
هزینه زندگیات را چطور تأمین میکردی؟
اعتیاد مرا کارتنخواب کرد و هزینه مواد را هم که با فروش ضایعات تأمین میکردم. اوضاع من به قدری خراب بود که حتی رفقایم هم دیگر سمتم نمیآمدند. کارتنخوابی خیلی سخت بود و من دلم میخواست جایی برای خوابیدن داشته باشم.حدود ۸ ماه قبل که از بی خانمانی و کارتنخوابی خسته شده بودم، تصمیم گرفتم کاری کنم که به زندان بیفتم ،چون برای کسانی مثل من بهترین خانه در این شرایط زندان است. به همین دلیل چند ماه قبل در خیابان میخواستم دختر بچهای را با همین شیوه بدزدم که با سر و صدای بچه، آن زمان هم مردم مرا دستگیر کردند و به زندان افتادم. در مدتی که زندان بودم، شرایطم بد نبود و جا برای خوابیدن و غذا برای خوردن داشتم، اما پس از تحمل حبس و آزادی دوباره به مواد روی آوردم و دوباره زندگی قبلیام تکرار شد. دیگر نمیخواستم کارتنخوابی را امتحان کنم و این بود که دوباره به فکر کودکربایی افتادم، قصدم این بود که دستگیر شوم و به زندان برگردم. از طرفی هم به خاطر مصرف مواد حال خوبی نداشتم و تمام اینها دست به دست هم داد تا نقشه ربودن دخترک را اجرا کنم.
مـرگ خانم مهنـدس هنـگام سـرقت از خانـه اش
به گزارش «ایران»، ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه شب دوشنبه ۶ تیر، مرگ زن ۷۲ سالهای به بازپرس محمد تقی شعبانی اعلام شد. با گزارش این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل که طبقه سوم ساختمانی در منطقه گیشا بود، شدند. با ورود به خانه با جسد این زن در حالی رو به رو شدند که آثار ضرب و جرح روی بدنش نمایان بود. نخستین بررسیها نشان میداد وی مهندس و از مدیران بازنشسته شهرداری تهران بوده است.
خانم جوانی که موضوع را به پلیس و اورژانس خبر داده بود در تحقیقات گفت: حدود ۴۵ روز قبل از سوی یک شرکت خدماتی بهعنوان پرستار به خانم مهندس معرفی و در این خانه مشغول به کار شدم ، من کارهای خانه و خریدها و مراقبت از خانم مهندس را انجام میدادم. شب حادثه زنگ خانه به صدا درآمد و مرد جوانی از پشت در مدعی شد که برای خانم مهندس بستهای از طرف شهرداری آورده است. من هم در را باز کردم اما لحظاتی بعد مرد جوان در حالی که ماسک بهصورت داشت و دستمالی هم دور سرش بسته بود، مقابل آپارتمان آمد و به محض اینکه در را باز کردم ناگهان مرد جوان چاقویی از جیبش بیرون آورد و به سمت من گرفت و با تهدید مرا به داخل یکی از اتاقها برد و حبس کرد، بعد شروع به کتک زدن خانم مهندس کرد مدام تهدید میکرد که بگوید وسایل با ارزشش را کجا نگهداری میکند. اما مشت و لگدهای او باعث شد که حال خانم مهندس بد شود. مرد جوان با دیدن این صحنه مرا از اتاق بیرون آورد و از من خواست که با اورژانس تماس بگیرم.
پرستار ۳۵ ساله ادامه داد: فوراً به اورژانس زنگ زدم و از آنجایی که امدادگران خیلی زود آمدند، مرد ناشناس وقت نکرد که وسایل با ارزش خانه را سرقت کند، فقط فرش نفیسی را که داخل خانه بود با خودش برد.
ë اظهارات متناقض پرستار خانگی
به دستور بازپرس جنایی، دوربینهای مداربسته محل سکونت پیرزن مورد بازبینی قرار گرفت. تصاویر نشان میداد که طبق اظهارات خانم پرستار، مردی زنگ خانه خانم مهندس را به صدا درآورده و وارد خانه شده و لحظاتی بعد با فرشی از خانه خارج میشود. اما در بازبینی دوربینها مشخص شد که ساعتی قبل از این حادثه، پرستار جوان از خانه خارج شده بود. وقتی علت این کار را پرسیدند وی مدعی شد برای خرید داروی خانم مهندس خانه را ترک کرده اما بررسیها نشان میداد که زن سالخورده نیازی به داروی جدیدی نداشته است.
مورد دیگری که ظن تیم تحقیق را به پرستار جوان بیشتر کرد این بود که دوربینها نشان میداد پرستار هنگام خروج از خانه با مرد ناشناسی که سرقت را مرتکب شده مقابل در ورودی خانه صحبت کرده بود. وقتی کارآگاهان از زن پرستار خواستند در این باره توضیح دهد وی گفت: من وقتی دیدم او پشت در خانه نشسته به او گفتم چرا اینجا نشستهای که جواب داد به خاطر خستگی اینجا نشسته ام. با این حال زن جوان وقتی ۴۰ دقیقه بعد به خانه بر میگردد باز هم مرد جوان همانجا نشسته بود اما او این بار بیتوجه به حضور وی وارد خانه شد و دقایقی بعد نیز سناریوی سرقت کلید خورد.
مدارک و شواهد بهدست آمده در تحقیقات، باعث شد که انگشت اتهام به سمت پرستار جوان نشانه رود و احتمال دخالت وی در این ماجرا پررنگتر شد.
در بررسیهای اولیه از سوی متخصصان پزشکی قانونی، از آنجایی که خانم مهندس بیماری قلبی داشت، علت مرگ وی سکته قلبی بر اثر شوک ناشی از ضرب و جرح سارق ناشناس اعلام شد.
