آشیانهای روی آب!
از همان دوران نوجوانی دوست داشتم با مرد جوانی ازدواج کنم که خیلی پولدار باشد و من سختیهایی را که اعضای خانوادهام متحمل میشدند، نداشته باشم و در رفاه و آسایش خوش گذرانی کنم اما. ..
به گزارش تابناک، اینها بخشی از اظهارات زن ۲۵ سالهای است که برای دادخواهی وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شده بود. او درباره ماجرای ازدواج با همسر پولدارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده ۱۱ نفره به دنیا آمدم، در حالی که ۹ خواهر و برادر داشتم، پدرم با درآمد رفتگری هزینههای زندگی ما را تامین میکرد و مادرم نیز خانه دار بود. خواهرانم با افراد معمولی ازدواج کرده بودند که شوهرانشان درآمد آن چنانی نداشتند.
به همین دلیل همواره برای چندرغاز پول یا حتی خریدهای کوچک زندگی با یکدیگر به مشاجره میپرداختند. من که این صحنهها را میدیدم به این نتیجه رسیدم که واقعا پول، حلال مشکلات است بنابراین تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن با جوان پولداری ازدواج کنم که حداقل خانه و ماشین داشته باشد.
وقتی خواستگارانی برایم میآمدند، شرط اولم این بود که حتما ملک و املاک و خودرو را به نام من ثبت کنند اما چنین جوانی پیدا نشد تا جایی که دیگر افراد پیر و سالخورده به خواستگاریام میآمدند چون از شرط من اطلاع داشتند. در این میان مرد ۶۰ سالهای به نام وحید به خواستگاریام آمد.
همسر و فرزندان او در خارج از کشور زندگی میکردند و او هم به تنهایی در یکی از مناطق مرفه نشین شهر، خانه ویلایی بزرگی داشت. وقتی چشمم به خودروی خارجی آخرین مدل و خانه و زندگی او افتاد، بی درنگ پاسخ مثبت دادم. همه اعضای خانواده تعجب کرده بودند اما من میخواستم به دیگران فخر بفروشم و خوش گذرانی کنم.
به همین دلیل دل پدر و مادرم را شکستم تا جایی که حتی به شغل شریف پدرم توهین کردم و به مادرم نیز گفتم: «من مانند تو نیستم که با یک تکه نان زندگی کنم.» خلاصه همسرم با خودروهای خارجی به در منزل ما میآمد و من در حالی که عینک دودی به چشمانم میزدم، با غرور خاصی در خودرو را باز میکردم تا همسایگان و اهالی محل خوشبختی مرا ببینند. مدام با همسرم به رستوران و سفرهای خارجی میرفتم و هر روز لباسهای مختلفی میپوشیدم. در خانه خدمتکار داشتم و دست به سیاه و سفید نمیزدم.
در این خوشبختی پوشالی غرق شده بودم که یک روز پلیس به سراغ من آمد و نشانی وحید را پرسید. تازه فهمیدم همسرم مردی کلاهبردار بوده و با پولهای مردم چنین زندگی را فراهم کرده است. او توسط یک شرخر با چاقو زخمی شده ولی از ترس دستگیری فرار کرده بود. اکنون نیز همسر و فرزندان او از خارج کشور بازگشتهاند و قصد دارند مرا از آن خانه بیرون کنند. من هم که آشیانهام را روی آب ساخته بودم، اکنون حیران و سرگردان و آواره ماندهام به طوری که روی بازگشت به خانه پدرم را نیز ندارم و. ..
با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) رسیدگی کارشناسی به این پرونده به گروهی از مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
به گزارش ایران، اما در چشمان همسرش فقط التماس بود و پشیمانی. میخواست شوهرش را صدا کند که در همین موقع منشی یکی از شعب مجتمع قضایی خانواده آنها را به داخل فراخواند.
به محض ورود به شعبه محسن و مینا سلامی کردند و در حالی که زن جوان به طرف صندلیها میرفت تا مقابل قاضی بنشیند، مرد جوان بدون مقدمه گفت: من نمیتوانم با کسی که به من دروغ گفته و با حرفهایش مرا فریب داده و زندگیام را به بازی گرفته زندگی کنم.
قاضی با خونسردی گفت: اول بگویید ماجرا چیست و اجازه بدهید من صحبتهای هر دو شما را بشنوم تا بتوانم تصمیم بگیرم.
مینا تا خواست حرف بزند محسن گفت: شما چیزی نگو من خودم تعریف میکنم. آقای قاضی من و مینا دوستان مشترکی داریم که کار تئاتر میکنند و اولین بار هم برای دیدن نمایش دوستم به محل اجرا رفته بودم که مینا را دیدم. آنقدر از او خوشم آمد که بلافاصله بعد از پایان نمایش به سراغش رفتم و خواستم تا با هم بیشتر آشنا شویم حتی تأکید کردم که قصدم ازدواج است. مینا هم قبول کرد و با حضور خانوادههایمان ۲ ماه بعد به عقد هم درآمدیم. البته من فکر میکردم که مینا با خانوادهاش زندگی میکند.
مدتی پس از عقدمان یک روز که به خانه مینا رفته بودم همسایه واحد کناری با دیدن من پرسید با چه کسی کار دارم و من هم خودم را معرفی کردم و گفتم که من داماد آقا رضا هستم. محسن نفس عمیقی کشید و ادامه داد: آقای قاضی کاش خودم را معرفی نمیکردم چرا که همسایه پاسخی داد که زندگیام ویران شد. او گفت آقا رضا دختر ندارد.
ابتدا فکر کردم من واحد را اشتباه آمدهام اما وقتی دیدم اشتباهی نکردهام به همسایه گفتم مگر اینجا خانه آقا رضا و مریم خانم نیست؟ خوب من هم همسر دخترشان مینا هستم. اما همسایه با حالت تعجب گفت مینا که دختر آقا رضا نیست. از شنیدن این حرف به یکباره برافروخته شدم و خواستم بیشتر توضیح دهد که گفت به من ارتباطی ندارد و به داخل آپارتمانش رفت و در را بست.
به اینجای صحبت که رسید ناگهان مینا زیر گریه زد و گفت: اگر میگفتم پدر و مادر ندارم تو با من ازدواج نمیکردی. آقای قاضی من آنقدر به محسن علاقهمند شده بودم که میترسیدم با شنیدن واقعیت با من قطع رابطه کند.
محسن جواب داد: با دروغ و نیرنگ؟! آقای قاضی آن لحظه احساس کردم شاید مرد همسایه واقعیت را نگفته به همین خاطر به سراغ سرایدار ساختمان رفتم و از او پرس و جو کردم که متوجه شدم مینا دختر این خانواده نیست بلکه پرستار آقا رضا و همسرش مریم خانم است و او در مدتی که با هم بودیم آنها را به جای پدر و مادرش معرفی کرده و من را فریب داده است. تازه وقتی هم برای اولین بار موضوع را گفتم زیر بار نمیرفت و منکر آن بود.
قاضی رو به مینا کرد و پرسید: حرفهای همسرت را قبول داری؟
مینا آب دهانش را قورت داده و گفت: بله. سالهاست که پدرم اعتیاد دارد و من با مادرم زندگی میکردم. پس از فوت مادرم و برای اینکه بتوانم زندگیام را تأمین کنم و محتاج کسی نباشم پرستار سالمندان شدم و به خانه زوج سالخوردهای رفتم و از آنها نگهداری میکردم. تا اینکه محسن وارد زندگیام شد و من از ترس پیشینه خانوادگیام از این زوج خواستم تا نقش پدر و مادرم را بازی کنند و آنها هم که فکر میکردند میتوانند با کمک به من خوشبختم کنند، پذیرفتند.
مینا با دستمال چشمانش را پاک کرد و ادامه داد: جناب قاضی باور کنید من مقصر نیستم. تقدیرم اینگونه بود و نمیخواستم محسن را با آگاهی از وضعیتم از دست بدهم. حالا هم اگر او تصمیم گرفته که من را طلاق دهد حق دارد و من نباید از ابتدا به او دروغ میگفتم. میدانم که اعتبارم را پیش او از دست دادهام و دیگر به من اعتمادی ندارد. فقط کاش من را درک میکرد و لحظهای خودش را جای من میگذاشت و فرصت دیگری به من میداد.
قاضی لحظهای تأمل کرد و رو به محسن گفت: حرفهای همسرت را شنیدی او به خاطر علاقهای که به شما داشته و برای اینکه از دستت ندهد زندگی سابقش را پنهان کرده آیا حاضری او را ببخشی؟ محسن جواب داد: او به من دروغ گفته و اگر با این ماجرا کنار بیایم با خانوادهام چه کنم؟ آنها برایشان مهم است که عروسشان در چه خانوادهای بزرگ شده است. ای کاش از اول ماجرا را صادقانه با من در میان میگذاشت تا خودم آن را طور دیگری با خانوادهام مطرح میکردم. قاضی در پایان به محسن گفت: چند روز دیگر با پدر و مادرت در دادگاه حاضر میشوی تا با آنها صحبت کنم. فعلاً صورتجلسه را امضا کنید.
محسن هم گفت: من هم مینا را دوست دارم اما حرف من، حرف پدر و مادرم است و اگر آنها قبول کنند شاید از تصمیمم منصرف شوم.
ربودن دختر نوجوان برای قدرتنمایی
پسر موتورسوار که به اتهام ربودن دختر جوانی در یکی از بوستانهای تهران بازداشت شده در بازجوییها مدعی شد برای قدرتنمایی این کار را کرده است.