پرستار جوان نیز به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت به اتهام معاونت در قتل و اهمال در نگهداری از زن سالخورده بازداشت شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
کلاهبرداری با وعده پذیرش در رشته پزشکی
اعضای یک باند که مدعی بودند متقاضیان تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه را بدون کنکور پذیرش میکنند دستگیر شدند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، سرهنگ راستی معاون عملیات پلیس امنیت در تشریح این پرونده گفت: اعضای این باند طعمههای خود را هنگام برگزاری کنکور در اطراف دانشگاهها انتخاب میکردند و به خانوادهها میگفتند نگران نباشند اگر امسال فرزندشان در کنکور موفق نشوند، آنان میتوانند در سال بعد بدون کنکور فرزند آنان را در رشته پزشکی پذیرش کنند. آنها از خانوادهها مبالغی بین ۴۰۰ تا ۷۰۰ میلیون تومان کلاهبرداری کردهاند و معمولاً به خانوادهها وعدههای پوشالی میدادند که این وعدهها نزدیک به دو سال طول میکشید و در این مدت نه فرزند خانواده پذیرش میشد نه پولی به خانوادهها برگردانده میشد. در حال حاضر سه متهم دستگیر شدهاند که یک نفر از اعضای این باند برای شناسایی از سوی مالباختگان در پلیس امنیت و دو نفر از کلاهبرداران در زندان هستند که یکی از کلاهبرداران در همین زمینه دارای سابقه است. معاون عملیات پلیس امنیت گفت: البته مالباختهها هم بیتقصیر نبودند، زیرا خانوادهها سعی داشتند بدون اینکه فرزندشان کنکور بدهد و زحمتی در این زمینه بکشد به دانشگاه راه یابند. کلاهبرداری اعضای این باند فقط در تهران نبوده بلکه در سراسر کشور بوده و تاکنون ۱۹ نفر در این پرونده شاکی هستند. اگر خانوادهای در این زمینه مالباخته است به معاونت پلیس امنیت در کوی نصر مراجعه کند.
۳۰ سال زندگی مشقت بار
پس از ۳۰ سال زندگی مشترک دیگر تحمل رفتارهای خیانت بار همسرم را ندارم و می خواهم از او طلاق بگیرم چرا که دیگر امیدی به آینده این زندگی مشترک نیست و …
به گزارش تابناک، زن ۵۲ ساله با بیان این که در طول ۳ دهه زندگی با همسرم جز رنج و بدبختی چیز دیگری ندیدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد توضیح داد: ۲۲ ساله بودم که با «اردلان» ازدواج کردم چرا که پدرم اوضاع مالی خوبی نداشت و من هم بیشتر از مقطع ابتدایی درس نخوانده بودم هنوز یک ماه از مراسم عقدکنان نگذشته بود که روزی همسرم با یک بهانه واهی مرا به شدت کتک زد.
آن زمان به ناچار از نامزدم شکایت کردم وقتی دادگاه از من شاهد خواست برادر شوهرم به دادگاه آمد و علیه برادرش شهادت داد که اخلاق و رفتار پرخاشگرانه ای دارد! همین موضوع باعث شد تا اردلان کینه برادرش را به دل بگیرد و به فکر انتقام جویی باشد. او بالاخره مانند عقرب نیش خودش را زد و با سخن چینی و دروغ گویی زندگی دختر برادرش را از هم پاشید و او را مطلقه کرد با وجود این من به زندگی با او ادامه دادم و صاحب یک پسر و دختر شدم که اکنون پسرم ۲۳ ساله و دخترم ۱۵ ساله است.
هنگامی که دخترم را باردار بودم آن قدر کتک خوردم و دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم که جنینم دچار ضایعه نخاعی شد.
بعد از آن که دخترم به دنیا آمد چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت اما همه این درمان ها بیهوده بود و در نهایت «فریده» از کمر به پایین فلج شد این درحالی بود که ما اوضاع مالی خوبی نداشتیم و به ناچار هر سال منزل اجاره ای را تغییر می دادیم چرا که همسرم نمی توانست اجاره صاحبخانه ها را پرداخت کند و آن ها هم ما را بیرون می کردند حتی مدتی مجبور شدیم در یک مغازه زندگی کنیم تا این که به کمک آشنایان و خیّران دخترم را به مرکز نگهداری معلولان سپردیم تا کمی از مشکلاتمان کاسته شود از سوی دیگر نیز پسرم به خاطر فشارهای شدید روحی و روانی دچار بیماری های اعصاب شده است و اکنون بیکار و علاف روزگارش را سپری می کند و مرا نیز کتک می زند از سوی دیگر همسرم نیز سرگذر نمی رفت و بیکار بود به همین خاطر با ارثیه پدری ام یک دستگاه پراید خریدم تا با آن مسافرکشی کند و هزینه های زندگی را بپردازد.
اما خیلی زود متوجه شدم که او نه تنها با این خودرو کار نمی کند بلکه مدام زنان غریبه را سوار می کند و شیوه خیانت را در پیش گرفته است، دیگر نمی توانستم رفتارهای زشت و زننده او را تحمل کنم به همین دلیل یک روز به طور ناگهانی زودتر از معمول از سرکار به خانه بازگشتم و زن غریبه ای را در منزلم دیدم بلافاصله با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و آن ها را به کلانتری آوردم ولی باز هم برای حفظ این زندگی مشترک از خیانت او چشم پوشیدم و رضایت دادم اما باز هم همسرم دست از این رفتارهای ناشایست برنداشت تا این که من هم تصمیم به طلاق گرفتم و …
شایان ذکر است به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) بررسی های کارشناسی مشاوران دایره مددکاری اجتماعی کلانتری درباره ادعاهای این زن میان سال آغاز شد.