به گزارش ایران، چند روز قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از ناپدید شدن دختر ۱۷ سالهاش به نام الناز خبر داد. او گفت: دیشب دخترم برای خرید از خانه خارج شد ،اما دیگر برنگشت. همه جا را برای پیدا کردنش گشتم اما خبری از او نیست.
در حالی که ردیابیها برای یافتن دختر نوجوان ادامه داشت ظهر روز بعد پدر الناز بار دیگر با پلیس تماس گرفت و گفت: دخترم با وضعیتی نامناسب و وحشت زده به خانه برگشته و مدعی است دو پسر او را ربوده و به باغی بردهاند.
با این خبر، دختر نوجوان به دادسرا منتقل شد و وقتی مقابل بازپرس محمد امین تقویان نشست ،گفت: پارکی در نزدیکی خانهمان است که پدرم مرا منع کرده بود به آنجا بروم. شب حادثه بدون اینکه به خانوادهام حرفی بزنم به پارک رفتم. داخل پارک بودم که چشمم به پدرم افتاد.
از ترس در گوشهای مخفی شدم و از پسر جوانی که در حال عبور بود خواستم که تلفن همراهش را به من بدهد تا به دوستم زنگ بزنم و به خانهاش بروم، اما پسر جوان که شایان نام داشت گفت خودم با موتور میبرمت. من هم سوار موتورش شدم، اما او تغییر مسیر داد و از طرفی هم با یکی از دوستانش که خودروی پژو داشت تماس گرفت. زمانی که دوست شایان آمد، او با شوکر به من حمله کرد و مرا با زور سوار ماشین کرده و به باغی در اطراف تهران بردند.
آنها مرا در اتاقکی در باغ حبس کردند و پسر پژو سوار مرا مورد آزار و اذیت قرار داد،البته هر چه شایان خواست مانعش شود موفق نشد و روز بعد هم شایان مرا به همان پارک برگرداند.
با شکایت دختر نوجوان و خانواده اش، شایان شناسایی و بازداشت شد. او در تحقیقات گفت: زمانی که الناز را سوار موتورم کردم، وسوسه شدم و به دوستم موضوع را گفتم. ما قصدمان اذیت و آزار نبود، فقط میخواستیم با این کار جلوی دوستانمان عرض اندام کنیم و بگوییم که ما یک دختر را با خودمان به باغ بردهایم، اما دوستم وسوسه شد و الناز را اذیت کرد، من واقعاً نمیخواستم بلایی سر او بیاید، به همین خاطر الناز را به خانه برگرداندم.
با اعتراف پسر جوان به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت، وی بازداشت شد و تحقیقات برای دستگیری دوستش ادامه دارد.
سرقت با شگردی عجیب!
اعضای یک باند سرقت محتویات داخل خودرو که به دزدی مدرن روی آورده بودند، برای فرار از مجازات قانونی در حالی شگرد عجیبی را طراحی و اجرا کردند که تصویر آنان بر آلبوم پلیس نقش بسته بود!
به گزارش خراسان، ماجرای شناسایی و دستگیری اعضای یک باند حرفهای سرقت گوشیهای گران قیمت، هنگامی در دستور کار نیروهای کارآزموده کلانتری کوی پلیس مشهد قرار گرفت که دو مرد جوان با تسلیم شکایتی به پلیس از ماجرای پیچیدهای سخن گفتند که دزدان حرفهای برای کلاهبرداری از طریق «سایت دیوار» طراحی کرده بودند.
یکی از شاکیان مذکور اظهار کرد: گوشی تلفن همراه آیفون و سامسونگ را در «سایت واسطهای دیوار» به فروش گذاشتم. طولی نکشید که مرد جوانی با شماره تلفن آگهی تماس گرفت و ادعا کرد خریدار گوشی است. او پس از پرسشهای مقدماتی و تعیین قیمت، مدعی شد پسرعمویش را برای تحویل گوشی میفرستد و پول را هم کارت به کارت میکند. بعد از گذشت چند ساعت پسر جوانی با موتورسیکلت به در منزلم آمد و با گوشی تلفن خودش مبلغ توافق شده را به حساب من واریز کرد و رسید آن را نیز نشانم داد. او سپس مرا مجاب کرد که مالکیت گوشی را هم به طور رسمی به او انتقال بدهم تا از نظر قانونی مشکلی به وجود نیاید!
من هم که با واریز وجه و مشاهده رسید بانکی خیالم راحت شده بود، بلافاصله برای انتقال مالکیت اقدام کردم اما روز بعد تازه فهمیدم که رسید بانکی جعلی بوده و پسر جوان سارق است اما دیگر کاری از دستم برنمی آمد چرا که سند گوشی را به نام او ثبت کرده بودم و در سامانه همیاب هم قابل پیگیری نبود!
شاکی دیگری نیز با ارائه مشخصاتی مشابه این ماجرا ادعا کرد من هم با همین شیوه فریب خوردم اما پسر جوان با مشخصاتی که مالباخته اول ارائه داد، این بار سوار یک دستگاه خودروی سمند سفیدرنگ به در منزلم آمد و از من نیز با همین شگرد سرقت کرد. اکنون در سامانه «همیاب» هم نمیتوانم از حق خودم دفاع کنم و سارق گوشی گران قیمت را به مجازات برسانم!
بنابراین گزارش، با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع که دزدان حرفهای شگرد جدیدی برای فرار از مجازات طراحی کرده بودند، نیروهای کلانتری کوی پلیس با صدور فرمانی ویژه از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (رئیس پلیس با تجربه مشهد) وارد عمل شدند و با هماهنگیهای قضایی، رصدهای اطلاعاتی نامحسوس را در حالی آغاز کردند که هر دو شاکی پرونده، تصویر سارق گوشی را در «آلبوم مجرمان» شناسایی کردند.
ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که جوان سارق در دی ماه سال گذشته و به اتهام سرقت محتویات خودرو توسط نیروهای کلانتری کوی پلیس دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شده بود! اما بررسیهای بیشتر نشان داد که او فقط دو هفته در زندان بوده و بعد از آن با جلب رضایت شاکی از زندان آزاد شده و اقدامات مجرمانه خود را با شیوهای مدرن ادامه داده است.
به همین دلیل گروهی ورزیده از نیروهای انتظامی با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ حسن قادری (رئیس کلانتری کوی پلیس) عملیات دستگیری سارق ۲۳ ساله را در حالی آغاز کردند که شواهد امر از رویارویی پلیس با یک باند حرفهای حکایت میکرد. بنابر گزارش خراسان، ماموران انتظامی پس از شناسایی مخفیگاه سارق جوان در خیابان امام رضا (ع)، او را در یک عملیات ضربتی و غافل گیرانه به دامانداختند.
در بازرسی از مخفیگاه وی ۲۰ دستگاه گوشی هوشمند، ۵ دستگاه گوشی معمولی و تعداد زیادی کارتن خالی گوشی کشف و ضبط شد. «عباس» (سارق دستگیر شده) که در کلانتری کوی پلیس مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفته بود، ضمن اقرار به سرقت گوشی از طریق آگهیهای «سایت دیوار» به دستبرد محتویات خودروهای پارک شده نیز اعتراف کرد و گفت: سرکرده باند فردی به نام میلاد است که من نزد او کارآموز هستم و نقشههای سرقت مدرن در فضای مجازی را او طراحی میکند!
این گزارش حاکی است در پی اعترافات متهم ۲۳ ساله بلافاصله نیروهای انتظامی با کسب دستورات محرمانه از قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و با استفاده از شگردهای پلیسی، میلاد را در بولوار امام رضا (ع) در حالی به دامانداختند که به اتهام سرقت طلا تحت تعقیب بود و پروندهای مفتوح در دادسرای مشهد داشت.
از سوی دیگر با توجه به اهمیت ماجرا، این پرونده در شعبه ۶۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد رسیدگی قرار گرفت و مقام قضایی دستوراتی را برای دستگیری اعضای دیگر باند و مالخران صادر کرد.
با این دستور قضایی، بی درنگ کارآگاهان عازم بولوار چمن در کوی مصلای مشهد شدند و مالخر ۳۳ سالهای را که مدعی بود از سه ماه قبل با دزدان گوشی آشنا شده، دستگیر کردند. در بازرسی از منزل این مالخر نیز ۹ دستگاه گوشی هوشمند به همراه تعدادی کارتن خالی گوشی کشف و ضبط شد.
شایان ذکر است از مخفیگاه دزدان معتاد به شیشه، تعداد زیادی کیف زنانه، عینک، شارژر، کابل رابط، چاقو، ساعت و غیره نیز کشف شده است که بررسیهای پلیسی برای شناسایی مال باختگان ادامه دارد چرا که متهمان مذکور در زمینه سرقت از داخل خودروهای پارک شده هم فعالیت داشتند.
مزرعه استخراج ارز دیجیتال در زاهدان کشف شد
فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان گفت: ۶۱ دستگاه ماینر استخراج ارز دیجیتال در بازرسی از یک کارگاه صنعتی در زاهدان کشف شد.
وی بیان کرد: ارزش کل ماینرها و متعلقات کشف شده بنابر اعلام نظر کارشناسان ۲۰ میلیارد ریال برآورد شده است.
دستگاه های ماینر، علاوهبر مصرف بالای برق، باعث فشار مضاعف بر شبکه توزیع، ایجاد نوسان در شبکه و در نهایت خسارت به لوازم برقی مشترکان میشود.